خداوند را سپاسگزاریم که پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر» را با هم آغاز می کنیم و بدون عجله، بدون کمالگرایی، گام به گام پیش می رویم.
آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش کنید، از آنها بهره برداری کنید و تجربه های خود را پیرامون گام امروز، به عنوان رد پا در بخش نظرات همان گام ثبت کنید.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت
تجربه زیبایی که ما با هم توی پروژه خانه تکانی ذهن داشتیم این اشتیاق رو به من داد که بیام فایلهای به روز رسانی شده در دسته مصاحبه با استاد رو هم در قالب یک فرایند گام به گام با هم پیش ببریم
یعنی به جای اینکه من بیام اون فایلها را که به روز رسانی شده منتشر کنم روی سایت بیام از اونها یک پروژه درست کنم و هر روز قدم به قدم این پروژه رو با هم پیش ببریم
دلیل اینکه دوست دارم این کار به این شکل انجام بشه چون دوست دارم شما هم اون انرژی و شور و شوق سازندهای رو تجربه کنید که من توی این مدت و با درگیر شدن با به روز رسانی این فایلها دارم تجربه میکنم
توی این زمانی که من دارم روی به روز رسانی فایلهای مصاحبه تمرکزی کار میکنم جوابهای استاد به سوالات شما و نگاهی که ایشون به مغز موضوعات داشتن انگار یه جنسی از انرژی رو توی وجودم بیدار نگه داشته که برای من خیلی آشناست و خیلی الهام بخشه
من این جنس از انرژی رو توی هر برههای از زندگیم حس کردم که داشتم یه سری تغییراتو توی اون برهه تجربه میکردم
مطمئنم وقتی با هم این فرایند رو بریم
یعنی بیاییم به صورت پیوسته با آگاهیهای فایلهای مصاحبه خودمون رو احاطه کنیم هر کدوم از ما این جنس از انرژی خلاق رو درونمون حس میکنیم
اون وقته که میتونیم از خلال پاسخهای استاد عباس منش به سوالات و توضیحاتی که ایشون درباره مسیری که طی کردن باورهای قدرتمند کننده را بشناسیم
دلیل اصلی نتایج رو بشناسیم
ایده میگیریم که چطور به جای تمرکز بر محدودیتهای شرایط کنونی مون روی نقاط قوت مون تمرکز کنیم
حتی یاد میگیریم چطور نقاط قوت وجودمون را پیدا کنیم و چطور ازشون بهرهبرداری کنیم.
یعنی وقتی به طور پیوسته بیاییم خودمون رو با فایلهای بخش مصاحبه در تماس نگه داریم این آگاهیها تمرکزمون رو به صورت روزانه به شکلی جهت دهی میکنه که از روی کمبودها و نگرانیهامون برداشته میشه و ایمانمون رو به شکلی تقویت میکنه که آماده برداشتن قدمهایی میشیم که همین الان و با همین شرایط و امکاناتی که داریم بتونیم اون قدمها رو برداریم و بهبودها رو ایجاد کنیم طبق تجربه من با این آگاهیها یه مومنتوم خیلی سازندهای توی فرکانسهامون ایجاد میکنه که هدایتها رو برامون واضحتر میکنه
یعنی مرتباً در راستای خواستهای که داریم هدایت میشیم که چی برای من اصله و چی فرعه
و بر اساس این تشخیص اصل از فرع بهمون یادآوری میکنن اون آگاهیها که برای هماهنگ موندن با این هدفم چه کارهایی رو باید انجام بدم و انجام چه کارهایی رو باید متوقف کنم
چون من یه مدت با تمرکز خیلی بالا روی به روز رسانی این آگاهیها کار میکردم و برای نوشتن سرفصلها میومدم فایلو متوقف میکردم به عمق اون آگاهی که استاد توضیح میداد فکر میکردم تا بتونم جمله متناسب رو به عنوان سرفصل بنویسم
یا مثلاً برای نوشتن عنوان اون قسمت میومدم یه بار دیگه کل فایل رو گوش میدادم تا بتونم به یک درک کلی از مفهوم اون قسمت برسم
این جنس از تمرکز روی آگاهیها من را متوجه یه موضوع جالبی کرد که درونم داشت رخ میداد متوجه شدم آگاهیهای فایلهای مصاحبه یعنی هرچی که من توشون ریز میشم بهشون فکر میکنم و عمیق میشم داره برام مثل یه ذره بین یا مثل یک میکروسکوپ عمل میکنه و من رو از عادتهای محدود کنندهای با خبر میکنه که توی وجودم خیلی مخفی ان
همون عادتهایی که تنها وقتی شما میتونی اونها رو تشخیص بدی که نگاهت رو به یک درک خوب از قوانین زندگی مسلح میکنی و به یک جنسی از هوشیاری میرسی که اصل را از فرع میتونی دقیقتر تشخیص بدی
من دیدم آگاهیهای فایلهای مصاحبه اون تمرکزی که من داشتم به خرج میدادم برای اینکه محتوا رو و سرفصلهای محتوا رو بنویسم داشت این هوشیاری رو در من ایجاد میکرد و توی این هوشیاری انگار من این تصویر رو دیدم که انگار این عادتهای محدود کننده مخفی مثل یک زنجیرهای نامرئی هستن که من رو به مدار فعلیم وصل کردن و اجازه فرا رفتن از این مدار و رشد و پیشرفتی که مد نظرم هست رو بهم نمیدن مگر اینکه من بیام آگاهانه روی تغییر این عادتها کار کنم.
حالا خواه اون عادتها فکری باشن
خواه عادتهای رفتاری و البته که این دوتا عادتهای فکری و رفتاری به هم کاملاً مرتبط هستند
نکته جالبش برای من اینه که من این مسئله رو با احاطه شدن با آگاهیهای فایلهای مصاحبه شناختم و هرچه بیشتر فایلهای مصاحبه رو ادامه میدادم راهکارهای این مسئله رو بهتر پیدا میکردم که چطور میتونم این عادتهای محدود کنندهای رو که الان شناختم تغییر بدم و میومدم نکته برداری میکردم برای خودم که میخوام توی این پروژهای که با هم هستیم روی اونها کار کنم
این تجربه درونی منو مطمئن کرد که هر فردی میتونه با هر بار کار کردن روی این آگاهیها زنجیرهای نامرئی را از خودش باز کنه که داره اون رو توی اون نقطه کنونیش ساکن نگه میداره و وقتی اون زنجیرها باز میشه اون فرد میتونه به یک مدار بالاتر صعود کنه فارغ از اینکه الان توی چه مداری هست
فارغ از اینکه شرایطش چقدر الان خوبه یا چقدر نامناسبه اون آدم میتونه آروم آروم با کار کردن روی این آگاهیها از این مدار هر بار فاصله بگیره
میتونه از شرایطی که هست به شرایطی که دوست داره باشه مهاجرت کنه
برای همینم اسم این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر نامگذاری شد
البته که این مفهوم خیلی با قانون جهان هم هماهنگی داره
چون وقتی قانون اصلی اینه که تمام شرایط زندگی ما بدون استثنا بازتاب فرکانسهای خودمون هست پس با توجه به این قانون چالش اصلی من برای پیشرفت این نیست که چطور به خواستههای بیشتری برسم بلکه چالش اصلی من اینه که چطور ظرف وجودم رو برای دریافت نعمتهای بیشتر بزرگتر کنم چطور به مدار بالاتر مهاجرت کنم تا با تجربه با کیفیتتری از زندگی همه مدار بشم.
چطور من تبدیل به شخصیتی بشم که نعمتهای مد نظرم با این شخصیت هم فرکانس و به دنبالش میان
جوابی که من برای این چطورها پیدا کردم این بود که به خودم گفتم برای بهبود شخصیتم چه الگویی بهتر از استاد و برای مهاجرت از مدار فعلیم به مدار بالاتر چه مسیری سرراستتر از همنشین شدن با آگاهیهای فایلهای مصاحبه با استاد فایلهای دستهبندی مصاحبه با استاد از نظر من یک خاصیت متفاوت دارن
توی این فایلها استاد دارن به سوالاتی پاسخ میدن که دانشجوها از ایشون درباره چگونگی صعود به یک مدار بالاتر میپرسن یعنی چگونگی تغییر شرایط از این جایی که هستی و با همین امکانات و شرایطی که الان داری با همین تواناییهایی که الان داری چطور در حالی که هیچ فرش قرمزی برات پهن نشده و هیچ تضمینی به نتیجه بهت داده نشده با ایمان به غیب شروع کنی با این ایمان مسیر را تا رسوندن به نتیجه ادامه بدی و با همین ایمان توی اون نقطه هم حتی متوقف نشی و هر بار اون نتیجه رو بهبود بدی و نتایج رو پایدار کنی
استاد توی سلسله فایلهای مصاحبه با استاد از نظر من بیشتر از اون که قانون را آموزش بدن داره مثل یک همنشین صمیمی برات تعریف میکنند که من نه به عنوان یک استاد بلکه به عنوان یک دانشجوی قوانین زندگی خودم چطور دارم هر بار قانون رو دقیقتر درک میکنم چطور دارم قانون رو دقیقتر اجرا میکنم و برای مهاجرت به یک مدار بالاتر چطور خودم رو مقید به اجرای قانون نگه میدارم.
به خاطر همین این فایلها این کلید را واضحتر میتونه بهمون نشون بده که من به عنوان فردی که آماده رشد بیشتر شدم چطور ظرف وجودم رو رشد بدم که این ظرف بزرگتر پذیرای دریافت نعمتهای بیشتری بشه
چه ویژگیهایی رو به چه شکل باید توی شخصیتم پرورش بدم تا من تبدیل بشم به شخصیتی که توانایی خلق خواستههای مد نظرش رو داره
یکی از دلایل مهم من برای اینکه فایلهای دستهبندی مصاحبه با استاد رو در قالب پروژه مهاجرت به مدار بالاتر اکراین کنم و با هم مسیر را پیش بریم تجربه فوق العادهای بود که با هم توی مسیر قبلی داشتیم
پروژه قبلی یعنی پروژه خانه تکانی ذهن برای من یک برکت به یاد موندنی بوده و هست چون آگاهیهای اون پروژه فضایی رو برای من ایجاد کرده بود که بتونم هر روز یه قدم حتی کوچیک در راستای بهبود شخصیتم بردارم و این مسیر مستمر این فرایندی که ایجاد شده بود یک هدف خیلی قشنگ به من داده بود به طوری که هر روز به محض بیدار شدن اولین چیزی که به ذهنم میرسید گوش دادن به آگاهیهای گام بعدی و انتشارش توی سایت برای شما بود
بعد که کامنتهای شما رو مرور میکردم هر نکتهای هم که درباره اون آگاهیهای اون روز برام از قلم افتاده بود یا از یادم رفته بود برام دوباره یادآوری میشد
یعنی خانه تکانی ذهن یک فرصتی ایجاد کرده بود تا هر کدام از ما توی جمعی ظاهر بشیم که افکارشون اهدافشون برداشتهاشون از آگاهیهای هر گام و ایدههایی که برای اجرای اون آگاهیها داشتن حتی شور و شوق درونی هر کدام از ماهها رو هم تغذیه میکرد تا ما هم یه قدم سازندهتر برای زندگیمون برداریم
این انرژی جمعی که توی سایت ایجاد شده بود که برکت خیلی ویژهای به روزای زندگیمون بخشیده بود و ما رو از حاشیهها دور کرده بود حالا میخواهیم با هم همون فرمول رو توی پروژه مهاجرت به مدار بالاتر اجرا کنیم و جالبه که شروع پروژه مهاجرت به مدار بالاتر همزمان شده با شروع سال نو میلادی.
من به شخصه به عنوان اولین هدفم توی سال جدید میلادی هدف را مهاجرت به یک مدار بالاتر انتخاب کردم و میخوام این کار رو به کمک آگاهیهای فایل مصاحبه انجام بدم وقتی این هدف را انتخاب کردم این سوال را از خودم پرسیدم که برای مهاجرت به مدار بالاتر سمت من چیه؟؟
وظیفه من چیه؟؟
و جواب این بود که سمت من اینه که هر روز توی پروژه حاضر باشم و خالصترین تمرکزم را به آگاهیهای اون روز پروژه اختصاص بدم یعنی به محض انتشار گام بعدی فرکانسها و کانون توجهم را با آگاهیهای اون گام جهت دهی کنم تا ذهنم فرصت به تاخیر انداختن توی این مسیر رو به من نده
حتی اگر ظاهرا کارهای ضروریتری هم برای انجام دارم یا هر بهانه دیگهای که ذهنم میخواد بیاره و بیام با این منطق بهانههای ذهنم رو خنثی کنم که اگر من اولویت امروزم رو اختصاص بدم به احاطه کردن کانون توجهم با آگاهیهای فایل امروز کانون توجه من در راستای اصل و در راستای قانون جهت دهی میشه و این هماهنگی که داره توی کانون توجه من ایجاد میشه میتونه من رو به سمت ایدههای کاراتری هدایت کنه که تمام کارهای لازم امروزم خیلی روون انجام بشه و به این شکل اُوِرال چرخ زندگی من روونتر بشه
پس برای اینکه بتونم هر روز توی پروژه حاضر بشم باید یه سری خط قرمزها برای خودم مشخص کنم و اون خط قرمزها شامل نه گفتن به عادتهای روتینی هست که داره سازندهترین داراییمون یعنی تمرکزمون رو اتلاف میکنه.
همه ما این تجربه رو داشتیم که اولین نه گفتن جادویی عمل میکنه
و نه گفتنهای بعدی رو صدها بار برامون راحتتر میکنه
فقط خیلی مهمه که خیلی زود اولین نه رو بگیم
هرچی هم بیشتر با آگاهیهای این پروژه احاطه میشیم این آگاهیها خود به خود نه گفتن به بهانههای ذهن رو خیلی خوب بهمون یاد میدن
بهانههایی که میگه الان کار مهمتری داری بزار اینو توی یه فرصت مناسبتر انجام بدی بزار برای تعطیلات عید
این پروژه که توی سایت هست بعداً خودت براش وقت میذاری و با دقت انجامش میدی و از اینجور بهانههایی که خودمون خیلی خوب میدونیم اگر همین الان دست به کار نشیم این دلایل برای به تاخیر انداختن هرگز تمومی ندارن
یعنی این نوع دلایل بخش جدایی نشدنی از روتین زندگی ما خواهند موند
مگر اینکه ما بهشون نه بگیم وگرنه اگر بهشون نه نگیم و اجازه بدیم اونا زندگی ما رو جهت دهی کنن دقیقاً تجربه ما مثل اکثر آدمهایی میشه که هر روز یه روز خیلی شلوغ دارند خیلی درگیرن
به طوری که وقت برای انجام هیچ کاری ندارن
اما وقتی آخر شب میان روزشون رو مرور میکنند حتی خودشون هم نمیفهمن امروز دقیقاً چه کار مفیدی انجام دادن
یعنی اگر آخر شب بخوان برای خودشون یه گزارش کار از روزشون بنویسن میبینن مورد خاصی برای لیست کردن ندارن که بگن من این کار رو امروز به این شکل به ثمر رسوندم متوجه میشن با اینکه اون همه سرشون شلوغ بوده و اون همه درگیر بودن و ظاهراً اون همه کار کردن اما ارزش خاصی به زندگیشون اضافه نشده خروجی چندان مفیدی نداشتن فقط تنها چیزی که براشون مشهوده که به طرز عجیبی کل روز سرشون شلوغ بوده
این یه روند فرسایشی هست که داره هر روز به صورت نامرئی توی زندگی اکثر آدمها رخ میده که یک زنگ خطر جدی هست
چرا چون سرمایه اصلی ما برای خلق زندگی دلخواهمون فرکانسها و کانون توجهمون هست و راهکار اینکه ما از این سرمایه بهرهبرداری کنیم تمرکز هست.
یعنی تمرکز روی شروع مسیرِ درست استمرار توی اون مسیر و به ثمر رسوندن اون مسیر.
میتونم بگم توی دنیایی که تمرکز اکثر آدمها درگیر فرعیاتی هست که نه اهمیتی داره و نه ارزش خاصی توی زندگیشون ایجاد میکنه
به قول استاد توی فایل معلولیت ذهنی درباره ثروت جدا شدن از بدنه این جامعه کار خیلی راحتی هست اگر ما فقط تمرکزمون رو از اون فرعیات پس بگیریم
پس به شخصه توی تمرکز کردن خوبم
یعنی وقتی کاری رو شروع میکنم به سرعت هر عاملی رو حذف میکنم که حواسم رو پرت میکنه نه به این دلیل که ذهن قوی توی تمرکز کردن دارم
بلکه برعکس به این دلیل که میدونم ذهن من خیلی راحت میتونه تمرکز منو پخش و پلا کنه و من میدونم که به قول استاد وقتی تمرکز نصف بشه نتیجه نصف نمیشه بلکه تقریباً صفر میشه و به قولی من میدونم اونقدر ثروتمند نیستم که بتونم از عهده هزینههای سنگین تقسیم تمرکزم بر بیام
من توانایی پرداخت هزینههای سنگین پخش و پلا کردن تمرکزم رو ندارم
برای همین وقتی دست روی انجام کاری میذارم اینطور تصور میکنم که منم و یک دنیای خالی و تنها کاری که توی این دنیای خالی وجود داره به ثمر رسوندن اون کار هست
این نگاه خود به خود باعث میشه به هر چیزی که بخواد خودش رو مهمتر یا با اولویتتر نشون بده نه بگم بدون اتلاف
وقت،
نه بگم و بزارمش برای بعداً
مهم هم نیست چقدر اون دلیل چقدر به خودش رنگ و لعاب بده من خیلی سریع ازش میگذرم چون میدونم ذهنم توی متمرکز موندن اونقدر قوی و سالید نیست که بتونم از عهده حتی یک لحظه رها کردن تمرکزم بربیام
من اینو خوب میدونم که اگر الان این رشته تمرکز پاره بشه بعداً برای رسیدن به این نقطه بهتره بگم بعداً برای برگشتن سر همین نقطهای که الان هستم باید کلی تلاش کنم به خاطر همین از پاره کردن تمرکزم میترسم و سعی میکنم خودم رو توی اون موقعیت اصلاً قرار ندم.
و خبر خوب برای همه ما اینه که پروژه مهاجرت به مدار بالاتر یک فرصت خوبی هست تا تمرکز در شروع یک کار و استمرار در اون مسیر تا به ثمر رسوندنش با هم رو تمرین کنیم
انجام این تمرین یه پاداش خیلی عالی داره ثمره اتمام این پروژه صعود هر کدام از ما به یک مدار بالاتر و احاطه شدنمون با نعمتهای با کیفیتتر هست
پس اگر شما هم علاقه داری میتونی با هم این پروژه رو به عنوان یک هدف در نظر بگیریم شروع کنیم ادامه بدیم و به ثمر برسونیم
قرارمون این هست که ما هر روز آگاهیهای یک قسمت از این پروژه را با هم مرور میکنیم توی این آگاهیها تعمق میکنیم و سعی میکنیم بدون کمالگرایی به همون اندازه که درک کردیم اونا رو به اجرا بذاریم یعنی سعی میکنیم تا حد امکان به شیوه اون آگاهیها فکر کنیم و رفتار کنیم
همین یه قدم یه قدمهای هر چند کوچیکی که برمیداریم وقتی که به شکل مستمر برشون میداریم هر بار فرکانسمون رو با کیفیتتر میکنه تا جایی که تجربههای موجود توی مدار کنونی ما کیفیت لازم برای پاسخگویی به فرکانسهای بهبود داده شده ما رو نداره اون وقته که جهان در پاسخ به فرکانسهای با کیفیت ما راهی نداره جز اینکه ما رو وارد مدار بالاتری کنه که نعمتها و پاداشهای بیشتر و با کیفیتتری اونجاست.