داستان هدیه تولدم - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
افرادی هستند که همیشه همه چیزشان درست است و به قول ادمها بسیار خوش شانس هستند.
در زمان مناسب در مکان مناسب قرار دارند.
مهم ترین رابطه ای زندگی ام رابطه ام با خداست و این تنها رابطه ای است
که دارم. و دیگر همه چیز به غیر از ان فرع هستند.
یعنی باید یادبگیرم که تا تمرکز روی اصل نگذاشتم حق ندارم به فرع حتی فکر کنم.
سکان تماما باید به دست این نیرو باشد انوقت هر لحظه اش اعجاب برانگیز خواهد بود.
من موجودی از جنس خداوند هستم و بس ارزشمند انقدر که حتی بدون هیچ دلیل
صرفا همین که به این دنیا امده ام ، لایق بهترینها هستم.
گفتن من لایق بهترین ها هستم کار ساده ایست اما باید دید که در عمل چگونه رفتار میکنیم.
من انسانی هستم که میتوانم زندگی ام را انطور که میخوام با فرکانس هایم خلق کنم.
زیرا تمام اتفاقات زندگی ام بدون استثنا نتیجه ی فرکانس هایم است.
من موجودی هستم که حتی از دل هیچ خواسته هایش را خلق میکند.
و همواره متصل و در حمایت و در هدایت تنها فرمانروای جهانیان هستم.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که اینقدر به من داده ای که نمی دانم چگونه سپاسگزار
تمامی نعماتت باشم؟
اینجا میخواهم در مورد موضوع رهایی صحبت کنم.
رهایی و چسبیدن به خداوند.
همین چند هفته پیش وابسته خیلی چیز ها و خیلی ادم ها بودم اما وقتی توحید
را بهتر درک کردم به پرواز در امدم.
ما تمام خواسته هایمان را تنها برای احساس بهتر میخواهیم
در حالی که دلها تنها با یاد خداوند ارام میگیرند و نه هیچ عامل بیرونی دیگری.
از طرفی دیگر تمام ان خواسته ها برای من همان دو سه روز اول کاملا بدیهی میشوند
و اصلا سوپرایز نشدم از یک جایی به بعد هنگام رسیدن به خواسته هایم.
یعنی من احساس خوب را جایی یافتم که ابشخورش انجاست .
بنابر این با هماهنگی با خداوند به احساس خوب میرسم و این همان زندگی
است که به دنبالش بودم. و خودش دیگر بقیه ی کار هارا انجام میدهد.
زندگی به من در همان دوران بچگی اموخت که به هیچ چیز و هیچکس جز خدا وابسته نشو
و اکنون نیز خوب میدانم به چه نیرویی وابسته ام.
اکنون خوب میدانم که اگر این نیرو نبود اگر هدایت هایش نبود منی نیز وجود نداشت.
خدایاشکرت که با درک توحید جدید نگرانی هایم کمتر شد.
اصلا عوامل بیرونی وجود ندارد تماما انچیزی که وجود دارد خداست.
در صلح بودن با خودم یعنی هماهنگی با تنها فرمانروای جهان.
وقتی با او باشم همه چیز خود به خود درست است.
هر وقت به او توکل کردم او همه چیز از همه جا به من داد.
تنها رابطه ایکه باید انرا جدی بگیریم و ابتدا انرا درست کنیم رابطه مان با
خداوند است . این تنها رابطه است این اصل است زمانی که روابط دیگر را
اصل قرار میدهیم شرک میورزیم. درحالی جز خدا در جهان وجود ندارد.
این رابطه تمام ابعاد زندگی مارا کنترل میکند.
من لایق بهترینها هستم بدون هیچ دلیلی که بخواهم به خودم اثبات کنم
من بنده ی خداوند جزئی از این نیرو هستم که میتوانم از دل ناخواستهها
و تضاد ها خواسته هایم را بسازم و جهان را رشد دهم.
لذت بخش ترین کار زندگی ام این است که خداوند را در تک تک ذرات این عالم پیدا کنم.
زیرا باور دارم تنها قدرت خداوند است .
میتوانم انرا ببینم که به شکل های مختلف برای هدایت من می اید
تمام نعمت ها سلامتی ها ثروت ها روابط خوب شادی ها و… تنها از سوی خداوند است .
و هر نتیجه ی بد مربوط به خودم است زیرا تنها من هستم و خداوند که قدرتش
را در دست فرکانس هایم قرار داده.
زمانی که روی این هماهنگی کار میکنم یکسری قدم ها الهام میشوند .
نشانه ای بسیار واضح انها این است به محض الهام انها چنان عشق و اشتیاقی و احساس
خوبی در من به وجود می اورند که خواب را از من میگیرند .
من تنها باید بندگی او را بکنم و عمل کنم کار من خدایی نیست که نتیجه ی کار
را بسنجم.
در صلح بودن با خود یعنی هماهنگی یعنی همان اصل.
یعنی احساس بسیار خوب و متصل بودن به نیروی درون.
ان وقت در زمان درست در مکان درست قرار داریم.
همه چیزمان خود خود درست و طبیعی پیش میرود.
بدنمان روند طبیعی سلامت خودش را از سر میگیرد.
ما به طرز عجیبی به سمت خداوند بیشتر و سپاسگزاری بیشتر هدایت می شویم.
اما چگونه با خود هماهنگ شوم؟
سپاسگزاری و تحسین زیبایی ها و تمرکز بر روی کوچکترین نکات مثبت.
این مهم ترین رابطه ی زندگی ام است و بر همه چیز مقدم.
ساختن این باور که من در این عالم تنها هستم.
من در دنیای مجزای خودم با خدای خودم دارم زندگی میکنم و بس و نه با انسانهای
دیگر که هچیچ ارتباطی با انها ندارم.
و خداوندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و تنها کسی که میبینم.
چگونه می شود خدارا ندید؟!!!
در واقع در همه چیز باید خدارا مشاهده کنیم.
اصلا دیگرانی در زندگی من وجود ندارند و فقط و فقط دستان خداوند هستند.
وقتی هماهنگ میشوم به خداوند که تنها منبع نیرو است متصل میشوم.
چرا دلها تنها با یاد خدا ارام میگرند؟!
زیرا تنها نیروی جهان تنها منبع نعمت و ثروت جهان خداست.
و همانا توکل بر خداوند برای من کافیست.
با این نگاه خیلی بهتر توحید را درک میکنم و اجرا.
خیلی کمتر نگران وجود قدرت های بیرونی پوچ هستم.
تنها من هستم و خدای خودم و باهم انگونه که لیاقت دارم و دوست دارم زندگی ام
را میسازیم و چه لذتی دارد این هماهنگی.
اصلا دیگرانی وجود ندارند که بخواهند تاثیری بگذارند .
این فایل در مورد جادویی صحبت میکند که برایمان همهچیز میشود.
تمرین در صلح بودن با خودم
زندگی در لحظه
هماهنگی با خداوند
تسلیم رب.
قرار گرفتن در زمان مناسب در مکان مناسب.
افرادی هستند که همه چیزشان به طرز عجیبی درست و بی عیب تر است.
افرادی که از درون به خداوند متصل هستند.
خیر و شرشان به انها الهام میشود .
و انها با جسارت و ایمان به ان عمل میکنند.
و در هدایت پرودگار قرار دارند و نه غمی دارند و نه ترسی.
مهم ترین رابطه ی زندگی ام رابطه با خداوند است و باید برایش
زمان بگذارم زیر اوست که همه چیز را مدیریت میکند.
او سرپرست و مولای ماست.
او فرمانروای جهانیان است.
این هدیه بسیار ارزشمند را از خودت و زندگی ات دریغ نکن.
این قایل دقیقا همان اصل کیهانی را توضیج میدهد.
و تفاوت میان انها.
همیشه از افرادی که همه چیزشان درست است به شدن خوشم می اید.
و همیشه در پی این بودم که مانند انها بشوم.
و وقتی با این اصل اشنا شدم داستان را فهمیدم.
الان هماهنگی کمتری دارم اما به خوبی میتوانم زمان هایی را به یاد اوردم
که به شدت هماهنگ بودم و چقدر خوب زندگی میکردم چقدر زندگی لذت بخش تر بود.
الان نیز دوباره در پی ان هستم که مانند همان روز ها زندگی کنم و حتی بیشتر
از پیش هماهنگ شوم.
من از هر مسئله ی بزرگترم و قادر به حل هر مسئله ای هستم که با ان برخورد میکنم.
من لایق بهترین ها هستم. کافیست بند ها را از وجودم باز کنم.
این مهمترین کار زندگی من است این مهمترین رابطه ی من است.
این مهمترین سرمایه گذاری من است. این لذت بخش ترین کار است.
ترکیب ان با کارهای مورد علاقه ام ترکیب جادویی میسازد که به
جایی میرسم که میگویم موجود شو و موجود می شود.
بیشتر باید جاری باشم سپاسگزار تر متعهد تر.
حتی اگر شیطان بگوید این مسیر جواب نمیدهد همان روز های
هماهنگی ام را به یاد می اورم و میگویم دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباسو.
مهمترین کار من این است که با خودم در صلح باشم.
این از همه چیز مهمتر است.
افرادی هستند که همه چیزشان به طرز شگفت انگیزی درست است.
همواره در زمان مناسب در مکان مناسب اند.
همه چیز به نفعشان رقم میخورد.
باید برای مهمترین رابطه ی زندگی ام وقت بگذارم.
رابطه ای که همه چیز برایم می شود.
من لایق بهترین های هستن بدون هیچ دلیلی.
من موجودی هستم که می تواند با فرکانس هایش شرایط دلخواهش را خلق کند.
این ها همه نشانه هایی از هماهنگی بین ذهن و روح است.
همینطور نشانه های عدم هماهنگی نیز بسیار واضح است.
و درست در نقطه ی مقابل هم قرار دارند.
تنها کار زندگی من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روحم است.
عاشق ان اطمینان قلبی و شعف درونی هستم.
و این همان هدیه بزرگ است که ارزشش از کل جهان بیشتر است.
درسی که امروز گرفتم این است که
در هر شرایطی باید ابتدا سکوت کنم و به درونم نگاه کنم
و ببینم او چه می گوید و همان را انجام دهم.
و به الهامتم عمل کنم به جای اینکه واکنشی بخواهم عمل کنم یا به حرف
کسی دیگر گوش کنم. این است جدال بین ذهن و روح.
من تعهد دادم که در هر شرایطی در این مسیر بمانم و ادامه دهم.
در هر شرایطی و اصلا برایم واقعا فرقی نمی کند.
دیگر به خودم اجازه توجه به ناخواسته هایم را نمی دهم
زیرا می دانم که چقدر سمی هستند زیرا الان خیلی بهتر اساس و کارکرد
قانون را می دانم.
تمرین و تعهد روزانه ی دیگرم در صلح با خودم است
و لذت بردن با خداوند. هر چقدر بیشتر این تمرین را انجام میدهم
احساس میکنم بیشتر در کنار خداوند هستم و بیشتر در مکان و زمان درست قرار میگیرم.
در این جهانی که بی نهایت ورودی و مدار وجود دارد
من باید انتخاب کنم و تنها به حرف یک نفر گوش کنم.
مهم ترین رابطه ام نیز با نیروی درونم خداوند است.
زیرا بدون این رابطه من یک مرده ام.
و دیگران را باید حذف کنیم.
من انسانی بسیار ارزشمند هستم بدون هیچ دلیلی.
و خیلی از اینکه مثلا به جاهای ارزشمند بروم لذت میبرم و درونم خوشحال میشود.
زیرا ارزش واقعی من انها هستند.
تمرین و تعهد دیگر تحسین و الگو گرفتن از دیگران است.
که این هم می شود توجه به خواسته ها.
همه چیز از در صلح قرار گرفتن با خودم اغاز شد.
هر چقدر از اعجاز این هماهنگی ها بگویم کم است.
زیرا این زمانی است که به ارامش و اطمینان قلبی دست پیدا می کنم.
و این همواره مهم ترین رابطه ی من است.
وقتی در هماهنگی با تنها فرمانروای جهان هستم،
در زمان درست در مکان درست هستم ، انرژی ام مثبت است و ارامم.
یا به قول بعضیا خوش شانس می شوم. حال هر چه به این هماهنگی ادامه دهم
پایداری ان بیشتر می شود. لذا تنهایی زندگی کردن را ترجیح میدهم
زیرا نمی خواهم کسی مانع مهم ترین رابطه ام شود.
و بزرگترین پاداش این رابطه همان احساس ارامش ، خوب و اطمینان قلبی است که با دنیا قابل تعویض نیست.
این نیرو تمام ارتباطات زندگی ام را کنترل میکند.
یعنی اگر رابطه ام در حال بهبود باشد با دیگران نیز همینطور است و برعکس.
دوست دارم سکان رابه دست این نیرو بسپارم که بسیار به کار خویش چیره است.
من موجودی بسیار با ارزش هستم تنها به این دلیل که به جهان امده ام.
من موجودی هستم که می توانم زندگی ام را از دل هیچ خلق کنم.
این رابطه مانند هر چیز دیگری مانند غذا اب و تنفس برایم ضروری است.
موجودی که قادر است از دل ناخواستهها و تضادها، خواستههایش را بسازد و جهان را رشد دهد.
در صلح قرار گرفتن با خود یعنی به هیچ چیز جز خداوند وابسته نباشم.
من عاشق تغییرات عمیق درونی هستم. زیرا ریشه ها وقتی تغییر کنند شاخه ها و برگهای ان نیز تغییر می کنند.
سوال خیلیهاست که چگونه باید با خودم در صلح باشم!
پاسخ من این است که در صلح بودن با خود از هماهنگی با خود و خداوند آغاز می شود.
خدااایی که آرام بخش دلهاست. خدایی که قلبها تنها با یاد او آرام می گیرند.
آری افرادی را می شناسم که به طرز عجیبی همه ی رفتارشان و کارهایشان از کار درست در می آید.
اصلا انگار همه چی آنها درست است. یا به قول شما همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب اند.
آری اینها مهم ترین رابطه ی زندگی ماست. چیزی مهمتر از خداوند در کیهان برای ما نیست.
در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.
من لایق بهترین ها هستم فقط به این دلیل که بنده ی خداوند هستم و در این راه تلاش میکنم.
هر چقدر از اینکه وقتی با خودم و خدایم در صلح قرار میگیرم بگویم کم گفتم.
مهمترین پاداش آن در همان لحظه به شکل احساس آرامش و اطمینان درونی است.
و سپس می بینم که همه چیز روند پیشرفت خودش را آغاز می کند تا به آنچه که می خواهم نزدیک و نزدیک تر شود.
اصلا دیگر از احساسم می دانم وقتی در این فرکانس هستم دارم در همه ی جنبه های زندگی ام پیشرفت می کنم.
و هر وقت از این فرکانس خارج می شوم باز می فهمم و دوباره باید تلاش کنم تا در این فرکانس قرار بگیرم.
یکی از مهمترین عواملی که من را از این احساس دور می کند زندگی کردن با افرادی است که به شدت منفی هستند.
من که دارم کار خودم را انجام می دهم امیدوارم که خداوند مرا از این طرز تفکر و سبک زندگی های انسان ها که درون من با آن ناهماهنگ است
دور سازد . و پناه می برم که خدا از هر چه مرا از او دور سازد.
آری من نیز تا چند وقت پیش منتظر اتفاقاتی مانند کادوی تولد بودم اما با درک این فرکانس فهمیدم که جهان چگونه کار میکند.
مسئله مهم این است که تمام اتفاقات زندگی من وقتی تغییر کرد که، در درون من همه چیز تغییر کرد… وقتی نگاه من به خودم تغییر کرد… وقتی رابطه ام با درون، قلب یا همان انرژی که او را خدا می نامیم را مهم ترین موضوع زندگی ام دانستم و آموختم هرگز به هیچ خواسته ای هر چقدر مهم، نچسبم یا وابسته نشوم.
چقدر جالب و تفکر بر انگیز که می گویید پس این هدیه را از خودت و زندگیات دریغ نکن.
آری تمام اتفاقات زندگی ام نتیجه ی باور ها و فرکانس های من است.
آری این فایل یعنی صلح با خود یعنی هماهنگی با خود و خدای درون.
یعنی اگر این هماهنگی را داشته باشم آن وقت نتایج می آیند. یاد گرفتم که اینقدر هدف و خواسته هم دارم
و اینکه متکی به خودم باشم محتاج محبت و عشق کسی نباشم. یاد گرفتم فقط محتاج و نیازمند ربم باشم.
یاد گرفتم که فقط بندگی او را بکنم و او نیز بر کار خویش چیره است. وظیفه ش است که برای من اربابی کند.
زیرا از وقتی که خداوند درونم را پیدا کردم و فهمیدم جانشین خداوند هستم دارم زندگی می کنم
و نعمات رو هی بیشتر دریافت می کنم و الا قبل از این هیچی نداشتم بدبخت و بیمار بودم.
سوال خیلیهاست که چگونه باید با خودم در صلح باشم!
پاسخ من این است که باید ابتدا خدای درون را پیدا کرد. من از همین راه ربم را پیدا کردم.
یعنی اینقدر ضربه ها خوردم که فهمیدم نباید روی هیچ کس حساب کرد و بعد از مدتی فهمیدم باید روی رب حساب کرد
و این راه را شروع کردم و تا الان که چند ماهی بیش نیست راضی راضی هستم.
من فقط یک چیز را عامل می دانم آنهم توحید و رب است. بقیه موارد که می گویند تکنیک و راه حل هستند
از توحید و اعتماد به رب سرچشمه می گیرند. و هر چه بیشتر پیش می روم اهمیت این موضوع اصلی را بیشتر درک می کنم.
بیشتر درک می کنم که این فقط خداست که تنها نیروست که دارد مرا هدایت می کند و اتفاقات را برایم رقم می زند.
کافی است خودم را با او هماهنگ کنم. الان می فهمم که چقدر در گذشته به خودم ظلم می کردم
آری بعضی افراد هستند که مثل جت درحال پیشرفت هستند هر کاری می کنند درست است.
طوری است که افراد دیگر وقتی می ترسند پیش او می روند و به او اعتماد می کنند و از او انرژی می گیرند.
دلیل اینکه این افراد در زمان مناسب در مکان مناسباند، این است که سکّان زندگی را به دست نیرویی سپرند که قادر است همه روابط ما با دنیای پیرامونمان را به بهترین نحو برنامهریزی و مدیریت نماید. نیرویی که درون همهی ماست و همه ما به یک اندازه به آن دسترسی داریم.
آری قشنگ این نیرو به من الهام می کند خیر و شر را. هدایت می کند و برایم به شدت کافیست.
در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.
آری من بنده ی خداوند است چه فضیلتی از این بالاتر که همه جهان هم به تسخیر من در آورده
من و خداوند یکی هستیم. چطور آرزو داریم که یک پدر ثروتمند و قدرتمند داشتیم در حالی
که بنده ی فرمانروای جهانیان هستیم. به نظرم باید آنتن ها و دیش ها را به شدت در مقابل رب بالا برد.
زیرا وقتی به او هماهنگ می شوی او فقط هدایت می کند. و این ما هستیم که راه را بر خود بسته ایم.
من نیز در چند سال پیش اینگونه بودم که حسرت تولد و توجه های دیگران و تعمت های دیگران را داشتم
آری من نیز می دانم که چرا نشدند. و اینکه چرا دارند می شوند.
مرتب به خودت یادآور شو که، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.
آری این مهمترین کار زندگی ام است و هرکس که بخواهد پیشرفت کند.