با هر چه بجنگی، آن را ماندگارتر می کنی

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

ما با حرف زدن درباره ناخواسته ها یا مبارزه با آنها، نه تنها به آنها خاتمه نمی دهیم، بلکه به خاطر توجه به آنها گسترش شان می دهیم.

سالهاست، مبارزه با تروریسم ادامه دارد، هر بار یک گروه بوجود آمده و فجایعی به بار می‌آورد. همینکه این گروه از بین می‌رود، گروهی دیگر سر بر می‌آورد و همچنان این مبارزه ادامه دارد.

اگر از دیدگاه قوانین کیهانی، مفهوم ” مبارزه با تروریسم ” را بررسی کنیم، به این نقطه می‌رسیم که جهان بوسیله مبارزه با تروریسم ، به آن‌ها توجه می‌کند و از آنجا که این یک قانون ابدی است که:
به هر چیزی توجه کنید، اساس آن چیز ریشه زده و با توجه بیشتر، هر روز قدرتمندتر از قبل ظاهر می‌شود، بنابراین، مبارزه با ترورسیم، تنها ریشه‌ی آنها را گسترده تر می‌کند!!!

طبق قانون بدون تغییر خداوند، فارغ از اینکه چقدر برای مبارزه با تروریسم ، انرژی و هزینه صرف می شود یا ائتلاف و گروه تشکیل می‌شود، جامعه جهانی با مبارزه علیه تروریسم، فقط به گسترش موضوعی به نام تروریسم، کمک می کند. زیرا تنها چیزی که در این مبارزه تغییر کرده، نام گروه‌های تروریستی بوده است. تغییری از القاعده به داعش و … در حالیکه هنوز هم با اینهمه سال مبارزه با تروریسم، موضوع تروریسم، مهم‌ترین مسئله جهان است!

بر طبق قوانینی که شناخته ام:

راه حل این مسئله، مبارزه با تروریسم نیست بلکه بی توجهی به تروریسم است! یا به قول قرآن، اعراض کردن از آنهاست.

زیرا این خاصیت جهان است که به هر چیزی توجه کنید، اساسِ آن چیز را در زندگی‌تان بوجود آورده و جنسِ تجاربِ زندگی‌تان همانند با آن می‌شود.

تنها راه حل مسئله تروریسم، توجه به متضادِ آن یعنی همه چیزهایی است که مساوی هستند با: صلح، آرامش، شادی و زیبایی

زیرا به قول انیشتین، نمی‌توانید همزمان از جنگ جلوگیری کنید و برای آن آماده شوید

جهان مفهمومی بنام “مبارزه با تروریسم” را نمی‌شناسد! به همین دلیل است که ما هنوز هم نتوانسته‌ایم بوسیله مبارزه با تروریسم، آنها را از بین ببریم.

پس طبقِ قانون، ما در آنِ واحد، فقط می‌توانیم:

یا به تروریسم توجه کنیم یا به صلح و دوستی!

یا به خوبی توجه کنیم یا به بدی!

یا به ثروت توجه کنیم یا به فقر!

یا به سلامتی توجه کنیم یا به بیماری!

کانون توجه شما، اساسِ تجربه‌های زندگی‌تان را تشکیل می دهد!

تصمیم با شماست، چه چیزهایی را می‌خواهید تجربه کنید؟  پس به آن توجه کنید!

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری با هر چه بجنگی، آن را ماندگارتر می کنی
    225MB
    19 دقیقه
  • فایل صوتی با هر چه بجنگی، آن را ماندگارتر می کنی
    17MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

624 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نرگس آقااحمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    نرگس آقااحمدی گفته:
    مدت عضویت: 3119 روز

    سلام استاد عزیزم،و همخ دوستانم

    چند روز پیش تصمیم گرفته بودم که هر ده روز یه بار موضوعی رو انتخاب کنم و روش کار کنم،البته درباره تغییر باورها،هرباور اشتباهی رو ده روز روش وقت بزارم و بهش حمله کنم تا توش بتونم رشد کنم،و از خدا خواستم که هدایتم کنه که اونجاهایی که میلنگم رو بشناسم، دو سه روزیه که نشانه های من همشون درباره ی تمرکز بر روی نکات مثبته،ودر اخر روز سوم و این فایل هم نشانه منه…قبل ده روز من خودم به این نتیجه رسیده بودم که برای تغییر باورها زمانی که باور اشتباهتو پیدا می کنی بعد اینکه باور درستشو پیدا کردی باید با توجه مثبت باور درست رو توی ذهنن بسازی،و به این درک رسیده بودم که اصل کار توجه مثبته به هرچیزی، و به قول استاد به هرچی توجه کنی اساس اون رو وارد زندگیت می کنی و این یه حقیقت محضه،وقتی به این چند ماه گذشته نگاه میکنم،میبینم که هرجا احساسم خوب بوده و هرجا تونستم آگاهانه این احساس رو خوب نگه دارن با کنترل ورودی هام رشد کردم و یه قدم جلوتر رفتم و زیبایی های بیشتری دیدم،ولی خوب واسه ذهنی که سی سال تمام سعی داشته با گشتن دنبال دلیل اتفاقات البته تو محیط اطرافش نه درون خودشو هی چرا چرا من کردن زمان میبره،چقدر زمان میبره؟ هرقدری که تو وقت بزاری و متعهد باشی و یا به قول استاد جهاد اکبر رو شروع کرده باشی…استاد من قبلا هم این نشونه رو داشتم ولی این چند روز که بیشتر تمرکز کردم بیشتر درک میکنم صحبت های شمارو…شکرگزاری که خداوند هم بارها توی قرآنش بیان کرده دقیقا همینه توحه به نکات مثبت،اساس شکرگزاریه….

    یه مثال جذابش توی زندگی من توی همین چند وقت اخیر که خیلی هم لذت بردم‌ و هم عمیقا درک‌کردم این بود که ما هرشب موقع شام،من و دخترگلم و همسر عزیزم،فایلی از سریال بهشت رو نگاه میکردیم و با دیدم هرزیبایی خداروشکر میکردیم، بعد من توی ذهنم سوال پیش اومد که الان که استاد و مریم جون لب اب وایمیستن و اون منظره رو نگاه میکنند چه حسی دارن از دیدن این همه زیبایی،بعد ذهن منفی باز اومد وسط که حیف تو نداری، تو کجا اونجا کجا، میدونی چقدر باید زحمت بکشید تا همیچین چیزی و تجربه کنی،ولی ازونجایی که دوست نداشتم حسم بد رو تجربه کنم،پیش خودم گفتن وقتی خدا به عباس منش داده به منم حتما میده،ذهنم گفت چجوری؟گفتم به من و تو چه خدا باید انجام بده و میده و من فقط باید ایمان داشته باشم که میتونم همچین چیزی رو تجربه کنم؟ همون روزا ما یه مسافرت به شمال رفتیم…توی جاده سیاهکل وقتی برای نهار میخواستیم وایستیم یه جایی، وارد یه مسیر شدیم که قبلا هم رفته بودیم ولی همش دورو برمون سنگ بود، من دوست نداشتم اون مسیرو برم و هی میخواستم مخالفت کنم، بعد یه صدایی گفت صبر کن من هدایت می کنم منم سپردم به خودش، تا اینکه چشم همسرم خورد به جایی که دورش یه باغ بود و در حد یه راه ماشین دید داشت، تو نگاه اول جای قشنگی بود و ماهم رفتیم وقتی ماشین رو داخل بردیم دیدیم یه دریاچه اونجاست که البته دست ساز بود و دورتارش درخت رفتیم کنارش نشتیم و پیش خودم گفتم چقدر شببه بهشته عباس منشه به همسرمم که گفتم اونم تایید کرد ولی در ابعاد خیلی کوچکتر، واقعا محو اون زیبایی شدم و خدا گفت ببین به چه راحتی تورو هدایت کردم به اینجا پس میتونم به جاهای دیگه هم هدایتت کنم…خدایا سپاسگزارتم سپاسگزارتم سپلسگزارتم

    همه اینها بر میگرده به اون لحظه که وقتی نجواها شروع میشه بتونی اگاهانه ذهنت رو کنترل کنی من وقت یاون شب دهنم بهم میگفت که نمیشه،پیشخودم وقتی اون جواب رو دادم و خداروشکر کردم برای گوشیم برای اینترنت که میتونم اینطوری این همه زیبایی رو ببینم و لذت ببرم خدا هدایتم کرد به تجربه های بیشتر و بهتر و اون سفر واقعا بهترین سفر عمرم شد تا به الان چون زیبایی هایی رو دیدم که هربار میرفتیم به همون شهر ولی ازش خبر نداشتیم،همون جا هم با همسرم این باورو ساختیم که هرچقدر از نعمت هایی که داریم بیشتر لذت ببریم خداوند نعمت بیشتری برای لذت بیشتر به ما میدهد،این باور رو زمانی میدا کردم که غروب کنار ساحل زیبا و خلوت قدم میزدم و فکر میکردم چرا هروقت میرم مسافرت یه حس دلشوره مانند نمیزاره لذت کافی روببرم اونم منی که عاششششق شمالم، و بعد یادم اومد جملاتی که همیشه به ما میگفتم، که لذت ببر، استفاده کن، بخور،ببین شاید بعدا گیرت نیاد و این حس دلهوره اور همیشه بامن بود که نکنه این اخرین بار باشه و اون وقت با همسرم این باورو ساختیم و میتونم بگم خیلی کمتر شده اون حس بد و من از کوتاهترین سفرم هم بی نهایت لذت میبرم و جز زیبایی نمیبینم حتی این چند روز گذشته که رفته بودیم برای یهکار یه سفر چند ساعته مسیری که به نظر خشک و سنگلاخ بود پراز پرنده های زیبا و شگفت انگیز بود که من اولین بار بود میدیدم و انقدر توجهم روی اونهابود که به جایی هدایت شدیم که واقعا شگفت انگیز بود جایی که بیخ گوشمون بود و ما خبر نداشتیم…

    بعد این تجربیات حرف های شمارو بیشتر درک می کنم و با خونم اجین میشه و در من جریان پیدادمی کنه،ولی نمیدونم باید همیشگی باشه، باید به قول استاد هرلحظه باشه و وقتی خدا توی قرآن میگه خوشا به حال آنان که دائم در نمازند میتونه منظورش همین باشه و قطعا همینه

    اول از همه از خدا تشکر میکنم و از شما استاد عزیزم که این نشانه امروز من رو ایجاد کردی، و واقعا برای من هنوز که هنوزه شگفت انگیزه دقیقا جواب سوالات و نیاز هامو میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: