چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت 3

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

قبل از تولید دوره روانشناسی ثروت۱، کارگاه‌های حضوری روانشناسی ثروت برای هزاران نفر در برخی از شهرهای ایران برگزار و تمام آنچه که موجب رسیدن خودم به استقلال مالی شده بود را آموزش دادم.

این کارگاه‌ها فرصت خوبی بود تا از نزدیک به شناسایی باورهای افراد زیادی بپردازم زیرا می‌خواستم دوره روانشناسی ثروت۱، به هر فردی که می‌خواهد به استقلال مالی برسد، این امکان را بدهد تا از همان شرایطی که در آن لحظه دارد‌، با همان امکاناتش‌، اما با کنترل ورودی‌های ذهنش کار افزایش درآمدش را شروع کند و سپس با ادامه دادن به روند تغییر باورها از طریق کنترل ورودی‌های ذهن‌ و تکرار راهکارهایی که برای این کار ارائه شده‌، درآمدش را افزایش دهد.

زیرا راهکارهای این دوره برای تمام عمر و برای هر حدی از ثروت، پاسخگوست. نتایج این تحقیقات به من اطمینان داد بزرگترین مانع برای هر فردی، باورهایی است که ثروت را غیر معنوی و به ما می‌گوید که اگر ثروتمند شویم از خدا دور می‌شویم و تأکید می‌کند یا باید ثروت را انتخاب کنیم یا خدا را!!!

این باور مهم‌ترین پاشنه آشیل من هم بود وبه محض اصلاح آن، درهایی از نعمت به زندگی‌ام باز شد و درآمدم را بیش از ۱۰۰ برابر افزایش داد!

مهم‌ترین اقداماتی که برای عمل به تعهد برای ۳ برابر کردن درآمد باید انجام دهی:

این باور را بساز که ثروتمند شدن، معنوی‌ترین و خیرخواهانه‌ترین کار دنیاست و با این باور، حمایت خداوند را برای موفقیت در راه رسیدن به استقلال مالی، با خود همراه کن.

همین حالا قلم و کاغذی بردار و از خود بپرس: چگونه می‌توانم با شغل، توانایی، مهارت و شرایطی که همین حالا دارم و فقط با تغییر نگرشی که تاکنون درباره رابطه خداوند با ثروت‌، درباره فراوانی ثروت در جهان و درباره دسترسی همه آدمها به منبع تمام نشدنی ثروت در جهان و درباره اینکه ثروت‌ها و نعتمت‌ها و فرصت‌ها هر روز در حال بیشتر شدن هست‌، درآمدم را ۳ برابر کنم؟

به این دلیل این را از شما می‌خواهم، زیرا وقتی باورهایم را اصلاح کردم، به وضوح دیدم ثروتی که همیشه فکر می‌کردم قرار است از راه‌های عجیب و غریب به دست بیاورم، درست در اطراف من بود و من از همان راه‌های بدیهی و با همان وضعیتی که داشتم، فقط با تغییر باور و شیوه نگرشم به ثروت‌، راه افزایش درآمدم را دیدم و به استقلال مالی رسیدم.

اگر وقتی این سؤال را پرسیدی، ایده‌هایی به ذهنت رسید که به تو احساس آرامش داد، فوراً آنها را بنویس و با تعهد و ایمان، حتماً آنها را اجرا کن. اگر نجواهای ذهنت شروع شد تا مأیوس شوی، تا به تو ثابت کند این امکان ندارد، به تو بگوید که بی خیالش شوی و دوباره تو را به خانه اول، به همان باورهای محدود کننده‌ی همیشگی برگرداند، بدان که اینها همان باورهای محدود کننده‌ای است که باید تغییر کنند.

پس، از محدود کننده ترین باور برای اصلاح شروع کن.

مهم‌ترین توصیه من به شما این است که از آموزش‌های دوره روانشناسی ثروت۱ کمک بگیرید. این دوره  به شما کمک می‌کند تا یکی یکی آن باورهای محدود کننده را با باورهای قدرتمند کننده بپوشانی و راه را بر ایده‌هایی بگشایی که کمک می‌کند تا با همین وضعیت موجود و از راه‌های بدیهی و طبیعی، درآمدت را سه برابر، سپس با تکرار این دوره و بزرگتر کردن نتایج، یک بار برای همیشه به موضوع نگرانی درباره پول پایان و به استقلال مالی برسی.

بعد خواهی دید که واقعاً چقدر ارزشش را داشت و چقدر خوب شد که بیش از این خودت را از اینهمه نعمت و ثروتی که در دسترس تو بود، محروم نکردی.

من با این دوره زندگی می‌کنم. محال است قبل از ایده پردازی برای اهدافم، یک بار این دوره را گوش ندهم و باورهای این دوره را به خود یادآور نشوم. نتایج من و هزاران نفری که از این دوره استفاده کرده اند، ثابت کرده تنها راه رسیدن به استقلال مالی، ساختن باورهای ثروت آفرین است.

سید حسین عباس منش

می‌خواهم درباره مطالب آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و فرایندی که در این دوره طی می‌شود‌، بیشتر بدانم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    406MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت 3
    31MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1506 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محیا» در این صفحه: 2
  1. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلام به پروردگار هدایت کننده به راه راست❤️

    سلام به استاد موحد عزیزم💕

    سلام به مریم جان نازنین🤍

    سلام به دوستانم، بندگان خوب خدا در مسیر توحید.

    استاد الان سه ماهی هست که می‌خوام برای این فایل متنی بنویسم دقیقا از نوزدهم آبان گوش دادن به این فایل رو شروع کردم وبراتون نوشتم ولی موقع نوشتن برای این فایل متن می‌پرید!خیره انشالله…

    آخرین بارش هم دقایقی پیش بود بعد از حدود یک ساعت نوشتن …

    و من دوباره فایل رو از اول پلی کردم که دوباره براتون بنویسم، انشالله بتونم این بار پستش کنم.

    پس به امید خدا

    سلام به روی ماهتون استاد مهربان و بی نظیر من

    من دو سال پیش وقتی به این شهر اومدم و کارم رو شروع کردم در جایی مشغول شدم که ناچیز ترین حقوق رو دریافت میکردم کمااینکه واقعا با کیفیت کار میکردم.

    دروغ چرا استاد، حق خودم رو بیشتر از اون نمیدونستم

    و مرتب کار کردنم در اون محیط رو توجیه میکردم.

    که دلم برای مردم کم بضاعت میسوزه (که تا حدی دروغ بود )

    هنوز کم تجربه هستم

    و…

    من فقط میترسیدم پول بیشتری بگیرم

    همین

    در حالیکه کسانی که شاغل درین صنف هستن متعجب میشن که مگه همچین چیزی ممکنه؟ با این دریافتی همچین کاری ارائه بدی؟

    خلاصه تا اینکه با شما آشنا شدم و چند ماهی هست که روی خودم بیشتر تمرکز دارم و اخیرا هوشیار ترم.

    آبان ماه جای جدیدی بهم پیشنهاد شد شرایطش بهتر بود ولی من بسیااار ترسیدم که محل شغلم رو عوض کنم تازه اصلا هم چیز خارق العاده ای نبود وبخش اعظم حقوقم رو سه ماه دیگه میدادن اتفاقا همکارم هم که در همونجا شاغل بود بهم گفت بابا بمون خوبه

    فکر می‌کنی جای بهتری پیدا میکنی؟

    چون هم مدار با من بود و با جسارت اونجا ادامه ندادم و بعد از یک ماه کار کردن انصراف دادم و من اگر همون آدم گذشته م بودم به اونجا میچسبیدم ،قطعا قبول میکردم و ادامه میدادم…. ولی خدایی فکر نمی‌کردم اتفاق دیگه ای به این بزرگی منتظرم باشه…

    و توی این هفته در بهترین مرکز شهر با شرایط بسیار عالی جایی که خوشنام ترین مرکز هست و یک جای دیگه که معروف نیست ولی شرایط بسیار خوبی داره دعوت به همکاری شدم و قبول کردم که انشالله از سه شنبه برم و مشغول بشم و استاد من تماااام این رو از شما دست برگزیده خدا دارم تا ترس سراغم میاد شما رو توی ذهنم میارم …

    دوره اعتماد بنفس هم‌گوش میدم، ولی مدلم طوری هست که باید خیلی گوش بدم و ته نشین بشم وبیام کامنت بنویسم بارها و بارها گوش میدم وقتی میترسم میگم خدای من همون خدای استاده که با توکل بهش از بندر عباس اومد تهران و بعد از شش ماه سمینار بیست و یک روزه برگزار کرد، اون فایل آموزه هاتون در سال ۸۷غبطه منو بهمراه داشت و بسیار مسیر زندگی منو تغییر داد .

    من خیلییی ازتون یاد گرفتم

    خیلی میترسیدم

    اصلا ترسی بودم که دست و پا در آورده بودم😄

    خجالت نمی‌کشم که بگم من پنج ساله گواهی نامه گرفتم اما دو دقیقه پشت فرمون ننشستم که انشالله اینم محقق میشه

    اصلا خدا چیه

    شرک‌چیه

    اصلا تو این فضاها نبودم فقط میترسیدم

    با سر خودم میرفتم جلو و عمل میکردم و فقط هم حال بدی به بار می اومد…

    خیلیییی بهترم

    نکته برای من این بود که خیلی دلم میخواد اگر کسی نوشته ام رو خوند بهش توجه کنه وقتی تو محیط گذشته ام بودم همکارانم همه میگفتن بابا همه جا همینه ،حتا اونجای دوم که رفتم همکارم گفت نرو پشیمون میشی مگه جاهای دیگه چقدر بهتره ،ولی خدا کمکم کرد و اومدم بیرون شماها نمی‌دونید از من ِمحتاط که همیشه خودم رو چقدرررر حقیر می‌دیدم انصراف دادنه چقدر دور از ذهنه.

    می‌خوام بگم اگر دور و برتون با آدمها و حوادث و شرایط ناگوار انباشته کردین فکر نکنید

    که مردم دنیا همه اینجورن

    به خدا حرفم فقط حرف نیست حقیقته

    کسانی هستن که اصلاااا یک لحظه زندگیشون با یک عمر خودم برابری می‌کنه

    خیلیییی قدر خودتون رو بدونید و حرفهای استاد رو جدی بگیرید

    شماها ارزشمندید

    استاد من خیلی بهتر شدم خدا می‌دونه چه نعمتهای بیکرانی منتظرم هست

    نکته طلایی استاد در فایل

    وظیفه ما تمرکز بر خودمون هست نه تغییر بقیه چون با تحول ما یا اون عزیزان تغییر میکنند یا به سبب تفاوت مدارها دیگه وقت خودشون رو با ما نمبگذرونن یا جابجا میشن و..

    شما فقط دور خودتون دیوار بکشید ،دیوار ها رو در از افکار وکلام مثبت و تصاویر خوب پر کنید و بقیه کار رو بدید دست خدا تا خداییش رو ببینید…

    تغییرات ما تا زمانی هست که روی خودمان کار میکنیم و این تغییرات بسیار آرام و کاملا پذیرفتنی برام اتفاق می‌افته . پسرفت هم به همون آرامی ‌اتفاق میفته

    همون طور که ما یک شبه بیمار نشدیم و نتیجه تربیت سالیانِ خانواده ،مدرسه و جامعه هستیم. بهبودی هم زمان می‌بره…

    البته سوالی که برای خودم مطرحه اینه که با وجود تمام آموزه های ترساننده و ناامید کننده از طرف خانواده ،رسانه ها، اجتماع و مدرسه و سایرین چرا من ترسیدن و پذیرفتن رو انتخاب کردم چرا فکر نکردم که شاید کیفیتی جز این داستانها می‌تونه وجود داشته باشه

    و خدارو شاکرم که استاد رو الگوی کاملا متفاوتی ازونها بود رو سر راهم قرار داد‌ .

    اینها رو گفتم که از مقصر کردن و اتهام به بیرون از خودتون دست بکشید و با تحسین و کار کردن روی خودتون ،همه چیز رو عوض کنید .

    استاد گفتن یکی از باورهایی که مانع پیشرفت در زمینه مالی میشد باوجودی که تمام کارها رو انجام میدادن باورهای غلطم درمورد مسائل مذهبی بود…

    چقدر خودمم این حالتها رو دارم و داشتم من صادقانه هر چقدر روی خودم کار میکنم و سقف بالاتری برای رویاهام متصور میشم به وضوح نجواهای شیطان رو می‌شنوم که بابا مرگت نزدیکه، تو بیماری الآنم ،بشین یه گوشه توبه کن، که چی پولدار بشی ؟

    تو ضعیفی و واااقعا می‌خوام از همین تریبون اعلام کنم که ببین خب باشه بهتره توی ثروت بمیرم یا توی فقر ؟

    حقیر بمیرم یا با عزت ؟

    بعدشم عمر دست خداست کی می‌دونه چی منتظرشه

    ؟

    بلکه این نجواها،نجواهای خود ذهنم هست که با بهبودی و شکوفایی من مرگ خودش رو نزدیک میبینه چون خداوند که وارد بشه تاریکی ها در لحظه ای ازبین میرن و اون به همه چی حیات میده.

    خدایا شکرررت

    ثروتمند شدن معنویت ترین کار دنیاس

    اگر میخواهید از هر لحاظی رشد کنید این کار خیر خواهانه ترین کار جهانه

    ما همه انسانیم چطور یک فرد که خودش در فقره و خانواده ش گرسنه اند می‌تونه خالصانه ترین عبادت هارو انجام بده آخه اصلا همین چین چیزی ممکنه مگر اینکه خودش این ریاضت رو آگاهانه انتخاب کرده باشه نه از سر فقرو نداری و گرسنگی…

    خداوند چه کسی رو دوست داره؟

    کسی که داره میباله

    داره تلاش می‌کنه

    خودش رو پرورش بده از همممه لحاظ

    آرومتر و متوکل تر بشن

    صاف تر و موحد تر بشه

    یا کسی که در گوشه ای نشسته به تخریب‌های ذهن بیمار و ترسوش دل میده در فقر ناامید و مستاصله

    خدااایی و منطقی هم حساب کنیم کدوم ازین دوتا به خدا و ملکوت نزدیک ترن

    چرا من فکر نمی‌کردم آخه

    چرا آنقدر به این اراجیف ترسان دل میدادم و هم نوا میشدم

    خدایا شکرت که مارو هدایت کردی

    خدایی که عزیزترینه چطور میخواد بنده اش که اشرف مخلوقات سه برای یک لقمه غذا جلوی همه شرف و عزتش خرد بشه؟

    چرا آنقدر میترسیدم

    از ثروتمند شدن

    از پیشرفت کردن

    حتا نگاه نمی‌کردم بابا خب تو ببین چقدر ثروتمند نیکوکار در جهان هستن که سالیان سال زندگی میکنند چرا این وسط فقط تو باید منحرف و گمراه بشی و بمیری وسط کار …

    فکر می‌کنم این ترس از مرگ که ذهنم بهم القا می‌کنه آخرین دست و پا زدنش باشه برای دست کشیدن از کار کردن روی خودمه.

    تمام معنویتی که میشه بدست آورد از راه ثروتمند شدنه .

    اینکه خداوند در قرآن میگه خمس و زکات بدید به پدرو مادر نیکی کنید به فقرا و خویشان و در راه مانده ها کمک کنید و در نهایت اینکه به برّ برسید با ثروتمندشدنه

    بنظر خودم ثروتمند شدن چقدر از دروغهای بیخودی گفتن آدمها که بخاطر نداریشون هست مانع میشه…

    اصلا هر جوری فکرشو میکنم فقط خیر و خیر و خیره

    اینکه ثروتمند بشم چقدر میتونم ایده های خوب و قشنگ خودم روعملی کنم

    خداوند از ما میخواد دربست بندگیشون کنیم با شکم گرسنه ،یک دنیا بدهی و بیماری و مشکلات چطوری میشه دربست در بندگی خدا بود آخه واقعاااا چطوری

    استاد گفتن مادر می‌خواد پیشش بمونیم وقتی درگیر هزینه های زندگی هستم چطور میتونم وقتمو بیشتر با مادر بگذرونم واقعا مثالها بیشماره از برکاته ثروت….

    و استاد گفتن من این باور رو هزاران هزار بار در ذهنم وارد کردم که این معنویترین کار در جهانی که به همه خوبیها برسیم ثروتمند شدنه

    ‌نکته کلیدی استاد درباره تمام باور ها

    زمانی که آدم و باورهای غلطم رو دوباره ی ثروت رو عوض کردم جریانی از ثروت وارد زندگیم شد و این درمورد تممااااام مسایل صادقه که باورها و پاشنه های آشیل خودمون درباره تمام مسایل کشف کنیم .

    استاد گفتن وقتی باور ها خوب و درست باشه ایده ای میرسه مثل تشبیه خودشون که یک پرده ای از جلوی ذهنشون به کنار می‌ره و این ذهن مناسب که خاک حاصلخیز شکوفایی ایده هاست حالا جواب میده و برای خودم ذهنی که از نجواهای یاوه گویانه پر شده، به شانس و تقدیر اعتقاد داره مرتب تو‌ در و دیواره و مثل یک زمین بایر پر از خاره هرگز از درونش حتا ناب ترین ایده ها میوه نمیدن، چون بستر مهیا نیست .

    پس کار اول من مهیا ساختن و پاکسازی باور هام در مسایل مورد دلخواهم هست

    استاد گفتن وقتی دوسه ماه روی خودم کار کردم درآمدم صد برابر بیشتر شد

    و این عجییبه

    چقدر باورهامون مهمن

    تا وقتی روی باور هامون کار میکنیم نتیجه هارو میبینیم چون فرکانسهای هر لحظه ما خالق لحظات بعدی هستن و بزرگی خدا ابنجاست که مهم نیست تا الان در چه کاری مشغول بودی به محضی که توبه کنی خداوند رو توبه پذیر مهربان خواهی یافت

    من اینجور باور کرده بودم که خداوند دلش برای فقیرها میسوزه درصورتی که این کفره خداوند اصلا دلسوز نیست .

    دلسوزی صفتیه که وقتی اتفاق می افته که اون موجود از شرایطی متاثر بشه و احساسی عمل کنه.حال اونکه خداوند مهربان مطلقه ابدا دلش برای یک فقیری که زندانی ترسهاش شده و ذهن ببمارش اسیرش کرده و مستأصل و بیچاره به باز شدن آسمان دل بسته دلش نمیسوزه

    البته که مهربانی اش شامل حالش هست وهدایتش در تمام لحظات تمام مخلوقاتش ساری و جاریه .

    اما اون بنده اش رو که تن به خفت و ذلت نمیره و میخواد هر لحظه خود رو متکامل و شکوفا کنه و موحد و بنده بشه رو هدایت و پشتیبانی میکنه.

    و خداوند اینگونه قدرت خودرو به بنده ش داده که خودش رو رستگار و بهره مند کنه.

    با وجود باورهای مذهبی غلطی که مرتب به ما القا شده من اینجا فقط نقش خودم رو میبینم که باید درباره ی تمام ورودی هام اندکی زحمت فکر کردن رو قبول کنم.

    زمانی که روی بسته روانشناسی میذاریم همون روند رسیدگی به زمین ذهنمونه که حالا اگر ایده ای به ذهنمون برسه می‌تونه کاملا شکوفا بشه .

    بنظرم خیلی وقتها ممکنه ایده ی نابی داشته باشیم ولی آنقدر باورهای محدود کننده داریم و خود باوری و عزت نفسمون ضعیفه در همون مرحله اول ایده کور میشه .

    آنقدر دوست داشتم اونجا که استاد گفتن اعدادی از درآمد که توی ذهنم بود و بقیه میگفتن به این عدد دست پیدا کردن محاله و‌دور از جون استاد تو دیوانه ای….

    همین حرفها من رو برای دستیابی به رویاهام تجهیز می‌کنه و قوی میشم و ذوق میکنمم

    خدایا شکرت

    احساس میکنم صحبتهای استاد رو با لحنشون درون خودم ذخیره میکنم و مرتب تکرارش میکنم …

    از خداوند می‌خوام که کمکم کنه تا بتونه ظرفم رو خالی کنم تا بتونم این آگاهی هارو به خوبی درک و به کار ببندم .

    چون خیلی وقتها به گوش دادن مقاومت دارم.

    خیلی خیلی از پروردگار مدد می‌خوام.

    این روزها خیلی احساسات بهتری رو تجربه میکنم

    چشمهام صبحها که باز میشه خودکار و فوری به خودم میگم شکر گزاری کن الان وقتشه 😆

    خدایاشکرت که مارو لایق هدایت خودت دیدی…

    کاملا صحبتهای استاد درسته که اگر از خودم بپرسم می‌خوام درآمدم رو سه برابر کنم با همین شرایط چطور ممکنه؟

    جواب ذهنم اینه

    اگر مواد بهتری تهیه کنم

    وقت بیشتری بذارم

    محل کارم رو تجهیز کنم

    و به خودم نهیب میزنم که نه!

    استاد گفتن این پاسخها اتفاقا پاشنه آشیل توست،

    تو با وجود همین شرایط ایده ی نابی به ذهنت میرسه که درآمدت چندین برابر میشه…

    البته چون من تا حالا بیشتر مانورم روی اعتماد بنفسم بوده احتمالا باورهای منفی بسیاری درباره ثروت دارم البته با بهبود عزت نفسم قطعا عملکرد بهتری در مقوله ثروت هم خواهم‌ داشت، چون دیگه خیلی بهتر درباره خودم فکر میکنم.

    انشالله بتونم به زودی پکیج های روانشناسی ثروت رو هم تهیه کنم و بهره مند بشم .

    استاد گفتن که تنها آمریکا برام خوش یمن نبود خود ایران هم برای من عالی بود و این برگ ها و میوه هاست که دیده میشه و این کار ریشه اش هست که وقت گذاشتم براش و باور ساختم و بر خلاف تفکر جامعه حرکت کردم.

    خدایا شکرت

    در پایان فایل مثالهای قشنگی از کسب و کار های شاد و ساده شنیدم از سازندگان فیلمهای خنده دار در یوتیوب و گل آرایی و کلی دیگه کارهای اینترنتی که مثالهاش بیشماره که بسیار ثروت میسازن.

    و تکرار اینها برای خودم به درهم شکستن باورهای بر پایه ی کمبود بسیاااار کمک میکنه

    خدایاااا شکرت برای این همه امکان رستگاری

    ‌خدایااشکرت که حواست هر لحظه به ماهست و می‌دونی با ذهن خودمون قطعا گمراه میشیم

    ممنونم که رهامون نکردی

    خدایا ممنونم که بنده تو شدیم و از بند شیطان درآمدیم.

    دوستتون دارم 💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  2. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    به نام الله مهربان

    سلام ساناز عزیز

    اول اینکه نشونه ی الهام حال خوبت هست

    یعنی اگر مدتی هست روی باورهات کار میکنی (نه مدت خیلی تو طولانی،توی این فضا هستی )

    ورودی هاتو کنترل میکنی

    حس و حال خوب داری

    متمرکزی

    ایده ای به ذهنت میرسه الهام هست.

    اما نکته کنکوری اینه اون الهام باید با شرایط فعلیت بهم بخوره

    مثلا اگر ایده ات میخواد از کسی پولی قرض کنی

    وام بگیری یا هرچی این نمیتونه الهام باشه

    در واقع متوجه باش

    الهام یک ایده ی ساده میتونه باشه

    یکی از دوستان گفتن تولید کننده کیف بودن فقط مدل جدیدی از کیف رو تولید کردن که فروششان خیلی بالارفتن

    یا عزیزدیگری گفتن اون محصولی که تولید میکردیم ایده اومد رنگ صورتی هم بزنیم و فروش بالا رفت.

    یعنی فکر نکن باید ایده شق القمر باشه.

    که وقتی رو ذهنت کار کردی کمکم مقاومت کم میشه

    حالا اگه ذهنت گفت نه مثلا باید رشته م‌رو عوض کنم

    سه شیفت بیام سر کار

    یا این ایده های سخت تر

    ممکنه این باور معیوب و ترمزت باشه

    امیدوارم کمکت کرده باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: