توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 44

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پردیس پردیس گفته:
    مدت عضویت: 3589 روز

    اینم از خلاصه نکاتی که از بچه ها ی گل از صفحه1 نظرات همین بخش مسابقه استخراج نوموده امممممم

    1 – چرخیدن و بودن توی شبکه های اجتماعی آروم آروم باعث افت فرکانس و مدار ما میشه و آدمو بهم میریزه !!!! خدایی من قبولش دارم 120درصد

    2- برای اینکه پیشنهادهای بهتری بهمون بشه به اندازه 40 روز کار شکرگزاری به صورت مکتوب انجام بدیم !!! من خودم استفاده کردم و از کتاب صوتی همین سایت به نام معجزه سپاسگزاری اثر راندا برن استفاده کردم عالی هم نتایجشو دیدم

    3- یک عزیزی نوشته بود با استفاده از قانون حتی روی چهره ظاهریشم تاثیر دیده بود مثلا روی کوچیک تر شدن بینیش !!!! دیگه فکر کن این بشه خوراک ما دخترااااا واسه خوشگل و خوشگل و خوشگل تر شدنننننننن – فکر کنم قانون تلقین رو میگفت ؟؟؟!!!!! اگه کسی میدونه راجبش راهنمایی بنومایدمممم ))

    4- وقتی شب ها یا نصفه شب ها خوابت نمیبره میتونی با عبارت خدایا شکرت و شمردن دونه دونه نعمت های زندگیت به آرامی بخوابی !!!! چه راه حل خفنی !!!!

    5- الله شاکر و علیم : یعنی خداوند با آن همه عظمت و بزرگی از انسانی که عمل صالح انجام می دهد سپاسگزاری و تشکر میکند !!!!! الله اکبر چقدر خفن بود این معنی

    6- وقتی آدم خودشو واقعا دوست داشته باشه همه به طرفت میان و دیگه توی رابطه عاطفیت طرد نمیشی و همه دوست دارن که رابطشونو با تو جدی بکنن !!

    7- برای رسیدن به سلامتی جسمانی اون وقتایی که حالت خوبه به قسمت های سالم بدنت توجه بکن تا اون سالم بودن رو به بقیه بدنت گسترشش بدی !!!!

    8- برای توجه کردن بیشتر به پول توی زندگیت و بیشتر شدنش به تمام وسایلی که داری استفاده میکنی و براشون پولی خرج شده توجه کن و فکر بکن و اونو یه شکل دیگه ای از پول بدون !!!1

    9- ما همیشه توسط خدا به مسیر درست هدایت می شویم اما خودمان خبر نداریم که قرار است چقدر اتفاقات بهتر از آن چیزی که خودمان میخواهیم برایمان رقم بخورد !!!1

    10-ثروتمند بودن با شکوه است !!!!! اوووووف واقعا با شکوه است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    دادخدا گفته:
    مدت عضویت: 3001 روز

    سلام خدمت استاد گلم سید حسین عباس منش! و یک سلام هم خدمت تک تک شما عزیزان و خانواده عزیزم.

    بنده خیلی نظر نمی نویسم خیلی کم اتفاق میوفته که بیام نظر بنویسم. بخاطر این که من نتوانستم خوب رو خودم کار کنم و نتیجه عالی بگیرم. بنده نیاز بکمک شما عزیزان و خانواده عزیزم من حیث دستان خداوند دارم. اتفاقات خوب و عالی که برام اتفاق افتاد در سال 1396 اول اش همین آشنا شدنم با سایت استاد بود که آرامشم را دوباره بدست آوردم. دیدگاه هم نسبت بخدا خیلی بهتر شد، تابستون پارسال خداوند بزرگ یک دونه دختر خیلی خیلی ناز بهمون داد که از وجودش خیلی خوشحالم. دقیقا همون روز که دخترم بدنیا آمد حساب بانکی ام رو نگاه کردم دیدم یک مبلغ خیلی بالای وارد حسابم شده بود که اصلا آماده گی یا فکر شو نمی کردم ولی خداوند بهم نشون داد که این دختر که خودش رحمت و نعمت خداوند است یک مقدار پول زیاد هم دقیقا همون روز وارد حسابت میشه که بقول بعضی ها با روز خودش اومد . سال ها بود که آرزو داشتم پدر مادرم و تمام اعضای خانواده ام را پیش خودم داشته باشم رو پارسال تجربه کردم همه اومدن پیش من. یک ماشین بزرگ که لازم داشتم برای همه اعضای خانواده ام پارسال خریدم و قسط اش هم تقریبا تموم شده. این فقط چیزهای بود که همین لحظه تو خاطر ام بود و نوشتم بدون شک خیلی خیلی چیز های دیگه هم است که الان بخاطر ندارم باشه برای یک فرصت دیگه. باز هم خیلی ممنونم از استادم و همه خانواده صمیمی ام! در پناه الله بزرگ شاد، سلامت، و ثروتمند، و سعادت مند باشید در دنیا و آخرت! خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا آبلو گفته:
      مدت عضویت: 3016 روز

      دوست عزیز سلام برای تغییر کردن لازم است تمام تمرکز رو بزاریم اونوقت رشد و تغیرات ما به سرعت جت اتفاقا میوفته حتی خیلی سریعتر نتایج رو میبینم همونکه همیشه استاد میگن احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و برای احساس خوب ِازمه روی افکارمون کار کنیم و برای کنترل افکار لازم روی وردی هامون کارکنیم به قول استاد خدا بخشنده توبه پذیر است و بسیار مهزبان همینکه ما یه کم کار کنیم روی خودمون خدا یه عالمه نتایج خوب نصیبمون میکنه با آرزوی موفقیت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        دادخدا گفته:
        مدت عضویت: 3001 روز

        سلام خدمت دوست گرامی ام زهرا آبلو!

        خیلی ممنونم بابت جواب عالی تون دقیقا درست می فرمائید تلاش میکنم دقیقا همون طور که شما توصیه کردید عمل کنم. در پناه خداوند بزرگ سلامت و ثروتمند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    یوسف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2893 روز

    سلام استاد عزیز و دوستای گلم

    از وقتی روی باورام دارم کار میکنم دارم احساس خوب رو میفهمم چیه من ادمی بودم که فکر میکردم تو زندگی چشمم زدن و دیگه نمیتونم پیشرفت کنم دست به هر کاری بگین زدم دعا گرفتم ، دخیل بستم ، پیش کسی که جن احضار میکنه رفتم ، نماز میخوندم گریه میکردم حتی یه اهنگ گوش نمیدادم و صدتا کار دیگه بجایی رسیدم که راهی نداشتم هزارتا مشکل داشتم تا جایی که همسرم دیگه ازم برید و زندگیم تا مرز از هم پاشیدن رفت ولی با گفتن اینها نمیخوام موج منفی بدم یا ناراحت بشم ولی دقیقا روزی که با شما اشنا شدم تحول خیلی بزرگی به لطف خدای بزرگ در زنگی من بوجود امد وقتی دونه دونه فایلهای شمارو گوش میدادم خیلی با باورهام فرق داشت دقیقا برعکس چون من تو خانواده مذهبی بزرگ شدم ، هرکدوم از فایلهای شما باعث شد بتونم ی مقدار از باورهام رو عوض کنم که با توجه به گذشته خودم فهمیدم من به خیلی از ارزوهایی که تو بچه گیه خودم داشتم طی یه مدت زمان تقریبا مشخص به اون رسیدم که بعنوان مثال

    من ارزوی داشتن دوچرخه داشتم و هرچی به بابا مامانم میگفتم برام نمیخریدن ولی سعی کردم با کار کردن پول خریدش رو جور کنم البته اگه نمیخندید یه دوچرخه خریدم که خیلی اوضاعش خراب بود لاستیکش بقدری خراب بود وقتی بادش میکردم چون پاره بود از چند جا تیوپ میزد بیرون که با کمی فکر کردن برای حل مشکل از اپاراتی تیوپ پاره گرفتم و اون درزا را با تیوپ بستم و چون از فرمون شاخ گاوی خوشم میومد و پولش رو نداشتم با کمی تغییر روی فرمونش تغریبا مثل شاخ گاوی شد خلاصه این یکی از خاطرات من تو اون دوران بود که با تمرکز روی خواسته هام و بدون اینکه بزارم بی پولی اذیتم که سعی کردم برای بدست اوردنش یه تلاش شیرین رو شروع کنم

    دوستان باور کنید که فقط با توجه به این نکات مثبت و اتفاقات قشنگ زندگی میتونید پیشرفتی کنید که زمانی جزو رویاهای شما بود من تو مدت زمان تقریبا 6 ماه با کار کردن روی باورهام و روی نگرش درست به خدای بزرگ و قوانین کیهانی با کمک صحبتهای استاد عزیز و دوست داشتنی خودم خیلی از مشکلات مالی و عاطفی خودمو حل کنم که به لطف رب هرروز تشنهتر و با طمع زیاد از خدای خودم چیزایی که ارزوش رو دارم رو میخوام دوستان من ادمی تند خو و دمدمی بودم که یکم حرف از کوره در میرفتم ولی الا خونسردم و ارامش کاری رو که از اموزشهای استاد یاد گرفتم انجام میدم عزیزانم درصد بیشتری از مشکلات ادما تلویزیونه که وقتی من جمش کردم انگار واقعا با سرعت به جلو حرکت کردم باور کنید اگر خبر مهمی باشه به گوشتون میرسه من تقریبا ساعتها و هر روز به فایلهای استاد گوش میدم و هر روز دارم اشکالات خودم رو پیدا میکنم و اونها رو حل میکنم که با حل اونها احساس میکنم بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده باورتون نمیشه دیگه خبری از دوستایی که هر روز دور هم بودیم و راجب مشکلات و جامعه حرف میزدیم خبری نیست چون با تغییر باورها و فرکانسهام اتوماتیک اونا از من دور شدن خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که الان ارامش دارم و این نتیجه باورهای قشنگیه که خودم برای خودم درست کردم

    از خدای بزرگ برای استاد بزرگم و شما دوستان عزیزم طول عمر ثروت و سعادت میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    پردیس پردیس گفته:
    مدت عضویت: 3589 روز

    به امید خدای بزرگ و مهربونم – از الان که از سیزده بدر برگشتیم من پروژه ی داستان خوانیمو کلید میزنم :)))) منظورم اینه که میخوام توی 4 روز این 900 دیدگاهی ( ماشالا همه حضور پر شور داشتناااااا ) که اومده روی سایت برای این مسابقه رو بخونم و ببینم دستای گلای این خانواده توی سال 96 چیکارا کردن و خدا رو چقدر باور کردن و میخوام به همتووووون 5 ستاره کاملو بدم خخخخخخ و اینکه خوندن نظرات شما هم میتونه باور پذیری منو نسبت به ادامه روند کار کردن روی باورها قدرتمندتر بکنه پس برییییییییییییییم که داشته باشیم از صفحه ی 1 بخونیم نظرات دسته گلا رو :))))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    پردیس پردیس گفته:
    مدت عضویت: 3589 روز

    یه تشکر ویژه هم از پشتیبانی سایت دارم چونکه من فکر میکردم با توجه به تعطیلی های پایان عید و روز جمعه و …دیرتر به درخواست بررسی فنی من رسیدگی بشه ولی واقعا کمتر از 24 ساعت بعد جوابش توی ایمیلم بود اگه میدونستم انقدر با لپ تاپ و گوشی ور نمیرفتم تا راهشو پیداش کنم خخخخ:))))) ! از این توجهشون من ممنونم

    گله گل هایین

    مرسیییییییییییییییی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمد اسفرجانی گفته:
    مدت عضویت: 4025 روز

    eسلام به دوستان هم فرکانسی و استاد عزیزم

    من محمد اسفرجانی 32 ساله عاشق ماشین و فروشنده لوازم یدکی خودرو در کرج هستم.من از عید 94 دقایقی قبل از تحویل سال اتفاقات خوب سال قبلم رو سپاسگزاری میکردم و هدف های سال جدیدم رو مینوشتم و با احساس شادی و اشک شوق بر سر سفره هفت سین مینشستم. بعد از دیدن این فایل برام انگیزه شد ک براتون اتفاقات عالی سال 96 ام رو بنویسم.در دفنر سال 96 از خدای وهاب یک خانه عالی با شرایط مورد نظرم، برگزاری جشن عروسی باشکوه (شهریور ماه) و یک سفر اروپایی رویایی برای ماه عسل خواسته بودم در حالیکه موجودی حسابم فقط 12 میلیون بود. طبق قانونی که از دوره های استاد آموختم با ایمان به خدا هم خدارو خواستم هم خرمارو و شروع کردم به توجه به خواسته هام و تحقییقات راجع به آنها و هرروز در دفتر سپاسگزاریم خدارو به خاطر داشتنشون شکرگزاری میکردم.

    خیلی اتفاقات عالی رخ داده ک در دفترم هست اما باتوجه به حجم زیادشون امکان نوشتنشون نیست.خدایا سپاسگزارم.

    ابتدای سال بسته روانشناسی 3 را خریداری کردم. اردیبهشت یکی از دوستانم (دستی از طرف خدا) بهم گیر داد که اول زندگی چرا میخواهی بری مستاجری و باید خونه بخری . من با اینکه پول کافی برای شروع نداشتم برنامه سفر به اروپا رو داشتم و داشتن سند ملکی یکی از شرایط مهم برای ویزای شنگن بود با ایمان و کمک خداوند شروع به گشتن خانه موردنظر کردم.در ابتدا تعدادی چک از مشتریانم به دستم رسید با تاریخ های دور که از طریق اطرافیان نقد شدند.خیلی گشتم و تنها خونه ای 8 سال ساخت رو پیدا کردم که صاحبش بعد از یک ماه امروز و فردا کردن گفت خونه رو به دلیل اینکه میخواهید وام مسکن بگیرید و دردسر داره نمیفروشم.اونروز خیلی ناراحت شدم و گفتم حتما قرار نیست خونه بخرم و میرم مستاجری(قانون رهاسازی).دو روز بعد همسایه ام به من مراجعه کرد و گفت که برای اولینو آخرین بار دوتا قرعه کشی انجام شده(منم بیخبر بودم) که هر دو قرعه به اسم تو درومده و همه در عجبند ک چطور دوتا قرعه کشی همزمان به نام من درومده(چهارماه قبل من دو سهم از یک قرعه کشی خانوادگی سیوچهار سهمی رو به عهده گرفته بودم)

    اشک ذوق در چشمانم جاری شد و فهمیدم ک باید به دنبال خانه ای مناسب تر بروم.خانه ای عالی با شرایط عالی و فروشنده ای عالی خریداری کردم.

    در این مدت شاگردی دست پاک و باهوش و متمرکز ب کار از خدا میخواسنم ک او هم بهم عطا کرد.

    ماشینم رو برای خرید اوراق وام مسکن فروختم واز خدا خواستم ک ماشینی به من بده در حالی ک هیچ پولی نداشتم.مشتریم با من تماس گرفت و گفت خودرویی برای تعمیر داره و هزینه تعمیرات اون رو نداره و قصد فروش داشت.چی بگم براتون من بدون پرداخت هیچ هزینه ای ماشین به قیمت دلخواهم و با رضایت ازش خریدم و بعد از دو ماه با پرداخت اندکی از مبلغ قرارداد شروع به پرداخت حسابش کردم که 6 ماه طول کشید.که داستان درازی داره.

    در این مدت طبق قانون به سفرم هم توجه میکردم و سفرنامه های اروپا رو مطالعه میکردم. وبرج 4 یک تور مناسب ایتالیا و فرانسه رو بدون اطلاع همسرم و بی کله با پیش پرداخت 3 میلیون خریداری کردم. درحالیکه مقدمات عروسی رو هم میچیدم. و هیچ نگرانی بابت پولش نداشتم.وقتی به همسرم گفتم شوکه شد و گفت ما الان کارهای مهم تری(برگزاری جشن عروسی) داریم. بهش گفتم بسپار دست خدا درست میشه.متاسفانه برای شنگن باید مبلغی حدود پنجاه میلیون رو به مدت یک ماه در حساب قفل میکردم ک باتوجه به هزینه های خرید خانه و مراسم عروسی من این مبلغ رو نداشتم و هرچی به این درو اون در زدیم کسی واسه یک ماه به ما قرض بده هیشکی نداشت و به ناچار تسلیم شدیم و قصد کنسلی سفر کردیم.پس از مراجعه به اژانس،اعلام کردند ک مبلغه پیش پرداخت به عنوان جریمه سوخت میشود.هرچی پیگیری کردیم نتونستیم پولمون رو پس بگیریم.من دوباره رها کردم و گفتم ک خیریتیه و دوباره سفرنامه خوانی رو ادامه دادم و دوباره به دوستانم رو زدم.تا یکی از دوستانم ک انتظارش را نداشتم اون مبلغ رو به مدت یک ماه به من قرض داد و دوباره پرونده سفر ما به جریان افتاد.ما به هیچ کس نگفته بودیم.ده روز قبل از عروسیمون وقت سفارت داشتیم ک پس از خروج از سفارت نماینده آژانس گفت با توجه به اینکه شما زن و شوهر جوان هسنین و ریسک مهاجرت دارین امکان نپذیرفتن شما خیلی زیاده.اونجا تو دلم گفتم خدایی ک تا اینجاش مارو هدایت کرده اونم حل میکنه.

    مراسم جشن عروسی ما 16 شهریور به عالی ترین شکل برگزار شد و کلی خداروشکر کردم.به خاطر اینکه من از سال 84 کل هزینه های زندگی ام را خودم به عهده داشتم ( چون پدرم بازنشسته بود و تنها هزینه های خودش را به عهده داشت).

    چهار روز بعد آژانس تماس گرفتند و با خوشحالی و تعجب اعلام کردند ک با ویزای شما موافقت شده و شما دوشنبه عازم ایتالیا و فرانسه هستین.همه دوستان و خانواده ام متعجب شدند.رویایی ک از نوجوانی در سر داشتم و همیشه میگفتم چطور میشود.تا اینکه با آموزش های استاد و قوانین بهش رسیدم.

    وقتی ک پا به اروپا گذاشتم خداروسپاس گفتم و فهمیدم ک چقدر رویای من کوچک بود و از خدا خواسته های بزرگتر خواستم.

    و اتفاقات عالی دیگه ای ک امکان تایپش نیست . . . .

    نتیجه میگیریم ک با توجه کردن به خواسته هامون و در فرکانسش موندن و امید داشتن و تجسم کردن و سپاسگذاری و ایمان به خدا و قوانین حاکمش میتونیم به هرچه ک بخوایم برسیم.

    دوستون دارم.در پناه و هدایت خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    پردیس پردیس گفته:
    مدت عضویت: 3589 روز

    سلااااااااام به دوستان عزیزم

    خیلی خیلی ممنونم که کامنت های منو و قصه زندگی خانوادمونو خوندین – خوشحالم که بعضی هاتون نوشتین نکته یاد گرفتین – این خیلی برای من خوشحال کنندست – اونجا که یکی از دوستان نوشتن که عجب گیری دادی برای فرستادن کامنتت – باید بگم دقیقا همینطوره خخخخخخ صبح روز بعدش دیدم یک ایمیل از طرف سایت اومده و دبهم گفتن مشکل از کجا بوده که خودم روز قبل انقدر آزمون خطا کرده بودم که فهمیدم قضیه چیه – ایشالا که توی خواسته های بعدیمم همینقدر سمج باشم –

    یه نکته بگم امروز خیلی توی ذهنم میچرخید این صحبت آقای عباس منش عزیزم : نیاز نیست کار فیزیکی خاصی انجام بدیم فقط با گوش دادن و تکرار و تکرار این فایل هایی که وجود دارن یواش یواش افکار ما عوض میشن و خودمونو توی شرایطی میبینیم که به طور خیلی طبیعی و عادی همه چیز آرام و نرمال و شاد و قلق شده هست –

    چرخ زتدگیامون قلق باشه همیشه :))))))))))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2777 روز

      سلام مجدد یاسمین عزیز?

      جنس نوشته هات فرق میکنه و انرژی مثبتی به آدم میده ? ? که سپاسگزار خداوندی هستم برای اینکه دوستانی دارم که حتی نوشته هاشون هم بهم انگیزه میده و از سادگی و صداقتی که توی کامنتای زیبات داشتی خیلی خوشحال شدم و ازت سپاسگزارم که تجربه های قشنگت رو برای این خانواده ی دوست داشتنی نوشتی ????????????????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فرناز گفته:
    مدت عضویت: 3447 روز

    سلام همگی!امیدوارم خوب باشید.عجب سالیه این سال97٫ عاااااااااالی!

    دارم کامنتهای دوستان خوبم رو میخونم ولذت میبرم ونکات عالیش رو برای خودم علامت میزنم.میخوام یه موضوعی رو بگم که خوندن کامنتهای دوستان تااینجا تاثیر داشته روش.وقتی دستاوردهای سال قبل رو نوشتم چندین بار برای خودم خوندمشون مواردی دقیقتری رو یادم اومد به قدری احساسم عالی شد که اشک شوق هم همزمان میریختم که چه تجربیاتی داشتم ومن چه واکنشهای عالی نشون دادم چه جاهایی خود خدا چه اتفاقاتی رو تنظیم کرده بود که درزمان مناسبش انتفاق بیفته چه جاهایی به خاطر ایمان راههای عالی برام باز شده بطور واقعی تو مسیر اتفاقات نه چندان خوب حتی من چه واکنشهای عالی داشتم که اگر تو این مسیر نبودم شاید معلوم نبود چه واکنشی نشون میدادم بسیار خوشحال بودم .همین نوع برخوردم وواکنشهام رو که مرور میکردم به طرز واضحی تغییرات رو تووجودم احساس میکردم.با همین احساس عالی شروع به خوندن کامنتها کردم.با دیدن نتایج دوستان ذهنم شروع به واکنش کرد ایمان؟احساس خوب؟صبر با امید؟سپاسگزاری؟اینها هم شدن نتیجه؟واقعا؟باور نداری برو ببین چندتا ستاره گرفتی.خب من هم رفتم دیدم!بهم گفت بفرما دیدی؟یه جوری باهام برخوردمیکرد که احساس یه دختربچه رو پیدا کرده بودم که با یه آبنبات چوبی ساده گولش زدن!ازمدتی قبل دوست داشتم روی دوره های عزت نفس وعشق ومودت کار کنم حس درونیم بهم میگفت.ازوقتی که از خدا درخواست کردم درست همزمان باهاش این مسابقات دومیلیونی شروع شد.و این دوتا دوره با تخفیف 40 درصد میشد همین دومیلیون.برای همین من هم فکر کردم این راهیه که باید انجامش بدم وخب دادم وتاالان این اتفاق نیفتاده بود که من برنده بشم وذهنم بهم میگفت باتوجه به رایها اگر قرار بشه مثل قبل باشه تو باز هم برنده نمیشی!حالا باز هم برو به خاطر نتایجت! خوشحال باش.باید اعتراف کنم من هم کمی ناراحت شدم والبته کلا از فکر مسابقه اومدم بیرون.کامنتها رو که میخوندم یکی ازدوستان گفته بودن من هیچوقت هیچ دوره ای رو با جایزه نخریدم وهمیشه هم به بهترین حالت برام فراهم شده.نمیدونم چرا این کامنت خیلی به من احساس خوبی داد.اون لحظه من هم به خدا گفتم اوکی!من از این راه گذشتم.توی کامنت قبلیم بی اختیارنوشتم که من همیشه هرمنبع وهرچیزی که میخواستم برام فراهم شده.دقت کردم دیدم بله همینطوری بوده.همیشه. بنابراین به خدا گفتم تو این دوتا دوره رو برام جور کن من هم تعهد میدم قول میدم تمرینات رو عالی انجام بدم خودت بهم گفتی روی اینها کار کنم.من میخوااااامشون چطوری نمیدونم.اینکه الان زمان مناسبی هم دارم میخوام ازش استفاده کنم.تو همین فکرها بودم که پدرم من رو صدا زدن وگفتن میخوام یه مقدار پول بهت بدم بری گوشی بخری!قیافه من شبیه اون ایموجی شده بود که ازشدت تعجب چشماش بزرگ شده!!!!بهم پول بدید برم گوشی بخرم؟پدرم گفتن بله الان میرم برات پول میریزم فردا برو بخر!!! من هم به پدرم گفتم من فعلا گوشی نمیخوام الان ترجیح میدم چندتا دوره آموزشی که بهم کمک میکنن رو بخرم اونها مهمترن.(به خودم هم میگفتم اگر اعتماد به نفس عالی نداشته باشم روابط خوبی نداشته باشم چه فرقی میکنه گوشیم چی باشه!)پدرم بهم گفتن مطمئنی گوشی نمیخوای؟من هم گفتم بله مطمئنم! بعد پدرم از من پرسیدن چقدر لازم داری؟من هم گفتم دومیلیون!انقدر تجسم کرده بودم که من این دوتا دوره رو با تخفیف میخرم یا توزمان تخفیف میخرم همینطور چک معجزه سپاسگزاری روهم همین مبلغ نوشته بودم بالاش هم نوشته بودم برای خرید دوره عزت نفس وعشق ومودت با تخفیف 40 درصد.تازه یادم اومد زمان تخفیف تموم شده وقیمت این دوره ها یه مبلغ دیگست.به پدرم هم گفتم البته با تخفیف انقدرهست ولی شما همون دومیلون رو برام بریزید من ایمیل میزنم ودرخواست کد تخفیف میکنم.پدرم بهم گفتن مطمئنی کد تخفیف رو بهت میدن؟گفتم بله!مطمئنم!خب من الان دوتا دوره رو دارمشون! اون هم خیلی ساده وراحت.به خدا میگفتم به این سرررررررررعت!واقعا باورم نمیشه.عالی بود!خب بهم گفت بله!شما حالا بگو ایمان؟احساس خوب؟صبر؟سپاسگزاری؟ مگه اینها مهمن؟من هم گفتم ببخشیییییید!ذهنه دیگه!فراموشکاره خیلی اوقات خیلی چیزها رویادش میره باید یادآوری کنم بهش!من اشتباه کردم.قول میدم دیگه این مواردی که گفتم رو دست کم نگیرم.قول میدم دیگه نتایجم رو با بقیه مقایسه نکنم.قول میدم یادم نره پایه همه این رسیدن ها همین مواردی هست که گفتم اهمیت نداره.قول میدم قول میدم یاد نره چه مواردی رو باهمین احساسات درونی بطور واقعی عالی گذروندم قول میدم برخوردهام واکنشهام رو فراموش نکنم.قول میدم اهمیت ایمان رو نادیده نگیرم.قول میدددددددم! اینکه من باز هم سپاسگزارم.هم به خاطر تو هم به خاطر اعضای خانوادم!عاشقانه سپاسگزارم.شاید داشتنشون موفقیت نباشه ولی قطعا نعمتیه که دارم انقدر فوق العاده هستن که اگر تاابد هم هیچ کاری نکن برام عاشقشونن.مرسیییییییی!خب من برای سال 97 گفتم که من اهدافم رو نوشتم ولی عجب سالیه امسال!تو همین چند روز من به سه تا از خواسته هام رسیدم اون هم به صورتی که برای هیچکدومشون راهی نداشتم ولی وقتی روی خدا حساب باز میکنی اونوقته که میبینی میشه! راستی دوست دارم امسال از لحظات زندگیم استفاده کنم ولذت بیشتری هم ببرم.بیشتر هم تفریح کنم.درکنار خواسته ها واهداف دیگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    ریحانه سادات جوادی بیهقی گفته:
    مدت عضویت: 3553 روز

    به نام خداوند بی همتا

    سال 96 سالی بسیار متفاوت برای من بود چون از اول سال برنامه برای خودم تنظیم کردم که بتوانم نتیجه ی خوبی در طی سال دریافت کنم.یکی از کارهای مهمی که انجام دادم مانند دو سال پیش مطالعه کردن کتاب های آگاهی بخش و شناخت قوانین جهان هستی چه به صورت کاغذی و الکترونیکی و صوتی کردم که در جمع بیست کتاب مطالعه نموده ام که بعضی از این کتاب ها را به تکرار خواندم و به فایل های استاد هر روز به تکرار گوش میکردم به قول خود استاد بمباران تغییر در باور های خود داشتم.این حجم بالای آگاهی،دگرگونی در زندگی من ایجاد کرد که دو دختر نازنینم از این دگرگونی شخصیت من به سمت این قوانین کشیده شدند و در منزلمان با هم رشد چشمگیری داریم.یکی دیگر از برنامه های من ارتباط با خدا و عشق به خدایم بود که توانستم تا حدودی موفق شوم که امسال برنامه های قدرتمندی برای این ارتباط دارم انجام میدهم.در سال 96 من تونستم به آرامش بیشتر ،بخشش حقیقی ، دوست داشتن اطرافیانم ،خودباوری و عشق به خود و خدا پیدا کنم و در نیمه دوم سال شروع به سپاس گزاری و پاکسازی و مراقبه کردن کردم که دنیای دیگری برایم باز شد که خیلی خیلی جهانم را متفاوت کرد.در این دگرگونی ها، دریافت روحی بسیار عالی داشتم طوری که عاشق آموزش دادن و خدمت کردن به تمام افراد مشتاق تغییر،شدم.افرادی سر راهم قرار گرفتند تا شرایط آموزش دادن مهیا شد.چند جلسه آموزشی برگزار کردم که استقبال و نتیجه عالی داشت.آموزش دادن آرزوی قلبی منه که اول خودم بیدار و آگاه شوم و بعد به کمک خدا کسانی که دوست دارند بیدار و آگاه شوند،کمک کنم تا جهان به جای زیباتری تبدیل شود.جالب اینجاست که من در اول سال برای خودم سفر رفتن را هدف زدم و بدون هیچ برنامه ریزی قبلی از طریق دوستانم دو سفر عالی معنوی و خداشناسی رفتم که با تمام سفر هایم متفاوت بود.با دوستان هم فرکانس که روزی آرزویم بود به طبیعت گردی پرداختیم و در طبیعت مراقبه میکردیم و الهامات درونی دریافت میکردم.این تجربه ها یک روزی آرزوی من بود.

    در سال 97 چند برنامه و هدف پررنگ دارم.سال پیش سال معرفت آگاهی و بیداری من بود و امسال سال تحول مالی و عشق به فراوانی جهان و جاری شدن این فراوانی به زندگی ام هست.

    اهداف امسالم زندگی کردن در لحظه حال ،لذت بردن در لحظه جاری زندگی ،احساس خوب به داشته های حال حاضرم و ذکر دایم شکرگزاری با احساس حقیقی قلبی ، تنظیم فرکانس ها در هر لحظه و تمرکز روی توکل و ایمانم به خدا است و مهم ترین هدف کاری تاسیس شرکتم و دیدار با افراد بزرگ و موفق که یکی از این افراد استاد گرام است.

    با تمام وجودم از خدای مهربان موفقیت تک تک انسان ها را در اهداف و خواسته هایشان،درخواست دارم.

    شاد پایدار و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    Susan گفته:
    مدت عضویت: 3061 روز

    “به نام خدایی که رحمتش بی نهایت است وآنرا به تمامی مخلوقاتش می رساند….”

    .

    .

    .

    باسلام وتبریک سال نو خدمت استاد عزیزم وتمامی دوستانی که اینجا حضور دارند….

    خدارو خیلی خیلی سپاسگزارم که پاسخ ” اهدنا الصراط المستقیم” مراازطریق آشنایی بااین گروه داد….خدارو خیلی سپاسگزارم که بهم فرصت تولد دوباره ای رو داد والان بااینکه ظاهرا 26 ساله ام خودم رو انسانی یک ساله میبینم و درواقع زمان تولد من درست زمان آگاهی من از قوانین واقعی الهی بود.

    استاد بارها این باور رو یاد آوری کردن که ” خداوند بی نهایت دست برای اجابت درخواست ها دارد” واینبار بازهم خدارو سپاسگزارم که از طریق آشنایی با استاد دست مرا گرفت وشاه کلید اجابت درخواست هایم را در دستانم قرارداد…..

    خیلی خوب به یاد دارم که از دوران نوجوانی ارتباط با خدا برای من خیلی مهم بود ، همیشه تمام تلاشم را میکردم تا ازمن راضی باشد واز من نرنجد و متاسفانه یا خوشبختانه همین موضوع باعث شد ذهنم با باورهای اشتباهی درمورد خداوند پر شود ،آنجا که فکر میکردم به خاطر اشتباهی خداوند از من رنجیده میشود ودیگر مرا دوست نخواهد داشت و مرا مجازات خواهد کرد ، آنجا که فکر میکردم برای اجابت خواسته هایم هرچه به درگاه خدا زاری واظهار عجز بیشتری کنم خداوند مرا بیشتراجابت خواهد کرد و هزاران باور اشتباه دیگر که ذهن مرا پرکرده بود واز من یک انسان با اعتماد به نفس پایین ساخته بود …. خوب یادم است که وقتی به خواسته ای نمی رسیدم بارها خودم را سرزنش میکردم که حتما بخاطر فلان گناه خداوند درخواست مرا اجابت نکرده… همیشه از خدا ناراحت بودم که چرا صدای مرا نمی شنود و بیشتر اوقات من بودم ویک دنیا حس منفی….

    الان که جسارت نوشتن این متن رو پیدا کردم یک سال از آشنایی من با استاد و آموزه های ایشون میگذره، به صورت خیلی ناگهانی موفق شدم فایل های قانون آفرینش رو خریداری کنم وشروع کردم به گوش دادنشون ، اوایل به انجام تمرینات خیلی پاینبد نبودم تا اینکه شروع کردم به انجام تمرین ” سپاسگزاری ” و دفتری رو تهیه کردم واز اون روز هرشب و تحت هرشرایطی مواردی رو که بخاطرش سپاسگزار خداوند بودم توی اون دفتر مینوشتم ( از بین اون همه تمرین این رو اینجا نوشتم چرا که من بیشترین نتیجه رو از این تمرین گرفتم )…..

    ماه ها به فایل ها ی قوانین آفرینش گوش دادم تا روزی که توی فرکانسی قرار گرفتم که تونستم کتاب ” چگونه فکر خدا را بخوانیم ” رو تهیه کنم …..شاید باورتون نشه اما واقعا موقع خوندن این کتاب احساس میکردم که روحم میخواد به پرواز دربیاد…. واقعا هیچ کلمه ای وجود نداره که تاثیر جملات این کتاب رو روی من بتونه بیان کنه وفقط میدونم که اونموقع بود که خودم رو توی آغوش خداوند حس کردم…..

    اینجا بود که فهمیدم گمان من در مورد خداوند بااونچه که خداوند واقعا بوده چقدر فاصله داشته ، فهمیدم چه جاهایی که به خداوند سوظن داشتم ، و در واقع من جواب تمام چراهامو توی جملات این کتاب پیدا کردم ….. از اینجا بود که حتی بعد از خوندن این کتاب فایل های استاد رو با باورو اطمینانی چند صدبرابر قبل گوش دادم و این اتفاق مقدس شروع تمام احساسات خوب من بود…. حس پرنده ای رو داشتم که تازه از قفس آزاد شده…. حسی شبیه به حس حضرت یونس زمانی که از دل رنج ها وموج ها ی دریای پرتلاطم به ” ساحل امنی” رسید…..

    از اون روز به بعد این ” من ” دیگه اون ” من” قبل نبود….حالا دیگه کسی شده بودم که میدونستم در همه حال در آغوش خداوند هستم و من رو همینطور که هستم پذیرفته و دوست داره و از همه بیشتر مشتاق اجابت خواسته های من هست…. خدایی که آمرزنده ی مهربانه , خدایی که توکل کردن بهش رمز اجابت خواسته های منه …..

    در واقع بزرگ ترین اتفاق و دستاورد من توی سال گذشته این بود که ایمان واقعی به خدا به زندگی من اومد و ترس ها کنار رفتن ….و قبل از این فقط با توهم ایمان زندگی میکردم….

    تمام این هایی که اینجا نوشتم فقط یک سری مطالب کلیشه ای نبودن برای من بلکه تمام چیزهایی بودن که هرلحظه حس کردم منهای سایر موفقیت های مادی که به دنبال این تغییر باورها توی زندگی من نمود پیدا کردن وخدا رو بابت تمامشون سپاسگزارم …..اینکه به لطف خداوند شغلی که مدت ها از بودن توش رنج میبردم رو تغییر دادم ، تونستم ماشین مورد علاقه ام رو بخرم ، تونستم توی دوره ی آموزشی که مدتها بود دوست داشتم شرکت کنم درحالیکه قبل ازاون اعتماد بنفسم اونقدری پایین بود که نمیتونستم براش قدمی بردارم ، توی محیطی با مشکلات زیاد کار میکردم وهمیشه میترسیدم که به مدیرم از مشکلات اونجا بگم اما با تغییر باورها ترس ها کناررفت وایمان جای اون ترس ها رو گرفت و خیلی صریح درمورد مشکلات با مدیرم حرف زدم که البته ایشون هم خیلی استقبال کردن از نظرات ،انتقادات وپیشنهادات من، ازآدمی که هیچ خواسته وهدفی نداشت چرا که فکرمیکردم هرچقدر به درگاه خدا قانع تر باشی و کمتر بخوای بنده ی بهتری برای خدا خواهم بود تبدیل به آدمی شدم که کلی خواسته و هدف داره برای زندگیش والبته اینبار امید واطمینان به دریافت تمامی اون درخواست ها و کلی تغییرات مثبت دیگه توی تمامی باورهام که شاید الان پنهان باشن اما مطمئن هستم که با گذر زمان همشون نمودهای زیبایی توی زندگی من خواهدداشت و همه ی این ها لطف پروردگارم رو نشون میده…..

    آخرین اتفاق خوب سال 96 من این بودش که تونسم بسته ی گران بهای عزت نفس رو که مدتها منتظرخریدش بودم رو بخرم وتوی تعطیلات نوروز شروع به گوش دادنشون کردم وباانگیزه ی چندبرابر بیشتر از قبل وبه یاری خداوند تمام اهدافم برای سال جدید رو دنبال خواهم کرد که چنتا از اهدافم رو اینجا مینویسم :

    کارکردن روی باورها وگوش دادن فایل ها رو تا آخرین لحظه ی زندگی ادامه بدم- فایل های عشق ومودت وروانشناسی های ثروت رو بخرم – بتونم به کشور مورد علاقه ام سفرکنم- تا پایان امسال برای نمره ی 8 آزمون آیلتس خودم رو آماده کنم- توی رشته ی مورد علاقه ام حرفه ای وموفق بشم…

    بازهم خدارو سپاسگزارم بخاطر حضورم توی این جمع وآشنایی بااین گروه….

    و با آرزوی رسیدن همگی به تمام خواسته ها ی قشنگتون…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: