الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اسما عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز و همه ی اعضای این خانواده صمیمی…

خدایا شکرت وقتی جمله ای اجرای توحید در عمل رو زیر فایل میخونم به خودم نگاه میکنم و جاهایی که توی زندگیم توحیدی عمل کردم…

فایل رو باز کردم و شروع کردم به گوش کردن وقتی استاد میگید در زندگی افراد موفق رو همیشه تحسین کردید و توجه کردید به نکات و کارهای مثبتشان

کسانی رو که ۹۹ درصد ادما کلا ذهنیت دیگه ای بهشون دارند ولی شما دنبال الگو گرفتن بودید که چه جور موفق شدند این خودش یه کتاب…

اصلا کسی که به جایگاهی میرسه غیر از اینه لیاقتش رو کسب کرده …

این دقیقا تربیت ذهن هست که میگید چه جور میتونیم به جای قضاوت کردن ببینیم یک انسان موفق چه مسیری طی کرده تا به این نقطه رسید..

ما انسانیم و حسادت در وجودمون هست ولی چه طور میشه از دیدگاهی نگاه کرد که حسادت تبدیل بشه به یک اهرم که باعث رشد من بشه…من شخصا که استاد تاکید کردید که در کامنتها مثال بیارید از عملکردهاتون میخوام یک مثال از خودم بگم

همیشه که یک نوازنده برتر از خودم میدیدم با اینکه خیلی کم سن و سال تر بود صادقانه بگم یه جوری حس حسادت میومد که احساسم رو بهم میریخت و حتی اون غرور اجازه نمی‌داد ازش بپرسم چیکار کردی که موفق شدی؟

بعد گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم ازش پرسیدم تمریناتت چه جوری و …یکی از پاشنهای آشیل غرور…

بعد نشستم برای خودم اون شخص رو و عملکردها و باورهای خوبش رو الگو قرار دادم دیدم یکی از نکات مثبتی که دارد اینه…

تمرکز در تمرین اگر یک ساعت تمرین می‌کند اون یک ساعت فقط تمرین با دقت و تمرکز

بعد دیدم یکی دیگه از نکات مثبتش خلاقیت به خرج دادن در کار…و خیلی نکات ریز دیگه

بعد دیدم من هیچکدام از این کارها رو انجام ندادم ولی وقتی میبینم طرف به جایگاه بالایی رسیده حسادت میکنم…

از اون روز به خودم قول دادم هر کس که بالاتر از منه در هر زمینه ای هنر و ثروت و سلامتی و خوشبختی ….

لایقش بوده مگر نه اون جایگاه نداشت تو هم خودت رو لایق بدون واون لیاقت رو با عملکرها در خودت به وجود بیار و الگو بگیر‌‌‌…

استاد اینکه مسئولیت جایگاه و هر شرایطی رو هستیم بر عهده بگیریم و ایمان داشته باشیم قدرت خلق زندگی من دست منه نه دیگران این یکی از بزرگترین درس‌های شما برای من بوده…

چقدر اشاره کردید به احساس گناه و پشیمانی و توهین به خود این احساس زندگی رو نابود میکنه که از نظر شما بالاترین احساس بد …خداروشکر سعی کردم در زندگی م هرگز پشیمان نباشم از عملکردم چون آگاهانه خودم انتخاب کردم مسیر زندگیم رو و اگر اشتباهی در مسیر بوده و یا ظاهرش سخت و ناجالب بوده استاد به خودم یادآور شدم حتما قسمتی از مسیر

من اعتماد کنم

چون شما در قدم ۷ جلسه ۵ یا فکر میکنم قدم ۹ اشتباه نکنم

از دوره ی ۱۲ قدم بارها به این موضوع اشاره کردید اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش …

اینجا دوباره میخوام مثال بزنم که چه اتفاقی در مسیر زندگی ام افتاد و من تسلیم شدم و به مسیر ادامه دادم…

یکسال پیش برای مهاجرتم قدم برداشتم و قرار بود که ژانویه ویزا ما صادر شود و همه چی آماده و اوکی بود برای رفتن به کشور انگلستان دقیقا ۳ هفته قبل از رفتن پروازها به این کشور کلا بسته شد…

و کار ما بلا تکلیف موند و خیلی کنترل ذهن سخت بود برام چون ۶ ۷ ماه قبلش کلی تلاش کرده بودم روی زبانم انرژی گذاشته بودم…و کلی وسایل خونه فروخته بودم…حتی ماشین هم فروختیم…خلاصه آماده آماده

حالا که به تاخیر خورده بود و هیچی مشخص نبود..تازه این وسط مخالفت خانواده خودم هم بود از قبل که کجا میخوای بری دیوانه شده خوشی زده زیر دلت…نا شکری اینجا همه چی داری و این صحبتها…ولی من دنبال یه اولویت های دیگه بودم…

واقعا کنترل ذهن سخت شده بود که جواب اینا کی بده دیوانه شده بودم…

اینجا یاد حرفهای استاد می‌افتادم در شرایط اکازیون که همه چی گل و بلبل که کنترل ذهن کاری نداره الان باید ثابت کنی …

نشستم روی کاغذ برای ذهنم دلیل هایی آوردم که شاید اگر الان میرفتی چون فرزندم هم همراه بود فصل بسیار سردی و شرایط سختی میشد براتون

شاید الان اگر می‌رفتید با توجه به شرایط قرنطینه شما باید در خانه میموندید و براتون واقعا سخت بود شاید الان ….و کلی به ذهنم منطق دادم که به plan خداوند اعتماد کن و صبر کن و خداوند پاسخ می‌دهد

به ما گفتن تا سپتامبر باید صبر کنید …

خلاصه قرار شد ۸ ماه تا سپتامبر لذت ببریم و صبر کنیم و این مدت کمی نبود.‌‌.‌..

من و همسرم نشستیم به دوره ی فایلها و هر جمعه با اسنپ با فرزندمون میرفتیم کوه حتی ماهیتابه و گوجه

و تخم و مرغ با پیک نیک می‌بردیم دل جنگل خدای من چقدر لذت می‌بردیم…سیب زمینی هم می‌انداختیم تو آتیش و سعی می‌کردیم اصلا به این فکر نکنم ۸ ماه مونده تا ج بیاد….

و قول داده بودیم زندگی کنیم سمت خودمون رو انجام بدیم اون سمت بیرون با خداست خودش وظیفه شو بلده حرفه ای….

من سمت خودم رو انجام بدم از مسیر لذت ببریم از چند صباحی که خداوند بهم هدیه داده لذت ببرم…

حتی بارها کسی نبود بریم خودمون تنهایی به قول شما پایه ای نداشتیم

خودمون پایه خودمون بودیم…

و این چند ماه با عشق سر کارمون پول ساختیم مثل قبل به روند ادامه دادیم…

خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه ویزا ماه یک ماه زودتر صادر شد که وقتی خبر دادند گریه م گرفت دیوانه شدم…

که خدایا تو خیلی کارت درسته الان که من میخوام برم فصلی هست که بهشت اونجا واقعا آب و هواش قابل مقایسه با ژانویه نیست….

و حتی شرایط مال ام، اون موقع دیگه تمام پولها رو هزینه گردم ولی الان که چند ماه گذشته با دل گرم و پشتوانه مالی دارم و خیلی شرایط اوکی تر هست که میرم…الان ۴۵ روز که آمدم انگلیس…و هوایی که می‌گفتند سرد و بارونی و سخته هنوز بر نخوردم تازه کم کم داره سرد میشه…یه هوا ابری با حال که خودم همیشه دوست داشتم…هیچ قرنطینه ای نیست تمام معازه ها باز هستن و فرزندم داره مدرسه میره..از همان روز اول..ماسک زدنی نیست…خلاصه خیلی شرایط بهتر از ۷ ماه قبلش

من در این مسیر بزرگ شدم در صبر کردن در کنترل ذهن هنگام نجوا در لحظه زندگی کردن در امید داشتن در شرایط سخت در قضاوت نکردن دیگران هر زمان که با همسرم خیلی اتفاقی پیش میاد در مورد دیگری بخواهیم صحبت کنیم به همدیگه یادآوری می‌کنیم نه صحبت نکنیم… به ما چه! زندگی دیگران به من و تو ربطی نداره بیاد در مورد رویاهامون حرف بزنیم چی دوست داریم پیش بیاد چه چیزهایی رو دوست داریم تجربه کنیم….استاد جانم اینا درسهایی است که من از شما آموختم و در زندگیم عمل کردم…عاشقتونم شما قانونی رو به ماد دادید که یاد گرفتم در هر لحظه برای هر جایگاهی هستم شکرگزار باشم و بپذیرم خودم خواستم و خلق کنم ۱ ساعت آینده مو…توجه کنم به نیمه ی پر لیوان اینو یاد گرفتم و دارم کار میکنم و هنوز قطره ای از آگاهی های این جهان رو درک نکردم اینقدر که جا دارم.‌‌‌..من باید به رهایی برسم …

استاد جان همه ی فایلهایی که همسرم خریده بود یه مموری با حجم بالا تهیه کردم ریختم روی اون داخل گوشیم داشته باشم و روزی نیست که کمه کم ۳ ساعت روی خودم کار نکنم…البته زمانی این ۳ ساعت ارزش داره من به یک جمله از حرفهای شما عمل کنم که شما میگید بچه ها من خیلی سختگیرم در عمل..ای جانم واقعا دوستون دارم

معجزه ها داشتیم در این مسیر…که ما فقط ریسک کردیم به ما گفته شده بود این مبلغ که می‌دهید هزینه ی بسیار زیادی شاید ریجیک بشید این صحبت‌ها و خدا میدونه تمام اون هزینه از زحمت کشی سالها تلاش خودمون بود بدون یک هزاری بخواد قرض باشه حتی تمکن تماما مال خودمون بود ….

و گفتیم خدایا خودت میدونی و خودت ما نمی‌دانیم..‌ما وظیفه مون به غیب به چیزی که نمیدونیم ایمان داشته باشیم و قدم برداریم و تو پاسخ می‌دهی…و پاسخ داد و ما رو دیوانه کرد… خدایا شکرت هزاران بار شکرت…

این مصاحبه رو ۱۰۰ بار باید گوش کنم تا یاد بگیرم زندگی برنده شدن و یا رسیدن به نقطه خاص نیست

زندگی اینه که تو با وجود چالش ها باز هم لذت ببری و بگی تجربه ی زیبایی بود…

و اینا تکامل میخواد استاد شما سالها و سالها فقط روی خودتون کار کردید …

و نتیجه متفاوت استاد عباسمنش و آدم های موفق دیگه کشتی گیرها و بوکسر ها آنتونی جاشوا ها و نوازنده ها و ایلان ماسک‌ها و….

دقیقا نتیجه متفاوت فکر کردنه…در شرایط به ظاهر سخت…

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1001MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3
    58MB
    64 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نفیسه» در این صفحه: 6
  1. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام سودای نازنینم

    من عااااااشقتم با توپوق زدنهات

    چقققدر زیبا نوشتی چقدر لذت بردم از کامنت زیبا و تأثیر گذاری که نوشتی

    چققققدر تحسینت میکنم قوی بودن و عزت نفست رو که توی تضاد از دست دادن عزیز انقدر قشنگ و محکم عمل کردی

    روح مادرت قرین رحمت و شادی برای داشتن همچین دختر پاک و صالحی

    برایت از الله وهاب بهترین ها رو آرزومندم 💞💞💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام اسما جانم

    تبریک و تحسین میگم مهاجرت موفقیت آمیزت رو عزیزم

    آفرین به این ایمانی که عمل آورد شجاعت رفتن به دل ترس ها رو آورد

    آفرین به این ایمان که با تقوا همراه شد

    آفرین میگویم برایت بههههترین پاداش های الهی رو آرزومندم

    تحسینت میکنم عزیزم که به بهترین شکل از این آزمون و تأخیر الهی سربلند بیرون آمدی

    من دیوانه این جمله شدم من دیوانه این آگاهی شدم

    چققققدر به شنیدن این آگاهی نیاز دداشتم چققققدر باید همین یک پارت رو با خودم مرور کنم و تسسسسلیم و رهااا باشم

    اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش

    ازت بییینهایت سپاسگزارم که نوشتی از خودت از ایمانت از رهاییت از تسلیمت از تقوات و از نتیجه این ایمان و عمل صالح

    آفرین میگویم برایت بههههترین پاداش های الهی رو آرزومندم💞💞💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام آزاده عزیزم بانوی شجاع و قوی

    تحسینت میکنم عزیزم ایمانی که برایت توحید عملی آورد

    چقدر قشششششنگ به هدایت عمل کردی چقققدر بینظیر و توحیدی عمل کردی

    بارها و بارها هدایت الهی به من گفته که خدای هاجر رها شده وسط بیابان خدای تو هم هست و من میخوام فقط سجده کنم این خدا رو که فرقی نمیکنه براش کی باشی و گذشته ات چی باشه فققققط اگر برگردی و از توابین باشی مشمول رحمت خاص الهی میشی

    فقط اگر یادمون باشه زمین خدا پهناور است فقققط بندگی خدا رو کنیم ما رو غنی میکنه

    فقققط اگر از اونا خشیت نداشته باشی و از خدا خشیت داشته باشی لااااااجرم رحمتش بر تو تمام میشود ایییین یک قانون است

    چقققققدر کیف کردم از شجاعتت از عزت نفست از باج ندادنت از با قدرت عمل کردنت

    دوست دارم به احترام این شجاعت این توکل این عزت نفس بایستم و تمام قد از ته قلللبم برات دست بزنم

    دیگه نمییییدونم چطور احساسم رو از لذتی که بردم از خوندن کامنتت بیان کنم فقط میتونم بگم خدایا شکککککرت

    برای شجاعتت توکلت توحید عملیت تقوات بهترین پاداش های الهی رو آرزومندم 💞💞💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام زهرای نازنینم

    داشتم همینجوری سرسری از کامنتت رد میشدم ولی حسی گفت برگردم و بخونمش

    و وقتی دیدم چقققققدر با شجاعت روی عزت نفست کار کردی و از یک رابطه نادرست بیرون اومدی وااااااقعا تحسینت کردم و قلبم گفت بیام و بهت تبریک بگم و تحسین کنم این احساس ارزشمندی و عرت نفست رو

    این شجاعت و توحید عملیت رو

    و سپاس خدایی که به شجاعان پاسخ میدهد

    برای تو دختر شجاع و با عزت نفس و ارزشمند بهترین پاداش الهی رو آرزومندم 💞💞💞💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام زهرای نازنینم

    سپاسگزارم ازت که این هدایت بییینظیرت رو برام نوشتی

    نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم خدایا تو بر همهههه چیز قادری

    فقط میتونم قانون هدایت رو تصدیق کنم

    فقط میتونم وعده انا علینا للهدی خدا رو تأیید و تصدیق کنم

    الان نمیفهمم چرا بهت گفته شد این هدایتت رو برام بنویسی ولی مطمئن هستم این پاسخ الهی یه کلید هست یه جواب از قبل داده شده برای باز کردن مسئله ای در آینده که خدا به دستای الهی تو برام فرستاد

    فقط میتونم بگم خدایاااا شکککرت

    در ضمن چقققدر چهره زیبا و پاک و معصومی داری عزیزم

    برای تو بهترین بهترین هارو آرزومندم💞💞💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام زهراى نازنینم

    عاااشقتم که اینقدر زیبا و صادقانه نوشتى چقددر لذت بردم و تحسینت کردم اینقدر قشنگ با این سن کم دارى رو خودت کار میکنى و خدارو از ته ته قلبم شاکرم که دختر زیبا و پاکى مثه تو تو این سن به این مسیر الهى هدایت شده

    فقط خدا میدونه که از چه مسائلى نجات پیدا میکنى و باهاشون برخورد نمیکنى فقط به این دلیل که از این سن وار د این مسیر شدى اگر ثابت قدم ادامه بدى مسیر رو

    چقدر هدایت هاى قشنگى رو خدا از نوشته هات برام جارى کرد عزیزم که امروز لازم داشتم برام یادآورى بشه وقتى نوشتى

    من هدایت شدم واقعا خدا خودش همه چیو هماهنگ کرد تمام مسائلم در زمان مناسب از طرق مختلف حل شد که فکرشم نمیکردم

    این یه پاراگرافت اصل هدایت بود برام که کلى لذت بردم

    سپاسگزارم انقدر قشنگ از روند تکاملیت و هدایتهات نوشتى

    تحسینت میکنم که اینقدر قشنگ دارى قدم ها رو میرى

    میدونى ما که تو این مسیر هستیم قطعا با مخالفتهاى نزدیکانمون تو مسیر اجراى ایده هامون مواجه میشویم حتى تمسخر هم میشویم این بخشى از مسیر هست اینو باید بدونیم مسیرى که حتى پیامبرها ههم با همین تمسخرها ادامه دادن و نا امید نشدن و مجنون خوانده شدن و به قول استاد اون لحظه ها باید ببینیم اون کسى که داره ما رو تمسخر میکنه براى اجراى ایده الهى مون خودش چه نتیجه ای تو دستشه

    که البته همون ایده الهى هم خودش شرایط داره باااااااید با شرایط ما هماهنگ باشه یعنى نخواهیم تقلا کنیم تا اون ایده رو اجرا کنیم نخواهیم زور بزنیم و بجنگیم با کسى تا ایده امون رو اجرا کنیم اینو میگم چون خودم از این نقطه ضربه ها خوردم که استاد تو قدم اول اینو خیلیییی قشنگ توضیح میدن

    تحسینت میکنم و آفرین بهت میگم که اینقدر قشنگ دارى به وجه خوب افراد ثروتمند نگاه میکنى و این یکى از بهترین تمرین هاست که افراد ثروتمند رو افرادى مقدس و الهى بدونیم

    در مورد تکامل باید بگم چیزى که من درک کردم تا الان اینه که پاشنه آشیل همه ما هست چون ریشه انسان عجول هست این ذات ماست و ما باید همیشه تو هر خواسته و ایده اى به تکامل دقت کنیم و از خودمون بپرسیم که آیا براى اجراى این ایده تکامل رو رعایت کردم؟

    قانون تکامل براى خواسته چى میگه و از خدا بخواهیم ما رو هدایت کنه به قدم هاى تکاملى براى رسیدن به اون خواسته

    اگر بخوام در مورد خودم مثال بزنم اقوام پدرى من اغلب خیلى خیلى ثروتمند و همشون بهترین و خیر ترین افرادى بودن که دیده بودم و دختر عمه ها و عمه من بسیار ثروتمند و بسیار انسانهاى شریف و فوق العاده اى بودن و من از بچگى دوست داشتم مثه اونا باشم

    همیشه در یک تضاد زندگی میکردم بین خودمون و اقوام مادریم که افراد معمولی بودیم که البته بیشتر با اونها در ارتباط بودیم و اقوام پدریم که سالی یکبار میدیدمشون ولی همون سالی یکبار و من انقدر توجه میکردم بهشون تو ذهنم و وااااقعا بودن با اون جنس آدمها رو میخواستم

    میدونى من کل دوران زندگیم به اونا فکر میکردم و میکنم به اینکه خیلى انسانهاى خیرى هستن و چقدر بچه هاى خوب و سالم و صالح و موفقى داشتن

    و این کانون توجه من روى این موضوع منو هدایت کرد که با اینکه ما خودمون یه خانواده خیلییییییی از لحاظ مالى معمولى باشیم ولى من هدایت شدم از سن خیلى کم و در مدار ثروت قرار گرفتم و با همون جنس افراد زندگی کردم

    چون کل عمرم ناآگاهانه کانون توجهم روى زندگى و شرایط اونا بود تضادهایى که توخونه و زندگى خودمون میدیدم و در زندگى اونا نبود و ناآگاهانه یه اهرم رنج و لذت خیلیییی قوی تو ذهنم شکل گرفت که من میخوام بودن با اون فرکانس افراد رو تجربه کنم و دقییییقا همین شد

    من خاطره لذت بخش و شیرین یک هفته زندگی کردن تو شش سالگی تو قصر تریبلکس استخر دار که دختر عمه ام داشت هییییچ وقت از ذهنم پاک نشد و مزه ثروت رفت زیر زبون

    مزه راننده کراواتی داشتن که بچه هاشون رو میبرد مدرسه

    موزی که من تو عمرم نخورده بودم و ندیده بودم و اولین بار اونجا خوردم و اصلا تو خونه کسی ندیده بودم

    ارزش و احترام و عشق بی قید و شرطی که به بچه میذاشتن مزه اینا رفت زیر زبون من تا متعهد بشم با خودم که خودم و بچه هام بااااید تو این شرایط زندگی کنیم

    من همیشه دارم با خاطره اون یک هفته زندگی میکنم و مرور اون شیرین بودن ثروت منو هل داد تو مدار ثروت وسالگی و این کنتراست انقدر قوی بود که من خیلی خووووب یادم موند

    و خدارو شااااکرم برای اون تجربه که دنیای منو تغییر داد

    انگار خدا عمه ام رو فرستاد تا دست منو بگیره ببره اون شرایط رو تجربه کنم تا مزه اش بره زیر زبونم و نپذیییییرم معمولی زندگی کردن رو

    باعث شد من ثروت رو انتخاب کنم و خوب بدونم و خواسته قلبیم این باشه تو اون شرایط زندگى کنم و الان که به این موضوع فکر میکنم و با استاد مقایسه میکنم میبینم دلیل اینکه من خیلییییى زودتر و ساده تر تو این مدار قرار گرفتم همون بود که کانون توجهم به ثروت خیلى بهتر بود البته نمیگم عالى بوده چون خیلى باید روش کار کنم چون بالاخره این باور که ثروتمندا آدم هاى خوبى نیستن یه ویروس ذهنى هست که فراگیر هست و باید تا آخر عمر روش کار بشه

    اگر بخوام طبق قانونى که الان درک کردم که میگه شما به کانون توجهت هدایت میشى میتونم بگم من تو این مورد خدا رو شکر ناآگاهانه از بچگى کانون توجهم به اقوام پدریم بود و البته ناخودآگاه تکاملم رو طی کردم با اینکه قانون رو نمیدونستم

    ولی یه چیزی میدونم وقتی آگاهانه میایی از این قانون کانون توجه استفاده میکنی خیلی راحت تر و بهتر و زودتر اون شرایط رو تجربه میکنی چون من خودم درکی از توحید نداشتم و تو اون مسیر خیلیییی ضربه ها خوردم ولی ترکیب توحید و کنترل کانون توجه آگاهانه یه ترکیب جادویی میشه

    و یه تجربه دیگه که بخوام از خودم بگم که خیلى بهم کمک کرد اینکه من واقعا فایل هاى استاد و دوره ها و کامنتهاى بچه ها رو میخورم

    میدونى من وقتى وارد این مسیر شدم توى یکى از بهترین گالرى هاى تهران کارام رو میذاشتم بدون اینکه بخوام اجاره رگال بدم خودشون برام میفروختن و فقط پنجشنبه ها تل میزدم گالرى و آمار فروش میگرفتم و وقتى نشونه ها گفت جمعش کن بشین لیزرى سر درک قوانین الهى با تمااااام هزینه ها و هرچى بود جمعش کردم و وقتى ایمانم رو نشون دادم خدا هدایتم کرد به استاد و به درآمد غیر فعال که کلیییی پول ساختم بدون هیچ کار فیزیکى

    میخوام بگم هدااااایتباید از خدا بخواى هدایتت کنه مسیر ها رو بهت نشون بده بخواهى سمعا و طاعتا کنه تو رو نسبت به هدایت هاش این چیزى هست که به من خیلىیییی تو این مسیر کمک کرده

    از خودم مثال زدم ولى میدونى ما هر کدوممون مسیر رسیدن به خواسته هامون مثه اثر انگشتمون منحصر به فرده

    نوح بهش گفته شد کشتى بساز به موسى گفته شد عصا بزن به دریا و ید بیضا داده شد عیسى مرده زنده میکرد به پیامبر قرآن داده شد

    مسیر رشد و موفقیتى و تکاملى هر کدوم متفاوت بود مسیر رشد و تکاملى و هدایتى یوسف با لوط فرق میکرد

    میدونى ما فقط میتونیم دست خدا رو باز بذاریم و تو مسیر بموینم و از خدا بخواهیم مسیر رشد و تکاملیمون رو با توجه به شرایطمون جلوى پامون بذاره

    شاید هدایتها و قدم هاى تکاملى من براى کس دیگه اصلا مناسب نباشه

    اصل تسلیم بودنه اصل توکله اصل هدایت خواستنه اصل کانون توجه هست اصل درک و عمل به قوانین هست بقیه اش بهت گفته میشه

    اینایی که گفتم رو فکر نکن خودم میتونم خیلى خوب عمل کنم ولى این اصلى هست که مینویسم تا براى خودم تکرار بشه

    براى تو بهترین بهترین ها رو آرزومندم 💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: