یکی از کارهای روزانه من، توجه به نعمت هایی است که وارد زندگی ام شده. سپاس گزاری برای نعمت های زندگی ام و ربط دادن آنها به قوانین کیهانی و توحید عملی، مهم ترین کار زندگی هر روز من است.
به نظرم تکرار این روند، مهم ترین دلیل موفقیت هایی است که کسب نموده ام.
یادم می آید، آن روزها که تازه قوانین خداوند را شناخته بودم، انجام همه این کارها را به عنوان تمریناتی برای رسیدن به خواسته هایم انجام می دادم.
اما آنقدر به تکرار این شیوه ادامه داده ام، که اکنون این موضوع، جزئی از رفتارم شده و این عادت را در من ساخته تا به راحتی با دیدن داشته های زندگی ام و تمرکز بر آنها، بتوانم هر ناخواسته ای را نادیده بگیرم.
موضوع این فایل، انجام یک تمرین برای ساختن چنین عادتی است.
این تمرین را، قانون تمرکز بر داشته ها، راه رسیدن به خواسته ها نامیده ام.
زیرا ذهن مان عادت دارد ما را به سمت تمرکز بر ناخواسته ها ببرد،
عادت دارد به راحتی هزاران اتفاق خوب در زندگی مان را نادیده بگیرد، اما اگر فقط یک اتفاق بد رخ دهد، هزاران بار آن را برایمان بازگو نماید تا باور کنیم هیچ اتفاق خوبی در زندگی مان رخ نداده و جایی برای تمرکز بر نکات مثبت در زندگی مان وجود ندارد.
به قول قرآن، شیطان قسم خورده با نجواهایش شما را گمراه نماید
به قول قرآن، نجوا فقط از سوی شیطان است برای اینکه مومنان را غمگین نماید
مهم ترین کار زندگی تو، تلاش ذهنی آگاهانه برای رفتار نمودن بر خلاف این سیستم ذهن و وعده شیطان است. یعنی آگاهانه تمرکزت را بر داشته های زندگی ات بگذار. آگاهانه به خاطرشان سپاس گزار باش و با ارسال این فرکانس ها، خود را وارد مدار خواسته های بیشتر نما.
من تمام نعمت های زندگی ام را به این شکل وارد زندگی ام نموده ام و دوست دارم افراد زیادی بتوانند اهمیت این فرمول را بشناسند و مهم تر از آن در زندگی خود به عنوان اصلی اساسی، اجرا کنند.
یک تمرین عملی برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»:
- در بخش اول، تمام اتفاقات خوب و تجارب عالی ای که در سال ۹۶ در زندگی ات کسب نموده ای را بنویس.
درباره نوشتن شان آنچنان سخاوتمند باش که حتی از کوچکترین شان هم نگذری!
- در بخش دوم، بنویس می خواهی چه تجاربی را در سال ۹۷ کسب نمایی
هدف این تمرین این است که از داشته هایی که در این یک ساله در زندگی ات کسب نموده ای قدرت گرفته و این قدرت، ایمان و عزت نفس و باور را برای خلق خواسته های سال ۹۷ به کار بگیری.
هدف این تمرین این است که با قدرت گرفتن از داشته های زندگی ات، خود را وارد مدار بالاتری نمایی که در آن مدار ،خواسته های بیشتری انتظارت را می کشد
هدف این تمرین این است که سخاوت خداوند و فروانی جهانش را باور نمایی تا بتوانی باز هم درخواست نعمت های بیشتری ازخداوند داشته باشی
این تمرین تمام کار زندگی شماست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD414MB11 دقیقه
- فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها9MB11 دقیقه
سلام همگی!امیدوارم خوب باشید.عجب سالیه این سال97٫ عاااااااااالی!
دارم کامنتهای دوستان خوبم رو میخونم ولذت میبرم ونکات عالیش رو برای خودم علامت میزنم.میخوام یه موضوعی رو بگم که خوندن کامنتهای دوستان تااینجا تاثیر داشته روش.وقتی دستاوردهای سال قبل رو نوشتم چندین بار برای خودم خوندمشون مواردی دقیقتری رو یادم اومد به قدری احساسم عالی شد که اشک شوق هم همزمان میریختم که چه تجربیاتی داشتم ومن چه واکنشهای عالی نشون دادم چه جاهایی خود خدا چه اتفاقاتی رو تنظیم کرده بود که درزمان مناسبش انتفاق بیفته چه جاهایی به خاطر ایمان راههای عالی برام باز شده بطور واقعی تو مسیر اتفاقات نه چندان خوب حتی من چه واکنشهای عالی داشتم که اگر تو این مسیر نبودم شاید معلوم نبود چه واکنشی نشون میدادم بسیار خوشحال بودم .همین نوع برخوردم وواکنشهام رو که مرور میکردم به طرز واضحی تغییرات رو تووجودم احساس میکردم.با همین احساس عالی شروع به خوندن کامنتها کردم.با دیدن نتایج دوستان ذهنم شروع به واکنش کرد ایمان؟احساس خوب؟صبر با امید؟سپاسگزاری؟اینها هم شدن نتیجه؟واقعا؟باور نداری برو ببین چندتا ستاره گرفتی.خب من هم رفتم دیدم!بهم گفت بفرما دیدی؟یه جوری باهام برخوردمیکرد که احساس یه دختربچه رو پیدا کرده بودم که با یه آبنبات چوبی ساده گولش زدن!ازمدتی قبل دوست داشتم روی دوره های عزت نفس وعشق ومودت کار کنم حس درونیم بهم میگفت.ازوقتی که از خدا درخواست کردم درست همزمان باهاش این مسابقات دومیلیونی شروع شد.و این دوتا دوره با تخفیف 40 درصد میشد همین دومیلیون.برای همین من هم فکر کردم این راهیه که باید انجامش بدم وخب دادم وتاالان این اتفاق نیفتاده بود که من برنده بشم وذهنم بهم میگفت باتوجه به رایها اگر قرار بشه مثل قبل باشه تو باز هم برنده نمیشی!حالا باز هم برو به خاطر نتایجت! خوشحال باش.باید اعتراف کنم من هم کمی ناراحت شدم والبته کلا از فکر مسابقه اومدم بیرون.کامنتها رو که میخوندم یکی ازدوستان گفته بودن من هیچوقت هیچ دوره ای رو با جایزه نخریدم وهمیشه هم به بهترین حالت برام فراهم شده.نمیدونم چرا این کامنت خیلی به من احساس خوبی داد.اون لحظه من هم به خدا گفتم اوکی!من از این راه گذشتم.توی کامنت قبلیم بی اختیارنوشتم که من همیشه هرمنبع وهرچیزی که میخواستم برام فراهم شده.دقت کردم دیدم بله همینطوری بوده.همیشه. بنابراین به خدا گفتم تو این دوتا دوره رو برام جور کن من هم تعهد میدم قول میدم تمرینات رو عالی انجام بدم خودت بهم گفتی روی اینها کار کنم.من میخوااااامشون چطوری نمیدونم.اینکه الان زمان مناسبی هم دارم میخوام ازش استفاده کنم.تو همین فکرها بودم که پدرم من رو صدا زدن وگفتن میخوام یه مقدار پول بهت بدم بری گوشی بخری!قیافه من شبیه اون ایموجی شده بود که ازشدت تعجب چشماش بزرگ شده!!!!بهم پول بدید برم گوشی بخرم؟پدرم گفتن بله الان میرم برات پول میریزم فردا برو بخر!!! من هم به پدرم گفتم من فعلا گوشی نمیخوام الان ترجیح میدم چندتا دوره آموزشی که بهم کمک میکنن رو بخرم اونها مهمترن.(به خودم هم میگفتم اگر اعتماد به نفس عالی نداشته باشم روابط خوبی نداشته باشم چه فرقی میکنه گوشیم چی باشه!)پدرم بهم گفتن مطمئنی گوشی نمیخوای؟من هم گفتم بله مطمئنم! بعد پدرم از من پرسیدن چقدر لازم داری؟من هم گفتم دومیلیون!انقدر تجسم کرده بودم که من این دوتا دوره رو با تخفیف میخرم یا توزمان تخفیف میخرم همینطور چک معجزه سپاسگزاری روهم همین مبلغ نوشته بودم بالاش هم نوشته بودم برای خرید دوره عزت نفس وعشق ومودت با تخفیف 40 درصد.تازه یادم اومد زمان تخفیف تموم شده وقیمت این دوره ها یه مبلغ دیگست.به پدرم هم گفتم البته با تخفیف انقدرهست ولی شما همون دومیلون رو برام بریزید من ایمیل میزنم ودرخواست کد تخفیف میکنم.پدرم بهم گفتن مطمئنی کد تخفیف رو بهت میدن؟گفتم بله!مطمئنم!خب من الان دوتا دوره رو دارمشون! اون هم خیلی ساده وراحت.به خدا میگفتم به این سرررررررررعت!واقعا باورم نمیشه.عالی بود!خب بهم گفت بله!شما حالا بگو ایمان؟احساس خوب؟صبر؟سپاسگزاری؟ مگه اینها مهمن؟من هم گفتم ببخشیییییید!ذهنه دیگه!فراموشکاره خیلی اوقات خیلی چیزها رویادش میره باید یادآوری کنم بهش!من اشتباه کردم.قول میدم دیگه این مواردی که گفتم رو دست کم نگیرم.قول میدم دیگه نتایجم رو با بقیه مقایسه نکنم.قول میدم یادم نره پایه همه این رسیدن ها همین مواردی هست که گفتم اهمیت نداره.قول میدم قول میدم یاد نره چه مواردی رو باهمین احساسات درونی بطور واقعی عالی گذروندم قول میدم برخوردهام واکنشهام رو فراموش نکنم.قول میدم اهمیت ایمان رو نادیده نگیرم.قول میدددددددم! اینکه من باز هم سپاسگزارم.هم به خاطر تو هم به خاطر اعضای خانوادم!عاشقانه سپاسگزارم.شاید داشتنشون موفقیت نباشه ولی قطعا نعمتیه که دارم انقدر فوق العاده هستن که اگر تاابد هم هیچ کاری نکن برام عاشقشونن.مرسیییییییی!خب من برای سال 97 گفتم که من اهدافم رو نوشتم ولی عجب سالیه امسال!تو همین چند روز من به سه تا از خواسته هام رسیدم اون هم به صورتی که برای هیچکدومشون راهی نداشتم ولی وقتی روی خدا حساب باز میکنی اونوقته که میبینی میشه! راستی دوست دارم امسال از لحظات زندگیم استفاده کنم ولذت بیشتری هم ببرم.بیشتر هم تفریح کنم.درکنار خواسته ها واهداف دیگم.
سلام سال نو مبارک برای همه بهترینها رو آرزو میکنم!
اولش که سوال رو دیدم داشتم با خودم فکر میکردم جواب این سوال برای من چیه.راستش دستاورد سال 96 برای من کمی متفاوت وعجیب هست شاید نسبت به بقیه چون این سال برای من سال متفاوتی بود.برای اینکه درمورد سال 96 بگم باید کمی برگردم به عقب یعنی سال 95٫اواخرش.آخر بهمن ماه سال 95 دراثریک سری اشتباهات ما همه زندگیمون رو ازدست دادیم.ازنظر مالی به شرایط متفاوتی رسیدیم.پول/ماشین و…خیلی چیزهارو نداشتیم آخرین چیزی که از دست دادیم خونمون بود خونه ای که توش زندگی میکردیم.جالبه اون روز دقیقا همون روزی بود که جلسه 9و10 راهنمای عملی اومد روی سایت.دوره ای که من خودم هم نمیدونم اون زمان برای چی خریدمش.بعد از از دست دادن خونمون وارد شرایط متفاوتی شدیم. شرایطی که کمی خاص بود چون من همیشه تو رفاه کامل بزرگ شده بودم همیشه همه چیز داشتیم وهمه چیز عالی بود ولی الان متفاوت ازقبل بود.اولش من خیلی زیاد نگران بودم که حالا که ما پول کافی برای داشتن خونه نداریم یا خونه نداریم چی میشه.ما خیلی چیزها ازدست دادیم ولی ازهمه بدتر برای من خونه بود.تو اون روزهای متفاوت مهمترین دستاوردی که من داشتم ایمان بود.چیزی که هیچ وقت انقدر واضح تجربش نکرده بودم.سپاسگزاری بود.باوجودیکه اولش من هم ناراحت ونگران شدم ولی خیلی سریع تونستم توجهم رو کنترل کنم وبذارم روی چیزهایی که همون موقع داشتیم خانوادم سلامتی وخیلی موارد دیگه.اون موقع من ازنظر مالی بسیار متفاوت از قبل بودم ولی خیلی زیاد ایمان داشتم انگیزه امید احساس خوب وخیلی موارد دیگه.من خیلی زود تونستم به احساس کمی بهتر برسم ویادبگیرم که ما تنها نیستیم خدا رو بیشتر باور کنم وتمام نعمتهایی که داشتیم وداریم.اولش من نگران این بودم که کجا بریم وچکار کنیم.یکی از آشنایانمون یک ماه خونش رو به ما دادن بدون هیچ هزینه ای وما توش تونستیم زندگی کنیم.بعدش شرایطی فراهم شد که ما تونستیم با شرایط مناسب یه خونه خارج از شهر بگیریم وبتونیم وسایلمون روبذاریم و اینکه خونه مادربزرگم هم بود.ایشون فوت کردن ولی خونشون هنوز هست با تمام وسایل.یکی از دوستان مادرم یک طبقه از خونش با کلیه وسایلش رو دراختیار مادرم قرار داد بدون هیچ پولی.و ما حتی یه روز هم بدون خونه بودن بهتر بگم حتی یک ساعت رو هم نچشیدم.بزرگترین ومهمترین دستاوردوچیزی که من سال 96 داشتم این بود که ایمانم قویترشد بیشتر از پیش خدا رو تونستم باور کنم.توی جمع توی تنهایی.بطور واضح ومحسوسی هم هدایتها وحمایتها ودستان خدا رو دیدم.روزی که من نگران این بودم که حالا که ما خونه نداریم وشرایط متفاوته چکارکنیم وخیلی ناراحت بودم دقیقا همون روزآقای عباس منش فایل مربوط به خونه سابقشون رو گذاشتن واینکه رویاهات رو باور کن.یعنی اتفاقیه؟هدایت وحمایت خدا از این واضحتر؟داشتن احساس خوب احساس سپاسگزاری ولذت ایمان صبر وهمه چیزهای خوب تو روزهای عادی داشتنش شاید به چشم نیاد ولی وقتی تو شرایط متفاوت قرارمیگیری میفهممی که بزرگترین دستاوردهای زندگیت هست که بهت قدرت میده با تضادی که برخورد کردی ببینی چی میخوای خواسته هات رو بزرگتر کنی ایمانت روبیشتر کنی خودت وخدا روبیشتر باور کنی احساس بهتری داشته باشی احساس لذت سپاسگزارتر باشی.احساس سرزندگی وشادابی داشته باشی فارغ از هرچیزی که توی زندگیت هست ونیست واینها هستن که بهت اجازه حرکت بیشتری بهت میدن.نمیتونم بگم سال 96 برای من بهترین سال زندگیم بود چون من سالهای پر از نعمت وفراوانی زیادی رو تجربه کردم واین سال قابل مقایسه با قبل نبود ولی بطور قطعی میتونم بگم متفاوترین سال زندگیم بود.سال سرشار ازایمان.شاید ازنظر مالی مثل قبل نبود ولی این تضاد باعث شد من خیلی موارد درونی رو یادبگیرم آرامش بیشتری رو تجربه کنم انقدر که اطرافیانم هم بهم میگن.قبلا کمی ریزش مو داشتم ولی الان بقیه بهم میگن چقدر عالی شدی چون خیلی آرامش داری واین صرفا به خاطر این که قدرت خدا وخودم رو بیشتر باورکردم.یادگرفتم بیشتر روی خدا حساب باز بکنم.شرایطی پیش اومد که کسی میتونست کمکمون کنه که خونمون رو ازدست ندیم ولی این اتفاق نیفتاد ومن هم به خودم گفتم مرسییییی خدا میخوای فقط روی خودت حساب باز کنم. نمیتونم بگم که صد درصد ایمانم عالی شده وهیچ ایرادی ندارم ولی میتونم بگم خیلی عالیتر وبهتر از قبل هستم وبسیار احساس خوبی دارم واین به خاطر عوامل بیرونی نیست به خاطر اینه که دارم روی خدا تکیه بیشتری میکنم.اینها مهمترین نتایجم بود در سال96٫ایمان سپاسگزاری صبربا امید دیدن زیباییها تقویت اعتماد به نفسم و…ویه موضوع دیگه اتفاق به ظاهر بد ولی نتایج خوبی هم داشت مثلا خود به خود خیلی روابطمون با بقیه کمتر یاقطع شد.فرصتی برام فراهم شد که چند ماه اول بتونم عالیتر روی باورهام کار کنم مثلا تلویزیون رفت وآمد وخیلی موارد حاشیه ای نداشتیم.این اتفاق باعث شد خیلی ازوابستگیهام(نه دوست داشتن)رو نسبت به خیلی آدمها یا حتی محله وخیابون خاص ازدست بدم.تو خیابان وشهر جدیدی برم وخودش به جور مهاجرت بود وباعث شد با موارد جدیدتری آشنابشم.احساس میکنم کمی بزرگتر شدم.
درمورد نتایج دیگه تا جایی که یادم میاد مینویسم:
بعد از تضادی که برام پیش اومد من تصمیم گرفتم مهارتی رو یادبگیرم وخواسته های جدیدی داشتم.خدا هم حسابی حمایتم کرد.خیلی اتفاقی من رو با استادی آشنا کرد که من اصلا نمیشناختم ایشون رو واز ایشون مشاوره گرفتم برای اینکه ازچه دوره ای استفاده کنم ایشون به من معرفی کردن.حتی خودشون هم به من گفتن که اگر سوالی هم داشتی من میتونم بهت کمک کنم.بعد که دوره ها رو میخواستم نهایتا دوتا میخواستم واون موقع فقط هزینه یکیش رو داشتم ولی شرایط عالی برام بوجود اومد تخفیف خورد ومن نه تنها این دوتا بلکه 4تا دوره رو خریدم اون هم به صورت عالی که من اصلا نفهمیدم پولش چطوری جور شد
روی بعضی ترسهام پا گذاشتم وبهش غلبه کردم
1٫کاری رو میخواستم انجام بدم ولی میترسیدم وقتی بقیه دیدن مشتاقم ولی میترسم خودبه خود من رو توشرایطی قرار دادن که من اون کار رو انجامش دادم وبر ترسم غلبه کردم
2٫مهارتی رو که داشتم یاد میگرفتم تمرینات رو عالی انجام میدادم ولی دوست داشتم تمرینات عالیتر هم انجام بدم میترسیدم نتونم وخوب نشه ولی بر ترسم غلبه کردم واتفاقی که افتاد این بود که استاد هم کارم رو به عنوان کار عالی انتخاب کرد وبه بقیه نشون داد
3٫مدتی بود حس درونیم میگفت تو عقل کل شرکت کن ولی من جدی نمیگرفتمش واینکه به این فکر میکردم شاید نتونم خوب از پسش بربیام ولی انجامش دادم ونتیجه هم عالی شد اون هفته برنده شدم
4٫کاری رو بهم پیشنهاد داده بودن که انجام بدم ولی من میترسیدم نتونم وازعهدش برنیام ولی با وجود ترسم انجامش دادم ونتیجه هم عالی شد تازه کلی هم تحسین شدم.
5٫فکر میکردم مهارتی که باید یادبگیرم سخته ومن نمیتونم انجامش بدم ولی تا اینجای کار عالی بوده وخیلی هم مورد تحسین بقیه قرار گرفتم که خیلی خوبه
موارد زیادی هم هست از نظر مالی
وقتی هدفگزاری کردم که درآمدم به مبلغ خاصی برسه رسید حتی موضوع جالب این بود که یکی از اطرافیانم که مدتها بود ندیده بودم اومدن به دیدن ما به من عیدی دادن.اون هم تو ماه آذر!گفتن عیدی سال قبل.همیشه هرچی که خواستم به اندازه ایمانم برام فراهم شده وخوشبختانه باهرمیزان ثروت بسیار لذت بردم وهمه منابعی که برای کارهام یا وسایلی که لازم داشتم فراهم شده.خدایا شکرت. بیشتر چیزهایی که یادم میاد رو با تخفیف خریدم.هدایا وعیدی خیلی خوبی گرفتم!همش یادم نیست ولی مثلا چندماه قبل یه کاپشن خیلی خاص رو دوست داشتم که اون مدلی که دلخواهم بود رو ندیده بودم یه حسی بهم گفت برو فلان سایت وبازی فراوانی رو انجام بده رفتم دیدم اون کاپشن رو باخودش برام گذاشته تو کالاهای انتخابی.تازه 50 درصد هم تخفیف خورده بود.هوس یه جور شکلات هم کرده بودم وقتی اون کاپشن رو آوردن شکلاتی که من دوست داشتم هم به عنوان هدیه روش بود.تازه وقتی هم خریدمش کمی هوا گرمتر شده بود من هم به خدا کفتم یکمی هوا روسرد کن که من کاپشنم رو بپوشم هوا سرد شد تازه باورن هم اومد.این موضوعی که گفتید درمورد غذای دلخواه خیلی زیاد تجربش کردم. همون غذایی که دوست داشتم رو خوردیم.دوست داشتم تناسب اندام عالیتری داشته باشم وروش کار کردم وبسیار هم نسبت بهش متعهد بودم وعالی انجامش دادم.وقتی بازی فراوانی انجام میدادم هم نعمتهای زیادی وارد زندگیم شد وهم پیشنهادات کاری عالی هم داشتم. درمورد یه موضوعی دوست داشتم اطلاعات داشته باشم و هیچی درموردش نمیدونستم فرداش یه شخصی که من نمیشناختمش من رو تو یه کانال تلگرام اد کرده بود که دقیقا درمورد همین قضیه بود.سردردم رو که همیشه عادت داشتم با قرص خوب کنم بدون قرص خوب شد راستش خیلی موارد دیگه هم هست.روابط عالیتر وفوق العاده تری رو تجربه کردم ومیکنم هم با خودم هم با خدا هم با اطرافیانم.خیلی بیشتر یادگرفتم که خودم رو مسئول حال خوبم ومسئول زندگیم بدونم ونتایج هم عالی بود.وقتی شروع کردم همیشه دوست داشتم روی عزت نفس و عشق مودت کار کنم درکل روابط هم با خودم هم با دیگران.الان مهمترین رابطه که یادگرفتم اینه که روی رابطه با خدا کارکنم.اولین جلسه آفرینش که خریدم جلسه 9بود.تو یک هفته یک میلیون عیدی گرفتم.بعدش فایلهای سه برابر کردن درآمد رو دیدم ودرآمدم به میزانی که دوست داشتم رسید وبا بخشی از اون دوره راهنمای عملی رو خریدم.با اطلاعات این دوره وفایلهای رایگان تو عقل کل برنده شدم وچند جلسه آفرینش رو خریدم تو جلسه 10 تمرینی بود که برید رستوران ومن هم رفتم ده برابر اون پول وارد زندگیم شد ومن بعدش تونستم بقیه آفرینش رو هم بخرم.من اجازه دادم که خدا هدایتم کنه وخودش راهنماییم کنه احساس میکنم دارم عالی پیش میرم.من سال 96 رو سال پایه ای برای زندگی بهترم میدونم برای همین هم مهمترین دستاوردهاش رو ایمان میدونم.سالی که روی احساس لیاقت وعزت نفسم کار کردم ومیکنم وبسیار احساس فوق العاده وبهتری دارم وخیلی خوشحالم به خاطر این قضیه.
درمورد سال 97 من خیلی خواسته وهدف دارم و دارم روشون کار میکنم وبرنامه ریزی میکنم.همین الان درمسیرشون هستم ولی دوست دارم فعلا درموردش نگم.فقط درمورد شروع سال دوست دارم بگم. من یه چیزی رو دوست داشتم بخرم تخفیف خورده بود من تجسم میکردم که دارمش یکی دوساعت قبل از سال تحویل دیدم که دوباره تخفیف خورده دیگه به خودم گفتم که من حتما میخوامش وقتی تجسم میکردم که دارمش فقط یه ایده میومد تو ذهنم درخواست از پدرم.کاری که خیلی هم برام سخت بود.ولی این کار رو انجام دادمش و نتیجه هم عالی بود.دقایقی بعد از سال تحویل من به اولی خواسته امسالم رسیدم وسال اینطوری برام شروع شد.
سلام!از شما ممنون وسپاسگزارم که دیدگاهم رومطالعه کردید.نظراتتون عالی بود.ممنونم!درمورد ایمان من برای این گفتم که مهمترین دستاوردش سال قبل برام بود چون فکر میکنم بطور عملی تجربش کردم ونمودش توی احساسم وواکنشهام بود.حرف وآگاهی صرف نبود. آگاهی ودانایی بیشتری رو فهمیدم تبدیل به ایمان شد.تبدیل به احساس آرامش سپاسگزاری شادی ولذت بدون توجه به موارد فیزیکی احساس خوب به خاطر داشتن فکرهاوباورهای عالی وهمه اینها بطور واقعی باعث شد توی زندگی هم بهش عمل کنم بطور عملی بود نه صرفا آگاهی.برای همین برام ارزشمنده.من اصلا ناراحت نیستم وصرفا به شکل یه تجربه بهش نگاه میکنم تضادی که باعث شد من قدرتهای وجودیم خدا وخودم روبیشتر باور کنم وآرزوها وخواسته های بزرگتری داشته باشم.الان شرایطمون کمی مناسبترهست.داراییهای اصلی من درحال حاضر ایمان انگیزه صبرباامید یک عالمه شورواشتیاق هست.ومطمئنم روزهای عالیتری درراهه.درمورد کسر اموال و…بقیه که گفتید جالبه داشتم بهش فکر میکردم و برای همین هم گفتم صبر باامید چون اصلا منظورم تحمل کردن وگذروندن نیست.واقعا صبر با امید هست.چه اسم زیبایی رو برای دورتون انتخاب کردید.وفکر میکنم موضوعی هست که خیلی اوقات من فراموشش میکنم.کمی عجله میکنم.خیلی ممنونم که این موضوع رو بهم یادآوری کردید.مثلا یه موردش که خدا هرگز دیرنمیکند که گفتم زمانی بود که بااستادی که گفتم آشنا شدم.من رفته بودم یکی از اطرافیانم رو تو محل کارش ببینم همون روز همون موقع ایشون اونجا بود.تازه کلاس هم داشتن.هنوز کلاسشون شروع نشده بودوزمان خوبی برام فراهم شد که من تونستم باهاشون حرف بزنم من خودم هم نمیشناختمشون همون کسی که رفته بودم ببینمشون بهم گفتن حالا که اومدی ازایشون بپرس.درزمان مناسب در مکان مناسب بودم وعالی بود.باز هم ازتون ممنونم وهم برای شما وهم بقیه دوستان بهترینها رو آرزو میکنم!
سلام!خیلی ممنونم به خاطر آرزوهای خوبتون برام.من هم برای شما وهمه دوستان خوبم بهترین هادرهرزمینه ای که میخوان رو آرزو دارم.شادباشید!