باورهای توحیدی علی(ع) در دعای کمیل - صفحه 20

سلام و عرض ادب حضور استاد عزیزم و خانم شایسته گل و همه همراهان عزیز این سایت وزین. من از ابتدای سال 99 با استاد و سایتشون آشنا شدم و با دوره 12 قدم شروع کردم. ولی اعتراف می کنم که هنوز آمادگی دریافت هدایت های دلی رو نداشتم. همین باعث شد که به دلایلی که جهان خودش میدونه فقط تا قدم ششم تونستم همراه بشم و بعد از مسیر خارج شدم. ولی سعی کردم خودم رو دوباره برگردونم. در طول یک سال گذشته بصورت پراکنده آموزش هایی از استاد عباسمنش از طریق فایلهای رایگان و پست های اینستاگرامشون دریافت کردم ولی متمرکز نبودم. ولی تصمیم گرفتم کتاب بخونم و دو سه تا کتاب در حوزه موفقیت و انضباط شخصی خوندم و باعث شد دوباره ذهنم روی فرکانس موفقیت و قوانین الهی تنظیم بشه. از ابتدای پاییز 1400 دوباره به خانه دوم خودم یعنی سایت عباسمنش برگشتم و با یک برنامه منظم و مدون خودم رو مکلف کردم که هر روز حتما یک فایل از فایلهای رایگان استاد گوش بدم و نکته برداری کنم. حالا بریم سراغ نتایج…

همسر من شغلش رو از ابتدای شروع کرونا از دست داده بود و خونه نشین شده بود و با مقداری پس انداز که داشتیم و وارد بورس کرده بود زندگی رو می گذروندیم. در این مدت حدود2 ساله هردوی ما در حال آموزش دیدن در بازارهای مالی و ارزهای دیجیتال و فارکس بوده و هستیم. و کم کم داریم به یک ثبات و پیشرفتی می رسیم ولی من دوست داشتم همسرم بیرون از خونه هم شغلی داشته باشه و درآمدمون خیلی بیشتر بشه.

یک روز تصمیم گرفتم خانواده همسرم رو جمعه نهار دعوت کنم. با خودم گفتم این دعوت باعث خیر و برکت فراوان برای ماست وببینید که چی شد. دوهفته بعد از اون مهمونی روز پنجشنبه ای بود که داشتم فایل دعای کمیل استاد رو گوش می دادم و به قول ایشون قلبم باز شده بود و واقعا منقلب شده بودم و اون لحظه از ته دلم برای همسرم دعا کردم و گفتم خدایا همسرم خیلی انسان چشم و دل پاکیه، آزارش به کسی نمیرسه و برای همه خوب میخواد. در مسیر افکار درست مالی قرارش بده و براش شرایطی فراهم کن که شغل و درآمد عالی داشته باشه. هرچند که خودم هم دارم از لحاظ مالی تلاش میکنم پولساز و قوی بشم ولی دلم میخواد همسرم هم در این مسیر موفق عمل کنه. فردای اون روز یعنی جمعه وقتی خونه پدر همسرم بودیم و همه جمع بودند شوهر خواهر همسرم که کارخونه داره و بسیار انسان خیر و نیکوکاری هست به همسرم گفت بیا بریم کارخونه یه سر بزنیم و برگردیم. شب که برگشتیم خونه خودمون همسرم گفت که فلانی توی مسیر کارخونه باهام صحبت کرده و سه تا شغل بهم پیشنهاد داده و گفته خودم همه جوره ساپورتت میکنم. حتی دستگاه برات میخرم باهاشون کار کنی. من در اون لحظه فقط اشکام سرازیر شد و از خدای علی(ع) تشکر کردم و به همسرم جریان دعا کردنم رو گفتم.

دو روز بعد دوباره اون آقا به همسرم زنگ زد و گفت یک شغل دیگه واست پیدا کردم راحت تر نزدیک کارخونه خودم از فردا بیا سرکار. من که دیگه واقعا داشتم دیوانه میشدم باز هم با اشک شوق از خدای نازنینم سپاسگزاری کردم و گفتم خدایا من فقط یه مهمونی دادم و یک دعای خالصانه کردم و تو اینجوری جواب منو دادی. پس من تا حالا توی زندگیم چیکار میکردم؟ چه کارهایی میتونستم انجام بدم و از این قوانین چه برکت ها و نعمتهایی وارد زندگیم کنم و از خود دریغشون کردم؟ الله اکبر از این دعای عظیم و این شخصیت بزرگ الهی که به این زیبایی کلام خدا رو بصورت دعا درآورده. الهی شکرت بخاطر وجود انسانهای شریف و فرهیخته ای مثل استاد گلم که دستی هستند از جانب پروردگار برای هدایت کسانی مثل من که میخوان تغییر کنند ولی بلد نبودند. و هزار مرتبه شکر برای اینکه در عصری زندگی می کنیم که همه این قوانین به سادگی میتونه در دسترس ما قرار بگیره و هر روز کارها برامون راحت تر انجام میشه.

من بیش از پیش ایمان دارم که در مسیر درست پیشرفت و تکامل قرار گرفتم و حسی در درون من میگه نقطه جهش زندگیم اینجاست و دارم وارد اون مسیر سرسبز و زیبای صراط مستقیم قرار می گیرم. دارم بوی پیراهن یوسف رو استشمام می کنم…

ارادتمند همه شما و به امید لذت بردن همه مون از مسیر مستقیم نعمت ها و زیباییهای جهان