باورهای توحیدی علی(ع) در دعای کمیل

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار افلاطون عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

اولین بار که این فایلو شنیدم و نگاه کردم، با مفهوم توحید و یکتاپرستی آشنا شدم و از اونجا بود که با توجه به درکم سعی کردم فرد توحیدی تری نسبت به قبل باشم و خدارو هزاران بار شکر خیلی ام موفق بوده ام. این شده خط قرمزم که بخوام قدرت رو بدم به غیر از خدا. 

یادمه قبل ورود به سایتم یه کاسبی بود تو شهر ما از کاسبای به نامی بود و من همیشه فکر میکردم اگر با اون همکاری داشته باشم قطعا ثروتمند خواهم شد. اتفاقا باهم همکاری هم داشتیم و قرارداد های خوبی ام نوشتیم اما منجر نشد من به استقلال مالی برسم هیچ وقت تو مخیلاتم خطور نمیکرد رزق و روزی منو خدا میده با باورهام. تمام شد و رفت.

تا اینکه من با مفهوم توحید و یکتا پرستی آشنا شدم و به این درک رسیدم که ثروت مند شدن، نتیجه باورهام و رفتارم با توجه به اون باورهاست و نه همکاری با کاسب شناخته شده و ثروت مند شه.

این اصل نگرش و رفتار من رو نسبت به اون شخص عوض کرد. نه اینکه بی احترامی کنم!!! اصلا، اتفاقا دوسش هم داشتم و ازش درس هم یاد میگرفتم. ما با هم چندتا قرارداد خیلی خوب هم داشتم و ورودی مالی فوق العاده ایی نصیب هر دوی ما شد. یک روز بهم گفت پسر تو هر چی داری از من داری و من صدامو انداختم تو گلوم و گفتم من هر چی دارم از خدا دارم و تو دلم گفتم دمت گرم پسر درساتو تو زندگیت خوب داری عملی میکنی.

آره من اون توحیدی 100 درصد نیستم و اعمال و رفتار 100 درصد توحیدی ندارم. اما خداروشکر اصل رو درک کردم . سازوکار این جهانو درک کردم. معبود مو و پروردگارم رو شناختم و به این آگاهی رسیدم که فقط باید از خدا بخوام و با توجه به درکم و مدارم خیلی خوب دارم عمل میکنم.

قطعا اگر درکم بره بالا تر، رفتارم توحیدی تر میشه و به همون نسبت نتایجم پر بار تر. من اگر آدم قبل بودم و اون شخص بهم میگفت پسر هر چی داری از من داری منم میگفتم آره حق با شماست و تو خودم احساس غرور میکردم که با این شخص دارم همکاری میکنم. ولی مدت هاست به این درک رسیدم خوشا به حال اون شخص که با من همکاری میکنه و مدار من سبب شده ما قرارداد های خوبی ببندیم و ورودی مالی شگفت انگیزی کسب کنیم

بقول استاد: قطعا دعای کمیل یکی از توحیدی ترین دعا هاست. از شما استاد عزیزم سپاسگزارم که این دعا رو به زیبایی هرچه تمام تر، سالها قبل برای ما توضیح دادید و خوشا به حال افرادی که به این فایل ها و به این آگاهی ها دسترسی دارند، گوش میدن و درک میکنن و تو زندگیشون عملی میکنن.

این فایل ها مثل دفترچه راهنما میمونه در درک و شناخت خداوند و قوانین خوشبختی. با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده؛ خدایا شکرت

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    692MB
    59 دقیقه
  • فایل صوتی باورهای توحیدی علی(ع) در دعای کمیل
    54MB
    59 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

539 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اعظم برزگری» در این صفحه: 3
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    به نام خداوند همیشه مهربان

    سلام معبودم!مهربان خدایم…

    صبحت بخیر…

    خدایا مرا همیشه متوجه احساسم کن

    زیباترین جمله ای که امروز صبح خوندم،مرا ‌همیشه،متوجه احساسم کن،توجه به خود و افکار خود و هر آنچه که از ذهن میگذرد و ورودی گذاشتن در مقابل این افکار،رصد و کنترل کردن،فیلتر گذاشتن،بهترین کاریست که در طول شبانه روز میتوانیم انجام دهیم…

    سپاسگذارت هستم که هر روز مرا در مدار درک بیشتر آگاهی هایت قرار میدهی!

    مرا بیشتر متوجه خودم کن!

    مرا بیشتر سپاسگذار خودت و نعمت هایت کن!

    مرا بیشتر در احساس خوبت نگه دار!

    مرا بیشتر متوجه زیبایی هایت کن!

    کمتر کینه داشته باشم،کمتر در معرض چیزهایی باشم که مرا منع کرده ای!

    بیشتر روی باورهای قدرتمند کننده،کار کنم و کمتر با چیزهای دیگر آلوده اش کنم!

    امروز مرا بیشتر متوجه خودم گردان تا از حواشی دوری کنم و اصل را بچسبم که همه چیز اصل قوانین توست!

    امروز مرا در مدار ثروت و فراوانی،در مدار حال خوب و احساس خوب و اتفاقات خوب نگه دار!

    امروز مرا در سلامتی کامل،در آرامش کامل،به دور از کوچکترین حواشی،محافظت کن!

    امروز کار رو برمن آسان کن و هدایت کن به جایی که بهترین ها در انتظارم است!

    امروز من را پر از انرژی خودت کن!

    در این صبح زیبا که تولدی دوباره برای من است،خالی هستم از هر گونه کینه و خشم،مرا پر کن از دوست داشتن ها،از عشق کردن ها،از لذت هایی که با هر چیزی و داشته ای میتوان برد!

    امروز مرا در مدار خودت قرار بده و به فرکانس خودت نزدیکترم کن!

    امروز مرا یک دم به خودم وانگذار که من بی تو هیچم،من بدون هدایت تو،بدون کمکت،بدون دست گرفتن هایت،هیچم!

    معبودم!

    من فقیرم به هر آنچه که از جانب تو به من رسد!

    عشق جانم!

    حالم را و احساسم را مانند خواب چندین ساعت پیش،پر از زیبایی و پر از طراوتی کن که انگار بهشت زیبایت بود و همقدم شدم با خودت در دیدن زیباترین طبیعت جهانم و پر از احساس شکر گزاری،مرا امروز پر از حس سپاسگذاری خودت کن!

    پر از عبادت خالصانه،پر از صلات دلنشین،پر از همقدم شدن در هر لحظه با خودت،که بهترین حس دنیاست!

    مرا تا شب پر کن از عطر خودت تا مالامال شوم از وجودت و تا آسمان هفتم پرواز کنم و همنشین ماه و ستارگانت شوم…

    خدایا دوستت دارم!

    تو را دارم و دارای جهانم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    به نام خداوندی که نزدیکتر است از رگ گردن

    سلام خدمت همگی

    وقتی به خودم فکر میکنم که اسمم رو گذاشته بودم مسلمون و از هیچ کدام از این عقاید و آگاهی ها خبر نداشتم بسیار متاسف میشوم،وقتی حتی یه بار هم نهج البلاغه رو نخونده بودم و دم از با خدا بودن میزدم،وقتی به زیان میگفتم خداپرستم و در دلم هزاران هزار شرک و ریا و خود پرستی بود،وقتی تا مشکلی پیش میومد عجز و ناتوان دلیل همه ی گرفتاری ها رو نتیجه ی سرنوشت از قبل نوشته شده میدونستم،وقتی تا کامم شیرین بود خودم ولی وقتی یه مسئله ایی پیش میومد پای خدا رو وسط می کشیدم،وقتی چیزی میخواستم باید نذر و نیاز و دعا و توسل و …

    وقتی قرآن رو از ترس آتش دوزخ طوطی وار میخوندم و هیچی نمیفهمیدم و مثل نقل و شیرینی ورد زبانم کرده بودم و دریغ از یک معنی،وقتی وان یکاد الذین رو برای جلوگیری از چشم خوردن و چشم نذر بر در و دیوار و دفتر و کتاب و گردن می آویختیم،وقتی بی مهابا غیبت میکردم،بدون ترس دروغ میگفتم،بدون عذاب وجدان تهمت و قضاوت میکردم،وقتی قدرت نجواهای ذهنم اون قدری بود که شب رو تا صبح حرف می زدند بدون وقفه،تمام وجودم رو ترس و وحشت فردا فرا می گرفت!!!

    من کجا ایمان داشتم به این خدا؟؟؟؟؟؟

    کجا ؟؟؟؟

    امروز بعده دوسال بودن در این سایت !چقدر من از من دروغین فاصله گرفتم؟

    چقدر افکارم رو کنترل کرده ام نا شب به محض شکر و سپاسگذاری از خدام خواب مهمون چشام میشه…

    چقدر جلوی موندن و حرف زدن تو جمع هایی رو گرفتم که میتونستم مثل بقیه و مثل قبل خودم باشم و فقط حرف های بیهوده…

    چقدر ایمانم به ابن خدام قوی شده که توی دوسال به لطف خودش یه کسب و کار فوق العاده رو توی خونه راه اندازی کنم و موفق ترین باشم…

    چقدر قرآن رو برام آشکار کرده که هر وقت به تضادی بر میخورم اولین کاری که انجام میدم لای قرآن رو باز میکنم و جوابم رو میگیرم…

    چقدر دلم به بودنش قرص شده که حتی یه اتفاق به ظاهر ناخوشایند آیه ی الخیر فی ما وقع رو برام تکرار میکنه…

    چقدر دستمو گرفته و توی این دوسال راه رو از بیراهه بهم نشون داده…

    چقدر منو شکر گزار و سپاسگذار خودش و نعمت هاش کرده که از کوچکترین تا بزرگترین اون ها رو به قدر توانم سپاس بگویم بااینکه میدونم عاجز و ناتوانم در این باره…

    چقدر منو لایق و سزاور و شایسته ی هر چه نعمت خوب و باارزش هست کرده و روز به روز احساس لیاقتم رو در هر کاری بالا برده…

    چقدر دلم رو آروم کرده،با نشانه هایش…

    چقدر توی این دو سال تونستم خودم رو بهتر بشناسم و نکات ضعف و قدرتم رو درک کنم …

    چقدر کمکم کرده که صدای افکارم رو خاموش کنم…

    چقدر ایمان و اعتقادم به تنها قدرت زمین و آسمان ها بیشتر و بیشتر شده…

    چقدر زیبابین شده ام منی که اولین نقص و عیبی رو به زبون میاوردم الان سعی میکنم توجه کنم آگاهانه به نکات مثبت هر چیزی…

    چقدر من از خدا دور بودم و در دوزخ واقعی…

    چقدر زمانم رو میتونم روی آگاهی های سایت،روی خوندن قرآن،نوشتن و سپاسگذاری کردن،نعمت های خدا رو دیدن،جذب کردن چیزهای بدیهی و…

    چقدر مدارم رو تونستم بالا ببرم که بی توجه به نجواهای ذهن که میگفت چی میخوای بنویسی؟میتونم تمرکز کنم و به یاد بیارم که چه دستاوردهایی توی این دوسال بودن با خدا بدست آوردم!!!!خدا که همیشه بود ولی من خودم،خودم رو محروم کرده بودم!!!!

    وقتی به سالهای گذشته فکر میکنم ناخودآگاه اشک از چشام سرازیر میشه که من چطور زندگی میکردم بدون خدا؟؟؟؟؟

    چقدر به خودم ظلم کرده بودم؟؟؟

    الان میدونم و می فهمم حال امام علی (ع)رو!چون هر چقدر بیشتر بشناسیش مثل خودش بیشتر نیازمندش میشی!تشنه ی درک قدرتش،عظمتش،وجودش…

    برای همین حضرت علی(ع)با این همه دانایی و آگاهی عجز و ناتوایی خودش رو جلوی ربش اعلام میکرد…

    خدایا درکی بده تا بتونیم بنده گی خودت رو بکنیم،درکی بده تا جز خودت از کسی نخواییم،درکی بده آگاه تر بشیم به قدرتت،درکی که همه جیز رو از آن خودت بدونیم و دلبسته و وابسته ی هیچ احدی نباشیم…

    خدایا شکرت و هزاران هزار بار در لحظه سپاسگذارت که بیش از دو سال هست که مهمان قلبم شده ای و قلبم را آرام کرده ای!مرا در این مسیر یاری ده تا بنده ای لایق باشم و تو خشنود و راضی…

    خدایا مرا لحظه ای ،آنی به خودم وامگذار که من بی تو هیچم

    خدایا !قدرت سپاسگذاریم را روز به روز و لحظه به لحظه بیتر کن تا تو را آنگونه که لایق و سزاوار توست بستایم…

    خدایا!مرا به راه راست،راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن…

    خدایا!دوستت دارم ،تو رادارم و دارای جهانم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  3. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    سلام ژیلای عزیز و مهربون

    امیدوارم حال دلتون عالی و قلبتون آروم باشه نازنینم…

    خوشحال شدم سرصبحی کامنتتون رو دیدم!

    سوال پرسیدین که چه طوری و چه کاری؟؟؟؟

    یادمه اولین ماه حضورم در سایت بود و چون قبلا افسردگی شدید داشتم و روزانه 18عدد قرص استفاده میکردم و بی رمق و بی نا بودم بعده اینکه وارد سایت شدم همه رو کنار گذاشتم چون حالم اون قدری دگرگون شده بود که دیگه نیازی به آرام کردن اون توسط قرص و دارو نبود و خدا نشسته بود توی دل و روحم بااینکه قبلا هم بود این خدای من ولی من درها رو به روش بسته بودم…

    وقتی دیدم دلم آروم شده و نتایج من توی یه ماه بودن در این سایت شگفت انگیز شده،بنا به گفته ی استاد که فرموده بودن حرکت کنید از هر جایی که هستید و وقتی از خدا هدایت میخوای خودش به راحتی هر چه تماتر هدایت میکنه!انگار یه مادره مهربونه،دستت رو میگیره و میبرتت هر کجایی که دلت میخواد حتی بهتر از اون…

    به شیرینی و کیک پزی علاقه وافری داشتم و هر روز برای خونواده ی خودم از هر دستور جدیدی امتحان میکردم،وقتی خواستم بنا به گفته ی استاد که هر کدوممون یه رسالتی داریم و باید انجامش بدیم اونجا منم گفتم رسالت من همین کاره!کاری که ازش لذت میبرم و هر وقت انجامش میدم گذشت زمان رو احساس نمیکنم!!

    به همسرم گفتم میخوام شروع بکار کنم و چون شکر خدا از نظر مالی تامین بودیم و به خاطره اینکه ایشون میدیدن من با من یه ماه قبل کلی فرق کردم منی که هر روز کارم دکتر و دوا و یه متخصص جدید برای کمی بهتر شدن احوالم بودم هیچ مقاومتی نکردند و گفتند مشکلی نیست….

    وقتی از خدا هدایت میخوای از ته دل،همون جا جواب میده!!!

    دو سه روز بعد همسرم اومدن و گفتند یه دوستی دارم مهمونی بزرگ داره و میخواد چند مدل دسر و فینگر فود سفارش بده ولی نمیدونه کجا؟از من گفت از شما بپرسم که جایی رو سراغ دارین؟!که من بلافاصله بدون فکر کردن گفتم من انجام میدم…

    و برای اولین بار شروع کردم و برای حدود چهل نفر از چند مدل دسر و پیش غذا آماده کردم و بسیار زیبا و تمیز در اومدن و بسیار راضی و خوشحال اون طرف که من تابحال چنین دسرای خوشمزه ای ندیدم و نخوردم!!!!

    و برای انجام اون همه کار صد تومن پول گرفتم دو سال قبل!و چون کار نکرده بودم نتونستم قیمت مناسبی رو بگم و گرفتم و اون قدری این صد تومن من رو شارژ کرد و اون قدری بهم انگیزه داد که با همون پول رفتم وسایل مورد نیاز کیک کاری رو گرفتم و اومدم یه کانال تو تلگرام زدم و اعلام کردم که آماده ی سفارش گیری هستم و چون قبلا هر جایی میرفتم از هر چه که درست کرده بودم میبردم زود سفارش گیریم آغاز شد و لطف خدا در همه حال شامل حالم شد!!!

    و کیک خامه ایی سفارش دادند و من بدون رفتن به کلاس و گذراندن دوره ،سفارش گرفتم و شروع کردم!!!بعده دو سه هفته وقتی واقعا دیدم مشتری ها کم کم دارن اضافه میشن و بعضی از کارها سختند و من از نظر اینکه باید خروجی کارام زیباتر از این باشه به پیشنهاد خواهرم برای یه دوره ثبت نام کردم و زیر نظره یه استاد دوره ی سه روزه رو گذراندم و به طوره رسمی شروع به کیک کاری اونم تو خونه ی خودم با تمام امکاناتی که داشتم کردم!و هر بار هر پولی که در میاوردم رو ،می رفتم و وسایل مورد نیازش رو تهیه میکردم!!!!

    گذشت و گذشت که امسال پاییز شکر خدا دومین سال کار کردنم همراه با حضورم در این سایت که به لطف خدا و به جرات میتونم بگم جزوء اولین های شهرم هستم بااینکه شهرمون کوچیکه(12هزار)ولی شکره خدا یه شهر ثروتمند و پراز پول هست!!! تو کار کیک کاری رشد کردم و چون این کاررو دوست داشتم دیگه پیش غذارو همون اولای کار رها کردم و استاد میگن!مهم شروع کردن هست و تو پای درراه بنه و هیچ مپرس که راه خود گویدت چون باید کرد و الان هم به لطف خدا همراه خواهرم که ایشون هم شیرینی درست میکنند!کار میکنیم و لذت میبریم وثروت می آفرینم و شیرینی و لحظات خوش رو به خونه های مردم میبریم و هر روز مثل خوده خدا یه اثر جدید خلق میکنیم…

    و خدای مهربون مثل همیشه کمکمون میکنه و میخواییم کارهای بزرگتر رو انجام بدیم…

    و شما هم هر کاری رو دوست دارین میتونین از همون جایی که هستین شروع کنید

    و ممنون از وجودتون که باعث شدین حرکت تو این مسیر زیبا دوباره برام یاد آوری بشه و بدونم از کجا شروع کردم به لطف و مهربانی خودش…

    و اینم بگم که شکر خدا دیروز یه ماشین شاسی صفر کیلومتر لاماری رو خریدیم که منم یه سهم بزرگی از پولش رو تونستم با کار کردنم بپردازم!!!!آرزو بود برای هردومون که یه ماشین صفر کیلومتر داشته باشیم ولی به قول استاد آرزوها نمیمیرند…

    ثروتمند و شاد و پر انرژی و سلامت و همیشه به یاد خدا باشید و خدا ساکن قلب مهربونتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: