چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت 3

سلام استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته‌ی گرامی و دوستان خوبم

خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم که یبار دیگه خدا بهم فرصت داد راجب چیزهای خوب صحبت کنیم راجب چیزایی که بهمون کمک میکنه

سوال : من چطور میتونم با همین توانایی ها با همین آگاهی ها با همین امکانات از 6 صبح تا 15 یا 17 بعد از ظهر کار کنم با کار فیزیکی و ذهنی سبک و ماهانه 20 میلیون تومن درآمد داشته باش؟ ( درآمد حال من 4 میلیون تومن یا صفر هست )

آیا من لایق این عدد هستم ؟ آیا من کافی ام ؟ من لایقم ولی کافی نیستم باید برای ورود به شغلی سابقه داشته باشم یا برای شغل های ادای به آفیس مسلط باشم

چرا این فکر رو میکنی ؟ چون آگاهی های استخدامی که هر روز دارم بررسی میکنم 80 درصدشون نوشتن باسابقه کاری یا شغل های اداری نوشته مسلط به آفیس درصورتی که من تو رشته ی خودم که اصلا سابقه کاری ندارم و فقط مدرک دارم و حتی به برنامه های آفیس هم مسلط نیستم و انگار از درون خودم رو لایق این نمیدونم که در شغلی که مرتبط با رشتم هست مشغول بشم چون باور کردم که توی رشته خودم هیچی بلد نیستم و وقتی واقعی به این فکر میکنم که چطور با شغل اداری میتونم به این درآمد برسم ذهنم میگه فکرشم نکن تو که هیچی بلد نیستی و باید خیلی چیزا یاد بگیری و این حس بد رو بهم منتقل میکنه و سرم میاد پایین

من باید به خودم یاد آوری کنم خیلیا که الان استخدام شرکتی هستن و الان دارن کارشون رو عالی انجام میدن ، در اوایل کار حتی زمانی که به استخدام شرکت در اومدم اونا هم اطلاعات خاصی نداشتند و تقریبا از صفر شروع کردن مثه مسئول it که ازش پرسیدم گفت : من در اوایل کار که استخدام شدم من فقط بلد بودم یه ویندوز نصب کنم رو کامپیوتر و کانفیگ کردن سیستم رو بلد بودم ، نه فقط ایشون خیلی از افراد دیگه هم موقع استخدام مبتدی مبتدی بودن

من باید به خودم یاد آوری کنم سابقه‌ای کاری مهمه ولی مهم تر از اون شخصیت طرف هست ویژگی های شخصیتی که درون خودش ایجاد کرده سرمایه ی اونه ، من خیلی آدم صادقی ام من فرد امین و امانت داری ام من فرد خوشرو و خوش اخلاقی ام و اینا سرمایه های منه و اینا مهمه . وقتی طرف فرد مغروری باشی و دیگران رو بی ارزش بدونه و فقط خودش رو ارزشمند بدونه با هرچقدر سابقه ای که داره میبینی بعد از یه مدت اخراجش میکنن و یه فرد بهتری رو جایگزینش میکنن به هیچ وجه در جهان کمبود وجود نداره و فرد مناسب دیگری رو جاش میزارن

من فردی هستم که انتقاد سازنده رو می‌پذیرم، 4 ماه پیش در کافه ای مشغول به کار بودم و صبحونه درست میکردم و خب سابقه ی خاصیم نداشتم و فقط توی خونه یه سری چیزا درست کرده بودم و کار رو از مبتدی شروع کردیم و کم کم کار رو یادم دادن و بعد از 20 روز ، من به کار مسلط شدم و اوایل کار پیش میومد صبحونه ها یکم میسوخت و بهم میگفتن سعی کن اینقدر جزغاله نشه ، منم میگفتم باشه دفعه ی بعد سعی میکنم اینجوری نشه و این انتقاد سازنده رو می‌پذیرفتم و این مسئولیت رو قبول میکردم که من باید تغییر کنم نه مشتری نه کارفرما و کم کم پیش رفت کارفرما چقدر ازم تشکر میکرد و می‌گفت من از شما راضی ام و مشتری ها هم از شما راضی اند ، می‌گفت مشتری هایی که قبلا بخاطر آشپز قبلی رفته بودن الان دارن میان بخاطر دستپخت شما ، آفرین کارتون عالیه و اینم میگفت که آشپز قبلی صبحونه که درست میکرد رو میسوزوند و هر بار بهش می‌گفتیم تغییری ایجاد نمیشد و چقدر از مشتری های ما بخاطر اون آشپز کلاً رفتن و دیگه نمیان . من توی 20 روز یاد گرفتم کار رو ولی شخصیتی که صادقه شخصیتی که انتقاد رو میپذیره و سعی در بهتر شدن داره ، خیلی بیشتر از این 20 روز طول کشید تا ساخته بشه ، و این شخصیت ساخته شده مهم ترین سرمایه ی منه این اصله

من باید به خودم یاد آور بشم اون چیزی که نیازه برای کار رو من دارم و مابقی چیز ها رو هم میتونم یاد بگیرم ، من قبول میکنم که کامل نیستم و مسلما با هر دانش و اطلاعاتی وقتی به کاری وارد میشم بازم نیازه یه سری چیز های جدید یاد بگیرم ، وقتی من با هر چقدر مقدار سابقه کاری وقتی به کاری وارد میشم بازم نیازه چیز هایی رو یاد بگیرم ، پس همین الان من کافی ام برای شروع اون کار ، باید بپذیرم هر چیزی که نیازه رو میتونم یاد بگیرم ، من توانایی یاد گرفتن و پیشرفت کردن رو دارم این باور از هر سابقه کاری بهتر عمل میکنه ، باوری که میگه من یه سری چیزا خواستم و یاد گرفتم و هر چیز دیگه ام که نیاز باشه میتونم یاد بگیرم ، من برای شروع کاری کامل نیستم و هیچ موقع هم کامل نخواهم بود ولی برای شروع کافی هستم .

من فکر میکنم باید روی احساس لیاقتم و عزت نفسم کار کنم تا باورم نسبت به خودم و توانایی هام تغییر کنه تا خودم رو باور کنم ، باور کنم از پسش برمیام و توی مسیر خدا بهم کمک میکنه ، باور کنم من تنها نیستم ، باور کنم کارا میتونه راحت انجام بشه وقتی خدا داره کار ها رو انجام میده

وقتی ریز میشم به گفتگو های ذهنیم ، میفهمم بیشتر از اینی که من نیاز به سابقه کاری دارم برای ورود به شغلی ، نیاز دارم خودم رو باور کنم ،نیازه که باورم نسبت به خودم و توانایی هام تغییر کنه باوری که هزار بار به خودم میگم : من آدم ضعیفی هستم ، من همیشه قربانی شرایطم ، من توانایی مدیریت زمان و همینطور مدیریت زندگیم رو ندارم ، من بی نظمم ، به هیچ وجه نمیشه روی من حساب کرد ، من آدمیم که همه چیز رو به مسخره میگیره ، من آدم ترسویی هستم ، من توانایی ارتباط با دیگران رو ندارم و….

اینا اون چیزیه که باید تغییر کنه تا جایگاه من نه تنها از لحاظ ثروت بلکه از همه لحاظ تغییر کنه ، بعد میرسم به جایی که فارغ از سابقه کاری فارغ از درآمد و یا هر چیز بیرونی دیگه خودم رو لایق کار عالی با درآمد عالی با پارتنر بینظیر ، روابط بینظر و لایق همه ی نعمت های خوب دنیا میدونم و تبدیل شدن ب چنین فردی راهش از دوره ی لیاقت و عزت نفس میگذره ، با چند بار مرور آگاهی های این فایل و این سوال که چیکار کنم درآمدم فلان قد بشه ، خدا چی جواب داد :)

رسول تو فقط روی لیاقت و عزت نفست کار کن بقش با من، نتنها به ثروت میرسی بلکه به همه چی میرسی، من همه چیز بهت میدم کاریت نباشه

این فایل یه تجدید میثاق با خداوند بود که گفت‌ : روی لیاقت و عزت نفست کار کن ، بقیش با من

مث این میمونه ، مثلا فردی توی شرکت نفت باشه بهت بگه تو فقط لیسانست رو بگیر دیگه بقیش با من (استخدام شدنت با من ) ، اینکه یه شخص عین خودمون چقدر حرفش رو باور‌ میکنیم ، دیگه خدایی که همه چیز رو میدونه باید چه ارزشی برای حرفاش قائل باشیم

ممنونم استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم از آگاهی هایی که منتشر میکنین