پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

خداوند را سپاسگزاریم که پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر» را با هم آغاز می کنیم و بدون عجله، بدون کمالگرایی، گام به گام پیش می رویم.

آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش کنید، از آنها بهره برداری کنید و  تجربه های خود را پیرامون گام امروز، به عنوان رد پا در بخش نظرات همان گام ثبت کنید.



فایل صوتی دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی وثوق» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    بنام خدای مهربان

    سلامودرود به همه دوستان و عزیزانی که در حال خوندن این متن هستن.

    خوشحال و سپاسگزار خدا هستم که منو به این مسیر هدایت کرد.

    استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز؛ خیلی ممنونم که مسبب جاری شدن این اگاهی ها شدین و مسیر رشد و پیشرفت رو برای افراد مشتاقی مثه من به اشتراک گذاشتین.

    صبح که دستورالعمل پروژه مهاجرت به مدار بالاتر دیدم ،حس شعفی تو وجودم بیدار شد و تمام وجودم گرایش پیدا کرد که توش شرکت کنم و به صورت متمرکز هر گام دنبال کنمو بیشتر از حد توانم متعهد به انجام تمریناتش باشم.

    یه حسی بهم میگه این پروژه همون کلید یا کاتالیزوری میتونه باشه که از ابتدای سال 1403 تا به الان دنبالش هستم.

    این تصمیم در حالی گرفته شد که دنبال جوابم در بازبینی بخش های مختلف قانون افرینش بودم + طبق گزارشی که در اخرین جلسه ثروت دو ثبت کردم ، نمیخواستم کامنتامو تو سایت آپلود کنم و مثه یه روح هر ساعت و هر روز بین فایل ها و دوره ها پرسه بزنم به امید اینکه خدا هدایتم کنه و فصل جدیدی تو زندگیم شروع بشه ،، کع، ، این دسته بندی برای اولین بار تو سایت تعریف شد و بهم الهام شد مهاجرت به مدار بالاتر از طریق شرکت تو این پروژه و گوش کردن مجدد فایلاش اتفاق میوفته…

    خب

    دلم میخاد یه سری حرفا و گزارش ها رو در امتداد قرار گرفتن در سینرژی این پروژه بنویسم و یه ردپا بذارم واسه اینده ای که میدونم برمیگردم به این متن تا ایمان و اطمینانم به ادامه مسیر تقویت بشه.

    چون من بارها و بارها اعجاز نوشتن و انجام تمرینات اموزش های استاد عباسمنش تو زندگیم دیدم و به لطف خدا روزگارم تغییر و تحول بزرگی گرفت و شرایطم در تمام جنبه ها فوقولاده عالی و باب میلم شد .

    .

    . چن روز پیش که مشغول دیدن لیست 107 ارزو، و دریم برد ارزو هام بودم، فهمیدم به خیلی خیلی خیلی بیشتر از اون چیزایی که یه روز به چشم یه دستاورد رویایی و آخرت کامیابی نگاهشون میکردم، رسیدم و حتی از خیلی چیزاش پُر شدم و دیگه نمیخام داشته باشمشون.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر.

    مجدد یه لیست از خواسته ها و دریم برد جدیدی واسه خودم طراحی کردم، اما اینبار استراتژی قبل نداشتم، بجای تردید یه جورایی حس اطمینان داشتم و گاهی که ذهنم میگفت ااااااین هدف که خیلی ماورایی و غیر ممکنه، بهش میگفتم همون خدایی که دفه قبل این همه نعمتو بهم داد، یکبار دیگه هم لطفشو شامل حالم میکنه به این اهداف هم میرسونتم…

    خب

    نمیدونم چرا یه کوچولو سختمه نوشتن این کامنت و گزارش.

    اما طبق صحبتای خانم شایسته اولین «نه» رو به همین حسی که شاید از ترس مانیتور شدن و مورد نقد دیگران قرار گرفتن شروع میکنم و کاری که حس میکنم درسته رو انجام میدم؛

    این داستان مهدی وثوق ازونجایی شروع میشه که شب سال نو1403 در حالی که داشت تو یکی از بهترین لحظاتی که ساخته بود زندگی میکرد تصمیم گرفت به مداری بالاتر بره و شرایطشو ازینی که هست، باب میل و بهتر کنه و تحول بنیادینی تو زندگیش رخ بده …

    .

    من به لطف خدا؛ قانون و بازی رو کما بیش فهمیدم و تصمیم گرفتم این تحول از شغلم شروع بشه و با شرکت در دوره روانشناسی ثروت 3 فونداسیون جدیدی رو بچینم…

    دوره رو خریدم و همون روزای اول یه سری تضاد ظاهر شد!!

    چیزایی که واقعا غیر طبیعی و به ظاهر بد بود.

    در کمال ناباوری مشغول پیدا کردن علت و حل ماجراهایی شدم که حتی فکرشو نمیکردم و کما کان فایلارو دنبال میکردم روزا گذشت و طبق زمان بندی اموزشیم ، جلسات دوره اخر تیرماه تموم شد.

    بلافاصله وارد دوره ثروت دو شدم و بازم گاهی تضاد، گاهی نشونه های رسیدن به هدفی که مشخص کردم ظاهر میشد…

    روزا گذشت و من اموزه ها رو دنبال و مطابقش هر تمرین یا ایده ای میومد اجرا میکردم و 31 شهریور ، دوره ثروت 2 تموم شد و طبق برنامه ریزی که کرده بودم از کاری یه روز ارزوم بود استعفا دادم و اون مسیری که خواسته جدیدم بود باید شروع میشد.

    خب اینجا کلی حرف هست که واقعا رد شدن و رها کردن اون شرایط و دستاوردها،،، جای تامل داشت که از بازگویی و یادداشتش تو این متن صرف نظر میکنم.

    1 مهرماه به عنوان جشن پایان دوره و گذر از نیم سال اول سال ، تنهایی رفتم جزیره هنگام.

    خیلی غذا و لوازم برده بودمو به خانواده گفتم این سفر معلوم نیست چقد طول بکشه و تا وقتی به جواب نرسم برنمیگردم.

    (قبلا معجزه این حرکتو دیده بودم و جوابها گرفتم ازین کار)

    تنها ، ته جزیره، جایی که خودم بودمو خدا ، چادر زده بودم و مشغول راز و نیاز و گوش کردن رندم فایلای استاد عباسمنش بودم و هربار میگفتم میخام فصل جدیدی تو زندگیم شروع بشه و گرنه من اماده هستم که این زندگی تموم و بمیرم.

    و هیچ الهامی بجز صبر کن و لذت ببر نمیشنیدم.

    صبح روز سوم بود که رفتم تو دریا شنا کردن و آب بازی، بعدش پام که به ساحل رسید سرم گیج رفت و انرژیم کم شد بحدی که رو ماسه خوابم برد تا موقع غروب خورشید که با بدن درد شدید بیدار شدم.

    ( همیشه ساعتها شنا میکردم و این اتفاق نادر بود)

    چون نمیخام توجهم بره رو ناخواسته ها ازش میگذرم و خلاصه کلام ، مرگمو دیدم.

    با دردی که هیچ وقت تجربه نکرده بودم.

    اون شب با گریه گفتم نمیخام اینجا و این شکلی رخ بده.

    خلاصه به طرز معجزه اسایی خدا کمکم کرد و ساعتای دو صبح تو بیمارستان قشم بودمو ریکاوری و…

    خب

    روزا گذشت.

    امروز 11.10.1403 هست و خداروشکر من سالم و زنده ام اما هنوز اون تصویر و درخواستی که هررررر اقدامی واسه تحققش انجام دادم ، رخ نداده…

    نه اینکه کنسل شده باشه. نع، در هاله ای از بلاتکلیفی قرار گرفته.

    هر اقدامی هم که انجام میدم بی نتیجه میشه و انگاری تو همین مدار قفل شدم.

    ناگفته نماند خدا رو صد هزار مرتبه شکر ازهمه لحاظ شرایطم عالیه تونستم مسیرو ادامه بدم و در این بین نعمت های مختلفی وارد زندگیم شده اماااااااا لطف و رحمت خدا که انتهایی نداره.

    من ازش بهتر ازینو خواستم …

    من اون تصویری که ساختمو میخام.

    چرا تو این مدار موندگار شدم؟؟؟؟؟؟؟؟

    میدونم و دیدم بهتر ازین هست…

    و چن وقتیه همچین سوالی تو مغزمه که :

    چطور ظرف وجودم را برای دریافت نعمت های بیشتر، بزرگتر کنم؟

    چطور به مدار بالاتر مهاجرت کنم تا با تجربه با کیفیت تری از زندگی، هم مدار بشم؟!

    .

    لازم به ذکر است طی این حدود 5سالی که با استاد عباسمنش همراه بودم هییییچ وقت اندازه این برهه از زمان متعهد به انجام تمرینات و مشتاق به تغییر و عمل به اگاهی ها نبودم.

    خدا شاهد هست که من تو این سه ماهی که ازون اتفاق عجیب جزیره هنگامم میگذره از هیچ تلاشی برای تغییر و تحقق هدفم چشم پوشی نکردم.

    انصافا هیچ روزی نبوده که از سایت و اموزش ها فاصله گرفته باشم و بلکه وقتی اوضاع مطابق برنامه پیش نرفت با ولع و تمرکز بیشتر برگشتم سراغ مرور اگاهی ها تا علت این ناهماهنگی پیدا کنم + مهم ترین اولویت و مبنای زندگیم براینکه مطابق اموزش های استاد عباسمنش پیش برم.

    خلاصه

    طی این مدت مثه یه ایدئولوگ، تو دفترم مرحله مرحله اقدامات و گزارشارو نوشتم ، مطمئنم بلاخره هدایت میشمو دلیل این وقفه رو میفهممو به مدار بالاتری هدایت میشم.

    اولین باره با همچین مسئله ای رو به رو میشم و میدونم این نوشتن ها کمکم میکنه که دیگه این مدار معیوب واسم تکرار نشه.

    با نیت اینکه طبق صحبت های خانم شایسته ثمره ی اتمام این پروژه، صعود به یک مدار بالاتر و احاطه شدن با نعمت های بیشتر و با کیفیت تر واسم باشه این مسیرو شروع میکنم. ..

    .

    ارادتمند

    مهدی وثوق

    الان از : جزیره زیبای قشم / ایران.

    +1720

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای: