یکی از کارهای روزانه من، توجه به نعمت هایی است که وارد زندگی ام شده. سپاس گزاری برای نعمت های زندگی ام و ربط دادن آنها به قوانین کیهانی و توحید عملی، مهم ترین کار زندگی هر روز من است.
به نظرم تکرار این روند، مهم ترین دلیل موفقیت هایی است که کسب نموده ام.
یادم می آید، آن روزها که تازه قوانین خداوند را شناخته بودم، انجام همه این کارها را به عنوان تمریناتی برای رسیدن به خواسته هایم انجام می دادم.
اما آنقدر به تکرار این شیوه ادامه داده ام، که اکنون این موضوع، جزئی از رفتارم شده و این عادت را در من ساخته تا به راحتی با دیدن داشته های زندگی ام و تمرکز بر آنها، بتوانم هر ناخواسته ای را نادیده بگیرم.
موضوع این فایل، انجام یک تمرین برای ساختن چنین عادتی است.
این تمرین را، قانون تمرکز بر داشته ها، راه رسیدن به خواسته ها نامیده ام.
زیرا ذهن مان عادت دارد ما را به سمت تمرکز بر ناخواسته ها ببرد،
عادت دارد به راحتی هزاران اتفاق خوب در زندگی مان را نادیده بگیرد، اما اگر فقط یک اتفاق بد رخ دهد، هزاران بار آن را برایمان بازگو نماید تا باور کنیم هیچ اتفاق خوبی در زندگی مان رخ نداده و جایی برای تمرکز بر نکات مثبت در زندگی مان وجود ندارد.
به قول قرآن، شیطان قسم خورده با نجواهایش شما را گمراه نماید
به قول قرآن، نجوا فقط از سوی شیطان است برای اینکه مومنان را غمگین نماید
مهم ترین کار زندگی تو، تلاش ذهنی آگاهانه برای رفتار نمودن بر خلاف این سیستم ذهن و وعده شیطان است. یعنی آگاهانه تمرکزت را بر داشته های زندگی ات بگذار. آگاهانه به خاطرشان سپاس گزار باش و با ارسال این فرکانس ها، خود را وارد مدار خواسته های بیشتر نما.
من تمام نعمت های زندگی ام را به این شکل وارد زندگی ام نموده ام و دوست دارم افراد زیادی بتوانند اهمیت این فرمول را بشناسند و مهم تر از آن در زندگی خود به عنوان اصلی اساسی، اجرا کنند.
یک تمرین عملی برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»:
- در بخش اول، تمام اتفاقات خوب و تجارب عالی ای که در سال ۹۶ در زندگی ات کسب نموده ای را بنویس.
درباره نوشتن شان آنچنان سخاوتمند باش که حتی از کوچکترین شان هم نگذری!
- در بخش دوم، بنویس می خواهی چه تجاربی را در سال ۹۷ کسب نمایی
هدف این تمرین این است که از داشته هایی که در این یک ساله در زندگی ات کسب نموده ای قدرت گرفته و این قدرت، ایمان و عزت نفس و باور را برای خلق خواسته های سال ۹۷ به کار بگیری.
هدف این تمرین این است که با قدرت گرفتن از داشته های زندگی ات، خود را وارد مدار بالاتری نمایی که در آن مدار ،خواسته های بیشتری انتظارت را می کشد
هدف این تمرین این است که سخاوت خداوند و فروانی جهانش را باور نمایی تا بتوانی باز هم درخواست نعمت های بیشتری ازخداوند داشته باشی
این تمرین تمام کار زندگی شماست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD414MB11 دقیقه
- فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها9MB11 دقیقه
به نام خدای معجزه ها
اووووف عجب فایلی بود و دقیقا چه به موقع خدا هدایتم کرد که گوشش کنم چون یه هدفی برای خودم مشخص کردم که ان شاءالله بهش میرسم و تو همین فایل راهکارش گفته شد.
خدایا شکرت
سلام به استاد و مریم و جون و به تمام بچهای دوست داشتنیه سایت
استاد شما این فایلو سال 96 گرفتین ولی من دارم سال 1402 گوشش میکنم و این تمرینی که دادین اینقدر عالیه که 100 سال دیگه هم بگذره همه میتونن ازش استفاده کنن و به نتایج فوق العاده ای برسن.
منم به عنوان انجام تمرین میخوام تو قسمت نظرات همین فایل بخشی از اتفاقات خوبی رو که از آخرای خدمت سربازی شروع شد تا الان رو بنویسم تا هم تمرکزم رو نکات مثبت باشه و هم با سپاسگزاری در موردشون هم درهایی برای ورود نعمت های جدید رو بروی خودم باز کنم و هم انرژی بگیرم برای رسیدن به خواسته های جدیدم (مثل سکوی پرش)
از سال 99 شروع میکنم که هنوز با استاد آشنا نشده بودم و خیلی هدایتی در یک دوره تکمیلی بسیج ثبت نام کردم که بتونم برگ سبز رو بگیرم و خدمتم بیوفته تو سپاه شهرمون که راحت باشه. مجبور شدم کلا پایگاه و ناحیه رو عوض کنم و پروندم رو به پایگاه جدید ببرم.
خود این انتقال پرونده بصورت اعجاب انگیز و خیلی ساده برام انجام شد چون از دید خیلی از قدیمی ها یه کار غیر ممکن به حساب میومد و وقتی برای بقیه دوستام تعریف میکردم، اونا هم باورشون نمیشد که اینقدر راحت انجام شده!!(اون موقع با مفهوم توحید بیگانه بودم و یکی از مسئول های پایگاه بسیج قبلی رو بت کرده بودم و در موردشم خیلی بد و بیراه میگفتم ان شا الله که خدا منو ببخشه)
گذشت تا اینکه رفتم سربازی و شد نقطه عطف زندگیم، شد آشنایی من با استاد، با توحید، با خدای زیبا و بخشنده ای که از طریق فایل ها دارم بیشتر میشناسمش
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
استاد چقدر قشنگ تو فایل دعای کمیل گفتین که گاهی خواستت اجابت نمیشه و این لطف پروردگار رو نشون میده.
ما که از پشت صحنه خبر نداریم ولی خداونده که به همه چیز آگاهه
نشدن پذیرش در پادگانی که نزدیک خونمون بود همانا و افتادن خدمت تو تهرون و آشنایی من با استاد عباسمنش همانا (اینم بگم که همین پذیرش توی پادگان نزدیک خونمون چون حساب کردن روی غیر خدا بود انجام نشد ولی همچنان لطف بینهایت خداوند شامل حالم شد که با استاد آشنام کرد)
خیلی قشنگ خدا برام برنامه ریزی کرده بود که منو از شیراز ببره تهرون و در زمان مناسب و با آدم مناسب قرار بده که حتی وقتی من در مدار دریافت این آگاهی ها نبودم ولی دوستم هی بیشتر و بیشتر در مورد شما تعریف میکرد و بالاخره مقاومت شکسته شد و اومدم تو سایت ثبت نام کردم.
خدایا شکرت که منو به این سایت و مسیر زیبا هدایت کردی
داستان سپری کردن خدمت خیلی نکات قابل توجهی نداره ولی آخرش رو میگم چون خیلی زیبا و توحیدی تموم شد.
اواخر سال 1400 بود و من هنوز با مفاهیم فراوانی، همیشه فرصت های بیشتری هس و قدم برداشتن در مسیر درست آشنا نبودم و یه کار نادرست انجام دادم که بعدا خبرش در پادگان پیچید.
اون داستانی که اول کار گفتم که رفتم یه پایگاه بسیج جدید، کمک کرد راحت تر و عزتمندانه تر کسری بسیجم رو بگیرم( هر موقع که به این داستان فکر میکنم دقیقا حضور خداوند و زمان بندی دقیقش رو میبینم که چقدر عالی همه چیزو به نفع من انجام داده واقعا خدایا شکرت)
شهریور 1401 بود و هنوز خبری پخش نشده بود و من رفتم درخواست کسیرمو ثبت کردم.
چن ماه بعدش که کل پادگان خبردار شد، قرار شد من و چن تا دیگه از بچها رو بفرستن دادسرای نظامی ولی بازم به لطف خدا همچین اتفاقی نیوفتاد. در این حین نامه کسریم صادر شد و دقیقا تو آخرین مرخصی ای که رفتم، خودم نامه رو گرفتم و بردم پادگان.
خدایا شکرت برای زمان بندی بی عیب و نقصت
خلاصه سرتون رو درد نیارم خدا به طرز معجزه آسایی کسری منو خوابوند که حتی مسئول شعبه وظیفه پادگان باورش نمیشد من دارم ترخیص میشم و دقیقا بهم گفت شما قرار بود بپوکین ولی الان تو داری ترخیص میشی.
همون روز هایی که بهم میگفتن کسریت نمیخوابه، فلانی امضا نمیکنه، عید امسالم باید اینجا باشی و… سعی کردم با کنترل ذهن و فقط قدرت مطلق رو خدا دیدن اون روز ها رو سپری کنم و خدا به زیبایی جوابش رو بهم داد
همون کسانی که میگفتن تسویه و امضا گرفتن خیلی طول میکشه و چن روز علافی داره، من با توکل بر خدا و اینکه خدا خودش همه امضاها رو برام جمع میکنه خیلی سریع تر از بقیه، در 2 روز تسویم انجام شد.
همون فرمانده ای که میگفتن نامه کسریت رو امضا نمیکنه و همه به خاطر زیر آب زنی و پاچه خواری میرفتن پیشش تا کارشون رو انجام بده یا مرخصی بیشتری بهشون بده، خدا خیلی عزتمندانه آخرین ملاقاتم با اون رو طوری ترتیب داد که از طرف خودش هدیه دریافت کردم و خیلی هم محترمانه باهام برخورد کرد.
و…
بالاخره در تاریخ 1401/11/02 من ترخیص شدم
خدایا شکرت که همه این خاطرات برام مرور شد تا یادم باشه تو زندگیم در هر لحظه فقط و فقط تو رو قدرتمند بدونم و فقط روی خودت حساب کنم.
چن ماه گذشت تا اینکه از طرف یکی از فامیلا یه پیشنهاد کاری بهم شد تو شیراز که هر روز باید میومدم شهر و برمیگشتم و من به خاطر ترسی که داشتم بعد گذشت دو هفته فقط رفتم ببینم شرایطش چجوریه
در شرایطی وارد کار شدم که هیچ پولی نداشتم که بخوام کرایه بدم یا هزینه ی چیزی رو پرداخت کنم، مهلت پرداخت شهریه باشگاهم رسیده بود اما با وجود ترس ها و ذره ای لغزش که داشتم بازم خدا منو مورد لطف و فضل بینهایتش قرار داد و بابت کاری که نکردم پول دریافت کردم.
همون فامیلمون بدون اینکه من تقاضای پولی کنم آخر صحبتمون خودش گفت من پول شهریه باشگاه و کرایه یه ماه رو، جلوتر بهت میدم تو بیا سر کار.
من خودم هنوز بهش فک میکنم باورم نمیشه که خدا اینقدر راحت و عزتمندانه به من کار داد و اصن تو کل زندگیم هم این مدلی نرفتم سر کار.
از باشگاهی خیلی معمولی که نزدیک خونمون بود، به باشگاهی هدایت شدم لوکس تر و با کلاس تر که هر لحظه تمرین کردن در اونجا توجه به ثروت و فراوانی بینهایت خداوند بود.
خدایا شکرت
و الان 3 ماهو نیمی که توی این کار هستم واقعا راضیم و سپاسگزار خداوندم بابت چنین کار راحتی که فقط با ایجاد باور های درست میتونم درآمدی بسیار بالا و مشتری های بینهایت داشته باشم.
تو این مدت با تجربه کمی که دارم و در روز هایی که همه میگفتن مشتری نیس، بازار خرابه، رکوده و… من با توکل بر خدا 4 تا معامله زدم که آخریش دیروز بود در صورتی که همکارای قدیمی خودم یکی یا 2 تا زدن!
به تضادی در کارم برخوردم و قشنگ خدا بهم فهموند که اگه پول بیشتری میخوای باید از منطقه امنت بیای بیرون!!
این بار دقیقا حس کردم با گوش کردن به فایل ها ایمانم قوی تر شده و مصمم تر بودم که برم تو دل ترسهام
برای خودمم این هدف رو گذاشتم که تا آخر برج 9 موتور دلخواهم رو به صورت نقد از نمایندگی بخرم و به خودم هدیه بدم.
منی که 2 روز قبل اینکه برم سر کار 100 هزار تومن نداشتم، الان که سر دستی حساب میکنم میبینم نزدیک به 12 13 میلیون تومن پول خرج کردم و همینطور داره بیشتر پول میاد تو حسابم.
براحتی تونستم دوره عزت نفس رو که خریدنش آرزوم بود رو بخرم و استفاده کنم.
این تازه اول مسیره و خیلی باید رو خودم کار کنم و باورسازی کنم تا همون باور ها منو به مسیر هایی هدایت کنن که خواسته هام اونجان!
خدایا بینهایت سپاسگزارم که منو لایق این آگاهی ها دونستی و به راه حقیقت و شناخت قوانینت هدایت کردی.
برای همه دوستان و استاد عزیزم رسیدن به بهترین ها رو هم در این دنیا و هم سرای آخرت از خدای وهابم خواستارم
1402/7/14
با عشق
محمد هوشمندی