الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 1

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار طیبه عزیز و متن ترجمه نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

خدایا شکرت برای الگوهای که میبینم الگوهای که با تمام فشارهای ذهنی خودش یا دنیای اطرافشون بازم مسیرشون ادامه دادن و میدن و اسمشون و زندگیشون شده الگو برای بسیاری از ادمهای که میخوان مسیر رشد و موفقیت رو برن

توی دلهاشون پر از آرزوهای هست که تازه جووونه زده و به رسیدن بهش ایمان پیدا کردند و خداوند بهشون داره کلی نشانه کلی تایید و تحسین کردن اون افراد رو نشون میده که ببین تو هم میتونی ،نفر بعدی تویی ها که میخوای این زنجیره رو ادامه بدی

صبح که بیدار شدم اومدم تو سایت دیدم یه فایل داغ داغ اومده عین این نونای اول صبحی که نون واها میدن بیرون منم بوی خوش این فایل رو حس کردم و جذبش شدم و گفتم طیبه برو ببین برو باورهات قوی کن برو الگو بگیر

وقتی زدم روی فایل دیدم بالای عکس نوشته :

ایمانی که استمرار می اورد و باورهای ثروت ساز و …

خلاصه نشانه ی بعدیم گرفتم و راهی دیدن فایل شدم

این همون اقای تام هست که اینقدر تو سایت استاد هم معروف شده و خیلی ها هم دارن از ایشون الگو میگیرن .شیر مادر حلالت پسر که با تشنگی و هیجان و میل و علاقه وافرت به ورزش تونستی باورهای رو تو ذهن افراد دنبال موفقیت جابجا کنی دمت گرم ♥♥♥♥

خودت خبر نداری تام عزیز که اینجا آدم های دارن ازت برای شکستن سدهای ذهنی شون کمک میگیرند و تورو دارن الگوی نجواهای ذهنشون میکنند

آدم های که یه روز رویاهاشون رو واقعی دیدند و خدا بهشون گفت تو هم لایقی تو هم میتونی تو هم میرسی …

دارن ازت الگو میگیرن تا توی مسیر هر وقت نجواها قدرت گرفت تو رو یادشون بیاد استاد عباس ها یادشون بیاد که با تمام محدودیت ها ی که دنیای اطراف براشون گذاشتن حرکت کردند و به خیلی چیزا رسیدن و اونها لعلکم ترضی شدن …

راضی شدن چون خدا راضی شد بهشون به ایمان ،توکل شجاعت شون

تو قسمت ۱۶مصاحبه با استاد یادمه استاد گفتی یه فامیل دارین که خیلی نابغه بود یعنی عجیب بود و میتونست به خیلی جاها برسه اما نرسید

چرا؟!!!!بخاطر باورهای محدود ترس ها تردید ها بی ایمانی ها توکل نداشتن …

اما فرق شما با اون فامیل تون فقط توی ایمان وشجااعت و توکل بود توی باور کردن نیرویی که تمام جهان به مدیریتش داره اداره میشه تو خیلی جاها برای خاموش کردن نجواهای ذهنم خودش خود به خود ذهنم میاد سراغتون میگه:

طیبه استاد تونست این حرف تون میاد تو فایل فلان اون حرفتون تو دوره ی فلان ….

یه هیجان درونی دارم برای نوشتن که سعی میکنم کنترلش کنم وبنویسم …

آفرین و هزار آفرین به این تام عزیز ماشالله آفرین کلی تحسینش میکنم کلی براش آرزوی دست آورد های بیشتر دارم این جور ادمان که میان و محدودیت ها رو از ذهن های بسته خیلیا باز میکنند

بنظرم بهترین دستاوردش لذت و عشقی هست که داره با زندگیش و علاقه ش ورزش میکنه این بالاترین دستاورده که هر موفقیتی رو جذب خودش میکنه

من نمیدونم انگلیسی رو متوجه میشم ناخوداگاه با اینکه انگلیسیم خوب نیست

فقط داشتم به طرز حرفاش و بیان کردن کلمات تام زیبا و فوق العاده گوش میکردم کی گفته ایشون ۴۳ساله هستن ،میگن چهره بی بی فیس داره همینه

مسیر خدا رفتن که همون رشد و موفقیت و توکل و ایمان با باورهای قدرتمند هست هر آدمی رو هر روز جوانتر میکنه از همه لحاظ،یه شادابی نشاط عشق زیبایی چنان تو خون و رگهات جاریه که هر کی تو رومیبینه میگه وای چیکار میکنی این همه زیبایی هر روزم خوشگل تر و جوون تر میشی ♥♥♥♥♥♥♥

یادمه تو تی وی و فیلما  همش از یه اکسیر جوانی حرف میزدن راز همیشه جوانی تو ….

حالا من اون راز رو فهمیدم این انرژی خداست که در درون فرد اگاه و عاشق و متوکل با باورهای قدرتمند و الهی جریان پیدا میکنه و اون و هر روز زیبا تر موفق تر با عزت نفس تر و ثروتمند تر و عالی تر نگه میداره .

استاد باور نکرد ذهنم که شما ۶۰ یا ۲۰۰ سااااعت فقط در مورد تام عزیز مطلب خوندی و مطالع و تحقیق کردی افرین بایدم بشی استاد عباس منش

اینجوری ذهنت رو بمباران الگو های موفق کردی و رشد های عالی داشتی و مسیر موفقیت رو برای خودت توانی کردی ماشالله الله اکبر

من هنوز چهار تا خطم بزور در مورد الگوهای موفق میخونم با اعتراف

اما این جا بود فهمیدم چقدر شما تعهد و ایمان بیشتری به خرج میدین وچقدر به نقش باورها و فرکانس های ایمان بیشتری،دارید

من عاشق این صحنه های زیبای ورزشیم که تو حین مسابقه از ورزشکارام

این صحنه های اهسته و جذاب که منو باد قانون تکامل تو ادیت تصاویر انداخت .

چقدر لذت بردم تام عزیزم از علاقه ش بعنوان فان یاد کرد و بقول خودت استاد که میتونست بگه رسبدن به این موفقیتها سخته و هفت جدت باید بیاد جلو چشت تا این موفقیت ها رو داشته باشی با یه تغییر تاکتیکی تو کلامش کلی باورهای عالی رو به بقیه آدم های دیگه داد ایولا ایولا

چقدر لذت بخشه به خواسته هات رسیدن و باعث رشد و پیشرفت خودت و جهانت شدن

زنده باد ادم های موفق و ثروتمند زنده باد ♥♥♥♥♥♥♥♥


متن ترجمه توسط نسرین عزیز:

ترجمه فیلم

اگر به آنچه که در مورد فوتبال دوست دارم، واقعا فکر کنم‌، من عاشق رها کردن توپ فوتبال و دیدن پاس فوق‌العاده و مقدار چرخش بی نظیر در مکان درست و زمانبندی دقیق هستم.

و صبح از خواب بیدار میشی و به این فکر می‌کنی که چطور میتونم دوباره این کار رو انجام بدی.

و باعث تجعبه اگر اتفاق نیفته.

فکر می کنم چیزی که مردم متوجه نمی‌شوند اینه که  در 90 درصد مواقع، توپ اون کاری که من دقیقاً انتظار دارم‌ رو‌، انجام نمیده.

و باید بگم توپ من 4 اینچ با جایی که می‌خوام بندازم خطا می ره و نه 4 فوت

و خیلی از مردم می‌گویند: واوو این پرتاب عالیه!.

اما من در ذهنم میگم نه.  یه جورایی شانه ی راستم فشاری به شانه ی چپم وارد می‌کنه (منظور این هست که توپ با اینکه  از نظر دیگران عالی پرتاب شده اما از نظر تام‌، اونی نبوده که انتظارش رو داشته و همیشه انتظار داره بهتر باشه. )

پس بیشتر داخل میمونم تا بیشتر به هدفم برسم.

کمی عقب تر و قدم هام رو سریعتر بر میدارم.

و اینها چیزهایی هست که در هر پرتاب‌، من در ذهنم پردازش می‌کنم.

همیشه یک بخش وسواس گونه ی غیر قابل کنترل از من‌، بخشی از بازی هست برای اینکه بازم از اینی که هست‌، بهتر عمل کنم.

و من خیلی خوش شانسم که عاشق ورزش هستم و این باعث میشه که سخت…. نه نمیگم سخت!!! می گم من با لذت کار میکنم.

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید

 


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    146MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

182 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناشناس» در این صفحه: 1
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2369 روز

    حسین دقیقا دقیقا زدی به هدف (اگه گاهی با اسم کوچیک صدات میزنم به این خاطره که من با همه آدم ها احساس یکی بودن و صمیمیت میکنم و الگوهای زندگیم رو دوست و رفیق صمیمیم می‌دونم)

    حین اینکه داشتم برای قسمت قبلی سریال کامنت می‌نوشتم، رفتم ساندویچ گرفتم بزنم بر بدن انرژی بگیرم که بعد اینکه کامنتم رو تکمیل کنم برم برای زیبای عزیزم و بقیه دوستان گران تر از هر گنجینه ای در دنیا، یه دل سیر از ته دلم حرف بزنمُ تعاملی سازنده داشته باشم… از لحظه ای که این فایل منتشر شد چشمام برق زد، سریع دانلود کردم، حین اینکه داشتم فایل رو میدیدم همزمان بندری داغ با سس تند داشتم می‌خوردم اونجایی که داشتی راجبه الگو برداری و تام بریدی افسانه ای توضیح می‌دادی بقدددررررری قلبم پمپاژ میکرد که احساس کردم همین الاناست که دچار انفارکتوس میوکارد قلبی بشم… چیکار میکنی با من حسین؟؟؟!!!! اینجور فایل ها که راجبه الگو برداری از اسطوره ها و افراد موفقه حکم بمب هسته ای رو برای من داره بمبی که نه در بیرونم بلکه در درونم انفجججااارررر کیهانی بپا می‌کنه!!! میفهمی؟؟!!!!!… لقمه غذا تو گلوم گیر کرد از شدت هیجان قروقاتی کردم، دیدم جنب جوش افسار گسیختم نمی‌ذاره دست به تایپ شم، پس رفتم توی خیابون یه گشتی زدم و برگشتم تا یکم آدرنالین و هیجانم بخوابه؛ نمی‌دونم از کجا شروع کنم، الهی به امید تو به عشق تو به رضای تو…رب من تو بگو تا من ندای قلبم رو جاری کنم؛

    رسالت؛ آره این کلمه مرموز و مو سیخ کننده٬ بطن ماجراست؛ به راستی یکی از مهمترین سوال های گم شده و یا حتی فراموش شده هر کسی اینه که من کیم؟ از کجا اومدم؟ در کجا قرار دارم؟ برای چی اومدم؟ میخام چی کار کنم؟ میخام به کجا بروم؟ چقدر این سوالو از خودمون میپرسیم؟!! اصلاً تا بحال بهش فکر کردی؟؟!! شما رو نمی‌دونم ولی من از همون بچگی این سوال و درخواست توی وجودم موج میزد که از خودم چی میخام از خدا چی میخام…سال های سال در کشاکش و تنگناهای زندگی در گرد باد این سوال و درخواست غرق میشدم، در هر برهه از زندگیم یچی میخواستم

    یادمه اون اوایل که سر از کهکشان راه شیری و کره زمین دراوردم و چشم به جهان گشودم جوجه خشگلی بودم واسه خودم، خیال پردازی خلاق و جاه طلبی جنگنده بودم… به آسمون نگاه میکردم و با اون چشمای تیز تلسکوپیم (به قول زیبای عزیز و ارزشمندم چشم عقابی) به ژرفای طارق و آندرومدا نفوذ می‌کردم؛ ولی…..

    اینه که شک از تو خیابونو کوچه میاد و مغز تبدیل میشه به هوش سیاه

    اینجا بچه تمرین می بینه با یه لحنه محکم اول از همه یاد میگیره اون بیرون همه گرگن

    می فهمه فقط خودشو ببینه بقیه همه نوکر و بالاخره شک به آدما درون ذات بچه گل کرد

    تو اون سن آرزوهاش مثله ناموسشه ولی نابودیه آرزوها میشه آموزش بعدی

    یعنی آینده هات بهت تحمیل شدن بذار منظورمو یه جور دیگه تکمیل کنم؛ :

    یادمه بچه بودم تو جمع یکی صدام کرد بزرگ جمع بود یه کم نگام کرد

    بهم گفت می خوای چیکاره شی بهش گفتم «فضانورد»، گفت پول رو زمینه دنبالش تو فضا نگرد

    تو دَرساتو قبول شو فضا مضا پیشکشت با دو تا جمله می خواست آرزوهام هیچ بشه

    میدیدم همه نمه می خندیدن زیر لبی میخواستم که آب شم برم زیر زمین

    هر چی بود گذشت فقط جای زخمش موند مینویسمو مینویسمو بالا میره گردش خون

    روزی رو می بینم جوری حالم خوبه که چسبیدم به سقف اون روز اگه منو دیدی فقط بگو حقش بود

    البته شاید فکر بکنی که (….) شغل منه ولی نه (…….) یه عشقه که توم شعله وره

    ………………

    باد خیام ،میرم بالا به یاد ایام، یه حال کمیاب یه حس عجیب داره جریان تو رگام….با این رویا سرگرمم فقط، حقیقت بهم گفت که برگردم عقب…

    انگار یه تکون یه زمین لرزه منو دوباره برگردوند به ««همین لحظه»»

    میلاد!!!!؟؟؟میلاد!!!! کجایی؟؟؟!!! حواست کجاس!!! کمی گذشت…

    پشت لبمون هم سبز شده بود(دهنم آسفالت شد تا پشت لبم جوونه بزنه) ولی خبری از iss نیست،توی این مملکت بی صحاب شده یه میمون رو هم نتونستن دَربَست بفرستن توی مدار و برگردونن اونوقت تو……

    به همون خرخونی و پزشکی و یه زندگی بی حاشیه و محتاطانه بسنده کرده بودم که برای منی که توی کف قهقرا بودم هم غنیمت بود… ولی نه انگار من رام ناشدنی تر ازین حرفام کله ی خر دارم و دل شیر، رویای اینو داشتم که هر طوری شده خودمو به هر قیمتی به اوج قله فوتبال ،اونجایی که رفیقام منتظرم هستن برسونم، آره همونجا که بروبچ دارن رَجَز میخوننُ جولان میدن؛آقای خاص عالم ژوزه مورینیو به جونور وحشی و خَرنَفسِ سگ جونی مثل من نیاز داره، منم به عیار دادن به توپ میدان، وان تو کردن با مسی، هم نشینی با کریس، هم رزمی و جنگیدن به همراه ایبرای هیولا نیاز دارم…. ولی ولی …… به قول مغز های کوچک زنگ زده و چرک های تراوش یافته ی سیب زمینی های سوخته:

    اینجا ایرانه!!!! توی این خراب شده باید دیوونه باشی که بتونی رویا داشته باشی باید سگ جون و شیر درنده باشی که بتونی مقتدرانه بلندپروازی کنی… ههههه راس میگن طفلکی ها… بذار توی حال خودشون باشن بذار توی جهنم خودساخته خودشون پاره پوره بشنُ بسوزن و فقط نظاره کنن پرواز عقاب ها رو بر بلندای آسمان..«اونی که شوق پرواز داشته باشه هیچوقت روی زمین نمی‌مونه»

    خدایاااا علارغم اینکه از فرط جنون دارم به چوووووخ میرم چه خاکی بر سرم کنم، فضانوردی که هیچی اون که یه سرابی زودگذر در اعماق معصومیت کودکانم بود…. فوتبال که از سنم گذشته،برفرض که از همین الان برم تیمای لیگ برتر با تست دادن و به هر قیمتی خودمو روانه لیگ برتر شخمی ایران کنم، تا بخوام خودمو به اروپا پرزنت کنم دیگه هیچ تیم نامبر وان دنیا حاظر نیست برای یه بازیکن پا به سن گذشته اقدامی کنه و من میمونمُ ارضای ناقص و معیوبِ روح سیری ناپذیرم… میمیرم دییییگگگه از فرط سرکوب و افسردگی جُزغاله میشم… خدایا چاره ای ندارم جز اینکه با خودم صادق باشم و واقعیت تلخ ماجرا رو بپذیرم و کنار بیام و بچسبم به همون درس و تحصیلم… در ادامه مسیر در اثنای راه دیگه احساس کردم که دارم چیز خُل میشم،گاهی مواقع توهم میزدم و از خودم میترسیدم که نکنه من اسکیزوفرنی ام نکنه من اختلال چند قطبی دارم نکنه من واقعنی دیوانه شدم!!!! من چه مرگمه ؟؟!!! بالغ شدم ولی هنوز انتخاب نکردم که دقیقاً قراره چه غلطی توی این دنیای کوفتی کنم!!!

    پارسال همین موقع ها به مو رسیده بودم داشتم از شدت فشار پاره میشدم داشتم «مرگ تدریجی یک رویا» رو نظاره میکردم رویایی که اونقدر دست نیافتی بود که میگفتم میلاد خدا هم از عهدش برنمیاد چه برسه به تو… بیخیال پسر حقیقت زندگی همینه،قرار نیست همه ایلان ماسک باشن،قرار نیست همه زلاتان،کریس،مسی،ژوزه،مارک زارکر،بیل،وارن، استیو و…. بشن… بچسب به یه زندگی شرافتمندانه با تشکیل خانواده و خدمت به جامعه در حد وسع خودت….

    ولی نه …انگار نه انگار من تخم آدم باشم،هنوز کوچه پس کوچه های ذهنم خبرایی بود…پر از دادُ قال و هیاهو…

    «««کااااااااااااااااااااتتتتتتتتتتتت»»»

    _

    نفسی عمیق بکشیم……

    خب بذار فقط روی چهره پر ابهت این لجند هیولا فوکوس کنم، یعنی چشم ها و لحن و عضلات صورت این تام بریدی ابَر قهرمان داره صلابت و اعتماد به نفس رو فریاد میزنه، عین یه گرگ گرسنه میمونه که هرگز سیر نمیشه… استاد من بقیه رو نمیدونم، ولی من همون قسمتای قبلی که اولین بار دَم از تام زدی، سریع رفتم کل اینترنت رو زیر رو کردم و بیش از ده ها صفحه رو توی کروم باز کردم که راجبه فوتبال آمریکایی و تام بریدی تحقیق و مطالعه تخصصی کنم… بقدری چیز یاد گرفتم به قدری عاشق این هیولای سیری ناپذیر شدم که نگم…. اگه بخوام راجبش توضیح بدم باید دو کامنت خیلی بلند بنویسم…(خلاصه بازی فینال رو کامل دیدم و یه نکته کاملاً توی بازی واضح بود اینکه تام بریدیِ پخته و با تجربه بعد گرفتن توپ با اون درک محیطی و عملکرد غریزیش بقدری سرعت عمل و قدرت تصمیم گیری در لحظه داشت که در عرض چند لحظه توی اون جو و شلوغی در بهترین زمان ممکن تو رو به بهترین مکان ممکن پرتاب میکرد که دقیقاً بزنه به هدف و گرفتن تاچ داون ولی در سمت مقابل پاتریک ماهومز خام و کم تجربه بعد گرفتن توپ زیادی با توپ ور میرفت و اونقدر کشش میداد تا توپ لو بره و شیرازه تیمش از هم بپاشه) فقط بگم که این تام بریدی فراتر استاندارها و ایده آل های بشریه و کلا مرزها رو جابجا کرده … من قشنگ و کاملاً واضح با این گلادیار تکرار ناشدنی احساس همذات پنداری و نزدیکی میکنم و دقیقا همون روحیه و ذهنیتی رو داره که منم دارم توی وجودم روز به روز گسترشش میدم…. یه چیزی تو مایه های زلاتان ابراهیموویچ هستش و دقیقا کاری انجام داد که الان ایبرا با میلان داره انجام میده…

    _

    فلش بک؛

    با عزمی جزم خودم رو متقاعد کردم که قید اون رویای ظاهراً دست نیافتنی رو بزنم و سقف رویاهام رو پایین بیارم و بسنده کنم به رویایی دست یافتنی… ازین جا به بعدش سعی میکنم دقیق تر و شفاف تر بگم؛ اون روحیه فوق‌العاده ام منو به سمت حرکتی نوآورانه ای کشوند، ایده ای بهم الهام شده بود که ذره ای شک نداشتم فقط و فقط منحصر به خودمه و این خودمم که تنها میتونم از پسش بربیام در ادامه راه خودم رو آماده کردم که در کنار تحصیل طبابت برم طبق پلن و سرفصل ها و نقشه ای که مدتی روش تمرکزی کار کرده بودم، با معتبر ترین و بهترین کمپانی کنکور ایران که مدیر عاملش از اساتید گرانقدر خودم بود قرار داد ببندم و بهترین و جامع ترین محصولی که حتی نظیرش در ایران تهیه نشده رو بسازم و تحولی اساسی و عظیم در روند بازار کنکور ایران ایجاد کنم…بطوریکه کار و کاسبی خیلی ازین مشاورها و موسسه ها و بازاریاب ها و …. جمع و جور میشد…. چرا؟؟!!! چون اصل و اصول و راز هایی رو فاش میکردم که خود به خود اونا از دور کنار میرفتن و دستشون رو میشد…چاره ای نداشتن جز اینکه استانداردهاشونُ بالا ببرن… ذره ای حتی ذره ای شک نداشتم که فروش چندین میلیاردی رو به ارمغان خواهم آورد و از همه مهمتر خدمتی بزرگ به جامعه ای بزرگ رو ادا خواهم کرد…. و همچنین، چون فکرفاش کردن و رو کردن نظام سرمایه داری و انتخاب ناخواسته مصرف گرایی رو داشتم(دروغ بزرگی مثل صنعت دوا و دارو که یجورایی رفته رفته توی پاچه مردم فرو کردن) میخواستم در کنار اقدام هایی دانش پژوهانه سبک و روش نوینی رو در نظام سلامت جامعه پزشکی بوجود بیارم(شخص خودِ من با وجود اینکه هیچ اطلاعی از قانون نداشتم ولی بیش از هفت ساله که هیچ دارویی رو مصرف نکردم و اصلا بیماری سراغم نیومده که بخوام به بیمارستان مراجعه کنم و الان باید با قاطعیت و شهامت کامل بگم که باورهای سلامتی و فیزیکال من نه تنها از خود شما استاد عزیزم قویتر و بهتره بلکه مطمئنم از نوادر و استثناهای دنیا محسوب میشم، شاید بعدا بیشتر راجبش بگم هرچند که برای دیگران غیرقابل هضم و باور باشه… ضمناً خیلی یواشکی این گوشه بگم که اون ماسک زدن مریم شایسته حتی توی بالکن خونش و فضای باز،خیلی حرف داشت و خیلی چیزا رو بهم ثابت کرد مهر تاییدی به حدس و گمان های بر حقم زد، واقعا دمت گرم استاد که با عزت نفس سانسور نکردید و خودتون بودید)

    ولی گفتم که اون ته ته کوچه های ذهنم یه سروصداهایی بود که منو گیج میکرد؛

    خدایا شوخیت گرفته؟! وااااات؟!!!! آر یو فاک می؟؟!! یو نوو می؟؟!!! آم این اِ دارک…یو آندرستند؟؟؟؟!!!!! آم این ا دااااارررررک؛ خدایا من توی تاریکی دارم کور میشم میفهمی ؟؟!! دارم گم میشم!!! چی از جونم میخای؟؟!!! اون رویای دست نیافتنی؟؟!! باشه بذار سال های آینده که یه عالمه پول جمع کردم با کلی سرمایه میرم سراغ اون رسالتی که داری روم فریاد میزنیش…خوبه؟؟!! ….؛؛ باید اعتراف کنم که بقدری جهان منو تحت فشار و شک دودلی و گیجی قرار داد که احساس کردم دیگه به آخر خط رسیدم و همچون مویی که داشت از هم می‌پاشید داشتم پاره میشدم از بلاتکلیفی خودم با خدا… در اوج ناامیدی، امید می‌تونه جنون آمیز باشه و

    بُبببمممممببببب!!! «بیگ بنگ» …سال ها انتظار به پایان رسید و خدای عزیزم، امسال، از جزیره شرک و کفر و بدبختی پرتم کرد به این «جزیره بهشتی» و جواب تک تک سوال هام رو گرفتم و پرده از حقیقت برداشته شد، درهای آسمان به روم باز شد و آگاهی های کیهانی یکی پس دیگری سرازیر شد

    استاد ازین جا به بعد کامنتم خیلی خیلی قضیه جدی میشه و حسم میگه مثل دفه های قبل خود افشایی کن و هر چی از دلت میاد رو بدون ذره ای سانسور و نگرانی برای دل خودت بنویس؛ اگه دستشویی هم دارید برید رفع حاجت و کمی هم استراحت کنید که تازه کامنتم داره شروع میشه٬هزاران کامنت طولانی اومد روی سایت اینم یکی روش؛

    اون اوایل ورودم به سایت،بهار امسال، خیلی خیلی روم فشار بود،چون هم متوجه شدم که گذشته من از ۹۹ درصد اعضای سایت و صدالبته خود شما استاد بدتر و دلخراش تر بوده و این منو خیلی اذیت می‌کرد، هم اینکه در برهه ای بودم که مغز و خونم فاسد شده بود و دیگه پودر شده بودم، و هم اینکه به خاطر عزت نفس تخریب شده و عدم صلح درونیم از شما استاد عزیزم و دوستای سراسر عشق یجورایی متنفر بودم… چون دیگه رسماً تسلیم رب شده بودم حاظر شدم برای تغییر خودم هر بهایی رو بپردازم… دو سه ماه اول حتی روزهایی بود که ۱۸ ساعت بی وقفه پای سیستم توی فضای سایت کنکاش میکردم…توی همون بازه فشرده اولیه پرونده خیلی باورهای داغونم رو بستم و وارد فاز جدیدی از زندگی شدم، زندگیم به معنای واقعی از جهنم خالص به گلستان تبدیل شد…توی ادامه راه جهان منو وارد چالش های عظیمی کرد و توی شرایطی قرارم داد که تصمیم های حیاتی و سرنوشت ساز بگیرم؛ چی شد؟!!! توی اون بازه یه ماه خورده ای که سریال زندگی در بهشت متوقف شده بود(قسمت ۳۳) فرمونو دادم دست خدا و منو وارد دنیای عظیم تری کرد… بیش از یک ماه شبانه روز بی وقفه هدایت شدم که زندگی افراد بزرگ و موفق رو از دید قانونی که یاد گرفتم از بیخ و بن بررسی کنم(الگوبرداری از افراد موفق)؛ از ایلان ماسک بگیر تااااااا ریچارد برانسن،بیل گیتس،وارن بافت،مارک زارکر برگ،انیشتن،جف بزوس،آرنولد شوارتزنگر،تونی رابینز،سیلوستر استالونه،جیمز کامرون،جی کی رولینگ،ناپلعون هیل،استیو هاروی،زیدان،مسی،کریس،زلاتان،ژوزه مورینیو، مانی خوشبین،انوشه انصاری،اصغر فرهادی، حتی احساس علیخانی و مهران مدیری و رامبد جوان و بی نهایت آدم دیگه… رو هرچی فیلم و فایل و مصاحبه بود رو بررسی و دانلود کردم…. به خدا اصلا نمیدونسم کی شبه کی روز،فقط واسه دستشویی رفتن از پای میز بلند میشدم و حتی یه خورده خوراکی رو پای سیستم میخوردم و فقط چند ساعت کنار میز و صندلی کامپیوتر میخوابیدم که دوباره بلند شم و با نهایت عطش ردپای قانون و سرنخ ها رو استخراج کنم… نتیجه چی شد؟! هیچی دیگه؛انفجار اتمی،هیچ وقت آدم سابق نشدم دیگه، چنان ایمان و اعتماد به نفسم بالا رفت که مدام این سوال تحریک کننده و مهیج توی ذهنم به جریان درمیومد؛ ایلان تونست،زلاتان تونست،حسین عباس منش تونست…چرا من نه!!!!؟؟؟؟ منم میشم میلاد آینده…مگه من چمه!!! هر چی نیاز داشته باشم رو خدا برام در طی مسیر فراهم می‌کنه…. استاد بقدری شجاعت و عزت و ایمانم پولادین شد که با الهام و شهودی کاملا واضح متوجه این وحی و ندای محکم الهی شدم: قید پزشکی رو بزن،همین الان ترک تحصیل کن و از دانشگاه انصراف بده، اون پروژه استارتاپ رو دیگه بیخیال شو و قطع همکاری کن…. صاف برو سراغ اون رویای دست نیافتنی ای که دقیقاً دقیقا رسالت تو هستش و واسه این به دنیا اومدی…آره تو بشو اولین کسی که این غیر ممکن رو ممکن میکنه و تابو ها رو میشکنه( الله اکبر دقیقا روزی که اون رو تصمیم و الهامات رو عملی کردم دقیقا همون روز فایل الهام و شهود الهی اومد روی سایت و من توی دل کوه در تاریکی شب اون فایل رو دیدم بقدری از شوق نشانه های واضح و مهر تایید خدا گریه کرده بودم که عین یه بچه کوچیک روی گل و خاک میلولیدم و غش کرده بودم)…استاد باورت نمیشه این خدا به من گفت که میلاد اگه میتونی، بعد چهار ماه تمام وقتی که توی سایت عباس منش بودی، حالا مدتی آگاهانه اصلا نرو توی فضای سایت و هیچ فعالیتی توی سایت نداشته باش که ببینم چند مرده حلاجی و چقدر اون آموزه ها رو در عمل اجرا میکنی و چقدر عدم وابستگی و رهایی خودت نسبت به حسین عباس منش و سایت رو ثابت می‌کنی!….. دو ماه آگاهانه نیومدم سایت و اون دو ماه نقطه عطف زندگیم شد…متوجه عیار و قدرت خودم شدم،متوجه این شدم که من تفاوت ها و تمایزهای اساسی با بقیه دارم و مسیر هدایتم و حتی جنس الهاماتم با بقیه تفاوت های اساسی داره(چون رویا و رسالت مشخص و بزرگی بهم محول شده)… توی همون دو ماه، جهان منو وارد سیاه چاله های تضاد و امواج خروشانی کرد که اگر مسلح به سلاح قدرتمند ایمان و باور و پوشیده از زره پولادین تقوا و کنترل ذهن نبودم، بدون شک به اعماق دره های جهنم دوباره سقوط می‌کردم، چی شد؟!! خدا از جایی که فکرشو نمی‌کردم دستمو گرفت و منو به سمت خواسته هام هدایت کرد؛ اون روزی که برای هجرت مخفیانه و بی سروصدا قدام کرده بودم،یکی از فامیل درجه یک جاسوسانه وارد حریم خصوصیم شد و متوجه تصمیمات و برنامه های من شد شتاب زده رفت کل خانواده و اقوام رو خبردار کرد که میلاد دیوانه شده و ترک تحصیل کرده؛ استاد خدا رو گواه می‌گیرم که با اینکه پدر مشرکم و عموهام و کل خانواده همه کمر همت بسته بودن که منو بکشن و نابودم کنن ولی یدالله فوق ایدیهم، و مکرو و مکرالله ولله خیر الماکرین؛ چنان با صلابت مقابلشون ایستادم چنان توی اون روزای به شدت تنش زا در برابر اون جنگ و توفان خانوادگی ایستادگی کردم،چنان توی اون تحقیر و تهمت و تمسخر پایداری کردم،چنان به کنترل ذهن و احساسم مسلط بودم که حتی نه تنها ناراحت و دلسرد نشدم و از کوره در نرفتم بلکه خیلی خیلی هم دلم قرص بود و آرامش و شادی درونی داشتم؛ چنان به خودم و مسیرم ایمان و باور داشتم که باورم نمیشد که این« میلاد »باشه میلادی که دیگه از هیچکس و هیچ چیز نمی ترسه… در ادامه با اون توفان جنگ و دعوا من خیلی آسون از خانواده و پدر و مادر مشرکم راهم رو جدا کردم و به استقلال و آزادی که میخواستم رسیدم(کلی براش بها پرداخت کردم و جهان بهم پاداش داد)، نمیدونی چقدر تحت فشار قرار گرفتم وقتی پدر سرکشم خواست برادرم که پشت کنکوریه رو نابود کنه و از خونش فراری بده، اینجا بود که جهان منو وارد عمل کرد و واسطه ای شدم که از فاجعه ای جبران ناپذیر جلوگیری بشه؛برادرم ناچاراً اومد زیر یه سقف با من و نمیدونی چقدر اون روزا کنترل ذهن کردم چون عادت داشتم که توی تنهایی و خفا روی خودم کار کنم و کلا تنهایی زندگی کردن بیشتر بهم خوش میگذره و تمرکز بیشتری روی خودم دارم ولی با صبر و تقوا ادامه دادم و به خدا توکل کردم که خدا رو شکر حکمتش متوجه شدم و الان من و برادرم در کنار هم، هم خونه ایم و بهترین و رویایی ترین روابط ممکن رو داریم (خیلی خیلی جریانش مفصله)… استاد من نمی‌دونم چقدر حرفام رو باور میکنی، شاید بیش از هزار نفر توی همین چند ماه اخیر بابت تصمیمات،تغییرات و سبک زندگی جدیدم منو سرزنش و انتقاد و تمسخر کردن ولی باورت نمیشه باورت نمیشه اصلاً نه تنها ناراحت و دلسرد نمیشدم بلکه ازشون انگیزه و قدرت هم می‌گرفتم…. توی همون مدت قبل از اینکه کامبک بزنم و بیام سایت، کلی چالش و تجربه دیگه بدست آوردم،به خودم جایزه دادم و مسافرت رفتم، توی یک ماه تمام، روزی بیش از ده ساعت روی بخشی از قرآن تمرکزی کار کردم و بی نهایت گنج و شاه کلید استخراج کردم، لوح تقدیر ها پرونده های تحصیلی،دفترها و مدارک و لباس های قدیمی و حتی دفترچه بیمه و خیلی خیلی وسایل اضافی رو سوزوندم و هرچی پل پشت سرم بود رو با دست خودم منفجر کردم که حتی وسوسه بازگشت به زندگی گذشتم به ذهنم خطور نکنه و عملا وارد فاز بعدی زندگی بشم….

    ☑🔵استاد عزیزم، میخام یه ریسک کنم و از چیزی حرف بزنم که ممکنه جنجال به پا کنه؛ من علارغم اینکه گلادیاتوری سرسخت در برابر عبور از تضاد هستم و کاملا ضد ضربه شدم ولی بازم خودم، خودم رو به چالش پر مخاطره ای آگاهانه دعوت کردم،باید اعتراف کنم که من اخیراً بیش از چهار ماهه که عملاً هیچ فایلی از شما گوش ندادم و فقط سریال زندگی در بهشت رو دنبال میکردم و گهگداری توی سایت کامنت میذاشتم و چون میدونستم که قانون چطور عمل می‌کنه تا جایی که می‌تونستم کامنت میخوندم که از مدار سایتمون خارج نشم، ریسک بسیار بزرگی کردم ولی اینبار دیوانه وار و حتی قویتر از قبل نتیجش رو دیدم (هرچند یه تلفات جزیی داشت مثل کمتر تحسین کردن کمتر سپاس گزاری کردن کمتر توجه به نکات مثبت و زیبایی ها که اونم کاملاً طبیعی بود)؛ نتیجه اینکه من متوجه شدم که: من مثل افراد موفق قانون رو به اندازه ای که عمل میکنم درک کردم و دارم «ناخودآگاه» به قانون عمل میکنم و کاملا هدایتی و الهامی میرم جلو؛ هیچ وابستگی به سایت،فایل،دوره و خود شخص عباس منش و یا هیچ کس و هیچ چیز دیگه ندارم و چه این سایت باشه و چه نباشه من با نهایت قدرت به پیش خواهم رفت(خود جوش و کاملا مستقلم به هر لحاظ)

    نمی‌دونم چقدر باورت میشه، من هنوز که هنوزه نصف فایل های دانلودی رو بیشتر ندیدم و حتی قصد ندارم بیام سراغ محصولات مگر اینکه بعد استقلال و آزادی کامل مالی بیام محصولات رو بخرم اونم برای حمایت مالی و تشکر و قدردانی از زحمات شما استاد گرانقدرم… همین جور عشقی به کارتت پول واریز کنم از بس که روی من تاثیر گذاشتی، حسین یادته که قبلا بهت گفتم اگه تو ثروتمند تر نشی پس کی بشه؟؟؟!!!! آره افرادی مثل من هستن که اونقدر خودجوش و وابسته به امر و الهامات خدا پیش میرن و عمل میکنن که عملاً نیازی ندارن که از فرد خاصی آگاهی و خط مشی بگیرن، همون‌طور که خدا به تو آگاهی ها رو نازل می‌کنه به منم داره نازل میکنه… هیچ وقت درک نکردم اون دسته از افرادی که صبح تا شب میشنن جلوی فایلای استاد که مثلا ایشون بهشون آگاهی های وحی منزلی بده، ایشون براشون اصل رو از فرع بگه،ایشون براشون قرآن رو تحلیل کنه، ایشون …. خو بنده ی مومن چرا خودت یکم از خودت خلاقیت به خرج نمیدی و نمیری قرآن رو بررسی کنی، چرا خودجوش حرکت نمیکنی و انگار منتظری عباس منش هلت بده، چرا حول محور خودت کامنت نمینویسی و حرف نمیزنی و همش حول محور حسین و مریم میچرخی،آقا!! خانم!! خود محور باشید خدا محور باشید و مواظب باشید که دچار شرک خفی نشید

    🔵حسین جانم،استاد گلم، می‌دونی من توی این دو ماه اخیر(دی، بهمن) که روی قسمتای سریال فرصت نمی‌کردم کامنت بذارم در حال عمل به چه ایده الهامی بودم؟؟!! همه چیز از یه تضاد کوچولو شروع شد؛ میخواستم بسته ماهانه فعال کنم که دیدم تعرفه ها عوض شد و اینترنت گرون، گفتم پسر هوش مالیت کجا رفته عادت کردی کوتاه مدت و ماهانه فعال کنی،مچ خودمو گرفتم و یه بسته بلند مدت+ نت نامحدود شبانه فعال کردم و بسم الله؛ اولش به نیت دانلود مستند ظهور زلاتان وارد عمل شدم که پناه بر خدا چه اتفاقی واسه من افتاده خدایا داری چطوری هدایتم می‌کنی؟؟!!! نمی‌دونم چطور توصیف کنم تا همین الان که دارم تایپ می‌کنم حدود دو ماهی طول کشید؛ چیکار کردم ؟!من کاری نکردم خود خدا بود که اومد توی انگشتام و روی دکمه ها و کیبورد و موس کلیک می‌کرد؛ بدون اینکه پلن و ایده از قبل تعیین شده ای داشته باشم به سمتش هدایت و توی اجراش غرق شدم:

    🔵🔵 بیش ۷۰۰ ساعت براش زمان گذاشتم: بیش از ۲۰۰ مستند ناب رو دانلود کردم ( حجمی بالغ بر ۵۰۰ گیگابایت )…در چه مورد؟؟!!

    در مورد هر چی که فکرش رو کنی و نکنی؛ در ارتباط با حرفه و صنعتی که رسالتمه و دارم خودم رو براش مهیا میکنم و آپشن و مهارت هامو براش گسترش میدم؛ دکومنتاری افراد موفق و اسطوره ها و تاپ ترین های دنیا در هر حوزه و صنعتی؛ علم و دانش و فناوری و تکنولوژی؛ زیبایی های جهان هستی و طبیعت و حیات وحش( اغلب مستندهای دیوید آتنبرو افسانه ای رو با نهایت نهایت کیفیت دانلود کردم)؛ جهان بینی و سازگار کیهان و هر چیز جهان شمول ؛ ثروت و فراوانی؛بررسی صنعت و حرفه های مختلف؛ بیش از ده ها نفر از بهترین های دنیا در هر کسب و کار و پیشه ای همه و همه… دقیقا عین مریم خانم که توی مدتی تمرکزی روی آپدیت سایت و خودش کار کرد و نتیجش رو دیدیدم، منم به همین روال هدایت شدم و خود خدا بود که منو بی وقفه و با نهایت شور و انگیزه حرکت میداد؛ بخدا میانگین ۳_۴ ساعت در شبانه روز میخوابیدم و نصف شب بیدار میشدم قبل از اینکه از خونه برم بیرون باید اقدام میکردم براش، هرچند که کلی چالش برانگیز بود و گاهی تحت فشار بودم چون باید علاوه بر نهایت تمرکز با استفاده از مهارت سرچینگ بالام، باید واسه تک تکشون زیر نویس گیر میاوردم، روی هارد آرشیو میکردم،پوشه بندی و طبقه بندی میکردم و کلی چالش دیگه….

    نکته مثبتی که خیلی تحسینش کردم و دوست دارم ذکرش کنم اینه که واقعا علارغم فیلتر کردن خیلی از سایت های دانلودی ولی چند تا سایت داخلی رو باهاشون آشنا شدم که به جرات میتونم بگم از سایت مشابه خارجی به مراتب با کیفیت ترن و توی دنیا بهترینن، ۹۵ درصد چیزایی که میخواستم رو از همین چند سایت ناب ایرانی با نهایت کیفیت و آسونی گیر آوردم، ۵ درصد دیگه رو اشتراک ویژه خریدم و یا مجبور شدم از سایت های خارجی بدست بیارم

    🔵 اینم اضافه کنم که در همین حین بیش از ۲۰۰ مصاحبه و مقاله رو بطور کامل تحقیق و بررسی کردم، از زیدان و زلاتان ابراهیموویچ بگیر تااااااا الکس فرگوسن و تام بریدی و افراد موفق داخلی(مهارت اسپید ریدینگ و مایند مپینگم به دادم رسید)…

    «مهرش زدند و لبانش دوختند»، زبونم قفله از حرف زدن، یعنی اگه بخوام حرفی هم بزنم نمی‌تونم…فقط باید تجربه کنید؛

    استاد دقیقا من وضعیت اون روزای اوایل شروع رسالتت رو دارم، منم دقیقا عین شما که اندک درآمدی برای خرج و خوراک و زندگیت داشتی ولی شبانه روز روی خودت کار میکردی و ازون جایی که بودی شروع کردی که بعدش رفتی تهران و ترکوندی، منم اون شور و اشتیاق و انگیزه رو و چه بسا خیلی خیلی بیشترش رو الان دارم و مثل شما دارم روی خودم بکوب کار میکنم که بعدش در زمان و مکان مناسب با نهایت قدرت در برابر بهترین های اون حرفه و صنعتی که عاشقشم و رسالتمه جولان بدم

    در مورد پیدا کردن رسالت هم باید این نکته رو یادآوری کنم که اولا چرا خیلیا خیال میکنن که رسالت یعنی یه کار عجیب و غریب مثل اینکه باید بمب اتم بسازن یا مثل ایلان استارشیپ بفرستن فضا یا مثل عباسمنش…. بابا توی حوزه علاقه مندی هاتون ببینید کدوم یکی رو حاضری حتی رایگان انجام بدی چه کاری رو اگه ساعت ها پشت سر هم انجام بدی خسته نمیشی چه کاری رو از ته دلت عاشقشی و حالت باهاش خوبه،چه کاری رو احساس می‌کنی که به دنیا اومدی که اونو انجام بدی و برای اون کار ساخته شدی، هر کاری پتانسیل خلق بی نهایت ثروت رو داره… اگه هم نمیدونی ایرادی نداره بیکار نشین کارای مختلف امتحان و تجربه کن تا بتونی خودت و علایقت رو بیشتر بشناسی و پتانسیل های وجودیت رو کشف و شکوفا کنی…

    به نظر من هدف داشتن، خودش میتونه بهترین راه برای کنترل ذهن باشه چون دیگه فرصت و بهانه ای رو برای به حاشیه رفتن و بی انگیزه موندن نمیذاره

    و اما باز هم برمیگردم به اصل ماجرا، الگوبرداری؛ اگه با دقت و دیدی بازتر قرآن رو بخونید متوجه اصل الگوبرداری میشید؛ چقدر بارها خداوند از رسولان گذشته و سرگذشت پیشینیان برای حضرت محمد مثال و یادآوری آورده، که پیامبر دیدی نوح تونست،موسی و عیسی تونست، به ابراهیم دقت کن اینو خیلی ازش الگو بگیر…. پس تو هم میتونی ادای رسالت کنی اگر به اونچه که بهت الهام میکنم امر میکنم وحی میکنم عمل کنی و ادامه بدی

    به اونجاهایی دقت کنید که پیامبر تحت فشار قرار میگیره و خدا بهش میگه تحت تاثیر مال و اموال و دارایی و تمکن مادی مشرکین و دشمنانت قرار نگیر… یا اونجاهایی که مردم زمانه نوح، میان نوح رو به تمسخر و تحقیر میگیرن که نوح زر مفت مزن تو اگه پخی بودی تو اگه راس میگی بهمون بگو چرا ثروت نداری چرا اون خدات از خزانه و گنج ها زمین و آسمون بهت نداده بدبخت؛ یعنی تو اگه بهترین و شریف ترین آدم دنیا هم باشی ولی پول و ثروت نداشته باشی خیلی بهت بها نمیدن و حرفات رو جدی نمیگیرن …..؛ دوستان من شکی ندارم که خود سید حسین عباس منش اینو کاملا هوشمندانه متوجه شده و درسش همون اوایل گرفته( خود من سال ها قبل به این موضوع پی بردم) که اگه میخاد توحید و یکتاپرستی رو گسترش بده و بتونه دیگران رو تحت تاثیر خودش قرار بده که بیشتر و بیشتر حرفاش رو تحویل بگیرم و باور کنن باید ثروت مند بشه و بینهایت آزادی مالی داشته باشه… به همین خاطر مهمترین انگیزه مالی ایشون مطمئنم همین موضوعیه که گفتم… استاد خودت خوب می‌دونی که من چقدر آدم شیش دونگ تیز بین و باهوشی هستم، اون فایلی که با مدیر فنی حرف زدی و اشاره ای به یکی از اساتید قرآن داشتی که دچار عارضه مغزی هم شده بود، دقیقا میدونستم کی رو میگی؛ استاد عبدالعلی بازرگان که استاد گرانقدر خودم هست و یکی از با تقوا ترین و با بصیرت ترین و حکیم ترین افرادیه که به زندگی دیدم از بس این بشر کلام و بیانش استواره… حسین ، هیچ شکی نیست که از تونی رابینز الگو برداری کردی و توی مسایل قرآنی هم از آموزش های استاد عبدالعلی بازرگان الگو و الهام گرفتی که به حق عالی و بی‌نظیر الگو برداری کردی…

    استاد اینکه من میگم از شما الگوبرداری میکنم به این معنا نیست که میخام توی حوزه کاری شما فعالیت کنم و یجورایی عباسمنش آینده یا زلاتان آینده باشم نه نه…. «با نهایت شجاعت و شهامت میگم که میخام میلاد آینده باشم که خودش یه تنه انقلاب عظیمی توی حرفه و صنعتی ایجاد می‌کنه که پتانسیل ساخت ثروت میلیارد دلاری رو هم داره، این همه آدم ثروت میلیارد دلاری خلق کردن، چرا من نتونم؟؟!! اونچیزی که توی وجودم دارم میسازمش لازمش تابو شکنی و حرکتای عظیم و انقلابی و عمل کردن فراتر از نظام فکری حاکم بر جامعس که شجاعت و جسارتش رو دارم… و چه بخوام چه نخوام باید مرزها و استانداردها رو جابجا کنم… و هیچ شکی ندارم که میتونم و به نحو احسن از پیش برمیام حالا هر چالش و تضادی هم کیه بیاد من با آغوش باز میرم به استقبالش و میپذیرمش…. فعلا که حرکتای اولیه رو زدم و اول درونم خودم تابو ها رو شکستم انقلاب درونی کردم و دارم با نهایت انگیزه ادامه میدم

    کاری که تو استاد عزیزم کردی یه حرکت انقلابی نوآورانه به سبک و نسق خودتونه، منم میخام توی شغل و حرفه خودم اون ایده مادر و سبک خاص خودم رو در سطح کلان پیاده کنم، به همین خاطر نامبر وان ها و موفق ترین های دنیا رو موشکافانه رصد و الگو برداری می‌کنم که باورام قوی و قویتر بشه

    زلاتان ابراهیموویچ رو حتما حتما ساعت ها زمان بذار و کلیپ های گل های دیوانه واری که خاص خودشه و در تاریخ کم نظیره رو کامل نگاه کن و سعی کن هنگ نکنی، توی همه لیگ های معتبر بازی کرده و هر جا بوده جام آورده (۳۳ جام) و بعید نیست تا چندین سال دیگه و چهل و خورده ای سالگی توی بالاترین سطح ممکن ادامه بده و حالا حالا ها به تعریف مرزها و استانداردها های جدید فرابشری ادامه بده جوری که مسی و کریس ناچار و وادار بشن که تا سنین بالای چهل برای در اوج موندن بجنگن… استاد عزیزم؛ مصاحبه ها،عملکرد،رفتار ،شخصیت،ذهنیت و نتایج زلاتان ابراهیموویچ به وضوووووووح داره قانون رو فریاد میزنه، غرور و جنگندگی مقدس و اعتماد بنفس عجیب و غریب این ابر قهرمان خودش گویای همه چیه… بشدت شخصیت محترم و قابل مطالعه ای داره… امیدوارم که در قسمتای بعدی این مجموعه حتما روی این «جانور با ذهنیت و باورهای درست» وقت بذاری و یک فایل بسیار هیجان انگیز بذاری تا اونایی که در مدار هدف والا و رویای جاه طلبانه ای هستن بتونن ازش الگو برداری کنن؛ زلاتان بیشترین تاثیر رو روی ذهنیت و شخصیت من گذاشته و در کنار شما استاد عزیزم الگوی تمام عیارمه

    راستی اگر شما استاد عزیزم و یا کسی از دوستان مشتاق و کنجکاو باشه، میتونم لیست مهمی از مستند هایی که دارم روشون کار میکنم رو بهتون پیشنهاد بدم

    برم ترک requiem for a dream رو گوش بدم و قدم به قدم جواب کامنتای دوستان جان جانانم رو بدم

    بعد از اون کامنت حیاتی و محوریم در قسمت ۱۱۰، این کامنت رد پای محکمی برام خواهد بود و نقش بسیار زیادی رو در ادامه روند مسیرم داره

    🔵و در آخر باید با نهایت قدرت این رو بگم که هر جا سخنی از غیرممکن ها زده میشه، من احساس زنده بودن بهم دست میده

    میگن آدم به امید زندس

    ولی من به ایمان و یقین

    عاشق شما«میلا»💟💖💜💕💞💗💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: