چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۲ - صفحه 59
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/12/abasmanesh-2-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-12-27 10:08:242020-12-20 08:37:52چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد مهربان
سلام بر دوستان عالی خودم
چقدر استاد عالی گفتند که پول هم یک فرکانس است
تا قبل از این ذهنیت و فکر من چیز دیگری بود
پول را کاغذ می دیدم که باید در جیب و حساب بانکی ام باشد
اما با گفته های استاد اینرا درک کردم که پول هم فرکانس است
هرچه فرکانس من خوب باشد این پول ونعمت با حس خوب و عالی وارد زندگی من می شود
می شود یک روزی بی حد و حصر و بی اندازه که هرگز نتوان شمارش بر آن کرد
ورودی های من بسیار مه هستند نسبت به فرکانسی که به این جهان صادر می کنم
پس باید ورودی های خودم را کنترل کنم ومراقب حس و حال خوب خودم باشم
مراقب فرکانس هایم باشم
همه اینها ساز وکار این جهان است
ورودی = احساس = فرکانس = باور= اتفاقات زندگی من
حال جایگزین هر کدام از اینها باید حس خوب بگذارم و آنوقت من موفق خواهم بود
بادم باشد که باورهای من است که زندگی من را رقم می زند
بنابراین پول در آوردن آسون ترین کار این جهان است
پول و ثروت در این جهان مثل اکسیژن فراوان است
اینها نمونه هایی از باورهایی هستند که می تواند زندگی من را تغییر بدهد و دگرگون کند
حقیقت چیز دیگری است
و این همیشه باید در زندگی خودم آنها را بکار بگیرم
اگر بخواهم که خروجی من تغییر کند باید ورودی های من تغییر کند
انسانهایی که احساس بدی را به من می دهند
اخبار و رسانه ها
فیلم ها و سریال ها
شبکه های مجازی
همه اینها وقتی حس بد به من می دهند و سبب می شوند که ورودی های نا مناسب به ذهن من بدهند
را باید از زندگی خودم دور کنم
این وقت افکار نا مناسب کمتر به ذهن من می رسدو بهتر می توانم ورودی های خوب را روانه ذهن خودم کنم
این تمرین امروز من بود و بسیار عالی
تعهد می دهم که همه این ها را در زندگی خودم بکار ببندم
ممنون از استاد عزیز بخاطر این همه آگاهی های مناسب
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای مهربان
چند برابر کردن درآمد در یک سال قسمت2🪴
پول یه فرکانسه که باید اول به اون فرکانس نزدیک بشم
ما یه تیکه آهن و سنگ نیستیم، موجوداتی هستیم که داریم یه سری سیگنال و علائم ارتعاشی رو به جهان هستی ارسال میکنیم جهان هم با توجه به سیگنال ها و فرکانس هامون یه سری شرایط رو برامون به وجود میاره
ما انسان هایی هستیم که داریم زندگی خودمون رو خلق میکنیم، ما نه حیوانات اهلی هستیم نه حیوانات وحشی که هیچی رو نمیتونن خلق کنن، هیچ تغییر خاصی رو نتونستن توی این میلیون ها سال توی زندگیشون ایجاد کنن
ما آدم هایی هستیم که تونستیم همه جوره تغییر کنیم، جهان رو اونجوری که خودمون دوست داشتیم به وجود آوردیم
چرا تونستیم این کارو بکنیم؟؟
چون ما یه منبعی هستیم که داریم فرکانسهای رو ارسال میکنیم و جهان داره پاسخ میده به فرکانس هامون🪴
من در هر لحظه دارم فرکانسهایی رو ارسال میکنم، فرکانس هایی که سال میکنم برمیگرده به ورودی هایی که وارد ذهنم میشه
یعنی چیزهایی که میبینم، میشنوم، لمس می کنم، خاطراتی که به یاد میارم، تخیلاتی که در مورد آیندم دارم، تموم اینایی که داره به صورت ورودی وارد مغزم میشه یه خروجی رو داره میسازه که به جهان ارسال میشه
جهان هم شرایط، موقعیتها، افراد و ایده هایی رو وارد زندگیم میکنه که هماهنگ باشه با چیزی که به جهان ارسال کردم
اگه ورودیم نامناسب باشه، خروجی مغزم هم نامناسب میشه، چیزی رو هم که به دست میارم نامناسبه، اتفاقاتی هم که برام به وجود میاد نامناسبه
همه چی برمیگرده به ورودی ها
این ورودی ها از کجا میاد؟
از خانواده، فرهنگ
یعنی خانواده ام ممکنه یه سری باورها در مورد یک سری مسائل داشته باشن و بهم تلقین کرده باشن
از سیاستمدارهای کشور میاد، از رادیو، تلویزیون، فیلم هایی که میبینم، کتاب هایی که میخونم، چیزایی که بهشون توجه میکنم، این ورودی ها ساخته میشن
مثلاً اگه توی خونواده ای بزرگ شده باشم که نگاه تمیزی به پول ندارن و شنیده باشم که فلانی که پولدار شد چقدر بدجنس شد، یه ذره خدا بهش پول داد از خود بیخود شد، خودشو گم کرد، رفت معتاد شد، رفت چند تا زن گرفت، چه بلایی سر خونوادش آورد،
بعد از اینکه اینها رو شنیدم، بهشون فکرکردم و یه جورایی تاییدشون کردم، حالا آگاهانه یا ناآگاهانه
جهان هم یه همچین چیزی ازم میشنوه که خدایا من پول نمیخوام، چون اگه منم پولدار بشم از خود بیخود میشم، جوگیر میشم، کارهای اشتباه میکنم، بهتره که توی همین وضعیت باشم
شاید به صورت آگاهانه ثروت رو بخوام ولی دارم به صورت ناآگاهانه این فرکانسها رو میفرستم
به خاطر همون ورودی هایی که داشتم، جهان هم به فرکانسهام نگاه میکنه نه به اون چیزایی که میگم من میخوام
اصلاً تاثیری نداره که بگم چی رو میخوام، جهان اصلا نگاه نمیکنه که چی میگم، نگاه میکنه که چه فرکانسی میفرستم
یه سری ورودی ها از گوش میاد، یه سری ورودی ها از چشم میاد، توی ذهن پردازش میشه تبدیل میشه به فرکانس و به جهان ارسال میشه، فارغ از اینکه من میگم چی رو میخوام
یا اگه توی جامعه ای بزرگ شده باشم که بگن اگه شتر از سوراخ سوزن رد شد اونوقت ادم پولدار هم میتونه بره بهشت
یا اینکه پیشوایان دینی ما همشون آدم های فقیر بودن و فقر خیلی خوبه
یا فساد رو توی جامعه ثروتمندان به وجود آوردن، یا پول زیر پای فیله، برای پولدار شدن باید خیلی زجر بکشی و بلا سرت بیاد
اگه اینها رو شنیده باشم، مثلاً در مورد ثروتمندان به بهشت نمیرن این فرکانس رو دارم ارسال میکنم که خدایا من پول نمیخوام چون میخوام برم بهشت
برای پول زیر پای فیله این فرکانس رو دارم ارسال میکنم که خدایا من اصلاً پول نخواستم، مگه چقدر باید زجر بکشم که دوقرون در بیارم، همینی که دارم خوبه
و خیلی چیزای دیگه که در مورد پول شنیدم، فیلم هایی که دیدم، کتابهایی که خوندم، الگوهایی که انتخاب کردم
اینا همشون یه معجونی توی مغزم ایجاد کردن که نتیجش یه فرکانس خاصیه که به جهان ارسال می کنم
و اگه این چیزها رو شنیده باشم و باور کرده باشم با فرکانسی که ثروت داره فرکانسم خیلی فاصله داره
باید سعی کنم دونه دونه، آگاهانه، باور هام رو خودم ایجاد کنم
باید به خودم بگم که هر چیزی که قبلا در مورد هرچی شنیدم اشتباه بوده از این به بعد میخوام آگاهانه چیزایی رو در مغزم بسازم که نتیجه فرکانسیش خوب باشه، منو به خواسته هام برسونه
بعد اونها رو اینقدر تکرار کنم تا بشه جزئی از باورهام و فرکانسام رو قوی تر کنه و اتفاقات رو برام اونجوری که دوست دارم به وجود بیاره
کار کردن روی باورهام یه پروسه ای هست که تا ابد ادامه داره، اینجوری نیست که مثلا اگه روی باورهام کار کردم بگم دیگه نیازی نیست کار کنم، دیگه ذهنم درست شد، فرکانسهام درست شد
اصلا اینطور نیست، فرکانسهایی که دارم به جهان ارسال می کنم داره هر لحظه تولید میشه، یعنی اگه قبلاً روی یه سری باورهام کار کردم ولی الان خیلی وقته که دیگه کار نمیکنم، اون چیزای خوب قبلی دیگه تولید نمیشه، دیگه یه سری چیزهایی که با ورودی های جدیدم داره ساخته میشه داره اون تولید میشه
کاری که باید انجام بدم اینه که ورودی هام رو کامل کنترل کنم، اگه میخوام خروجی تغییر کنه باید به شدت روی ورودی هام کار کنم
اصلاً دیگه هر حرفی رو نشنوم، با هر آدمی ارتباط نداشته باشم، باید توی قدم اول یه نگاهی به روابطی که دارم بندازم، دوستایی که باهاشون هستم، آدمهایی که زمان بیشتری باهاشون هستم، باید آدم هایی که توی فضای فکری نامناسب هستن و ورودی هایی که بهم میدن احساس بدی بهم میده با جسارت حذفشون کنم، باید تصمیم بگیرم اول آدم هایی که با اون چیزی که من میخوام بسازم تفاوت دارن یواش یواش باهاشون کاری نداشته باشم و تصمیم بگیرم که ازشون دور باشم
خیلی خوبه یه مدتی رو برای اینکه بتونم روی باورهام کار کنم تنها باشم
باید دور بشم از آدم هایی که انرژی های مناسب ندارن و بشینم روی باورهام کار کنم باید تلویزیون و ماهواره رو با همه خوبی و بدی هاش جمع کنم
95 درصد چیزایی که توشون هست باورهای نادرستی در مغزم ایجاد میکنن، باید کلا حذفش کنم و خودم آگاهانه روی باورهام کار کنم، چون به شدت تلویزیون و فیلم و برنامه های تلویزیونی میتونن ضمیر ناخودآگاهم رو برنامهریزی کنن، میتونن فرکانس ها رو تغییر بدن،پس اینا رو کلا حذف کنم تا افکار نامناسب کمتر به ذهنم برسه، به گوشم برسه، به چشمم برسه
اونوقت خیلی قدرتمند تر میتونم روی باورهام کار کنم
اگه به ثروتمند بودن متعهد هستم باید ورودیهام رو با جدیت کنترل کنم، با افراد نامناسبی که بودن با اونها به پیشرفتم کمکی نمیکنه قطع رابطه کنم
اصلاً نگران تنها موندنم نباشم
بعد از اینکه باورهام تغییر کنه دوستای بی نهایت فوق العاده و مثبت وارد زندگی میشن دستگاه ماهواره و تلویزیون رو برای همیشه از خونه خارج کنم
تمرکزم رو فقط روی مطالبی که باور های مناسبی برام ایجاد میکنن بزارم
برنامههای مناسب رو از طریق اینترنت و به صورت آگاهانه دنبال کنم
باید یک تعهد عظیم درونی و غیر قابل مذاکره برای کنترل ورودی های ذهنم داشته باشم چون تموم اونچه به عنوان ناخواسته و ناکامی مالی میشناسم نتیجه فرکانسهاییه که از ورودی های ذهنم آب میخوره
یعنی کافیه ورودیهای رو بشنوم و در گفتگوهای ذهنیم تکرارشون کنم، آگاهانه یا ناآگاهانه تاییدشون کنم که نتیجه فرکانسیشون فقر باشه
اونوقت فارغ از اینکه چه تعهدی نوشتم یا چی میخوام و چقدر تلاش می کنم، نتیجش فقط گرفتاری های مالی بیشتر و فاصله گرفتن از مدار استقلال مالیه
پس نه فقط آدم های نامناسب، بلکه اونچه که در ذهنم با خودم مرور میکنم و نتیجه احساسیش نگرانی، اضطراب، ترس و ناامیدی و احساس بده و باورهای محدود کننده در ذهنم ایجاد میکنه باید حذفشون کنم
این یعنی برنامه ریزی آگاهانه ذهن برای تولید فرکانس خواسته هام
و این همون تعهد غیر قابل مذاکره است که باید برای سه برابر کردن در آمدم به خودم بدم
سپاس فراوان از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان🪴
سلام
روز 20
چقد درسته کنترل ورودی که خروجی رو به جهان هستی میده که هماهنگ با اون آدما و ایده ها و کارهارو میاره
و این آگاهانه باید کنترلش کنیم وگرنه همین که هسته
پس واقعا باید باورها و دیدمون رو درست کنیم
و واقعا اگه خودمون آگاهانه تغییر بدیم خودمون رو ؛ ناخودآگاه خود اون آدمای که باورای قبلی رو داشتن از زندگی ما دور و حتی خارج میشن . خدایا شکرت بابت این سیستمت
خیلی ممنونم ازتون،
به نام الله که در کنار ماست
سلام به استادم و مریم عزیز
خداراشکر میکنم که دیروز تمرین سه برابری درامد را انجام دادم وامروز چا معجزاتی رخ داد و باز هم برای محکمتر شدن این تمرین باید تمرین امروز رو انجام بدم که یکیش تلوزیونو کنار بزارم که بازم خداراشکر من شیش ماهی هست که دیکه نمیبینم .
اون اولا که با این مباحث اشنا شده بودم هنوز نگاه میکردم و خیلی راحت باورهای مخرب ثروت رو از توی فیلمها سریالها و حتی برنامهای کودک میکشیدم بیرون و تصمیم جدی گرفتم هیچ وقت نگاه نکنم چون توی این سی سال همه این باورهای مخرب از همین جعبه جادویی شکل گرفت ودیگه حذفش کردم
دوم حذف افراد منفی از زندگیمون
وقتی ما تصمیم بگیریم به تور جدی روی خودمون کار کنیم جهان هم افراد منفی رو از مادور میکنه و لازم نیست با اونها در گیر بشیم یه ازشون بخایم که با ما نباشن.جهان به فرکانسهای ما پاسخ میدهد و این هم یک تعهد جدی است برای برداشتن قدم در مسیر ثروت .
خداراشکر میکنم قبل از این فایل من هردو مورد رو بهشون عمل کردم و میدونم که از آین به بعد زنگی یه جور دیگه میشه و میتونم بیشر از نتایجم حرف بزنم .
در پناه الله شادو ثروتمند باشید
به نام خداوند متعال کسی که بهم جراعت حرکت بسوی ناشناخته ها رو داد……
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
سسسسلام استاد عزیزم
سلام بانو شایسته
روز بیستم تحول زندگیم
……………………..
این متن جای دیدم احساس کردم برای این کامنت فوقالعاده هست ..
ما همیشه خودمون رو با توانایی غلبه بر غیرممکن ها تعریف کردیم و ما این لحظات رو میشمریم، لحظاتی که جرات میکنیم جایی بالاتر رو نشونه بریم، که موانع رو درهم بشکنیم، تا به لایتناهی ستاره ها برسیم، تا ناشناخته را به شناخته شده تغییر بدیم…
……………………………………………..
انسان ها بصورت فطری عاشق ثروت هستند ولی چرا افراد کمی به اون دست پیدا میکنند یکی از دلایلش حاضر نیستیم بهاشو بپردازیم ،حاضر نیستیم برای بدست آوردنش از خیلی چیزها که وابستگی داریم رها کنیم ،حاضر نیستیم خودمون رو به چالش بکشیم وارد ترس هامون بشیم خودمون رو توی دایر امنی که جامعه، خانوده، خودمون دورمون کشیدیم ترک کنیم بعضی ها حتی میترسند به ثروت هم فک کنند …..
از نظرشون ثروت آدم مو از خداوند دور میکنند مال زیاد بدبختی میاره ،ثروت زیاد فساد و ناراحتی غم قصه به هم راه خودش میاره چقد ازین آدم ها دور اطرافم بودند خودشون رو از خوشبختی سعادت ثروت دور کردند همشون آدم های مذهبی هستند سرشون توی قرآن هست ولی کور کر هستند مقابل این کتاب بزرگ …….
خدایا سپاسگزارم منو هدایت کردی سمت راه درست و قوانین بدون تغییر الهی
فهمیدم حرف زدند مهم نیست مهم توجه خودمون به چی هست چه فرکانسی ارسال میکنیم به کائنات چه نکته طلای فهمیدم توجه به هر چیزی کنیم اساس اون برمیگرده به زندگی خودمون پس باید بسیار مراقب توجه کردمون باشیم …
استاد من هم الان حدود چند سالی میشه تلویزیون نگاه نکردم فقط فوتبال تماشا میکردم امروز تصمیم گرفتم اونم نگاه نکنم فقط خلاصه فوتبال ببینیم کانال فوتبالی رو از تلگرامم حذف کردم خدایا شکرت صحبت های استاد وحی منزل برام شده این یعنی رشد دائمی در راستای اهدافم و مسیری که انتخاب کردم برای سعادت ثروت خودشناسی خدا شناسی در بالاترین سطح ….
تمام افراد منفی که فرکانس نامناسب دارند به طور کلی از لیست تماس ها، از خودم دور کردم و جهان هستی کارش به بهترین شکل انجام میده چقد فوقالعاده هست تغییر مدارها دارم با تمامه وجودم حس میکنم
واتساپ، اینستا الان 1 ماه میشه از گوشی موبایلم حذف کردم چقد خوشحال هستم دارم به تعهدات که با خداوند بستم عمل میکنم
من دیروز تعهد خودمو برای افزایش درآمد نوشتم امروز خبر بهم رسید پلن معاملاتی آماده شده برای ترید کردند خدایا سپاسگزارم فقط یادادشت کردم و امضا خبرهای فوقالعاده ای توی راه هستند خدایا من ایمان دارم بهترین ها در انتظار منن فقط باید ادامه داد و لذت ببریم از مسیر باشکوه …..
معبودم عاشقانه دوستت دارم ممنون بابت لطافت بی پایانت به من
در مرکز توجه کائنات هستم هر درخواستی دارم رو بستگی به فرکانس الانم بهرمند میکنی
من در مدار جذب ثروت و فراوانها قرار دارم
خدایا ممنون که نور شدی در تاریکی برای من
میلاد پسری از نور الهی
22 December
2022
به نام خدا
روز شمار تحول زندگی من
روز بیستم
خداوند گفته است که انسان اشرف مخلوقات است و یکی از فرق های اصلی انسان با موجودات دیگر اختیار اوست، این یعنی انسان می تواند زندگی خود را با اختیار خود تغییر دهد، حال این اختیار به وسیله فرکانس های ورودی و خروجی انسان اتفاق می افتد، همان طور که استاد فرمودند، فرکانس ورودی با فرکانس خروجی جنس یکسانی دارند، پس خیلی مهم است که به فکر ورودی های ذهنمان باشیم، ورودی های ذهن ما از دوران کودکی توسط خانواده و شرایط به طور غیر مستقیم کنترل شده اند و دقیقا به همین خاطر است که رفتار ها و کلا زندگی مان دقیقا شبیه پدرمادر و شرایط حاکم آن دوران است، حالا که تشخیص داده ایم ورودی هایمان حاصل آن دوران است، باید آن ها را تغییر دهیم تا زندگی مان زیبا و زیبا تر شود، خداوند را شاکرم که راه خوشبختی را برای ما نشان داده است، البته طبق فرموده خودش، او راه راست را به همه نشان می دهد ولی تشخیص راه بستگی به طرف مقابل دارد.
این ورودی ها که سال هاست روی ذهن ما رفت و آمد دارد، باور هایی را به وجود آورده اند که این باور ها روی ذهنمان هک می شوند و فرکانس خروجی ذهنمان ، از روی این باور ها به طور مداوم وهمیشگی به جهان هستی ارسال می شود، پس ما باید با تغییر ورودی ذهنمان باور هایمان را تغییر دهیم تا فرکانس خروجی تغییر کند و…:)
از وقتی بافایل های استاد کار می کنم،آدم های اطرافم روز به روز تغییر می کنند و بیشتر انسان هایی که چند سال پیش در زندگی ام وجود داشته اند و معمولا موجب به وجود آمدن باور های مخرب درذهنمان می شدند الان در زندگی ام وجود ندارند و به جای آن ها، انسان هایی جایگزین شده اند که سرشار از انرژی مثبت هستند و انسان های بسیار موفقی هستند، من هم با دیدن موفقیت آن ها شور و اشتیاق زندگی ام روز به روز بیشتر می شود، خوشحالم که اطرافیانم سالم و موفق و البته ثروتمند هستند، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
پس هر لحظه باید ورودی های ذهنمان را کنترل کنیم.
با تشکر از از استاد و خانم شایسته
—————————————————-
استاد عزیزم، من حدود یک ماه بود که من نمی توانستم به یکی از ایمیل هایم لاگین شوم و آن ایمیل خیلی برایم مهم بود، در نظر داشتم به تیم پشتیبانی ایمیل پیام بدهم تا مشکلم را درست کنند ولی بعد از این که این کامنت را نوشتم و آن را پست کردم به راحتی توانستم لاگین شوم، خیلی خیلی از شما ممنونم که از طریق این سایت زندگی من و همراهانم را زیبا و زیبا تر می کنید.
خدایا شکرت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
(این کامنت ویرایش شده است)
سلام ب استاد عزیزم و بانو مریم جونم و تمام دوستان همفرکانسی
وقتی ب این قسمت گوش کردم ی ترمز خیلی مخفی پیدا کردم و اصلا خدا بهم گفت ک آنقدر ریز ک خودم تو شوک هستم ک چقدر این ترمز ها ریز ریز دارند کار خودشون و میکنند و ما هم نمیفهمیم از کجا داریم میخوریم
من تو زندگی م سختی خیلی کشیدم یعنی ب هر خواسته ای ک رسیدم پوستم کنده شده تا ی خواسته رو خلق کنم خیلی رو باور سختی کار کردم و میکنم و خیلی دیدم و شنیدم ک آدم های موفق از سختی کشیدن موفق شدن حتی خیلی از اوقات استاد و الگوی خودم قرار میدادم تو سختی کشیدن یعنی چون استاد سختی کشیده العان ب این موفقیت رسیده مثلا همین امروز ک استاد فایل رویاها تو باور داشته باش 1 رو تو یوتوب گزاشتن نگاه کردم حتی دیدم این طور بود ب استاد ک استاد هم ی جورهایی انگار خوشحال ک از اون موقعیت سخت ب این جا رسیده یعنی ذهن من جوری هست ک فقط نگاه میکنه ک آدم ها ب سختی ب خواسته هاشون رسیدن بعد ک موفق میشن خوشحال هستند ک از اون جا ب این موفقیت رسیدن خیلی روی این باور کار کردم یعنی پاشنه آشیل من همین باور سختی ک تو ذهن من سختی کشیدن لذت آخه مگه میشه مثلا از ماشین استفاده نکنی و بخواهی با پای پیاده فرسنگ ها راه بری پس اصلا برای چی ماشین و هواپیما و قطار و این همه وسیله نقلیه درست شد آیا از تضاد درست شده ک انسان کارش راحت تر بشه و حالا ماشین یک مثال این همه نعمت هایی ک خدا ب انسان داده و روز ب روز بیشر و راحت پسند تر هم میشه پس چرا سختی و قشنگ همین نیم ساعت پیش ک این فایل و گوش کردم حس م ی تصویری نشون م داد ک فهمیدم چرا من آنقدر دوست دارم ب سختی ب خواسته هام برسم یعنی دقیقا لقمه رو دور سرم بچرخونم بعد تو دهنم کنم بخاطر اینکه ما ک بچه بودیم مادربزرگم آنقدر از سختی هاش ک از جونی تا اون موقع کشیده بود برای ما تعریف میکرد خیلی هم با لذت ک انگار سختی کشیدن ی موهبت یا اینکه خیلی لذت بخش ما هم نوه ها قشنگ دورش می نشستیم و گوش میکردیم حالا بعد از 38 سال خدا این ترمز و بهم نشون میده ک این باور تو ذهن من ساخته شده ک بزار من هم کلی سختی بکشم ک وقتی پیر شدم با عشق و لذت برای نوه هام تعریف کنم یعنی حرف واسه گفتن داشته باشم یعنی پوستم کنده بشه ک من پیر شدم حرف واسه گفتن داشته باشم چون سختی کشیدن لذت داره دیگه ب راحتی ب خواسته برسی ک فایده نداره حرف واسه گفتن نداری این بود اون ترمز ریزی ک داشته تو دهن من آنقدر موزیانه کار میکرد ه و من همین جو هاج و واج دهنم باز مونده ک این کجا بود ک من خبر نداشتم
واقعا وقتی استاد تو این فایل میگه ک باورها از خانواده شکل گرفته و آنقدر داره کار میکنه و ما تک تک لحظه های زندگی مون داره با همون باورها کار میکنه من سال هاست دارم روی این باورها کار میکنم تازه امروز خدا ب یادم آورد این ترمز و ک چقدر تو زندگی م ب من لطمه زده و چقدر داره داغون میکنه زندگی من و خدای من شکرت شکرت ک من و تو این مسیر نگه داشتی و ثابت قدم تا آنقدر روی باورها کار کنم و آنقدر این ورودی های خالص و ب ذهنم بدم تا تک تک این ترمز ها در بیاد
خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم من و هدایت کردی تو بدترین شرایط زندگی تو این سایت و از همه مهمتر نگه م داشتی خدایا ازت سپاسگزارم و ازت میخوام با تمام وجودم تا لحظه مرگم من و تو این سایت و با این جمع نگه داری و همیشه هدایتم کن ب راه راست راهی ک فقط ب تو وصل میشه ک فقط ب تو برسم
خدایا عاشقتم ک با منی در درون منی و هر لحظه آگاهی های بیشتری بهم میدی درک مو از قانون بیشتر میکنی خدا جونم میلیون ها بار شکرت میکنم سپاسگزارم
خدایا شکرت بخاطر استاد بخاطر ایمان ش ک با ایمان این همه باورها رو درست کرد و ب این حد از ایمان رسید تا ما هم دنبال ش قدم قدم بیایم و ب تو برسیم
خدایا ب من ایمانی بده با عمل با تعهد صدرصد ک ب تک تک این آگاهی ها عمل کنم الهی شکرت
استاد جونم بانو مریم جونم بینهایت ازتون سپاسگزارم و روی ماهتون و میبوسم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ما را رب راه راست هدایت کن راه کسانی ک نعمت دادی و ن گمراهان و ن غضب شدگان الهی آمین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام
این فایل روز بیستم هست.
میخواستم یه موضوعی رو بگم. این تعهد به کامنت نوشتن از خیلی جهات مفید هست، اما اتفاقی که برای خودم افتاد، این بود که باعث شد من بیشتر حرف بزنم تا عمل.
مثلا از تو کامنت های من برداشت میشه که من انگار خیلی خوب قانون رو یاد دارم و خیلی عالی اجرا میکنم و نتایج هم حتما میگیرم و پرقدرت دارم میرم جلو، اما در حقیقت من فقط مثل یک طوطی چیزایی که شما گفتید رو تکرار میکردم. من خیلی خیلی خوب میتونم حرف بزنم. حتی حرف هایی که شاید خودم بهشون باور ندارم و تو زندگیم هم پیاده نشده.
این سایت یجورایی ادم رو بیشتر سوق میده به قشنگ گفتن و تعریف کردن و تایید کردن و..
میدونید.. این خیلی خیلی تله ی بزرگی هست.
شما حرف های قشنگی میزنید و زندگی فوق العاده ی خودتون رو نشون میدید و ما هم اون لحظه جو گیر میشیم و شروع میکنیم که: اره قانون همینه و 4 تا جمله ای که حفظ شدیم هم میگیم و 4 نفر دیگه رم موتیویت میکنیم و بعد برمیگردیم به همون زندگی پر از کمبود خودمون..
استاد، من دیگه نمیخوام حتی یک کلمه از قانون بگم تا وقتی که به نتیجه ای نرسیدم. از قوانینی که زیباست و خوشم میاد ازشون اما هنوز ذره ای تو زندگیم پیاده نشده حرف بزنم.
این حرف زدن ها و صحبت های مداوم از قانون، ذهنم رو میندازه تو این تله که: خب من کارمو انجام دادم.
و دیگه اونجور که باید در زندگی واقعی عمل نمیکنم.
من خیلی قشنگ میتونم ساعت ها از تک تک قوانین صحبت کنم اما واقعا تو زندگی خودم پیشرفتی نمیبینم و سراسر کمبود و مشکل و باورهای محدود کننده ست.
من میخوام صحبت از قانون رو متوقف کنم و شروع کنم به “عمل” به قانون.
همونطور که خودتون گفتید من تا تک تک این قوانین رو خودم پیاده نکردم و نتیجه نگرفتم، ازش صحبتی ام نکردم.
منم نمیخوام کامنتام جوری باشه که انگار خیلی خوب دارم پیش میرم اما زندگی واقعیم کاملا برعکس باشه.
اره، من واقعا تک تک نکات سایت رو برای خودم یادداشت میکنم، تک تک قوانینی که یاد گرفتم رو نوشتم، کلی کلی مطالعه داشتم تو این زمینه و کتاب خوندم، برای همینم هست که میتونم از قانون، قشنگ و طولانی صحبت کنم.
اما من تو زندگیم به نتیجه ای نرسیدم.
استاد نمیخوام خودمو گول بزنم و کورکورانه با مثبت اندیشی مضر برم جلو و وضعیت واقعی زندگیم رو نبینم.
تا وقتی آدم با شجاعت، افتضاح بودن زندگیش رو نپذیره و قبول نکنه، نمیتونه تغییری هم توش ایجاد کنم.
اره، من گند زدم.
من واقعا تک تک وجه های زندگیم مشکل داره و نمیخوام دیگه فقط صحبت کنم. فقط لب و دهن باشم. فقط شمارو تایید کنم و 4 تا جمله م خودم اضافه کنم و بگم اره همینه مردم. همین راه جوابه. در حالی که خودم واقعا تو بی راهه م. خودم وسط یک جنگل تاریک و بزرگ گم شدم و فقط میگم اره راهش فلان راهه. ولی نشستم رو زمین و هیچ قدمی برنمیدارم.
من نمیخوام دیگه اینجوری باشم ومیخوام فقط وقتی صحبت کنم، تایید کنم، کامنت بذارم، از قانون حرفی بزنم که واقعا خودم عمل کرده باشم و نتیجه گرفته باشم.
فکر نمیکنم شما هم از افرادی که فقط کورکورانه حرفی رو دنبال میکنند، خوشتون بیاد و تاییدشون کنید. شمام تماما مشتاق و مصر هستید که بچه ها عمل کنید.
استاد، من تا حد زیادی فکر میکنم که قوانینی که ازش حرف میزنید، راهی که ازش میگید، درسته و من میخوام با یک جهاد اکبر اجراش کنم و کم کم با ظهور نتایجم بیام از همونا بگم. هر چند کوچیک.
من دیگه نمیخوام از چیزی که خودم هنوز بهش نرسیدم صحبت کنم.
چقدر تو این فایل ها گفتم و تصدیق کردم و تایید کردم که اره ما تابع شرایط نیستیم، ما آزاد هستیم، ما انتخاب گریم، ما حق انتخاب داریم، ما لیاقت ثروت رو داریم، لیاقت اینو داریم که محتاج کسی نباشیم، ما باید فقط به خدا تکیه کنیم و تنها روزی دهنده اونه و و و
اما استاد، من تو تک تک اینا مشکل دارم.
من میگم باید آزاد بود اما خودم برده م. میگم نباید تابع شرایط بود و خودمونیم که خلق میکنیم، اما من نتونستم خلق کنم و تابع و سرسپرده م. میگم شان ما مال و ثروت فراوانه، اما خودم کلا 400 تومن تو کارتم دارم و فعلا کارم ندارم.
استاد، من تو تک تک اینا هنوز باور محدودکننده دارم و گیر افتادم توشون و هنوز با اون باورهای قشنگی که گفتم جایگزینش نکردم. هنوز نتونستم.
قانون قشنگ و امید دهنده ست و ادم هی دوست داره باورش کنه و ازش حرف بزنه و به دیگرانم بگه آره همینه. اما من دیگه نمیخوام فقط حرف بزنم.
من نمیخوام وظیفه م رو فقط به حرف زدن تقلیل بدم.
من میخوام برم تو دلش. برم و سر هر کدوم که نتیجه گرفتم بعد بیام در مورش صحبت کنم.
من افتاده بودم تو این تله و اشتباه. و نگرانم که خیلی از اعضا هم گرفتارش باشن.
که اینجا قانون رو از بر باشند و قشنگ صحبت کنند اما زندگی واقعیشون سراسر تضاد باشه. اونجور که باید تو زندگیشون پیاده نکرده باشند و نتیجه هم ندیدند.
من میخوام وظیفه مون رو فقط به صحبت کردن از قانون و تاییدش، تقلیل ندیم. باید عمل کنیم و کمتر حرف بزنیم.
همین..
متاسفانه، هروز کامنت نوشتن، منو وادار میکرد به صحبت از قانون و حرف های قشنگ زدن. هیج ایرادی نداشت، اگر من واقعا خودم به تک تک اونا رسیده بودم..
متاسفم که از نوشتن کامنت، نتیجه ی مثبتی نگرفتم.
متاسفم که درست ازین بخش استفاده نکردم و به هدف و خواست واقعی خانوم شایسته که خیلی هم مفید بود نرسیدم..
امیدوارم از این به بعد بتونم شاگرد بهتری باشم.
به نام خدای هدایتگر
سلام نوشین جان عزیزم امیدوارم حالت عالی باشه همسفر جان
ازونجایی ک در این سفر روزشمار هر روز با خوندن کامنتهای زیبات انرژی میگیرم،امروزم طبق معمول اومدم کامنتت رو خوندم و دوس داشتم نظرمو بهت بگم عزیزدلم
این احساسی که در این مرحله داری کاملا قابل درکه و این از مسئولیت پذیری و عمل گرایی شما ناشی میشه که دوس نداری فقط حرفای قشنگ بزنی و دوس داری بیشتر از اون عمل کنی و نتایج خوب بگیری
و میخوام بهت بگم که دقیقا همه چیز از همینجا شروع میشه…
از همینجایی که با تمام وجود تسلیم میشی و میگی من دیگه خسته شدم ازین وضعیتم (هرچی که هست منو قانع نمیکنه) و باید نتایج بیاد باید عمل کنم
و اینجاست که خداوند (جهان) وقتی شدت درخواستت رو میبینه پاسخ میده
البته ک همیشه پاسخ میده ولی بعضی وقتا انگار ما دریافت کننده بهتری میشیم
چرا دارم اینا رو میگم؟
چون خودم دقیقا این حالات رو تجربه کردم و دقیقا در مرحله ای مثل الانِ تو بودم که خداوندم خیلی زیبا بهم ایده داد برای کسب درامد، بهم شجاعت داد برای انجام دادنش، بهم صبر داد برای طی کردن تکاملم و بهم شور و شوق داد برای ادامه دادن و پشتکار داشتن
و الان ب لطف خودش و البته نا امید نشدنم و کار کردنهای هر روزه و همیشگی بر روی باورهام هر روز داره نتایج مالی و رشد کسب و کارم بهتر و بهتر میشه
و میخوام بگم راضیت میکنه
البته رضایتی که میگی خدا جونم شکرررررت اینه همینه من خالقم و دارم خلق میکنم،راضیم اما قانع نیستم و هربار بیشتر میخوای و هربار بیشتر دریافت میکنی
خب این از تجربه خودم
حالا میخوام بهت بگم که این یه مرز باریکه بین خسته شدن و طالب شدنِ شدید و دریافت هدایت و رشد و رشد و رشد
و خسته شدن و بعدش نا امید شدن و قانون زده شدن!!
آره دقیقا کلمه قانون زده رو آگاهانه استفاده کردم
چرا که دیدم بارها
چون من با افراد زیادی از بچه های سایت در ارتباط بودم و اخیرا که بیشتر تمرکزم روی کارم و رشد شخصیم هست کمتر شده
اما در همین ارتباط خیلی بیشتر تونستم تفاوتهای بین افراد رو درک کنم
از سبک شخصی کار کردن روی قانون
از میزانِ قانونمند زندگی کردن
از افراط و تفریط در درک درست قانون و حتی کج فهمی هایی که خودم ب شخصه زیاد دچارش شدم و حتی الانم تو بعضی موارد هستم…
نوشین جان بذار یه مثال برات بزنم:
از یکی از بچه های سایت رو که از قبل میشناختم و تازه کلی باهم کار میکردیم روی فایلها و در مورد درکمون باهم صحبت میکردیم
خب بعد از یه مدت وقتی به نتایجی ک میخواست نرسید و البته ب نظر من درگیرِ روزمرگی شد یه جورایی، کلاً از قانون زده شد و گفت دیگه نمیخوام از عباسمنش و دوره ها و فایلاش چیزی بشنوم!!!
باورت میشه؟؟
اون کسی بود ک در طول روز ساعتها و ساعتها روی تمریناتش روی فایلها روی محصولات کار میکرد و استاد رو ستایش میکرد
اما نجواها خوب بلدن چجوری کارشونو انجام بدن
وقتی یه مدت کوتاهی از مسیر اجرای قانون در زندگیت فاصله میگیری و اسیرِ روزمرگی میشی و حرفای آدمای عادی و کنترل نکردن ورودی ها و کلاً مثل بدنه جامعه میشی، خیلی راحت یادت میره که قانون چی بود و تازه ازش دلسرد میشی و میگی این همه تلاش برای چی وقتی نتیجه ای حاصل نشده!!
میخوام بهت بگم باید ادامه بدی
باید استقامت بورزی
باید همین نشانه ها و نتایج کوچیک رو مرتب تایید و تحسین و سپاسگزاری کنی
باید از یادت نره که قبلا کجا بودی و الان کجا هستی
شاید از نظر مالی همون جایگاهو داری و نتایج فیزیکی و کملموس هنوز نیومده اما از نظر طرز فکر چطور؟
نسبت ب کسانی ک باهاشون در ارتباطی و از قانون چیزی نمیدونن چقدر رشد داشتی ؟
چقدر بهتر میتونی ذهنتو در موقعیت های مختلف کنترل کنی نسبت ب گذشته خودت؟؟
اینا همش میشه اجرای قانون در عمل
حرف از عمل کردن زدی و میخوام بگم عمل کردن ب قانون یعنی از همین قدم های کوچک ولی پیوسته شروع کردن و ادامه دادن
ببین سبک شخصی ک من اخیرا بهش رسیدم اینه که به هر فایل در حکم درس و مشق امروزم نکاه میکنم نه فقط ی واحد تئوری ک باید گوش بدم و حفظ کنم
بلکه در حکم یه واحد عملی ک باید درس بدم در آزمایشگاه زندگی امروزم و اونو اجرا کنم تا بتونم در آخر روز ب خودم نمره خوبی بدم و بگم درس امروزم با موفقیت پاس کردم
مثلا همین فایل 3 برابر کردن درامد که روزشمار امروز بود
من اینو گوش میدم و برای خودم مینویسم یا به خودم میگم که ازش چی فهمیدم و حالا چطور میتونم در زندگیم امروز به قدر درک و دریافت الانم استفادش کنم و بهش عمل کنم؟؟؟
من ازین فایل فهمیدم ک باید خیلی بیشتر مراقب ورودیهام باشم
باید خیلی بیشتر مراقب همنشین هام و انتخابشون و ارتباطاتهام باشم
خب امروز سعی میکنم همین نکته رو بیشتر حواسم باشه و بهش عمل کنم
و همین باعث میشه امروز زندگی با کیفیت تری رو تجربه کنم
و همین باعث میشه امروز با خودم در صلح بیشتری قرار بگیرم
و همین باعث میشه امروز آرام تر باشم
و نتیجه چی میشه؟؟
همین ادامه دادن ها و عمل کردنهای هر روزه باعث میشه که من وقتی آرام شدم وقتی مدارم بالا میره با همین کارهای کوچک، ایده ها و هدایتهای خداوندم رو بهتر و بیشتر دریافت کنم
که مثلا روزی از همین روزا وقتی نشستم و دارم یه چای گرم رو در یک عصر پاییزی نوش جان میکنم و حالم خوبه، یک حرفی یک صحنه ای یک الهامی ب قلبم میاد که بهم میگه تو میتونی از فلان طریق درامد کسب کنی
و میبینی که دقیقا مربوط ب حوزه علاقت میشه
و میبینی که شجاعتش در وجودش قرار داده میشه برای اجرا کردنش
و عمل میکنی
و ادامه میدی
و بوم بوم نتایج یکی پس از دیگری و هدایت پشتِ هدایت
این جیزیه که من دارم اینروزا با گوشت و پوست و استخونم تجربش میکنم و هر روز هر روز دارم بیشتر به خالق بودنم ب قدرتی ک تو وجودمه پی میبرم و انقدر شوق و ذوق وجودمو پر میکنه که میگم اگه تا الان داشتم زندگی و خلق میکردم پس الان اسمش چیه…
نوشین جان در مورد نوشتن کامنت میخوام بگم بعد از اینک اونروز ب اون آگاهی های اون فایل عمل کردی در آخر شب بیا و نتیجه عمل کردنت رو بنویس
این میشه نتیجه عمل کردن
این میشه عملکرایی
و این میشه توجه مضاعف بر نکات مثبت
و ورودی خوب دادن
اصلا همین نوشتن میدونی چقدر میتونه توجهت رو بر خواستت معطوف کنه
شاید فکر کنی نوشتن یعنی عملگرا نبودن و فقط حرف قشنگ زدن
اما نه اینطور نیست
تو با نوشتن همین درک و دریافتی ک ازین فایل داشتی و نتایجی که با عمل کردن ب آموزهاش حتی در یک روز گرفتی، به درک بیشتری ازش میرسی و خودش ارتقای مداری هست
نمیخوام بگم مجبوری ک هر روز برای هر فایل کامنت بذاری اما از دو جهت میشه بهش نکاه کرد:
1- ایجاد تعهد در وجودت که بعد از اینکه روزشمار تموم شد به خودت افتخار میکنی که روی تعهدت موندی و این خیلی ب افزایش عزت نفست و تعهد داشتن در تمام جنبه های دیکه زندکیت کمک میکنه و در کل یک ذهن قانونمند و متعهد و متمرکز ازت میسازه
2- میتونی هم هر روز ننویسی و ب خودت بگی هر روزی ک قلبم گفت بنویس مینویسم و اتفاقا این نوشته هایی ک کاملا هدایتی و الهامی هست خیلی بیشتر اثرگذاره هم برای خودت هم برای خواننده
.
در کل این نظر من بود و از اونجایی که با خوندن کامنتات احساس خیلی خوبی بهت دارم و میدونم ک ب شدت مستقل، شجاع، آگاه، متفاوت، طالب رشد و پیشرفت، متعهد، متمرکز و پر شور و شوق و با ایمانی، دلم نیومد که اینا رو بهت نگم و میخوام ازت بخوام ک ادامه بدی و نا امید نشی و بدونی ک نا امیدی اسلحه شیطانه…
نوشین جون خیلی دوس دارم داستان هدایتم رو ب ایده شغلیم ک تقریبا 1 ماه پیش زیر فایل پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی نوشتم بخونی و مطمئنم الهام بخش خواهد بود برات
این هم لینک کامنتم:
abasmanesh.com
عاشقتم
به امید خبرهای خیلی خوبی که از هم بشنویم دوست جان
الهه
سلام الهه ی عزیزم
خیلی ممنونم ازت که کامنت های منو دنبال میکنی و پیگیر حال و احوالم هستی و وقت میذاری و بهم از تجربیاتت میگی عزیزم.
روی ماهتو میبوسم و ازت تشکر میکنم.
کامنتت واقعا عالی بود و میخوام خوشحالت کنم و بگم اره من ناامید نشدم :) من جز دسته ی اولی که گفتی ام و اون خسته شدنه، بیشتر برام انگیزه شد :)
چقدر یاداوری خوبی بود که بهم گفتی حواست باشه از مسیر دور نشی و تسلیم روزمرگی و نجواهای ذهنت نشی.
چقدر اونجا که گفتی تو همین الان هم نسبت به اطرافیانت زندگی بهتری داری رو دوست داشتم. واقعا هم همینطوره چون.
یه سری از اطرافیانم برای بودنم تو این مسیر منو مسخره میکنند ولی واقعا من حس بهتری ازونا دارم. و علتشم اتفاقا همین سایت و اموزه ها میدونم.
از لحاظ روحی، از لحاظ آرامش درونی، از لحاظ حس خوب و خوشحالی، از لحاظ امید به زندگی و خوشبینی ای که به زندگی دارم، از لحاظ کنترل خودم و ذهنم در شرایط سخت.. من از تمام این لحاظ ها از اون افرادی که کارهام رو بیهوده میدونند، بهتر هستم.
اونا یکسره تو حس بد و ناراحتی و افسردگی به خاطر وضع مملکت و وضع خودشون و غیره هستند..
شاید نتایج منو نبینند، اما نتایج برای خودم کاملا محسوسه. و یاداوری اینا باعث میشه که از مسیرم خارج نشم و ناامید نشم و ادامه بدم..
من تونستم سخت ترین اتفاق هارو با آرامش و اعتماد و عدم نگرانی و بدون ترس و از پا افتادن، پشت سر بذارم و همش به خاطر همین آموزه ها و همین مسیر بود.
جاهایی که بقیه تسلیم میشن و تابع و قربانی شرایط میشن، من سرمو میگیرم بالا و امیدوارانه میدونم که فقط باید روی باورهام کار کنم و قدرت فقط و فقط دست منه نه هیچ عامل بیرونی دیگه ای.. و واقعا هم به محض اینکه آدم یه کم رو اون باورها کار میکنه سریع نتیجه میگیره و نشونه میبینه!
یاداوری تو الهه ی عزیزم، باعث شد من دوباره نتایجم رو مرور کنم و قوی تر و مصمم تر از قبل ادامه بدم..
نظرت رو برای خودم آرشیو کردم تا بارها و بارها بخونمش چون هر پاراگرافش پر از جملات مفیده.
چقدر از سبک شخصیت در مورد گوش کردن فایل ها خوشم اومد. راست میگی اونجوری خیلی بیشتر میتونم از هر فایل بهره ببرم!
اینکه صبح ببینمش، بعد نکات مهمشو یادداشت کنم و توی طول روز سعی کنم اونارو پیاده کنم و آخر شب هم بیام کامنت اون فایل رو بذارم!
خیلی خوشم اومد امیدوارم بتونم اجراش کنم. کاملا عملی و مفید میشه.
آره عزیزم من فقط به فاصله ی چند روز از اون کامنتم دوباره شروع کردم به نظر گذاشتن :)) ول نکردم. چون درسته واقعا مفیده..
ممنونم از این نگاهی که به من داری و خوشحالم که منو اینجوری میبینی.
داستان هدایت شغلیت رو هم خوندم و واقعا عالی بود دختر!
فکر که میکنم میبینم برای من خیلی سخت میبود که بعد 8 سال درس خوندن تو دانشگاه و یک رشته ی دیگه، کلا کار و حوزه ی شغلیم رو عوض کنم.. تازه تو برای ارشدتم خیلی تلاش کرده بودی و دانشجوی زرنگ و درس خونی ام بودی!
خیلی شجاعت میخواد..
منم 4 سال یک رشته ی خیلی سخت و خاص رو تو دانشگاه شهید بهشتی خوندم و فکر به عوض کردن مسیرم خیلی برام سخته. حتی اگه این مسیر، مسیر من نباشه..
چیزی که عاشقشم و شبانه روز میتونم براش وقت بذارم چیز دیگه ایه.
این رشته م باهاش فقط دنبال کسب درامدم. اونجوری علاقه م نیست.. ولی هی هروز با هزارتا استدلال به خودم میگم نه اینم خوبه. از یه سمتم دوست ندارم بذارمش کنار فقط چون خیلی علاقه م نیست برام وقت گذاشتن براش سخته یه مقدار.
خیلی برای مسیری که هستی خوشحالم و شجاعت و ایمانت رو تحسین میکنم واقعا.
چقدر علاقه و حرفه ت هم خوشمزه و دوست داشتنیه عزیزم!
من خودمم یکی از دوستام رشته ش تربیت بدنی بوده و الانم مربی باشگاهه و بیس چاری داره گرانولا و کوکی رژیمی میخوره :)))) من خودمم همش دنبال خوردن خوراکی های سالم ترم و به نظرم نسل به نسل این میل داره تو همه ی ادم ها بیشترم میشه. میل به لایف استایل سالم تر داشتن.
باز هم به خاطر کامنت و حرف های مفید و قشنگت ازت سپاس گزارم عزیزم
به امید اینکه منم به بهترین مسیر خودم هدایت بشم و شجاعت ورود بهش رو داشته باشم..
مرسی از امید و انگیزه ای که بهم دادی الهه ی عزیزم
سفرنامه روز بیستم:
سلاااااااام به استاد عباس منش و خانوم شایسته و دوستان عزیز. امروز من خیلی انرژی دارم نمیدونم منبع این انرژی از کجاست ولی خیلی حالم خوبه، خیلی دارم از داشته هام لذت میبرم خیلی دارم عشق میکنم با خودم خیلی دارم خدایی که انقد عادل و حکیمه رو ستایش میکنم و چقد ازش ممنونم که منو به این بهشت آورد و با شما استاد آگاه و در مسیر الهی و همه دوستانی که هر کدومشونو از ته دلم دوست دارم و تحسینشون میکنم که انقد اصیلن و انقد برای خودشون ارزش قائلن و دارن خودشونو موفق و شاد و ثروتمند میکنن و این چرخه رو به نسلهای بعدشون منتقل میکنن و جهان رو جای بهتری برای زندگی میکنن.
بریم سراغ این فایل که انقد خوب و خیلی راحت داره ذهن منطقی منو به ساخت باورهای هم راستا با پیشرفت خودم و پیشرفت جهان سوق میده استاد وقتی شما مکانیزم این جهانو توضیح دادین من گفتم همین؟یعنی مکانیزم این جهان انقد ساده س؟ و من انقد پیچیده ش کرده بودم و انقد به خودم سخت میگرفتم
خب من قبلا راجب فرکانس و ارتعاش و احساس خوب خیلی شنیده بودم ولی انگار یه چیزی دیگه میشنیدم و الان یه چیز دیگه شنیدم کلا و اینجا بود که قانون مدار که همیشه راجبش صحبت میکردین رو بیشتر متوجه شدم و دیدم که بابا من تو مدار دریافت این آگاهیا نبودم و الان دارم چقد ملموس هم قانون مدارها و هم ارتعاشات رو متوجه میشم و برای منی که رشته ام کامپیوتره این ورودی و پردازش و خروجی که گفتین چقد قابل درکه
که خروجی وابسته به ورودیه و من چقد ناآگاهانه ورودیهامو کنترل نمیکردم وقتی کسی میشست باهام دردودل میکرد چقد براش گوش شنوا بودم و چقد باهاش همدردی میکردم و جالب این بود که با خودم میگفتم اگه باهاش همدردی نکنم خدا قهرش میگیره و منو به اون بلا دچار میکنه چه دنیای کوچیکی داشتم و تازه الان فهمیدم که بابا داستان اصلا یه چیز دیگه ست و من در زمان درست به این آگاهیا رسیدم چون ناخواسته داشتم میزدم به جاده خاکی دیگه و خدا دستمو گرفت و کشوند به راه خودش.راهی که پر از ثروته پر از عشقه پر از آرامشه.
کافیه خودمونو و ذهنمو هم راستا کنیم با قوانینش و اینو بفهمیم که بابا خدا به ما اختیار داده و از قبل سرنوشتی برامون تعیین نکرده و ما خودمون با فرکانسهایی که به جهان هستی ارسال میکنیم خالق شرایطمون هستیم و پول و ثروت هم یک فرکانسه و از جنس انرژیه و اگه ما پولو کثیف بدونیم یا باورهای نامناسبی درباره ش داشته باشیم هیچ وقت در مدار دریافتش قرار نمیگیریم. ما آگاهانه ثروتو میخوایم ولی ناآگاهانه ارتعاشات نامناسبی ارسال میکنیم برای همینه که به خواسته مون نمیرسیم
ورودیهایی که فرکانسهای مارو ایجاد میکنن به افرادی که باهاشون در ارتباطیم به شدت وابسته س و من همیشه به دلیل این باور که تنها میشم و کسی پیشم نیست و کسی دوستم نداره و خیلی چرت و پرتای دیگه همیشه از تنها شدن میترسیدم ولی الان وقتی از اهرم رنج و لذت استفاده میکنم میبینم ضررهای بودن با آدمهای سمی خیلی خیلی بیشتر از فایده شه و من وقتی روی باورهام کار کنم خیلی آدمهای مناسبتری به زندگیم دعوت میکنم
همیشه در مدار عشق و زیبایی باشین عاشقتوووووووونم
بسم الله الرحمن الرحیم
روز شمار تحول زندگی من
روزبیستم
یادم هست از سه سال پیش که شروع به گوش دادن به فایلهای قانون جذب کردم تا الان که دارم این رد پا رو به جا میذارم انگار یه تندبادی اومد میون روابط من و آدم های اطرافم و همه چیز رو به نحو احسن جابه جا کرد…
بدون اینکه من به کسی چیزی بگم یا کاری بکنم،جهان برای من انگشتش رو چرخوند و مهره ها رو به این طرف و اون طرف کشوند…
هر روز و هر روز ایمان میارم به خدای خودم و سرانگشت قدرتمندش که با یک اشاره جهان رو برام زیر و زبر میکنه…آدم ها رو آروم میکنه،مهربون میکنه،راضی میکنه، دعوت به سکوت میکنه…خوبی هاشونو برام رو میکنه…و قلبهاشونو نرم…فاصله ها رو خودش شکل میده وتنظیم میکنه…فاصله هایی که هیچ وقت به نظر نمیاد طبق حساب و کتاب این دنیا اصلا به وجود بیان…فاصله های فیزیکی…فاصله های فکری و روحی…
امیدوارم آماده باشم که هرنوعی ازین فاصله رو تجربه کنم…چون نمیخوام تو همین مدار و فرکانس بمونم…میخوام برم بالا و بالاتر…
نمیتونم چیزی رو به پام زنجیر کنم…
باید فقط و فقط روی خودم تمرکز داشته باشم،با احساسی فوقالعاده…
در من و جهان من تنها یک رابطه برای من وجود داره و اون رابطه بین من و خدای من هست و همه آدمها و همه شرایط و اتفاقات پرتوی از وجود گرم و عاشقانه او هستند…همه آدم ها دستان زیبای او هستند که عشق و نعمت و شادی رو به اذن او به زندگیم میارن…
و من در همه چیز و همه کس تنها گرمای وجود او رو میبینم…در وجود مادر،خواهران و برادرانم، همسرم و فرزندانم…
در وجود شیرین کودک یک ساله ام…وقتی در آغوش من آرام گرفته…
خدایا شکرت…
از برج دو و سه همین امسال تلویزیون از زندگیم حذف شد…اصلا کار سختی نبود…خیلی آروم و تکاملی این اتفاق افتاد…اصلا انگار هیچ اراده ای تو این راستا نداشتم،خود به خود شد…
وقتی مدارت بره بالاتر با میل خودت این کار رو میکنی…حتی اگر مثل منی باشی که وابسته وابسته بود…
الان گاهی که میرم خونه مادرم و تلویزیون روشنه و نگاهم میوفته بهش ،حرفاشون رو که میشنوم ، تعجب میکنم از خودم که روزگاری همش داشتم این چیزها رو میدیدم…
خدارو شکر…
توی اون دو مورد قبلی همه چیز خیلی راحت اتفاق افتاده اما در مورد گفتگوی من با ذهنم…باید بگم که همه چیز اینجاست…توی سرم…
فکرها…
نجواها…
باورها…
فرکانس ها…
نباید گفتگوی من با من(ذهنم)چیزی باشه جز تحسین من…
چون من بینظیرم و لایق بهترین ها…
نباید چیزی باشه جز رابطه عاشقانه من باخدا…
چون او
تنها عشق در زندگی منه و هرچیزی دراین جهان مادی پرتوی ازین منبع عشق و آرامشه…
الا بذکر الله تطمئن القلوب…
و امروز یادم به این آیه اومد که خداوند میفرماید
آیا خدا برای بنده خود کافی نیست؟
وای وای وای قبلا که این آیه رو میشنیدم..
قبلا که ناآگاه و نادان بودم کسی توی ذهنم نجوا میکرد:انگار کافی نیست…ببین چقدر مسئله دورو برتو گرفته؟ ببین زندگی چقدر سخت و آینده چقدر دلهره آوره…انگار نه…زیاد هم کافی نیست…چون کاری نمیکنه برات…اگرم بکنه پوستتو میکنه تابکنه…
اما امروز که دیدگاهم به کل نسبت به او و تمام جهان عوض شده و میدونم که این دنیا قانونی داره که خدا براون اساس همه چیز رو میچینه و اتفاقات رقم میخوره ؛ شرمنده شدم از این سوال…
مگه میشه کافی نباشه عزیزم؟
تویی که فرمانروای جهانیان هستی و هر ذره و هر اتم و جهان شگفت انگیز داخل هر اتم رو به این حیرت انگیزی آفریدی و قدرت به تنهایی در ید توست،ای خالق کهکشان های بی نهایت…و شگفتی های بینهایت…ای بزرگی غیر قابل توصیف…غیر قابل توصیف به توان بی نهایت…
مگر میشه کافی نباشی؟
تو همه چیزی..همه چیز…
اگر بفهمیم ،اگر درک کنیم،اگر ببینیم،اگر گوش بدیم…
اگر دریچه قلبمون رو به سوی تو باز کنیم…
میفهمیم که تو همه چیزی برای ما و هییییچ چیز دیگه ای وجود نداره…
نه ملک و دارائی و ثروتی…
نه عشق و رابطه و فرزندی…
همه چیز توئی…
عشق توئی…
ثروت توئی…
شادی توئی…
آرامش توئی…
پس آخه چرا این سوال رو پرسیدی؟
و چرا غالبا انسان وقتی بهش برخورد میکنه همون جواب رو ذهنش بهش میده؟
مگر اینکه به آگاهی هایی رسیده باشه…
مثل اینه که کسی تورو مهمان کرده برسر سفره ای که تو بالای اون نشستی و انتهاش رو نمیتونی ببینی…اینقدر بزرگ…
مملو از انواع غذاها…
رنگارنگ و لذیذ…زیبا و خوش عطر و بو…
وبعد ازت بپرسه آیا این غذاها برای تو کافی نیست؟
تو چه جوابی میدی؟
قطعا سوال کننده به این واقعیت واقفه که کافی هست اما شاید این سوال مهربانانه رو میکنه تا ببینی…