بچه که بودم، کادوی تولد مهمترین موضوع زندگی ام بود. با این حال در تمام دوران کودکی ام نه خبری از جشن تولد شد و نه کادوی تولد…
اما الان که نگاه متفاوتی نسبت به خودم و مهم ترین موضوع زندگی ام دارم، به خوبی میدانم که چرا هیچ خبری از کادو تولد نشد.
آن روزها نمی دانستم، وقتی با حسرت به کادو تولد دوستم نگاه می کنم، یعنی در حال دور شدن از خواسته ام هستم.
نمی دانستم وقتی بخاطر نداشتن چیزی ناراحتم، یعنی در حال دور شدن از آن هستم.
نمی دانستم وقتی درباره خواستهام احساس نگرانی دارم، یعنی در حال دور شدن از آن هستم.
نمی دانستم وقتی به بچه هایی حسادت می ورزم که به راحتی همان چیزی را دریافت می کنند که تمام آروزی من است، یعنی به خواسته ام چسبیدهام و نمی دانستم که چسبیدن به خواسته ها مساوی است با دور شدن و فاصله گرفتن از آنها.
مسئله مهم این است که تمام اتفاقات زندگی من وقتی تغییر کرد که، در درون من همه چیز تغییر کرد… وقتی نگاه من به خودم تغییر کرد… وقتی رابطه ام با درون، قلب یا همان انرژی که او را خدا می نامیم را مهم ترین موضوع زندگی ام دانستم و آموختم هرگز به هیچ خواسته ای هر چقدر مهم، نچسبم یا وابسته نشوم.
شما چه نگاهی درباره خودت داری؟
مهم ترین رابطهی زندگیات چیست؟
فارغ از اینکه دیگری شما را دوست دارد یا نه، چقدر خود را دوست داری و ارزشمند میدانی؟
فارغ از اینکه دیگری شما را باور دارد یا نه، چقدر خودت را باور داری؟
رابطهی تو با خودت، مهم ترین رابطه زندگی شماست و همه ی چیزهایی که در بیرون از خود تجربه می کنی، از دوستانی که داری، اتفاقات خوبی که تجربه می کنی، رابطهات با پول، رابطهات با عشق و مهمترین ارتباطات زندگیات و همه آنچه که میخواهی داشتهباشی، نتیجه این رابطه،است. یعنی به اندازهای که این ارتباط در درون خوب است، اتفاقات بیرون هم همانقدر خوب است و برعکس!
پس “به هر شیوه ای که می توانی”، خودت و چیزهای خوب اطرافت را تحسین کن و با اینکار میان ذهنت و روح هماهنگی برقرار کن… به هر شیوه ای که می توانی (با تغییر زاویه دیدتان) به احساس خوب برس و بعد همه ی چیزهایی که به دنبالش هستی، راهشان را به سوی تو پیدا می کنند…
مرتب به خودت یادآور شو که، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.
وقتی آن اطمینان قلبی را داری و آرام هستی، وقتی احساس شعف می کنی یعنی با خودت در صلح هستی. یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها و برکتها را باز گذاشتهای.
و یعنی تمام خواستنیها به سوی زندگیات در حرکت است.
پس این هدیه را از خودت و زندگیات دریغ نکن
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD240MB20 دقیقه
- فایل صوتی داستان هدیه تولدم18MB20 دقیقه
بنام خدا
روزنهم سفرنامه
هماهنگی بین روح وذهن
رها شدن از چیزهای که بهشون وابسته هستیم ورسیدن به هماهنگی وبه صلح با خود
امروز اتفاق جالبی برام افتاد امروز احساس کردم ازبچه هام دور هستم بچه هام هرکدوم برای خودشون به کاری مشغولند و انگار درخانه ای زندگی میکنند که همه چیز باید برایشان مهیا باشند وانگار اومدن امروز باشند وفردا بروند
امروز احساس کردم میتونم برای مدتی بچه هام رو رها کنم دیگه اون وابستگی قبل رو ندارم
امروز فهمیدم که یک چیز درزندگی من اهمیت داره واون خدا هست فهمیدم باید فقط به خودش متصل بشم فهمیدم همه چیز اونه
من زیادی روی بچه هام حساب میکردم وخداوند هم بدجوری زد پشت گردنم
طوری که به مرگ فکر کردم وگفتم وقتی آدم میمیره ازهمه چیز رها میشه امروز اصلا احساس ترس ازمرگ رو نداشتم
اما باخودم گفتم من باید ثروتمند بشم اون موقع راحتتر میتونم این دنیا رو ترک کنم
استاد میدونید چی فهمیدم رها شدن از وابستگی
به خودم اهمیت دادن بیشتر روی خودم کار کردند وصل شده به منبع
همه چیز اون هست فقط باید ازخودش بخوام نه ازفرزند نه همسر
فقط خودش خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تویاری میجویم
هیچ کس توی این دنیا جز خدا نمیتونه به آدم کمک کنه
امروز درس بزرگی بهم داد
روز نهم سفرنامه
سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم
چقدر همه چیز درزندگی انسان تغییر میکنه وقتی خود انسان تغییر میکنه
من تا حالا از بچگی یادم نمیاد برام تولد گرفته باشند وقتی دشت تولد بچه های دیگ رو میدم وکادو براشون میاورند خیلی من حسرت میخوردم میگفتم من برام تولد نگرفتند واین یک جور های برام عقد شده بود
سالها گذشت من روی خودم کار کردم اعتماد بنفسم رو پیدا کردم روی خلا های درونیم کار کردم یکجوری خودم رو وتوانمندیهام رو باور کردم فارغ از اینکه آیا بقیه من رو باور دارند یا ندارند خودم رو دوست داشتم فارغ ازاینکه آیا بقیه من رو دوست دارند یا ندارند و چند سال بعدش که روی خودم کار کردم اتفاقات عجیبی برای من روز تولد میفتاد
چندین و چند تولد برام میگرفتند چند روز متوالی دوستان مختلف میگرفتند شهرهای مختلف برام تولد میگرفتند
هدیه میاورنند که دقیقا توی یک اتاق خیلی بزرگ جا نمی شد آنقدر که من هدیه میگرفتم آنقدر که دوستان به من لطف داشتند خدا در واقعا به من لطف داشت که همچنین دوستانی رو به طرف من هدایت کرد
بعد فکر میکردم چقدر همه چیز درمورد تو تغییر کرد یادته یکروزی آرزو داشتی یکی روز تولدت رو یادش باشه حتی یک خودکار هم بهت هدیه میدادچقدر ذوق میکردی
الان ببین چقدر ادم بهت لطف دارند و برات هدیه میاورند چقدر دوستت دارند
و اون موقع به خدای خودم گفتم سپاسگزارم ازت ممنونم
🌺اگرما رها بشیم از انسانهاوتوروباورکنیم وبا توعشق کنیم واگر ایمانمون روتقویت کنیم اگر محتاج توجه دیگران نباشیم بس که توی وجود تو غرق هستیم خوبخود به ما توجه میشه خودبخود ما رو دوست می دارند خودبخود برای ما هدیه میگیرند خود به خود ارزشمند میشیم معروف میشیم مشهور میشیم محبت افراد به ما جذب میشه
(نهج البلاغه)اون قسمتی که حضرت علی به خدا میگه :تو کاری کردی که اسم من برروی زبانها بیفته تو باعث شدی که شهرت نیک داشته باشم من کار خاصی نکردم
همه ی اینها لطف بزرگی وفضل تو هست 🌺
میخوام امروز رو یک بهانه ای کنم
خیلی موقعها ما توی زندگیمان یکسری تضادها بهش بر میخوریم مثل تضادی که من برای روز تولد داشتم که هیچ کس تولد منو یادش نبود حتی اعضای خانواده ام وهدیه هم دریافت نمیکردم
این تضاد این عقده این حسرت با من بود که من روی خودم کار کردم و توجه کردم به روی خواسته هام و سعی کردم روی باور هام کار کنم و خودم رو تغییر بدم ایمانم رو تقویت کنم
خدا رو توی زندگیم اصل ببینم .رابطه خودم رو باخدا مهترین رابطه ببینم رابطه من با بقیه نتیجه رابطه من با خدا باشه
همه چیز توی زندگی من تغییر کرد
وقتی شما رها می شید وبه چیزی نمیچسبید وقتی چیزی براتون انقدر مهم نیست که وابستگی بهش پیدا کنید خودبخود همه چیز رخ میده
شاید من هرچقدر برام مهم بود که تولدم یاد بقیه میموند و برام کادو بگیرند هیچوقت این اتفاق نمیفتاد همینجوری که برای خیلی ها این قضیه خیلی مهم است باهمسرشون بحث میکنند چرا برای من کادو نگرفتی چرا اینجوری شده
وقتی که انسان خدای خودش رو باور میکنه وبادرون خودش رفیق میشه واقعا دیگ نظر بقیه دیدگاه بقیه براش دیگ مهم نیست با همه چیز در صلح هس بازندگی در صلحه اززیبایهاش لذت میبره خوشحاله شاده امیدواره عاشقانه داره با خدای خودش زندگی میکنه
نتیجه جالبی که اتفاق میفته اینکه همه چیز براش رخ میده همون تضادهای که درگذشته باهاش برخورد کرد همون کمبودها همون حسرتهای که درگذشته داشته خودبخود براش بوجود میاد این قانون رو به یاد من میاره، که تنها کاری که ما باید بکنیم برای اینکه همه چیز در زندگی ما عالی باشه اینکه با قلبمون دوست بشیم وشادی رو در قلب خودمون پیدا کنیم وجوری به مسائل نگاه کنیم که احساس بهتری به ما بده با خدای خودمون رفیق بشیم محتاج هیچ چیز هیچکس نباشیم
ازاینکه هستیم راضی باشیم همین چیزی که هستیم رو بهش افتخار کنیم ودوستش داشته باشیم بقیه رو دوستش داشت باشیم بخاطر اینکه اونها هم قسمتی ار خداوند هستند خودمون رو دوست داشته باشیم بخاطر اینکه ماهم تکه ای ار خداوند هستیم
نتیجه طبیعی این قضیه سلامتی شادی ثروت وارامش ودوستهای خوبه هدیه است و هرچیز خوبی که شما میخوابد واقعا هرچیزی که میخواهید خود به خود اتفاق میفته
به هدف چیزی نچسبید وابسته به یک چیزی نشید نخواید یک چیزی رو به زور بدست بیارید چون هیچ چیزی به زور بدست نمیاد
خودتون با خودتون در صلح باشید خود به خود ار بچه گی تا الان اتفاق میفته نمیخواد خیلی نگران باشید که کی اتفاق میفته لذت ببرید از زندگی تون خودش اتفاق میفته
وقتی سالهای بد من به این فکر کردم که آیا من این خواسته رو داشتم که دوستان برام تولد گرفتند دیدم نه من اسراری نداشتم خود به خود خودش اتفاق افتاد خودش رخ داد
وقتی که من با خودم در صلح شدم و روی باورهای خودم کار کردم. وقتی که من سعی کردم خودم رو بپذیرم و خودم رو دوست داشته باشم
وقتی من سعی کردم نظر بقیه برام مهم نباشه .وقتی سعی کردم برای دیگران زندگی نکنم خود به خود همه چیز تو زندگی من اتفاق افتاد
اگر شهرت نیکی هست .اگر موفقیتی هست همه ی اینها لطف خدا هست لطف خدا برای همه مردم هست
ولی برای همه مردمی که اون رابطه رو داشته باشند
بقول قرآن خداوند میفرماید :عجابت کنید مرا تا اجابت کنم شما رو
وقتی که این رابطه اتفاق میفته وقتی درست ما این رابطه رو با خدای خودمون برقرار میکنیم همه چیز خود به خود درست میشه
منظور من ارتباط با خداوند یک رفتار و یک دین خواست نیست منظور من قلب هست یک موضوع درونی وعاشقانه هست یک موضوعی که فارغ از دین ومسلک وعقیده و هرچیز دیگی هست
یک چیزی که انتها احساس فوق العاده هست احساس یگانگی با منبع جهان هستی هست احساس دوست داشتند خود احساس دوست داشتن دیگران احساس زیباییهارو دیدن احساس اینکه وقتی توی این هوا هستی همه چیز رو زیبا میبینی وقتی توی هر فضای هستی نه این فضای که زیبا است خودش
حتی توی فضاهای معمولی هستی همه چیز رو زیبا میبینی عطر خدواند رو همه جا احساس میکنی احساس اینکه خودت رو عاشقانه دوست داری از این که هستی از زندگی گذشته ای که داشتی از سختیها ی که کشیدی همه چیز رو دوست داری تو زندگیت حتی روزهای تلخ زندگیت ومیدونی ومیفهمی که آن روزها روزهای بودن که برای تکا ملت نیاز بودند برای پیشرفت نیاز بودن وقسمتی از وجود مون توی اون روزها تکامل پیدا کرد و خواسته های ما مشخص شد و اون تضادها بهت کمک کردند تا تو خواسته های جدیدی داشته باشی و باعث بشی جهان گسترش پیدا کنه
وقتی که به همه چیز در صلح هستی با همسرت با فرزندت با دوستانت با خدا با دولتت با رهبر با ریس جمهور با هرکسی که هست با کارمندت با ریست
وقتی همه چیز رو از زاویه خداوند ببینی وبفمهی که همه چیز سر جاش هست درست است و هیچ اشکالی در کار نیست ولذت ببری از خودت همه چیز خود به خود درست میشه همه چیز لذت بخش میشه همه اتفاقات رخ میده
این روز بهانه کردم برای اینکه این حرفها رو بزنم و اون چیزهای که نداشتیم باعث حسرتمون نباشه
به موقعش همه ی اون خواستها اجابت میشه وقتی ما در هماهنگی قرار میگیریم وقتی که ما حسرت نمیخوریم وقتی ما از موفقیت بقیه خوشحال میشیم وقتی از کادو تولد دادن به بقیه لذت میبریم اینکه بقیه جشن میگیرند لذت میبریم از موفقیتشان معلوم هست که ما با خودمون در صلح هستیم معلوم هست که ما از زاویه خداوند به جهان نگاه میکنیم به مردم نگاه میکنیم اونوقت هست که همه چیز خودبخود اتفاق میفته
برای شروع سال جدید
سعی کنیم نحوه تفکرمون رو عوض کنیم و باور کنیم همه چیز همه چیز فقط به نحوه تفکرمون دیدگاه ما بستگی داره همه خواستهای ما داده میشه و همه شما رو دوست خواهند داشت وقتی با خودتون در صلح قرار میگیرید
وقتی شما عشق رو از درون خودتون پیدایش میکنید نه بیرون خودتون
وقتی شما تصمیم میگیرید که تنها قدرت جهان هستی رو خدا ببینید و اون رو باور کنید وازاون بخواهید ورابطه خودتون رو با اون تقویت کنید خود به خود بقیه روابط واتفاقاتون خودش درست میشه و لازم نیست کار خاصی دیگه ای انجام بدید
من همه چیز رو خیلی راحت بدست آوردم. من مخالف اون افرادی هستم که میگویند انسان برای رسیدن به موفقیت باید زجر بکشه پدرش در بیاد پوستش کننده بشه
من مخالف اون افرادی هستم که ادمهای موفقی وقتی میان مصاحبه میکنند میگویند فکر میکنی ما همینطوری به موفقیت رسیدیم مازجرها کشیدیم .ما بدبختی ها کشیدیم .
وقتی من توی بندرعباس بود اون روزها باعث شده خواسته های امروزم شکل بگیره و دلیل اینکه من خیلی راحت همه چیز رو بدست آوردم و راحت هم بدست میارم همین الان تصیمیم گرفتم روی خودم روی باور هام روی رابطه خودم وبا قلبم کار کنم .سعی کردم توی دنیای خودم بیشتر باشم و
روی هماهنگ کردن ذهن و روح ام کار کنم تا اینکه به مسائل بیرونی
مسائل بیرونی خودش درست شده خودش اتفاق افتاده باور کنید
بعضی موقعها گمراه میشم .بعضی موقعها حواسم پرت میشه میام روی مسائل بیرونی تمرکز میکنم میخوام یک چیزی رو درست کنم وهرچقدر تقلا میکنم نتیجه کمرنگ تر میشه بعد دوباره میام روی خودم کار میکنم .دوباره یادم میاد قانون رو بعد دوباره خودش همه چیز خود به خود درست میشه
اگر همه چیز رو راحت بدست آوردم تو هم میتونی خیلی ساده بدست بیاری فقط باید زمان زیادی رو بزاری روی خودت روی کار کردن
باید ورودیهاترو کنترل کنی باید باورهات رو تغییر بدی .باید تصیمیم بگیری باید متعهد باشی و روی خودت کار کنی وبعد اتفاقات خودش رخ میده و همه چیز تغییر میکنه
خدایا شکرت که به من این اگاهیهارو داد (استاد) و استاد عزیز این اگاهیهارو به ما داد واقعا سپاسگزارم
زندگی ما میتونه خیلی ساده و قشنگ وزیبا و راحت باشه اگر ما از قانون استفاده کنیم .اگر ما روی باورهامون کار کنیم .
وقتی من میگم روی باورهامون کار کنیم (بچه ها میگند چطوری نگاهمون عوض کنیم )
منظورم این هست که نگاه همون رو در هرلحظه اززندگیمون جوری تغییر بدید که احساس کمی بهتر به ما بده منظورم همین هست
منظورم این هست که اگر رفتار نامناسبی از همسر وفرزندمون دیدیم جوری نگاه کنیم که این رفتار نامناسب مارو اذیت نکنه وبه ما احساس بهتری بده
اگر رفتیم جایی و مردم داشتند بد رفتار میکردند با همدیگه یا با ما چوری نگاه کنیم وبگیم شاید من هم اگر بودم بد رفتار میکردم جوری نگاه کنیم که حالمون بهتر باشه
بیخیالتر باشیم دریک کلام
راحت تر بگیریم زندگی رو دریک کلام
و کسی میتونه راحت تر بگیره .کسی میتونه قشنگتر دنیا رو ببینه که روی فکرش وباورهاش کار کرده باشه .خدا رو بیشتر باور کرده باشه وبه چیزی تو زندگی نچسبیده باشه
چیزی براش مهم نباشه. چیزی براش انقدر مهم نباشه که شب وروز بهش فکر کنه ونگرانش باشه
وقتی شما نگران چیزی هستید اون چیزی خیلی بیش ازحد برای شما مهم شده باشه که باعث شده برای شما نگرانی ایجاد کنه .نگران نرسیدن بهش .نگران ازدست دادنش.نگران هرچیزی که بهش بگی احساس بد
حالا احساس بد کی میاد؟؟؟؟؟
موقعی که ما خیلی زندگی رو جدی میگیریم .همه چیز رو خیلی جدی میگیریم .ولی خداوند نگاهش این طور نیست
دیدگاه خداوند این هست که همه چیز بصورت طبیعی خودش در زمان مناسب اتفاق میفته
چیزی رو جدی نگیرید .جدی منظورم این هست جوری نگاه نکنیم که اذیت بشی .خیلی خونسرد تر باش .خیلی ارومتر باش .وبعد میبنی که اتفاقاتی که سالها بدنبالش بودی وتلاش کردی وهزینه کردی .دعوا کردی داد زدی بخاطرشون و اتفاق نمیفتاد اون موقعها الان براحتی داره اتفاق میفته
بدون اینکه تو بخوای تلاشی بکنی بخاطرش
مسیر جهان اینطور هست .بخاطر اینکه خداوند بیشتر از شما میخواهد تا به خواستتون برسید
بخاطر اینکه وقتی شما به خواستتون می رسید جهان گسترش پیدا میکنه. بخاطری که روند طبیعی جهان اینه. اگرما طبیعی باشیم و اتفاقات طبیعی جهان رو تجربه میکنم اما اگر ما غیر طبیعی باشیم اتفاقات غیر طبیعی برای ما رخ میده
این قانون هست هر جوری که ما هستیم همون اتفاقات رو تجربه میکنیم هر جوری که نگاه میکنیم همونجور میبینیم
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
که ازشما پناه نشود سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها
که ازروی طبع سخت میگیردجهان برمردمان سخت کوش
قانون جهان این هست اگر آسون بگیری بعد جهان بر تو اسون میگیره
اگر سخت بگیری جهان بر تو سخت میگیره
هرکسی که این نگاه حافظ رو داشته باشه به همین نتیجه ای میرسه که حافظ رسیده همین الهاماتی رو دریافت میکنه که حافظ در یافت میکرده
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم ازاین همه آگاهی که بصورت رایگان در اختیار ما میزارید مریم عزیزم ازشما ممنون هستم بابت متن انتخابی هرفایل که وقتی مطالعه میکنم سعی میکنم که فایل رو با دقت بیشتری گوش بدم وهم زمان بنویسم
استاد جان این چیزهای که گفتید اسان بگیر
وقتی داشتم کلمه به کلمه جملات رومینوشتم ذهنم مقاومت میکرد که ۲روز نوشتن برای من طول کشید
مگر میشود آسان گرفت یعنی چی این همه سال من طور دیگی زندگی کردم که بخاطر نداشتن یک چیزی تمام تلاشم رو بکنم جنگ ودعوا را بندازم آخر هم هیچی به هیچی
الان هم که دارم روی خودم کار میکنم
ذهنم میگه زود باش برو بباف عروسک تا نبافی هیچی باز منم یاد میره ناراحت میشم عصبی میشم من چسبیده هستم به درامدم حالا می فهم چرا به درآمد نمیرسم چون حس بد دارم میخوام زود زود تقلا کنم اما با احساس بد وازاخر هم هیچی بدست نمیاورم
اما خداوند از دستانش برام پول میفرسته استاد همسرم هرچقدر بخوام بهم پول میده دستی از دستان خداوند اما قبلا برای پول جنگ ودعوا میکردیم اما الان بدون اینکه من چیزی بگم به راحتی به من پول میده که هرچی دوست دارم بخرم
ا
استاد تازه داداشم بهم زنگ زد گفت مریم اگر پول میخواهی من بهت بدم برو برای بچه هات لباس عید بگیر گفتم نه داداش پول هست
من چیکار میکنم این روزها دارم سعی میکنم ادم خوبی بشم بشم رفیق جوون جوونی خدا بشم همون مریمی که خدام میخواد میخوام امشب برم توی آغوش خدا محکم بغلش کنم بگم خدایا جونم ممنون بخاطر همه چیزهای که درزندگی به من دادی خدا جونم ازت ممنونم
خاله ام امروز زنگ زد گفت همه چیز گرون شده وشکایت میکرد که نمیشه لباس خرید ولی من درجوابش گفتم خدایا جون لباس پیدا میشه با قیمت مناسب برای ما هست ارزون هم هست بعد گفت جای رو سراغ داری که لباس ارزون بده منم گفتم من حسم خوبه مطمئن هستم با قیمت مناسب برای من هست بعد خندید
حالا من همون مریمی هست که دوسال پیش مثل خاله ام بودم ناراحت و نگران پول نداشتن و بیشتر پولها روی قرضها میرفت
اما امسال چی من ۴ میلیون پول دارم که هیچی کاری نکردم وهمسرم بهم داد که هرچی دوست داریم برای خودمان بخریم
استاد امروز خواهرم بهم زنگ زد وشکایت میکرد که پول نداره برای خرید یادم میاد من همون آدمی بودم که سالهای سال با نداری سر میکردم و یک دست لباس خوب نداشتم که توی عروسها بپوشم ام خواهرم یک چمدان پراز لباس با درآمد عالی همسرش پولدار بود و مریم قربانی شده بود ولباس نو نداشت
اما امسال مریم سالهای قربانی شده کارت داره که پول داره ومیتونه بدون استرس خرید کنه حتی بهترین آرایشگاه رفته برای خودش وقت گرفته که موهاشو رنگ بزنه
چون مریم میدونه لایق بهترینها هست میخواد به خودش احترام بزا ره و ارزش قائل بشه
استاد چی بگم از زندگیم که داره هرروز بهتر میشه درست مشکل هم هست اگر حالم بد میشه میرم سریع روی کاغذ می نویسم وبعد دید مثبت می نویسم وبعد آتیش میزنم انگار تمام اون نجواها از بین میرند با این کار
استاد عزیزم و مریم عزیزم بسیار سپاسگزارم ازشما
و دوستان گرامی که کامنت میزارند
استاد عزیزم تولدتون هم مبارک باشه نمیدونم ۱۹ اسفندماه بودید بهتون تبریک میگم و امیدوارم سالهای بیشماری درکنار ما و مریم عزیز ومکاییل عزیز باشد
بنام خدای فراوانی
سلام استاد و خانم شایسته عزیزم و دوستان همفرکانسی من خیلی خووش حال هستم کامنت دوستهای که مثل در حال این سفر هستند رو میبینم ومیخونم و میبینم تنها نیستم دوستهای دارم که همسفر من هستند
استاد عزیزم باز هم چه خوب قانون رو توضیح دادید استاد پیشاپیش تولدوووتون مباررک وبه همه ی خواسته ها و آرزوهای بی نهایتتون برسید ودرپناه خداوند همیشه در صلح و ارامش باشید درکنار مریم عزیز ومایک مهربونم
استاد این همه دعا براتون کردم که به خودم برگرده 😂 میدونم شما در فرکانس عالی هستید و احتیاج به دعای من ندارید
ولی من براتون دعا کردم
چقدر خوب قانون رهایی رو گفتید ونچسبیدن به آرزوها هرچی میگذره دارم قانون رو بهتره درک میکنم بیشتر با خودم در صلح هستم بیشتر آدمها ازمن دور شدند ومن در خانه و کنار فرزندانم و همسرم خیلی ارامش دارم طوری که همیشه دنبال این ارامش بودم
الان نزدیکه عید بعضیها در حال تکاپوی خرید عید هستند اما من خدایا شکرت در ارامش بسر میبرم ومیدونم همه چی براحتی برایم مهیا میشود
خداوند رو خیلی بهتر درک میکنم طوری که قدرتمند بینهایت هست وخیلی خوشحال هستم که به این درک رسیدم
خیلی بیشتر از قبل با خودم در صلح هستم جواب سوالاتم رو پیدا میکنم وکلا درحال خوب وعالی بسر میبرم
یک امید یک ایمان در وجودم روشن شده جوری که خیالم راحت شده که برای رسیدن به خواسته ها فقط فقط باید روی خودم کار کنم و این منو خیلی ازدرون شاد کرده
اگر همسرم فرکانس منفی می فرسته دیگ ناراحت نمیشم بلکه درمورد قانون میگم و اون هیچی نمیگه بعداز چند دقیقه میبینم کلا رفتارش متفاوت شده یعنی خودش پیشنهاد میده بیا فلان چیز رو بریم بخریم
راستی استاد چقدر خدا مهربونه چقدر قدرتمند امشب دارم بعداز مدتها کتاب چگونه فکر خدارو بخوانید رو میخونم
استاد عزیزم کلا امسال یعنی شروع سال جدید احساسم میگه سال خیلی خوبی دارم احساس میکنم مدارم بالا وبالاتر میره
با تشکر از مریم عزیزم و استادگرامی