پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

خداوند را سپاسگزاریم که پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر» را با هم آغاز می کنیم و بدون عجله، بدون کمالگرایی، گام به گام پیش می رویم.

آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش کنید، از آنها بهره برداری کنید و  تجربه های خود را پیرامون گام امروز، به عنوان رد پا در بخش نظرات همان گام ثبت کنید.



فایل صوتی دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آتنا شکیب» در این صفحه: 1
  1. -
    آتنا شکیب گفته:
    مدت عضویت: 240 روز

    سلام به استاد و مریم جان ، سپاسگزارم از خداوند بابت این مسیر و این ویس های ارزشمند و هر روز آگاه تر میشم ، من چند تا ترس داشتم در مقابلش قرار گرفتم مثل تنها مسافرت رفتن و تنها رفتم ، از رانندگی اوایل میترسیدم اما رانندگی کردم هنوزم پارک دوبل جاهای شلوغ هول میشم ، تو جاده نمیرفتم بلکه با کسی اما تنها رانندگی کردم و از تنهایی زندگی کردن خوب تجربه کردم ، اما یه ترس که مثلا اگه فلان کار انجام بدم همسایه ها و مردم چی میگن ترس از قضاوت ، خدا رو شکر دارم از درون کار میکنم بتونم رها شم از این قضیه خودم باشم ، و ترس هایی که باید کار کنم از درون ، اما در مورد تکامل مثلا دوره هایی بوده که فکر کردم سریع جواب میده اصلا ول کردم ادامه ندادم و یا پولی پرداخت کردم مدت کوتاه برای کاری آموزش داده می‌شد آنلاین بعد میگفتن استخدام میکنن و اینقد عجله ای آموزش میدادن و جمعیت زیاد که چند جلسه حضور داشتم و ادامه ندادم ، به نظرم تکامل باید طی شه زمانش که برسه مسیر بازتر میشه و کوتاه تر میشه و هی به مسیر درست هدایت میشی و آگاهی های جدید کسب میکنی هی ظرف وجودت بزرگ‌تر میشه و درکت از مسایل بالاتر میره ، و به قول استاد استمرار و کنترل ورودی های ذهن و باورها کارکردن طبق قانون عمل کردن ، احساس خوب نگه داشتن و باور به قوانین که از نتایج کوچک شروع میشه هی بزرگ بزرگ تا به اون هدف خوشگله میرسی ، اما جواب بخش دوم که کجا بوده رعایت کردم ، یادمه یکی دوست‌های باشگاهم به من پیشنهاد داد یه کسی هست طرف پولدار میشناسه پولی که پس انداز داشتم بدیم به اون طرف بهت سود میده از بانک هم بیشتر و من خوب بیکار هم بودم و دوست داشتم درآمدم بالا بره خوب اون موقع پول م بانک بود ، و اصرار می‌کرد پول مامانم اونجاست قابل اعتماده هی وسوسه م می‌کرد میتونی بهتر بگردی مسافرت بری ، و من یادمه روزی که قرار بود پول بدم یک لحظه تو ماشین فکر کردم حس بدی داشتم نرفتم بانک و به دوستم زنگ زدم گفتم پشیمون شدم این ربا میشه هی میگفت از آخوندی پرسیده دفترش درسته خلاصه من نرفتم بانک و در آخرم قطع رابطه کردیم شروع کرد پیام دادن ابروی من رفت و در آخر باشگاه هم میدمش صحبت نمیکردم باهاش و بعد هدایت شدم پول از بانک گرفتم و تبدیل کردم و در آخر هم ملکی خریدم برای سرمایه گذاری اون پول مبلغی نبود چند سال بانک بود و من چون شرک داشتم میگفتم نه این نباشه من لنگ میمونم اما الان که فکر میکنم من جسارت کردم بعد اون اتفاق پول گرفتم پولم خوب ارزشش پایین اومده بود بانک اما همونو تبدیل کردم و در آخرم تبدیل شد به ملک و بقیه هم اصلا بگم چطور رسید از دست های خدا ، و من اون روز از وسوسه طمع دار بیرون اومدم سمت ربا نرفتم با اینکه خوب با سود اون پول می‌تونستم راحت تر باشم اما خدا طور دیگه هدایتم کرد به مسیر دیگه ، و من اون پول از بانک گرفتم چند سال گذشت مگه من لنگ شدم خدا رسوند ، وای واقعا ممنونم که تمرین دادید و یادآوری شد برام اصلا نمی‌دونم روزی مو دا د من یادم رفته بود یکدفعه یادم افتاد اینجا بیان کردم ما انسان ها فراموش میکنم ، و این باعث شد ایمان م قوی تر شه فقط رو خدا حساب کنم منبع روزی خداست اون انجام میده و الان تو شرایط الان زندگیم که دارم روی باور توحیدی هم کار میکنم ، باور توحیدم قوی تر شد که خدا روزی دهنده ست از بی نهایت دستش که اصلا تو گمان نمیبری ، در سوره طلاق هم اشاره کرده ، واقعا درس بزرگی شد امروز برام با یادآوری اون خاطره ، ممنون م

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: