پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

خداوند را سپاسگزاریم که پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر» را با هم آغاز می کنیم و بدون عجله، بدون کمالگرایی، گام به گام پیش می رویم.

آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش کنید، از آنها بهره برداری کنید و  تجربه های خود را پیرامون گام امروز، به عنوان رد پا در بخش نظرات همان گام ثبت کنید.



فایل صوتی دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سما» در این صفحه: 1
  1. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 472 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان عزیز

    من پروژه‌ی گام به گام رو شرکت کردم و در کنارش روزشمار تحول زندگی من رو هم دنبال میکنم

    به قدری تغییر و اتفاقات خوب برای من افتاده که نمیتونم همه رو بنویسم فقط بگم

    منی که همیشه خدا مریض بودم و همیشه یه جام درد میکرد در این چند ماه اصلا مریض نشدم و هیچ دردی نداشتم حتی دندون درد یا سرما خوردگی من تقریبا زمستون که میشد هر ماه سرما می خوردم ولی امسال با این که همه اعضا خانوادم دو سه بار مریض شدن من اصلا مریض نشدم حتی گلودرد خوب خوب هستم و با خودم میگم تا در مسیر درستم مریض نمی‌شوم

    روابطم با پسرم فوق‌العاده تغییر کرده پسرم کلاس اول هست و قبلاً برای نوشتن یک صفحه مشق منو دیوانه میکرد که آخرش کتک میخورد

    امسال هرشب ساعتها مشق می‌نویسه نه تنها خوب مشق می‌نویسه بلکه خود منم خیلی صبور شدم و ساعت ها کلمه ها رو تکرار میکنم تا یاد بگیره

    یکی دیگه از تغییراتی که این دوتا پروژه در زندگی من داشته مشخص شدن هدفم و برداشتن اولین قدم بود

    من حوزه های زیادی رو آموزش دیدم و کار کردم ولی هیچکدوم اون نتیجه مالی و اون ذوق رو در من ایجاد نکرد و من هربار بی خیال میشدم و رهاش میکردم مثلاً کلاسهای خیاطی و کیک و شیرینی و چند مدت مشغول پرورش گل‌های آپارتمانی آموزش زبان تا آخرین دوره ای که شرکت کردم کار در بازار ها مالی و فارکس بود هر کدوم از دوره ها رو چند سال کار کردم تقریبا کارم خوب بود در همه دوره ها ولی نتیجه مالی که انتظار داشتم رو نمی گرفتم بعد دلسرد میشدم و رهاش میکردم تا این که هدایت شدم به روزشمار تحول زندگی من چند ماه کار کردم همه کار هامو کنسل کردم چند ماه به خودم استراحت دادم گفتم میگذارم خداوند منو هدایت کنه روی احساس خوب و سپاسگزاری کار کردم

    دیدم استاد همیشه تایید داره کاری رو انجام بدید که عاشقشی با ذوق میری سراغش و حاضری ساعتها کار کنی( کار با گل و گیاه رو واقعا دوست دارم عاشق کشاورزی هستم ولی نمی‌دونم از کجا و چه طور شروع کنم )گفتم خدا هدایتم می‌کنه استاد گفته از هر راهی میتونی شروع کن فقط حرکت کن دیدم توی خونه وسایل کیک پزی رو ندارم همزنم هم سوخته با خیاطی شروع کردم یه عالمه پارچه توی این سالها که خیاطی نکرده بودم جم شده بود روی هم گفتم به قول آقا رضا تو قفسه ها رو خالی کن مرتب کن خدا پرش می‌کنه شروع کردم به خیاطی بعد گفتم میتونم سبزی بخرم خونه آماده کنم بزارم داخل سوپر مارکتی برا فروش خلاصه سعی میکردم هر ایده ای به ذهنم میرسه فقط عمل کنم تا این که پروژه گام به گام تموم شد

    من داشتم تلاشمو میکردم خداوند هم هر لحظه بهم ایده میداد شجاعت حرکت میداد همه چیز عالی فقط ورودی مالی نداشتم مشکلم پوله یه شب به خدا گفتم چه باوری دارم که آنقدر قوی هست تموم ذهنمو گرفته نمیگذاره پول بسازم من که دارم تلاشمو میکنم حرکت میکنم فرداش پروژه‌ی تغییر مدار آمد روی سایت تقریبا جوابمو گرفتم باید مدارم رو عوض کنم

    من با گام به گام بلاخره حرکت کردم

    با تغییر مدار ورودی مالی میگیرم

    کلید تکرار و تکامله و بعد از دل همین کار به مسیر مورد علاقم هدایت میشم واین کامنت ها رو می‌نویسم تا برای خودم رد پا بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: