الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اسما عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز و همه ی اعضای این خانواده صمیمی…

خدایا شکرت وقتی جمله ای اجرای توحید در عمل رو زیر فایل میخونم به خودم نگاه میکنم و جاهایی که توی زندگیم توحیدی عمل کردم…

فایل رو باز کردم و شروع کردم به گوش کردن وقتی استاد میگید در زندگی افراد موفق رو همیشه تحسین کردید و توجه کردید به نکات و کارهای مثبتشان

کسانی رو که ۹۹ درصد ادما کلا ذهنیت دیگه ای بهشون دارند ولی شما دنبال الگو گرفتن بودید که چه جور موفق شدند این خودش یه کتاب…

اصلا کسی که به جایگاهی میرسه غیر از اینه لیاقتش رو کسب کرده …

این دقیقا تربیت ذهن هست که میگید چه جور میتونیم به جای قضاوت کردن ببینیم یک انسان موفق چه مسیری طی کرده تا به این نقطه رسید..

ما انسانیم و حسادت در وجودمون هست ولی چه طور میشه از دیدگاهی نگاه کرد که حسادت تبدیل بشه به یک اهرم که باعث رشد من بشه…من شخصا که استاد تاکید کردید که در کامنتها مثال بیارید از عملکردهاتون میخوام یک مثال از خودم بگم

همیشه که یک نوازنده برتر از خودم میدیدم با اینکه خیلی کم سن و سال تر بود صادقانه بگم یه جوری حس حسادت میومد که احساسم رو بهم میریخت و حتی اون غرور اجازه نمی‌داد ازش بپرسم چیکار کردی که موفق شدی؟

بعد گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم ازش پرسیدم تمریناتت چه جوری و …یکی از پاشنهای آشیل غرور…

بعد نشستم برای خودم اون شخص رو و عملکردها و باورهای خوبش رو الگو قرار دادم دیدم یکی از نکات مثبتی که دارد اینه…

تمرکز در تمرین اگر یک ساعت تمرین می‌کند اون یک ساعت فقط تمرین با دقت و تمرکز

بعد دیدم یکی دیگه از نکات مثبتش خلاقیت به خرج دادن در کار…و خیلی نکات ریز دیگه

بعد دیدم من هیچکدام از این کارها رو انجام ندادم ولی وقتی میبینم طرف به جایگاه بالایی رسیده حسادت میکنم…

از اون روز به خودم قول دادم هر کس که بالاتر از منه در هر زمینه ای هنر و ثروت و سلامتی و خوشبختی ….

لایقش بوده مگر نه اون جایگاه نداشت تو هم خودت رو لایق بدون واون لیاقت رو با عملکرها در خودت به وجود بیار و الگو بگیر‌‌‌…

استاد اینکه مسئولیت جایگاه و هر شرایطی رو هستیم بر عهده بگیریم و ایمان داشته باشیم قدرت خلق زندگی من دست منه نه دیگران این یکی از بزرگترین درس‌های شما برای من بوده…

چقدر اشاره کردید به احساس گناه و پشیمانی و توهین به خود این احساس زندگی رو نابود میکنه که از نظر شما بالاترین احساس بد …خداروشکر سعی کردم در زندگی م هرگز پشیمان نباشم از عملکردم چون آگاهانه خودم انتخاب کردم مسیر زندگیم رو و اگر اشتباهی در مسیر بوده و یا ظاهرش سخت و ناجالب بوده استاد به خودم یادآور شدم حتما قسمتی از مسیر

من اعتماد کنم

چون شما در قدم ۷ جلسه ۵ یا فکر میکنم قدم ۹ اشتباه نکنم

از دوره ی ۱۲ قدم بارها به این موضوع اشاره کردید اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش …

اینجا دوباره میخوام مثال بزنم که چه اتفاقی در مسیر زندگی ام افتاد و من تسلیم شدم و به مسیر ادامه دادم…

یکسال پیش برای مهاجرتم قدم برداشتم و قرار بود که ژانویه ویزا ما صادر شود و همه چی آماده و اوکی بود برای رفتن به کشور انگلستان دقیقا ۳ هفته قبل از رفتن پروازها به این کشور کلا بسته شد…

و کار ما بلا تکلیف موند و خیلی کنترل ذهن سخت بود برام چون ۶ ۷ ماه قبلش کلی تلاش کرده بودم روی زبانم انرژی گذاشته بودم…و کلی وسایل خونه فروخته بودم…حتی ماشین هم فروختیم…خلاصه آماده آماده

حالا که به تاخیر خورده بود و هیچی مشخص نبود..تازه این وسط مخالفت خانواده خودم هم بود از قبل که کجا میخوای بری دیوانه شده خوشی زده زیر دلت…نا شکری اینجا همه چی داری و این صحبتها…ولی من دنبال یه اولویت های دیگه بودم…

واقعا کنترل ذهن سخت شده بود که جواب اینا کی بده دیوانه شده بودم…

اینجا یاد حرفهای استاد می‌افتادم در شرایط اکازیون که همه چی گل و بلبل که کنترل ذهن کاری نداره الان باید ثابت کنی …

نشستم روی کاغذ برای ذهنم دلیل هایی آوردم که شاید اگر الان میرفتی چون فرزندم هم همراه بود فصل بسیار سردی و شرایط سختی میشد براتون

شاید الان اگر می‌رفتید با توجه به شرایط قرنطینه شما باید در خانه میموندید و براتون واقعا سخت بود شاید الان ….و کلی به ذهنم منطق دادم که به plan خداوند اعتماد کن و صبر کن و خداوند پاسخ می‌دهد

به ما گفتن تا سپتامبر باید صبر کنید …

خلاصه قرار شد ۸ ماه تا سپتامبر لذت ببریم و صبر کنیم و این مدت کمی نبود.‌‌.‌..

من و همسرم نشستیم به دوره ی فایلها و هر جمعه با اسنپ با فرزندمون میرفتیم کوه حتی ماهیتابه و گوجه

و تخم و مرغ با پیک نیک می‌بردیم دل جنگل خدای من چقدر لذت می‌بردیم…سیب زمینی هم می‌انداختیم تو آتیش و سعی می‌کردیم اصلا به این فکر نکنم ۸ ماه مونده تا ج بیاد….

و قول داده بودیم زندگی کنیم سمت خودمون رو انجام بدیم اون سمت بیرون با خداست خودش وظیفه شو بلده حرفه ای….

من سمت خودم رو انجام بدم از مسیر لذت ببریم از چند صباحی که خداوند بهم هدیه داده لذت ببرم…

حتی بارها کسی نبود بریم خودمون تنهایی به قول شما پایه ای نداشتیم

خودمون پایه خودمون بودیم…

و این چند ماه با عشق سر کارمون پول ساختیم مثل قبل به روند ادامه دادیم…

خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه ویزا ماه یک ماه زودتر صادر شد که وقتی خبر دادند گریه م گرفت دیوانه شدم…

که خدایا تو خیلی کارت درسته الان که من میخوام برم فصلی هست که بهشت اونجا واقعا آب و هواش قابل مقایسه با ژانویه نیست….

و حتی شرایط مال ام، اون موقع دیگه تمام پولها رو هزینه گردم ولی الان که چند ماه گذشته با دل گرم و پشتوانه مالی دارم و خیلی شرایط اوکی تر هست که میرم…الان ۴۵ روز که آمدم انگلیس…و هوایی که می‌گفتند سرد و بارونی و سخته هنوز بر نخوردم تازه کم کم داره سرد میشه…یه هوا ابری با حال که خودم همیشه دوست داشتم…هیچ قرنطینه ای نیست تمام معازه ها باز هستن و فرزندم داره مدرسه میره..از همان روز اول..ماسک زدنی نیست…خلاصه خیلی شرایط بهتر از ۷ ماه قبلش

من در این مسیر بزرگ شدم در صبر کردن در کنترل ذهن هنگام نجوا در لحظه زندگی کردن در امید داشتن در شرایط سخت در قضاوت نکردن دیگران هر زمان که با همسرم خیلی اتفاقی پیش میاد در مورد دیگری بخواهیم صحبت کنیم به همدیگه یادآوری می‌کنیم نه صحبت نکنیم… به ما چه! زندگی دیگران به من و تو ربطی نداره بیاد در مورد رویاهامون حرف بزنیم چی دوست داریم پیش بیاد چه چیزهایی رو دوست داریم تجربه کنیم….استاد جانم اینا درسهایی است که من از شما آموختم و در زندگیم عمل کردم…عاشقتونم شما قانونی رو به ماد دادید که یاد گرفتم در هر لحظه برای هر جایگاهی هستم شکرگزار باشم و بپذیرم خودم خواستم و خلق کنم ۱ ساعت آینده مو…توجه کنم به نیمه ی پر لیوان اینو یاد گرفتم و دارم کار میکنم و هنوز قطره ای از آگاهی های این جهان رو درک نکردم اینقدر که جا دارم.‌‌‌..من باید به رهایی برسم …

استاد جان همه ی فایلهایی که همسرم خریده بود یه مموری با حجم بالا تهیه کردم ریختم روی اون داخل گوشیم داشته باشم و روزی نیست که کمه کم ۳ ساعت روی خودم کار نکنم…البته زمانی این ۳ ساعت ارزش داره من به یک جمله از حرفهای شما عمل کنم که شما میگید بچه ها من خیلی سختگیرم در عمل..ای جانم واقعا دوستون دارم

معجزه ها داشتیم در این مسیر…که ما فقط ریسک کردیم به ما گفته شده بود این مبلغ که می‌دهید هزینه ی بسیار زیادی شاید ریجیک بشید این صحبت‌ها و خدا میدونه تمام اون هزینه از زحمت کشی سالها تلاش خودمون بود بدون یک هزاری بخواد قرض باشه حتی تمکن تماما مال خودمون بود ….

و گفتیم خدایا خودت میدونی و خودت ما نمی‌دانیم..‌ما وظیفه مون به غیب به چیزی که نمیدونیم ایمان داشته باشیم و قدم برداریم و تو پاسخ می‌دهی…و پاسخ داد و ما رو دیوانه کرد… خدایا شکرت هزاران بار شکرت…

این مصاحبه رو ۱۰۰ بار باید گوش کنم تا یاد بگیرم زندگی برنده شدن و یا رسیدن به نقطه خاص نیست

زندگی اینه که تو با وجود چالش ها باز هم لذت ببری و بگی تجربه ی زیبایی بود…

و اینا تکامل میخواد استاد شما سالها و سالها فقط روی خودتون کار کردید …

و نتیجه متفاوت استاد عباسمنش و آدم های موفق دیگه کشتی گیرها و بوکسر ها آنتونی جاشوا ها و نوازنده ها و ایلان ماسک‌ها و….

دقیقا نتیجه متفاوت فکر کردنه…در شرایط به ظاهر سخت…

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1001MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3
    58MB
    64 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 3
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    سلام به همه ی عزیزان

    پیرو نوشتن نتایج از فایلهای ارزشمند استاد، یه مثال دارم در مورد آگاهی جذاب زیر:

    وقتی به چیزی توجه میکنم که بهم احساس امنیت، آرامش، امید و اطمینان میده یعنی اون چیز (اون نگرش) منو به هدفم نزدیک و نزدیکتر می کنه

    که در عمل بهم کمک فراوانی کرده و حالمو خیلی بهتر کرده این روزها…

    من از موضوعی میترسیدم این اواخر، دچار تشویش درونی میشدم وقتی مواجه میشدم باهاش (به عبارتی در معرضش بودم)

    با گوش کردن فایلهای استاد یه باور واسه خودم ساختم در رابطه با روبه رویی و بهبود اون ترسم:

    من هر چیزی که میشنوم یا میبینم خیره، شادیه، سلامتیه

    من فقط روی خدا حساب میکنم

    حتی نوشتم روی نوت موبایلم و گذاشتمش صفحه اصلی موبایلم که جلوی چشمم باشه.

    و اینکه هر روز به محض بیداری این دو باور رو با قلب و زبونم تکرار میکنم…

    حالا حس من از گفتن این دو باور هر روز به محض بیداری: احساس شجاعت میکنم، حس خوبی دارم و ترس رنگ باخته، قوی تر شدم، ترس کوچولو شده، راحت تر دارم زندگی میکنم، راحت تر دارم به کارهای روزانه ام میرسم و جلو میرم، اون مانع از سر راه ذهنم خیلی کمرنگ شده و دیگه انگار یادم میره حضورشو، به عبارتی تغییر نگرش باعث محو شدن اون ترس شده انگار…

    این در حالیه که عاملی که باعث می‌شد بترسم همچنان پابرجاست، اما انگار از راه دید و گوش من کنار رفته و من خیلی خیلی کمتر از گذشته متوجهش میشم.

    اگه حتی یه وقتایی متوجه حضور اون عامل هم بشم (که اوایل این تمرین، زیاد پیش میومد) آگاهانه اون دو تا باور رو تکرار میکردم.

    انگار آب روی آتیش هستن برام

    مخصوصا شجاعت و امنیتی که بهم میدن در برابر همه چیز.

    امروز که این فایل رو شنیدم و این درس و آگاهی رو از شما شنیدم دقیقا دیدم من تجربه اش کردم و کاملا جواب میده.

    انگار که یه سری فایل های شما به من یه چیزایی رو آموزش میدن، بعد من میرم تمرین میکنم با تعهد، بعد جوابشون ظاهر میشه برام، بعد یه فایل دیگه از شما گوش میدم که بهم تاییدیه میدین در رابطه با تمرین هام و این منو شگفت زده و خوشحال میکنه.

    خیلی سپاس گزارم از خدا و دست بسیار ارزشمندش، استاد عباس منش عزیز.

    میخوام یه تشکر مخصوص بکنم از استاد و سایت ارزشمند عباس منش دات کام:

    من همیشه علاقه مندم به نوشتن های دلی…

    این سایت و قسمت کامنت، برای من این فرصت رو فراهم کرده که خیلی راحت و دلی بنویسم از نگاهم، تجربه هام، افکارم، روند تکاملم و …

    بدون نگرانی از طولانی بودن نوشته هام…

    تازه استاد ابراز خوشحالی هم میکنن که دوستان کامنت های طولانی گیرا و آگاهی دهنده میذارن. و این برای من عین جایزه میمونه، یعنی جایی هستم که واقعا هم فرکانسم باهاش.

    (به نظرم نوشتن کامنت های طولانی گیرا و مفید، توجه ما به نکات مثبت و آموزنده بیشتر رو فراهم میکنه)

    چون دقیقا یه عالمه انسان اینجا دور هم هستن که هم فرکانسن، که توجهشون به نکات مثبته، به تحسین زیبایی هاست، حواسشون به بهتر کردن کیفیت زندگی و رشدشون هست و …

    اینجا دقیقا بهترین جائیه که من بهش هدایت شدم تا بنویسم و از خودم رد پا به جا بذارم که هر مرحله چطوری فکر میکنم، چطوری عمل میکنم، نتایجم چیا هستن و مراحل بزرگتر شدن و رشدم چطوری جلو میره …

    تو این مدت تقریبا 2 سال که عضو سایتم و فایلهای زیادی رو دیدم و شنیدم فقط یکی دو تا کامنت گذاشتم، چون راحت نبودم با نوشتن اینجا، به عبارتی من هنوز آماده اش نبودم، اما تقریبا از یه ماه پیش تا الان کامنت های زیادی نوشتم روی فایلهایی که دیدم و زیبایی هاشو تحسین کردم، درس هاشو برای خودم مرور کردم، پاسخ نوشتم برای دوستان، دوستان برای من پاسخ گذاشتن و ‌…

    من به سمت کامنت گذاشتن در سایت هدایت شدم، در بهترین زمان ( با حذف دائمی اکانت های اینستاگرامم، با تمرکز گوش دادن و دیدن فایلهای سایت به صورت روزانه و منسجم)

    کامنت نوشتن در سایت، برای من عین هدیه هست که دریافتش کردم و حالا دارم از اون هدیه استفاده میکنم و کیف میکنم هر بار بیشتر و بیشتر.

    خوندن کامنت دوستان هم اوایل برام پیش نمیومد و سخت بود و آماده اش نبودم، اما این روزها دارم تجربه خوندن کامنت دوستان، لایک کردن متن های جذاب و گیرا، پاسخ نوشتن براشون رو تجربه میکنم و لذت میبرم از نوشته های دوستان.

    حس میکنم دارم بزرگتر میشم، دارم تجربه های جدید کسب میکنم هم تو خود سایت هم تو زندگی شخصیم.

    اینکه تو مسیر بهبود و افزایش کیفیت زندگیم دارم حرکت میکنم، دارم تمرین و تلاش می‌کنم خیلی خوشحالم میکنه و سپاس گزار خدا جانم هستم.

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    سلام به همه ی عزیزان

    استاد عباس منش عزیز، امروز به شنیدن این فایل هدایت شدم، این فایل شماره 41 از دسته بندی در صلح بودن با خودمان هست.

    بسیار بسیار آگاهی های این فایل برام جذاب بود. اصولا همه ی فایلهایی که دارم گوش میدم روزانه کاملا مناسب الانم هست و پر از نکات تامل برانگیز…

    که دقیقا دارن هدایت و تشویقم میکنن که تمرینشون کنم تو زندگی روزانه ام…

    صحبت های بسیار تاثیربرانگیز در بهبود کیفیت زندگیم و رشدم برای هر چه بهتر شدن شخصیتم.

    اول از همه یه نکته بگم که آخر فایل تاکید کردین:

    صحبت از نتایج خود، کامنت گذاشتن از نتایج این آموزه ها، نه فقط تکرار صحبت های شما در فایل و نوشتنشون

    از چند وقت پیش دارم تو یه دفتر از نتایجم مینویسم برای خودم، از چیزهایی که توشون بهتر شدم، اعتماد به نفسم کجاها با چه تمرین هایی بالاتر رفته، کجاها تغییر طرز فکر و باورهام بهم کمک کرده و حالمو بهتر کرده و باعث بهبود کیفیت زندگیم شده. برای اینکه بفهمم چه تغییراتی کردم و میکنم.

    در رابطه با کنترل ذهن وقتی اتفاق ناجالبی میوفته یه مثال به ذهنم رسید که میخوام بنویسم براتون:

    چند روز پیش موقع خرید در مغازه اتفاق ناجالبی افتاد که در درجه اول شوکه و ناراحتم کرد، بعد عصبانی شدم چون شوکه شدم از اون برخورد در حالیکه یه سوتفاهم به وجود اومده بود بر اثر عدم آگاهی …

    بعد از ناراحتی و خشم، منصرف شدم از خرید، اومدم بیرون تو هوای آزاد…

    فکر میکنم کار خوبی کردم محیط رو ترک کردم، چون حضور در اون فضا توجهم به نکات منفی رو تقویت می‌کرد…

    تا مدتی هنوز ناراحت بودم و فکر میکردم چرا اینطوری برخورد کردن…

    بعدش حدود کمتر از یک ساعت مسیر فکرامو عوض کردم، بردم تو زیبایی ها و نکات مثبت ادامه ی مسیرم و حسابی مشغول شدم و یادم رفت کم کم.

    بعدش به این دید رسیدم نیازی به خشم نبود، یه سوتفاهم بود و بس همین، و اینکه سمانه تمومش کن.

    این تازه ترین مثالی بود که بعد گوش کردن فایل یهو یادم افتاد و به خودم افتخار کردم برای این تغییرات…

    چون دقیقا وقتی از مغازه بیرون اومدم تو ذهنم داشتم آگاهانه میگفتم بیا و ذهنت رو کنترل کن و به نجواها اجازه ی پیشروی نده چون دقیقا حالت رو بدتر میکنه.

    این برای من نتیجه بزرگیه چون قبلا چیزی به اسم کنترل ذهن هنگام اتفاقات ناجالب برام بالا نمیومد و همچنان به نجواهای ذهنی خوراک میدادم و شعله ورترش میکردم با این توجیه که من مورد ظلم واقع شدم و میرفتم تو لایه ی مظلوم نمایی و صد درصد بی گناه بودن و اینکه حقم نبود اینطوری باهام رفتار شه و …

    همون روز این درس و آگاهی هم اومد برام، حس میکنم از فایلهای شما بود:

    از خشم باید عبور کرد، وگرنه تبدیل به کینه (سیاهی قلب و دور شدن از خدا ) میشه

    استاد بارها و بارها گوش کردن و دیدن فایلهاتون منو به جواب درست هدایت کرده، منو هدایت کرده که دقیقا الانبه چی نیاز دارم، باید به چی توجه کنم، در مورد چی تمرین کنم و …

    بی نهایت سپاس گزارم از خدا و دست بسیار عزیزش استاد عباس منش عزیز.

    و اما در مورد توجه به زیبایی ها و صلح با خود میتونم بگم خیلی متفاوت از قبلم دارم عمل میکنم، دارم تلاش می‌کنم تو زندگی روزانه رفتارم نسبت به گذشته عوض بشه که شخصیتم کم کم عوض شه…

    درک کردم هر چی بیشتر با خودم در صلح باشم، کمتر بهم بر میخوره یا ناراحت میشم از حرف یا رفتار دیگران. چون جدی گرفتن حرف دیگران پاشنه آشیل منه…

    این جدی گرفتن حرف یا رفتار دیگران باعث خیلی آسیب ها شده، نمیگم الان ناراحت نمیشم یا بهم بر نمیخوره، اما الان تا حدودی فرق کردم.

    یه سری چیزها رو کامل میفهمم ساده تر از گذشته از کنارشون دارم رد میشم و اذیت نمیشم اما هنوز راه طولانی دارم برای این مسئله و بهبود لحظه به لحظه اش.

    همون مثالی که بالا ازش گفتم هم از همین مورد بود و باعث آسیب بهم شد.

    بعدش به خودم گفتم اصلا حتی نیاز به این میزان واکنش هم نبود.

    انگار خودمم یه جایی تعجب کردم که چرا واکنش اینطوری دارم میدم، انگار خودمم متوجه شده باشم دارم از جاده خارج میشم…

    این برام خیلی واجد سپاس گزاریه، چون انگار یه چیزی درونم تغییر کرده که متوجه شدم دارم جاده رو اشتباهی میرم، انگار زنگ خطر واسم فعال شه که داری چیکار میکنی سمانه؟

    این برام تازگی داره و نتیجه ی عالی برای خودم در این مداری که هستم محسوب میشه.

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    سلام به عارفه ی عزیزم.

    چقدر خوشحالم هدایت شدم به کامنتت و تازه متوجه شدم دلم برات تنگ شده بود.

    بسیار لذت بردم از خوندن ماجرای مدالِ طلای مهدیس جان.

    مبارکِ خودش و خودت باشه.

    بارها شده به خودم و همسرم یادآوری میکنم بچه ها تربیت کردن نمیخوان، ما خودمون رو تربیت کنیم بچه ها خودشون واردِ مسیرهای درست میشن فارغ از بکن نکن های پدر مادر.

    تربیت به زعمِ من یعنی کار کردن روی خود

    کنترل ذهن

    بهبود گرایی

    تمرینِ سپاس گزاری و توحید

    تمرین عزت نفس، اعتماد به نفس، احساس لیاقت، مسئولیت پذیری، صلح درونی و …

    شما یه الگوی خوب هستی برای بچه هات، چون تو رفتارت دارن میبینن به خدا توکل کردی، چون این توکل برات آرامش و موفقیت و شجاعت آورده.

    خوشحالم که پیامت رو خوندم، ممنونم که نوشتیش.

    من بسیار از خداوند کمک میخوام برای کنترل ذهنم، هم برای گفتگوهای ذهنیم، هم کلامم که به زیبایی جاری شه و از هیجان دور شه و به آرامش نزدیکتر شه.

    ماچ و بغل و عشق برای عارفه ی عزیزم.

    امروز قرار بود شرایطی فراهم شه و ما جایی بریم، تا این لحظه که شرایط فراهم نشد و ما نرفتیم.

    دائم یادآوری میکنم به خودم دست خدا رو واسه رسیدن به خواسته هات نبند.

    جالبه واکنش خودم:

    گفتم خیره، هیچ اشکالی نداره.

    با اینکه کل هفته ذوقِ امروز و انجام اینکار رو داشتم و دارم.

    اما…

    چیزی که در فکر من عوض شده و کمکم میکنه آروم باشم و همچنان لذت ببرم از زندگیم اینه:

    من فلان خواسته رو دارم، اتفاقا خیلی هم میخوامش، بعد نمیشه…

    خُب من که در حقیقت نمیدونم چی شده و چرا نشده…

    حتما خیری توشه.

    خدا همیشه به خواسته های من توجه میکنه و اجابتشون میکنه.

    وقتی گاهی نمیشه هم حتما خیره، چون من اصلا نمیدونم پشتِ پرده چه خبره…

    مثلِ مثالِ عارفه جانم که اول شواهد نشون داد طلایی در کار نیست، ولی بعد دیدیم که طلا خودش اومد.

    خُب خیره دیگه، اولش خیر بود، بعدشم خیره…

    مخصوصا اینکه امروز صبح یه بارونِ دلبر اومد، الان هم داره باد و بارون میاد…

    این برای من نشونه است.

    آخه من عاشق و واله و شیدایِ بارونم، بوش، بادی که میاد، خنکی اش…

    مگه میشه من بارون و لذتی که بهم داده رو درک نکنم امروز و بچسبم به خواسته ام فقط و چشمهامو ببندم روی این همه نعمت دیگه ای که دارم؟

    خدایا شکرت برای این بهبودِ نگاه و تفکر که منجر به تعییر رفتار شده در من.

    سمانه جانم تحسینت میکنم عزیزِ من.

    و تبریک میگم بهت 4/5 ستاره شدنت رو، اینم سورپرایز امروزم بود و کلی خوشحال شدم، بهم نشون میده همینطوری بیا جلو، کامنت بخون، کامنت بنویس، فایل گوش بده، زندگی کن، لذت ببر، شاد و خوشحال باش سمانه جان.

    امروز تو پیاده روی به خودم گفتم سمانه جون حتی از کوچکترین شادی و نکته مثبت و زیبایی واسه خوشحال شدن و کیف کردن و لذت بردن غافل نشو.

    نگو این کمه.

    این عادیه.

    اینکه چیزی نیست.

    به زبون بیار.

    به قلبت یادآوریش کن…

    خدایا شکرت برای بادِ شگفت انگیزِ پاییزی، برای بارانِ شگفت انگیزِ پاییزی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: