دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اسما عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز و همه ی اعضای این خانواده صمیمی…
خدایا شکرت وقتی جمله ای اجرای توحید در عمل رو زیر فایل میخونم به خودم نگاه میکنم و جاهایی که توی زندگیم توحیدی عمل کردم…
فایل رو باز کردم و شروع کردم به گوش کردن وقتی استاد میگید در زندگی افراد موفق رو همیشه تحسین کردید و توجه کردید به نکات و کارهای مثبتشان
کسانی رو که ۹۹ درصد ادما کلا ذهنیت دیگه ای بهشون دارند ولی شما دنبال الگو گرفتن بودید که چه جور موفق شدند این خودش یه کتاب…
اصلا کسی که به جایگاهی میرسه غیر از اینه لیاقتش رو کسب کرده …
این دقیقا تربیت ذهن هست که میگید چه جور میتونیم به جای قضاوت کردن ببینیم یک انسان موفق چه مسیری طی کرده تا به این نقطه رسید..
ما انسانیم و حسادت در وجودمون هست ولی چه طور میشه از دیدگاهی نگاه کرد که حسادت تبدیل بشه به یک اهرم که باعث رشد من بشه…من شخصا که استاد تاکید کردید که در کامنتها مثال بیارید از عملکردهاتون میخوام یک مثال از خودم بگم
همیشه که یک نوازنده برتر از خودم میدیدم با اینکه خیلی کم سن و سال تر بود صادقانه بگم یه جوری حس حسادت میومد که احساسم رو بهم میریخت و حتی اون غرور اجازه نمیداد ازش بپرسم چیکار کردی که موفق شدی؟
بعد گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم ازش پرسیدم تمریناتت چه جوری و …یکی از پاشنهای آشیل غرور…
بعد نشستم برای خودم اون شخص رو و عملکردها و باورهای خوبش رو الگو قرار دادم دیدم یکی از نکات مثبتی که دارد اینه…
تمرکز در تمرین اگر یک ساعت تمرین میکند اون یک ساعت فقط تمرین با دقت و تمرکز
بعد دیدم یکی دیگه از نکات مثبتش خلاقیت به خرج دادن در کار…و خیلی نکات ریز دیگه
بعد دیدم من هیچکدام از این کارها رو انجام ندادم ولی وقتی میبینم طرف به جایگاه بالایی رسیده حسادت میکنم…
از اون روز به خودم قول دادم هر کس که بالاتر از منه در هر زمینه ای هنر و ثروت و سلامتی و خوشبختی ….
لایقش بوده مگر نه اون جایگاه نداشت تو هم خودت رو لایق بدون واون لیاقت رو با عملکرها در خودت به وجود بیار و الگو بگیر…
استاد اینکه مسئولیت جایگاه و هر شرایطی رو هستیم بر عهده بگیریم و ایمان داشته باشیم قدرت خلق زندگی من دست منه نه دیگران این یکی از بزرگترین درسهای شما برای من بوده…
چقدر اشاره کردید به احساس گناه و پشیمانی و توهین به خود این احساس زندگی رو نابود میکنه که از نظر شما بالاترین احساس بد …خداروشکر سعی کردم در زندگی م هرگز پشیمان نباشم از عملکردم چون آگاهانه خودم انتخاب کردم مسیر زندگیم رو و اگر اشتباهی در مسیر بوده و یا ظاهرش سخت و ناجالب بوده استاد به خودم یادآور شدم حتما قسمتی از مسیر
من اعتماد کنم
چون شما در قدم ۷ جلسه ۵ یا فکر میکنم قدم ۹ اشتباه نکنم
از دوره ی ۱۲ قدم بارها به این موضوع اشاره کردید اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش …
اینجا دوباره میخوام مثال بزنم که چه اتفاقی در مسیر زندگی ام افتاد و من تسلیم شدم و به مسیر ادامه دادم…
یکسال پیش برای مهاجرتم قدم برداشتم و قرار بود که ژانویه ویزا ما صادر شود و همه چی آماده و اوکی بود برای رفتن به کشور انگلستان دقیقا ۳ هفته قبل از رفتن پروازها به این کشور کلا بسته شد…
و کار ما بلا تکلیف موند و خیلی کنترل ذهن سخت بود برام چون ۶ ۷ ماه قبلش کلی تلاش کرده بودم روی زبانم انرژی گذاشته بودم…و کلی وسایل خونه فروخته بودم…حتی ماشین هم فروختیم…خلاصه آماده آماده
حالا که به تاخیر خورده بود و هیچی مشخص نبود..تازه این وسط مخالفت خانواده خودم هم بود از قبل که کجا میخوای بری دیوانه شده خوشی زده زیر دلت…نا شکری اینجا همه چی داری و این صحبتها…ولی من دنبال یه اولویت های دیگه بودم…
واقعا کنترل ذهن سخت شده بود که جواب اینا کی بده دیوانه شده بودم…
اینجا یاد حرفهای استاد میافتادم در شرایط اکازیون که همه چی گل و بلبل که کنترل ذهن کاری نداره الان باید ثابت کنی …
نشستم روی کاغذ برای ذهنم دلیل هایی آوردم که شاید اگر الان میرفتی چون فرزندم هم همراه بود فصل بسیار سردی و شرایط سختی میشد براتون
شاید الان اگر میرفتید با توجه به شرایط قرنطینه شما باید در خانه میموندید و براتون واقعا سخت بود شاید الان ….و کلی به ذهنم منطق دادم که به plan خداوند اعتماد کن و صبر کن و خداوند پاسخ میدهد
به ما گفتن تا سپتامبر باید صبر کنید …
خلاصه قرار شد ۸ ماه تا سپتامبر لذت ببریم و صبر کنیم و این مدت کمی نبود....
من و همسرم نشستیم به دوره ی فایلها و هر جمعه با اسنپ با فرزندمون میرفتیم کوه حتی ماهیتابه و گوجه
و تخم و مرغ با پیک نیک میبردیم دل جنگل خدای من چقدر لذت میبردیم…سیب زمینی هم میانداختیم تو آتیش و سعی میکردیم اصلا به این فکر نکنم ۸ ماه مونده تا ج بیاد….
و قول داده بودیم زندگی کنیم سمت خودمون رو انجام بدیم اون سمت بیرون با خداست خودش وظیفه شو بلده حرفه ای….
من سمت خودم رو انجام بدم از مسیر لذت ببریم از چند صباحی که خداوند بهم هدیه داده لذت ببرم…
حتی بارها کسی نبود بریم خودمون تنهایی به قول شما پایه ای نداشتیم
خودمون پایه خودمون بودیم…
و این چند ماه با عشق سر کارمون پول ساختیم مثل قبل به روند ادامه دادیم…
خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه ویزا ماه یک ماه زودتر صادر شد که وقتی خبر دادند گریه م گرفت دیوانه شدم…
که خدایا تو خیلی کارت درسته الان که من میخوام برم فصلی هست که بهشت اونجا واقعا آب و هواش قابل مقایسه با ژانویه نیست….
و حتی شرایط مال ام، اون موقع دیگه تمام پولها رو هزینه گردم ولی الان که چند ماه گذشته با دل گرم و پشتوانه مالی دارم و خیلی شرایط اوکی تر هست که میرم…الان ۴۵ روز که آمدم انگلیس…و هوایی که میگفتند سرد و بارونی و سخته هنوز بر نخوردم تازه کم کم داره سرد میشه…یه هوا ابری با حال که خودم همیشه دوست داشتم…هیچ قرنطینه ای نیست تمام معازه ها باز هستن و فرزندم داره مدرسه میره..از همان روز اول..ماسک زدنی نیست…خلاصه خیلی شرایط بهتر از ۷ ماه قبلش
من در این مسیر بزرگ شدم در صبر کردن در کنترل ذهن هنگام نجوا در لحظه زندگی کردن در امید داشتن در شرایط سخت در قضاوت نکردن دیگران هر زمان که با همسرم خیلی اتفاقی پیش میاد در مورد دیگری بخواهیم صحبت کنیم به همدیگه یادآوری میکنیم نه صحبت نکنیم… به ما چه! زندگی دیگران به من و تو ربطی نداره بیاد در مورد رویاهامون حرف بزنیم چی دوست داریم پیش بیاد چه چیزهایی رو دوست داریم تجربه کنیم….استاد جانم اینا درسهایی است که من از شما آموختم و در زندگیم عمل کردم…عاشقتونم شما قانونی رو به ماد دادید که یاد گرفتم در هر لحظه برای هر جایگاهی هستم شکرگزار باشم و بپذیرم خودم خواستم و خلق کنم ۱ ساعت آینده مو…توجه کنم به نیمه ی پر لیوان اینو یاد گرفتم و دارم کار میکنم و هنوز قطره ای از آگاهی های این جهان رو درک نکردم اینقدر که جا دارم...من باید به رهایی برسم …
استاد جان همه ی فایلهایی که همسرم خریده بود یه مموری با حجم بالا تهیه کردم ریختم روی اون داخل گوشیم داشته باشم و روزی نیست که کمه کم ۳ ساعت روی خودم کار نکنم…البته زمانی این ۳ ساعت ارزش داره من به یک جمله از حرفهای شما عمل کنم که شما میگید بچه ها من خیلی سختگیرم در عمل..ای جانم واقعا دوستون دارم
معجزه ها داشتیم در این مسیر…که ما فقط ریسک کردیم به ما گفته شده بود این مبلغ که میدهید هزینه ی بسیار زیادی شاید ریجیک بشید این صحبتها و خدا میدونه تمام اون هزینه از زحمت کشی سالها تلاش خودمون بود بدون یک هزاری بخواد قرض باشه حتی تمکن تماما مال خودمون بود ….
و گفتیم خدایا خودت میدونی و خودت ما نمیدانیم..ما وظیفه مون به غیب به چیزی که نمیدونیم ایمان داشته باشیم و قدم برداریم و تو پاسخ میدهی…و پاسخ داد و ما رو دیوانه کرد… خدایا شکرت هزاران بار شکرت…
این مصاحبه رو ۱۰۰ بار باید گوش کنم تا یاد بگیرم زندگی برنده شدن و یا رسیدن به نقطه خاص نیست
زندگی اینه که تو با وجود چالش ها باز هم لذت ببری و بگی تجربه ی زیبایی بود…
و اینا تکامل میخواد استاد شما سالها و سالها فقط روی خودتون کار کردید …
و نتیجه متفاوت استاد عباسمنش و آدم های موفق دیگه کشتی گیرها و بوکسر ها آنتونی جاشوا ها و نوازنده ها و ایلان ماسکها و….
دقیقا نتیجه متفاوت فکر کردنه…در شرایط به ظاهر سخت…
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD1001MB67 دقیقه
- فایل صوتی الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 358MB64 دقیقه
بنام خدایی که بشدت کافیست
ســــــــلام
توحید، همین یه کلمه ای که باید در عمل اجرا کنم و بقیه اش رو بسپارم به خداوند مثل همین جاشوا که وقتی خبرنگار از شرایط حریف و کلا شرایط بیرونی ازش میپرسه در نهایت صداقت میگه من نمی دونم من فقط روی خودم کار کنم
استاد بی نهایت از شما سپساگزارم برای این دو قسمت بی نظیر از همین مصاحبه فقط، و این چیزی نیست جز تربیت ذهنتون برای دیدن زیبایی ها در دیگران، دیگرانی که شاید در ذهن اغلب مردم یک شخصیت منفی باشن ولی شما میتونید ساعتهها در مورد نکات مثبتشون بگید فقط به همین دلیل، تربیت ذهنتون و این رو اینقدر تکرار کردید که دیگه ذهنتون خودکار اینو انجام میده اما البته که این خودکار بودن برای دیدن زیبایی ها از اول نبوده و شما کار کردی که شده این
اما با گوش دادن این دو قسمت درمورد یکی از تجارب خودم که با کار کردن روی خودم کم کم آگاهانه ترکش کردم میخوام بگم و اون خبرنگار بودن هست، من خودم خبرنگار بودم قبل از اینکه وارد این مسیر بشم و اصلا چیزی از قانون و باورها بدونم، شغلی که ورود من به اون برای من یه اتفاق خوبی بود که با انتخابش در واقع وارد یکی از ترسهام شدم چون من بـــــــشدت یه دختر خجالتی بودم که حرف زدن در جمع و ارتباط برقرار کردن برای من وحشتناک بود ولی وقتی وارد دانشگاه شدم بر خلاف هم کلاسی هام چه دخترا چه پسرا که کل وقتشون رو صرف دانشگاه میکردن ولی من دنبال کسب تجربه بودم با کار کردن که بطور تصادفی دیدم یه اطلاعیه زدن کنار دانشکده مون برای یه خبرگزاری که به قولی غول خبرگزاری های کشور بود که می بایست برای مصاحبه میرفتم حالا من نه تجربه مصاحبه داشتم و نه تجربه خبرنگاری و نه کسی معرفی کرده بود منو رفتم برای مصاحبه و بعد یک هفته تماس گرفتن برم برای شروع و کلی تجربه های بی نظیر مخصوصا در راستای ترس هایی که داشتم کسب کردم که بعد 5 ماه با من و دو نفر دیگه که خیلی قبل تر من بودن قراررداد بستن ولی بعد چند ماه چون نمی تونستم بخاطر دانشگاه و تمرینات فوتسالم زیاد وقت بزارم گفتن اینطوری نمیشه ادامه بدیم و من مجبور شدم خارج بشم از اونجا ولی بعدش خــــــیلی دوست داشتم برگردم ولی نشد و جاهای دیگ مشغئل شدم تا اینکه وارد این مسیر شدم و تازه متوجه شدم باور و ورودی های ذهن چیه برای همین با اینکه همون خبرگزاری که اون موقع خیلی دوست داشتم بشه برگردم این بار خودشون بهم پیشنهاد دادن برگردم اونم با آپشن های جدید و ارتقا چیزی که بطور معمول اصلا برای کسی این آپشن ها رو نمیزارن ولی به من گفتن و جالب تر کسی این پیشنهاد رو بهم داد که وقتی اونجا بودم بخاطر باورهای اشتباهم و صحبت های دیگران و رقابت با حس حسادتی که بود رابطه نزدیک و خوبی نداشتیم ولی همین آدم بعد کار کردن روی خودم شد یکی از بهترین دوست های من که همیشه دوست داره منو ببینه و خودش هم که پست بالایی داره اونجا این پیشنهاد رو داد که زینب کاش برگردی ولی من با وجود اینکه تا چند سال پیش یه روزی دوست داشتم و خدا خدا میکردم که بشه دوباره برگردم ولی دیگه وقتی روی خودم کار کردم اونا پیشنهاد دادن ولی من آگاهانه تصمیم گرفتم فاصله بگیرم از این شغل و فضا
اما در ادامه و بعد این فایل بی نظیر میخوام در مورد یه مصاحبه دیگه که بهش هدایت شدم بگم که مصاحبه با امیر عابدزاده پسر احمدرضا عابدزاده هست که در لیست 20 دروازه بان برتر جهان در 2021 نامزد شده که چنین مصاحبه هایی عملا پیدا نمیشه ولی این یکی اینقدر ذهنش رو روی چیزای مثبت گذاشته که خود خبرنگاری که باهاش مصاحبه کرده هم در ابتدای این مصاحبه گفت اونقدر سرتا سر این مصاحبه پر از امید و صحبتهای مثبت بود که دلم نمیخواست تمام بشود. در تمام صحبتای این دروزاه بان میشه به وضوح رعایت قانون و توجه به اون رو دید و دلیل موفقیت های الانش رو میشه براحتی فهمید کسی که برخلاف دیگرانی که موقعیت شبیه بهش داشتن (پدر فوتبالیست مطرح و موفق در دوره خودش) به اصطلاح در باد موفقیت پدرش نخوابیده و خودش موفقیت و سبک خودش رو داره، بخشی از مصاحبه اش رو اینجا میارم که خیلی کیف کردم و کلی تحسینش کردم
که در سوال اول درمورد حضورش در این لیست جواب میده:
خُب خیلی خوشحالم بابت اینکه جزو 20 نفر و جزو نامزدهای جهان در 2021 بودم. خیلی خیلی خدا رو سپاسگزارم درباره این موضوع و شاکرم و خوشحالم از اینکه وقتی در مسیر هدفهام با عشق حرکت و تلاش میکنم؛ بدون ترس، بدون شک و فقط فقط توکلم به خودشه، خودش هم پاداشها رو بهم میده. این انگیزهای برای من شد که محکمتر قدم بردارم توی این مسیر که از اول میدونستم کجا میخوام برم
تو بین این بیست نفر به دروازهبانی کدومشون خیلی علاقه داری و به عنوان الگو تعقیبش میکنی؟
عابدزاده: بین این لیست در حال حاضر با کسپر اشمایکل خیلی حال میکنم چون حس میکنم شباهتهای زیادی باهم داریم. جدا از اینکه پدران ما اسطوره بودن و مقایسه زیادی میشدیم و خواهیم شد، خیلی دروازهبان و آدم باهوشیه. وقتی مصاحبههایش را میبینم و تفکرش نسبت به پست دروازهبانی، واقعا باهاش کیف میکنم. جدا از اینکه از نظر تکنیکی جزو بهترین هاست و جدا از اینکه فکر میکنم توی خونشه.
یک دلیل مهم برای علاقه بهش هم اینه که رفت از پایین شروع کرد .کسپر وقتی منچسترسیتی بود و اتفاقات طوری که میخواست پیش نرفت، رفت از پایین بدون ترس شروع کرد، همونجوری که من این کار رو کردم. خدا هم جوابش رو به من داد، وقتی که نترس و مطمئن در مسیری که همیشه دوست داشتم بیفتم قرار گرفتم و هدایتم کرد . الان جایی هستم که خوشحالم و شک ندارم که اتفاقات خیلی خوبی برام میافته البته اگه بتونم با همین تفکر و عشق ادامه بدم و بهتر و بهتر بشم.
فدراسیون آمار و ارقام انتخابهاش بر اساس کمیت و آماره و تو فکر میکنی از نظر کیفی چقدر با سطح بهترین دروازهبانهای دنیا فاصله داری؟
عابدزاده: از لحاظ کیفیتی دروازهبانها خیلی نزدیک هم هستند و سطحهای پایین هم همه بلدند دایو بزنن و بپرن و شوت بزنن. اما یک سری دیتیل ها و جزئیات و تصمیمگیری و تجربیات و کلاس دروازه بانی و تکنیکهای جزئی، دروازهباناا را از هم متمایز میکنه. برای همین لِوِل نزدیک است. مثلا من جلوی کاسیاسی دو بار بازی کردم که خُب بهترین جهان بود و دیدم که واقعا چقدر سطح نزدیکه. فقط یک جرقه ریز است که تو را در آن سطح ببره. ثبات چیز مهمی است که تو را در این سطح نگه داره. از نظر کیفیتی فکر کنم همه نزدیکیم، یک سری قوت و ضعفها داریم که هرکسی تلاش میکند خودش را بهتر کنه. به نظرم چیزی که تو را جدا میکنه، ذهن قویه
تو الان تو لیگ یک اسپانیا بازی میکنی و بین گلرایی که انتخاب شده بودن شاید در رده پایین تری هستی؛ چقدر امیدواری که سال آینده توو یک رده خیلی بالاتر و در یک تیم خیلی بهتر قرار داشته باشی؟
عابدزاده: اینکه در سطح پایینتری بازی میکنم (لیگ یک اسپانیا) انتخاب خودم بوده. من خودم خیلی پیشنهاداتی داشتم که بتوانم در سطح لیگ برتر بعضی کشورها باشم اما در لیگ پرتغال چیزی برای یادگیری نداشتم مگر اینکه به سه تیم بزرگ پورتو، بنفیکا و اسپورتینگ میرفتم که اونا دروازهبان داشتن و دنبال خرید دروازهبان نبودن. همه چیز برایم در ماریتیمو آسان شده بود (همون چیزی که استاد بارها درموردش واسمون گفتن و در عمل خودش عمل کرد بهش که وقتی به یه موفقیتی میرسی قبل اینکه مثل اون قورباغه که کم کم آب داغ بشه و جهان مجـــــبور کنه تغییر کنیم خودمون تغییر کنیم
و اما ادامه مصاحبه: و دو پیشنهاد دیگر هم از پرتغال داشتم اما واقعا چیزی برای یادگیری نبود و یک چالش جدید انتخاب کردم. لیگ دو اسپانیا را هم اگر تحقیق کنین، فقط اسمش لیگ دو است و از نظر سطحی و امکاناتی بالاست. اگر در لیست هم نگاه کنین این انتخاب من بوده و خوشحالم و میخواهم تکاملم را طی کنم. خیلی خوشحالم از تصمیمم و اصلا بحثی نیست که امیدوار باشم به سطح بالاتر بروم. اگر امیدوار نبودم، هیچوقت انتخاب نمیکردم و میرفتم یک لیگ آسونتر که همه چیز راحت تو بود. مثل ماریتیمو که تمرین چه بکنم و چه نکنم گلر یک بودم. اما وقتی خارج میشی خدا پاداش میده و هدایت میکنه و به چیزای بزرگتر میرسی. من کل زندگی ام اینطور بوده و وقتی همه چیز میتوانست راحت باشد، رفتم لیگ دو پرتغال و خیلی زود پاداشش را گرفتم و شک ندارم اگر روند و تفکرم با اشتیاق قبلی نگه دارم، خدا پاداشهای بعدی میده. انقدر راضی ام از کارهایی که خدا برایم کرده که مطمئنم بازهم به من میده و همیشه سپاسگزار هستم.
سوال- نگاه ما نسبت به لژیونرها اینه که دوست داریم اینا پیشرفت کنن و سریع به تیمای بهتر برن و همهاش نگاهمون به تیم آینده ایناست در حالی که ممکنه اون بازیکن در تیم فعلیش شرایط خیلی خوبی داشته باشه و اصلن اونجا رو بتونه به عنوان نقطه پایانی فوتبالش هم انتخاب کنه. اگه تیم شما به عنوان مثال به لالیگا صعود بکنه چه تاثیری در آینده تو و انتخاب بعدیت داره و تو قراردادت چجوری با این تیم منعقد شده و میخوای بمونی یا بری؟
عابدزاده: من دوست دارم چالشهای جدیدی تجربه و رشد کنم. وقتی یک جا زیاد بمانم و ببینم چیزی برای یاد گرفتن ندارم، سعی میکنم یکم قضیه را سخت کنم. نه اینکه بروم جایی که لذت نمیده اما جایی دوست دارم باشم که چیزی یاد بگیرم و رشد کنم و تجربه جدید داشته باشم. اگه صعود کنیم لالیگا، این تجربه جدیدی برایم است. قطعا دوست دارم همه چیز بهتر و بهتر بشود اما اگر قرار است بهتر، همان تجربه قبلی باشد (مثل قضیه پرتغال که گفتم) ترجیح میدهم جای جدیدی بروم و رشد کنم. من همیشه یکی از اهدافم بازی در لالیگا بود و تقریبا که نه، صددرصد انتخابهایی دارم که بهش برسم. حالا وسط راه مثل این نقل و انتقالات پیش بینیهای وسوسه انگیز میآید که باعث میشه آدم یادش بره قبلا چی میخواست اما وقتی یادت بیاید که قبلا چی میخواستی، اصلا ترسی نداری و همه اش لذته! یاد میگیری و رشد میکنی و خدا هم قطعا پاداش میده
سوال- قاعدتا به عنوان یک دروازهبان کارت خیلی سخت تره؛ همونطور که یک هافبک دفاعی شاید کارش خیلی سخت باشه چون نمود کار معلوم نیست و مثلا شاید گل خوردن لزوما تقصیر تو نباشه و دفاعتون ضعیف باشه و این کارو برای دروازهبان به عنوان لژیونر سخت میکنه اون هم تو کشوری مثل اسپانیا که یه عالمه دروازهبان خوب داره. تو در واقع به عنوان یک ایرانی در تیمتون چه وضعیتی داری؟ به عنوان یک بازیکن خارجی سوپر استار میبیننت؟
عابدزاده: سخت تره اونم در اسپانیایی که 2-3 خارجی بیشتر نمیتوانی داشته باشی و همه پاسپورت اروپایی دارن. اکثر تیمها هم مثلا میروند دفاع کلمبیایی و برزیلی میگیرند و کسی دروازهبان آسیایی نمیخرد و من به خودم افتخار میکنم که فکر کنم اولین دروازه بان آسیایی اسپانیا باشم. نمیدانم البته و مطمئن نیستم اما خودم در این چند سال که در فوتبال بودم ندیدم. با کاری که کردم حال میکنم. من عاشق پستم هستم و گلایه ای بابت سختی اش نیست و لذت میبرم. اما خب یک سری محدودیت هست و به خصوص در بحث پاسپورت و انتخاب. من دوست دارم هی باورسازی کنم . در پرتغال هم از پایین آمدم و خوب کار کردم. پرتغال محدودیت پاسپورت نداشت اما حالا اسپانیا آمدم. دوباره باید این باور رو بسازم و تا جایی که توانش رو دارم تلاش میکنم که یک باورسازی خوب برای جوونهامون بکنم و انشالله که همه با قدرت بیشتری به اهدافشون برسند.
سوال- رقابتت با گلر دوم تیم چجوریه؟ آیا اون گلر اسپانیاییه یا نه و گلر یک و دو چیزی هست که اونجا در واقع خط کشی مشخص داره یا به هر صورت هر غفلتی ممکنه که جای تو رو سست کنه؟
عابدزاده: رقابتم با گلر دوم و سوم… گلرهای خوبی هستند، 23-4 ساله هستند و از من کوچکترن. گلرهای خوبین. اسپانیا گلرهای خوبی داره همه تکنیکی هستن و از پایه خوب یاد میگیرن. این گلر ما پاس اسپانیایی داره اما اصالتا کلمبیایه. از بچگی اسپانیا بوده و در سویا بازی کرده، در تیم رایووایکانو و دیپورتیوو لاکرونیا بوده. ما همون روز اول رفتیم ناهار خوردیم باهم. گلر سوم ما هم از بارسلونا ب آمده و خیلی تکنیکی و سریعه. مثل گربه است و هر موقع توپ میگیره میگیم «میائوو!» و خیلی بامزه است.
در کل مشخص نیست کی گلر دو و سهئه و مربی ما خیلی عادله و هرکی حقش باشه رو بازی میده. هافبکها هم هرچند سال که در تیم باشند اگر اشتباه کنند، خیلی زود شانس را به کسی دیگر میده. من خیلی با این شیوه حال میکنم که سرمربی تیم بدون ترس به بقیه بازی میده و این کاراکتر مربی رو نشون میده.
خدایا شــــــــکرت برای همه چیز، خدایا من رو به صراط مستقیم راه کسانی که به آنها نـــــــعمتها داده ای هدایت کن و نه گمراهان
هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین