الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

513 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    من یه مثال از زندگی خودم میخوام بزنم که خداوند چطور بهترین نتیجه هارو برام رقم زد

    دوران کنکور من یادمه به شدت تلاش میکردم به شدت متعهد بودم نسبت به کارم به قدری که حتی فوت مادرم هم منو متوقف نکرد از پیش بردن مسیر زندگیم و یادمه یه سری روز ها میشد که از 8 صبح تا حدود 12 شب درس میخوندم و روز کنکور شد و من کنکورمو دادم و انتظار داشتم حداقل رتبم زیر 1000 بشه و خب هرکی هم میپرسید میگفتم حدثم زیر هزاره تا اینکه نتایج اومد و من سایت رو باز کردم و دیدم رتبم شده 8269 و اون لحظه انگار خشکم زد ، یک سال تلاش بی وقفه اونم تلاشی که مثلا من حتی روز خاکسپاری مادرمم داشتم درس میخوندم و نتیجه خیلی دور بود از دانشگاهی که من میخواستم بیارم(شهید بهشتی یا تهران) اولش ناراحت شده بودم و خلاصه پدرمم شروع کرد به غر زدن و اره من این همه پول خرج کردم که تو 8000 بشی؟! خلاصه انگار یه دفعه به خودم اومدم و گفتم الخیر فی ما وقع ، من حداقش اینه که کلی پیشرفت کردم و از رتبه حدود 30000 توی ازمون های ازمایشی به رتبه 8000 تو کنکور رسیدم و همین عالیه و سپاسگزار خداوندم و اصن بعد رفتم یه جشن کوچیکم برای خودم گرفتم و به خودم تبریک گفتم بابت گذشتن از این مرحله ی زندگی ، گذشت تا اینکه موقع انتخاب رشته شد و خب تهران که هیچی ولی خداوند به من گفت که یه دانشگاه توی امل بود که انتخابش کنم و با یکم مقاومت در اخر بعد از دانشگاه تهران و شهید بهشتی دانشگاه امل رو زدم با اینکه خیلی دانشگاه های بهتری مثل دانشگاه اصفهان یا کاشان میتونستم بزنم ولی گفتم حسم بهم میگه دانشگاه فناوری های نوین امل (اصن انگار برق میزد توی دفترچه ) و الان که دارم مینوسم خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم که رتبم زیر هزار نشد ، من الان دارم توی یک ویلای رویایی که خداوند هدایتم کرد زندگی میکنم توی یک آب و هوای رویایی ، با کلی امکانات که حتی توی ذهنم هم نمیگنجید و اگه هر شهری به جز امل میرفتم همچین امکاناتی نمیتوستم داشته باشم خدایا شکرت که رتبم زیر هزار نشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    صدیقه غلامعلی گفته:
    مدت عضویت: 2015 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد عزیز سلام

    واقعا نمیدانم چگونه اشتیاقم از گرفتن جوابم را منتقل کنم . دو هفته گذشته اتفاقی برایم رخ داد که واقعا برایم بسیار مهم بود و گویی مثل افتادن مهره اول یک دومینو تمام مهره ها هم افتادن و کنترل ذهنم برایم سخت بود سعی کردم احساسم رابهتر کنم اما امروز با گوش دادن به این فایل فهمیدم باید با امید ادامه دهم و حتما خداوند مهره ها را ریخته تا برایم بهتر بچیند . من ادامه میدهم و ایمان دارم خدا همه کارهایم را سر وقت و به بهترین شکل انجام میدهد .

    خدا رو بابت این هدایت بسیار شاکرم

    استاد عزیز و خانم شایسته عزیز بابت حضورتون در زندگی ام هر روز خدارو شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    fatemeh bigham گفته:
    مدت عضویت: 2293 روز

    صبحت پرتقالی

    بازم روحی که دمیدی بر من عطر میوه داشت با اینکه قهوه و استیک بیشترین چیزی هست که میلت می کشه

    همیشه بعد از خدامون روح جمعیه که مدار فرکانسی ثابتی داره و همینطور روح قشنگ و باصفای شما استاد جان

    رفتم کامنتارو چک کنم دیدم زده صفر نظر

    خوشحالم که اولین کامنت این پست رو دارم تایپ میکنم

    و باعث افتخارمه همراهیتون اره منم الگوهای متفاوتی رو تجربه کردم

    و تبادلات احساسی خیلی عجیبی رو پشت سر گذاشتم فهمیدم می باید دقت کنم و توجه بیشتر به اینکه هر لحظه مراقب فرکانسهای دریافتی و حالت دادنشان به دلخواه باشم

    مثلا وقتی میفهمم چه حسی در من برانگیخته میشه سریع تسلیمش نمیشم

    مثل حس تشنگی

    تندی برم آب بخورم خوب آب میان بافتی عضلاتم زیاد میشه

    متوجه شدم مطالبی که در قدم نهم جلسه پنجم فرمودین تو این ضمینه کمکم میکنه که ما دائما توجه به حالت جسمی مون رو تحت کنترل داشته باشیم و قسمتهای هدایتی سمت رب العالمین خودش چیده میشه

    اول حس کردم صدای خداست

    واقعا صدای خداوند نبود و توجه کردم به انرژی صوتی فهمیدم فایلای صوتی شما فرکانسش متفاوته

    نکته

    مدار فرکانسی فایلهای تصویری بالاست

    بعد ‌رفتم سراغ آقای مسی فهمیدم توجهی بهم نداره پرسیدم از خودم فاطمه

    فاطمه جان

    موقع مطالعه درسی چه نکاتی رو باید رعایت کرد

    مسی اومد واقعا حسش کردم کنارم

    من انسانم با تمام مشخصات انسانی میفهمم که مطلبی رو می خونم اون شخص در اون لحظه چه فرکانسی رو داره ارسال میکنه

    آیا مایلم به این حالت و حرکت در مدار شخصی ام که

    دچار احساسات میشوم و در پی اش اتفاقات

    ادامه دهم ؟

    سوال و نتیجه گیری درستی بهم میده

    همین لحظه یه مدار فرنکانسی شخصی دارم که دوس دارم کسی که این مطلب رو خوشایند دونست و درکی ار من داشت ادامه بده

    بعد می تونم بگم از شنیدن صدای روحم چه لذتی میبرم

    و این لذت اینقدر منو اروم میکنه که سکوت های طولانی

    ده ساعت و بیشتر دارم

    چند ساله تقریبا قبل از خرید دوره سکوتهام شروع شد

    یه وقتایی متوجه میشیم که مسیر بهبود دائمی وقفه میوفته بینش یا خودمون با اهرمای فعالمون داریم به تعویقش میندازیم

    به هر حال ما انسانیم با تمام احساسات و نطق انسانی

    حیوان ناطق میفهمه اینو بجا و درست دهانش را باز کند

    و بجا سکوت کند و بگذارد یک خلع بزرگ بین مدارها ایجاد شود تا

    صدای هدایت بالاتری به گوشش و جانش نفوذ کند

    دقیقا من درون قلبم صدا میشنوم

    قلبم با من صحبت میکند حتی

    در زمان خواب که فرکانس مغزم در حالت دلتاست

    حالت بتا و بیداری موقع تایپ دارم

    و فرنکانسی دارم که توان تغیر و کنترلش دستم می باشد

    یه مدت سعی کردم به تمرین توجه به یک چیز

    مثلا پرتقال میگرفتم دستم و کم کم هدایت شدم سمت سکوت بیشتر که استاد در فایل آرامش فرمودن

    سکوت زبان خدایت هست و دوستداشتنی ترین حس از نظرم اینه

    اخلاقی درونی روحی

    تواظع و بی حاشیه بودن

    الگوهای مناسب قدرتمند با فرکانس مشخص رو دوست داشتن همراه شدن با آنها رو از خدا خواستن

    درخواست مداوم برای دوست داشتن خدا و خود و جهان هستی

    فرکانس محبت و عشق

    علیم بودن و خبیر بودن در مسیر هدایت رو داشتن و از قبل اتفاقات رو پیشاپیش فرستادن دیدن و عینیت بخشیدن به آنها

    نظریه نسبیت

    بله

    فوق العاس حسین جان و دیدگاهشون به قرآن و به قانون و کلام رب العالمین در قرآن و سکوتش در جهان و ناظر بودن و نظاره کردن

    سر اصل ماندن

    و به اصل توجه کردن

    و تکرار اصل

    و اعراض از فرع

    که شاخ و برگهای بی حاصل ایجاد میکنه مثل حرص کردن پارادایس

    زیبا تر کردن و مفید بودن محل زندگی برای … خود و مریم و خانواده صمیمی همراه و همفرکانسی

    میشود موفق بود مشهور بود و بی حاشیه

    اینکه مسی جان بیشتر سکوت میکنند و توجه و تمرکز ش به زندگی شخصیش هست و لبخند دائمی و رضایت قلبی دارد

    احساسات مثبت موهبتی مثال زدنیه از آقای مسی عزیز که در لحظه س

    و این نوع نگاه به زندگی ست که منو دچار شوق به زندگی میکنی

    شوق حرکت کردن و جوان ماندن

    زیبا و سالم ماندن

    داشتن عمر مفید و سازنده

    اره و تو به آسمان نگاه میکنی و صدایی که از عرش جهان را غرق لذتی ابدی کرده

    این قدرت برتر رو فهمیدن و در جستجوی او ماندن

    و در لحظات آخر عمر در آغوش مهرش غلطیدن و رستگار شدن

    دوستت دارم معشوقه ی ابدی ام رب العالمین جان دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 2902 روز

    عرض سلام خدمت استاد جان خانم شایسته و همه هم خانواده های عزیزم

    قبل از هر چیز می خوام یه تشکر ویژه کنم از استاد عزیزم بابت این فایل های عالی و پر از حس خداگونه و آگاهی بخش

    من خودم برنامه نویس هستم و طراح و پشتیبان سایت و تولید کننده محتوا و کاملا می دونم که تولید محتوا چه کار سختی هست ولی استاد با این عشق و علاقه میان و برای ما هر روز این محتوا های ارزشمند رو تولید می کنند و من به شخصه قدر این زحمات استاد رو می دونم

    در مورد موفقیت و نداشتن حاشیه در هر موردی

    من خودم به شخصه اینو تجربه کردم توی کارم هم زمانی که موفق بودم ولی پر از حاشیه که بعدش منجر شد به اتفاقات خیلی بد و هم زمانی که موفق شدم اما بدون حاشیه

    واقعا استاد کسی که بتونه مثل آقای مسی به این سطح از موفقیت برسه و حاشیه هم توی کارش نداشته باشه رو باید تحسین کرد

    البته که من این چیزا رو قبل از آشنایی با شما بهش آگاه نبودم و وقتی با شما و قوانین آشنا شدم همون رفتارها همون شغل و آدم هاش شرایط برای من 360 درجه تغییر کرد

    من همیشه کارم خوب بود توی حوزه خودم و از تخصص خوبی هم برخوردار بودم ولی به حواشی زیاد توجه می کردم و بابت همین هم خیلی اتفاقات ناخواسته و تلخی برام رقم می خوردند

    تا اینکه با شما و اصولی که داشتید به ما آموزش می دادید آشنا شدم و شروع کردم به اونها عمل کردن

    همه چیز برای من تغییر کرد همه خواستار کار کردن با من شدند و تلاش می کردند که هر طور شده کارمند خوب و با اخلاق و متخصص و البته آروم و بدون حاشیه رو از دست ندهند

    و من پیشرفت های بسیار زیادی خدا را شکر کردم

    روابطی عالی در کار در حد معاون وزیر چون واقعا من روی خودم کار کرده بودم رشد و پیشرفت های خوب در حوزه مالی

    تمام امور رو با اینکه از لحاظ قوانین داخلی شرکت من یه کارمند رده پایین بودم به من واگذار کرده بودند حتی مسئول واحد به همه کارمندان و کارگران گفته بود که حرف آقای میگلی حرف منه و هر چه ایشون بگه قابل اطاعت هست

    اینا فقط بابت این بود که من به اصل توجه کرده بودم و حاشیه ها رو مث قبل مهم نمی دونستم

    بودند افراد خیلی متخصصی در کار ما ولی چون حاشیه زیاد داشتند هیچگاه روی موفقیت رو ندیده بودند

    استاد در مورد شرایط نا مطلوبی که شاید درش قرار داشتیم و همون شرایط با کنترل ذهن باعث سکوی پرتاب برای ما مثل بازی آرژانتین و عربستان و باخت آرژانتین و پیشرفتی که این تیم بعد از کنترل و مدیریت اوضاع داشتند

    منم در زندگی ام این شرایط نامطلوب برام اتفاق اغتاده و زمانی که ذهنم رو کنترل کردم و مدیریت اوضاع رو برعهده همون اتفاق شد سکوی پرتاب و در جدید باز شده و پیشرفت در زندگی من

    اون زمانی که من به دلیل بیماری صرع شدیدا داروهای اعصاب و مخدر دار استفاده می کردم و خیلی برام اذیت کتتده شده بود از خدا درخواست کمک کردم و هایت شدم

    همون اوضاع باعث شد من اول که خدا رو بهتر و بیشتر باور کنم بعد خودم رو بهتر شناختم

    هدایت شدم به یه سری انسان های درستکار

    همون باعث شد برم سرکار از لحاظ مالی پیشرفت کنم خانوده تشکیل بدم خونه بخرم و… و مهم تر از همه از طریق پسر یکی از همون دوستان با شما و این خانواده آشنا شدم که الان خدا را شکر چند سال هست که من هر روز اینجا هستم و از این آگاهی ها دارم استفاده می کنم

    تشکر می کنم ازت استاد جان

    اینم یکی از فایل های به باور من توحیدی بود که مو از تن من بلند کرد و کثافت های شرک رو از درونم شست

    خدا را شکر

    مرسی استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      کیمیا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1938 روز

      سلام به آقا محمد عزیز

      اول از همه تبریک به شما برای این همه موفقیت و پیشرفت در حوزه مالی و روابطتون اینکه توجهتون فقط به اصل بوده و با ایمان و توکل به خودش حرکت کردید و خدا هم پاداشش رو بهتون داده

      زمانی که تعریف کردید که بیماری شما باعث شد چه تغییر بزرگی در زندگی شما پیش بیاد و چجوری هدایتتون کرده به سمت نعمت و ثروت و آرامش بیشتر ایمانم هزاران برابر به چیدمان خدا بیشتر شد اینکه تنها کاری که لازمه اینکه توکل کنیم و تسلیم بشیم و ادامه بدیم

      دوست عزیزم مرسی از کامنت زیباتون

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        محمد جواد میگلی گفته:
        مدت عضویت: 2902 روز

        عرض سلام و احترام به شما خانم رضایی عزیز

        سپاس گذارم بابت توجه تون و پاسخی که به کامنت بنده دادید

        خدا را شکر می کنم که در این جمع هستم و می تونم بگم شاگرد خوبی برای استاد عباس منش هستم

        و از آموزه های استاد در زندگی و تغییر شرایط تونستم کمک بگیرم و به اونها عمل کنم

        من صحبت استاد در دوره روانشناسی ثروت1 همیشه ملکه ذهنم هست اینکه اگه یک تیم فوتبال رو در نظر بگیرید و حالا تصور کنید که یک بازیکن دنبال تضمین گرفتن از مربی هست که در لاین فیکس بازی کنه بدون اینکه بخواد توانایی داشته باشه و اونها رو در خدمت تیم استفاده کنه

        صد در صد مربی تیم به درخواست این بازیکن پاسخ که نمیده هیچ حتی اون رو از تیم بیرون میکنه

        چون مربی هدفش برد و پیشرفت تیمش هست

        حالا اینو توی جهان و ارتباط ما با پیشرفت کردن توی کار روابط با خدا یا هر چیز دیگه میشه بسط داد

        من خودم به شخصه قبل از آشنایی با استاد همین خصیصه رو داشتم بابت همین هم هیچ پیشرفتی نمی کردم و وقتی با استاد و آموزه های ایشان آشنا شم دیگه به خودم گفتم تو باید اینقدر روی خودت کار کنی و توانایی و تخصصت رو بالا ببری و احساس لیاقت و ارزشمندی رو درون خودت پرورش بدی که دیگه جهان و خداوند راهی جز انتخاب تو برای زندگی خوب نداشته باشه

        و همین هم شد

        و حالا توی کار و دیگر حوزه ها به لطف خداوند مردم دنبال من هستند و التماس می کنند که من براشون کار کنم

        و همین جاست که من صحبت استاد که می گویند تو به منبع وصل شو ثروت خودش دنبال تو راه می افته رو دارم درک می کنم

        چیزی که قبلا کاملا برعکس بود و من شبانه روز دنبال پول و ثروت و آرامش می دویدم

        خدا را شکر میکنم

        بازم تشکر می کنم از استاد جان و شما دوست عزیزم خانم رضایی و همه دوستان در این خانواده بزرگ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سمیرا باقری گفته:
    مدت عضویت: 1480 روز

    سلام به استاد مهربانم و خانم شایسته عزیزم

    خیلی از خدای خوبم سپاسگزارم واز شما برای تمام

    آگاهی‌هایی که در هر لحظه توضیح میدید و وقت میزارید سپاسگزارم ️

    استاد عزیزم چقدر تو فضایی عالی هستید و صحبت میکنید خدارو شکر برای تمام زیبایی‌های که میبینیم و لذت می‌بریم

    خدا رو شکر که میتونم کامنت بزارم و

    دوست دارم و تلاشم و میکنم که سطح آگاهی و دانش خودمو با آموزه های شما بیشتر کنم

    چقدر نکات مهمی رو در این فایل مطرح کردید

    به امید خدای خوبم توانستم دوره دوازده قدم و شروع کنم واین نکاتی و که مطرح کردید خیلی بهم کمک کرد که میشه افکار رو تغییر داد و وقتی رو این موضوع کار میکنم و تمرین میکنم اصلا باورم نمیشه که چقدر داره همه چیز تغییر میکنه و دنیا رو میشه جایی بهتر برای زندگی ببینیم جایی که این امکان رو داریم که تجربه کنیم و آموزش ببینیم

    خدا رو هزاران بار شکر

    تحقیق کردن و صحبت کردن با افراد موفق چقدر انگیزه و اشتیاق رو در ما بیشتر میکنه و میتونیم که برای خودمون هدفهای خوبی رو بزاریم

    و با توجه به اون هدف‌ها تجربیات جدیدی و داشته باشیم و از این مسیر زیبا لذت ببریم خدارو رو شکر و سپاسگزارم از شما️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فروغ ریاحی فر گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    سلام استاد جانم

    باید بگم استاد دارم با تمام وجودم تلاش میکنم در مسیر آموزشهای شما باشم و اونها رو عملی کنم و به تک تک حرفهای شما و فایلهای شما با تفکر و تعقل گوش بدم و خدا میداند از وقتی که این تلاشها رو میکنم چقدر زندگی من شیرین تر شده و در همین چند روز اخیر کلی اتفاقات زیبا در زندگیم افتاده که دقیقا شبیه خیلی از قسمت‌های سریال سفر به دور آمریکا هست همونجا که شما با دوستانتون در سفر قرار ملاقات میزاشتین و با هم میرفتین باشگاه و یا پیکنیک ویا …من خیلی لذت می بردم از روابط زیبای شما با دوستانتون و شما رو تحسین میکردم و اتفاقا همین تحسین ها باعث شد من هم دوست خودم رو که نزدیک به یک سال هست ندیدم دقیقا سه روز پیش ببینیم یعنی طوری شد که ایشون از تهران اومد منزل پدرش در شهر من سر بزنه و چند روزی هم ماند وما هم خیلی اتفاقی با هم قرار گذاشتیم و همدیگه رو در کافه دیدیم و کلی صحبتای عالی کردیم و واقعا این دیدار دوستانه لذت بخش بود و یا اینکه من چند روز پیش رفتم به یه رستوران با موسیقی زنده که خواننده ی اونجا بسیار فرد پر انرژی و با حالی بود که من و خانواده ام دقیقا مقابل گروه این خواننده نشسته بودیم و تا تونستیم شادی کردیم و دقیقا یاد اون قسمتی از سفر شما افتادم که در کاباره بودین و اما باید بگم بدون نگرانی از قضاوت کسی من تونستم در کنار بقیه تا حدودی که مجاز بود شادی کنم و از بقیه خجالت نکشم کاری که در گذشته از شدت کمرویی محال بود انجام بدم و چون من در خوزستان هستم و در شهر ما برف نمیاد من با خانواده به جایی خارج از شهر رفتم که برف ببینیم و برف بازی کنم اینقدر مناظر زیبا و رویایی بود که دقیقا یاد اون قسمت از سفر شما افتادم که رفتین یه جایی که همه جا پر از شن سفید بود انگار برف بود من هم خواستم مثل خانم شایسته بنویسم روی برفها خدایا شکرت چون دقیقا صحنه های سریال شما برام تکرار میشد ….و باید بگم جالبه که دقیقا دخترم عین ختم شایسته خوابید تو برفها و با دست و پای کشیده همون حرکتی رو زد که شما استاد و خانم شایسته انجام دادین که دوتا گردی در بالا و پایین سر شما درست شد و من پیش خودم خدایا دقیقا یاد خانم شایسته ی عزیزم و استاد افتادم و چقدر از دیدن این صحنه ها لذت بردم و من کلی روی تپه های برفی بازی کردیم و خوش گذشت و اتفاقا روز قبل از برق بازی هم با خانواده ام به دریاچه سد دز رفتم در اطراف شهرم که واقعا همه مناظر رویایی بود و ما در دل کوه ها ی سر سبز نشستیم و لذت بردیم و عجیب با دیدن هر منظره ی طبیعی من به یاد شما میفتم استاد که می‌دونم اهل طبیعت هستین و باید بگم اول به یاد خدای قدرتمند و خالقم میفتم و بعد شما و با تمام وجودم خدا رو حس میکنم من عاشق شما هستم که استاد دارین زندگی ما رو هم مثل خودتون بهشتی میکنید .

    استاد جان باید بگم از بخشندگی و هدیه دادن هم همین دو روز پیش که روز پدر بود بهترین تجربه رو در کل عمرم در هدیه دادن داشتم چون ایمان داشتم من پولی رو از دست نمیدم فقط ثروت رو به جریان بیشتری میندازم با اعتماد زیاد همسرم رو بردم و گفتم هر مدل کاپشنی دوست داری به سلیقه ی خودت بخر و فقط تاکییدم این بود که با کیفیت بخر هر چقدر گرون باشه تو فکر نباش و همسرم اومد و با کلی حس اینکه نه آخه تو چرا این همه پول بدی و … ولی من گفتم تو کاری نداشته باش و با هم خرید رفتیم و یه هدیه ی گران قیمت برای همسرم خریدم با مبلغ بالا که تا حالا تو عمرم این کار رو نکرده بودم و همسرم بسیار خوشحال شد و چقدر حس خوب بخشندگی رو خوب شد که تجربه کردم چقدر همسرم رو خوشحال کردم چقدر از ته دلم حس پولداری کردم که همچین کاری رو (که گران ترین کاپشن مغازه رو برداشتیم ) راحت انجام دادم و چقدر باعث عزت و احترام بیشتر من نزد همسرم شد و چقدر روز زیبایی رو در کنار ایشون تجربه کردم و از بودن با هم و لحظات دو نفره ی خرید هم کلی لذت بردیم .

    استاد واقعا ثروتمند شدن معنوی هست هم خودم خوشحال شدم هم ایشون که دید با سخاوت تمام دارایی خودم رو در کارت برای ایشون هدیه گرفتم چقدر شبیه خدا رفتار کردم بدون توقع و انتظار فقط برای دل خودم این کار رو کردم و واقعا تجربه ی لذت بخشی. بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلااااام به استاد عباس منش عزیز و مریم جون که بزرگ ترین الگوی من توی زندگی تا به الان هستین و سلام به همه دوستان هم فرکانسی خودن

    با ایمان بودن و متوکل بودن

    موفق بودن همه جانبه

    با کیفیت بودن زندگی از همه لحاظ

    استاد جان خودتون بزرگ ترین الگو هستین توی این زمینه که از همه لحاظ زندگیتون پر از کیفیته چه روابط چه سلامتی چه شهرت چه ثروت چه اخلاق همه و همه

    خدا میدونه چقدر دلم این چنین زندگی ای رو میخواد . آزادی و کیفیت از هر لحاظ

    وقتی خودم رو بررسی میکنم میبینم که توی مسیرم از احساسم اینو متوجه میشم

    توی روابط و ثروت و آزادی و سلامتی هیچ ربطی به گذشته ندارم ولی قانون تکامل رو درک کردم که خیلی کمکم میکنه دچار احساس عجله و سریع رسیدن نشم و از مسیر لذت ببرم و شکرگزار هر لحظه باشم

    استاد جانم من تو مسیرم و به خودم قول دادم تا آخر عمرم لحظه ای دست از تلاش ذهنی و عمل در پی ایمان برندارم تا قدم به قدم تکاملم رو طی کنم شاهد بهبود هر روزه خودم و زندگیم باشم تا دنیایی رو واسه خودم بسازم که اخرتم رو تضمین کنه

    الهی صدهزار بار شکرت به خاطر وجود استادم و این آگاهی های ناب و درست و درک قوانین و پیشرفت هر روزه

    حرفایی که زدم مقدمه ای بود که بگم استاد عباس منش نحوه ی زندگی شما از هر لحاظ خیلی نزدیکه به سبک زندگی ای که دوس دارم داشته باشم پس شما والاترین الگو واسه من هستین که الان دارم وارد چهارمین سال آشنایی خودم با شما و آموزه هاتون میشم به جرات میتونم بگم ندیدم عین شما که بتونه اینقدر راحت منو به ساده ترین و راحت ترین شکل شیفته خودش و آموزش هاش کنه تا مسیر درست رو پیش برم که صددرصد انتخابم و موندنم توی این مسیر به شکل الهامی درست بوده چون نتایجم کاملا مشهوده به خودم قول دادم تا زنده ام از قوانین جهان هستی با هر نشانه و هدایتی تبعیت کنم

    آره استادم

    من هم هر چی دارم رو مدیون خدا هستم که هر لحظه منو با مسیر درست با نشانه ی احساس خوبم هدایت میکنه اینو از شما یاد گرفتم که هدایت الله نشونش احساس خوبه و هدایت شیطان نشونش احساس بده اره استادم حواسم به نشونه ها با راهنمایی احساسم هست

    خدایاااا شکرتت که با هزاران دستی که روی زمین داری ما رو به خواستمون میرسونی منتهابه شرط ایمان و اعتماد

    تو ایمان داشته باش ایمانتو نشون بده اعتماد کن قدمت رو بردار خداوند جهان رو رام میکنه واسه اینکه تو رو به خواسته هات برسونه

    باور توحیدی و کنترل ذهن و احساسات ما رو به خواسته هامون میرسونه

    مسی و آرژانتین توی شکست مقابل عربستان غر نزد شکایت نکرد ذهنشو کنترل کرد و امیدش رو از دست نداد و کم نیاورد خداوند جهان رو در مقابل آرژانتین به زانو درآورد و آرژانتین شد قهرمان

    داستان من….

    شخصیت ضعیف چند سال قبلم باعث شد امروز با عزت نفس بالاتری مورد ارزش و احترام خودم و بقیه باشم

    شرایط مالی سخت چند سال پیشم این خواسته رو در من ایجاد کرد که آدم بدهکلری نباشم و میتونم هر چیزی میخوام قدم به قدم بخرم

    من ایمان داشتم میتونم خدا کمکم میکنه امیدمو از دست ندادم و ادامه دادم

    مفهوم واقعی الخیر فی ما وقع رو میشه حالا توی اتفاقات گذشته و هر اتفاق جدیدی درک کرد

    بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان گل

    تضاد

    قبلا خیلی از تضاد ها میترسیدم و فراری بودم ازشون و به شدت مقاومت داشتم که اصلا تضادی تو زندگیم رخ نده و جالبه اینجوری هم بود

    یعنی من مدت ها بود که تو یک وضعیتی بودم و تغییر نکرده بودم و صد در صد جهان پوتکشو میزد تو سرم ولی جالبه که انگار کمتر این اتفاق میوفتاد یا شاید هم من اینجور یادمه.

    ولی از وقتی که گفتم تضاد ها دوست من هستن برای پیشرفت آدمه ، دقیقا دوبار یک تضادی برام رخ داد در مورد مسائل مالی و توحید و شرک و واقعا خرد شدم و واقعا خدارو شاکرم که خرد شدم احساسم به شدت بد شده بود تا یک روز به شدت حالم بد بود ولی به دنبال دلیل و بهتر شدنش بودم و بعد کم کم خیریت رو دیدم و کم کم تونستم بگم پدرم کاملا حق داره که این حرفو بزنه و اصلا اون جمله اشتباهی نگفت اون حق داره و آزاده مشکل از توست و بار ها بهم گفت اگه از پدر مادرت ناراحت باشی تو مشرکی چون قدرت رو دادی به اونا ، خب با بشکن درست نشد ولی توی دو سه روز بهتر و بهتر شدم و اون تضاد باعث شد درخواست کار کنم و چقدر بنفیت داشت پسر اولین بنفیتش این بود که خدای من ، از کی بود ، دو سال پیش ، یک سال و نیم پیش ، خدا قدم اول رو بهم گفته بود ، برو سرکار ، وای خدای من ، من ترسیدم عیب نداره ولی توی ترس موندم و موندم تا الان چقدر خودمو محروم کرده بودم و الان نه تنها وارد دل ترسم شدم نه تنها بزرگ شدم نه تنها همون پدری که چنین جمله ای گفته بود که اصلا بد نبودا من به شدت بهم برخورده بود که خودش خدا شاهده بدون اینکه اصلا ذره ای به این فکر کنم پول بگیرم ازش برای رفت و آمد به سرکار یا … هفت صبح بود منتظر بودم یه جورایی صاحاب کارم بیاد پایین و بریم (دوستم بود) دیدم 200 تومن وارد حسابم شد همون لحظه تو گوشیم یادداشت کردم که ببین ، ببین تو ایمانتو نشون بدی وارد دل ترست بشی با ایمان حرکت کنی امکان نداره خدا بهت پاداش نده و خدا ایمان کسیو ضایع نمیکنه. بعد که رفتم سرکار حقیقتش در حد یک هفته بودم سرکار ولی یک هفته با صداقت بدون از کار زدن بدون وقت تلفی و اینو خیلی دوست دارم بگم و خدارو واقعا به خاطر این ویژگیم سپاسگزارم که صد در صد به خاطر اتفاقات گذشته و هدایت های اونه که یک بحثی صاحاب کارم با یکی از کارکنان اونجا داشت که وقت تلف نکن و اینا و بعد منم خب میشنیدم و یک لحظه ذهنم رفت سمتش که الان به تو میگه خودتو جمع و جور کن و خوب بشین و بعد خیلی خیلی خیلی جدی و محکم گفتم ، جرعت چنین کاری نداره ، نمیتونه بگه که تو از کار زدی ، حالا میخواد هرچی بگه جرعت نداره در مورد این مسئله صحبت کنه با من ، من با صداقت با تمام وجودم کار کردم و شده استراحتم کمتر از اون زمان شده یا شده بیشتر هم شده ولی از کار نزدم اصلا ذره ای از کار نزدم و خب مطمئنا هم چنین گفت و گویی با صاحاب کارم نداشتم و ذهنم منو به گفت و گو کشونده بود ولی خودم خداییش حال کردم اینجور جواب ذهنمو دادم

    توی همین کار چقدر من فایل های شما رو گوش دادم فایل های آقای عطاروشن عزیز واقعا چقدر من درس گرفتم و خداروشاکرم که چنین الگو های فوق‌العاده ای وجود داره و چقدر همین صبح تا ساعت 4 فایل گوش دادن منو بزرگ کرد منو واضح تر کرد نزدیک به روز هفتم اینا شد همون خدایی که ازش خواسته بودم و هدایتم کرد به کار همون خدا شروع کرد به گفت و گو با من و به دلم یه چیزی انداختن!!!

    (قبلش بگم که با دونفر صحبت کرده بودم و میگفتن نرو بابا ولش کن تو که نیاز نداری و واقعا منو سست داشت میکرد که متوجه شدم که نباید اصلا با هیچکسی صحبت کنم حتی با خانواده ام که هی میپرسیدن و اینو خیلی دوست دارم بگم که عاشقانه از خدا سپاسگزارم برای مادر و پدر عزیزم ، خدا شاهده مادرم بدون اینکه بهش بگم و بارها بهش گفتم بابا بگیر بخواب چرا صبح زود تر از من بلند میشی ، من شیش بیدار میشدم میدیدم مادرم بیداره و داره برام غذا آماده میکنه با اینکه مثلا شام یا ناهار دیروز بود اونو میتونستم ببرم ، واقعا این عشق ، عشق خالص خدایی نیست؟ یا پدرم چقدر بدون اینکه بهش بگم بهم عشقی که میتونست رو تقدیم میکرد پول واریز میکرد به حسابم و عاشقانه خدارو سپاسگذارم برای این دو عشق و نعمت)

    کم کم با یک سری نشانه ها و یک سری احساسات به این گفت و گو پرداختم با خدام که هدفت از زندگیت چیه؟ هدف داری ؟ میگفتم آره فلان چیز

    بعد میگفت خب اینجا چیکار می‌کنی ؟ !!!

    پول نیاز داری برای اون هنرت؟!!!

    فکر میکردم میگفتم نه!!!

    فقط باید تمام وجودمو بزارم براش

    بعد به این سمت رفت گفت و گو که من چون داشتم میگندیدم اومدم سرکار که در اصل تغییر کنم ( اینو اون موقع شروع کار نمیدونستم)

    بعد گفت که تو صبح بیدار نمیشدی و هربار میگفتی ای بابا بازم خواب موندم ای بابا و …

    بعد اصل فراموش شده بود تمرکز نداشتی روش و روزی دو ساعت بعضی وقت ها چهار ساعت برای هنرت مسخره بود دیگه من واقعا خندم می‌گرفت که واقعا انتظار نتیجه داشتم اون موقع؟

    بعد این گفت و گو ها به سمتی رفت که متوجه شدم باید همین تمرکز و انرژی و باور کار کردن رو توی مسیر خودم انجام بدم!!!

    بعد تو ذهنم اومد که عه!!! یعنی باز برگشت به عقب دوباره همون رضای بی عمل؟!!!

    مقاومت داشتم و واقعا نمی‌خواستم به عقب برگردم و از خودش هم اینو خواسته بودم و اینقدر واضح بهم گفت دلیل آورد مهم تر از همه احساس کردم که از کار اومدم بیرون!!!

    رضای قبلی؟!!! نه

    الان به لطف هدایت الله و دم به دقیقه فایل های استاد رو گوش دادن و عمل کردن و نکته برداری کردن مثل آقای عطارروشن عزیز

    شرایط تغییر کرد

    دیگه نه روی عوامل بیرونی حساب کردم نه هیچی

    هر روز صبح با لذت واقعا با امید بیدار میشم ( از همون اول نبود ولی هربار سوال میکردم از همون خدایی که بهم گفت برو یا بیا بیرون) و الان مدتیه صبح زود بیدار میشم و به غذاها به رفتار ها به چیزهایی هدایت شدم که هی مسیر آسون تر و با کیفیت تر داره میشه ایده ها رو انجام میدم و تمام وجودم رو گذاشتم روی این هنر و مسیرم و مهم تر از اون تسلیم خودشم بارها شده گفتم مثلا صبح برو بیرون دور بزن اون کارهای شروع روزتو انجام نداه(چقدر لذت بخش می‌کنه زندگی رو اینجوری زندگی کردن) و فیلتر تکامل رو آوردم وسط و هرچیزی رو سعی میکنم از اون ردش کنم و ‌…

    همین الان متوجه شدم پسر چقدررررر من تغییر کردم و واقعا توی یکی از فایل هاتون هم گفتید که تغییر اساسی همین حس سپاسگزاری بیشتر و همین تغییر شخصیت و همیناست همین ها پایه و اساس تغییر های دیگه مثل درآمد و … هست

    همه این ها گفته شد که دوباره بهم یادآوری بشه که تضاد اصلا بد نیست و استاد یک جا گفت من مثلا برمیگردم به عقب میگم خیلی خوب شد اون تضاد رخ داد و منم همینو میگم و تو ذهنم گفتم استاد دوست نداره بلا سرش بیاد ولی می‌دونه که اگه درس رو متوجه نمیشه هرچه زودتر چکه رو بخوره بهتره و واقعا بعد یک سال و نیم چک خوردن و متوجه شدن برام کافی بود(امیدوارم) که دیگه هرگز راکت نشم ، واقعا بهای سنگینیه و هرروز به دنبال پیشرفت باشم ، خلاصه همه اینا میشه ، تسلیم مطلق خدا باشم ، توحیدی عمل کنم ، همین کافیه چون روند تغییر من از وقتی شروع شد که این مسئله پر رنگ تر شد تو شخصیتم

    این روند از همین تسلیم بودنه شروع شد

    هیچ ایده ای نداشتم و اصلا در مورد چیزای دیگه میخواستم بگم ولی گفت دیگه️

    استاده عزیز باز هم تحسینتون میکنم به خاطر هیکل زیباتون و واقعا تبریک میگم

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    امین خاوری گفته:
    مدت عضویت: 2255 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    چه فایلی بود استاد

    چه فایل بی نظیری بود

    خدای عزیزم سپاسگزارم ازت که انقدر خوب داری مارو راهنمایی میکنی انقدر دقیق داری مارو هدایت میکنی

    سپاسگزارم بابت وجود استاد عزیزم در زندگیم

    استاد من واقعا نمیتونم از این فایل سیر بشم

    هزاران بارم گوش بدم بازم کافی نیست

    این دقیقا همون نشونه‌ایه که من میخواستم

    این‌دقیقا همون چیزی بود که از خدا خواسته بودم منو هدایتم کنه بهم بگه چیکار کنم باهام حرف بزنه

    الان که دارم مینویسم بغض گلومو گرفته

    خداوند چقدر حواسش به همه چی هست

    خداوند چقدر دقیقه چقدر مهربونه چقدر هدایتگره

    سپاسگزارم واقعا

    من کاملا حرفای شمارو درک‌ میکنم استاد عزیزم

    من خانم امین هستم و الان به یه‌سری تضاد برخوردم که دلم میخواد درامد داشته باشم

    بتونم خودم پول بسازم و بتونم خودم هزینه هامو بدم دستم توی جیب خودم باشه روی پای خودم بایستم و حتی بتونم از نظر مالی به خانوادم کمک کنم نه ازشون پول بگیرم

    و یه هفته ی کامل به خدای عزیزم میگفتم

    خدایا منو هدایتم کن خدایا باهام صحبت کن خدایا بهم بگو چی درسته چی غلطه من نمیدونم تو خودت برام بسازش

    و این فایل صحبتای خدا بود برای من

    من یه کاری رو شروع کرده بودم که ازش یه مبلغ کمی هر ماه به دست میاوردم

    همین باعث شده بود من طمع کنم و اون کار رو دیگه انجام ندم و بدون اینکه تکاملم طی شه برم دنبال یه کاری که درامد زیادی داشته باشه

    من حواسم به ظرفم نبود

    و خداوند با این فایل بهم گفت

    نه مهدیه تو نباید کم بیاری تو باید ادامه بدی

    مثل همون پنجره ای که واسه ارژانتین مقابل مکزیک باز کردم و گل زدن

    برای تو هم یه پنجره ای باز میکنم

    تو کافیه ادامه بدی و من بقیشو برات میچینم

    من حواسم به همه چی هست تو نگران نباش و بسپارش به من ادامه بده داری راه درستی میری

    و راستش استاد

    شاید الان تو وضعیت مالی خوبی نباشم ولی کاملا راضی‌ام

    چون میدونم همین وضعیته که بعدا منو ثروتمند میکنه همین وضعیته که داره منو رشد میده همین وضعیت الانه که به تضاد خوردم و میخوام دستمو خدا بگیره و کمکم

    دنبال دست خانواده و یا همسرم نباشم

    بلند شم و شروع کنم

    هرچقدرم درامدم کم باشه ولی با این کار دارم ظرفم رو کم کم بزرگ میکنم اجازه میدم خدا هدایتم کنه به سمت یک کار بهتر

    من کاملا راضیم از این وضعیتی که دارم و سپاسگزار خداوند هستم بابت این اگاهیایی که دارم

    اگه این اگاهیا رو نمیدونستم

    به جای اینکه به خودم بگم افرین ادامه بده تو باید تکاملت از درامد کم شروع بشه

    میگفتم نه این کار مناسب من نیست من باید برم یه کار دیگه رو شروع کنم چرا من نمیتونم پول دربیارم چرا من نمیتونم ثروت بسازم و کلی گله و شکایت دیگه میکردم

    خدای عزیزم

    سپاسگزارم ازت بابت هرچی که دارم توی زندگیم

    بابت هر لحظه‌ای از زندگیم که داری هدایتم میکنی

    بابت هر دستی از دستان تو که توی این دنیا هست و داره بهم کمک میکنه

    سپاسگزارم بابت این تضاد هایی که دارم و باعث میشه رشد کنم

    سپاسگزارم بابت این فایل که همه و همش برای من نشونه بود

    سپاسگزارم ازت بابت این همه نعمت، این‌همه فراوانی، این همه زیبایی، این همه حال خوب

    سپاسگزارم خدای عزیزم

    من و همه ی دوستان رو هدایت کن

    هدایت کن به سمت راه کسانی که به ان ها نعمت داده ای

    به سمت زیبایی ها

    به سمت ارامش بیشتر

    به سمت ثروت‌های بیشتر

    به سمت زندگی راحت‌تر

    به سمت شادی بیشتر

    به سمت خودت که این از همه چی مهم‌تره

    بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    آتوسا حداد گفته:
    مدت عضویت: 2146 روز

    به نام خدا

    کیه ؟

    واقعا اون کیه که شرایط زندگیه منو تغییر داده ؟

    کیه که امکانات زندگیه منو تهیه کرده ؟

    کیه که خونه خوبی رو برام تهیه کرده ؟

    اون کیه که همه چی بهم میده ؟

    عزت میده، احترام میده، سلامتی و آرامش میده، ثروت میده،شهرت میده، شادی میده ،موفقیت میده ، اون کیه که همه ی اینهارو فقط و فقط اون بهم میده ؟

    اون کیه که هم اکنون منو به شنیدن و درک این آگاهی ها هدایت کرده ؟

    .

    .

    .

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها و تنها و تنها از تو یاری می جوییم .

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن .

    بابت هدفم که در سال 99 در نظر داشتیم البته که نشانه ها بابت کامل نبودن ظرف وجودمون واضح بود و ما پا پیش نزاشتیم ، و خدای مهربان این خواسته رو در سال 1400 با عزت و سربلندی در بهترین زمانی که برامون در نظر گرفته بود انجام داد.

    خدایا سپاسگزارم

    دوستدار شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: