الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اسما عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز و همه ی اعضای این خانواده صمیمی…

خدایا شکرت وقتی جمله ای اجرای توحید در عمل رو زیر فایل میخونم به خودم نگاه میکنم و جاهایی که توی زندگیم توحیدی عمل کردم…

فایل رو باز کردم و شروع کردم به گوش کردن وقتی استاد میگید در زندگی افراد موفق رو همیشه تحسین کردید و توجه کردید به نکات و کارهای مثبتشان

کسانی رو که ۹۹ درصد ادما کلا ذهنیت دیگه ای بهشون دارند ولی شما دنبال الگو گرفتن بودید که چه جور موفق شدند این خودش یه کتاب…

اصلا کسی که به جایگاهی میرسه غیر از اینه لیاقتش رو کسب کرده …

این دقیقا تربیت ذهن هست که میگید چه جور میتونیم به جای قضاوت کردن ببینیم یک انسان موفق چه مسیری طی کرده تا به این نقطه رسید..

ما انسانیم و حسادت در وجودمون هست ولی چه طور میشه از دیدگاهی نگاه کرد که حسادت تبدیل بشه به یک اهرم که باعث رشد من بشه…من شخصا که استاد تاکید کردید که در کامنتها مثال بیارید از عملکردهاتون میخوام یک مثال از خودم بگم

همیشه که یک نوازنده برتر از خودم میدیدم با اینکه خیلی کم سن و سال تر بود صادقانه بگم یه جوری حس حسادت میومد که احساسم رو بهم میریخت و حتی اون غرور اجازه نمی‌داد ازش بپرسم چیکار کردی که موفق شدی؟

بعد گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم ازش پرسیدم تمریناتت چه جوری و …یکی از پاشنهای آشیل غرور…

بعد نشستم برای خودم اون شخص رو و عملکردها و باورهای خوبش رو الگو قرار دادم دیدم یکی از نکات مثبتی که دارد اینه…

تمرکز در تمرین اگر یک ساعت تمرین می‌کند اون یک ساعت فقط تمرین با دقت و تمرکز

بعد دیدم یکی دیگه از نکات مثبتش خلاقیت به خرج دادن در کار…و خیلی نکات ریز دیگه

بعد دیدم من هیچکدام از این کارها رو انجام ندادم ولی وقتی میبینم طرف به جایگاه بالایی رسیده حسادت میکنم…

از اون روز به خودم قول دادم هر کس که بالاتر از منه در هر زمینه ای هنر و ثروت و سلامتی و خوشبختی ….

لایقش بوده مگر نه اون جایگاه نداشت تو هم خودت رو لایق بدون واون لیاقت رو با عملکرها در خودت به وجود بیار و الگو بگیر‌‌‌…

استاد اینکه مسئولیت جایگاه و هر شرایطی رو هستیم بر عهده بگیریم و ایمان داشته باشیم قدرت خلق زندگی من دست منه نه دیگران این یکی از بزرگترین درس‌های شما برای من بوده…

چقدر اشاره کردید به احساس گناه و پشیمانی و توهین به خود این احساس زندگی رو نابود میکنه که از نظر شما بالاترین احساس بد …خداروشکر سعی کردم در زندگی م هرگز پشیمان نباشم از عملکردم چون آگاهانه خودم انتخاب کردم مسیر زندگیم رو و اگر اشتباهی در مسیر بوده و یا ظاهرش سخت و ناجالب بوده استاد به خودم یادآور شدم حتما قسمتی از مسیر

من اعتماد کنم

چون شما در قدم ۷ جلسه ۵ یا فکر میکنم قدم ۹ اشتباه نکنم

از دوره ی ۱۲ قدم بارها به این موضوع اشاره کردید اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش …

اینجا دوباره میخوام مثال بزنم که چه اتفاقی در مسیر زندگی ام افتاد و من تسلیم شدم و به مسیر ادامه دادم…

یکسال پیش برای مهاجرتم قدم برداشتم و قرار بود که ژانویه ویزا ما صادر شود و همه چی آماده و اوکی بود برای رفتن به کشور انگلستان دقیقا ۳ هفته قبل از رفتن پروازها به این کشور کلا بسته شد…

و کار ما بلا تکلیف موند و خیلی کنترل ذهن سخت بود برام چون ۶ ۷ ماه قبلش کلی تلاش کرده بودم روی زبانم انرژی گذاشته بودم…و کلی وسایل خونه فروخته بودم…حتی ماشین هم فروختیم…خلاصه آماده آماده

حالا که به تاخیر خورده بود و هیچی مشخص نبود..تازه این وسط مخالفت خانواده خودم هم بود از قبل که کجا میخوای بری دیوانه شده خوشی زده زیر دلت…نا شکری اینجا همه چی داری و این صحبتها…ولی من دنبال یه اولویت های دیگه بودم…

واقعا کنترل ذهن سخت شده بود که جواب اینا کی بده دیوانه شده بودم…

اینجا یاد حرفهای استاد می‌افتادم در شرایط اکازیون که همه چی گل و بلبل که کنترل ذهن کاری نداره الان باید ثابت کنی …

نشستم روی کاغذ برای ذهنم دلیل هایی آوردم که شاید اگر الان میرفتی چون فرزندم هم همراه بود فصل بسیار سردی و شرایط سختی میشد براتون

شاید الان اگر می‌رفتید با توجه به شرایط قرنطینه شما باید در خانه میموندید و براتون واقعا سخت بود شاید الان ….و کلی به ذهنم منطق دادم که به plan خداوند اعتماد کن و صبر کن و خداوند پاسخ می‌دهد

به ما گفتن تا سپتامبر باید صبر کنید …

خلاصه قرار شد ۸ ماه تا سپتامبر لذت ببریم و صبر کنیم و این مدت کمی نبود.‌‌.‌..

من و همسرم نشستیم به دوره ی فایلها و هر جمعه با اسنپ با فرزندمون میرفتیم کوه حتی ماهیتابه و گوجه

و تخم و مرغ با پیک نیک می‌بردیم دل جنگل خدای من چقدر لذت می‌بردیم…سیب زمینی هم می‌انداختیم تو آتیش و سعی می‌کردیم اصلا به این فکر نکنم ۸ ماه مونده تا ج بیاد….

و قول داده بودیم زندگی کنیم سمت خودمون رو انجام بدیم اون سمت بیرون با خداست خودش وظیفه شو بلده حرفه ای….

من سمت خودم رو انجام بدم از مسیر لذت ببریم از چند صباحی که خداوند بهم هدیه داده لذت ببرم…

حتی بارها کسی نبود بریم خودمون تنهایی به قول شما پایه ای نداشتیم

خودمون پایه خودمون بودیم…

و این چند ماه با عشق سر کارمون پول ساختیم مثل قبل به روند ادامه دادیم…

خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه ویزا ماه یک ماه زودتر صادر شد که وقتی خبر دادند گریه م گرفت دیوانه شدم…

که خدایا تو خیلی کارت درسته الان که من میخوام برم فصلی هست که بهشت اونجا واقعا آب و هواش قابل مقایسه با ژانویه نیست….

و حتی شرایط مال ام، اون موقع دیگه تمام پولها رو هزینه گردم ولی الان که چند ماه گذشته با دل گرم و پشتوانه مالی دارم و خیلی شرایط اوکی تر هست که میرم…الان ۴۵ روز که آمدم انگلیس…و هوایی که می‌گفتند سرد و بارونی و سخته هنوز بر نخوردم تازه کم کم داره سرد میشه…یه هوا ابری با حال که خودم همیشه دوست داشتم…هیچ قرنطینه ای نیست تمام معازه ها باز هستن و فرزندم داره مدرسه میره..از همان روز اول..ماسک زدنی نیست…خلاصه خیلی شرایط بهتر از ۷ ماه قبلش

من در این مسیر بزرگ شدم در صبر کردن در کنترل ذهن هنگام نجوا در لحظه زندگی کردن در امید داشتن در شرایط سخت در قضاوت نکردن دیگران هر زمان که با همسرم خیلی اتفاقی پیش میاد در مورد دیگری بخواهیم صحبت کنیم به همدیگه یادآوری می‌کنیم نه صحبت نکنیم… به ما چه! زندگی دیگران به من و تو ربطی نداره بیاد در مورد رویاهامون حرف بزنیم چی دوست داریم پیش بیاد چه چیزهایی رو دوست داریم تجربه کنیم….استاد جانم اینا درسهایی است که من از شما آموختم و در زندگیم عمل کردم…عاشقتونم شما قانونی رو به ماد دادید که یاد گرفتم در هر لحظه برای هر جایگاهی هستم شکرگزار باشم و بپذیرم خودم خواستم و خلق کنم ۱ ساعت آینده مو…توجه کنم به نیمه ی پر لیوان اینو یاد گرفتم و دارم کار میکنم و هنوز قطره ای از آگاهی های این جهان رو درک نکردم اینقدر که جا دارم.‌‌‌..من باید به رهایی برسم …

استاد جان همه ی فایلهایی که همسرم خریده بود یه مموری با حجم بالا تهیه کردم ریختم روی اون داخل گوشیم داشته باشم و روزی نیست که کمه کم ۳ ساعت روی خودم کار نکنم…البته زمانی این ۳ ساعت ارزش داره من به یک جمله از حرفهای شما عمل کنم که شما میگید بچه ها من خیلی سختگیرم در عمل..ای جانم واقعا دوستون دارم

معجزه ها داشتیم در این مسیر…که ما فقط ریسک کردیم به ما گفته شده بود این مبلغ که می‌دهید هزینه ی بسیار زیادی شاید ریجیک بشید این صحبت‌ها و خدا میدونه تمام اون هزینه از زحمت کشی سالها تلاش خودمون بود بدون یک هزاری بخواد قرض باشه حتی تمکن تماما مال خودمون بود ….

و گفتیم خدایا خودت میدونی و خودت ما نمی‌دانیم..‌ما وظیفه مون به غیب به چیزی که نمیدونیم ایمان داشته باشیم و قدم برداریم و تو پاسخ می‌دهی…و پاسخ داد و ما رو دیوانه کرد… خدایا شکرت هزاران بار شکرت…

این مصاحبه رو ۱۰۰ بار باید گوش کنم تا یاد بگیرم زندگی برنده شدن و یا رسیدن به نقطه خاص نیست

زندگی اینه که تو با وجود چالش ها باز هم لذت ببری و بگی تجربه ی زیبایی بود…

و اینا تکامل میخواد استاد شما سالها و سالها فقط روی خودتون کار کردید …

و نتیجه متفاوت استاد عباسمنش و آدم های موفق دیگه کشتی گیرها و بوکسر ها آنتونی جاشوا ها و نوازنده ها و ایلان ماسک‌ها و….

دقیقا نتیجه متفاوت فکر کردنه…در شرایط به ظاهر سخت…

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1001MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3
    58MB
    64 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعید» در این صفحه: 3
  1. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند غفور و رحیم

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گلم

    جدا که هرکس به جایی رسیده و تونسته در همون موفقیت خودش رو نگه داره واقعا در خودش شایستگی ایجاد کرده . این ادم قبل از موفقیت ها ابتدا در درون خودش رینگ رو به پا گرده و تونسته خودش رو تغییر بده . این شخص زمان و انرژی گذاشته که الان ثمره این میوه شیرین را میخوره . و این یک شبه نبوده حاصل درک قواننین و عمل کردن بوده.

    اینکه در شرایط شکست کنترل ذهن بشه و بتونی روی خودت تمرکز کنی فارغ از نگاهها و حرف ها و این نوع نگرش را به وجود بیاری که من فقط باید روی بهبودم کارکنم خب این انسان قطعا پاداش کارشو میگیره

    پس هر کس به جایی رسیده لایق تحسین کردن هست جدا از هر شخصیتی که داره.

    موقعی که شکست مالی سنگینی به خاطر شرک خودم خوردم. عذاب وجدان و احساس گناه داشت دیوانه ام میکرد و مدت ها حالم بد بود و فقط تونستم توی اون تاریکی خدا رو پیدا کنم و خودمو بهش وصل کنم و بیام بیرون . و موقعی که روی این موضوع بعد مدت ها حالم بهتر شد از زاویه دیگه نگاه کردم فهمیدم چقدر توی این دل این تضاد بزرگ برام خیر داشت که صدبرابر میتونم از این تجربه استفاده کنم و رشد کنم . و اصلا دیدم را عوض کرد و مسیرم را جدا کرد و هرگز سراغ اون اشتباهات نمیرم و اون تضاد و همینطور اشنایی با قانون مسیر درست و علت ها را به من نشون داد و ذره ذره اون پول و زمان بهم برمیگرده. اگر هنوز زنده ام پس میتونم تغییر ایجاد کنم.

    الان وقتی تضادی میخورم میگم اینکه چیزی نیست و باور دارم که خداوند کمکم میکنه چون خودشو نشان داد و معمولا به چند دقیقه نمیرسه که صحبت میکنم حالم خوب میشه. چون از تضادی بیرون اومدم که اینا هیچی نیستن و اعتمادم را به خداوند بیشتر کرد . در حقیقت من بُرد کردم

    مثلا به تضادی در مورد فروش خونه برخوردم و چقدر رب العالمین کمکم کرد و ازش با کنترل ذهن سربلند بیرون امدم و به خداوند و خودم افتخار کردم که پاداش بزرگی گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    قدم 183

    سلام به دوستان

    مدتی هست که دارم روی توانایی تحسین کردن ادم ها کار میکنم . از ماشین زیبا . زیبایی چهره و اندام . خونه زیبا و درختان و.. این موضوع کم کم داره خودکار برای من جا میوفته که یه موقع هایی ذهنم خودش شروع میکنه به طور خودکار به تحسین کردن دیگران و هی به خودم بیان میکنم که احساس لیاقت و ارزشمندی باعث شده که شخصی به این مرتبه برسه و همین نگاه باعث شده خیلیی جنبه مثبت ادم ها رو ببینمو توجه کنم و دوستشون داشته باشم.

    مورد بعدی که توجه منو به خودش جلب کرد و بهش رسیدم نشتی های ذهنی هست. مدتی درگیر فروش خونه بودم و این باعث شده بود ذهنم درگیر بشه و نتونم 100% تمرکز منم و خودم حالیم نبود و موقعی که خداوند اومد وسط و خونه رو فروخت انگار یه بار از روی دوشم برداشته شده و دیدم که سوراخه بسته شدو صدبرابر تمرکز اومد توی کارم و بوووووم چند پله بالا رفتم. یا شبکه اجتماعی رو بستم و احساس گناه ها رو از خودم دور میکنم و همین باعث شده که بفهمم اقاجان نشتی انرژی همون درگیری ذهنی . همون فکر به غیر از هدفت هست .

    نشتی انرژی همون احساس گناه و سرزنشه که اینا ها انرژی خوار هستن و درس بزرگی گرفتم که تا تجربش نمیکردم نمیفهمیدم و ازش درس گرفتم که هیچ گاه ذهنم رو درگیر فرعیات نکنم و فقط به هدف خودم بچسبم

    از این فایل میشه اینجور توحید رو تعریف کرد که توحید به معنای دین نیست و هیچ ربطی به دین نداره توحید یعنی خودت مسئولیتت رو بپذیری و حرکت و ادامه بدی و به این جریان باور کنی که من حرکت میکنم نتیجه میاد.

    توی دوره ای از زندگی منم خیلی چالش بزرگی خوردم و بسیار برام سخت بود اما بعد مدتی مسیرم رو عوض کردم و همون چالش که برام بسیار سخت بود الان از اب گواراش استفاده میکنم و منو خیلی بزرگ کرد و درس های زیادی بهم داد و منو ادم دیگه ای کرد

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    سلام دوست عزیزم

    ممنون از کامنت پر برکت شما که باعث شد دوباره کامنت خودم یاداوری بشه و از تجربه شما هم استفاده کنم

    در استمرار و کار کردن بانظم روی خودمون در این مسیر زیبا, خیلی از باورها و نشتی انرژی مون به وضوح برامون روشن میشه و همینطور اگر براتون امکانش هست دوره احساس لیاقت رو خریداری کنید و با قدرت روش کار کنید . نتایج زندگیتون به کل عوض میشه و شما هیچ ربطی به گذشته نخواهید داشت

    در پناه خدا شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: