یکی از کارهای روزانه من، توجه به نعمت هایی است که وارد زندگی ام شده. سپاس گزاری برای نعمت های زندگی ام و ربط دادن آنها به قوانین کیهانی و توحید عملی، مهم ترین کار زندگی هر روز من است.
به نظرم تکرار این روند، مهم ترین دلیل موفقیت هایی است که کسب نموده ام.
یادم می آید، آن روزها که تازه قوانین خداوند را شناخته بودم، انجام همه این کارها را به عنوان تمریناتی برای رسیدن به خواسته هایم انجام می دادم.
اما آنقدر به تکرار این شیوه ادامه داده ام، که اکنون این موضوع، جزئی از رفتارم شده و این عادت را در من ساخته تا به راحتی با دیدن داشته های زندگی ام و تمرکز بر آنها، بتوانم هر ناخواسته ای را نادیده بگیرم.
موضوع این فایل، انجام یک تمرین برای ساختن چنین عادتی است.
این تمرین را، قانون تمرکز بر داشته ها، راه رسیدن به خواسته ها نامیده ام.
زیرا ذهن مان عادت دارد ما را به سمت تمرکز بر ناخواسته ها ببرد،
عادت دارد به راحتی هزاران اتفاق خوب در زندگی مان را نادیده بگیرد، اما اگر فقط یک اتفاق بد رخ دهد، هزاران بار آن را برایمان بازگو نماید تا باور کنیم هیچ اتفاق خوبی در زندگی مان رخ نداده و جایی برای تمرکز بر نکات مثبت در زندگی مان وجود ندارد.
به قول قرآن، شیطان قسم خورده با نجواهایش شما را گمراه نماید
به قول قرآن، نجوا فقط از سوی شیطان است برای اینکه مومنان را غمگین نماید
مهم ترین کار زندگی تو، تلاش ذهنی آگاهانه برای رفتار نمودن بر خلاف این سیستم ذهن و وعده شیطان است. یعنی آگاهانه تمرکزت را بر داشته های زندگی ات بگذار. آگاهانه به خاطرشان سپاس گزار باش و با ارسال این فرکانس ها، خود را وارد مدار خواسته های بیشتر نما.
من تمام نعمت های زندگی ام را به این شکل وارد زندگی ام نموده ام و دوست دارم افراد زیادی بتوانند اهمیت این فرمول را بشناسند و مهم تر از آن در زندگی خود به عنوان اصلی اساسی، اجرا کنند.
یک تمرین عملی برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»:
- در بخش اول، تمام اتفاقات خوب و تجارب عالی ای که در سال ۹۶ در زندگی ات کسب نموده ای را بنویس.
درباره نوشتن شان آنچنان سخاوتمند باش که حتی از کوچکترین شان هم نگذری!
- در بخش دوم، بنویس می خواهی چه تجاربی را در سال ۹۷ کسب نمایی
هدف این تمرین این است که از داشته هایی که در این یک ساله در زندگی ات کسب نموده ای قدرت گرفته و این قدرت، ایمان و عزت نفس و باور را برای خلق خواسته های سال ۹۷ به کار بگیری.
هدف این تمرین این است که با قدرت گرفتن از داشته های زندگی ات، خود را وارد مدار بالاتری نمایی که در آن مدار ،خواسته های بیشتری انتظارت را می کشد
هدف این تمرین این است که سخاوت خداوند و فروانی جهانش را باور نمایی تا بتوانی باز هم درخواست نعمت های بیشتری ازخداوند داشته باشی
این تمرین تمام کار زندگی شماست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD414MB11 دقیقه
- فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها9MB11 دقیقه
ادامه از کامنت قبلی ام
14-در این سال 96 بود که باورهای من برای اینکه از کار کارمندی به کار دلخواه خودم جابجا بشم قدرتمند تر شد و نشانه هایی رو دیدم که طرف اومد سر کارم و گفت من کارم ازاده و همسن من بود و میگفت ماهی 50میلیون درآمدشه و بعد گفت ببخشید کسانی که کارمند هستند آدمهای ترسویی هستند و بعدش گفت بیرون برای کسی که بخواد کار فراوونه و پول براحتی بدست میاد و من همه اینها رو بعنوان نشانه میدیدم و یادداشت میکردم و باورام قویتر میشد
15-در این سال 96 بود که از محل کار قدیمم (بانک) به محل جدیدم ( بانک ) که یه سطح بالاتره اومدم و این دقیقا بخاطر خواسته ای بود که در ذهنم بود چون سمت قبلی که داشتم در جایی بود که با آدمهای زیادی در ارتباط نبودم و بعضی اوقات نارحت کننده بود و ویوی خوبی نداشت و کارهام روتین و تکراری شده بود و در عوض جایی که اومدم با کلی همکار عالی که یکی از یکی بهترن دارم کار میکنم و ویوی فوقالعاده عالی داره و سرپرستی بانک هست و کلی عزت و احترام دارم اینجا و کارم هم پویا شده و من دقیقا اینجا رو با این رسالت اومدم که بتونم روی اون افراد تاثیر گزارتر بشم و در همین سال هم نشانه هاشو دیدم و همکار دیگرم گفت از وقتی شما اومدید ، همکارا مهربانتر با هم هستند و با محبت با هم رفتار میکنند.
16- در همین سال 96 بود که همکارم که با توجه به آموزه های استاد روشون تاثیر گذاشتم از جایی که براش ناخوشایند بود به جایی پویا تر و بهتر منتقل شد که کلی شاد شد و از لحاظ روانی در ارامش قرار گرفت و همسرشون هم وارد یه کار عالی شد و الان هم در فکر اینه که برای خودش کار راه بندازه.
17-در همین سال 96 بود که تونستم فردی مهربان رو پیدا کنم که برام آن چیزی رو که نیاز داشتم از آمریکا بیاره و بعد هم سایتی رو پیدا کردم که برام زحمت اینکارو بکشه
18- در همین سال 96 بود که در زمینه رسالتم ایران توانست تکنولوژی لازم رو بدست بیاره و خیلی خیلی خبر عالی بود برام
19-در همین سال 96 بود که تونستم با توجه به آموزه های استاد عباسمنش روی یک فرد شکست خورده عشقی و افسرده که همیشه عکس خودش رو در حالی که کلی گریه کرده بود و داغون بود رو برام میفرستاد تاثیر بزارم و ازش فردی قوی بسازم که حالا خود اون فردی که ازش دور شده بود با پای خودش اومده سمت همین دوستمون و همچنین در زمینه کاریش کلی موفق شد و تصویر چک مبلغ بالایی که بعنوان پاداش دریافت کرده بود رو برام فرستاد و کلی ذوق کردم و قراره یه 207 صفر هم به عنوان پاداش بهش تعلق بگیره
20- در همین سال 96 بود که کلی نشانه های مختلف دریافت کردم که باید از کار کارمندی بیام بیرون و به کار خودم معطوف بشم و همچنین کلی ایده های مختلف در رابطه با هدفم به ذهنم رسید که همه رو یادداشت کردم و با کلی پیجهای خارجی قوی آشنا شدم که توسط ادمین هاشون کلی اطلاعات قوی در رابطه با رسالتم دریافت کردم و کلی مطلب جدید یاد گرفتم و سوالاتی که داشتم برطرف شد و هر روز هم با پیجهای عالی تر اشنا میشم و هر چی میرم جلو بهتر و بهتر میشه.
21- در همین سال 96 بود که بخاطر نداشتن ماشین خیلی حس عالی داشتم و همه تمرکزم روی دوره های استاد عباسمنش بود و کلی یادداشت برداشتم و توی اتاق خودم در تنهایی خودم کلی کیف میکردم و برای منی که قبلا حتما باید میرفتم بیرون با دوستان خوش میگذروندم الان فقط یه دوست مهربان برای خودم نگه داشتم و از اونطرف هم ماشین ندارم و فرصتیه که خدا بدین وسیله برام مهیا کرد که فایلهای استاد رو گو بدم و نمیدونید که چقدر عالیه و چه حس عجیبیه وقتی چیزهایی رو از استاد یاد میگیری که قدرتمند میشی و حست عالی میشه و حتی نشانه های رسالتت رو هم در حرفهای استاد میبینی و دقیقا استاد میزنه به هدف ( توی یه فایلی که اخیرا توی یه گروه از ایشون گوش کردم و از فایلهای قدیمی ایشون بود که دقیقا به رسالت من اشاره کردند و من پر از ذوق و شوق شدم و گفتم خدایا دیدی استاد هم اشاره کرد…پس من در راه درستم و از این راه ثروتمند میشم )
22- در همین سال 96 بود که من از قانون تجسم و سپاسگزاری برای پیدا کردن چیزهایی که گم میکردم استفاده کردم و براحتی پیدا شدند برام
23- در همین سال 96 بود که من پولی رو که میخواستم دقیقا در همون تاریخی که نوشته بودم بدست آوردم
24- در همین سال 96 بود که روی رسالتم تجربه ای دیگه رو انجام دادم که موفقیت آمیز بود و قدرتمندترم کرد
25- در همین سال 96 بود که از یه حادثه که ممکن بود به فوت من منجر بشه به شکلی عالی جان سالم بدر بردم و عمر دوباره ای خدا بهم داد که از زندگی ام لذت ببرم و از زنده بودنم و از رسالتی که دارم…..
26- در همین سال 96 بود که با استاد نازنینی که فوق العاده دوستش دارم و کلی کلی حس عالی به من میده دروس بانکداری رو گذروندم و واقعا بابت اون لحظاتی که با ایشون داشتم سپاسگزارم
27- در همین سال 96 بود که تونستم انسانهایی رو که دوستشون دارم و بهشون وابسته بودم رو بخاطر منفی بودنشون کنار بذارم و دیگه اذیت نشم از نبودشون در زندگیم
28- خدایا سپاس که در سال 96 تصمیم گرفتم تلگرام گوشیم رو پاک کنم و پیج اینستاگرامم رو لاگ آف کنم و فقط پیج کاریم رو داشته باشم برای اینکه کارهایی که در زمینه رسالتم هست رو ببینم و ایده بگیرم و رشد کنم
29- مهمترین چیز در سال 96 این بود که استاد عباسمنش در هر روز با فایلهاشون در کنارم بودند و من در 90درصد سال ،حس عالی و خوب داشتم و امسال خیلی بندرت مریض شدم و امسال مثل پارسال سرماخوردگی که منو چند روز در حال استراحت نگه داره نداشتم و اگه سرما میخوردم سریع خوب میشدم با همون ابلیمو و عسل و دو فایل ارزشمند به رویاهات باور داشته باش رو از استاد دیدم که فوق العاده بود و این پیامو از خدا بهم داد که مجید به آنچه رسالتته و رویاته باور داشته باش تا بتونی علاوه بر کسب ثروت به دیگران هم کمک کنی و شادشون کنی
30- در سال 96 بود که میدیدم انسانهایی که با هم خوب رفتار نمیکنند با من خیلی عالی رفتار میکنند و در اخر سال وقتی من بهمراه دو نفر از همکارام برای خدافظی پایان سال پیش جانشین مدیر کل استان رفتیم ، ایشون دو همکارم رو نگه داشت و براشون کار تراشید ولی من رو گفت که شما برو و باهام روبوسی کرد….در حالی که من زیاد به این اقا حس خوب ندارم ولی همیشه با خودم گفتم که این افراد عددی نیستند و فقط خداست که در زنگی من حاکمه و پررنگه و هیچ کس بغیر از خدا در زندگی من قدرت نداره و قدرت دست خداست
31- در سال 96 بود که من تحت اموزشهای استاد به انسانی با اعتماد به نفس بالاتر تبدیل شد که البته هنوز خیلی کار داره تا بهتر بشم ولی نسبت به گذشته خیلی خیلی عالیتر شدم و زیاد به فکر حرف مردم نیستم و از افرادی مثل مدیران نمیترسم و استرس ندارم چون میدونم قدرت فقط دست خداست و بس
32- در سال 96 به اون متریال دوست داشتنی که از اول سال بهش فکر میکردم توسط یه دوست خوب رسیدم و کلی ذوق کردم
33-در سال 96 با کلی انسانهای عالی به عنوان فروشنده یا متصدی یا هر شغلی که داشتند برخورد کردم و البته هر خوبی که ازشون میدیم رو بازگو میکردم و اونها هم کلی ذوق میکردند و بعضی از اونها هم خوبیهای منو بازگو میکردند.و کلی حسم عالی میشد
34-خدا رو بینهایت سپاسگزارم زین بابت ، خیلی اتفاقات عالی دیگر هم رخ داد در سال 96 که در دفتر سپاسگزاری ام نوشتم و قابل ذکر نیست و من سعی کردم با توجه به وقتی که دارم تا جایی که ذهن یاری میکنه برجسته هاشو بنویسم و همینها هم 2 ساعت طول کشید .
بینهایت سپاسگزارم از شما استاد نازنین که باز هم بعنوان دست خدا دقیقا یه روز بعد از زمانی که حالم کمی نامطلوب بود و از جنگ با نجواهای درونی برگشته بودم به یاری ام شتافتید و الان حالم فوق العاده عالیست……
برای سال 97 با خودم عهد بستم تا 31شهریور از بانک بیام بیرون و به کار خودم مشغول بشم و بیشتر تمرکزم و فکرم و هدفم در این سال فقط و فقط رو رسالتمه و کار روی اون تا امسال رو در این زمینه بهترین سال کنم و به درآمد زایی برسم و از سالهای بعد نتیجشو بگیرم چون در سال قبل بیشتر در حال آموزش دیدن بودم و کار بانک هم بود و دوره های شما هم بود ولی امسال در حال کار روی هدفم دوره ها رو مرور میکنم و چقدر دوست داشتنیه این کار……..بینهایت سپاسگزارم ازتون استاد که همیشه به کمکم شتافتید با اینکه نمیدونید ما کی هستیم و کجا هستیم ولی دقیقا حرفاتون زمانی به کمک ما میشتابه که نیازمندشیم…..بینهایت از خدا بخاطر وجود ارزشمند شما سپاسگزارم و کاش میشد کل رسالت صدا و سیما و آموزش دهنگان ما بجای اینکه صرف ابعاد غیر واقعی دین بشه صرف ابعاد واقعی دین که همانا حس خوب داشتن و توجه به نکات مثبت و شادی و لذت، میبود و خدا رو آنچنان که واقعا هست به ما میشناساندند نه آنچه که خودشان دلشان میخواد تا مردمی شاد و امیدوارم و صبور و مثبت میداشتیم و ایران رو اباد میکردیم…..بهرجهت سال 97 رو مجدد به شما و خانواده عزیزتون تبریک میگم…امیدوارم در سال جدید به خواسته ام که دیدن شما از نزدیکه و حضور شما در ایرانه برسم و امیدوارم شما هم برنامه برای سفر به ایران داشته باشید و یواشکی نیاید و یواشکی نروید :) براتون آرزوی سلامتی عزت و ثروت و آرامش دارم…..یا حق
درود بر استاد نازنینم…..سال نو بر شما و خانواده عزیزتان مجددا مبارک باد
خدا رو بابت وجود شما و این فایل گرانبها که در سایت قرار دادید بینهایت سپاسگزارم…
دیشب ما مهمانی دعوت بودیم که در یکی از مناطق بالاشهر بود و رفتیم اونجا و خانه های میلیاردی و ماشینهای لوکس و آدمهای شیک و خوشتیپ و مغازه های عالی که همه دکوراسیون هاشونو به لاکچری ترین شکل ممکن تغییر داده بودند رو تماشا کردیم…یعنی بهتره بگم تماشا کردم….چون توی خانواده ما، من حواسم به این نشانه هاست….و جالبه دیشب کنار یه خانه ی 5 طبقه میلیاردی ماشین رو پارک کردیم و پدرم گفت اینجا امنیتش بیشتره….بعد من به مادرم گفتم که این یک نشونه است ها….اینکه ما در مدار ثروتیم و اتفاقی نیست که در کنار این خونه میلیاردی ماشینو پارک کردیم و این یعنی ما در مدار این خونه گرانقیمت بودیم که الان داریم میبینیمش و در کنارش پارک کردیم و خلاصه هر ماشین و مغازه و خونه و آدمی رو که میدیدم خدا رو سپاس میگفتم و تایید و تحسین میکردم و میگفتم نگاه کن مجید همه میگن کار نیست و پول نیست ، پس این ماشینا و مغازه ها و خانه های گرانقیمت از کجا میاد؟ بعد همش با خودم میگفتم نعمت و ثروت در دنیا فراوونه و بی انتهاست…(داخل پرانتز یه خبری هم که جدیدا شنیدم این بود که آمریکا از طریق یه فناوری توانسته برای خودش به نفت دست پیدا کنه و بزرگترین منبع نفتی جهان رو در دست بگیره و در قیمتها تاثیر گزار باشه وباعث شد باز هم این باور فراوانی در من تقویت بشه ) خلاصه استاد نازنیم …براتون بگم که نمیدونم چی شد که در راه برگشت که این همه ثروت رو میدیدم، یه دفعه نجواهای شیطانی در مغزم شروع شد که آیا اصلا تو با هدفی که برای خودت تعیین کردی میتونی ثروتمند بشی و یا کسی به حرفه ی تو بها میده و یا اینکه باید خیلی خفن باشی که بتونی ثروتمند بشی و یا اینکه تا بخوای ثروتمند بشی پیر میشی و یا اینکه قیمت دلار داره همینطور میره بالا و بالاتر و مسئولین کشور هم خوب نمیشن که هیچی ، بصورت همینطور بد فقط از شکلی به شکل دیگه یا از پستی به پست دیگه تغییر شکل میدهند و از این نجواها که باعث شد یه حس دل نگرانی و همان حس بد در وجودم شروع به غرغر کنه….و منم شروع کردم و گفتم نخیر من با همین هنری که دارم میتونم خیلی راحت ثروتمند بشم و از کارمندی هم بیام بیرون و کار خودمو داشته باشم و پله پله موفقیتامو جشن میگیرم و رشد میکنم و ثروتمند میشم و خدا هم همیشه هدایتم میکنه همونطور که تا الان منو هدایت کرده و بعد به خودم گفتم مگه استاد عباسمنش از یک راننده تاکسی با وضعیت نامطلوب زندگیش به یک ابر میلیاردر با زندگی رویایی در آمریکا تبدیل نشد با باورهای درست؟ پس تو چی کم داری از ایشون….تو که وضعیت زندگی الانت فوق العاده فوق العاده بهتره از اون زمان قدیم استاده…تو که سالمی ، کار داری ، هنر داری، احترام داری و تازه خدا هم هدایتت کرده و بهت رسالتتو الهام کرده پس چرا حست نامطلوبه و باید حستو خوب کنی و اگه توی این حس بمونی، اتفاقات نامطلوب برات پیش میاد و اینجوری با این حرفا مدام دیشب رو در جنگ با شیطان درونم بودم….از طرفی با خودم میگفتم نکنه به صورت ناخودآگاه باورهای قدیمی ام داره با دیدن این ثروت در اون محله بالاشهر حالمو بد میکنه ؟ نکنه باورام میلنگه؟ آخه دو روز پیش با دوستم به یه محله لاکچری دیگه رفتم و اونجا کلی حسم خوب بود و کلی لذت میبردم از این همه ثروت و کلی تحسین و تایید و سپاسگزاری کردم و میگفتم منم میتونم بیشتر از اینا ثروت خلق کنم و حسم فوق العاده عالی بود و بعدشم یه بارون عالی بارید و منم یاد تئوری سطل افتادم و کلی بابت این همه ثروتی که از اسمان میریزه خدا رو سپاسگزاری کردم و فوق العاده حسم عالی بود…..ولی دیشب نمیدونم چرا حسم نامطلوب شد و شیطان درونم به حرف دراومد و میگفت چجوری میخوای ثروتمند بشی ( در حالی که خدا با دلایل و نشانه های عالی به من گفته که ثروت از آن منه و بینهایت بهم ثروت میده که نتونم بشمارمشون )و چند تا دلیل داشتم براش یعنی بهش فکر کردم که چرا حسم نامطلوب شد….اولین دلیل این بود که شاید انرژی مردمی که اونجا زندگی میکنند منفی بوده و به من وارد شده( آخه من انرژی اطرافم رو خیلی سریع حس میکنم و حتی آدمهای اطرافمو ) دومین دلیل این بود که شاید با دیدن اون همه ثروت ،حس حسادت و حرص و کمبود برای خودم و ناتوانی به صورت ناخودآگاه در من ایجاد شده و خودآگاهم متوجهش نمیشه . دلیل سومش که واقعا نجواهای درونی ام بود و دقیقا انگار یکی داشت با من حرف میزد و دقیقا اون آیه قران همش میومد جلوی چشمام که همانا نجوا از ناحیه شیطان است و هی بهم میگفت مجید بهش گوش نده و باهاش بجنگ با باورهای درست و … و نمیدونم چرا توی اون لحظه به تمام اتفاقات عالی که در سال 96برام افتاد چشمامو بستم و ترس و اضطرابو به خودم راه دادم…..برای دلیل اول که گفتم شاید واقعا انرژی اون محله در اون موقع منفی بوده و روی من تاثیر گذاشته و بعد به خودم گفتم این یه باوره که این انرژی از بیرون بتونه بر روی من تاثیر بزاره پس این نیست و احتمالا از ناحیه پاشنه آشیلم مورد هجوم واقع شدم.برای دلیل دوم که گفتم احتمالا باورهای ثروتم کمرنگ شده و باید بیشتر روشون کار کنم و هرچقدر کار کنم بازم کمه و یه باور ساختم که من با دیدن خیابان های لاکچری غرق در ثروت و فراوانی میشم و ثروت و شادی بیشتری نصیبم میشه.
برای دلیل سومم هم که باهاش داشتم با باورهای درست و جملات قدرتی میجنگیدم….و این جنگیدن تا زمانی طول کشید که وارد محله خودمون شدیم و دیدم موجی از آرامش و حس خوب مجدد وارد وجودم شد و این برام سئوال بود که چرا وقتی وارد محله خودمون شدم اینجوری آروم شدم….در حالی که دقیقا روزای قبل برعکس بود….یعنی محله های لاکچری که میرفتم حالم عالی بود و محله خودمون که میومدم میگفتم اینجا سکوی پرتاب من به محله های لاکچریست….خلاصه دیشب اومدم خونه و به دریم بوردم نگاه کردم و حسم عالی شد و گفتم من میتونم و با توانایی هایم کلی ثروت خلق میکنم…..امسال سال ثروت آفرینیست و استاد عزیزم دقیقا در سه فایل اخیر خودش بهم گفت مجید” امسال بهترین سال تو تا کنون خواهد بود و سالهای بعد بعتر و فوق العاده تر از این سال خواهد بود” و این یعنی امسال نقطه عطف منه و سه بار هم تکرار شده در سه فایل و اینا همش نشانه است و اینکه استاد بصورت زبان خدا با تو سخن میگه و کلی حسم عالی شد و شب هم که هندزفری گزاشتم و باورهای ثروتی که خودم صحبت کرده بودم رو تا صبح گوش دادم و حسم بهتر و بهتر شد و خوابیدم و اتفاقا صبح هم یه خواب خوب دیدم و صبحم خیلی خوب شروع شد تا اینکه اومدم پای نت و این فایل جدید شما رو گوش کردم که دقیقا چیزی بود که بعد از اتفاقات دیشب بهش احتیاج داشتم…..و وقتی گوش میکردمش گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت این چندمین باریه که واقعا وقتی از یه چیزی نگران میشم سریع توسط استاد به کمکم میای که مبادا تعادل خودمو توی مسیر از دست بدم و از راه راست منحرف بشم….و اون باور به یادم اومد که خدا همواره و همیشه حافظ و نگهدار منه و سپاسگزاری کردم……استاد نازنینم بینهایت سپاس گزارم…..من این تمرین واجب رو خواستم در دفتر سررسید امسالم انجام بدم که البته انجامش میدم آخر شب که همیشه به یادش باشم و مواقع نگرانی نگاهش کنم ولی با توجه به اینکه الان کار دارم، ولی یه حسی بهم گفت مجید تو باید این تمرین رو انجام بدی و بعد به کارت برسی و منم گفتم چشم من تسلیمم….و من اینو برای تمرین و تلنگر به خودم مینویسم اینجا نه برای مسابقه. که هم کمک به خودم باشه و هم شاید کمک به دوستان عزیزم…..
1- خداروشکر در اول سال 96 به لطف خدا پس از گذشت تقریبا 8 ماه از زمانی که فایلهای استاد رو در سال 95شروع به گوش دادن کردم و حس و حالم عوض شد خداوند از طریق یکی از دستانش قضیه خانه دار شدنم رو مطرح کرد و بعد منو هل داد و اتفاقات خوب یکی پس از دیگری افتاد و دقیقا 2 ماه بعدش من در خانه خودم مستقر شدم و از اجاره نشینی بیرون آمدم و خدا رو بینهایت بینهایت سپاسگزارم….الان هم یکسال شده که در خانه خودم هستم و این نشانه عالی بود که میتونم اون خونه ای که در ذهنم هست و روی دریم بردم هست رو در اینده نزدیک بدست بیارم
2- خدارو شکر که خانه ای که خریدم پر از موج مثبته و پارسال هر کس از اقوام برای عید دیدنی میومد دقیقا به وضوح میگفت چقدر اینجا دل بازه و انرژی مثبتی داره و روحیمون شاد شد…..
3- دقیقا از وقتی ما اومدیم اینجا سه تا آپارتمان جدید در کنار خونه ما و سه آپارتمان در جلوی خونه ما استارت کارش زده شد و در حال ساخت میباشند و این نشونه فراوانی و ثروته و همچنین پاقدم خوب خودم که هر جا میرم پر از برکت و فراوانی میشه :)
4- در همون عید پارسال بود که دوست ثروتمندم یه قرار نهار گذاشت و با ماشین لاکچری اش اومدم دنبالم و با هم به یکی از بهترین رستورانهای شهر رفتیم و نهار خوردیم و کلی احساس ثروت بهم دست داد و خدارو سپاسگزاری کردم
5- در اواخر سال 95 بود که خداوند رسالتی رو که باید انجامش بدم رو از طریق یه سایت بهم نشون داد و من شوکه شدم و دیدم هر آنچه که من میخوام و روحم رو ارضا میکنه در این رسالت هست و گفتم تو تاحالا کجا بودی آخه…..و این زمانی بود که من باور اینکه ایده های ثروت ساز در هر لحظه به ذهنم خطور میکنه رو به صورت دست پا شکسته برای خودم میگفتم…..
6- در همان اواخر سال 95 بود که استادی مهربان رو پیدا کردم که منو در زمینه رسالتم با صبر و محبت یاری کرد و هر آنچه نیاز دارم رو بهم یاد داد
7- در سال 96 من روی رسالتم کار کردم و نتیجه خوب گرفتم ولی از اونجا که همش به وضع بهتری از اون رسالت فکر میکردم به سمت سطح پیشرفته آن سوق داده شدم و اساتید جدیدتری پیدا کردم که اونها هم مهربان و صبور بودند و هر آنچه خواستم برام مهیا کردند از جمله لوازم کار و هر آنچه که میخواهم…..
8- در سال 96 من دفتر کارم رو در اتاقم با یک میز آماده کردم و لوازم کاریم تا حدی مهیا شد و باهاشون شروع به کار کردم و نتیجه کار عالی در اومد…..که البته همه اینا برای تمرین بود ولی نتیجه عالی بود و منو امیدوار کرد به اینکه رسالتم صحیحه و من از پسش بر میام…
9- در سال 96 بود که دوره قانون افرینش استاد رو تهیه کردم و همون جلسه اول استاد گفتند که از امشب یه خبر یا اتفاق خوش بصورت یه نشونه خواهید دید و دقیقا همون شب بود که دوست ثروتمندم زنگ زد و گفت مجید حاضری از 4 شنبه به مدت سه روز بریم شمال خوشگذرونی و منم با کمال میل قبول کردم….و رفتیم و کلی خوش گذروندیم و کلی درس ازش یاد گرفتم و کلی درس بهش یاد دادم…..
10- در همون راه شمال بود که هیچ پلیسی به ما گیر نداد و حتی یه جا که سرعت بالا بود و پلیس ما رو دید ، دوستم یهو سرعتشو کم کرد و گفت آخ الان باز نگهمون میداره و پلیسه کسی دیگه ای رو نگه داشت و من بهش گفتم تا من توی ماشینت هستم هیچ اتفاق ناخوبی برامون نمیوفته…..
11- توی بازگشت از اون سفر بود که من ماشینی رو که عاشقشم و جزو دریم بوردم هست رو توی خیابون برای اولین بار دیدم و از وقتی که بهش فکر میکنم بارها و بارها دیدمش و توی نمایشگاه سوارش شدم و حتی در یه کوچه خلوت با ابهت و به ارامی از کنارم رد شد و الان هم که در نزدیکی محل کارم در یکی از پارکینگهای خانه های لاکچری اونجا پارکه و من صبحها بهش سلام میدم و اون پارکینگو پارکینگ خونه خودم فرض میکنم و فرض میکنم که دارم میرم سوار ماشین بشم….
12- دقیقا در سال 96 بود که من برای خرید خانه ام ماشینم رو فروختم و خیلی خوشحال بودم….چرا؟ چون فرصتی برام پیش میاد که وقتی با اتوبوس به محل کارم میرم صبحها و عصرها فایلهای استاد رو گوش کنم و بیشتر یاد بگیرم و از اول سال 96 هم گفتم دقیقا خدا خواسته که در سال 96 من اماده تر بشم که سال 97 رو عالی شروع کنم و من هر روز فایلهای استاد رو در اتوبوس گوش میکنم و خیلی چیزها رو در فایلهای تکراری جدید متوجه میشم، یعنی میگم اینو من شنیده بودم ولی چرا الان یه تاثیر فوق العاده تری روی من داره؟
13-در سال 96 محل کارم من تا برج 5 در یه مکان عالی بود که یه ایستگاه اتوبوس در جلوی خونمون بود که انجا سوار اتوبوس میشدم و دقیقا در محل کارم پیاده میشدم…..و از برج 5 به بعد محل کارم به جایی لاکچری تغییر یافت که دقیقا یه ایستگاه اتوبوس هم در اونطرف خانه مان هست که منو دقیقا میبره جلوی اون محل کارم پیاده میکنه و این اصلا اتفاقی نیست و نشان دهنده این است که چقدر خدا هوامو داره برای اینکه براحتی به هدفم برسم….
ادامه در کامنت بعدی