با سلام خدمت همه دوستان عزیز خانواده عباسمنش.
مدتی هست که برنامه ریختم حالمو خوب کنم طبق قوانین جهان که میگه اتفاقات خوب = احساس خوب
به این نتیجه رسیدم که تو اینستا برم و مطالب طنز بخونم و توی تلگرام جک و فیلم و عکس و ….. ببینم
خب این به ظاهر کار باحال و خوبی شاید به نظر بیاد اما الان با دیدن این فایل استاد فهمیدم که عه من شاید داشتم میخندیدم و شاد بودم و احساس خوبی داشتم ( البته برا لحظه ای ) اما چون بیشتر مطالب طنز از گرونی و بیکاری و مشکلات مملکت صحبت میکنن چه خوراک کپک زده و زهر آلودی رو دارم دو دستی تقدیم ضمیر ناخودآگاه خودم میکنم و شاید الان حالم خوب باشه اما بعدا که باور هام تخریب شد و زندگیم به فنا رفت اون وقت معلوم میشد که آیا این خنده ها ارزش داشتن یا نه .
میدونستم اینا همش الهامات و هدایت خدای مهربونه میدونستم که خدا بسیار رزاقه و رحمان و این این خدا چون خیلی مشتاق تغییر زندگیمه و دوست داره عالی و پرفکت زندگی کنم قطعا نمیخواد که به واسطه ی این خنده های گذرا زندگیم به فنا بره. پس از خودش کمک خواستم
ازش خواستم که کمک کنه یه برنامه ای جایگزین کنم که هم شاد بشم هم لذت ببرم و هم زندگیم ساخته بشه به واسطه این لذت و به فنا نره. همشو تو دلم به خدا گفتما هیچ کلمه ای به زبون نیاوردم. فقط تو دلم یه خواسته ای ایجاد شد و همونجا تو دلم ازش خواستم که پس چیکار کنم ؟
خلاصه اینکه هدایت شدم به سمت کامنت ها. داشتم کامنت ها رو میخوندم و لذت میبردم از اتفاقات خوبی که بچه ها تعریف میکنن که یهو تو یکی از کامنت ها جواب سوالم رو پس از گذشت حداکثر فکر کنم ۱۰ دقیقه گرفتم خیلی خیلی خیلی پوکر فیس شده بوده بودم که خدایا شکرت واقعا مررررسسییییییی
حالا جواب سوالم چی بود که از این کامنت برداشت کردم ؟
اینکه چرا به جای رفتن تو فضای مجازی توی سایت نمیچرخم؟ ❤
خیلی مچرکم و سپاس گذارم از خدا که به راحتی و با لذت درخواستم رو اجابت میکنه واقعا هر چی جلو تر میره آدم خیلی اعتمادش به خدا بیشتر میشه
امیدوارم همیشه شاد باشین و لذت واقعی رو تجربه کنین تو زندگی
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD119MB10 دقیقه
- فایل صوتی نظارت بر ورودی های ذهن9MB10 دقیقه
بنام خدا
استاد من از بچگی
و سن دبستان فیلمهای ترسناک دیدم
بزرگترها تماشا میکردن و منم کنارشون میدیدم با سن 10 11 سال شایدم کمتر
طالع نحس و عروسک شیطانی
که هنوز صحنه هاشون تو ذهنم
و یادمه یکی دوشب هم صحنه های اون فیلم میومد توخوابم و من میرفتم پیش پدرم میخوابیدم
بزرگتر شدم
فیلم جن گیر
ارّه
کینه
و … هر فیلمی که مضمون ترسناک داشت رو میدیدم و لذت میبردم از اون احساس ترسی که در من ایجاد میکرد
یا کلی فیلمهایی که بار منفی داشتن
یادمه ی مدت کلا قفلی زده بودم روی شبکه mbc persia
من یکبار یکفیلمرو میدیدم ولی صحنه هاش تا سالهای سال توی ذهنم بارها و بارها مرور میشه
گاهی شبها که همسرم شیراز یا بوشهر هست ومن و بجه هام تو اینخونه ویلایی تنهاییم
ناخوداگاه ی ترس عجیبی من میگیره
که نکنه یکی از دیوار بیاد بالا
نکنه شیشه رو بشکنه ( صحنه های فیلم)
و من فقط هی ب خودم میگم
خدا مراقبمون
ذهنت کنترل کن
تا خلقش نکردی
چقدر استاد ورودی هایی روب ذهنمون دادیم که الگو و باور غلط برامونساخته
و باعثشده که بپذیریمشون
مثلا این
که مرد غیرتی خوبه
که زن باید تمام کار و رفتار و ظاهرش برای شوهرش باشه مطابق میل شوهرش
این یعنی خود زن ب خودی خود هیچ ارزشی نداره
خواسته ها
تمایلات
سلیقه اش
دیدگاهش مهم نیست
و من این برای خودم خلق کردم
در سالهای اول ازدواجم
از طرفی دلممیخواست خودم باشم
ازادی میخواستم
از طرفی ی چیزی درونم من منع میکرد
که بایددد ب حرف و خواسته شوهرت باشی و کرنه لعن و نفرین خدا و فرشته ها پشت سرت
من ی مدت طولانی تلویزیون و فیلم تماشا نکردم
از کانال تلگرامی جوک لفت دادم
ولی اخیرا همراه همسرم ی سریال هفتگی روتماشا میکردیم
توی قسمت اول من جبهه گرفتمکه چ فیلمی
توش دعوا و ناراحتی
همسرم: خب زندگی واقعی نشون میده
من بلند شدم و رفتم
ولی چون بازیگر مورد علاقه امتوش بود
کاهی ی نکاه مینداختم
و بعد از دو هفته دیدم که خودم پیگیر اون سریالم
شکر ک تمام شد
ولی ب خودم قول دادم دیگه تماشا نکنم
و دوباره حواسم باشه
اگه دلم تماشای تلویزیون خواست جم فود یا جم تراول یا جم نیچر بزنم و تماشا کنم