الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4

سلام خدمت استاد عزیزم جناب آقای عباس منش عزیز که الحق فهم و درکم از جهان با شما به طور فوق‌العاده‌ای بیشتر شد و پنجره جدید از جهان هستی به روی من باز شد

سلام می کنم خدمت هم دوستان عباس منشی و یار خوش قلب و خوش فکر ما، خانم شایسته عزیز که در یکی از جلسات پیشین وقتی استاد در مورد موضوعی توضیح می داد در تکمیل حرف های استاد، فایل‌هایی که محتواشون با حرف های استاد مشابه بود را معرفی کردن من خیلی لذت بردم و تحسینش کردم که چقد این مفاهیم گوش دادن میدونن که چه فایلی درباره چه موضوعی صحبت شده

من به فوتبال علاقه خاصی دارم و همیشه به سایت ورزش3 برای مشاهده نتایج و وضعیت جداول و … سر میزنم روز 14 یا 15 بهمن بود فکر کنم اون سایت باز کردم و تیتر این مصاحبه با مسی دیدم و فوری بازش کردم از ابتدا تا انتهاش خودندمش

در حین اینکه اونو میخوندم منم منم به همه این نکاتی که استاد اشاره کردن منم توجهم جلب شد و همونجا فهمیدم که چرا مسی، مسیه و چقد شناخت و تصور و درکش از خدا درسته

خلاصه من من اون سایت بستم و چند بار هم این حرفای مهمش تو ذهنم تکرار شد و گفتم مدار من یه مقدار رفته بالاتر و مغز و مفهوم حرفاشو درحد مداری که دارم را درک می کنم و برام جالب بود

و وقتی جالب‌تر شد که 16 بهمن ساعت 7:30 صبح وقتی از خواب بیدار شدم برای دیدن فایل رایگان استاد، سایت باز کردم و این فایلو دیدم و بی درنگ آنلاین پلی کردم و دیدم اِاِاِ داره در مورد همون مصاحبه ای صحبت می کنند که من دیروز خونده بودمش و برام هم حرفاش جالب بود و توجهم را جلب کرده بود و هنوز جملاتش تو ذهنم بود و از این همزمانی واقعا به وجد آمدم خلاصه من این فایلو تا انتها گوش دادم و بستم و منتظر دیدگاه دوستان موندم که منتشر بشن و میدونستم که چه دیدگاه های ناب و نظرات توحیدی برای این فایل ارسال میشه و بعد از ظهرش دیدگاه منتشر شد و چقد لذت بردم و چقد دیدگاه‌های زیبا و قشنگی دوستان نوشتم و چقد تحسینشان کردم واقعا از همه این دوستان تشکر می کنم

و ته دلم بود که منم برای این فایل کامنت حتما بزارم و اومدم همیجوری دارم مینویسم خدا بهم میگه و منم دارم تایپ می کنم

به طور مادرزادی پاهام مقداری انحراف داشتن از همون دوران راهنمایی و دبیرستان به پزشک مراجعه کردم و گفتم که جراحی کنم و این انحرافشون بر طرف بشه پزشک گفت درد داری گفتم نه، بازم پزشک گفت برای راه رفتن مشکل داری بازم گفتم نه حتی هر جمعه به کوهنوردی میرم و مشکلی ندارم گفت پاشو راه برو عرض مطبشو رفتم و برگشتم گفت که از من بهتر راه میری و هیچ کس تشخیص نمیده حتی نمی لنگی گفتم اره درسته ولی به خاطر اینکه یه مقدار پاهام با پای همه فرق میکنن بعضی وقتا اذیت میشم که دیگران با تعجب پاهامو نگاه میکنن

پزشک گفت دهن مردم که نمیتونی ببندی من نظرم اینه که هیچ کاری نکنین و زندگیتونو بکنین خلاصه منم حرفشو قبول کردم و دیگه برام نظر مردم مهم نبود اصلا و ابدا

و بعد دوران تحصیلم متوجه شدم که میتونم از این طریق معاف بشم و برای معافیت درخواست دادم منو به کمسیون در بیمارستان امام سجاد که تهران هستش معرفی کردن خلاصه از شهرستان پا شدم رفتم تهران و کارهام به شکل ویژه ای روبه راه شد یه آقای در کمسیون پزشکی ارتوپد بود که کار تزریقات و پانسمان وگچ گیری و … انجام میداد همین که وارد شدم برگمو ازم گرفت گفت مشکلت چیه ؟ گفتم برای این کار اومدم خودش پاهامو نگاه کرد و گفت دنبالم بیا رفتیم تو 5 نفر متخصص و فوق متخصص ارتوپد اونجا نششسته بودن، هر کدوم چیزی میگفتن نهایتا گفتن معاف از رزمه، منم نمیدونستم معاف از رزم چیه فکر میکردم معافیت معافیته دیگه، این بنده خدا و الان که شناختم تا حدی از خدا و جهان هستی بالا رفته میدونم که اون لحظه خدای من در قالب آن فرد بود گفت نه معاف دائمه این با بند و تبصره چی باید معافیت دائم بشه و اونا رو حرفش، حرف نزدن، هر کدوم اون برگه و نظرشونو نوشتن و مهر و امضا کردن و برگه بهم دادن گفتن بدم به منشی، از در که اومدم بیرون بازم این این بنده خدا اومد و برگه را از دستم گرفت و خوند و گفت دو پهلو نوشتن بازم خودش برگرو برد تو و اون چیزیو که این میگفت اونا همونو می نوشتن، برگه را آورد گفت که تبریک میگم صد در صد معاف شدی گفتم ممنون

و ته ذهنم این بود که این حتما در قبال چیزی این کار را انجا میده گفتم من چطور میتونم محبت شما را جبران کنم گفت انجام وظیفه بوده گفتم وظیفه شما اینه اینجا بشینی کسی بود پاشو گچ بگیری پانسمان کنی و … گفت نه نفرمایید من برای خدا این کار را کردم خلاصه گفتم خب شمارتو میتونم داشته باشم شمارشو نوشت رو کاغذی بهم داد و خداحافظی کردم برگه را به منشی دادم گفتن خودمون میفرستیم نظام وظیفه شهرتو و بیرون اومدم

همیشه به اون اتفاق و محبت آن فرد فکر می کنم ولی هیچ وقت درک نکردم که در تهران که همه دارن میدون کسی کاری به کار کسی نداره همه سرشون تو کار خودشونه این چرا اینجوری به من کمک می کرد؟ وظیفش که نبود میتونست تو اتاق خودش بشینه تا مراجعه کننده ای بیاد و کارشو راه بندازه و … ولی این چرا ؟ من هیچ وقت برام قابل پذیرش نشد تا این چن وقته که دارم رو خدا شناسی و باورهای توحیدی کار می کنم

یهویی بازم اون اتفاق یادم اومد انگار که خدا بهم چشمک بزنه گفت یادته اون روز اونجا اونجوری کارتو راه انداختم ولی تو به همه چیزی فکر کردی الا به من، ولی من ناراحت نشدم ایراد نگرفتم برام هم مهم نبود ولی اینو بدون همیشه کمکت کردم همشه درخواستتو پذیرفتم الانم هرچی که بخوای بازم میدم بازم می پذیرم هرچی تو بخواه من میگم چششششم

و من گفتم خدایا منو ببخش که تو توابی تو رحمانی تو رحیمی

من تو را درست و حسابی نشناختم الان کم کم داره روزنه هایی ایجاد میشه که بهتر بشناسمت خدایا شکرت که منو هدایت کردی تا تو این مسیر قدم بگذارم

الان میفهمم که چرا مسی مسی شده و زیدان شده زیدان و استادعباس منش شده استاد عباس منش

چرا که اونا رابطشون با معبود خودشون عالیه چرا که اونا میدونن در هر شرایطی باید احساسشونو کنترل کنن چرا که مرتب به خاطر داشته هاشون و نعمتهاشون سپاسگذارن

مسی تو مصاحبش میگفت فلان سرود تیم ملی آرژانتین «دلا سوله» خیلی دوست دارم مرتب در شرایط مختلف اونو هم من و همه هم تیمی ها گوش می دادیم چرا که بهمون آرامش میداد احساس خوب میداد

و طبق قانون بدون تغییر خداوند احساس خوب مساوی اتفاقات خوبه

و مسی و یارانش در شرایط خیلی سخت بازی لهستان و هلند و عربستان و مکزیک و ….با کنترل احساس و کنترل ذهنشون و با خوب نگه داشتن احساسشون اتفاق خوب که همانا قهرمانی جام جهانیه را برای خودشون رقم زدن

وای خدای من پس منم میتونم با خوب نگه داشتن احساسم اتفاقات و اهدافم را خلق کنم مسی تونست پس منم میتونم زیدان تونسته منم میتونم استاد تونسته پس منم میتونم وووو

هدفمند زندگی کردن و جنگیدن و تلاش کردن و در لحظه زندگی کردن مسی برایم جالب بود اینکه مسی با خانوادش روابط عالی داره چه با همسرش و چه با فرزندان و پدر و مادر و … این هم برام درس داشت و مسی را تحسین می کنم

چه خوبه که مسی در بین این همه رسانه که از خداشونه مسی دستی براشون تکون بده بدون هیچ علاقه ای به جلب توجه این رسانه و اون رسانه پس از چند ماه قهرمانی تازه میاد با یه رادیو محلی درباره اتفاقات جام جهانی صحبت می کند چقد براش مهمه که تمرکزش روی چی باشد تمرکزش به جای فرعیات روی اصله که همانا ادامه دادن فوتبال حرفه ای هستش

و چقد خوبه پس از چند ماه از قهرمانی تازه در شبکه های اجتماعی واکنش نشون میده و بهترین آهنگی که بهش بهترین احساس خوب را داده را منتشر کرده در حالیکه اکثرا در شبکه های اجتماعی در حال پست و استوری و چه و چه هستن منم در همین جریانات اخیر به کلی اینستاگرامو حذفیدم تلگرامم هم فقط چندتا کانال خوب که محتوای مناسب میزارن را دارم منی که در روز چند ساعت تو انستا مگشتم الان از بودن در سایت استاد لذت میبرم منی که همیشه خبرگزاریهای مختلف زیرو رو میکردم که مثلا از اتفاقات جا نمونم و مثلا روشنفکر باشم و برداشت و تحلیل میکردم الان چند ماه با وجود اینکه اسم دامنشونو هنوز حفظم اما یک بارم سایتاشونو باز نکردم، منی که کانال موافقان و مخالفان نظام را داشتم که هر موضوعی از دو طرفل بشنوم و خودم دستم بیاد چخبره که مثلا تحت تاثیر هیچ کدام قرار نگیرم الان میفهمم که چقدر در اشتباه بودم و خدا را شکر می کنم که من را هدایت کرد و به من این انگیزه را داد که همچنان به این راه ادامه بدهم

برای همه دوستان آرزوی موفقیت در تمامی جنبه ها و برای استاد عزیزم سلامتی و بهروزی را از خدا خواهانم