الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3 - صفحه 27
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-10-22 05:15:292023-03-26 07:57:47الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درسهای ک از کامنت اسما عزیز یاد گرفتم…
که در زیر فایل الگوبرداری از افراد موفق گذاشته بودند
1::به خداوند اعتماد داشته باش. او خودش کارش را بلد است تو فقط اندازه سهم خودت حرکت بکن..
2::صبر داشته باش در این مسیر که با صبر کردن همه چیز درست میشه
3”::کنترل ذهن و دیهای ذهنت را کنترل کن نزار چیزهایی بی ارزش ذهنت را آشفته بکنند.. روی هدفت تمرکز بکن…
4::از زندگیت لذت ببر.. چندروزی که زنده هستی در کما عزیزانت با خوشی ولذت زندگی بکن..
5::دیگران را قضاوت نکنیم بجاش به رؤیاهایمان بیندیشیم… ودیگران را تحسین بکنیم.
6::به غیب ایمان داشته باشیم وبا توکل بر خدا قدم برداریم خداوند خودش کارش را بلد است…
خواستم در کنار تجربه زیبا از این کامنت زیبا… قدمی بزارم توی سایت… موسی شهلی بر از بلوچستان..
سلام و عرض ادب خدمت اعضای گروه برای بنده اتفاق مشابهی پیش اومد ،قبلاً یک مورد دادگاهی بود که به ظاهر اون روز تنش زا بود و من خیلی به هم ریختم و تونستم با توجه به زیباییهای اطراف و مزایایی که خودم دارم توجه کردم، و شروع کردم به سپاسگزاری و شکرگزاری و من پیشنهادم به همه همینه یکی از راههایی که میتوانید احساس خود را در هر مواقعی، نه حالا خیلی خوب، ولی از بد به خوب انتقال دهید شکرگزاری و سپاسگزاری هستش دلیلشم اینه که شما در زمان حال زندگی میکنید و توجهتون به داشتههاتون هست و جالبه بعدش همین مورد دادگاهی به نفع من به صورت معجزه آسایی حل شد بدون گرفتن مشاوره از کسی و حتی وکیل البته وکیل من و مشاور من خداوند بود که من سپرده بودم دست اون که گفتم خدایا من زورم و عقلم نمیرسه خودت مثل دفعه قبل حلش کن و حل شد امیدوارم در سلامتی و شادی و حس خوب باشید و بمانید،️
به نام خدای مهربان
سلام استاد و مریم عزیز
سلام به دوستان بهشتی ام
خدایا شکر که فرصتی بهم داده شد تا کامنتی بنویسم و رد پایی به جا بذارم
چند روز پیش یه نشونه هایی واسم اومد که قرار برم تهران و به این شکل بود که در یک روز سه نفر از تهران بهم زنگ زدند
اولین تماس در صبح زود بود که آقا بیا بارت را تحویل بگیر و چون قبلا در یک فروشگاه کار میکردم افرادی که واسمون بار میآورند شماره ی منو داشتند که بعد از مدتی یکی از این افراد تماس گرفت و منم با روی خوش پاسخ دادم که من دو سال اونجا نیستم و یک خیریتی در این تماس دیدم .
نزدیک عصر بود که یه خانومی که قبلا سر یه سری محصولات برای کار باهم آشنا شده بودیم بعد از دوسال زنگ زد و گفت یه سمیناری برگزار میشه و من چند تا بلیط دارم خواستم شما را هم دعوت کنم به این سمینار در تهران و منم ازش تشکر کردم و گفتم شهرستان هستم و این دومی هم یک نشانه و تاییدی بر نشانه ی اول برای رفتن به تهران بود شب هم یکی از دوستانم از تهران که شاگرد استاد هست بهم زنگ زد گفت نشونه ای گرفتم که بریم مسافرت و این سه نشونه خیلی واضح بهم گفت که قرار برم تهران و من هم آماده و گوش به زنگ شدم تا بازهم به اسانی هم چیز چیده بشه و دیروز داداشم اومد و گفت میخوام برم کرج ولی هرکاری کرد واسش فعلا بلیط جور نشده و بهش گفتم احتمالا در زمان مناسب با هم دیگه میریم و خدا هدایتمون میکنه
جدیدا به نسبت قبل خیلی همه چیز به خدا میسپارم وسعی میکنم که بذارم واسم کارها را ردیف کنه به خاطر همین با نشانه ها پیش میرم و از هدایت ها تبعیت میکنم و به خاطر اینکه بعد از 33 سال تازه به علاقم و رسالتم رسیدم دارم روش تمرکز میذارم و از عشق و مهارتم دارم دوره درست میکنم و با هدایت خودش فردا تموم میشه به خاطر همین چون دیگه به دنبال هیچ کاری نرفتم حتی پول کرایه را هم برای رفتن به تهران نداشتم اما چون یه طلبی داشتم به خدا سپردم و گفتم نشونه ی من برای رفتن به تهران این باشه که به آسانی برم و این طلب واسم ردیف کن و مثل اون سری که از تهران بدون هیچ جا و مکان و کاری رفتم به شیراز و در نهایت از کیش سر درآوردم و یه کار بی نهایت خوب بهم دادی این بار هم خودت واسم ردیفش کن
این کامنت نوشتم تا واسه خودم ردپایی کنم چون با هدایت خودش چند روز دیگه میرم تهران و از اتفاقات خوب مینویسم و این بار تفاوت بسیار عظیمی که هست اینه که دارم روی علاقم کار میکنم و اولین دورم را هم درست کردم که چقدر لذت بخش است درآمدی که از طریق علاقم به دست میارم و خدا را شکر مهارتم در کنترل ذهن خیلی به نسبت قبل بهتر شده و تسلیم تر و رها تر شدم
در هرکاری سعی میکنم خیریت را ببینم و به اتفاقات به شکل بهتری نگاه کنم خدایا شکرت
استاد عزیزم تعهد میدم که با یاری و هدایت خدا انقدر خوب به قوانین و تمرینات عمل کنم که نتایج عظیمی را شکل بدم و بیام از نتایجم صحبت کنم
آفرین به خودم که در حال رشد و پیشرفت هستم و هر روز کمی بهتر از قبل میشم
خداوند در هر کاری هدایتم میکنه و بهم میگه که چکار کنم
سلام خدمت استاد عزیزم
فایل بسیار عالی و پر انگیزه ای بود و حال آدمو خوب میکنه
دقیقا همینه ک ما تو هر سطی از موفقیت باشیم یکسری از افراد زیادی هستند ک منتظر توپوق یا یه مشکل ما هستند
و از موفقیت های ما خوشحال نمیشن
و منتظر هستن یه مشکلی پیش بیاد و بخوان مثلا احساس دلسوزی کنن
ما خودمون باید موفقیت های خودمون رو بولد کنیم و نگذاریم بقیه با حرف های منفی احساس مارو بد کنن
دقیقا خیلی وقتا این اتفاق برای من افتاده ولی تا جایی ک رشد کردم تونستم مقاومت کنم و حال خودمو خوب نگه دارم و حرف های بقیه برام ارزشی نداشته باشه
خدارو سپاسگزارم بابت نعمت آگاهی
و سپاسگزارم از شما استاد خوبم
به نام خداوند غفور و رحیم
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گلم
جدا که هرکس به جایی رسیده و تونسته در همون موفقیت خودش رو نگه داره واقعا در خودش شایستگی ایجاد کرده . این ادم قبل از موفقیت ها ابتدا در درون خودش رینگ رو به پا گرده و تونسته خودش رو تغییر بده . این شخص زمان و انرژی گذاشته که الان ثمره این میوه شیرین را میخوره . و این یک شبه نبوده حاصل درک قواننین و عمل کردن بوده.
اینکه در شرایط شکست کنترل ذهن بشه و بتونی روی خودت تمرکز کنی فارغ از نگاهها و حرف ها و این نوع نگرش را به وجود بیاری که من فقط باید روی بهبودم کارکنم خب این انسان قطعا پاداش کارشو میگیره
پس هر کس به جایی رسیده لایق تحسین کردن هست جدا از هر شخصیتی که داره.
موقعی که شکست مالی سنگینی به خاطر شرک خودم خوردم. عذاب وجدان و احساس گناه داشت دیوانه ام میکرد و مدت ها حالم بد بود و فقط تونستم توی اون تاریکی خدا رو پیدا کنم و خودمو بهش وصل کنم و بیام بیرون . و موقعی که روی این موضوع بعد مدت ها حالم بهتر شد از زاویه دیگه نگاه کردم فهمیدم چقدر توی این دل این تضاد بزرگ برام خیر داشت که صدبرابر میتونم از این تجربه استفاده کنم و رشد کنم . و اصلا دیدم را عوض کرد و مسیرم را جدا کرد و هرگز سراغ اون اشتباهات نمیرم و اون تضاد و همینطور اشنایی با قانون مسیر درست و علت ها را به من نشون داد و ذره ذره اون پول و زمان بهم برمیگرده. اگر هنوز زنده ام پس میتونم تغییر ایجاد کنم.
الان وقتی تضادی میخورم میگم اینکه چیزی نیست و باور دارم که خداوند کمکم میکنه چون خودشو نشان داد و معمولا به چند دقیقه نمیرسه که صحبت میکنم حالم خوب میشه. چون از تضادی بیرون اومدم که اینا هیچی نیستن و اعتمادم را به خداوند بیشتر کرد . در حقیقت من بُرد کردم
مثلا به تضادی در مورد فروش خونه برخوردم و چقدر رب العالمین کمکم کرد و ازش با کنترل ذهن سربلند بیرون امدم و به خداوند و خودم افتخار کردم که پاداش بزرگی گرفتم
1403/10/13روز180
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل
خدایا شکرت یک روز فوق العاده ایی و گذروندم
اتفاقات عالی پشت سرهم داره برام رقم میخوره امروز یک دوستی برای پروژه اش منو دعوت کرد به دفترش و کلی با حال خوب ایده های جدید مطرح شد بعد منو به شام دعوت کرد و دوباره کلی احساس خوب رقم خورد خدایا شکرت
امروز دوباره یک دوستی صحبتهای فوق العاده ایی برام کرد و کلی دلگرمی برای کارم و تصمیم بهم داد و قشنگ میفهمیدم خدای مهربونم دل هارو برای من نرم کرده و من اول توی دلم از خدا تشکر میکردم و بعد از دوستانم تشکری جانانه میکردم خدایا شکرت
امروز یه حرکتی زدم که هنوز هنوز خودم توی شوک هستم ازاینکه عزت نفس من اینقدر رشد کرده و اینقدر واضح الهام قلبی ام و شنیدم و جسارت عمل کردن بهش و پیدا کردم .
من این روزا دارم تصمیم میگیرم که برم مجری پروژه ساختمانی بشم قبلا میخواستم سرپرست بشم و چندتا پروژه که بررسی میکردم میدیدم اصلا شرایط مناسب کارگاهی و ایمنی وجودنداره و خیلی سخته و میگفتم راهی که سختی داره راه الهی نیست و سپردم دست خدا و خدا اجازه نداد من وارد اون شرایط و مدار بشم
تا اینکه امروز اومدم توی گروه مهندسین فقط سرپرست و مجری هستن دیدم دوباره آگهی گذاشتن گفتم ببینم شاید ایندفعه گزینه مناسبی باشه اما یدفعه گفتم نه من یک بار تلاش کردم و خدا به من گفت این مسیر و نرو
و همین مسیری که میخوای خودت مجری بشی و پیگیری کن گفتم چشم بعد دوباره یه صدای خیلی بلندی بهم گفت کلا توی شهر ما 2یا3تا خانم هستن دارن به عنوان مجری کارمیکند ومن هم اضافه میشم به اینها
خلاصه طبق قوانین ملی ساختمان باید کارگاه ها تجهیز بشن ولی من طبق تجربه ایی که داشتم میدیدم اصلا توجه ایی به این مباحث تجهیز کارگاه و ایمنی نمیشه درحدی که یه مهندس امکانات برای گرم کردن غذا نداره یا سرویس بهداشتی هم نیست و…
توی گروه حدود700نفر که فقط مهندسان مجری و ناظر هستن اون الهام قلبی با صدای بلند به من گفت تو باید این تجربه خودتو بنویسی و این فرهنگ سازی و جا بندازی تو به عنوان یه مهندس باید احساس لیاقت و ارزشمندی کنی نه اینکه به پست ترین و بدترین امکانات تن بدی اینقدر این صدا بلند بود که تنم داشت میلرزید که داشتم یه متن طولانی منطقی و منتقدانه رو مینوشتم چون یه استرسی میومد سراغم که چه فایده داره کسی به حرف تو اهمیت نمیده اینکه خودتو توی شهر و جامعه مهندسی خراب نکن و….
اما من نوشتم و ارسال کردم اینجا بود که فهمیدم چقدر جسور شدم چقدر عزت نفسم رشد کرده که راحت میتونم چیزی که حقم هست و راحت بیان کنم و ازکسی نمیترسم حتی از بالاترین رتبه ها چون حقیقت محض و داشتم میگفتم
استاد الانکه مینویسم خیلی شوک هستم هنوز باورم نمیشه بالای 100تا مهندس حرف منو تصدیق کردن و نظر نوشتن موافقت کردن که این فرهنگ سازی ایجاد بشه .
و چقدر احساس خوبی داشتم که این اعتماد به نفس و داشتم که حرفمو بزنم توی جایی 700نفر میخونن و این پیام من میمونه توی این گروه و خوشحال بودم که تاثیرگذار بود
خوشحالم ازاینکه دارم برای خواسته هام تلاش میکنم .
دوباره نجواها میومد سراغم که تو داری همه چیز گره میزنی به شرایط بیرونی و کارگاه و …
اما نشستم باخودم حرف زدم گفتم این حرفهایی من زدم این بوده که من به عنوان یه مهندس ارزشمند و لایق هستم . که این فرهنگ سازی توی شهرم اتفاق بیفته من روی خودم کارکردم و جسارت نشون دادم که حداقل حقمو بیان کنم تا جهان و خدای مهربونم مسیرهارو هموار کنه
خدایا منو هدایت کن به راه کسانی که نعمت دادی نه راه آنانی که غضب کردی
به نام خدا
امشب بازی بارسلونا و بوسیا دورتموند در لیگ قهرمانان اروپا در المان برگزار شد
این مسابقه با نتیجه 3 بر 2 به نفع بارسلونا به پایان رسید
اول از همه سیستم آفساید گیری هوشمندی که در مسابقات اروپا میبینم تحسین میکنم
رافینیا کاپیتان بارسلونا که توی لیگ قهرمانان با 6 گل در 6 بازی در کنارش لواندوسکی هر دو گلزن برتر لیگ قهرمانان اروپا هستند
لوا 7 گل و رافینیا 6 گل
امسال بارسلونا در جایگاه خوبی قرار داره و پیشرفت خوبی داشته نسبت به فصل های قبل و بعد از اون افتی که داشت که همه میگفتن با رفتن مسی این اتفاق افتاده و ماجراهایی که با ژاوی بود
فران تورس از دقیقه 70 به بعد وارد زمین شد و دو گل بارسلونا زد
دقیقه 74 بارسلونا درحالی که نتیجه یک یک بود گل دوم زد بعدش نت من قطع شد 4 دقه بعد وصل شد دیدم صحنه اهسته گل دورتموند هست نگو توی این 4 دقیقه که نت من قطع شده بود دورتموند گل خوردع جبران میکنه
یک نکته در مورد رافینیا فهمیدم اینکه فصل پیش نزدیک بود در لیست فروش بارسلونا قرار بگیره اما امسال انگار یه بازیکن متحول شده ای دیگه است توی لیگ دیگه بازی میکنه
نکته دیگر حضور دو بازیکن 17 ساله یکی در خط دفاع و دیگری حمله بارسلونا هست
کووراسی و یامال که در تیم بارسلونا از دقیقه اول بازی کردن،
یامال توی موقعیت هایی پاس های میده که پختگی ازش دیده میشه اونم توی این سن
در مورد کووراسی هم یکسری اشتباهات داشت توی خط دفاع ولی حتی همون لحظه وقتی اشتباه کرد به خودم گفتم ببین این ادم هفده سالشه بعد دفاع یه تیم بزرگی مثل بارسلوناست که یه عالمه بازیکن خوب و مطرح در جهان بازی کردن مثل پیکه، مسی ژاوی اینیستا رونالدینیو ،ابراهیموویچ ،نیمار ،اون بازیکن مو فرفری که کاپیتان بارسا بود اسمش یادم نیست توپ طلا هم داره
این کووراسی توی این سن اینقدر خودش باور داشته و داره که توی تیمی به اسم بارسلونا بهش اعتماد میشه اونم از اول بازی اونم توی چمپیونزلیگ خدای من این چیه..
واقعا این فرد عاملی مثل سن رو داره زیر سوال میبره
خیلی از این بازیکن نمیدونم ولی حتما ویژگی های مثبت زیادی داره که بهش اعتماد شده از اشتباهش شناختمش حتما میرم درموردش مبینم فیلم
یا همینطور یامال پاس گل میده
جدیدا 3 مرتبه است که پاس با رو پا شبیه پاسهای مودریچ میده و میگن داره مسیر مودریچ پی میگیره اونم توی 17 سالگی
خیلی دوس دارم بدونم بقیه بازیکنای مطرح الان اروپا و اونایی که قبلا سالها از زندگیشون گذاشتن و موفق شدن توی 17 سالگی کجا بودن چیکار میکردن؟ هزار البته که احتمالا خیلیاشون مثل یامال توی این سطح از چمپیونزلیگ و لالیگا و جام ملتها نبودن یعنی اصلا یادم نمیاد
باید بیشتر بدونم در موردش
یه نکته دیگه مدافع چپ دورتموند وقتی تکل میزد بعدش چنان خوشحالی میکرد انگار گل زده و تماشاگرا هم به وجد میومدن
خیلی برام جالب بود که گزارشگر بازی که فردوسی پور بود یه برداشت سطحی کرد از ابن رفتارش که من اصلا انتظار نداشتم
خیلی وقته گزارشی ندیدم که 100 درصد خالص باشه
البته از حق نگذریم گزارش فرشاد محمدی مرام بازی دیشب رئال مادرید و اتالانتا خیلی خوب بود اصلا خیلی خوشم میاد گزارشگر فقط تمرکزس روی بازی باشه
ولی گزارشگر هایی مثل عادل فردوسی پور و یکسری های دیگه مبینم مدام از مسائل که ربطی ندارن به فوتبال میگن وسط بازی یا برداشت هایی میکنن که واقعا برام تعحب اور هست
چرا تشویق کردن خودم بعد انجام دادن یه حرکت عالی اسمش شده جو گیر شدن
واقعا چرا طرف خوشحال نباشه؟
تکل صحیح زدن توی بازی به تیمی به اسم بارسلونا در لیگ قهرمانان اروپا که بالاترین و مطرح ترین مسابقات در رده باشگاهی یه قارس تحسین و تشویق و دیدن داره
مثل تکلی که مودریچ به مسی توی بازی با پاریسن ژرمن زد چنان ملت بلند شدن از جا انگار رئال گل زده همون مسابقات رئالم قهرمان شد
یکم ظرفیت داشته باشم تحسین کنم خودم و بقیه میبینم یه کار خوبی میکنن خودشون تشویق میکن نگم طرف جو گیر شده حالا یه تکل زده حالا داره خودشم تشویق میکنه
واقعااااا تکل زدن توی اون سطح از مسابقات و حجم از تماشاگر به خصوص اون همه تماشاگر دورتموندی که اصلا تصویر حضورشون توی ورزشگاه مثال زدنی بودع همیشه و جمعیت و یه عالمه ادمی که در سرتاسر جهان دارن اون مسابقه میبینن تحسین که هیچ تشویق هم داره بایدم خودتو تشویق کنی جلوی اون همه جمع
اخرین نکته احترام هواداران دورتموند به لوا، لوا با دورتموند بازی های زیادی انجام داده بود و اینجا هوو نشد چون که رفته بارسلونا
ولی در عوض مثالهایی میشه دید مثلا کای هاورز که در بازی با چلسی وقتی توپ میرسید بهش طزفدارای چلسی هووش میکردن چون کای هاورزش قبلش توی تیم چلسی بوده
و مدامم مبخواست اثبات کنه که گلش افساید شد و خوشحالی معنادارش هم پر شد.
سلام بر استاد عزیز ،گرامی، گرانقدر ، توحیدی و همه چی تمام و همچنین سلام بر بانو مریم همراه بینظیر و شایسته استاد
و سلام بر دوستان هم فرکانسی و هم سایتی در این سایت بزرگ به وسعت جهان
خدا رو شکر میکنم که مجدد قسمتم شد این فایل رو ببینم و گوش کنم و یادداشت برداری کنم
و چقدر نکات جالب و درسهای عالی و به قول استاد هر بار نگاه میکنی چیز جدید یاد میگیری
با دیدن این فایل به گذشته چند وقت پیش خودم فکر کردم، من یک بیزنسی رو حدود تقریبا دو سال پیش شروع کردم، یعنی بهمن ماه امسال میشه 2سال تمام، خب در خصوص این بیزینس آموزش دیدم و بعد از کمی یادگیری و طی کردن آموزشها بیزینس رو شروع کردم و مثل هر بیزنسی تازه ای ابتدای کار با روند بالا و پایین شروع شد و مجدد به یادگیری وقت گذاشتم، و فعالیت خودم رو ادامه دادم ولی ابتدای امسال یعنی اواخر اردیبهشت ماه به علت رعایت نکردن قوانین کیهانی و همچنین رعایت نکردن مقررات و قوانین این کار، داشتن طمع، عجله و ترس یجورایی در کارم مشکل خوردم و سرمایه ام رو از دست دادم و ابتدا ناراحت و غمگین و حتی افسرده شدم، ولی به قول استاد خودم رو نباختم و با مشاوره کردن با روانشناس و هدایت شدن برای فعالیت بیشتر در این سایت بینظیر (چون عضو شدنم در این سایت بیشتر است ولی شروع فعالیت بیشتر و وقت گذاشتن از تیرماه امسال است) سعی کردم که روحیه خودم رو برگردونم برای روند احساس خوب ادامه بدم و از اون حالت احساس بد به سمت احساس و پیشرفت حرکت کنم و خدا رو شکر دارم مسیر و احساس خوب بودن و آرامش رو با هدایت خداوند و بودن در این مسیر الهی ادامه میدهم که من هم بتونم با رعایت همه قوانین الهی و کیهان پله های موفقیت رو طی کنم و با طی کردن روند تکاملی و بدون ترس و استرس و نداشتن نگرانی با توکل و تسلیم در برابر خداوند و بدون عجله و بدون طمع از بودن در این مسیر الهی و بخصوص این مسیر توحیدی لذت ببرم و با لذت بردن از مسیر به نتایج عالی برسم و خواهم رسید.
در واقع این کامنت رو گذاشتم برای رد پای خودم که بدونم چه شرایطی داشتم و الان دارم و چه قولی به خودم دادم که به قول خود عمل کنم و با طی کردن تکامل قدم به قدم به اهدافم نزدیکتر شوم و این مسیر رو با هدایت الله به صورت تصاعدی ادامه خواهم داد.
خدا رو بینهایت سپاسگزارم بابت همه نعمتها و فراوانی های که به من داده است
خدایا من هیچی نمیدونم خودت بهم بگو چکار کنم
خداوندا هدایت هر ثانیه ذهن و افکار، قلب، گفتار و رفتارم رو به خودت سپردم
خدایا ترسها و نگرانی های منو ازم بگیر و بجاش بهم ایمان و قدرت بیشتر بده
روز دانشجو بر دانش پذیران این سایت و همه دانشجویان گرامی باد
سلام استاد عزیز
تا دستم گرم نوشتن هست بذارید براتون بنویسم، استاد من تاجایی که یادمه حتی یه بارم نشده بود که من کل یک جلسه رو بنویسم ولی دیشب تصمیم گرفتم یعنی یه استارت کوچولوی خورد و منم ادامه ش دادم و همین الان این 1 ساعت 7 دقیقه تمام شد یعنی جمله و کلمه به کلمه انتونی جاشوآ و شما رو نوشتم هی پاز میکردم و مینوشتم توی دفترم و میرفتم جلو
ثانیه ای میرفتم جلو، یکسری جملات نکات مهم رو هایلات کردم که زودتر پیدا کنم
ولی استاد رسیدم به قسمت این فایل که گفتید من خیلی خوشم میاد از اینایی که میان میگن من از این نکته اموزش شما توی فلان مورد استفاده کردم وکنترل ذهن کرذم با اینکه اوضاع خوب نبود ولی شرایط تغییر دادم و… تا اینایی که میان عین جملات منو مینوسن یا نکات مثبتش در میارن بلکه بهتر عملکردمون نسبت به این اگاهیی ها رو بنویسیم
حالا من توی این مدت دوماهه که میشه برگشتم به سایت اتفاقا میدیدم بچهای پروژه خانه تکانی عین عبارات مینوشتن یا نکات مثبت فایل همیشه میگفتم چرا از تجربه هاشون نمیویسن ولی البته نمیخواستم بیشتر به قضاوت برسه سعی کردم رها کنم چون خودم 100 درصد در گذشته یا همین الانش حتما اینکار انجام دادم توی سایت
اصلا شاید این فرد قصد و روش خاص خودش داره من چیکار دارم من اومدم یاد بگیرم
در کل مشکل داشتم از همون اول که میدیدم اصلا برام تکراری بود میگفتم یعنی چی البته اینم هست که میتونه مقاومت من به اون حرفها هم باشه به اون اگاهی ها ولی در کل من به قصد نیت تغییر زندگیم دوبازه برگشتم به سایت وقتی که تصمیم گرفتم منتظر بیرون نباشم یه حرکتی بزنم توی مسیر هدفم و علاقم
استاد وقتی قسمت اخر در مورد این موضوع صحبت کردید خیلی برام درد اورد چون همزمانم داشتم حرفاتون مینوشتم
هرچند بین فایل متوجه یه سری ایرادها میشدم و درد اور بود وهست برام ولی این اخری واقعا درد داشت استاد دیگه تصمیم گرفتم ننویسم و به حرفتون عمل کنم هرچند این اولین باری بود که مینوشتم یک فایل رو ولی گفتم راست میگید من با دیدن همین فایل انبوهی از ضعفهای خودم دیدم که اتفاقا دیدنشون برام درد اور و نوشتن و گذشتن و فکر نکردن چه فایده، من میخوام تغییر کنم من میخوام شخصیتم تغییر کنه
برای همین با وجود اینکه خیلی برام سخته و تایید میکنم درد اوره ولی میخوام خودم متعهد کنم به این اگاهی ها و در عمل ازشون استفاده کنم و از اونها در کامنتهام بنویسم
همین الان نوشتن این جملات برام سخته
استاد گفتید: وقتی فقط خودتون متعهد کنید که من در مورد نتایج صحبت میکنم اون موقع خودتون مجبور می کنید عمل کنید که نتیجه بگیرید و بیاید در قسمت کامنت ها بنویسید.
(پاراگراف طلایی این فایل)
سلام استاد جان بسیار سپاسگزارم به خاطر تهیه این فایل بینظیر .
تا حالا بارها به این فایل هدایت شدم و نیازه که هرچند وقت یکبار بازهم گوشش کنیم تا یاد بگیریم چطور توجه به نکات مثبت رو در عمل ازش استفاده کنیم و چطور با تغییر زاویه نگاهمون می تونیم به احساس بهتر ودر نتیجه اتفاقات بهتری برسیم.
امروز می خوام از نتیجه ای که از این تغییر نگاه گرفتم براتون بنویسم.
یکی از پاشنه های آشیل خیلی مهم برای من مبحث احساس لیاقت وارزشمندیه. توی دوره احساس لیاقت استاد برای اینکه بهمون ثابت کنید که ما ارزشمند به دنیا اومدیم گفتید یک نوزاد رو ببینید که وقتی به دنیا میاد چقدر ارزشمنده و همه دوسش دارن و بهش عشق میورزن ،ما همون نوزادیم که حالا بزرگ شدیم و به خاطر شرایط و محیط و … فراموش کردیم اون ارزشمندیمون رو.
ولی من حتی با این استدلال هم نمیتونستم احساس خوبی بگیرم و انگار با یادآوریش اون مقدار احساس لیاقتی رو هم که میساختم خدشه دار میشد.چون چند بار از مادرم شنیده بودم که میگفت من اون زمان که تورو باردار شده بودم بچه نمی خواستم .وخیلی تلاش کردم تا بچه ام رد بشه ولی نشد. البته این به خاطر این بود که خواهر بزرگترم اون موقع حدود 3 ماهش بود. وخوب طبیعیه که بعد از به دنیا اومدنم هم مادرم زمان زیادی نمیتونست برامون بزاره چون من فرزند پنجم خانواده بودم و همه هم پشت هم. همه ی این حرف ها و تجربیات در پس زمینه ذهنم به من احساس بی ارزشی و دوست نداشتنی بودن میداد.
تا اینکه دیشب یکهو این نگاه به ذهنم اومد که درسته که پدرو مادرم قصد بچه دار شدن نداشتن ولی خداوند من رو به اونها هدیه داده .و من بنده خاص خداوندم خداوند عاشق منه و عاشقانه من رو خلق کرده و قرار بوده من به این دنیا بیام که تاثیرات بزرگی رو ایجاد کنه. اون اتفاق برای مادرم یک تضاد بود ولی چون به قوانین آگاه نبوده نتونسته نگاه درستی به این اتفاق داشته باشه و شکرگزار هدیه ای باشه که خداوند بهش عطا کرده.و نگاه الخیر فی ما وقع رو داشته باشه.
واین نگاه چقدر وجودم رو آروم کرد چقدر احساسم رو خوب کرد وچقدر برام کمک کننده است که راحت تر به احساس ارزشمندی برسم.
بعد فکر کردم که یکهو چی شد که این نگاه بهم الهام شد دیدم به خاطر نتیجه سپاسگزاری روزانه منه که هر روز سپاسگزاریم رو روی یک موضوع میزارم و دقیقا دو روز قبلش رو یک روز تمرکزم روی سپاسگزاری از مادرم بود و فرداش سپاسگزاری از پدرم که فوت شده گذاشتم و نتیجه اش تبدیل شد به این نگاه و احساس خوب و ارزشمندی برای من.
خدایا سپاسگزارم به خاطر هدایت هات .