دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اسما عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز و همه ی اعضای این خانواده صمیمی…
خدایا شکرت وقتی جمله ای اجرای توحید در عمل رو زیر فایل میخونم به خودم نگاه میکنم و جاهایی که توی زندگیم توحیدی عمل کردم…
فایل رو باز کردم و شروع کردم به گوش کردن وقتی استاد میگید در زندگی افراد موفق رو همیشه تحسین کردید و توجه کردید به نکات و کارهای مثبتشان
کسانی رو که ۹۹ درصد ادما کلا ذهنیت دیگه ای بهشون دارند ولی شما دنبال الگو گرفتن بودید که چه جور موفق شدند این خودش یه کتاب…
اصلا کسی که به جایگاهی میرسه غیر از اینه لیاقتش رو کسب کرده …
این دقیقا تربیت ذهن هست که میگید چه جور میتونیم به جای قضاوت کردن ببینیم یک انسان موفق چه مسیری طی کرده تا به این نقطه رسید..
ما انسانیم و حسادت در وجودمون هست ولی چه طور میشه از دیدگاهی نگاه کرد که حسادت تبدیل بشه به یک اهرم که باعث رشد من بشه…من شخصا که استاد تاکید کردید که در کامنتها مثال بیارید از عملکردهاتون میخوام یک مثال از خودم بگم
همیشه که یک نوازنده برتر از خودم میدیدم با اینکه خیلی کم سن و سال تر بود صادقانه بگم یه جوری حس حسادت میومد که احساسم رو بهم میریخت و حتی اون غرور اجازه نمیداد ازش بپرسم چیکار کردی که موفق شدی؟
بعد گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم ازش پرسیدم تمریناتت چه جوری و …یکی از پاشنهای آشیل غرور…
بعد نشستم برای خودم اون شخص رو و عملکردها و باورهای خوبش رو الگو قرار دادم دیدم یکی از نکات مثبتی که دارد اینه…
تمرکز در تمرین اگر یک ساعت تمرین میکند اون یک ساعت فقط تمرین با دقت و تمرکز
بعد دیدم یکی دیگه از نکات مثبتش خلاقیت به خرج دادن در کار…و خیلی نکات ریز دیگه
بعد دیدم من هیچکدام از این کارها رو انجام ندادم ولی وقتی میبینم طرف به جایگاه بالایی رسیده حسادت میکنم…
از اون روز به خودم قول دادم هر کس که بالاتر از منه در هر زمینه ای هنر و ثروت و سلامتی و خوشبختی ….
لایقش بوده مگر نه اون جایگاه نداشت تو هم خودت رو لایق بدون واون لیاقت رو با عملکرها در خودت به وجود بیار و الگو بگیر…
استاد اینکه مسئولیت جایگاه و هر شرایطی رو هستیم بر عهده بگیریم و ایمان داشته باشیم قدرت خلق زندگی من دست منه نه دیگران این یکی از بزرگترین درسهای شما برای من بوده…
چقدر اشاره کردید به احساس گناه و پشیمانی و توهین به خود این احساس زندگی رو نابود میکنه که از نظر شما بالاترین احساس بد …خداروشکر سعی کردم در زندگی م هرگز پشیمان نباشم از عملکردم چون آگاهانه خودم انتخاب کردم مسیر زندگیم رو و اگر اشتباهی در مسیر بوده و یا ظاهرش سخت و ناجالب بوده استاد به خودم یادآور شدم حتما قسمتی از مسیر
من اعتماد کنم
چون شما در قدم ۷ جلسه ۵ یا فکر میکنم قدم ۹ اشتباه نکنم
از دوره ی ۱۲ قدم بارها به این موضوع اشاره کردید اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش …
اینجا دوباره میخوام مثال بزنم که چه اتفاقی در مسیر زندگی ام افتاد و من تسلیم شدم و به مسیر ادامه دادم…
یکسال پیش برای مهاجرتم قدم برداشتم و قرار بود که ژانویه ویزا ما صادر شود و همه چی آماده و اوکی بود برای رفتن به کشور انگلستان دقیقا ۳ هفته قبل از رفتن پروازها به این کشور کلا بسته شد…
و کار ما بلا تکلیف موند و خیلی کنترل ذهن سخت بود برام چون ۶ ۷ ماه قبلش کلی تلاش کرده بودم روی زبانم انرژی گذاشته بودم…و کلی وسایل خونه فروخته بودم…حتی ماشین هم فروختیم…خلاصه آماده آماده
حالا که به تاخیر خورده بود و هیچی مشخص نبود..تازه این وسط مخالفت خانواده خودم هم بود از قبل که کجا میخوای بری دیوانه شده خوشی زده زیر دلت…نا شکری اینجا همه چی داری و این صحبتها…ولی من دنبال یه اولویت های دیگه بودم…
واقعا کنترل ذهن سخت شده بود که جواب اینا کی بده دیوانه شده بودم…
اینجا یاد حرفهای استاد میافتادم در شرایط اکازیون که همه چی گل و بلبل که کنترل ذهن کاری نداره الان باید ثابت کنی …
نشستم روی کاغذ برای ذهنم دلیل هایی آوردم که شاید اگر الان میرفتی چون فرزندم هم همراه بود فصل بسیار سردی و شرایط سختی میشد براتون
شاید الان اگر میرفتید با توجه به شرایط قرنطینه شما باید در خانه میموندید و براتون واقعا سخت بود شاید الان ….و کلی به ذهنم منطق دادم که به plan خداوند اعتماد کن و صبر کن و خداوند پاسخ میدهد
به ما گفتن تا سپتامبر باید صبر کنید …
خلاصه قرار شد ۸ ماه تا سپتامبر لذت ببریم و صبر کنیم و این مدت کمی نبود....
من و همسرم نشستیم به دوره ی فایلها و هر جمعه با اسنپ با فرزندمون میرفتیم کوه حتی ماهیتابه و گوجه
و تخم و مرغ با پیک نیک میبردیم دل جنگل خدای من چقدر لذت میبردیم…سیب زمینی هم میانداختیم تو آتیش و سعی میکردیم اصلا به این فکر نکنم ۸ ماه مونده تا ج بیاد….
و قول داده بودیم زندگی کنیم سمت خودمون رو انجام بدیم اون سمت بیرون با خداست خودش وظیفه شو بلده حرفه ای….
من سمت خودم رو انجام بدم از مسیر لذت ببریم از چند صباحی که خداوند بهم هدیه داده لذت ببرم…
حتی بارها کسی نبود بریم خودمون تنهایی به قول شما پایه ای نداشتیم
خودمون پایه خودمون بودیم…
و این چند ماه با عشق سر کارمون پول ساختیم مثل قبل به روند ادامه دادیم…
خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه ویزا ماه یک ماه زودتر صادر شد که وقتی خبر دادند گریه م گرفت دیوانه شدم…
که خدایا تو خیلی کارت درسته الان که من میخوام برم فصلی هست که بهشت اونجا واقعا آب و هواش قابل مقایسه با ژانویه نیست….
و حتی شرایط مال ام، اون موقع دیگه تمام پولها رو هزینه گردم ولی الان که چند ماه گذشته با دل گرم و پشتوانه مالی دارم و خیلی شرایط اوکی تر هست که میرم…الان ۴۵ روز که آمدم انگلیس…و هوایی که میگفتند سرد و بارونی و سخته هنوز بر نخوردم تازه کم کم داره سرد میشه…یه هوا ابری با حال که خودم همیشه دوست داشتم…هیچ قرنطینه ای نیست تمام معازه ها باز هستن و فرزندم داره مدرسه میره..از همان روز اول..ماسک زدنی نیست…خلاصه خیلی شرایط بهتر از ۷ ماه قبلش
من در این مسیر بزرگ شدم در صبر کردن در کنترل ذهن هنگام نجوا در لحظه زندگی کردن در امید داشتن در شرایط سخت در قضاوت نکردن دیگران هر زمان که با همسرم خیلی اتفاقی پیش میاد در مورد دیگری بخواهیم صحبت کنیم به همدیگه یادآوری میکنیم نه صحبت نکنیم… به ما چه! زندگی دیگران به من و تو ربطی نداره بیاد در مورد رویاهامون حرف بزنیم چی دوست داریم پیش بیاد چه چیزهایی رو دوست داریم تجربه کنیم….استاد جانم اینا درسهایی است که من از شما آموختم و در زندگیم عمل کردم…عاشقتونم شما قانونی رو به ماد دادید که یاد گرفتم در هر لحظه برای هر جایگاهی هستم شکرگزار باشم و بپذیرم خودم خواستم و خلق کنم ۱ ساعت آینده مو…توجه کنم به نیمه ی پر لیوان اینو یاد گرفتم و دارم کار میکنم و هنوز قطره ای از آگاهی های این جهان رو درک نکردم اینقدر که جا دارم...من باید به رهایی برسم …
استاد جان همه ی فایلهایی که همسرم خریده بود یه مموری با حجم بالا تهیه کردم ریختم روی اون داخل گوشیم داشته باشم و روزی نیست که کمه کم ۳ ساعت روی خودم کار نکنم…البته زمانی این ۳ ساعت ارزش داره من به یک جمله از حرفهای شما عمل کنم که شما میگید بچه ها من خیلی سختگیرم در عمل..ای جانم واقعا دوستون دارم
معجزه ها داشتیم در این مسیر…که ما فقط ریسک کردیم به ما گفته شده بود این مبلغ که میدهید هزینه ی بسیار زیادی شاید ریجیک بشید این صحبتها و خدا میدونه تمام اون هزینه از زحمت کشی سالها تلاش خودمون بود بدون یک هزاری بخواد قرض باشه حتی تمکن تماما مال خودمون بود ….
و گفتیم خدایا خودت میدونی و خودت ما نمیدانیم..ما وظیفه مون به غیب به چیزی که نمیدونیم ایمان داشته باشیم و قدم برداریم و تو پاسخ میدهی…و پاسخ داد و ما رو دیوانه کرد… خدایا شکرت هزاران بار شکرت…
این مصاحبه رو ۱۰۰ بار باید گوش کنم تا یاد بگیرم زندگی برنده شدن و یا رسیدن به نقطه خاص نیست
زندگی اینه که تو با وجود چالش ها باز هم لذت ببری و بگی تجربه ی زیبایی بود…
و اینا تکامل میخواد استاد شما سالها و سالها فقط روی خودتون کار کردید …
و نتیجه متفاوت استاد عباسمنش و آدم های موفق دیگه کشتی گیرها و بوکسر ها آنتونی جاشوا ها و نوازنده ها و ایلان ماسکها و….
دقیقا نتیجه متفاوت فکر کردنه…در شرایط به ظاهر سخت…
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD1001MB67 دقیقه
- فایل صوتی الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 358MB64 دقیقه
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیزم
الگو برداری از افراد موفق آنتونی جاشوا
نحوه سوال خبرنگار از جاشوا با یه نیت بد که فقط نگاه منفی به این مسابقه داشت و یه جورایی از این شکست خوشحال شده بود و خوبه که جاشوا هم بالاخره طعم شکست رو بعد از این همه پیروزی و موفقیت بچشه استاد رو متوجه این ویژگی که تو وجود خیلی از افراد هست بلد و راجع بهش توضیح دادند
خیلی از آدمها متنفرند از آدمهایی که خیلی موفقیت دارند همیشه دوست دارند یه اتفاقی برای اون آدم موفق بیافته تا دلش خنک بشه بگه دیدی همیشه اینجوری هم نیست که تو موفق باشی
این ویژگی تو وجود همه ما هست تو وجود من هم هست اینم از این موضوع ناشی میشد که باور کرده بودم من نمیتونم اون همه موفقیت تو کار و بیزینس تو روابط داشته باشم کار سختی هست رسیدن به موفقیت به خصوص موفقیت مالی البته شکر خدا از زمانی که با این آگاهی ها آشنا شدم درک کردم که چقدر این باور من اشتباهه چقدر ذهن من داره فقیر فکر میکنه چقدر برنامه ریزی شده ذهنم به کمبود چقدر من حسادت رو تو وجودم افسار گریخته کردم هیچ کنترلی روش ندارم چقدر من با این نگاه منفی با احساس بد خودم رو از این موهبتها بدتر دور میکنم من اول از همه پذیرفتم این ویژگی حسادت رو دارم با خودم رو راست شدم و گفتم اگر بیام این ویژگی رو بیارم تو مسیری که به من کمک کنه باعث بشه من تلاش کنم حرکت کنم و بگم اگر فلانی تونسته منم میتونم من چیزی از اون کمتر ندارم فقط باید ادامه بدم حرکت کنم تا منم موفق بشم من استفاده درست از این ویژگی خودم کردم و بعد نکات مثبت توجه و تحسین کردن موفقیت دیگران رو به خودم یاد آوری کردم که اینجا چند موردش رو می نویسم
یک :من با تایید و تحسین موفقیت دیگران این باور رو می سازم که دنیا به تعداد همه آدمهای روی زمین نعمت و ثروت داره برای تو هم داره فقط باید برای تو مدارش با باورهای درست با باور فراوونی که ببین این همه آدم به موفقیت و خواستشون رسیدند تو هم میتونی اگر مثل اونها باور و عمل کنی
دو: من با تمرکز و توجه به موفقیت اون فرد و تحسینش طبق قانون توجه و تمرکز می رم تو مدار دریافت اون موفقیت
سه :من با تایید و تحسین موفقیت اون فرد به احساس خوب میرسم و طبق قانون به اتفاقات خوب هم هدایت میشم
چهار: من دوست داشتم شخصیت تحسین گر از خودم بسازم و این ویژگی من رو از نظر شخصیتی به استاندارد بالاتری میرسوند پس من میام موفقیت دیگران رو تحسین میکنم تا این ویژگی خوب رو تو شخصیتم نهادینه کنم
پنج : من اگر حسادت رو کنترل کنم آرامش دارم حرص و عجله و طمع رو دیگه ندارم تکاملی پیش می رم و به خواستم هم میرسم
جاشوا در مقابل اون سوال خبرنگار که گفت تو بعد ز این شکست افسرده میشی گفت من آدم متفاوتیم من گریه نمیکنم افسرده نمیشم من به درسهای این شکست به تجربه ای که گرفتم و به نکات مثبت توجه میکنم
ا«ین نامردیه در حق خودمو خدا که این همه نعمتی که دارم رو نبینم و شکر گزارش نباشم و فقط به اون تضاد که توش کلی فرصت هست توجه کنم و ناسپاسی کنم »
تو زندگی خودم افرادی بودند و هستند که به من حسودی میکنند میخوان منو ناراحت کنند میان از موفقیتهایی که به دست نیاوردم میگن و کلا میخوان بگن تو نتونستی تو نمی تونی و اصلا یکبار هم از موفقیت و پیشرفتی که داشتم نمیگن ولی من یکبار اومدم با خودم گفتم که باید از این حرفها ناراحت نشم بلکه بفهمم که من چیزی تو زندگیم به دست آوردم که اون آدم حسود رو ناراحت کرده باید ادامه بدم تا موفقیت بیشتری به دست بیارم اینکه اون آدم داره حسودی میکنه اصلا یعنی من دارم رشد میکنم و این نشونه خوبی هست اصلا وجود اون آدم حسود به من انگیزه میده که به موفقیت بیشتر برسم
آدم حسود نگاه منفی داره توجهش به نکات منفیه من بیام توجه خودمو بزارم رو نکات مثبت زندگیم تا رشد کنم اونوقت جایگاه من با اون آدم حسود صددرصد متفاوت میشه کار راحتی نیست ولی اگر بتونم موفقیت دیگران رو تحسین کنم به خصوص وقتی تو درجه های پایین تر هستم من تو مسیر خوبیها و موفقیت قرار میگیرم من باید بتونم افراد موفق و ثروتمند رو تحسین کنم
« هر آدمی به هر موفقیتی رسیده لایقش بود و جای درست خودشه من باید ذهنمو تربیت کنم که تحسین کنه موفقیتهای دیگران رو و دنبال نکات منفی تو افراد موفق نباشم »
من کارکرد ذهنم رو باید بشناسم ذهنم میخواد موفقیت دیگران رو نبینه تا ناراحت نشه منو آروم کنه بگه نه بابا موفقیت بزرگی نداره حالا کاری نکرده من باید اول از همه سعی کنم انرژی و رو بزارم رو خودم و با دیگران خودم رو مقایسه نکنم و سعی کنم امروز یه ذره بهتر از دیروز خودم باشم همین
من خداروشکر اینستا ندارم اما زمانی که داشتم میومدم تو حوزه روابط میدیم همه زوج هایی که تو اینستا هستند از نظر ظاهری به شدت زیبا و خوش اندام بودند هر دوشون هر دومون ثروتمند و از خانواده های متمول بودند این میرفت تو ناخودآگاه ذهنم که تو هم اگر خودت از نظر ظاهری و خانوادگی و مالی مثل اون خانم بودی میتونی کنار یه همچین مرد کاملی که تو این رابطه میبینی داشته باشی میومدم تو حوزه کاری خودم تو اینستا نگاه میکردم که این باور فراوونی مشتری رو تو کسب وکار خودم بیشتر کنم ناخودآگاه توجه میکردم به مهارت بالای اون فرد تو کسب و کارش و می گفتم من به اون حد از مهارت نرسیدم پس نمیتونم این حد از نتیجه رو داشته باشم اصلا کی میخوام به که این مهارت برسم مقایسه میکردم خودم رو با دیگرانی که خیلی ساله که کار کردند و حرفه ای شدند و این همه نشتی انرژی رو تو اینستا داشتم که خوب الان اصلا اینستا ندارم
جاشوا در مورد این سوال که خبرنگار گفت الان مردم بعد از این باخت از تو انتظار کمتری دارند و فشار کمتری رو تو هست جواب داد من به نظر دیگران کاری ندارم من رو خودم تمرکز میکنم کمربند و مقام اصلا مهم نیست من تجربه به دست آوردم
توجه به نکات مثبت احساس گناه به خود ندادن من خودم هر وقت احساس گناه کردم خودم رو سرزنش کردم نتونستم هیچ تغییری تو این اشتباه گردنم ایجاد کنم اما به محض اینکه خودم رو بخشیدم و گفتم ایرادی نداره من دیگه اون اشتباه رو نکردم من گاهی پیش اومده بود که در مقابل افراد غریبه تو صحبتهام توپوق زدم اما وقتی قانون رو درک کردم و خودم رو سرزنش نکردم به مراتب این توپوق زدن کمتر و کمتر شد حتی اگر مسخره هم شدم نرفتم تو فضای ناراحتی سعی کردم با آرامش بیشتری صحبت کنم همین و تمام
رعایت قانون تکامل که تو گفته های جاشوا بود که میگه من میتونم بهتر و بهتر بشم
منم تو بهبود شخصیتم تو بهبود روابطم تو بهبود کارم دارم بهتر میشم تغییرات خوبی داشتم اما میدونم میتونم بهتر بشم من میتونم تغییرات خوبی رو ایجاد کنم عملگراتر بشم به روند تکاملم اعتماد میکنم من هدایت میشم فقط کافیه رو ذهنم مسلط بشم چون توانایی کنترل ذهن ساختن باورهای درست میتونه منو به خواستم برسه نه صرفا کار فیزیکی
جاشوا یه درس فوقالعاده داد من منتظر این نیستم که یه عامل بیرونی به من انگیزه بده مثل مشروب و بودن تو جمع فان و یا یکی بیاد به من روحیه بده من خودم بلند میشم بعد از این شکست من خودم خودم رو بلند میکنم
یه عده ای هستند که منتظرن یه عامل بیرونی انگیزه بده اصلا برای ورزش کردن برای خرید کردن تفریح کردن حتی کار کردن رو قوانین دنبال پایه میگردند این آدمها به هیچ جایی نمی رسند چون نگاه توحیدی ندارند چون مشرک هستند باید متنفر باشیم از اینکه تو موقعیتهای سخت و ناجالب کسی بیاد به ما روحیه بده انگیزه بده اصلا کسی رو نخوابم ببینیم خودمون از جا بلند بشیم
من تو فوت مادرم اینگونه رفتار کردم و اصلا متنفر بودم جلو کسی قیافه افسرده ها رو بگیرم من خیلی قوی رفتار کردم و خودم رو زود جمع و جور کردم و این موضوعی هست که همیشه به خاطرش به خودم افتخار میکنم البته باعث شد این قوی برخورد کردن من یه عده ای حسودی کنند و بدون بیاد که اصلا پشیزی رفتار و نگاهشون برام اهمیت نداشت
من تو بیزینسم تو روابطم.و…. سمت خودم رو انجام میدم تکامل رو طی میکنم من هدایت میشم که تو این مسیر بهتر بشم به خدا اعتماد میکنم به نتیجه ای که در اخر ایجاد میشه اعتماد میکنم نمیام اول راه به این فکر کنم که نتیجه چی میشه نکنه شکست بخورم اونوقت اصلا حرکتی نمیکنم
بارها تو روابط خواهرم با دوستش به این فکر کردم که آخر این آشنایی چی میشه اما خدا میدونه چقدررررررر چیز یاد گرفته هم ایشون هم من وقتی بهم یگه چقدر آگاهی ها رو تو عمل اجرا کرد اما ذهن من همش دنبال نتیجه هست این رو هم من هم وقتی خواهرم داریم روش.کار میکنیم تو کار خودم کلی مهارت و روابط درست با افراد .بالا بردن استاندارها ،و ارزشمند بودن کارم، درخواست دادن، صادق بودن ،رو یاد گرفتم و نتیجه هم میاد اگر من فقط دنبال نتیجه نباشم و این همه خوبی و نکات مثبت رو ببینم انقدر توجه من به نتیجه بیشتر هم به خاطر مهم بودن نظر و حرف مردم هست
« یکی از مهمترین پارامترهایی که نشون میده من شخصیت شما چقدر تغییر کرده اینه که ببینیم نظر مردم چقدر تو زندگی ما کم اهمیت تر شده اگر کمتر شده مهم بودن نظر مردم یعنی من دارم پیشرفت میکنم و اگر هنوز حرف مردم برام مهمه من دارم پسرفت میکنم»
کنترل ذهن تو شرایط سخت رمز خوشبختی هست اگر بتونم تو شرایط سخت ذهنم رو کنترل کنم و تبدیل بشه به شخصیتم من آرامش بیشتری دارم و احساسم خوبه و رشد و پیشرفت میکنم
این کنترل ذهن هم تکاملی هست و من میتونم تو موقعیتهای سخت هربار تایم کمتری تو احساس بد بمونم و این که من اصلا تو موقعیتهای ناجالب عصبانی و ناراحت نشو غیر طبیعیه و نباید از خودم توقعات بیجا داشته باشم ولی با کردن رو این موضوع اساسی من میتونم هر بار مدت زمان ناراحتی و احساس بد رو کمتر کنم و بتونم با تغییر زاویه نگاهم به احساس بهتر برسم من خودم تا حدودی تونستم تو این موضوع کنترل ذهن خوب عمل کنم اما میتونم بهتر و بهتر بشم
استاد این فایل مثل همه فایلها ارزشمند بود به زودی انشاالله از نتایجم بنویسم تا شما رو شاد کنم استاد جان عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی