داستان هدیه تولدم - صفحه 100
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام حداوند بخشنده و مهربان
روزشمار تحول زندگی من روز نهم
با چسبیدن به خواسته ها قطعا اون خواسته ازما دورمیشه.
وقتی درونمون رو از احساسات منفی دور کنیم و به چیزی ازبیرون نیاز نداشته باشیم و تمرکزمون بروی خودمون باشه به هماهنگی و احساس خوب میرسیم .مهمترین هدف هر شخصی باید ایجاد این هماهنگی و رسیدن به احساس خوب و لذت اززندگی باشه درهرشرایطی .وقتی رابطه با خودت درست بشه رابطه تمام کائنات با تو درست میشه و درهای نعمت و ثروت بروت بازمیشه
فایل امروز قشنگ ترین هدیه ای بود که دریافت کردم نه در تولد فیزیکی ام در تولد دوباره من و ی لحظه خودم رو بازنگری کردم که چقدر به خواسته هام با استرس چسبیدم وحتی تمارین رو با استرس و با احساس جاماندگی که نکنه انروز نتونم تمرین ها رو انجام بدم ،داشتم درحالی که مهم ترین تمرین توجه و تمرکز به نکات مثبت هست . امروز تعهد میدم به خودم که فقط روی احساس خوب و صلح با خودم تمرکز کنم و کارها رو راحت بگیرم
سپاسگزارم استاد ودرپناه خدا باشید
سلاممم و درود
سلاممم به همه دوستان و اقای عباس منش و مریم جان زیبا
شکر خدای بزرگ و مهربانم که هستم …
ممنونممم از استاد عزیز
این فایل تو نشانه امروزم بود حس کردم چقدر خوب از تو این فایل میشه باورهای کلی استاد رو پیدا کرد …
باورهای اصلی در این فایل از نظر استاد:
1-خودمو دوست دارم فارغ از اینکه منو کسی دوست داره یا نه
2-خدا به من لطف داره که همچین دوستایی دارم
3-اگر محتاج توجه دیگران نباشم (فقط با تو عشق کنم)
خودبه خود ارزشمند میشم و همه منو دوست دارن .
4-وقتی رها کنم به چیزی نچسبم خود به خود همه چیز برام رخ میده .
5-با قلبم دوست هستم
6-جوری به مسایل نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده
7-با خدا رفیقم
8-از اینکی هستم راضی ام بهش افتخار میکنم و دوستش دارم
9-همه رو و خودم دوست دارم چون تیکه از خداوند هستیم
10-نتیجه طبیعی دوست داشتن خودم شادی ثروت سلامتی ارامش ….هست
11-خودم با خودم در صلح باشم خواسته هام خود به خود اتفاق میافته
12-لذت ببرم از زندگی خودش اتفاق میافته
13-روزهای تلخ زندگیم هم دوست دارم چون برای تکامل و پیشرفت ام لازم بودن
14-تضادها باعث میشن خواسته های جدید داشته باشم
15-خواسته های من باعث پیشرفت جهان میشه (یعنی من دارم به جهان خدمت میکنم)
16-همه چیز درست و سرجاشه (از زاویه دید خدا نه من انسانی)
17_هیچ اشکالی در کار نیست
18-لذت میبرم از خودم همه چیز خود به خود درست میشه
18-نحوه تفکرمو عوض میکنم جهانم عوض میشه
19-تنها قدرت جهان هستی فقط خداونده
فقط از اون می خوام
20-هیچکار بیرونی انجام نمیدم رو خودم کار میکنم قانون رو یادم میاد بیرون خودبه خود درست میشه
21-خداوند بیشتر از من می خواد که به خواسته هام برسم چون باعث گسترش جهان میشه
22-گفت اسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش
23-هیچ چیز رو خیلی جدی نگیرم.
چطوری به اسانی به دست بیارم؟
زمان زیادی رو روی خودم کار کنم
ورودی هامو کنترل کنم
باورهامو تغییر بدم
متعهد باشم به مسیر
چه وقت احساس بد میاد سراغم ؟
وقتی زندگی و خیلی جدی می گیرم
وقتی نگران چیزی میشم
یعنی
اون چیز اون کس بیش از حد مهم شده
نچسبممممممممم.
سپاسگزارم از جهان
به نام خدای مهربان
روز نهم تعهد من
این فایل رو چند بار گوش کردم نخواستم چون تعهد دادم اگه روزانه باید فایل ها ر وگوش بدم
فقط رد کنم فایل ها رو از اون جایی که نسبت شنیدن این حرف ها مقاومت داشتم حس کردم این نقطعه ضعف منه من با خودم هنوز اونقدری در صلح نبودم پس چند روز گوش دادم
داشتم گوش میکردم میگفتم چقدر خداوند جهان رو زیبا طراحی کرده اینکه برای بهبود زندگی ات فقط کافی خودت رو بپذیری خودت رو دوست داشته باشی
چقدر یه زمانی گریه می کردم که کسی منو نمی پذیره منو دوستم ندارم همه بهم بی محلی می کردن
هیچکس کوچک ترین علاقه ای به من نشون نمی داد
و حسم مدام بد می شد
از تنهایی ها در مهمانی ها
از کسی ای که وقتی باهاشون صحبت می کردم سرشون رو میچرخوندن
اما وقتی استاد اشنا شدم
همه چیز عوض شددوستام برام تولد سوپرایزی می گرفتن حسم بهتر شد ادما از زیبایی هام تعریف میکردن
و این خیلی جالب برام
تغییر آدما خودتو باید عوض کنی و نه اینکه بجنگی برای تغییر دیگران
وقتی با خودت به صلح برسی همه چیز عوض میشه ادما عاشقت می شن وقتی خودت رو زیبا بدونی ادما زیبا می بیننت
اگر عشق بورزی بهت عشق می ورزن و این خیلی زیباست
شاد و ثروتمند و سالم باشید
به نام خداوند مهربان
استاد عزیزم سلام و تولدتون پیشاپیش مبارک
البته هر لحظه بلید تولدتون رو تبریک گفت چوت شما هر آن در حال نوشدن هستید و آسان شدن برای زندگی قشنگتون .
استاد امروز میخوام به هر چیزی متفاوت تر از روزهای قبل نگاه کنم . از این کار تجربه های خوب دارم و میددنم امروز هم اتفاقات عالی برام رخ میده .
خدایا عاشقتم و میدونم که دوستم داری .
سلام به عزیزای دلم.
من بخاطر سفری که داشتم نتونستم روز شمار تحول زندگی ام رو ادامه بدم اما از امروز به لطف و رحمت خدای واحد میخوام دوباره متعهدانه، هر روز تا جلسه ی آخر این برنامه هر روز و هر روز ادامه بدم.
یکی از بزرگترین نتایجی که برنامهذی روز شمار برای من داشته این بود که من متوجه شدم که باید زمان زیادی برای تغییر شرایطم بزارم.
من قبلاً وقتی 1 هفته روی خودم کار میکردم انتظار تغییرات زیادی داشتم توی زندگیم و فکر میکردم من الان 2 ماهه که دارم روی خودم کار میکنم اما از روزی که دارم هر روز روی شمار کار میکنم متوجه شدم که م ن فققققط 1 هفته است که متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم. انتظار تغییرات بزرگ رو دارم!!!
خداروشکر میکنم بابت این آگاهی.
من از امروز تا روز آخر فایل روز شمار تحول زندگی من روی 2 تا موضوع میخوام متعهدانه کار کنم، 2 تا هدفی که اول امسال مشخص کردم و بزرگترین چالش های زندگی من هستن
1/روابط
2/عزت نفس
به لطف و رحمت خدای واحد در هر دو زمینه از عملکرد خودم راضی ام اما بازم نیاز به تمرکز و تعهد بالاتری داره برای رسیدن به آنچه که دلخواهمه.
من یه بار دیگه تعهدم رو به خودم یادآوری میکنم برای رسیدن به این 2 تا هدفم
1/اعراض کردن تحت هر شرایطی نسبت به هر آنچه که دوست ندارم در روابطم تجربه کنم و یا احساسم را بد میکند(کر، کور ولال شوم نسبت به هرآنچه که احساسم را بد میکند)
2/تمااامه تمرکزم رو بزارم روی هرآنچه که دوست دارم در روابطم تجربه کنم با هر روز گوش دادن اهرم رنج و لذت، نوشتن در مورد روابط دلخواهم،دیدنه هرآنچه که باعث میشود تمرکزم رو ببره سمته خواسته ام در روابطم
3/هر روز گوش دادنه یک فایل از دروه ی عزت نفس و اجرای ان در زندگی ام
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان بی نظیر و موفقم
امشب اومدم یک ردپا از خودم بزارم :)
من الان یک معلم زبان انگلیسی هستم .
در زمان هایی که 12 … 13 سالم بود و به کلاس میرفتم دوست داشتم که معلم شوم و من به این خواسته ام رسیدم اونم از طریق دستان خدا بدون اینکه من کاری کنم یا مدرکی داشته باشم .
از قبل خیلی دوست داشتم که مثل بقیه معلمایی که دیده بودم مثل بچه های همین سایت که معلم بودن…. یک معلم محبوب باشم برام کادو بخرن برام کیک بخرن و دوستم داشته باشن :)
دو ماه پیش سوم تیر تولد 20 سالگیم بود :)
حتی قبلش بچه ها ازم پرسیدن تولدتون کیه و من گفتم تاریخش رو … من اصن احساس لیاقت اینکه کاری انجام بدن نداشتم حتی توقعی هم نداشتم و روز تولدم هیچ اتفاقی نیفتاد و حتی هیچ تبریکی از هیچکس دریافت نکردم :)
قبلترش اردیبهشت ماه روز معلم بود و من یک معلم خیلی نوپا بودم تازه معلم شده بودم و هیچکس برام کاری نکرد :)
امروز 5 شهریورماه بچه های کلاسم برام تولد گرفتن و کاملا سورپرایزم کردن با وجود اینکه میدونستن تولدم نیست
برام کیک گرفتن برف شادی و یه جشن کوچولو خداروشاکرم بابتش :)
چن تا نکته دارم برای من و اومدم این ردپارو از خودم بزارم .
من یک ماهه خیلی مصمم سعی میکنم سپاسگزاری کنم هرروز
هرروز 10 نعمت نوشتم
این اواخر حتی فقط بابت اتفاقا و نکات مثبتی که توی زندگیم هست مینوشتم .
هر رروز فایل گوش دادم کم و زیاد شد ولی سعی کردم قطع نشه و این نتیجه رو گرفتم .
من به خواستم رسیدم .
خداروسپاسگزارم .
من قبلا هیچوقت جدی و بامداومت روی خودم کار نکردم اما این یک ماه بعد یک تضاد من به خودم اومدم و به مسیر برگشتم .
خدارو شکر
خداروشکر
خداروشکر
بنام الله مهربان
روز شمار زندگی من قسمت نهم
رهایی ،نچسبیدن ،خود به خود اتفاق افتادن
اخ که من عاشق این کلمه هستم خود به خود استاد نمیدونی شندیدن این کلمه دو سال پیش چه تحولی در من ایجاد کرد ،چه شوری چه شوقی در وجود من که همیشه راجب خواستها و رسیدن بهشون چیز دیگه ای شنیده بودم چه تحولی ایجاد کرد
من یه عمر همه چیز با سختی بدست میاوردم از یه تیشرت که قرار بود پدرم واسم بخره تا هر چیزی که خودم براش تلاش کردم و بدستش آوردم ،اما روزی که تسلیم شدم گفتم آقا من دیگه نیستم من نمیخوام زور بزنم برای کاری و خواسته ای که میخوام همه چی عوض شد ،یه استاد گل به اسم استاد عباس منش سر راه من سبز شد و همش میگفت من آسون بدست آوردم و خود به خود به وجود میاد ..وای نمیدونی چه حسی وقتی همین الانم که دارم مینویسمش و با خودم تکرارش میکنم چه ذوقی میکنم
استاد عزیزم وقتی بحث تولد شد دیدم چقدر شبیه همیم ،چقدر اتفاقاتی که تعریف میکردی به منم میخورد و منم خیلی دلم میخواست حالا که اینور قضیه مثل استاد عباس منش اونورشم بشه مثل خودش ،برام تولد بگیرن ،عاشقم بشن ،دوسم داشته باشن
اخه کل زندگیم فکر میکردن اگه من پول داشته باشم خواستنیم و دوسمدارن و هر وقت میخواستم احساس ارزشمندی کنم پول میدادم و میبخشیدم (به خیال خودم) به دیگران ،فامیل ،پارتنر و هر کسی
اما استاد میگفت قرار نیست من این کارو دیگه انجام بدم و همه باید وقتی من خودمو دوسدارم منو دوسداشته باشن ،و این جمله زندگی منو عوض کرد .
بقول دوستمون اومدم میلیادر بشم که همه دوسمداشته باشن اما خدا رو من اینجا پیدا کردم و فهمیدم که با خدا باش و پادشاهی کن ،رها باش خورش همه چی بهت میده و انصافا استاد درسته که توی این راه که جهاد اکبری بود برام و آروم آروم شروع کردم به تغییر خودم اولش یکم سربالای بود اما آروم آروم چرخ زندگیم رون شد و الان نمیتونم بگم محمد سابقم همه چیم تغییر کرد
عزن نفسم ،ارتباطاتم با خدا با آدما،جسمم (الهی شکرت بخاطر سلامتیم)و البته باورهای که در مورد پول داشتم و الان خیلی بهتر شده
و همه اینا از اینجا شروع شد از این سایت الهی ،سپاسگزار الله ایم که منو هدایت کرد به استاد عزیرم که عاشقانه رسالت خودشو انجام داد و همچنان در حال انجامشه ..
استاد عزیزم الان بزرگترین آرزوی من تاثیر گذاشتن روی افراد ،اما نه با کلامم بلکه با اعمالم با رفتارم با نتیجم ..و با تمام وجودم او این راه قدم بر میدارم از خداوند طلب میکنم منو ثابت قدم کنه در این راه
سلام محمد عزیز
با افتخار کامنتت را خوندم و لذت بردم
تولد
این واژه درد ناک که من عمرم را براش حالم را خراب کردم
از اینکه همش چشم به راه یه احساس خوب از کسی بودم
از خانواده ندیدم بعد از همسر دنبالش بودم
وای چه دردناک بود هرسالی که تولد من نزدیک. میشد و به شبش میرسید و هیچ خبری از یک احساس خوب نبود
و فکر کنم تازه سالگرد ازدواجم هم افتاده بود همون شب ولی هیچی به هیچی یا اگه هم بود انقدر حالت ربات گونه و بی احساسی داشت که اصلا نبود بهتر بود
فکر کن کیک هم میخریدند اسم منو روش نمبنوشتند خخخخخ میگفتند جا نمیشد
یا خیلی راحت میگفتند یادم رفت تو که میدونی شب عیده ما مبلی ها خیلی گرفتاریم
در صورتی که جواب خیلی ساده است مگه بقیه ماه ها آدم نمیتونه به فکر باشه و کاری بکنه که اون شب تو شلوغی کارهاش نیفته
و من الان میفهمم همه اینا مال این بود من خودم را بی ارزش میدیم و این بی ارزشی یک شبه شکل نگرفته رود به مرور قولی شده بود برای خودش
و هربار به خاطر اینکه خودم را قوی تر نشون بدم برای همسرم و روز تولدش سنگ تمام تر میگذاشتم که غیر مستقیم یادش بدم
سنگ تمام از نگاه من نه هزینه زیاد ها بلکه سوپرایز بیشتر
ولی خدا خواست و دقیقا اسفند سال پیش در شب تولدم در وجودم بینگ بنگی صورت گرفت و این بند اسارت کندم
تولد الان برای من جوری دیگه معنی شده هربار که به بک آگاهی جدید میرسم برام تولده
هرگاه یک حس ناب جدید را تجربه میکنم برام تولده
محمد عزیز مرسی که نوشته و یاد کنم انداختی که نگاهی داشتم و الان چه نگاهی دارم و خودم را تحسین کنم
مثل همیشه
بهترین هارا برات آرزو دارم
هوالرزاق
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ( 8 آل عمران)
به نام تنها قدرت مطلق جهان هستی.
سپاسگزارم از خداوندی که هادی حامی و حافظ من است.
سپاسگزارم از استاد عزیزم که دست ، صدا و تصویر خداوند است در زندگیم و سخنگویی است با زبان نتایج برایم که نتیجه صراط مستقیم آنان هستند که نعمت دریافت میکنند.
سپاسگزارم از بانو شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین هستند.
امروز روز نهم سفرم و سی و یکم مردادماه 1402.
چند روزی است که مدام این فایل رو گوش میکردم ولی درک نمی کردم دوباره روزهای قبل رو مرور میکردم ولی به روز نهم که می رسیدم دوباره و دوباره و دوباره گوش میکردم.
امروز نشستم متن ها رو خوندم و کامنت ها رو و خوندم و خوندم و خوندم .
تمرین امروز : نوشتن نشانه هایی که نتیجه در صلح بودن با خودم هست.
وقتی رسیدم به این قسمت متن:
مرتب به خودت یادآور شو که، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.
وقتی آن اطمینان قلبی را داری و آرام هستی، وقتی احساس شعف می کنی یعنی با خودت در صلح هستی. یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها و برکتها را باز گذاشتهای.
و یعنی تمام خواستنیها به سوی زندگیات در حرکت است.
پس این هدیه را از خودت و زندگیات دریغ نکن.
نگاهی به زندگیم کردم و دیدم چندین سال است که استقلال مالی میخواهم تا بتوانم تمام تعهدات مالی رو انجام بدم و نشده چون من در هماهنگی میان ذهنم و روح نبوده ام فکر کردم چرا تو متن نوشته ذهنم و روح بعد یه حسی بهم گفت چون ذهن در مالکیت توست ولی روح تکه ای از وجود خداوند است و در مالکیت خداوند.
نوشته مرضیه پری پور عزیز رو خوندم اشک تو چشام حلقه زد وقتی که این آیه رو دیدم
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ( 8 آل عمران)
چون چند روز است که تو دفترم می نوشتم هو الرزاق، انت الوهاب و دیروز بعد از هشت ماه یکی از دوستام اومد دیدنم و برام خوراکی های خوشمزه آورد جالب بود اخه هنوز دو روز نبود که گفتم اگه باور کنم خدا روزی رسان من است اگر باور کنم هو الرزاق خودش اتفاق می افته و جالب بود که امروز با یک خواب ناجالب بیدار شدم و یکم اتفاقات نا جالب پیش اومد بعد به خودم گفتم خدا هادی و حامی و حافظ من است و من خالق زندگیم هستم با افکار و فرکانس هام و امروز بعد از شش روز دارم این جا قدم نهم و ردپای نهم خودم رو می نویسم اونم با این نشانه های واضح و روشن .
1. تنها کار زندگی من هماهنگی میان ذهنم و روح است.
2. در صلح بودن با خودم یعنی عدم اثبات ارزشمندیم حتی به خودم.
3. در صلح بودن با خودم یعنی مهمترین دلیل ارزشمندی ام موجودیت فرکانسی ام است.
4.در صلح بودن با خودم یعنی یافتن ارزشمندی ام در آنچه که اکنون هستم.
5.در صلح بودن با خودم یعنی سپردن خودم به نیرویی که قادر است همه روابط من رو با دنیای اطرافم به بهترین شکل برنامه ریزی و مدیریت کند.
یعنی ساختن بهترین و مهمترین رابطه زندگیم.
اول به هر شیوه ای که میتونم خودم و چیزهای خوب اطرافم رو تحسین کنم و سپاسگزار باشم تا با این کار هماهنگی میان ذهنم و روح برقرار کنم.
دوم به هر شیوه ای که میتونم با تغییر زاویه نگاهم به احساس خوب برسم.
امیرعلی یادت باشه تنها کار زندگی من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم و زمان های بیشتری در طول روز احساس خوب داشته باشم. ( یادت باشه تنها کار )
خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم
بنام خداوند خالق زیبایی
سلام استادعزیزم تولدتون مبارک سلامتی وسعادت روزافزون روازخداوند براتون خواستارم
سلام مریم عزیزم
سلام بردوستان مهربانم
روز تولد خاصترین روزدرزندگی هرفرداست روزی که حس خاص بودن و تک بودن رو احساس میکنی
ومهمه برات که دیگران بهت تبریک بگن وبه یادت باشن وبرات هدیه بگیرن ته دلت ازتمام این مهم بودنها ذوق وشوق داره وحالت خوبه
تولددیگریم هست که خیلی ارزشمنده وحتی مهمترازروز تولدت واین روز رو بیشتر جشن میگیری ودست ازپانمیشناسی روزی که باخودت به صلح میرسی وکسی بیرون ازتونیست هرچه هست دردرونته
روز آشتی باخداوند ،نه اون خدایی که بهت معرفی کردن وتوتمام این سالها ازترسش عبادت میکردی ودرکی ازش نداری
این تولد خیلی لذت بخشه انقدر که اشک ازچشمانت سرازیر میشه وقلبت ازشدت تپش میخواد بایسته
استادعزیزم فایلهاتون بهترین هدیه است برای همه ما که تازه متولد شدیم ودرمسیر عشق قدم گذاشتیم
کودک درونمون ناشناخته است ودرجستجوی آنها
که من کیستم ؟
هدف ازخلقت من چیست ؟
هرفایلتون زنگی ازبیداری است
بیداری هدایت وایمان وتوکل وباور به اون چیزی که درتونهادینه شده وتوازاون بی خبری
چقدر این رابطه باخداوند لذت بخشه
تولد فرکانس ها ،باورها اززیر افکار پوسیده
تولد موجودی که قادرست بافرکانسهایش زندگیش روازدل هیچ خلق کند
ازدل ناخواسته ها وتضادهاخواسته هایش روبسازد وجهان رورشد دهد
ازهر زیبایی احساس لذت کندوازبدیهااعراض کند وبی توجه باشد وکانون توجهش رو روی خوبیهاوزیباییها بگذارد
کلامتون هدیه تولدمن است درنهمین روزازاین سفر
که هماهنگی ایجادکنم میان ذهن وروحم وآشتی کنم بادرونم
سپاسگزارم بخاطر اینکه متولدشدم دراین سایت الهی ودرکنارشما ودوستانم بهترین لحظه هارو سپری میکنم
دوستتون دارم
درپناه الله یکتا
سلام به عزیزای دلم.
امروز روز نهمه روز شمار زندگی منه.
امروز روزی بود که واسه اولین بار، اولین سفر تنهایی و توحیدیم رو شروع کردم، و چه سفری.
به لطف و رحمت خدای واحد به محظی که سوار اتوبوس شدم دیدم صندلی ام، آخرین صندلیه و اتوبوس خیییییلی سطح بالا نبود و شارژر نداشت، و از اینکه صندلی آخریه ییییه مقدار ذهنم اومد اذیت کنه بلافاصله، در لحظه گفتم من این سفر رو به خدا سپردم، قطعا اینجا بهترین جا واسه منه.
یه پسری تو بوفه ی اتوبوس بود،که سرباز بود، داشت میگفت این اتوبوس کدوم ترمینال می ایسته!؟
گفتم، ترمینال جنوب تهران(چون من قبلش سوال پرسیده بودم)
بعد گفت الان اینجا جنوبه!؟(من منظورشو متوجه نشدم)
گفتم نه اینجا ترمینال سیاحت اسمشه
دوباره گفت نه اینجا جنوبه!؟
(بعد متوجه شدم بنده خدا نسبت به نقشه ی جغرافیای کشور عزیزمون آگاه نیست)
بدونه لحظه ای مکث گفتم آره، اینجا، بندرعباس، بوشهر اینها جزو جنوب کشور جساب میشن.
بعد متوجه شد و گفت چون من ماله سمته گرگان، کند کاووس هستم، تو مکالمه ی ما 3 نفر دیگه هم داشتن به حرفامون توجه میکردن، بعد با لبخند و شوق بهش گفتم شماها عااااشق 2 تا چیز هستین و خیلی هم تبحر دارین
یکی اسب سواری
یکی والیبال
دبدم ذوق کرد و گل از گلش شکفت و لبخند زد و گفت آره آره والیبال خیلی دوست داریم، در صورتی که اول به محضی که دیدمش تو اولین دیدار حسه خوبی بهش نداشتم اما بعد دیدم چقدر قلبش پاکه.
یه بار یکی از دوستام بهم گفت همه ی آدما، قسمتی از وجود خداوند درونشونه، به اون قسمته احترام بزار.
واااقعا خداروشکر میکنم که این جمله بعد بعد از چند سال هنوز تو قلبمه و سعی میکنم رعایتش کنم.
بعد گذشت چند ساعت اتوبوس زد کنار واسخ شام، من قرمه سبزی گرفتم، دیدم یه خانم جوونی با اینکه سالن غذا خوری بیش از 200 تا صندلی داشت اومد و با فاصله ی 1 صندلی روبروم نشست و شروع کرد به غذا خوردن، همون لحظه گفتم خدایا شکرت که دیگرات از وجودم احساس امنیت د آرامش و اعتماد میکنن، در حین غذا خوردن، قلبم بهم گفت بهس بگو من نون نمیخورم اگه میخوای شما استفاده کن، بلا فاصله نجوای ذهنم گفت اگه آقا بود هم بهش تعارف میکردی یا چون خانمه میخوای بهش تعارف کنی!؟
یه لحظه به قلبم نگاه کردم دیدم نه واقعا اگه آقا هم بود بهش نون تعارف میکردم.
با نهایت احترام و آرامش گفتم خانم من نوو استفاده نمیکنم اگه شما میخواهید استفاده کنید، اون هم در نهایت ادب تشکر کزد و گفت نه من نصفه نون میخورم و گفتم نوشه جونتون.
جالبه چقدر غذاش کامل بود!
قرمهسبزی، خیار ماست، سبزی، نوشابه، نون، لیمو ترش همه شدن 100 هزار تمن!
بعد به اون دوستمون که سرباز بود دیدم تنهاست، رفتم پیشش آروم بهش گفتم اگه چیزی نیاز داری بهم بگو، تعارف نکنی ها! (گفتم شاید چون سربازه دوست داشته باشه شام بخوره ولی شرایطش رو نداشته باشه) با احساس محبت و خنده نگام کرد و تشکر کرد گفت نه چیزی نیاز ندارم خیلی ممنونم
بعد که اومدم سمت اتوبوس بنظرتون روی اتوبوس چی نوشته بود!؟
به انگلیسی نوشته بود ریلکس(آرامش)
بالای شیشه هم بزرگ نوشته بود(سبحان الله)
خدایا هزاران مرتبه شکرت.
من به محضی که سوار اتوبوس شدم سردم شد، نگاه پره های بالای سرم کردم یه مقدار باهاشون ور رفتم تا یاد گرفتم چجوری بسته میشن(دوره. عزت نفس عزیز، باذچالش ها روبرو شو، برو تو دل ناشناخته ها)
بعد از 2 ساعت صندلی جلوییم پسز جوونی بود داشت با پرها ور میرفت دید نمیتونه ببندشوون ولشون کرد،( یعنی پذیرفت همینی که هست و من باد سرد رو تحمل میکنم !!!) قلبم بهم گفت برو کمکش کن.
رفتم کنارس آروم گفتم کمکی از من بر میاد!؟
میخوای پره هارو باز کنی!؟
گفت دستت درد نکنه سردمه میخوام ببندمشون، با لبخند بهش گفتم تکنور موبایلتو روشن کن سمته پره ها(خواستم یادش بدم تا به هم نوعم کمک کنم) گفتم این حلقه ی دور پره رو تاب بدی بسته میشه، و یکی رو براش بستم، گفتم حالا اون یکی رو خودت ببند و کلی تشکر کرد، دیدم یکی دیگه گفت آقا ببخشید نمیدونی آب خوردن دارن یا نه!؟ (اون آقا حدودا50 سالش بود و ماشالا درشت هیکل بود، میدونستم بخاطر تکونهای اتوبوس سختشه بره تا جلوی اتوبوس سوال کته، گفتم میخوای برم من واست آب بیارم!؟
گفت اگه زحمتی نیست ممنون میشم، خلاصه رفتم واسش آب آوردم به نشونه ی احترام دوتا دستش رو گذاشت روی سینه اش. یرش رو کاامل خم کرد و تشکر کرد، بعد از نیم ساعت اون آقا هم گفت اگه میشه کمکم کنید پره هارو ببندم که اونم یاد دادم و دیدم آدم وقتی یهذمسکلی رو حل میکنه چفور اتفاق میوفته
1/خودش تو فضای راحت تری زندگی میکنه
2/به دیگران کمک میکنه
3/احساس ارزشمندی و لیاقت میکنه
4/روابطش بهتر میشه با دیگران
5/عزت نفسش بالا میره برای حل کردنه مسائل دیگه
6/دیگران به چشم یک انسان قوی و آگاه و محترم بهش نگاه میکنن.
اینها تنها جزئی از احساساتی بود که من فققققط با حل کردنه بستنه پره های کولر بهم دست داد.
من اگر با بقیه تو همین چند ساعت با نهایت مهربونی، ادب و احترام صحبت و برخورد کردم دلیلش اینه که خودم تو آرامشم.
این هارو واسه رد پای خودم گفتم که بدونم وقتی حالم خوبه قلبم شاده و احساس خوب دارم، یه چیز جالب بگم اونم اینکه اینقدر احساسم خوبه که امروز بعد از عصب کشی دندونم تاحالا برای جلو3از درد و عفونت دندونم 3 تا قرص ژلوفن، 2 تا آموکسی سیلین، و 2 تا قرص دیگه خوردم اما با اینکه الان ساعت 1 ونیمه شبه و 6 ساعت و نیمه که تو جاده ایم اصصصلا خوابم نمیاد.
خدایا شکرت که روز اول سفرم اینقدر با عشق شروع شد.
ابراهیم عزیز خدا قوت
سفر بخیر
همه کامنت هات عالی هستن و درجه یک و البته که شخصیت خود شما خیلی عالی و درجه یک شده و هنوز هم پیگیر بهتر وبهتر شدن هستی ،خدایا شکرت که تو این سایت الهی هستی و منم هستم و کامنتهات رو میخونم و یاد میگیرم.ابراهیم عزیز اگه من حرف زدم شما عمل کردی و اگه من عمل کردم شما باز هم بیشتر وبیشتر عمل کردی و این یعنی پیشرفت،نعمت برای کسیه که تمام قدرت رو میده به خدا و توکل میکنه و حرکت و خدا رو شکر کلی تا حالا نعمت داری و تازه داری سفر میکنی تا در دل جنگل حال کنی.تحسین میکنم و نیاز دارم این جنس از ایمان رو که حرکت میکنه از کجا به کجا برای اینکه نگاه توحیدی و باور توحیدیش رو قوی کنه
خدایا شکرت
برادر عزیز آفرین به ایمانت و احسنت به توکلت و باز هم صد آفرین به عمل گراییت
خدا قوتت بده
سفر بهت خوش بگذره
انشاالله به اهداف سفرت برسی
سپاسگزارم
سلام ابراهیم عزیز
بهتون تبریک میگم برای اینکه به این زیبایی دارین ذهنتون رو کنترل میکنین
بهتون تبریک میگم که از هر اتفاقی ساده رد نمیشید و درسهای بزرگی ازش میگیرید
بهتون تبریک میگم که از پولتون دارین به بهترین شکل استفاده مبکنید. بهترین شکل از نظر خودتون نه دیگران
ودر یک کلام شما حال خوب رو که خیلیها گمش کردن پیدا کردین و دو دستی بهش چسبیدین و دارین بیشتر و بیشترش میکنین