توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 12

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد گفته:
    مدت عضویت: 2955 روز

    سلام به استاد عزیزم و تمامی همراهان محترم سایت

    من تقریبا یکسالی هست که با این سایت آشنا شدم یکی از دوستان به عنوان دستی از دستان بینهایت خداوند من رو با سید حسین عباسمنش آشنا کرد

    با فایلهای رایگان فصل بهار 96 شروع کردم و اوایل تابستون بود فایل 3 برابر کردن درامد رو گوش دادم تعهدم رو دادم اون زمان مشغول به کاری بودم که علاقه نداشتم و با نوشتن تعهد وارد کاری شدم که درآمد فوق العاده ای داره و به مرور با تغییر باورهام زیادتر هم میشه و آزادی توی کارم رو دارم خدارو شکر. 3 جلسه از قانون آفرینش رو هم تا به حال استفاده کردم که نتایج عالی برام داشته. من الان که به سالهای قبلم نگاه میکنم میبینم که از لحاظ فکری خیلی رشد کردم خیلی آگاه تر شدم و این کاریه که تا آخر زندگیم باید انجام بدم

    آرامش فوق العاده ای دارم روی نکات مثبت هر موضوع توجه میکنم و هر اتفاقی که میوفته به نفع خودم میبینم و از دل هر اتفاقی که ناخوشایند باشه نکته مثبت میکشم بیرون

    توی یکسالی که گذشت شاید یکی دوبار فقط سرما خوردم که نهایت دو روزه خوب شدم

    حساسیت فصلی داشتم هر سال امسال خیلی کم و به مدت خیلی کم بود خداروشکر خیلی اتفاقات زیبای دیگه ای که سال 96 برام افتاد که بخوام بگم باید چند صفحه تایپ کنم

    و حالا امسال سال 97 رو میخواهم در زمینه مالی جهش فوق العاده ای داشته باشم با کار کردن روی خودم و باورهام به نتیجه های رویایی برسم

    از استاد عزیزم ممنونم که آموزه های بسیار قدرتمندی رو در اختیار ما میزاره و از تمامی همراهان عزیز که با اعلام نتایجشون باور ما رو قوی میکنن من هر بار که نتیجه دوستان رو توی کانال تلگرام میبینم خیلی خوشحال میشم و انرژی خاصی میگیرم

    براتون سال 97 رو بهترین سال در هر زمینه که خواهانش هستید آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    نوشین حقیقت جهرمی گفته:
    مدت عضویت: 3399 روز

    راستی استاد جون چقدرررر این مناظر زیباست، چقدررر بز و گوسفنداتون خشکلن

    ممنون برای به اشتراک گذاریشون با ما

    عالی بود عالی خیلی خیلی لذت بردم

    مرررسی برای این همه عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نوشین حقیقت جهرمی گفته:
    مدت عضویت: 3399 روز

    سلام و یک دنیا عشق تقدیم به استاد عزیزم و اعضای سعادتمند خانواده عباس منش

    استاد جون این دفعه ما رو علنا وادار به نوشتن انشا کردین ? ازتون ممنونم که دارین اینجوری با عشق حال خوب رو در ما زنده تر و زنده تر میکنید که پرقدرت تر از سال پیش در صراط مستقیم قدم برداریم و هم زندگی خودمون و هم دنیا رو زیباتر و زیباتر کنیم.

    پاسخ به قسمت اول مسابقه:

    استاد جونم از سال ٩6 چی بگم من?? که بهترین سال زندگی سی ساله ام بود.

    و مطمئنم که سال ٩٧ باز هم بهترینه.

    از شروع سال کلی تصمیمات جدی برای پیشرفت کارم داشتم و توی تعطیلات کلی روی خودم کار کردم با مطالب شما و با عزم جزم بعد تعطیلات رفتم برای ساختن سالی پر رشد.

    توی لیست اهداف سال جدیدم خرید یه دوره از استاد بود.

    از ارزوهام بود محصول ثروت ١ رو داشته باشم ولی خب واقعا پولشو نداشتم.تا اینکه استاد نوید دوره ثروت ٣ رو بهمون دادن. چقدر مشتاقانه فایل های اماده سازی دوره رو میدیدم و اشتیاق سوزانی در وجودم برای داشتنش شکل گرفته بود. به خودم میگفتم من حتما اینو میخوام. توی ذهنم حساب کتاب قیمتش رو میکردم و انگشتر و سکه ای رو که داشتم گفتم میفروشم و اینو میخرم. دقیقا یادمه یه بعدازظهر که سر کار بودم فایل محصول جدید ثروت ٣ اومد روی سایت و من نمیدونید با چه ذوقی رفتم که ببینم چنده قیمتش، یهو انگار خشک شدم اخه فکر نمیکردم با تخفیف اولیه اش 5 میلیون باشه!!

    اولش یه لحظه نا امید شدم گفتم خب هیچی نمیتونم بخرم ولی حس درونم میگفت نه میخوامش، گفتم نمیدونم چطوری ولی من میخوامش حتما، سریع به خواهرم زنگ زدم گفتم نسیم میدونی قیمت ثروت ٣ چنده؟ گفت نه گفتم 5 میلیونه! ولی من نمیدونم من میخوام میام خونه که ببینیم چیکار میتونیم بکنیم.

    دست اخر تصمیم گرفتیم که بقیه پول رو از مامانم درخواست کنیم که اجازه بده چندتا تیکه طلاهایی که استفاده نمیشه رو بفروشیم.

    با خودم میگفتم اصلا نمیدونم واکنش مامانم چی باشه یعنی قبول میکنه؟!ولی خواهرم گفت بذا من میدونم چطوری باید بگم.

    خلاصه ما شب قضیه رو مطرح کردیم و مامانم در کمال ارامش پذیرفت و من اینگونه به این ارزوم رسیدم.

    با هدیه خرید این محصول تونستیم عزت نفس رو هم بخریم و من از خوشحالی رو هوا بودم و خدارو شکر میکردم. این شروع عالی سال ٩6 ام بود.

    من با ثروت ٣ انگار تازه داشتم جووونه میزدم و رشد میکردم، در تمام زمینه ها. بعد از دیدن هر جلسه جدید انگار مسخ میشدم ، به فکر فرو میفرتم و از خوشحالی گریه میکردم.

    چون انگار وارد یه دنیای جدید میشدم، با افکار جدید.

    نگاهم به دنیا عوض شده بود، خدارو یه جور قشنگ تر جدید داشتم میدیدم و میفهمیدم. من تقریبا اوایل سال ٩5 با استاد اشنا شده بودم با دوره عشق و مودت و فایل هاشون رو میدیم ولی الان تازه داشتم معنی تموم اون حرفارو میفهمیدم، الان تازه داشتم عمق مطلب رو درک میکردم و وجودم سراسر شور بود. حالم از خوب گذشته ، عالی بود و سرمست بودم واقعا و مشغول انجام تمرینات استاد.

    اینقدر ارامش داشتم اینقدر به حمایت خدا اطمینان داشتم و اینقدر دلم گرم بود که از رفتار و گفتارم پیدا بود. باورتون نمیشه اینقدررر جو خونه ی ما عالی شده که هر کسی میاد خونمون علنا میگه چقدر خونه تون شاد و پر ارامشه?. یکی از دوستام بعد سال ها اومده بود شیراز و خونه ما میگفت اینجا اولین جاییه که من شب اینقدر با ارامش میخوابم و سریع خوابم میبره، و این حرفا ایمان منو بیشتر میکرد که ببین تغییراتمون نمود بیرونی هم داره پیدا میکنه.

    سال ٩6 کلی خبرهای خوب برام داشت. ازدواج کلی از دوستام، ازدواج های عالی با کلی عشق که میشد عشق و دوست داشتن و خوشبختی رو از نگاهشون دید و من خدارو برای دیدن این همه روابط عالی در نزدیکم سپاسگزاری میکردم. یکی دیگه از خبرهای خوب رفتن صمیمی ترین دوستم به کانادا با شوهرش برای زندگی بود که کلی به من انرژی دادن و انگیزه. و با تک تک این اتفاقات خوب در بین نزدیکانم فقط خداروشکر میکردم که من در مدار خواسته هامم.

    یکی از اتفاقات عالی سال ٩6 برام شروع کار ورزشیم بود. من مدرک مربیگری دارم و برنامه ورزشی خودم و خواهرم و گاهی برای یکی دوتا از دوستام رو مینوشتم. خیلی دوست داشتم که وقتم ازاد میبود و به عنوان مربی توی باشگاه کار میکردم چون یکی از کارای مورد علاقه ی منه. تا اینکه یه روز توی باشگاه یکی از کسایی که اصلا هم نمیشناختمش ازم خواست که براش برنامه بنویسم. اول هم نپذیرفتم گفتم مربی باشگاه شاید ایراد بگیره و … ولی وقتی خیلی اصرار کرد قبول کردم. با هیجان اومدم خونه به خواهرم گفتم نسیم یه خانومه توی باشگاه ازم برنامه خواست و میگفت اصلا هزینه اش مهم نیست هر قدر باشه من میخوام از شما برنامه بگیرم.

    خلاصه کلی هیجان داشتم و گفتم اینو خدا برام رسونده من همیشه این کارو دوست داشتم پس با اعتماد به نفس وقت میذارم و براش یه برنامه عالی مینویسم. این قدم اول بود بعد از اون یکی از دوستام که یکی دوسال بود اصلا ندیده بودمش بهم مسج داد که نوشین بیام باشگاه بهم برنامه میدی؟ منم گفتم اره

    اومد و کلی هم اضافه وزن داشت. اولین برنامه اش رو که بهش دادم ترسیدم که بگم سایز بگیر ببینیم اخر ماه چقدر تغییر میکنی، گفتم نکنه جواب نگیره یه وقت،خودش اخر ماه سایز گرفته بود و بچه ها باورتون نمیشه که توی همون ماه اول چقدرررر عالی نتیجه گرفته بود و داشت از خوشحالی بال در میاورد. دیگه اعتماد به نفسم زیاد شده بود و ایمان داشتم به برنامه هام و توی دلم میگفتم خدا بهترین برنامه هم میشه. و کلی درخواست برنامه داشتم پشت سر هم و فقط خداروشکر میکردم من. شاگردهایی که با کلی ذوق و خوشحالی میاومدن و ازم درخواست برنامه میکردن. اینجا بود که من اولین درامدم رو از ورزش که کار مورد علاقه ام بود کسب کردم و برام یه اتفاق عالی بود.

    یکی دیگه از دستاوردهای خوب سال ٩6 ام که برام یه عالمه ارامش داره مربوط به روابطه. با اینکه دوره عشق و مودت رو داشتم و کار میکردم ولی با ثروت ٣ بود که تیک ذهنی من زده شد و تازه فهمیدم که استاد داره توی دوره روابط چی میگه و منظورش چیه. واقعا مسئله ازدواجم و نحوه ی برخورد با خواستگارام برام شده بود یه مسئله ناخوشایند که واقعا اذیتم میکرد. هر بار که با کسی روبرو میشدم شروع کش مکش درونی و یه عالمه احساس بد و اعصاب خوردی برام داشت چون با خودم مشکل داشتما نه که بگم اون بنده های خدا مشکل داشتن ولی گفتم یه بار برای همیشه این مسئله باید حل بشه و نشستم دوره عشق و مودت رو جلسه چهارشو با دقت نوشتم، اینجا بود که تازه با دید جدیدی که از ثروت ٣ یادگرفته بودم دوزاریم افتاد و به ایراد کارم پی بردم و مسئله رو برای همیشه با خودم حل کردم و به این درک رسیدم که خدا خودش برام عاشقانه ترین رابطه میشه وقتی که من اماده دریافتش باشم. خیلی تفاوت هست بین شنیدن این جمله و درک عمیق مفهومش. و من تازه به این درک رسده بودم.

    نمیدونید چه ارامشی به سراغم اومد با این درک .احساس رهایی داشتم. رهایی از این بابت که مفهوم من تنها خالق زندگی خودم هستم رو درک کرده بودم و این جمله طلایی استاد بود که درک مفهومش منو دگرگون کرد: “خداوند نیرویی رو در من به ودیعه گذاشته که میتونم اتفاقات افراد و شرایط رو اونجوری که دلم میخواد رقم بزنم و به سمت خودم جذب کنم”

    بعد از رسیدن به ارامش در این زمینه باورتون نمیشه که من چه روابط زیبایی رو تجربه کردم. افرادی سر راهم می اومدن که ٨٠-٩٠درصد شبیه خواسته های من بودن و من فقط هیجان زده خداروشکر میکردم که اینا دستان تو هست برای نشون دادن قدرت و بزرگی و توانایی و داناییت که بر احوال بندگانت که اگاهی و از دل اونا باخبری و کافیه که اونا تورو باور کنن.

    همزمان با کار کردن دوره ثروت ٣ و این اتفاقات داشتم به این نتیجه میرسیدم که کاری که دارم میکنم( ما دفتر پیشخوان دولت داشتیم) رو کنار بذارم. چون اصلا کار مورد علاقه ام نیست و دلیل اینکه نتیجه چندانی هم ازش نمیگیرم همینه، با خودم میگفتم ببین نوشین با چه ذوقی میری باشگاه و اونو مقایسه کن با حسی که صبحا داری میری سر کار!

    دیگه کاملا مطمئن شدم که این کار من نیست. وقتی این قضیه مطرح شد همه بدون استثنا مخالفت کردن و کلی راه حل دادن که نه این کارو بکن برای بهتر شدن اون کارو بکن ولی تمام راه حل هاشون در تضاد با چیزی بود که من از استاد یاد گرفته بودم.

    و جالب این بود که همه میگفتن خب اینو بفروشی میخوای چیکار کنی!!؟ همه ها!

    منم چون هنوز ایده خاصی نداشتم فقط میدونستم این کار ، کار من نیست، میگفتم نمیدونم حالا تا بعد و توی دلم میگفتم خدا خودش بهم میگه بعدشو و مطمئن بودم.

    دیگه پروسه فروش دفتر شده بود فکر و ذهن من. بهم میگفتن الان مشتری نیست، فصل خوبی برای فروختن نیست، صبر کن بعد عید توی نیمه اول سال بهتر و ….

    ولی من کار خودمو میکردم و هر روز کارم شده بود که با خودم بگم خدا در بهترین زمان برای دفترم مشتری میشه. و به خدا گفته بودم که ازش عیدی میخوام و باورتون نمیشه چند روز مونده به عید خدا بهم عیدیشو داد و دفترمون بفروش رسید . و اینجا بود که دوباره احساس رهایی کردم. که الان ازادم که برم دنبال کاری که دوسش دارم که ارزش بیافرینم و ثروت بسازم.

    چند ماه اخر سال برام عالی تر از عالی سپری شد یه گشایشی توی زندگی ما ایجاد شده بود یه موجی از ثروت و نعمت احساس میشد، هرچیزی که میخواستیم بهترینش راحت جور میشد مثلا تصمیم گرفتیم که فقط مبل خونه رو عوض کنیم ولی وقتی جلو رفتیم در کمال ناباوری که فکر نمیکردیم بشه هم مبل و هم میز ناهارخوری رو عوض کردیم و هم کلی چیزای خشکل دیگه خریدیم برای خونه که شاید سال ها بود میخواستیم و نخریده بودیم. من سال هابود که توی شلوغی عید خرید نمیکردم ولی امسال به لطف خدا کلی چیز خریدم که خیلی بهم حال داد و کلی خرید کردم.

    در ضمن خرید دوره حل مسئله و جلسه اول قانون افرینش هم عیدی قشنگی بود که سالمو عالی به اتمام رسوند.

    و در تمام این موارد فقط و فقط دستان خداوند رو میدیدم و میبینم که چقدر زیبا ما رو هدایت کرد و هدایت میکند و هدایت خواهد کرد.

    کلا سال گذشته خیلی برام پیش میاومد که یه چیزی رو بخوام و سریع برام فراهم شه یا اتفاقات و شرایط اونجوری که میخواستم میشد که همش ایمانمو بیشتر میکرد که ببین نوشین در مدار درستی . یکیش که یادم میاد رو براتون میگم من روز قبل تولدم داشتم فکر میکردم که کاش شرایط جور میشد که تولد بگیرم امسال که سی سالگیمه و واااای چقد دلم از این بادکنک طلایی بزرگا هست عدد داره? از اونا میخواست که بگیرم برای خودم، اخه یه شرایطی بود که قضیه تولد گرفتن کنسل شده بود کلا. فردا صبح که میشد روز تولدم وقتی رفتم سر کار اصلا نمیدونید چطور هیجان زده شدم وقتی دیدم همکارم از همون بادکنکا عدد 30 رو برام خریده و گذاشته بود سر جام? اینقدر خوشحال بودم که ببین ببین نوشین دیدی همونی که میخواستی برات حاضرشد که انگار ارزشمندترین هدیه دنیا رو گرفته بودم. جوری که وقتی خواهرم اومد و بادکنک ها رو دید خندید و گفت بالاخره کار خودتو کردی؟ کی رفتی خریدی؟ گفتم باور کن من نخریدم کادو گرفتم کادو??? و شرایط یه جوری پیش رفت و همه کمک کردن که تونستم تولد هم بگیرم که تو دلم نمونه?

    یا یکی دیگه که الان یادم اومد این که یه شب که داشتم مطالب ورزشی میخوندم گفتم وای که چقد دلم دوره جدید دکتر کوثری رو میخواد( دکتر کوثری یکی از بهترین های علمی بدنسازی ایران هستن) و باورتون نمیشه چند روز بعد پست برگزاری سمینار برنامه نویسی دکتر توی شیراز رو توی پیجشون دیدم، دقیقا همون چیزی که من نیاز داشتم اون موقع و از خوشحالی واقعا روی ابرا بودم. شرکت توی این دوره هم از اتفاقای خوب سال ٩6 ام بود.

    و اوووه کلی اتفاقای دیگه که واقعا نوشتن و خوندنش خیلی زمان میبره. کلی هم زمانی ها، کلی تخفیف های جالب گرفتن، کلی دیدن و شنیدن رفتارها و حرفهایی که میخواستم رو از اطرافیانم ، کلی به دید دیگران خوش شانسی ها و کارم سریع راه افتادن ها و…. که اینا همه و همه یعنی هماهنگی من با خودم با خدای خودم و در مسیر درست بودن.

    و اینجا از یه شروع زیبا هم براتون بگم که اگرچه در روزهای اول سال ٩٧ اتفاق افتاده ولی در ادامه سریال های خوب سال ٩6 هست. علاوه بر ورزش یکی از کارهایی که من بهش علاقه دارم و تا الان هم اصلا سراغش نرفتم کار دکوراسیون داخلی هست . بعد فروش دفتر در نظرم بود که این کار رو هم تجربه کنم ولی میگفتم هزینه ی دوره هاش بالاس و وقت میخواد که کلاساشو شرکت کنی و..خلاصه اقدام خاصی براش نکرده بودم که بطور اتفاقی ٣یا 4 فروردین توی اینستاگرام یه اگهی با عنوان اولین دوره غیرحضوری جامع طراحی دکوراسیون داخلی رو دیدم و سریع مسج دادم که باهام تماس بگیرن. وقتی تماس گرفتن و جزییات رو مطلع شدم دیدم واقعا دوره جامع و کاملیه که هم با غیر حضوری بودنش مشکل سر کلاس رفتنم حل میشه و هم به مناسبت عید یه تخفیف 5٠ درصدی خورده که واقعا قیمتش عالی میشد. و خداروشکر دیروز این دوره رو خریدیم و منتظر کلی اتفاقات عالی بعدش هستیم. باز هم دستان خدا و راحت و اسون پیش رفتن کارهای من.

    از دیگر اتفاقای عالی سال ٩6 ام اشنا شدن و ارتباط برقرار کردن با چند نفر از دوستای فوق العاده عباس منشیم هست که دیگه نمیگم چقدر برام این اتفاق لذت بخشه چون خودتون اینو خیلی خوب میدونید و من همیشه بابت این موضوع سپاسگزار خدای مهربونم هستم.

    میتونم بگم سال ٩6 برام همه چی داشت:

    خدای مهربون وهاب پرقدرتم رو شناختم و از نظر معنویت صدها پله وشد کردم،

    به ارامشی رسیدم که وصفش با جملات امکان پذیر نیست،

    اعتماد به نفسم خیلی خیلی بیشتر شده،

    به درامد رسیدم از کاری که بهش علاقه دارم،

    قائم به ذات بودن رو فهمیدم و تجربه کردم،

    و یه عالمه نشونه های زیبا از درستی مسیری که درش هستم رو هر روز و هر روز میبینم

    .

    پاسخ قسمت دوم

    اهداف سال ٩٧

    سال ٩٧ قطعا بهترین سال زندگیم خواهد بود و از خدا میخوام که هدایت و حمایتش رو بیشتر و بیشتر بهم نشون بده

    – از مهمترین اهداف امسالم خوندن کامل و دقیق قرانه. الان که دیدی متفاوت نسبت به گذشته دارم قطعا مفاهیم قران رو بهتر درک میکنم و از خداوند در این راه یاری میخوام.

    – از اهداف امسالم برقرار کردن ارتباط قشنگ تر و نزدیک تر با خداست. پیاده کردن توحید عملی در تک تک اعمال و افکار و گفتارم و لحظه به لحظه با خدا قدم برداشتنه.

    – یکی دیگه از اهدافم ساختن ثروت هست از کاری که بهش علاقه دارم و به یاری خدا اولین قدم ها رو در این مسیر برداشتم و مشتاقانه منتظر خلق نتایج و تجربیات

    عالی هستم.

    – از دیگر اهداف امسالم خرید محصول ثروت ١، ادامه قانون افرینش و راهنمای عملی رسیدن به رویاهاس. و همینطور خرید محصولات جدیدی که امسال استاد برامون دارن همون اول اولش? داغ داغ

    – یکی دیگه از اهدافم پیشرفت بیشتر و بیشتر توی ورزش هست هم علمی و هم عملی. شرکت توی دوره های جدید و علمی تر کار کردن این موضوع و هم پیشرفت بدنی بیشتر خودم.

    – همینطور از اهداف امسالم دنبال کردن نقاشی و خوندن زبان انگلیسی بطور جدی هست که واقعا مدت هاست که میخوام انجامش بدم.

    امسالم رو به لطف خدا عالی شروع کردم ، با دلی روشن تر ، ایمانی قوی تر ، روحی قدرتمندتر و خدایی نزدیک تر از هر سال

    منتظر خبرهای خوب، اتفاقات عالی ،خوشی پشت خوشی، نعمت پشت نعمت و ثروت پشت ثروت هستم

    سپاسگزار خداوندم که جهان رو اینقدر زیبا افرید و قدرت خلق لحظه به لحظه ی زندگی رو در دستان ما قرار داد و ممنونم از استاد عزیزم که استفاده از این قدرت رو بهمون یاد داد تا هم زیبا زندگی کنیم و هم کمک کنیم جهان جای زیباتری برای زندگی شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    اعظم حامد گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی صداتونو میشنوم آرامش میگیرم?

    یکی از اتفاق های خوبی که سال 96 واسم افتاد این بود که من 7 سال عاشق ی نفر بودم که فقط 4 ماه با هم بودیم ولی دوسم نداشت و از هم جداشدیم وقتی دعا کردم وازخدا خواستم که همسر الهی م رو بهم بده ایشون ازم خواستگاری کرد ولی آخر سال 96 دوباره از هم جدا شدیم به یک دلیل خاصی

    اتفاق خوبه دیگه این بود که با ورزش آشنا شدم و باشگاه میرفتم و روحیه خیلی خوبی داشتم

    و با سایت استاد عباس منش آشنا شدم و واسه اینکه قوانین جهان رو ب خودم ثابت کنم که وجود داره چیزهای کوچیک طلب میکردم و با احساس خوب دریافت میکردم

    مثلا یک کلاس رقص خوب میخواستم برم ک دوستم روز بعد بهم پیشنهاد داد با هم بریم

    یا میخواستم مهمونی خاصی برم که دعوتم میکردن

    خیلی لذت بخشه

    یکی از اتفاق های خوب دیگه این بود که جسارت پیدا کردم و از شغلی که دیگه ازش خسته شده بودم استعفا دادم با اینکه مزایای خوبی داشت

    در سال 97 هم تصمیم دارم ازدواج کنم با همسر الهی که خدا برام در نظر گرفته نه کسی که خودم با ذهن محدودم میخوام

    و در شغلی که دوس دارم پیشرفت کنم و درآمدمو افزایش بدم

    در هر صورت راضیم ب رضای خدا

    این مواردم اینجا گفتم ک تعهدی باشه واسه رسیدن ب خواسته هام

    امیدوارم همه خوشبخت باشن و به هدف هاشون برسن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سیاوش صابر گفته:
    مدت عضویت: 3590 روز

    سلام و عرض تبریک سال نو به گروه تحقیقاتی عباس منش و تمامی اعضای سایت

    اتفاقات خوب سال 96 برای من زیاد هست ولی میخواهم یک جور دیگه به سوال واکنش نشان دهم،تایید اینکه همه چیز این است که باید یک جور دیگر به اتفاقات نگاه کرد تا حس ما و فرکانس ما در قسمت بالاتر و نزدیک به خداوند شود

    با بررسی زندگی بزرگان ،با شاعران ارتباط بهتری دارم و از اشعار اون ها شروع میکنم:

    ابتهاج:

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زنده اندیشان به زیبایی رسند

    شاخه ها را از جدایی گر غم است

    ریشه هاشان دست در دست هم است

    بیت اول اشاره به توجه به زیبایی های جهان دارد

    و بیت دوم ،اشاره به تغییر نگرش نسبت به اتفاقات به ظاهر بد و دیدن نکته مثبت در ان(یعنی اگر یک اتفاق بد میوفته برای رشد تو هست)

    _

    پرفسور هاوکینگ:

    از او میپرسند ناراحت نیستی که نمیتونی حرف بزنی و…

    جواب پرفسور به سوال:نه اتفاقا خیلی هم خوب هست،حداقلش اینه که حرف چرت نمیزنم(زاویه دید متفاوت نسبت به چیز به ظاهر بدی که دارد و این باعث میشه حالش خوب باشه)

    _

    تو سال 96 همه چیز برای من خوب بوده چون مهارت اندیشیدن به زیبایی و نکات مثبت رو کسب کردم و نگاهی متفاوت و اتفاقات به ظاهر بد و دیدن خیرت و اینکه این اتفاق باعث رشد من خواهد شد و اینکه عینک بد بینی خودتون که همون شیطان هست رو بشکونید تا بتونید جور دیگه دنیا رو تماشا کنید،با دید توحید،یگانکی.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    زهـــرا گفته:
    مدت عضویت: 2714 روز

    سلام به استاد و همراهان گرامی

    راستش اول که دیدم این فایل تو کانال تلگرام اومده گفتم ول کن شرکت کردن تو مسابقه برام استرس میده و…. بعدش که گوش کردم حرفای استادو ، گفتم چقدر خوب بشینم ببینم واقعا سال 96 چه اتفاقای خوبی واسم افتاده (بخصوص اینکه این چندروز یکم مدارم افت کرده بود) و اینم اتفاقای عالی من :

    ? مهمترینش تولد پسرم… پسر زیبا و سالم و باهوشم که با اومدنش کلی شادی و فرکانسای خوب اورده.

    ?اشنا شدن با یه دوره جذب از یکی از اساتید.. که البته خودشون هم فکر کنم از شاگردان استاد عباسمنش بودن. این شد استارت من واسه بالارفتن مدار‌‌‌…. و خیلی جالب هم از ایشون منتقل شدم به مدار استاد…

    ? اشنا شدن با فایلهای استاد و خانواده صمیمی عباسمنش. شاید بتونم بگم واقعا نقطه عطف زندگیم بود این سایت..‌ اینکه فهمیدم خالق زندگیمم و میتونم هرچی بخوام بسازم

    ? دوبرابر شدن درامد من و همسرم. اینم که کاملا معلومه چه مزه ای میده?

    ?همیشه دوست داشتم از یکی از فروشگاههای معتبر ارایشی به اسم سفورا ، برای همسرم خرید کنم از ایران. البته که منظورم بدون سود زیاد و… اس. من با یه دوست خیلییی خوب اشنا شدم و اون یه مسافرت رفت و برام کاملا بدون سود و هزینه باربری و.. خرید کرد. اینم خیلی مزه داد

    ? عموم از لحاظ سلامتی خیلی بهتر شد تو سال 96. نمیخوام وارد جزئیات بشم ولی مشکلات سلامتیش خیلی خیلی بهتر شده

    ?رابطه ام با مادرهمسرم یه مقدار مشکل پیدا کرده بود که به لطف خدا ، کاااااملا خوب شده

    حالا الان سال 98 ئه و دارم از اتفاقای خوبش میگم…‌

    ? یه ایده فوق العاده و پولساز در زمینه کاریم به ذهنم رسید و عملیش کردم و وضعیت مالیم کلی پیشرفت کرد

    ?وزنم کاملا نرمال شد و ورزش دیگه جزئی از زندگیم شده

    ?روابطم با همسرم خیلی عاشقانه تر شده و خانواده سه نفری خیلی خوشبختی داریم

    ? برای امتحانیکه واسه ادامه تحصیلاتمه کاملا اماده ام و یقین دارم قبول میشم تو اردیبهشت امسال

    ? اینقدر تو سال 97 پیشرفت کردم که همین امسال خونه ویلایی 1000 متری زیبامو تو شهرک غرب میخرم و ماشینمو عوض میکنم و دوتا لکسوس (یه دونه سدان و یه دونه شاسی بلند) میخرم

    ?مهمترین و بهترین اتفاق سال 97 این بود که با تمام وجودم باور کردم خالق زندگی خودمم‌. این ایمان روی یه صخره استوار بنا شده و هرگز بهش خللی وارد نمیشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    محمد رضا مالک گفته:
    مدت عضویت: 3823 روز

    سلام ایتاد عزیزم و سلام به خانواده بزرگ عباس منش

    خداشاهده که خیلی حالم خوب میشه وقتی با اتفاقی روبرو میشم و میبینم باز هم ریشه این اتفاق به شرک و مدار خودم مربوطه و از خداوند درخداست کمک میکنم شما بک فایل میزارید و اکثر مواقع نیمه شب ها وقتی دارم با خدای خودم گپ میزنم فایل ارائه میکنید و اونجاست که با اشک شوق و اشک شکرگزاری فایل میبینم و بارها و بارها میبینم که چی بگم استاد اگر بگم ایمان دارم تمام کلماتی که به زبان شما میاد واقعا الهام میشه بهتون واقعا قدردانم از خدای مهربانم که چه زیندگی رویایی دارم میسازم و چه رویاهایی دارم بوجود میارم و هیچ مسولیتی به عهده خدا نمیزارم و میپذیرم که من مسول همه چیز هستم .

    لیستی از سال 96 مینویسم برای اینکه داشته هامون ور اشتراک بزاریم

    هدف دیگه من هم خرید فایل قانون افرینش که 3 قسمت اولشو خریدم و میتونم بگم دیوانه کننده قدرتمنده من فایل اولشو چندین بار گوش دادم و هنوز خیلی چیزا برای یادگیری داره.

    سال 96 برای من اینطور بودکه:

    باور کنید بعد از یک ورشکستگی مالی در ابتدای سال هدفگداری کردم و شروع به کارکردن روی باورهام تا برج 5 طبق روال باورهامو رشد دادم و هر روز الهامات تازه منو هدایت میکرد .خدارو شکر میکنم که در شرایطی که منفی بودم بکی از دوستام اومد گفت محمد رضا میتونی کارتو شروع کنی با ایمان گفتم اره .چک هام برگشت خورده بود.از نطر مالی منفی بودم .و این دوستم دسته جکشو گداشت و چندین چک برام کشید و برام خرید زد و ا1لا خودشم نمیدونست چرا داره این کارهارو میکنه .

    خوب با سرمایه قرضی کارمو شروع کردم.

    در ماه بعد با رعایت قانون درخواست به سراغ یکی از سرکت های وارد کننده رفتم و ازش خواستم که باهمکاری هم نمایشگاهی برگزار کنیم صرف اینکه شرکت هرینه هارو پرداخت کنه و دقیقا طبق تجسم من ایشون گفت چرا که نه حتما کمکتون میکنم و در نمایشگاه بین المللی غدب ایران غرفه جزیره که بهترین غرفه در نمام سالنها بود را دریافت کردم و جالب اینجا که پول ساختن عرفه هم نداشتم و از یکی از دوستام 3 روز قبل نمایشگاه خواستم و اون با هزینه خودش عرفه را ساخت برام و من نمیدونستم چی بگم.با دایی خودم همکارم که همین جا ازش قدردانی میکنم یکی از دستان خدا برای من بوده از تهران به شهر من اومد و چند کارمندشم برام اورد .همین طور که میبینید من فقط هدایت میشدم نمایشگاه برج 6 بود یعنی 27 شهریور .بزارید یک ماجرا بگم که چقدر روجانیت من و رابطه منو به خدای مهربان رشد داد.

    در تاریخ 1 مرداد از خداوند درامد 3 برابر خواستم و ایشون در کمتر از 2 روز یک کار بهم معرفی کرد که مبلع فاکتورش بیشتر از خواسته من بود .خوب در تاریخ 6مرداد که جمعه بود دو تا از دوستام بهم زنگ زدن که از حسین داداشت خبر داری(حسین برادر بزرگترم که با یکی از دوستان عزیزم حامد شریک بودن و حدود 15 سالی میشد میشناختمش) بهشون گفتم نه تهران مشعول معازشون هستن و حدود 11 صبح بود تازه بیدار شده بودم که دیدم روی تلگرامم پیام اومد که جسد داداشم و حامد دوستم که باهم غرق شده بودن توی ساحل بابلسر پیدا شده بود و شاید باورتون نشه اصلا نترسیدم و هول نکردم اباس موشیدن اومدن دم درکه داداش دیگهمن با گریه اومد و ارومشون کردم و تلفنی پیگیر بودم از ماجرا خبردار بشم .از طرفی دیگه هم پسر عمو و خواهر زاده و غیره میومدن و من نمیخواستم پدر و مادرم که تنها بودن بفهمن.خوب اول ایه 155 سوره بقره با هودم گفتم و بعد شکر گزاری خدا کردم بخاطر این که این برادر بهم عطا کرده بود مدت ها باهم زندگی کرده بودیم و خیلی دوست بودیم و با اعتماد به اینکه حتما یا وطیفش در جهان فانی تموم شده یا اینکه ماموریت انجام داده و یا اصلا خواست خودش بوده نمیدونم ولی قطعا خداوند حاکم و فرمانروای جهان از هنه چیز اگاهه و این بهترین اتفاق برای داداشم و ماست چون من به هر خیری از خدا بهم برسه فقیرم پس از خدا خواستم که کمکم کنه مسولیتم انجام بدم.من 29 سالمه .همه به گریه و زاری بودن و من شروع کردم به مدیریت شرایط از خرید غذا و پدیرایی تا کارهای قصایی و حتی تحویل داداشم از امبولانس بابلسر و تحویل به سردخانه شهرمون ساعت 2 بامداد همه و همه و همه به عهده گرفتم .9 مرداد خاک سپاری دادامش انجام شد و عصر اون روز پسرعمه من ماشینمو برد که با کارگرمون دوری بزنه توی جاده اراک تصادف کردن و دقیقا روز خاکسپاری کارگرمون هادی عزیز فوت شد و پسرعمم بیمارستانی شد و باز من مسولیت هارو به عهده گرفتم از کارهای بیمارستان پسر عمه تا تخویل جنازه هادی عزیز به خانوادش و …

    چقدر خدا بهم نزدیک بود خدایا هزار بار شکرت که مرگ را درک کردم که به قول کتاب درآغوش نور که استاد در قانون افرینش بهش اشاره میکنه مرگ ورود به نوره نه تاریکی خدارو شکر میکنم که در سال 96 تماما با خداوند در تماس بودم و الهامات تازه میشد.

    موضوع مهم بعدی برگزاری نمایشگاه در حوره کارم بود

    بعد از اون هم نمایشگاه سنگ ایران غرفه گ.رفتم

    اما بعد از اون مهاجرت بود

    فهمیده بودم اطلاعات من و مطالعات من از بازار شهرم بزرگ تر بود پس به مرکز استانمون مهاجرت کردم با 200 هزار تومان پول هدفامو نوشتم در ماه مهر نوشتم دفتر کار میخوام دوخوابه در بهترین خیابان اراک .دوتا کارمند میخوام فلان و فلان و فلان

    تجسم خلاق کردم و بعد از اون هم رفتم به بنگاه پی خونه در اواخر برج مهر نوشتم و در 20 ابان ماه یعنی تو 20 روز دفتر کارمو برون مول پیش اجاره کردم باورتون نمیشه کارمندهام بودن میز اومد کامپیوتر ها و هزاران چیز دیگه و یک دفتر کامل راه اندازی کردم .بسته راه های عملی رسیدن به رویاهارو تهیه کرده بودم و داشتم روش کار میکردم که یهو یک جمله شندیم چطوری باهزینه کم سود بالا بگیرم و چطوری بهتر

    یک ایده اومد که الان وقت حمایت از تولید ملیه.هیچ کس توی شغلم این کار در استان ما نکرده بود و همه میگفتکن جنس ایرانی چرته و فلان و فلان و از تند خوانی استاد الهام گرفتم همونطور که همه میگفتن نخ نما شده ولی استاد چه کرد با این تندخوانی حالا ببین من میتونم همین کاروکنم.

    خوب هزینه کم درامد بالا ولی باورهام نسبت به پول مشکل داشتن مثل فوتبال که توپ تا دروازه خوب میرفت ولی گل نمیزد منم همین طوری بودم کار میگرفتم ولی ب جای باورهام میبنگید که اومدم یک هفتهمرخصی و همین طور که میدونید فقط باورهامو عوض کردم فایل از استاد میدیدم و همینطور مینوشتم و روی داشته هام شکر گزاری میکردم که یهو یک پروژه اومد و اولین 100 میلیون درامدمو بوجود اوردم و بعد پشت سر هم کار پشت کار و خدارو شکر گزارم که سال 96 میتونست بدترین سال برای من باشه ولی خوب بهترین سال شد به لطف خدای مهربان که منو با استاد آشنا کردن .

    استاد سال جدید سال ثروت و نعمت خواهد بود مگر اینکه طبق گفته خودتون ما باورهامون تغییر ندیم .

    احساس خوب یعنی اتفاقات خوب.

    ممنونم از توجه شما امیدوارم اگه کسی باوری در من شناسایی میکنه که باید عوض بشه بهم اطلاع بده .واقعا ناراحت نمیشم که کسی بتونه با خوندن متن من کمکم کنه از همه تشکر میکنم و ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    حامد جهاندارفر گفته:
    مدت عضویت: 2830 روز

    سلام و ارادت به استاد عزیز و تیم خوب‌شان

    سال 96 سال خوب و پرتلاشی برای من بود. البته چون چنین پیشرفتها و پرشهایی را هیچگاه تجربه نکرده بودم، اوایلش کمی احساس فشار داشتم و بعد که باورم نسبت به دنیا و نیز تواناییهایم بیشتر شد، به این نتیجه رسیدم که اسم اینها فشار نیست و روندی است که در همه کارها وجود دارد

    اتفاقات خوب در حال رخ دادن بود و انگار کل جهان دست به دست هم دادند تا مرا به خواسته‌های ان زمانم برسانند.

    خیلی زود مغازه لوکسی کنار جاده اصلی اجاره کردم و کم‌کم شروع به زیاد کردن تنوع جنس فروشگاهم شدم.اوایل جای زیادی در فروشگاهم خالی بود اما طی همین کمتر از یک سال از بس پر شده که به فکر یک فروشگاه بزرگتر هستم

    تولیداتم و ابزارهای مورد نیاز کارگاهم را گسترش دادم و هر روز محصولاتم بهتر از دیروز میشود.

    بعد 35 سال تصمیم جدی به ازدواج گرفتم و خداوند یک دختر خوب و هم فرکانس جلوی راهم قرارداد تا بتوانم ان زندگی رویایی که دوست دارم را با او تشکیل دهم و این یکی از بهترین اتفاقات زندگیم است.

    دو پرسنل، یکی برای فروشگاه و یکی برای کارگاهم استخدام کردم تا بتوانم ازادانه تر زندگی کنم و هرآنچه دوست دارم بپردازم.

    برای فروشگاهم یک تابلوی گران قیمت و زیبا خریدم و اولین قدم برای بیاد ماندن برند خودم را با لوگوی خاصم برداشتم.

    اتفاقات خوب 96 از بس زیاد بود که میتوانم بگویم حداقل 100 صفحه جا برای نوشتن لازم دارم اما امروز فقط چند نمونه از این اتفاقات خوب را گفتم.

    راستی سال 97 حتما از سال 96 بهتر است چون برنامه‌هایی که دارم خیلی زندگیم را زیباتر میکند.

    من کارت پایان خدمت سربازی ندارم و شکر خدا با پرداخت جریمه نقدی چند ماه دیگر کارتم صادر میشود و من برای مسافرتهای خارجی دیگر مشکلی نخواهم داشت.

    در این چند سال حتی اقدام به گرفتن گواهینامه رانندگی هم نمیتوانستم بکنم که خدارو شکر قبل عید ثبت نام کردم.

    امسال با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج میکنم.

    امسال خودروی رویایی بنز که مدتهاست عاشقانه دوستش دارم را حتما حتما حتما میخرم….

    امسال یک فروشگاه بزرگتر برای عرضه محصولاتم اجاره میکنم و برندم را معروف میکنم.

    امسال حتما با همسرم به سفر خارج از کشور میروم

    امسال حتما پدر و مادرم را که خیلی شهر مشهد و زیارت را دوست دارند، با بنز خودم به مسافرت میبرم و خییییییلی کارهای دیگر که متعهد شدم در سال 97 انجامش دهم.

    همه اینها را گفتم و به نظر خودم خیلی کار شاقّی نیستند اگر من تمام مدت عمرم را مثل بقیه در حال کار بودم….

    من از کارگری مردم در دوسال پیش، به این همه پیشرفت رسیدم و متعهدم که به جایگاه پولی و ثروتی برسم که کاملا از همه چیز بی نیاز شوم.

    دلیل با شوق نوشتن این اتفاقات فقط همین بود که من فقط دو سال است برای خودم کار میکنم بدون هیچ سرمایه اولیه و وامی شروع کردم و لطف خدا شامل تلاشم شد و به جایگاه خوبی رسیدم.

    کل این کارها در طی دو سال با 2/750/000 تومان پول ناقابل که از حقوقهای روزمزدی 50 هزار تومانی جمع کرده بودم بوجود امد و برای همین به خودم افتخار میکنم.

    حدود یک سال و نیم با فایلهای استاد عباسمنش اشنا شدم و حدود 6 ماه است که هیچ روز و هیچ شبی را بدون صدای استاد و تغییر باورهایم سپری نکرده‌ام و این موضوع همچنان ادامه دارد…..

    خیلی دلم میخواهد استاد را از نزدیک ملاقات کنم و زباناُ از او تشکر کنم اما حالا که فرصتش پیش نیامده، با ارزش قائل شدن برای زحمات ایشان و پیگیری آموزشهایشان از ایشان تشکر میکنم.

    این را هم بگویم که فایلهای زیادی خریداری کردم اما هنوز موفق به خرید بسته روانشناسی ثروت نشدم و به حرف استاد گوش کردم و منتظرم روزی هستم که بدون خسارت وارد شدن به هزینه‌های مجموعه کاریم، بتوانم به سطحی برسم که این بسته ها را تهیه کنم و تا ان روز به تلاشم در مورد تغییر باورها ادامه میدهم

    از استاد تشکر ویژه دارم و از همه کسانی که با تجربه‌هایشان در این راستا کمکم میکنند ممنونم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 3507 روز

    سلام دوستان و همراهان گروه عباس منش امیدوارم در هر جای دنیا هستید شاد سالم ثروتمند باشیدوسلام به استاد سید حسین عباس منش.

    . من اواخر سال نود و چهار با سایت آشنا شدم و بعد از فایلهای رایگان با ثروت یک شروع کردم من درست استفاده نکردن وتمرینها رو خیلی خوب انجام ندادم ولی با این حال خیلی اتفاقات خوبی برایم پیش آمد من در سال نو و پنج بصورت ناباورانه به سفر ترکیه رفتم ویک هفته هم خرید کردم وهم تفریح با فروش لباسها پول خرج سفر را درآوردم خدا رو شکر درآمدم تقریبا سه برابر شد راحت تر پول خرج می کردم و راحت هم جایش می آمد من مستأجر هستم جایی را گرفتم که پولپیش خیلی کم می خواست در اوایل سال نود شیش به مسافرت رفتیم در یکی از شهر های اردبیل من در بیمارستان در قسمت خیاطی کار می کردم و خیلی اذیت می شدم بخاطر هم کاران منفی وترسو خودم استفاده دادم بسته روان شناسی ثروت سه راهم خریدم من در این سال از خدا خواسته بودم خیاطی را بصورت حرفه ای در حد لباس عروس یاد بگیرم ولی چون سر کار می رفتم نمی توانستم وخداوند کسی را برای من فرستاده تا خودش یاد بگیرد وبیاید به من یاد بدهد ومن هم مقداری از هزینه آن را بدهم خدا رو شکر برای رانندگی اقدام کردم ولی هنوز گواهی نامه نگرفتم. می خواهم پایم قوی بشه. مدت زیادی تلاش کردم برای خودم مغازه بگیرم کار کنم نشود بعد خواستم فعلا برای دیگران کار کنم تا حرفهای تر بشوم جور نمی شود یا راه دور بود یا من نمی توانستم تامین که من رفتم در یک تولیدی کار کنم وله مدت ده روز کار کردم شب عید بود تقریبا کارشان تمام شده بود تو این فاصله از یکی از این مزون ها ب دوستم زنگ زدن براتون کار می فرستنده در خونتون وما در کمال ناباوری قبول کردیم من دوستم دو تا لباس عروس دوختیم مایی که هنوز یک لباس عروس نه دوخته بودیم البته اذیت شدیم ولی خیلی بزرگ شدیم و تعداد مانتو و لباس هم دوختیم واین خیلی عالی بود من در این سال طلا خریدم البته جزو خواسته هام بود نوشته بودم من انگشتر سرویس النگو گوشواره را یک جا وبدون کار کرد خریدم وار وقتی خریدم طلا گران شد ومن سود کردم خدارا شکر. جزو خواسته هام خرید چرخ سردوز بود وخریدم. خدارا شکر. واتفاقات کوچک زیادی که افتاد ومن یادم نیست یکی از اتفاقات این بود بچه هام برام کیک تولد گرفتن آخه تولد من نه فروردین است سابقه نداشته حتی تبریک بگن واخرین اینها این بود که پسر کوچکم برای من کیف پول چرمی خریده برای تولد پرور مادر وگل روز. وپسر بزرگم یک سرویس طلا ظریف به قیمت دوشیصت در آخرین روز سال نودوشیش وخدارا سپاسگزارم و البته این هم جزو خواسته هام بوده خدارو شکر وکلا برای نودوشیش هفت. 1 می خواهم با کمک خدای مهربان ووهابم جایی برای کار بگیرم می خواهم خداوند مشتری های خوب پرداخت پول بده ثروت مند برام بفرسته به راحت تربت شکل در فکر راه اندازی شبکه اجتماعی برای کارم هستم بعد امر کز زیاد برای خرید خانه هستم به راحت تربت شکل وبا این پولی که دارم خونه را انتخاب کردم و بقیه کارا ها دست خداست انجام بدهد. وپیشاپیش از انجامش از خدا سپاسگزارم. و تمرکز کز بعدیم روی تناسب اندام است که به کمک خدا اقدام خواهم کرد. وی خواهم دوره تکامل رو بگذرانم من عاشق مسافرت هستم در طول سی و چهار سال زندگی مشترک به جز اون بک مورد که گفتم به اردبیل رفتیم آن هم دوروز با همسرم جایی نرفتم به دلایل ذهن فقیر همسرم و همراهی خودم که البته خودم مقصر بودم و خودم جذب کردم با آرزوی شادی سلامتی و ثروت و سعادت دنیا و آخرت برای تک تک دوستان و موفقیت روز افزون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3767 روز

    ببخشید از بس ذوق زده بودم بابت نتایج سال 96 ، به کلی یادم رفت قسمت 2 را جواب بدهم ،

    تجارب سال 97 :‌ ایمانم به فرمانروا بیشتر و بیشتر بشه. سلامتی ام بیشتر بشه، دوستان هم هدف بیشتری پیدا کنم، رشد شخصی ام و میزان تعهدم به تمارین از سال قبل بیشتر بشه . 2 درجه سطح زبان خارجی ام را بالاتر ببرم. بسته ی عزت نفس و روان شناسی ثروت 1 را تهیه کنم. در زمینه ی کاری ام بهتر باشم، (دفتر ارزیابی کاری دارم و 4ساله که پیشرفتم را میسنجم). حس خوبم را بیشتر به اطرافیانم انتقال بدم. ترسهایم را کمتر کنم. درآمدم را 2برابر کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: