یکی از کارهای روزانه من، توجه به نعمت هایی است که وارد زندگی ام شده. سپاس گزاری برای نعمت های زندگی ام و ربط دادن آنها به قوانین کیهانی و توحید عملی، مهم ترین کار زندگی هر روز من است.
به نظرم تکرار این روند، مهم ترین دلیل موفقیت هایی است که کسب نموده ام.
یادم می آید، آن روزها که تازه قوانین خداوند را شناخته بودم، انجام همه این کارها را به عنوان تمریناتی برای رسیدن به خواسته هایم انجام می دادم.
اما آنقدر به تکرار این شیوه ادامه داده ام، که اکنون این موضوع، جزئی از رفتارم شده و این عادت را در من ساخته تا به راحتی با دیدن داشته های زندگی ام و تمرکز بر آنها، بتوانم هر ناخواسته ای را نادیده بگیرم.
موضوع این فایل، انجام یک تمرین برای ساختن چنین عادتی است.
این تمرین را، قانون تمرکز بر داشته ها، راه رسیدن به خواسته ها نامیده ام.
زیرا ذهن مان عادت دارد ما را به سمت تمرکز بر ناخواسته ها ببرد،
عادت دارد به راحتی هزاران اتفاق خوب در زندگی مان را نادیده بگیرد، اما اگر فقط یک اتفاق بد رخ دهد، هزاران بار آن را برایمان بازگو نماید تا باور کنیم هیچ اتفاق خوبی در زندگی مان رخ نداده و جایی برای تمرکز بر نکات مثبت در زندگی مان وجود ندارد.
به قول قرآن، شیطان قسم خورده با نجواهایش شما را گمراه نماید
به قول قرآن، نجوا فقط از سوی شیطان است برای اینکه مومنان را غمگین نماید
مهم ترین کار زندگی تو، تلاش ذهنی آگاهانه برای رفتار نمودن بر خلاف این سیستم ذهن و وعده شیطان است. یعنی آگاهانه تمرکزت را بر داشته های زندگی ات بگذار. آگاهانه به خاطرشان سپاس گزار باش و با ارسال این فرکانس ها، خود را وارد مدار خواسته های بیشتر نما.
من تمام نعمت های زندگی ام را به این شکل وارد زندگی ام نموده ام و دوست دارم افراد زیادی بتوانند اهمیت این فرمول را بشناسند و مهم تر از آن در زندگی خود به عنوان اصلی اساسی، اجرا کنند.
یک تمرین عملی برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»:
- در بخش اول، تمام اتفاقات خوب و تجارب عالی ای که در سال ۹۶ در زندگی ات کسب نموده ای را بنویس.
درباره نوشتن شان آنچنان سخاوتمند باش که حتی از کوچکترین شان هم نگذری!
- در بخش دوم، بنویس می خواهی چه تجاربی را در سال ۹۷ کسب نمایی
هدف این تمرین این است که از داشته هایی که در این یک ساله در زندگی ات کسب نموده ای قدرت گرفته و این قدرت، ایمان و عزت نفس و باور را برای خلق خواسته های سال ۹۷ به کار بگیری.
هدف این تمرین این است که با قدرت گرفتن از داشته های زندگی ات، خود را وارد مدار بالاتری نمایی که در آن مدار ،خواسته های بیشتری انتظارت را می کشد
هدف این تمرین این است که سخاوت خداوند و فروانی جهانش را باور نمایی تا بتوانی باز هم درخواست نعمت های بیشتری ازخداوند داشته باشی
این تمرین تمام کار زندگی شماست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD414MB11 دقیقه
- فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها9MB11 دقیقه
راستی استاد جون چقدرررر این مناظر زیباست، چقدررر بز و گوسفنداتون خشکلن
ممنون برای به اشتراک گذاریشون با ما
عالی بود عالی خیلی خیلی لذت بردم
مرررسی برای این همه عشق
سلام و یک دنیا عشق تقدیم به استاد عزیزم و اعضای سعادتمند خانواده عباس منش
استاد جون این دفعه ما رو علنا وادار به نوشتن انشا کردین ? ازتون ممنونم که دارین اینجوری با عشق حال خوب رو در ما زنده تر و زنده تر میکنید که پرقدرت تر از سال پیش در صراط مستقیم قدم برداریم و هم زندگی خودمون و هم دنیا رو زیباتر و زیباتر کنیم.
پاسخ به قسمت اول مسابقه:
استاد جونم از سال ٩6 چی بگم من?? که بهترین سال زندگی سی ساله ام بود.
و مطمئنم که سال ٩٧ باز هم بهترینه.
از شروع سال کلی تصمیمات جدی برای پیشرفت کارم داشتم و توی تعطیلات کلی روی خودم کار کردم با مطالب شما و با عزم جزم بعد تعطیلات رفتم برای ساختن سالی پر رشد.
توی لیست اهداف سال جدیدم خرید یه دوره از استاد بود.
از ارزوهام بود محصول ثروت ١ رو داشته باشم ولی خب واقعا پولشو نداشتم.تا اینکه استاد نوید دوره ثروت ٣ رو بهمون دادن. چقدر مشتاقانه فایل های اماده سازی دوره رو میدیدم و اشتیاق سوزانی در وجودم برای داشتنش شکل گرفته بود. به خودم میگفتم من حتما اینو میخوام. توی ذهنم حساب کتاب قیمتش رو میکردم و انگشتر و سکه ای رو که داشتم گفتم میفروشم و اینو میخرم. دقیقا یادمه یه بعدازظهر که سر کار بودم فایل محصول جدید ثروت ٣ اومد روی سایت و من نمیدونید با چه ذوقی رفتم که ببینم چنده قیمتش، یهو انگار خشک شدم اخه فکر نمیکردم با تخفیف اولیه اش 5 میلیون باشه!!
اولش یه لحظه نا امید شدم گفتم خب هیچی نمیتونم بخرم ولی حس درونم میگفت نه میخوامش، گفتم نمیدونم چطوری ولی من میخوامش حتما، سریع به خواهرم زنگ زدم گفتم نسیم میدونی قیمت ثروت ٣ چنده؟ گفت نه گفتم 5 میلیونه! ولی من نمیدونم من میخوام میام خونه که ببینیم چیکار میتونیم بکنیم.
دست اخر تصمیم گرفتیم که بقیه پول رو از مامانم درخواست کنیم که اجازه بده چندتا تیکه طلاهایی که استفاده نمیشه رو بفروشیم.
با خودم میگفتم اصلا نمیدونم واکنش مامانم چی باشه یعنی قبول میکنه؟!ولی خواهرم گفت بذا من میدونم چطوری باید بگم.
خلاصه ما شب قضیه رو مطرح کردیم و مامانم در کمال ارامش پذیرفت و من اینگونه به این ارزوم رسیدم.
با هدیه خرید این محصول تونستیم عزت نفس رو هم بخریم و من از خوشحالی رو هوا بودم و خدارو شکر میکردم. این شروع عالی سال ٩6 ام بود.
من با ثروت ٣ انگار تازه داشتم جووونه میزدم و رشد میکردم، در تمام زمینه ها. بعد از دیدن هر جلسه جدید انگار مسخ میشدم ، به فکر فرو میفرتم و از خوشحالی گریه میکردم.
چون انگار وارد یه دنیای جدید میشدم، با افکار جدید.
نگاهم به دنیا عوض شده بود، خدارو یه جور قشنگ تر جدید داشتم میدیدم و میفهمیدم. من تقریبا اوایل سال ٩5 با استاد اشنا شده بودم با دوره عشق و مودت و فایل هاشون رو میدیم ولی الان تازه داشتم معنی تموم اون حرفارو میفهمیدم، الان تازه داشتم عمق مطلب رو درک میکردم و وجودم سراسر شور بود. حالم از خوب گذشته ، عالی بود و سرمست بودم واقعا و مشغول انجام تمرینات استاد.
اینقدر ارامش داشتم اینقدر به حمایت خدا اطمینان داشتم و اینقدر دلم گرم بود که از رفتار و گفتارم پیدا بود. باورتون نمیشه اینقدررر جو خونه ی ما عالی شده که هر کسی میاد خونمون علنا میگه چقدر خونه تون شاد و پر ارامشه?. یکی از دوستام بعد سال ها اومده بود شیراز و خونه ما میگفت اینجا اولین جاییه که من شب اینقدر با ارامش میخوابم و سریع خوابم میبره، و این حرفا ایمان منو بیشتر میکرد که ببین تغییراتمون نمود بیرونی هم داره پیدا میکنه.
سال ٩6 کلی خبرهای خوب برام داشت. ازدواج کلی از دوستام، ازدواج های عالی با کلی عشق که میشد عشق و دوست داشتن و خوشبختی رو از نگاهشون دید و من خدارو برای دیدن این همه روابط عالی در نزدیکم سپاسگزاری میکردم. یکی دیگه از خبرهای خوب رفتن صمیمی ترین دوستم به کانادا با شوهرش برای زندگی بود که کلی به من انرژی دادن و انگیزه. و با تک تک این اتفاقات خوب در بین نزدیکانم فقط خداروشکر میکردم که من در مدار خواسته هامم.
یکی از اتفاقات عالی سال ٩6 برام شروع کار ورزشیم بود. من مدرک مربیگری دارم و برنامه ورزشی خودم و خواهرم و گاهی برای یکی دوتا از دوستام رو مینوشتم. خیلی دوست داشتم که وقتم ازاد میبود و به عنوان مربی توی باشگاه کار میکردم چون یکی از کارای مورد علاقه ی منه. تا اینکه یه روز توی باشگاه یکی از کسایی که اصلا هم نمیشناختمش ازم خواست که براش برنامه بنویسم. اول هم نپذیرفتم گفتم مربی باشگاه شاید ایراد بگیره و … ولی وقتی خیلی اصرار کرد قبول کردم. با هیجان اومدم خونه به خواهرم گفتم نسیم یه خانومه توی باشگاه ازم برنامه خواست و میگفت اصلا هزینه اش مهم نیست هر قدر باشه من میخوام از شما برنامه بگیرم.
خلاصه کلی هیجان داشتم و گفتم اینو خدا برام رسونده من همیشه این کارو دوست داشتم پس با اعتماد به نفس وقت میذارم و براش یه برنامه عالی مینویسم. این قدم اول بود بعد از اون یکی از دوستام که یکی دوسال بود اصلا ندیده بودمش بهم مسج داد که نوشین بیام باشگاه بهم برنامه میدی؟ منم گفتم اره
اومد و کلی هم اضافه وزن داشت. اولین برنامه اش رو که بهش دادم ترسیدم که بگم سایز بگیر ببینیم اخر ماه چقدر تغییر میکنی، گفتم نکنه جواب نگیره یه وقت،خودش اخر ماه سایز گرفته بود و بچه ها باورتون نمیشه که توی همون ماه اول چقدرررر عالی نتیجه گرفته بود و داشت از خوشحالی بال در میاورد. دیگه اعتماد به نفسم زیاد شده بود و ایمان داشتم به برنامه هام و توی دلم میگفتم خدا بهترین برنامه هم میشه. و کلی درخواست برنامه داشتم پشت سر هم و فقط خداروشکر میکردم من. شاگردهایی که با کلی ذوق و خوشحالی میاومدن و ازم درخواست برنامه میکردن. اینجا بود که من اولین درامدم رو از ورزش که کار مورد علاقه ام بود کسب کردم و برام یه اتفاق عالی بود.
یکی دیگه از دستاوردهای خوب سال ٩6 ام که برام یه عالمه ارامش داره مربوط به روابطه. با اینکه دوره عشق و مودت رو داشتم و کار میکردم ولی با ثروت ٣ بود که تیک ذهنی من زده شد و تازه فهمیدم که استاد داره توی دوره روابط چی میگه و منظورش چیه. واقعا مسئله ازدواجم و نحوه ی برخورد با خواستگارام برام شده بود یه مسئله ناخوشایند که واقعا اذیتم میکرد. هر بار که با کسی روبرو میشدم شروع کش مکش درونی و یه عالمه احساس بد و اعصاب خوردی برام داشت چون با خودم مشکل داشتما نه که بگم اون بنده های خدا مشکل داشتن ولی گفتم یه بار برای همیشه این مسئله باید حل بشه و نشستم دوره عشق و مودت رو جلسه چهارشو با دقت نوشتم، اینجا بود که تازه با دید جدیدی که از ثروت ٣ یادگرفته بودم دوزاریم افتاد و به ایراد کارم پی بردم و مسئله رو برای همیشه با خودم حل کردم و به این درک رسیدم که خدا خودش برام عاشقانه ترین رابطه میشه وقتی که من اماده دریافتش باشم. خیلی تفاوت هست بین شنیدن این جمله و درک عمیق مفهومش. و من تازه به این درک رسده بودم.
نمیدونید چه ارامشی به سراغم اومد با این درک .احساس رهایی داشتم. رهایی از این بابت که مفهوم من تنها خالق زندگی خودم هستم رو درک کرده بودم و این جمله طلایی استاد بود که درک مفهومش منو دگرگون کرد: “خداوند نیرویی رو در من به ودیعه گذاشته که میتونم اتفاقات افراد و شرایط رو اونجوری که دلم میخواد رقم بزنم و به سمت خودم جذب کنم”
بعد از رسیدن به ارامش در این زمینه باورتون نمیشه که من چه روابط زیبایی رو تجربه کردم. افرادی سر راهم می اومدن که ٨٠-٩٠درصد شبیه خواسته های من بودن و من فقط هیجان زده خداروشکر میکردم که اینا دستان تو هست برای نشون دادن قدرت و بزرگی و توانایی و داناییت که بر احوال بندگانت که اگاهی و از دل اونا باخبری و کافیه که اونا تورو باور کنن.
همزمان با کار کردن دوره ثروت ٣ و این اتفاقات داشتم به این نتیجه میرسیدم که کاری که دارم میکنم( ما دفتر پیشخوان دولت داشتیم) رو کنار بذارم. چون اصلا کار مورد علاقه ام نیست و دلیل اینکه نتیجه چندانی هم ازش نمیگیرم همینه، با خودم میگفتم ببین نوشین با چه ذوقی میری باشگاه و اونو مقایسه کن با حسی که صبحا داری میری سر کار!
دیگه کاملا مطمئن شدم که این کار من نیست. وقتی این قضیه مطرح شد همه بدون استثنا مخالفت کردن و کلی راه حل دادن که نه این کارو بکن برای بهتر شدن اون کارو بکن ولی تمام راه حل هاشون در تضاد با چیزی بود که من از استاد یاد گرفته بودم.
و جالب این بود که همه میگفتن خب اینو بفروشی میخوای چیکار کنی!!؟ همه ها!
منم چون هنوز ایده خاصی نداشتم فقط میدونستم این کار ، کار من نیست، میگفتم نمیدونم حالا تا بعد و توی دلم میگفتم خدا خودش بهم میگه بعدشو و مطمئن بودم.
دیگه پروسه فروش دفتر شده بود فکر و ذهن من. بهم میگفتن الان مشتری نیست، فصل خوبی برای فروختن نیست، صبر کن بعد عید توی نیمه اول سال بهتر و ….
ولی من کار خودمو میکردم و هر روز کارم شده بود که با خودم بگم خدا در بهترین زمان برای دفترم مشتری میشه. و به خدا گفته بودم که ازش عیدی میخوام و باورتون نمیشه چند روز مونده به عید خدا بهم عیدیشو داد و دفترمون بفروش رسید . و اینجا بود که دوباره احساس رهایی کردم. که الان ازادم که برم دنبال کاری که دوسش دارم که ارزش بیافرینم و ثروت بسازم.
چند ماه اخر سال برام عالی تر از عالی سپری شد یه گشایشی توی زندگی ما ایجاد شده بود یه موجی از ثروت و نعمت احساس میشد، هرچیزی که میخواستیم بهترینش راحت جور میشد مثلا تصمیم گرفتیم که فقط مبل خونه رو عوض کنیم ولی وقتی جلو رفتیم در کمال ناباوری که فکر نمیکردیم بشه هم مبل و هم میز ناهارخوری رو عوض کردیم و هم کلی چیزای خشکل دیگه خریدیم برای خونه که شاید سال ها بود میخواستیم و نخریده بودیم. من سال هابود که توی شلوغی عید خرید نمیکردم ولی امسال به لطف خدا کلی چیز خریدم که خیلی بهم حال داد و کلی خرید کردم.
در ضمن خرید دوره حل مسئله و جلسه اول قانون افرینش هم عیدی قشنگی بود که سالمو عالی به اتمام رسوند.
و در تمام این موارد فقط و فقط دستان خداوند رو میدیدم و میبینم که چقدر زیبا ما رو هدایت کرد و هدایت میکند و هدایت خواهد کرد.
کلا سال گذشته خیلی برام پیش میاومد که یه چیزی رو بخوام و سریع برام فراهم شه یا اتفاقات و شرایط اونجوری که میخواستم میشد که همش ایمانمو بیشتر میکرد که ببین نوشین در مدار درستی . یکیش که یادم میاد رو براتون میگم من روز قبل تولدم داشتم فکر میکردم که کاش شرایط جور میشد که تولد بگیرم امسال که سی سالگیمه و واااای چقد دلم از این بادکنک طلایی بزرگا هست عدد داره? از اونا میخواست که بگیرم برای خودم، اخه یه شرایطی بود که قضیه تولد گرفتن کنسل شده بود کلا. فردا صبح که میشد روز تولدم وقتی رفتم سر کار اصلا نمیدونید چطور هیجان زده شدم وقتی دیدم همکارم از همون بادکنکا عدد 30 رو برام خریده و گذاشته بود سر جام? اینقدر خوشحال بودم که ببین ببین نوشین دیدی همونی که میخواستی برات حاضرشد که انگار ارزشمندترین هدیه دنیا رو گرفته بودم. جوری که وقتی خواهرم اومد و بادکنک ها رو دید خندید و گفت بالاخره کار خودتو کردی؟ کی رفتی خریدی؟ گفتم باور کن من نخریدم کادو گرفتم کادو??? و شرایط یه جوری پیش رفت و همه کمک کردن که تونستم تولد هم بگیرم که تو دلم نمونه?
یا یکی دیگه که الان یادم اومد این که یه شب که داشتم مطالب ورزشی میخوندم گفتم وای که چقد دلم دوره جدید دکتر کوثری رو میخواد( دکتر کوثری یکی از بهترین های علمی بدنسازی ایران هستن) و باورتون نمیشه چند روز بعد پست برگزاری سمینار برنامه نویسی دکتر توی شیراز رو توی پیجشون دیدم، دقیقا همون چیزی که من نیاز داشتم اون موقع و از خوشحالی واقعا روی ابرا بودم. شرکت توی این دوره هم از اتفاقای خوب سال ٩6 ام بود.
و اوووه کلی اتفاقای دیگه که واقعا نوشتن و خوندنش خیلی زمان میبره. کلی هم زمانی ها، کلی تخفیف های جالب گرفتن، کلی دیدن و شنیدن رفتارها و حرفهایی که میخواستم رو از اطرافیانم ، کلی به دید دیگران خوش شانسی ها و کارم سریع راه افتادن ها و…. که اینا همه و همه یعنی هماهنگی من با خودم با خدای خودم و در مسیر درست بودن.
و اینجا از یه شروع زیبا هم براتون بگم که اگرچه در روزهای اول سال ٩٧ اتفاق افتاده ولی در ادامه سریال های خوب سال ٩6 هست. علاوه بر ورزش یکی از کارهایی که من بهش علاقه دارم و تا الان هم اصلا سراغش نرفتم کار دکوراسیون داخلی هست . بعد فروش دفتر در نظرم بود که این کار رو هم تجربه کنم ولی میگفتم هزینه ی دوره هاش بالاس و وقت میخواد که کلاساشو شرکت کنی و..خلاصه اقدام خاصی براش نکرده بودم که بطور اتفاقی ٣یا 4 فروردین توی اینستاگرام یه اگهی با عنوان اولین دوره غیرحضوری جامع طراحی دکوراسیون داخلی رو دیدم و سریع مسج دادم که باهام تماس بگیرن. وقتی تماس گرفتن و جزییات رو مطلع شدم دیدم واقعا دوره جامع و کاملیه که هم با غیر حضوری بودنش مشکل سر کلاس رفتنم حل میشه و هم به مناسبت عید یه تخفیف 5٠ درصدی خورده که واقعا قیمتش عالی میشد. و خداروشکر دیروز این دوره رو خریدیم و منتظر کلی اتفاقات عالی بعدش هستیم. باز هم دستان خدا و راحت و اسون پیش رفتن کارهای من.
از دیگر اتفاقای عالی سال ٩6 ام اشنا شدن و ارتباط برقرار کردن با چند نفر از دوستای فوق العاده عباس منشیم هست که دیگه نمیگم چقدر برام این اتفاق لذت بخشه چون خودتون اینو خیلی خوب میدونید و من همیشه بابت این موضوع سپاسگزار خدای مهربونم هستم.
میتونم بگم سال ٩6 برام همه چی داشت:
خدای مهربون وهاب پرقدرتم رو شناختم و از نظر معنویت صدها پله وشد کردم،
به ارامشی رسیدم که وصفش با جملات امکان پذیر نیست،
اعتماد به نفسم خیلی خیلی بیشتر شده،
به درامد رسیدم از کاری که بهش علاقه دارم،
قائم به ذات بودن رو فهمیدم و تجربه کردم،
و یه عالمه نشونه های زیبا از درستی مسیری که درش هستم رو هر روز و هر روز میبینم
.
پاسخ قسمت دوم
اهداف سال ٩٧
سال ٩٧ قطعا بهترین سال زندگیم خواهد بود و از خدا میخوام که هدایت و حمایتش رو بیشتر و بیشتر بهم نشون بده
– از مهمترین اهداف امسالم خوندن کامل و دقیق قرانه. الان که دیدی متفاوت نسبت به گذشته دارم قطعا مفاهیم قران رو بهتر درک میکنم و از خداوند در این راه یاری میخوام.
– از اهداف امسالم برقرار کردن ارتباط قشنگ تر و نزدیک تر با خداست. پیاده کردن توحید عملی در تک تک اعمال و افکار و گفتارم و لحظه به لحظه با خدا قدم برداشتنه.
– یکی دیگه از اهدافم ساختن ثروت هست از کاری که بهش علاقه دارم و به یاری خدا اولین قدم ها رو در این مسیر برداشتم و مشتاقانه منتظر خلق نتایج و تجربیات
عالی هستم.
– از دیگر اهداف امسالم خرید محصول ثروت ١، ادامه قانون افرینش و راهنمای عملی رسیدن به رویاهاس. و همینطور خرید محصولات جدیدی که امسال استاد برامون دارن همون اول اولش? داغ داغ
– یکی دیگه از اهدافم پیشرفت بیشتر و بیشتر توی ورزش هست هم علمی و هم عملی. شرکت توی دوره های جدید و علمی تر کار کردن این موضوع و هم پیشرفت بدنی بیشتر خودم.
– همینطور از اهداف امسالم دنبال کردن نقاشی و خوندن زبان انگلیسی بطور جدی هست که واقعا مدت هاست که میخوام انجامش بدم.
امسالم رو به لطف خدا عالی شروع کردم ، با دلی روشن تر ، ایمانی قوی تر ، روحی قدرتمندتر و خدایی نزدیک تر از هر سال
منتظر خبرهای خوب، اتفاقات عالی ،خوشی پشت خوشی، نعمت پشت نعمت و ثروت پشت ثروت هستم
سپاسگزار خداوندم که جهان رو اینقدر زیبا افرید و قدرت خلق لحظه به لحظه ی زندگی رو در دستان ما قرار داد و ممنونم از استاد عزیزم که استفاده از این قدرت رو بهمون یاد داد تا هم زیبا زندگی کنیم و هم کمک کنیم جهان جای زیباتری برای زندگی شود.
لیلای عزیزم
دوست مهربان و موحدم
من هررر بار با خوندن کامنتت حالم دگرگون میشه. میگم ببین ، ببین لیلا داره چیکار میکنه!
این یعنی ممکنه، یعنی میشه با این سرعت هم پیش رفت به شرط ایمان ، به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل
عزیز دلم خدای مهربانم چه زیبا پاسخ صبر تو رو داده و تبریک میگم بهت این همه عشق و ارامش و شادی و ثروت رو. الهی که این خوشی ها و نعمت ها برات روز افزون باشه.
ممنونم از بیان زیبات ، ممنونم از به اشتراک گذاری لحظات زندگیت،
در پناه خدا و
به امید دیدارت عزیزم
علی اقای شیرازی عالی بود گل کاشتی عجب سال پرباری اقا، باریکلا
ممنونم از به اشتراک گذاری این همه حس و حال خوب.
واااای دیدن استاد عالییی بود خوش به حالتون انشالا به زودی ما هم استاد رو از نزدیک ببینیم و چقددددر لذت بخشه بودن در جمعی با بچه های خوب سایت و استاد ، فکرش هم از خوشحالی دیووونم میکنه
عالی بود و فوق العاده ، امیدوارم که سال ٩٧ به بیش از انچه که میخوای برسی، ماشالا به این همت و اراده و باور
عالی بود اقای فلاح
مرسی از این خلوص نیت که همه چی رو اینجوری خالصانه و صادقانه نوشتید. افرین به این اعتماد به نفس،
ماشالا به این همه تغییر
ای ولا به این همه موفقیت
براتون عشق و ارامش و ثروت روز افرون میخوام
مررررسی از این همه انرژی که بهمون دادید