توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 75
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
من از چندین سال پیش با قانون جذب و قدرت افکار مثبت آشنا بودم و تا سال 95 هم به موفقیت های زیادی رسیده بودم اما در سال 95 پس از اینکه 2-3 سال به اهدافی که اول هر سال تعیین میکردم خیلی کم دست می یافتم ، از درون خواستم که اشکال کارم را بیابم و راه درست را پیدا کنم… چند روز بعدش با سایت استاد عزیزم آقای عباس منش آشنا شدم. ابتدا چند ماه با کتابهای صوتی که بهمراه یکی از نزدیکانم خریدیم شروع کردم و از همان روزها به اهمیت احساس خوب و نقش آن در رسیدن به خواسته ها بیشتر پی بردم و نتایج و موفقیتهایم بهتر و بیشتر شد و حالم خوب تر… سال 96 به نتایج عالی تری نیاز داشتم فایل های رایگان رو هم همیشه گوش میداد م… فایل 3 برابر کردن رو گوش دادم و عمل کردم اما استاد در مورد دوره ثروت 3 توضیحاتی در سایت عنوان کرد که احساس کردم باید بخرم اما منتظر نشانه هم بودم … از جایی که انتظار نداشتم 10 میلیون تومان به حسابم واریز شد و من هم بلافاصله دوره رو خریدم …خیلی چیزها یاد گرفتم و در عرض 3-4 ماه هم درآمدم 3 برابر شد،
خود و خدام رو شناختم ، با او صحبت میکنم و از او میخواهم و او فراهم میکند” هر” آنچیزی را که میخواهم…. گاهی حتی یادم میرود که خواسته بودم بعد که فراهم میکند یادم میافتد که خودم خواستم از او …و همیشه ممنون و سپاسگزار او هستم.
در سال 96 همونطوری که خواستم:
– شرکتمون در ایران نظم و ترتیب عالی گرفت و حساب کتابش دقیقتر شد
– تاییدیه هایی که سالها دنبالش بودیم، بهمون داده شد و محصولاتمون در بازار ایران گسترش بازار خیلی خوبی پیدا کردند
– فروش محصولات جدیدمون در ایران آغاز شد
– در کل فروشمون نزدیک به 2 برابر افزایش یافت
– در برنامه مهاجرتی که دنبال میکردم نتیجه ای نا مطلوب حاصل شده بود که به روند مطلوب تغییر کرد : این مورد خیلی جالب بود ، بعد از فایل”فقط روی خدا حساب باز کن ” که در گروه تلگرام گذاشته شد استاد در قسمتی در مورد یقین 100% در خصوص خواسته ها صحبت می کنند که در این مورد من دیدم که یقینم 100% نبوده فردا صبح آنروز از خداوند با یقین 100% خواستم … همونروز نامه جدیدی دریافت کردم
– در کشور ترکیه شرکت راه اندازی کزده بودیم که وضعیت مدیریتش نا پایدار و نا مطلوب بود، دوست داشتم کاملا مدیریتش بدست خودم می بود، اوضاع آنچنان تغییر کرد که مدیریتش تماما بدست خودم افتاد و الان خیلی دقیق تر و پایدارتر و پرسودتر پیش میریم.
– دوست داشتم یک سال زندگی در ترکیه رو کامل تجربه کنم و کردم.
– از نظر شخصی دوست داشتم رشد کنم و به شادی و آرامش برسم… به بیش از آنچه که تصورش رو میکردم رسیدم و البته دوست دارم بیشتر هم بشه.
– لذت و آرامش بسیار بیشتری رو در زندگی خانوادگیم تجربه میکنم هرروز.
– بعضی از هیجانها و چیزهای خوبی که برایم شخصی است و بازگو نمیکنم هم تجربه کردم و میکنم
میخواهم در سال 97 به سادگی و خیلی راحت:
– در آمدم حداقل 10 برابر و بیشتر افزایش بیابد
– محصولاتمان از نظر کیفیت به عالی ترین محصولات در دنیا و درجه 1 جهان ارتقا یابد و در بازار 2 کشور لیدر باشیم
– ایده ای را که در ذهنم هست عملی کنم و نتیجه پرسود و عالی بگیرم
– یک ملک عالی در ایران بخرم
– یک ملک عالی در کانادا و یا آمریکای شمالی بخرم
– یک ملک عالی در کشور ترکیه بخرم
– اقامت کانادا و یا آمریکای شمالی برایم فراهم شود
– هرجا که اقامت میکنم اتومبیل مد نظرم یا همسطح آنها را بخرم
– سلامتی دهان و دندانم را به حد عالی و زیبا برسانم
– تندرستی کامل و 6-pack میخواهم
– زندگی خانوادگی با صفا و شاد و صمیمی و یک بچه دیگر میخواهم
– تجارب و هیجانهای شخصی خودم رو میخوام تجربه کنم
– میخواهم همیشه شاد و پر انرژی باشم
– دوست دارم مردم کشورم و جهان رو در آرامش و آزادی و شاد و سرزنده ببینم.
– ارتباط عالی و عالی تر با خداوند و رشد شخصیتی بیشتر و بیشتر و باورهای بهتر و عالی تر میخواهم
سلام دوست عزیز خدارو شکر از نعمتهایی که دریافت کردین انشالابه نعمتهای بیشتری دست پیدا کنید
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و دوستان خوبم
شادی،سلامتی،ثروت،سعادت و خوشبختی بستر مناسب می خواد و برای هر انسانی این بستر،آرامش هست
در پرتو آرامش می توان به هر خواسته ایی رسید.سوال اینجاست آرامش چطور بدست میاد؟
آدمی سال ها بلکه قرن هاست که بدنبال بدست آوردن این گوهر،هر راهی رو رفته و هر کاری انجام داده
جواب اما،واضح بوده فقط کمی دقت و شایدم کنجکاوی میخواسته و می خواد…
الا بذکر الله تطمئن القلوب
من هم سال های زیادی در جستجوی این مهم،بودم.اتفاقات زیادی رو پشت سر گذاشتم که در اینجا مجال
گفتنش نیست…مهمترین دستاورد من در سال 96 ایجاد حس آرامش در ذهن و وجودم بوده
در بهار 96 خیلی جدی و مصمم آموزه های استاد عباس منش رو شروع کردم و در همون روزهای ابتدایی نشانه ها از راه رسیدن و من با انگیزه ی بالاتری ادامه دادم
تابستان 96 شروع روزهایی بسیار زیبا برای من بود به آرامش ذهنی بالایی رسیده بودم و تونستم به برنامه هام نظم خوبی بدم و اهدافم رو اولویت بندی کنم.شهریور ماه یک سناریو برای پاییز و زمستان نوشتم که در روزهای پایانی سال 96 متوجه شدم اتفاقاتی که میخواستم،خلق شده بودن…
من سال ها حس خوبی نسبت به شغلم نداشتم البته شغل بسیارخوبیه ولی من برای این کار مناسب نیستم.سال ها بود که میخواستم استعفا بدم اما متوجه شدم برای این تغییر ابتدا باید به آرامش درونی برسم تا بتونم تغییری که میخوام رو،ایجاد کنم و پاییز 96 من با استفاده از قانون سپاسگزاری و تمرکز روی نکات خوب کارم و البته مرور اتفاقات بسیار خوبی که برای من در طول این سال ها در رابطه با حرفه م،پیش اومده بود به احساس بسیار خوبی رسیدم تا اونجا که سال گذشته کلاس بسیار خوبی داشتم که البته هنوز در جریانه و به عنوان معلم تلاشگر انتخاب شدم.در سال جدید تصمیم دارم به کار مورد علاقه م بپردازم و بسیار خوشحالم که تونستم حسی فوق العاده رو نسبت به حرفه ایی که در حال حاضر انجامش میدم کسب کنم.
و زمستان 96 با استفاده از آموزه های استاد در دوره عزت نفس تونستم به احساس بسیار خوبی نسبت به خودم و توانایی های وجودم برسم که از این حس ناب در سال 97 برای به جریان انداختن رویاهام بهره می برم.
بهار 97 برای من با احساسی وصف ناشدنی آغاز شد من در لحظات ابتدایی سال در دفترم این متن رو نوشتم
فاطمه جانم عیدت مبارک…با لطف و یاری خداوند یکتا امسال،سال شکفتن توست.سال رها شدن از باورهای محدود کننده سال پاره کردن پیله ی وجودت و پرواز کردن.
خداوندا با شروع سال نو،تمام امورم رو به تو می سپارم و قدم در راهت می گذارم باشد که مرا بپذیری و بر هدایت من بیافزایی
الهی،در عطای عیدانه به کرم خود بنگر نه طاعت من،که آنچه تو را شاید از هیچکس بر نیاید.
الان که دارم می نویسم نرم نرمک داره بارون می باره و من به یاد شما،استاد عزیزم و همه ی شما دوستان خوبم هستم.
باعرض سلام تشکر میکنم از گروه تحقیقاتی عباسمنش که این چنین محیطی رو ایجاد کردند
به لطف خدا وقتی با بحث موفقیت آشنا شدم و خودمو عوض کردم هر سال بهترین سال میشه و هر سال جدید یک جهش جدید .
……………………………………… دستاوردهای سال96٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
? خدایا سپاسگزارم که تونستم سال 96 رو با خوشی و شادی تموم کنم ، واقعا لذت بردم.
?خدایا سپاسگزار که در سال 96 تونستم گواهینامه رانندگی رو در وهله اول بگیرم .
? خدایا سپاسگزرام که تونستم به لطف تو به خیلیا کمک کنم.
?خدایا سپاسگزارم که تونستم در ارتباطاتم در این سال جهش بزرگ ایجاد کنم واقعا یک حهش عالی . سپاس
?خدایا سپاسگزارم که تونستم لپ تاپ موردعلاقمو بگیرم ، مرسی.
? خدایا سپاسگزارم که تونستم در دوره های تغییر و تحول شرکت کنم و رو خودم بسیار کار کنم.
?خدایا سپاسگزارم که در هنر موسیقی شرکت کردم و دارم روش کار میکنم.
?خدایا سپاسگزارم که در سال96 دو ترم دانشگاه رو با موفقیت پاس کردم.
?خدایا سپاسگزارم که در برنامه ها و دورهای برنامه نویسی و… با تخفیف خیلی عالی شرکت کردم.
?خدایا سپاسگزارم که رابطم با خودت روز به روز بهتر میشه و تونستم ایمان بیارم . آرامش عالی رو حس کنم.
?خدایا سپاسگزارم رابطم با دوستان آشنایان و با خانوادهم عالیه عالیه
?خدایا سپاسگزارم که در روز تولدم منو غافلگیر کردند
?خدایا سپاسگزارم که تونستم کتابهای موردعلاقمو پیدا کنم و لذت ببرم.
?خدایا سپاسگزارم در سال 96 یکبارم مریض نشدم و سالم بودم.
?خدایا سپاسگزارم که همیشه منو هدایت میکنی.
?خدایا سپاسگزارم در اوقات بیکاری با دوستانم به گردش و تفریح میپرداختیم
?خدایا سپاسگزارم اعتماد به نفسمو بیشتر کردم و بر ترسام غلبه کردم و تونستم با کسی میگفتن بد اخلاق با خوش اخلاقی رفتار کنه.
?خدایا سپاسگزارم شنا رو یاد گرفتم و غیر ممکن رو ممکن کردم چون فکر میکردم نمیتونم حرفه ای شنا کنم مرسی که خودم اموختم
?خدایا سپاسگزارم ترسامو شناختم و همشون رو قطع کردم.
?خدایا سپاسگزارم رو زبانم کار کردم و با شجاعت تونستم با تورسیم ها و… صحبت کنم.
دوستان دیگه بقیش خصوصی بود نتونستم بنویسم.
با توجه به زمانم شاید نتوستم به خوبی در اینجا شرکت کنم و تمرکزمو کامل بزارم.
سال 97 با عشق شروع شد و میخوام که رو شخصیتم کار کنم ، در دوره های ثروت استاد شرکت کنم ، رو زبان انگلیسیم کار کنم و …. بقیش در دفتر اهدافم. ?
سلام دوستای خوبم. سلام استاد مهربونم…
نتایج من در سال 96:
1٫ باورم نسبت به اتفاقات زندگی تغییر کرد. چون من تجربه کردن مشکل و اتفاقات بد روجزء زندگی می دونستم و فک می کردم هر جوری باشی دیگه مشکلات و اتفاقات بد هست. توی سال 96 نگاهم عوض شد و فهمیدم همه چیز باور منه و می شه که به جای مشکل، راحتی و اتفاقات خوب و تجربه کرد که این نتیجه برای من خیلی بزرگ بود چون همیشه نگران بودم.
2٫ به شدت دختر بداخلاقی بودم، عبوس بود م و با هیچ کسی نمی جوشیدم و حالا شدم یکی از خوش رو ترین و مهربون ترین آدما توی هر جمعی
3٫ واقعا دختر افسرده ای بودم طوری که حتی پیش 3 تا روانشناس رفته بودم ولی الان یه دختر شاد، رها و خیلی خندونی ام که با کوچکترین چیزا شاد می شم.
4٫ سال ها بود که هر روز سرگیجه ی وحشتناکی داشتم که کلی دکتر رفتم و ام آر آی دادم می گفتن هیچیت نیست ولی من د ر عذاب بودم جوری که اصلا نمی شد فعالیت کنم…خیلی جالبه اواخر 96 باور ساختم در مورد درمان سرگیجه و الان 1 ماهه که واسه 1 ساعتم سرم گیج نمی شه و چقدر این نتیجه برام بزرگه و چقدر هی بهم انرزی می ده که ببین تغییر باور همه چیزه..هی میگم دیدی با همین تغییر باورا سرگیجت خوب شد؟ با همین تغییر باورا هر خواسته ی دیگه ای هم داشته باشی خلق می شه.
5٫ کلا یه د ختر ساکت، کم رو وخجالتی بودم که اصلا توی جمع کسی نمی فهمید من هستم و چقدر از این ویژگیم بیزار بودم. من حتی روم نمی شد سوپری برم یا جایی زنگ بزنم. به شدت خجالتی بودم…الان تبدیل شدم به یه دختر اجتماعی که خیلی راحت صحبت می کنم..سوال می پرسم حتی از آدمای غریبه.. منی که اونقدر ترسو بودم 2 ماه پیش که سفر رفتیم تهران، واسه چند روز خودم تنها از کرج می رفتم تهران..بدون ترس..تازه کلی هم کیف کردم.مثلا رفتم انقلاب چرخیدم….وای خیلی خوب بود…اصلا یه آدم دیگه شدم من….
6٫سال ها بود دنبال کار بودم پیدا نمی کردم که توی سال 96 اصلا راحت با یه مصاحبه ی خیلی ساده یه جای خیلی خوب مشغول به کار شدم که چقدر فضا فضای شادی بود چه محیط خوبی بود پر از کلی آدم شاد… ولی خوب چون خیلی دوس داشتم بیشتر روی تغییر باورام زمان بزارم اومدم بیرون و طبق برنامه ریزیم از چند ماه دیگه مجدد می ریم سر کار..جالبه که اونقدر اون جا با همه صمیمی شده بودم که تا همین 1 ماه پیش می گفتن تروخدا بیا سرکار…
قبل این که می خواستم اهدافم و تایپ کنم این توی ذهنم اومد که اهدافی که دارم و می دونم خیلی طبیعی با تغییر باورام بشون می رسم ولی چیزی که از رسیدن به هدفا واسم مهم تره اینه که من باید از همین الان، اون احساس شادی، اون شور و هیجانو داشته باشم یعنی باور من اینه که زندگی من از همین الان که هنوز به اون اهدافم نرسیدم بی نظیره و پر از هزاران شادی..بعد کم کم خواسته هام وارد زندگیم می شن و فقط رنگ و لعاب بیشتری به زندگیم می دن و گرنه که من از همین الان آدم شادیم..
لیست اهدافم که در سال 97 یکی یکی تیک می خورن:
1٫روی موضوع زیباییم کار کنم( دوس دارم زیباییم جوری بشه که نیاز نداشته باشم آرایش کنم)
2٫ روی موضوع سلامتی کار کنم..( خیلی دوس دارم عینکم و کنار بزارم
3٫ ویژگی های اخلاقی جدیدی در خودم بسازم. (یه شخصیت لطیف، بی نهایت مهربون، خواستنی و فرشته گون پید ا کنم- همیشه و همه جا مهربون باشم- واقعا با همه با لطافت برخورد کنم- حتی 1 بار هم اخم نکنم و همیشه یه لبخند شیرین و واقعی روی لبام باشه- مرتبا در حال تحسین کردن هر چیزی باشم- خیلی خواستنی بشم-اصلا به یاد نیارم که آخرین بار کی کلافه یا بی حوصله شده بودم-خیلییییی خوش رو و خندون بشم با همه)
4٫ روی محبوبیتم بین آدما کار کنم.
5٫ چند تا سفر خارجی خیلی تفریحی با کلی آدم شاد و باحال داشته باشم( سفر به ترکیه- تفلیس- باکو- دبی با تورهای شاد و باحال
6٫ خیلی به طور جدی می خوام که امسال رسالتم و بفهمم.( در موردش آگاهی کسب کنم و تمام زمان و انرژیم و برای اون کار بزارم تا توش تخصص پیدا کنم- می خوام که تا پایان سال 97 توی موضوع رسالتم متخصص بشم و مهارت کامل پیدا کنم
7٫ روی روابطم کار کنم. (واقعا آدم زود جوشی بشم- به راحتی به راحتی با همه گرم بگیرم- اتفاقا همه دوس داشته باشن با من صمیمی بشن- هر ادم جدیدی من وببینه دوس داشته باشه ارتباطش و با من ادامه بده- واقعا روابط اجتماعیم عالی بشه-)
8٫ روی اعتماد به نفس و احساس لیاقتم کار کنم و خودم و دوست داشته باشم. (عاشقانه خودم و دوس داشته باشم- خودم و لایق بهترینا بدونم-. برای شادیم به کس خاصی نیاز نداشته باشم و همیشه و همه جا بهم خوش بگذره- سبک شخصی خودم و داشته باشم- انقدر خوبی در خودم ببینم که بگم خوش به حال آدمایی که کنار من هستن، خوش به حال کسی که می شه مرد زندگیم-برای خودم خیلی ارزش قائل شم روی این موضوع به شدت کار کنم-بدونم من علکی یا معمولی نیستم منحصر به فرد ام و اتفاقا دیگران از خداشون باشه که من کنارشون باشم یا باشون حرف بزنم)
9٫ رابطه ی عاشقانه ای که همیشه می خواستم و خلق کنم.
10٫یه دوستی دارم که توی یه شهر دیگه زندگی می کنه.. دلم می خواد خیلی بیشتر هم و ببینیم و تفریح کنیم.
11٫کلی دوستای شاد و پرانرژی پیدا کنم که( اصلا بمب شادی و انرژی باشن- کلی خوش بگذرونیم- با هم همه جا بریم- مرتبا برنامه ی پیاده روی و صبحانه بزاریم- با هم باشگاه بریم- خونه ی هم بریم- خیلی با هم صمیمی و یه دل باشیم)
12٫ شروع به ساختن باور در مورد شرایط کاری مرتبط با رسالتم. ( شرایط کاری: کار از 8 صبح تا 2 ظهر با درآمد بالای 3 میلیون تومان- توی محیط کار چند تا دختر فوق العاده شاد و پر انرژی باشه که از لحظه ای که می رم سر کار فقط بخندیم و تفریح کنیم- شرایط کاری جوری باشه که مصاحبه ی خاصی نخوان و خودشون همون اول به مدت 1 ماه آموزش کامل بدن با حقوق و بیمه- کلی پاداش و سفرهای کاری تفریحی داشته باشیم- به عنوان یه نیروی خیلی قوی و کاربلد توی شرکت شناخته بشم)
13٫ بسته عشق و مودت رو خریداری کنم .
با سلام
من در سال 96 دستاوردهای زیادی داشتم که چند تا از مهم ترین هاشو نوشتم
خیلی از دستاوردها هم قابل نوشتن نیست مثل حس وحال خوبی که داشتم
مثل اینکه در شرایط ناگوار تونستم خودمو کنترل کنم
یا اینکه روابطم خیلی بهتر شده
اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفته بهتر تونستم توی جمع حرف بزنم فعالتر باشم یااینکه برای جمع حرف بزنم یا حتی جوک را خیلی خوب برای همکارانم تعریف کنم وهمیشه شنونده نباشم
وخیلی از باورهای غلطم راشناسایی کنم واصلاح کنم
واما اهداف من در سال 97:
1_اول اینکه میخوام تمرکزم راشدیدا بزارم روی روانشناسی ثروت1 ودرامدم راحداقل 3برابر کنم
2٫میخوام امسال ترجمه قران را با تامل بخوانم وبیشتر توی زندگیم استفاده کنم
3٫میخوام امسال حداقل یک قطعه ملک مورد نظرم بخرم
4٫میخوام امسال قسمت های باقیمانده ق افرینش راتهیه کنم تا کامل شود
5٫میخوام با پدر ومادر خودم وخانمم بریم مسافرت مشهد اخه پدر من الان نزدیک 60سال داره وهنوز نرفته مشهد
6٫میخوام امسال یه بچه بدون سرپرست دیگه رو تحت پوشش بگیرم
7٫میخوام برم روسیه وبازی نهایی فینال رو از نزدیک ببینم
8٫بسته عزت نفس وراهنمای جامع رسیدن به رویاها استاد رو هم میخوام
9٫میخوام تاحد ممکن نظرات سایت رامطالعه کنم ونکات انرا یادداشت کنم وبه رشد خودم کمک کنم
10٫میخوام همیشه در عقل کل فعالیت خیلی بیشتری داشته باشم
سپاسگزارم که خداوند همه اهداف من وشماهارو همه در سال جدید وسالهای اینده براورده میکند
پایان
سلام به استاد عزیز و عزیزان گروه تحقیقاتی عباسمنش و همه اعضای سایت
سال نو مبارک. امیدوارم سالی پر از سلامتی و ثروت داشته باشید و خدارو بیشتر تو زندگیتون حس کنید
من اولین پیامی هست که دارم تو سایت میذارم. خیلی خوشحالم و خیلی ذوق و شوق هم دارم. الان ساعت 9 شب هستش و من استرس دارم که مبادا تا ساعت 23 نتونم پیامم رو تکمیل کنم. با توکل بر خدا پیش میرم.
من تقریبا 11 ماهه (اوایل سال 96) که با استاد عباسمنش آشنا شدم، روش آشناییم هم خیلی جالب بود، به این شکل که من تو کانال یکی دیگه از اساتید تدریس قانون جذب بود و فایلای ایشون رو به مدت یک سال بود که گوش میدادم. فقط گوش میدادم. تمرینی انجام نمیدادم. تا اینکه ایشون یه فایل صوتی گذاشتن تو کانال و درباره خودشون و استاد عباسمنش توضیحاتی دادن. قضیه از این قرار بود که یکی از اعضای کانال از ایشون سوال پرسیده بود که آقای فلانی شما چند سالی هست که تو قانون جذب هستید و دستاوردهاتون تو این چند سال چی بود و از استاد عباسمنش یاد کرده بود و گفته بود که ایشون طی چند سال درآمدشون 150 درصد افزایش داشته. این مدرس هم توضیح دادن و گفتن که خب آقای عباسمنش به اهداف بزرگی دست پیدا کردند و درآمدشون افزایش پیدا کرده و درباره خودشون هم توضیح دادن و گفتن که امکان داره حتی طی چند سال آینده درآمدشون از آقای عباسمنش هم بیشتر بشه و مقایسه کردن افراد ملاک خوبی نیست و اینکه هرکی تمایل داره میتونه تشریف ببره تو سایت ایشون و از اطلاعات ایشون هم استفاده کنه. این شده که من اسم استاد عباسمنش رو تو گوگل سرچ کردم و تو سایت عضو شدم. واقعا خوشحال از این اتفاق. امیدوارم اون دونفر به هرچی که میخوان برسن تو زندگیشون. در واقع من تو فرکانسش بودم و اونها دستان خدا بودن در زندگی من. خداروشکر
از اول سال شروع میکنم:
من تو شرکتی که کار میکردم قراردادم تا اواسط اردیبهشت 96 بود و از پایان سال 95 دنبال کار میگشتم و مطمئن بودم که کار مناسب رو پیدا خواهم کرد. من اول سال 96 دوسال سابقه حسابداری داشتم ولی دوس داشتم که وارد حرفه حسابرسی بشم. خیلی دنبال کار حسابرسی گشتم. اگر کسی با حرفه حسابرسی آشنا باشه میتونه مشکلات این حرفه رو درک کنه. برای کسی که وارد میشه حقوق پایینی در نظر میگیرن و دارای ساعت کاری بالا و ماموریت هستش حسابرسی. من تو ذهنم دنبال کاری بودم که حقوق نسبتن خوبی بگیرم و ماموریت هم نرم. چند تا موسسه رفتم واسه حسابرسی ولی جور نشد. تا اینکه 7 اردیبهشت یکی از موسسات حسابرسی زنگ زد و رفتم واسه مصاحبه و تو ده دقیقه قبول شدم واسه استخدام تو موسسه. با حقوقی که از چیزی که تو ذهنم بود حتی بیشتر بود و بهم گفتن که سالی دو ماه ماموریت داری و منم قبول کردم. الان که 11 ماهه گذشتم حتی یک روز هم ماموریت نرفتم و از کارم کاملا راضی ام و دارم هر روز پیشرفت میکنم. بعد از توافق وقتی داشتم برمیگشتم خونه داشتم از سر شوق گریه میکردم و خداروشکر میکردم.
تو سال 96 بر عکس سالای گذشته من مریضی بدی نگرفتم و فقط یک روز یه سرمای کوچیکی خوردم که تا شبش داشت بدتر میشد. اومدم خونه یه عسل و آبلیمو خوردم و خوابیدم ، حتی قرص آنتی هیستامین (ضد آبریزش بینی) هم نخوردم و پیش خودم گفتم که من خوب میشم. فرداش هم قرار بود جای مهمی برم واسه کار. فردا صبحش حالم بهتر شده بود و لحظه به لحظه بهتر میشد و بازم داشتم در طول روز خداروشکر میکردم.
تو سال 96 یه اتفاق خوبی تو ذهنیتم افتاد که فوق العاده بودش، من از 9 سالگی تا همین سال 95 (25 سالگیم) من از جن میترسیدم ، همش موقع خواب دور و ورم رو نگاه میکردم. اگر کسی داستانی درباره جن میگفت من دو سه شب خوابم نمیبرد. ولی از سال 96 دیگه خداروشکر از جن نمیترسم. این یکی از بهترین اتفاقات زندگیم بوده تا حالا.
تو سال 96 یک روز من میخواستم ساعت 15 عصر برم جایی ولی روز قبلش هم مرخصی گرفته بودم و دیگه روم نیمشد که درخواست مرخصی بکنم. تیر ماه بودش حدودا و هوا گرم و تو بعضی مناطق بعضی وقتا برقارو قطع میکردن. یهو زدو ساعت 14 برق محل کارمون قطع شد و من خیلی راحت به کارم رسیدم.
اول سال به خاطر حقوق بیشتر میخواستم وارد یکی از شرکتهای بزرگ حسابرسی بشم. ولی اون شرکت دارای قوانین خاصی هستش از لحاظ عقیدتی. ولی من شرایط رو پیش خودم قبول کرده بودم و حتی تو سال 95 هم یکبار اقدام کرده بودم ولی قبول نشده بودم. خلاصه تا اواسط سال 96 فکر میکردم که فقط یک راه برای افزایش حقوقم وجود داره و اونم این شرکته. ولی با گوش کردن با فایلها باورهام عوض شد و متوجه شدم که خدا هزاردستانه و ما باید اجازه بدیم که خدا دستای دیگه ش رو به ما نشون و الان هم قید اون شرکت رو زدم و وارد بازارهای مالی شدم و سرمایه گذاری کردم و مطمئن هستم که سود خوبی قراره نصیبم بشه تو سال 97٫
دو ساله که من شبها سرم رو میذارم رو بالشت در عرض 1 دقیقه یا حتی کمتر خوابم میبره. میدونم که اینا بابت تغییر باورام هستش.
توی سال 96 من و همسرم به کیش و شیراز سفر کردیم که واقعا لحظات خوشی داشتیم و جالب اینجا بود که پولی برای سفر شیراز نداشتیم اما چون تو رویاهامون شیراز رو تجسم کردیم بالاخره اون رویا و ارزو به حقیقت پیوست و پول سفر شیراز به راحتی جور شد و باکمترین هزینه اما بهترین سفر رو گذروندیم.
خانم من به خانواده ی من حساسیت نشون میداد و رابطه ی خوبی با خواهرم نداشتن،در واقع خواهرم یجورایی همسرم رو نادیده میگرفت.تااینکه سرشام یکی از فایلهای استاد رو گوش کردیم که درمورد این بود که اگراز کسی بدتون میاد سعی کنید به خوبیهای اون توجه کنید و همیشه و همه جا خوبی طرف روبگین نه بدی اون رو.
خانمم همون شب سعی کرد تعریف خواهرم رو بگه و در عرض سه روز فقط سه روز خواهرم بینهایت عوض شد و شد همونی که همسرم دوست داشت.البته این اتفاق خوب بعد از دوسال جنجال و کشمکش اتفاق افتاد که یکی از معجزاتی بود که من و همسرم رو قانع کرد که این قانون واقعا عین حقیقته.
من وهمسرم همیشه بعد از هربحثی به مدت 3 الی 4 روز قهر میکردیم و سرسنگین بودیم اما از وقتی بااین قانون اشنا شدماز خردادماه 96 طولانی ترین قهر ما 1 ساعت بوده و حتی کمتر و صد البته که تعداد قهرها به قدری کاهش یافته که قابل شمارش هستش.
همسرم ادم بینهایت لجبازی هست و حتی حاظره به خودش اسیب بزنه تا طرف مقابلش رو ناراحت کنه و اصلا ادم عذر خواهی کنی نیست.اما با گوش دادن فایلهای استاد بعد از هراشتباهی به سرعت عذر خواهی میکنه و زندگیمون واقعا به بهشت تبدیل شده.
خدا برای من و همسرم جور دیگه ای شناخته شده و بخشی از باورهای قبلیمون تغییر کرده،همسرم دیگه نماز و عباداتش رو صرفا جهت رفتن به بهشت وبرای ثوابش نمیخونه ، جدیدا هرکاری که انجام میده فقط بخاطر رضایت و شادی خود خداست.
همیشه همسرم بهم میگفت که ارزوی قلبی و هدف اصلیش رسیدن به خداس، چند روز پیش میگفت: احساس میکنم که خدا داره نگاهم میکنه و واقعا دوسم داره چون واقعا دارم به خود خدا میرسم و همه ی کارام فقط برای اونه نه صرفا برای بهشت و جهنم.
یه زمانی بخاطر ترس از خدا روزه میگرفت و نماز میخوند ولی الان فقط بخاطر حس خوب و عشق به خدا عباداتش رو انجام میده.
وقتی این متن رومینویسم دارم از زبون خودش مینویسم ،گریش گرفته .میگه کاش با استاد عباس منش زودتر آشنا میشد تا خدای خودش رو بهتر بشناسه.ناراحته که خدارو از ترس عبادت میکرد ولی حالا انقد خوشحاله که به ارامش رسیده.
یکی از بهترین ثمره های این قانون آرامشی بود که به زندگیمون هدیه کرد.
بزرگترین لطف شما به ما درمورد قرآن بود.همسرم در مورد قران تحقیق کرده بود و یجورایی از این کتاب خدا متنفر شده بود و میخواست این کتاب رو از خونه بیرون ببره و اخرین تلاشش رو میخواست انجام بده و اون این بود که از پدرش کمک خواست.پدرش کل قرآن رو خونده بود و به همسرم گفت که قرآن کتاب خداس وتمامی کلمات داخل آن درمورد خوبیهاست.اما پدر همسرم به خاطر عصبانیت از اینکه همسرم قانع نمیشد و دنبال دلایل علمی میگشت با همسرم با لحن بدی حرف زد و همین باعث شد که همسرم قطع به یقین مطمعن بشه که باید قرآن رو از خونه دور کنه و هیچ وقت اسمی از قرآن نیاره تااینکه فردای همون روز که تصمیمش قطعی شده بود حرفای شما رو درمورد قرآن شنید و از اون روز شما رو استاد خودش میدونه و تصمیم گرفته که قرآن رو خودش به دنبال ترجمه اش بره و همیشه میگه این یعنی نزدیکی به خدا که خودت دنبال معنی قرآن بری نه اینکه کورکورانه ترجمه های دیگران را قبول کنی و این رو یک عبادت درست میدونه.
همیشه میگه مهم نیس که بقیه چطور قرآن رو ترجمه کردند و از داخل قرآن آیات منفی پیدا میکنند تا این کتاب رو نقض کنن، میگه حتی اگه اون آیات منفی رو اثبات کنن مهم اینه که ما به آیات و حرفای خوب قرآن توجه کنیم. دنیا یعنی توجه به نکات مثبت
یکی از خوبیهای این قانون این بود که ما با عشق دنبال دینمون میریم و با عشق به دینمون توجه میکنیم .
همسرم آدمی بود که با همه جروبحث میکرد و حتی فحش هم میداد ، اما ازوقتی که کلمه ی اعراض رو از شما شنیده ، دیگه با هیچکس بحث نمیکنه و خیلی راحت میگذره و رد میشه.(البته نه هیچکس هیچکس ، هنوزم جا داره و باید رو خودش تمرین کنه)
ما هنوز بچه دار نشدیم اما انقد این قانون و خدارو باور کردیم که ایمان داریم فرزندمون پسر هست و این ایمان به خدا انقدر در ما زیاد شده که از الان لباس پسرونه خریدیم و گاهی دیگران مارو به تمسخر میگیرن و میگن اگه پسرنشد چی که هم من هم همسرم میگیم خدا پسر بهمون میده ولی بازم آدما اصرار دارن بگن حالا اگه خدا نداد چی؟ یه زمانی همسرم ناراحت میشد و میگفت خدا اگه پسر نده ناراحت میشم ازش اما حالا میگه اگه نداد هم که نداد ناراحتی نداره حتما من درست فرگانس نفرستادم که فرزندم پسر نشده.
خدا به شما ثروت فراوان و سعادت دنیا و آخرت نصیب کنه که دستی از دستان خدا برای هدایت ما بودید.
باتشکر فراوان پیمان نظری و هنگامه سلطانبلاغی
سلام بر همه ی هم مداری های خودم
خیلی خوشحالم که اینجا هستم
سال 96 که گذشت بهترین سال زندگی من بود تاجایی که یادم می آید به بسیاری از هدف هایم رسیده ام که در اینجا اون هایی که یادم میاد رو بیان میکنم
اهداف من در سال 96 که به آن رسیدم
1-ارتقا شغلی در محل کارم که باعث بسیاری از کارها برای من شد
باعث شد که همکارانی که با من مشکل داشتند بفهمند که مشکل از خودشان بوده و من از هر لحاظ عالی بوده ام و بهترین وپویا ترین شخص در مجموعه من هستم
2-خرید موتور سیکلت خودم که خیلی عالی هست
من آرزو داشتم که یک موتور سیکلت صفر بخرم
قبلا موتور داشتم که خوشبختانه در سال 96 دزدیدن و همین باعث شد تا من یک موتور صفر و نو بخرم که بسیار خاص و متفاوت است
3-سفر به جزیره کیش که خلی دوست داشتم به این جزیره سفر کنم و شکر خدا در سال 96 قسمت شد که بروم
4 و از همه مهم تر خرید خانه که دوست دارم مفصل داستانش را تعریف کنم
یادمه من اصلا پول نداشتم که بتونم خونه بخرم حتی اونقدر نداشتم تا بتونم یه جا رو رهن کامل بکنم. ولی با درس هایی که از استاد عباس منش گرفتم یاد گرفتم در مدارش قرار بگیرم و کاری به بقیش نداشته باشم تا بقیه کار هارو خدا و جهان هستی برای من انجام بده. من هیچ پولی نداشتم وهر روز تو بنگاه ها واینترنت دنبال خونه هایی بودم که بتونم بخرم. یه خونه ی آپارتمانی با این حدود قیمت و این جور و اونجور ولی واقعا نمیدونستم از کجا وچجوری ولی میدونستم که میشه.حدود یک ماه یه مهلت تخلیه منزلی بود که اجاره کرده بودم که به طور کاملا اتفاقی(البته اتفاقی از نظر شاید خودم ولی واقعا اتفاق نبود سناریویی بود که خدا برای من یده بود) و روز جمعه بود که یکی از دوستان بسیار قدیمی. صمیمی ام رودیدم که ایستادیم به صحبت کردن با هم. از همه چی حرف زدیم از دلار گرفته تا وقایع سوریه و جنگ و هرچیزی. یه مرتبه گفتم دنبال خونه رهن و اجاره ای خوب میگردم اگر داشتی خبرم کن. گفت خونه میخوای؟ گفت من خودم تو فلان جا یه خونه دارم و میخوام بفروشم بیا تو بخر
گفتم برو بابا بخر چیه میگم اجاره داداش. گفت هرجور راحتی ولی خونمو میخوام بفروشم اگر تو باشی چه بهتر گفتم نه پول ندارم . گفتم حالا قیمتش چند هست؟ یه مبلغی گفت که من شاید نصفشو هم نداشتم . خندیدم و گفتم نه بابا من خیلی زور بزنم نص این رو دارم. گفت خوب اتفاقا من خیلی گیر پولم بیا نصفش رو بده و البتق یرو هم هر وقت داشتی بده.
گوشام تیز شد که چی گفت
با خودم گفتم نه بابا داره مسخره میکنه . ولی دیدم نه داره جدی میگه و از اونجا که خیلی با هم صمیمی هستیم قبول کردم و رفتم خونه رو دیدم . دقیقا همون چیزی که من تو اینترنت دیده بودم همون بود بدون کوچکترین تغییری. شاید باورتون نشه ولی همون جایی که دلم میخواست
اومدم خونه به خانمم گفتم. اولش باورش نمیشد ولی با هر زوری بود تونستم خونه بخرم با همین دید و باور
خیلی از خدا و استاد عزیز که این ها رو به من آموزش داد ممنونم
استاد عاشقتم هرچند که جدیدا کچل کردی ولی اینجوری خواستنی تر شدی
5 و در آخرین روز کاری سال 96 یعنی 28 اسفند ماه هم ابلاغ رسمی شدن من در شغلم آمد و من تبدیل وضعیت به نیروی رسمی شدم
خیلی عاشقتم خدا که عباسمنش رو با من آشنا کردی و تونستم خیلی چیز ها ازش یاد بگیرم
سلام به استاد عزیزم و خانواده صمیمی عباس منش عزیزم
امیدوارم همیشه حال دلتون عالیه عالی باشه براتون بهترین هارو آرزو میکنم ???????????
????????????
سال 96 برای من سال فوق العاده عالی و پر از آرامش شادی سلامتی زیبایی تحول و اتفاق های خوب و رها شدن از مشکلات کوچیکه زیاد که دست و پا گیر بودن و منو از هدف های اصلیم دور میکردن بود . به یاری خدا سال 97 سال فوق العاده ای برای من هست چون مسیرم هموار شده دیگه دغدغه های کوچیک ندارم بنابراین تمرکزم روی دو هدف اصلیم هست که نشانه های خوبی دریافت کردم که به یاری خدا بزودی خبرهای فوق العاده عالی بهتون میدم ?
????????????
اتفاق های عالی سال 96
1_ خدارو شکر 3 سالی هست که من حال دلم خیلی خوبه و خیلی شاد و خوشحالم و هر لحظه از زندگیم لذت میبرم یعنی تو این 3 سال که خیلی خیلی شاداب بودم تا حالا کسی رو از نزدیک ندیدم که به اندازه من شاد باشه و حال ولش خوب باشه و از هر لحظه زندگیش لذت ببره ?
2_ حدودا دو سالی بود که سینوزیت داشتم روی باورهام کار کردم گفتم خدایا یه راهی بهم نشون بده که از راه طبیعی تو ده روز خوب بشم یهو شهریور ماه به دلم افتاد که تو یه گروهی برا سینوزیتم سوال بپرسم البته گروه مربوط به چیز دیگه بود که همون شب یه خانم که اصلا نمیشناختمش اومد شخصی بهم پیام داد فلان دارو گیاهی رو مصرف کن منم حسم خوب بود توکل کردم به خدا و استفاده کردم و خدارو شکر تو دو هفته خوب شدم ? بعدش خندم گرفت گفتم چرا نگفتم خدایا یه راهی بهم بگو که تو دو روز خوب بشم یا یک روز
3_ موبایلی که میخواستم خریدم دقیقا حتی قاب گوشیم هم
4_ لپ تاپی که دقیقا میخواستم خریدم
5_ کمد پر لباس ، تمام لباس هایی که دوست داشتم خریدم
6_ دلم میخواست با یه دوست خوب برم رستوران که خدارو شکر دوستام چند بار دعوتم کردن رستوران های عالی
7_ رابطم با خانوادم 95 درصد عالی شده همچنین رابطم با فامیل و دوستام عالی شده اصلا همه دوست دارن به من خوبی کنن حتی غریبه هایی که نمیشناسمشون
8_ روی باور های ثروتم کار کردم و یک میلیون هم جمع کردم به نیت سرمایه گذاری و تو بورس سرمایه گذاری کردم و بک ماه بعدش بابام اولین بار در عمرش پنج میلیون تومان بهم داد ?? بدون اینکه بهش بگم ، که اگه داداشام با التماس بهش میگفتن هم شاید بزور میداد
9_ خونه و مبل و قالی و … که دوست داشتم
10_ خواستگار های فوق العاده عالی
11_ دوستای جدید و عالی
12_ غذاهایی که دوست داشتم یا کسایی که که دوست داشتم ببینم حتی همین دیروز ظهر از خدا شماره یه نفری رو میخواستم که تا شب به دستم رسید آخه نمیشد این شماره رو از کسی بپرسم
13_ خرید سهمایی که خدارو شکر فقط سود کردم
14_ سنگ صفرا دارم که همه میگفتن فقط باید عمل بشه اونم از خدا خواستم یه راهی بهم گفت که 10 روز که انجام دادم کوچیکتر شدن و به امید خدا ادامه بدم تا چند روز دیگه کاملا برطرف میشه
15_ سفر های فوق العاده ای رفتم جاتون سبز همین دو روز قبل رفتیم تو یه کوهی که دریاچه و باغ و … داشت و …
16_ دوستان کلا میتونم بگم خدارو صد میلیون بار شکر همه دغدغه هام تو سال 96 برطرف شد الان برای سال 97 فقط س2 تا هدف اصلی دارم یعنی راهم هموار شده چون همیشه به نکات مثبت توجه کردم و یکی یکی حلشون کردم و از طریق تضاد فهمیدم خواسته هام چی هستن ، الان با خیال راحت روی این 2 تا هدفم تمرکز میکنم البته اول هدفی که برام اولویت داره و خدارو شکر نشانه هایی از خواسته هام بهم رسیده که انشاالله بزودی خبرهای خوشی بهتون میدم
??????????
برنامم برای سال 97
1_ ازدواج با یک مرد فوق العاده عالی
2_ خریدن یک خانه آپارتمانی و یک ماشین
که مشخصات دقیق این دو خواسته رو تو دفترم نوشتم
براتون بهترین هارو آرزو میکنم
???????????
سلام سرکارخانم طیبه?بهتون تبریک میگم که تونستید حال خودتون رو به مدت طولانی خوب نگه دارید واز هر لحظه زندگیتون لذت ببرید
سلام دوست عزیز ?
برای نظرتون سپاسگزارم
براتون بهترین هارو آرزو میکنم ??
باسلام واحترام خدمت دوستان وخوانندگان گرامی.سال جدید و حال و احوال جدید رو بهتون تبریک میگم.برباعث و بانی این مجلس و مهمونی هم درود وسپاس!
مدتها توسالهای خیلی قبل باخودم فکر میکردم که احتمالا هرچیزی حساب وکتاب و نظم و قانونی داره و حتی تو اوج هر بی نظمی و بهم ریختگی بازم یه نظم و قانونی به اون مساله یا مجموعه حکمفرماست.اما متوجه نشدم که چطورمیشه این نظم و قانون که برچیزی حاکمه و هدایتش میکنه و نتیجه خاصی میده رو درکش کرد.الان حدود10یا 15سال ازون موقع گذشته.تواین مدت برخلاف اونچه فکرمیکردم باخودم و اینکه میخواستم خالق زندگی و شرایط دلخواهم باشم برعکس تابعی شدم از محیط و شرایط و اتفاقاتی که برام می افتاد.
ازاواسط ماه رمضان سال گذشته که باین سایت آشناشدماتفاقاتی برام افتاده که اومدم قسمتی از اونارو برای دوستان تعریف کنم که البته فکر میکنم کم و بیش دوستان با تجربه با این جور اتفاقات آشنا هستند.
اول اینکه ذهنم شخم زده شده امیدهای مرده زنده شده و دوباره به قانونمندی و نظم و اینکه منم میتونم خالق زندگی خودم باشم.این امیدو احساس قدرت آدم رو دوباره متولد میکنه و ازون حالت بی تفاوتی و روزمرگی هایی که نزدیک به ده سال توش گیر کرده بودم خارج بشم و دوباره از نو شروع کنم با آموزه ها خودمو درگیر کردم.به کمک این آموزه ها اول ایمان و امید به اصلاح خودم درونم برای داشتن حال بهتر و زندگی مطلوبترجون گرفت.
اون اوایل که تازه شروع کرده بودم تضادوتعارض بحدی شدید بود که اصلاح و تغییرم چیزی شبیه غیرممکن به نظر میرسید.
به شدت به سیگار اعتیاد داشتم.عادتای دیگه هم داشتم که الان مجال صحبتشون نیس.حتی باورکردن این حرفا برام خیلی سخت بودحالا چه نظرات دوستان چه صحبتای استاد.اما تنها چیزی که باعث میشد منو تو این مسیر نگه داره این بود که انگار تنها یه راه جلومه!یا این حرفارو باورکنم و جلوبرم یا همون طرز فکرقبلی و نتایج قبلی یعنی ترس و تابع شرایط بودن رو ادامه بدم.
با بیم و امیدخودمو تو مسیر نگه داشتم.اوایل اینقد برای نتیجه گرفتن عجله داشتم که میخواستم با قرض محصولی رو بگیرم
اما باتوجه به صحبتای استاد ومشورت با قسمت فروش سایت از خرید قرضی منصرف شدم.وبا همون فایلای رایگان ادامه دادم.درمورددرآمدم نسبت به سال قبل رشد خوبی داشتم.طی همین مدت از جایی پول قابل توجهی به صورت هدیه دریافت کردم.تو همین مدت نوبت وام صندوق خانوادگی توبهترین زمان ممکن بهم رسید.
من که اوایل قدرت خرید هیچ محصولی نداشتم و تو خواب و رویا داشتم بهشون فکر میکردم تونستم تو همین عید 4تاازمحصولات رو خریداری کنم به علاوه محصولی که برادرم خرید کرده بود ومنم ازش استفاده کردم.ازطریق تغییرطرزفکروموندن توهمین مسیر بوده که تونستم اعتیادبه سیگار که برام زمانی محال و غیرممکن بودرو کناربذارم.
درمورد استادوآموزه ها مواردی هست که باید اینجا بازگو کنم:به صورت اتفاقی به دوستی قدیمی برخوردم که ایشون هم یک سال جلوترازمن با استاد آشناشده بود.
دوم یه شب خواب استاد رو دیدم که اومده بود پیشم و من بغلش کردم.سوم روزی که قصد خرید محصولاتو داشتم که روزآخر تخفیف هم بود اینقد شک و تردید داشتم که نمیدونم چیکارکنم و باکلامم با خدا گفتم که اگه هستی و میشنوی که چی میگم به من نشون بده که استاد و این آموزه ها درستن و حقیقت دارن.ظهر که این حرف رو زدم و از خونه خارج شدم تا شب که برگشتم دوستی اومد پیشم و بدون اینکه من راجع به تصمیم یا حرفم چیزی بگم ایشون در مورد کسی دیگه گفت که از استاد وآموزش ها خیلی راضیه و خرید هم کرده.منم بهش زنگ زدم و نظرشو گرفتم.خیلی خوشحال و البته هیجان زده شده بودم که به این شکل برام ثابت شد.
موردی دیگه شنیدن یکی از قوانین و آموزه هایی که استاد تو محصول روابطشون گفته بودن از زبون کسی که اصلا آشنایی به این مسایل به صورت تئوری نداشت و خودش شخصا به صورت عملی تو زندگیش به این مساله رسیده بود.جالبه بدونین که این دوستم دوروز بعدازاینکه من تازه از طریق آموزش استاد با مساله آشنا شده بودم بهم زنگ زده بود و ازین قانون کلمه به کلمه شبیه به استاد اون جملات رو بهم گفت که من تا چندروز واقعا بهت زده و شگفت زده شده بودم.
این مسایل رو جهت یادآوری و تاکید اول به خودم ودوم جهت اطلاع از دوستانی که مثل بنده درابتدای راه هستن و دچار ابهام و ترس و امید .باید تو مسیر خودمونو نگه داریم و با این طرز فکرادامه بدیم تا ایمان و باورمون به این حرفا قویتر بشه از طریق نشونه هایی که برامون اتفاق میوفته .که اگه که جدا بشیم از مسیر عنان داستان از دستمون خارج میشه و دوباره دچارطرز فکرای قبلی میشیم.
توسال جدیدازخداوند درخواست میکنم تا منو هدایت و حمایت کنه تا به خواسته های بیشتری تو زمینه ثروت سلامتی و شادی برسم.رابطم با خدا و خودم بهتر بشه آرامش و ایمان قویتری تجربه کنم.امسال میخوام که غیر ممکن های بیشتری رو سدشونو بشکونم و ازشون رد بشم.درآمدم رو به بیشتراز سه برابر درآمد فعلیم برسونم.علاقمو تو زمینه شغلی بشناسم و بتونم شغلی رو که مورد علاقمه به صورت مستقل شروع کنم و داخلش به موفقیت برسم.هدف مندترو باانگیزه تر و منضبط تر باشم.آموزش ها وتجارب استاد و دوستان رو با ایمان قویتری و با جدیت و علاقه بیشتری بکاربگیرم.امیدوارم که خودمو بتونم متعهد به رسیدن به اهدافم کنم و برای رسیدن به این اهداف تموم تلاش و ظرفیت خودمو بکاربگیرم.
برای همه دوستان آرزوی یهترین ها رو دارم.ایام به کامتون و احسن الحال در همه حال نصیبتون باشه
درود به همتون
سید یاسین حسینی
سلامی چو بوی خوش آشنایی…برآن مردم دیده بر روشنایی
من یه جوون بلوچ از اهل سنت ایران هستم، بر حسب تربیت دینی محیط شهر و خونوادگی ام،تعصبات خیلی افراطی و خشک دینی،مذهبی نسبت به خود خدا و اعتقادات بقیه مذهب ها و دین ها داشتم،وبا همین عقایدم، یه موجود عجیب و غریب از خدا و یک نگاه هجومی و تند نسبت به بقیه مذهبها و دین ها،توذهنم شکل گرفته بود،تو سال گذشته(1396)به لطف و فضل خدا و برحسب یه اتفاق جالب،با استاد عباس منش و نظریه قوانین جهان هستی و دیدگاه های توحیدی ایشون آشنا شدم و این آشنایی به لطف خدا باعث شد فطرت من تحت تاثیر عقاید توحیدی ایشون،کاملا متوجه حقایق جهان هستی بشه و شخصیت من کاملا عوض شده،از یه جوون افراطی مذهبی و دین پرست، به یه پسر عاشق پیشه توحیدی تبدیل شدم(ودارم میشم) تودنیای درونی خودم،الان با همه مردم و کائنات تو صلح و وحدت و هماهنگی هستم،احساس عشق به جهان هستی و مردماش تووجودم شعله زده،و کار به جایی رسیده که به قول شیخ سعدی: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست..عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.و دین و مذهبم هم این روزا به گفته مولانای عزیز:مذهب عاشق زمذهب ها جداست…عاشقان را مذهب و ملت خداست.کاملا بر پایه عشق داره شکل میگیره.این روزها فقط و فقط به خوبی ها و زیبایی های مردم و مذاهب و ادیان نگاه میکنم، از قضاوت کردن، حمله کردن و رد کردن بهشون دست برداشتم و خودم رو تو جایگاهی نمی بینم و نمیدونم که بخام جای خدا قضاوت کنم و برای مردم تعیین تکلیف کنم و اونا رو خودم به بهشت یا جهنم بفرستم.عقاید توحیدی خودمو دارم و خودمو یه موحد و یکتاپرست میدونم.و معتقدم که مهمترین اصل و خواسته توحید الهی از ماها اینه که خوب زندگی کنیم واز زندگی کردن با همه نعمت هاش لذت ببریم و تلاش کنیم جهان رو جای بهتر و زیباتری برای زندگی کردن مردم قرار بدیم و بسازیم.سال 96 یکی از بهترین سال های زندگیم بود چون به لطف و فضل خدا، تونستم مهمترین و بهترین باور ممکن درباره شناخت خودم و توانایی هام، شناخت خداوند و قوانین اداره جهان هستی،درک تدریجی احساس زیبای عشق و وحدت با همه مظاهر طبیعت، رو کسب کنم و از خدا به خاطر این لطف و احسان و فضل بزرگش واقعا ممنون و سپاسگزارم.با نگاه توحیدی و استفاده از قوانین الهی،موفقیت ها و معجزات زیاد،بی نظیرو خارق العاده ای تو زمینه روابط،شغل و سایراتفاقات زندگی تو سال 96 واسم اتفاق افتاد که در فرصت مناسب اونا رو بازگو میکنم ولی مهمترین واصلی ترین موهبت خدا تو زندگیم در سال گذشته همین کسب معرفت توحیدی نسبت به خودم،خدای خودم و جهان خلقت بود که برام از هرچیز و سرمایه مادی هزاران مرتبه باارزش تر بود.واسه سال 97 دارم روی قران و ترجمه کلمه به کلمه اون کار میکنم تا خودم موفق شم روزبه روز حرف خدا رو بهتر بشنوم و قوانینشو کشف کنم و همچنین تصمیم دارم واسه سال جدید،یه مرکز مشاوره تحصیلی،و آموزش مهارت های زندگی بر پایه اصول قانون راز رو راه اندازی کنم که بتونم رسالت بزرگی که خداوند به دوشم گذاشته رو با همه مردم جهان در میان بگذارم.سال ها از پی معشوق به جان گردیدیم….یار در خانه و ما گرد جهان گردیدیم…خودسراپرده ی قدرش زمکان بیرون بود…آنکه با در طلبش کون و مکان گردیدیم.
سلام دوست عزیز، خوندن دیدگاهتون با قلم زیباتون و شعرهای زیبایی که نوشتین حس خیلی خوبی بهم داد، ارزو می کنن سال 97 به همه اهدافتون برسین
سلام.بهروزجان واقعااحسنت بتووایمان توعالی بودلذت بردم امیدوارم ازخدای بزرگ آرزوی موفقیت برای شمارودارم.ان شاءالله هرکجاهستی شادوسربلندباشی.??
موفق و سربلند باشید
??
آقای ریگی از کامنتتون بسیار لذت بردم. من سالهای سال در زاهدان و چابهار زندگی کردم و عاشق مردمان ساده و صمیمی اون دیار هستم. خوشحالم که شما رو در جمع خانواده دوست داشتنی عباس منش میبینم و از اینکه نتیجه گرفتین بشما تبریک میگم.
سلام ودرود به همه دوستان
دوست خوب عالی بود و با ارزوی موفقیت در مسبری که میری.
سلام دوست عزیز ، آقا بهروز
آرزوی بهترین ها را برای شما در سال جدید دارم . همه دوستان خوب این گروه نظیر شما ، با این افکار زیبا و عزم و اراده آهنین باعث قوت قلب و موفقیت ما می شود. سپاسگزلرم