داستان هدیه تولدم - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه ی هم فرکانسی های عزیزم، استاد گرامی و خانم شایسته ی عزیز و دوست داشتنی????
_
نهمین برگ سفرنامه ی زهره ی عزیز?
امروز برای کلاس طراحی باید یه وسیله ی خاص میخریدم که نمیدونستم از کجا باید تهیه اش کنم،توی مسیر کلاس دائم درحال شکرگزاری بودم و مطمئن بودم سر مسیر بهم گفته میشه که از کجا باید بخرم.
به محض پیاده شدن از تاکسی چشمم به مغازه ای افتاد و نظرمو جلب کرد و حس کردم وسیله ای که دنبالشم توی اون مغازه پیدا میکنم.
وارد مغازه شدم و بله همینطور هم شد.تازه در انواع رنگ بندی مختلف بود و اینکه من اصلا نمیدونستم که اون وسیله رنگ بندی هم داره و فکرمیکردم فقط به رنگ سیاه موجود هست.
و با دیدن رنگ بندی کلی ذوق کردم و رنگهای مختلفی که خیلی به کارم میاد رو خریدم.
به راحتی و بدون استرس تنها بخاطر اینکه باخودم در صلح بودم در بهترین زمان و بهترین مکان تونستم وسیله ی مورد نظرم رو پیدا کنم.
خدایا شکررررررت
دوستتون دارم?????
به نام خدا
روز ۹ام سفر من
سلام دوستان
استاد عباسمنش از همون ابتدا رسالتش رو ترویج توحید قرار دادند. هرچقدر که در قوانین جهان عمیق می شم هرچقدر دنبال ریشه های این قوانین می گردم از اعتماد به نفس گرفته تا قانون فرکانس و رقم زدن زندگی ، قانون تکامل و مدارها ، قانون باور ها ، قانون درخواست …. همگی ریشه و اصل در توحید دارند. در همه ی فایل های استاد بلااستثنا لااقل اونهایی که من شنیدم همیشه حرف از توحید بوده چه به صورت مستقیم چه غیر مستقیم و یا استاد موضوعی رو توضیح می دن و بعد می گن که بخاطر توحید بود که اینطوری شد یا در آخر فایل نتیجه گیری و همه چی برمیگرده به همین اصل مهم —> توحید
تصمیم گرفتم که تا می تونم روی این موضوع کار کنم ، من با اینکار به همه چی می رسم ، با رفع یک ترمز بدون این ریشه مهم به یک خواسته می رسم اما با رفع یک ترمز با این ریشه به همه ی خواسته هام می رسم . به نظر من تمام اصل یه چیزه و اون توحیده
خداروشکر می کنم که منو هدایت می کنه در هر لحظه ، این حرفا رو نه فقط از فایل این روز سفر بلکه از تمام فایل هایی که تا به حال شنیدم نوشتم و البته قبل اینکه بیام بنویسم واقعا نمی دونستم چی بنویسم. می خوام که فقط توحیدی باشم و بس.
برای همه دوستان ، استاد عزیز ، خانم شایسته مهربان و دوستان گروه تحقیقاتی آرزوی توحید و یکتاپرستی رو دارم ?
نام الله یکتا خالق جهان هستی
سلام برگ نهم سفرنامه
با خودت در صلح باش
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/ آنقدر سیر بخند تا که ندانی غم چیست
این شور و اشتیاق زیادی که از گوش دادن به این فایل ها و خواندن این نوشته ها به من دست میده خیلی واسه خودم عجیبه،یک انرژی مافوق تصور،یک انرژی که جنسش فرق داره و از یک منبع قوی میاد.
یه جایی خوندم که همیشه امیدتان به خدا باشد نه بندگانش چون امید بستن به غیر خدا همچون خانه عنکبوت است سست،شکننده و بی اعتبار.خدا به تنهایی برایتان کافی است در همه حال به او اعتماد کنید.
واقعا در صلح بودن با خودمون یعنی این که با نیروی درونمون با خدای خودمون رابطه نزدیک داشته باشیم،همه چیز را به اون بسپاریم و با خیال راحت از مسیر زندگی لذت ببریم،از تک تک لحظه هاش از سختی هایش از پستی و بلندی ها و هیچ وقت ناامید نشویم و توکل مون را از دست ندیم.
به قول استاد زندگی را سخت نگیریم،حسرت نخوریم،نگران نباشیم،وابسته نباشیم،واسه شاد بودن، واسه خوشبختی و واسه رسیدن به خواسته هامون منتظر کسی به غیر خودمون نباشیم.
زندگی سختی داره،غم داره،بالا و پایین داره ولی به قول سهراب سپهری:” و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد
لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز”
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان صمیمی و همراه. استاد عزیز خیلی ازت ممنونم که با استفاده از آگاهیهایی که ازصحبت های شما و فایل های شما دریافت کردم تغییرات خوبی رو نه تنها در زندگی خودم بلکه در زندگی یکی از دوستانم ایجاد کردم. شاید دوستان باورشون نشه ولی با انتقال دادن قسمتی از این آگاهیها اونم هم نه بطور کامل بلکه در حد و توان خودم باعث شدم که یک انسان کاملا ناامید انگیزه و امیدخوبی پیدا کنه و کسب و کارش رو رونق بده جوری که هر چند روز یکبار با من تماس میگیره و بابت روحیه ای که به ایشون میدم از من تشکر میکنه. من هر شب یک فایل رو گوش میدم و مطالبی رو که یاد گرفتم و مورد نیاز ایشون هس رو بهشون منتقل میکنم و بقول خود ایشون من شدم شارژرشون و هر وقت انرژی کم میارن تماس میگیرن و از من کمک میخان. ایشون از یک آدم منفعل و بی هدف تبدیل شدن به یک انسان هدفمند که داره برا رسیدن به خواسته هاش قدم های کوچک و متوالیشون رو بر میدارن. به امید روزی که بیام و موفقیت های بزرگ ایشون رو برای علاقه مندان سایت بنویسم .
سلام
روز نهم سفرنامه
یادمه وقتی اولین بار این فایل گوش دادم با خودم فکر کردم منم مثل استاد یادم نمیاد تولدی داشته باشم توی بچگی و همیشه دلم میخواست تولد داشته باشم یا کادو بگیرم بعد از گوش دادن به فایل استاد کار خاصی هم نکردم ولی بعد از اون هر سال دوستام تولدم منو سوپرایز میکنن و همیشه کلی کادو برام میگیرن خانوادم همیشه بهم تبریک میگن بعدش هر بار یاد این فایل استاد میفتم که گفتن اگر ما با خودمون در صلح باشیم، از کسی انتظار نداشته باشیم، حسرت نخوریم، ایمانمون به خداوند قوی کنیم، به چیزی نچسبیم، رها کنیم و در کل احساس خوبی داشته باشیم، خودبخود هر چیزی که بخوایم اتفاق میفته و نیازی نیست ما کاری کنیم جز اینکه روی باورامون کار کنیم.
مرسی از سفرنامه زیباتون
خدایا شکرت.
بسم الله الرحمن الرحیم
26 بهمن 1397
ردپای روز نهم سفرم
سلام،
سلام به همه کسایی که با شادتر کردن خودشون با انجام دادن فقط کارهایی که بهشون عشق میورزن دنیا را گسترش میدهند.
این فایل واقعاا ارزشمنددد و بینظیره واقعا بینظیر. ممنونم استاد جوونم
تولد استاد هم نزدیکه خداروشکر.
از همینجا میخوام جانانه تولدت را تبریک بگم استاد جوون هر جایی که هستی خوش تر، ثروتمندتر، خوشبخت تر و موفق تر از همیشه باشی.
تو بینظیری استاد،
تولدت مبارک.
H A P P Y ??? B I R T H D A Y
I W I S H ?? A L L T H E B E S T
داستان تولدی که امسال برای خودم و اونم تنهایی، جالب و شنیدنیه میخوام دوباره بگمش.
9 مهر 74 تولدممه، چند ماه قبل مهر 97، تو همین قسمت گنجینه ( عقل و کل) یک سوالی را دیدم که موضوعش این بود” کسی برام تولد نمیگیره یا کادو نمیده و برام عقده شده، اون موقع یک جوابی دادم. که چند ماه بعدش دقیقا همون شد.
جواب که بهش ایمان داشتم.
چند روز قبل از تولدم یک بلیط قطار برای جایی که در نظر گرفته بود گرفتم، رفتم آبشار بیشه لرستان
روبه روی خود آبشار چند کوه پشت سر هم و بزرگ وجود داره که پشت این کوه ها، آفتاب طلوع میکنه و از یک قسمت دیگه اش غروب. غروبی زیبا هم چو طلوع شگفت انگیز.
تو یک روز پاییزی زیبا، صبح زود رسیدم اونجا صدایی نبود، فقط یک رفتگر پرانرژِی و یک معلم خندان را دیدم که با دیدن من با اون کوله که همه چی برای زندگی توشه
و روی خوش من با اون لبخند همیشه زیبام به وجد اومده بودند،
” سلاممم جووون ، خدا قوت”
“سلام پدر سلام آقای معلم، امروزز چه روز عالیهه روی خوبی داشته باشید.”
وقتی روبه روی آبشار رسیدم، پاهام ایستاد! چون طبیعت جلوی من خیلییی زیبااا بود، درخت های سرسبز و رنگی رنگی
نقاشی خدا را میگم
پرواز پرنده ها با اون سمفونی اول صبحشون، شگفت انگیز
صدای شرشر آب، وای خدای من باد خیلی خنکی که میزد به صورتم اوننن لبخند زیبای من را پهن تر از همیشه کرد الان بعد از دقیقه ها ماندن در اونجا وقتش بود که به سمت جایی که خدا برای من با اون مشخصاتی که میخواستم هدایت کنه.
از کوه های روبه روی آبشار رفتم بالا، بالا، بالا…
جامو دیدم جایی که هیچ انسانی نمیتونه منو به هیچ عنوان ببینه ولی من همه را میتونم ببیینم
جایی را رفتم که یک جایی برای گذاشتن ننو ( بین دو درخت میبندن و دراز میکشی روش و لذت میبری تازه بادم که میاد لالاییتم میده.? ) سرم را به سمت آبشار میگذاشتم جوری که همش از اون بالایی که بودم همش خودشو میدیدم، آبشار زیبا
یک جایی مناسب برای کمپ و یک جایی هم برای برپایی آتش، هفت روزو هفت شب اونجا بودم بدون اینکه با آدمی صحبت کنم. فقط هر صبح و بعضی روزها هم پایین میرفتم و 4 لیتر آب خوردنی می اوردم بالا. هر دو روزم میرفتم به جایی که آدمی نیست خیلی دورتر از آبشار میرفتم و آب تنی میکردم و این برنامه ی من بود.
همون روزا، محل برپایی آتش و آشپزیم، همینطور چادر و ننو توجه ام را جلب کرد، دیدم که دقیقا هر کدام روی یک راس مثلثی قرار گرفتند.. جالببب بود.. ناخودآگاه
اون روزها بینظیر بود همه چیز داشت با من حرف میزد.
سکوت شب، صدای بوق قطار از اون دوردست ها، حتی شب ها وقتی مینشستم دور آتیش تنهای تنها ولی تنهایی که بهترین یار و یاور همیشه و در هر لحظه همراهشه.
میتونم “قسم” بخورم، به اندازه ی شب تولدم هیچچچ وقتی ستاره هایی روشن و واضح با هوایی 100% پاک و تمییز به اون اندازه ندیده بودم. هرگز
انقدر ستاره ها مشخص بودند که میتونستی تک تکشون را بشماری. تازه ستاره هاای دنباله دار از بالا سرم رد میشدند.
واقعا چه وقتی این اتفاق میافته و تازه وقتی که نگاه به آسمان میکنی،
اون حس اون همراه همیشگیت بهت میگه، عزیز من” مارکو جان ” این همش برای توئه!
غیر از اینه وقتی که با خودت هماهنگ میشی وقتی که در صلح قرار میگیری وقتی که هیچی به اندازه ی احساس “خوب” در هر لحظه برات مهم باشه. بخدا قسم تمام اتفاقات تمام چیزهایی که یک عمررررررر میخواستی اشون یکی یکی برات رقم میخوره.
هر چقدر که ظرفت بزرگتر بشه همون خواسته هایی که ظرف خیلی بزرگتر میطلبن کافیه با خودت همیشه در صلح باشی ذهن و روح مقدس، اون موقع در زمان مناسب و مکان مناسب بهت داده میشه و تو را خوشحال تر و خرسندتر از همیشه میکنه. و تویی که تا قبلش همیشه سعی میکردی سپاس گزار باشی اون موقع سپاس گزارتر و شادتر خواهی بود.
میدونی چرا همچین اتفاقاتی برات رخ میده؟!
چون مهم ترین خواسته ات را پیدا کردی!
برای اینکه خود گنج را پیدا کردی.. برای اینکه خدا را پیدا کردی برای اینکه احساسش میکنی در هر لحظه برای اینکه داره باهات حرف میزنه
با کلام انسان ها، با عشق به تو، با لبخند و نگاه مادرانه، با تحسین و کادوی رفیق، همه ی این ها وقتی یکی یکی اتفاق میافته که تو با خودت در صلحی. آرامش داری، نگران نیستی، اظطراب نداری.
من اون روزها آرامشی را پیدا کردم که الانش امروز که اومدم طبیعت زیبای کرخه اطراف شهر زیبام در طبیعت سرسبز خوزستان با هوای بارونی، تنهایی با موتور قدیمی برادرم مثل همیشه تقریبا، اون ” آرامش ناب” خیلی خیلی بیشتر شده.
اما این روزها اصلا دیگه احساس تنهایی نمیکنم وقتی که یک جای جدید و ناشناخته میرم بدون اینکه یک ذره ترس به دلم راه بدم ترسی که فقط از بی ایمانیه تا وقتی که خداا را داری، توکل داری بهش، ایمان داری بهش انرژی ای که همیشه محافظت میکنه از تو از وسایل هات چه دلیلی برای نگرانی و اظطرابی که توی اکثر جامعه برای هر کاری هست، داشته باشی.
اصلا!
من I
تو YOU
اینجاییمم بی باکیم، شجاعیم
چون مثل دیگران مثل جامعه بودن شجاعت میخواد و مثل اونا فکر نمیکنیم، عمل نمیکنیم
مثل اونا راه نرفتن مثل اونا لباس نپوشیدن شجاعت میخواد
شجاعت میخواد ثروتمند باشی
شجاعت میخواد عمل کردن حتی.
و تو شجاعی و تو بهتره قدر خودت را بدونی .
این روزها اصلا احساس تنهایی نمیکنم وقتی یک جای میرم، آدمااا منو میبینن اصلاا یک نگاهه ویژه بهم میکنن، منو میبینن لبخند میزنن منو به صرف لذیذترین نهار، شام به خانه ی مقدسی که دارند به آرامش گاهی با اینکه من را اصلا ندیدن نمیشناسن ولی چیه که دلامون را به هم از اون دور دورا بهم وصل میکنه، و وقتی که سلام میکنه احساس میکنی خداست اون داره بهت لبخند میزنه اون داره باهات حرف مییزنه اونه که میخواد با زبان بنده اش هدایتت کنه، مشخص تر و واضح تر از این.
باورتون میشه تا قبل از اینکه بنویسم روی ننوم دراز کشیده بودم با صدای باد و سمفونی پرنده ها صدای آب کرخه که از کنارم میگذره و هوایی که ابریه و آفتاب پشت ابرهاست به خوابی شیرین فرو رفته بودم، و چشم بندمم هم روی چشام، بلند شدم الان که دارم مینویسم اصلا جایی اومدم که آدم نیست، میدونی چه اتفاقی افتاد؟!!!
یک نفر اومد پیشم و نصف کلوچه خرمایی شیرین و فوق العاده بهم داد و رفت. آره!!
واقعا همیچین اتفاقی افتاد الان، اینجاااا
خدای منننننننننننننننننن
َشکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت همین.
حتی یکی از دوستان که تو روستاهای حوالی اینجا زندگی میکنه وقتی ازش آدرس یک جای بکر را پرسیدم شماره ی منو مشتاقانه گرفت و گفت هر چیززززززززی خواستی فقط بهم زنگ بزن. همین
این به نظرتون چیزی به غیر از لطف و مهربانی خدا میتونه باشه؟!
آخرش گفت، خوشحال تر میشم. توجه کردید ” تر ” خودش خوشحاله از اون چیزی که هست. چوپانه ولی راضیه انگار دنیا را بهش دادن اینو میشه از چشماش فهمید.
بچه ها اینا کین؟!
………….. ? ……… اشک امانم را بریده ….
آره! همه ی این ها دستانی از دستان بی نهایت خداوند هستند که وقتی در صلحی دست به دست هم میدن کائنات، بنده ها، خدا همه و همه برای اینکه تو به خواسته ی مقدست برسی.
وقتی که تو با خودت در صلح و هماهنگی قرار میگری..
مگر نه اینه که دنیای بیرونت بازتابی از دنیای درون تو، باورهای توئه!
ددنیای من زیباست
دنیایی که خدا همه چیز
خدا همه جاست، خدا در هر لحظه با منه ..
خدا در هر لحظه با من حرف میزنه، خدا دوستم داره و عاشقمه
خدا بیشتر از من میخواد که ثروتمندتر باشم، خدا همه چیز خوب را برای من میخواد
خدا میدونه که من لیاقت بهترین ها را دارم، من ارزشمندم، من اشرف مخلوقاتم.
خدا هیچی از ما نمیخواد، فقط میخواد که ما، “شاد” باشیم.
شاد بودنت کمک میکنه که دنیا جای بهتری برای زندگی بشه
– . – . – همون روز رسالتم را فهمیدم چیه – . – . –
دوستون دارم.
عاشقتونم هر جایی که هستید همین الان با همون چشم های زیبایی که داری این نوشته ی زیبا را دنبال میکنی.
دوست دارم..
سلام مارکو جان دوست عزیزم.
نظرت را خواندم بسیار لذت بردم خیلی کیف کردم و ازش یک کپی هم برداشتم تا بار های بار ها مطالعه کنم.
خوشحال شدم که با خودت در صلح هستی و این قدر اتفاقات خوبی برایت افتاده است.
هر جا هستی متمرکز بر روی نکات مثبت باشی.
به نام خداوند یکتا
سلام بشارت دهنده ی خدا
سلام پیامِ آورنده ی بادِ صباح
ممنونم از تو که با خودت در صلح هستی، و این بها را این تمرکز را این ارزش را برای خودت قائل شدی که علمت را بیشتر کنی، آگاهی هات را بیشتر کنی، درکت از خدا، خواندن فکر خدا با تفکر و تدبر در آیات و نشانه های خدا ( کامنت ها، الهامات، قرآن کریم … ) بهتر و دقیق تر بکنی. مثل یک خط موازی
در واقع اینجا یک خطش که بی انتهاست و تو میتونی هر لحظه پیشرفت کنی و بالا بری، با افکار زیباتر، با ایمان بیشتر، با دوست داشتنی بیشتر خودت، میدونی با خداگونه تر شدنت، با توحیدی تر شدنت آره این همون سعی و تلاشی هست که آگاهانه سعی میکنم هر لحظه ای که بهم هدیه داده شده را زندگی کنم، کمی بیشتر درک کنم خودم را بیشتر خودم را بشناسم، بیشتر به درونم سفر کنم، سرند بکشم، پشت هر کاری که میکنم و فکر میکنم را ببینم چی هست، از چه باورهایی نشات میگیره، من کجای کارم؟ چقر میتونه این داستان بهتر و بهتر بشه این زندگی زیباتر و زیباتر و رنگارنگ تر بشه
این ها درس ها، عشقی بود که از زبان ربم توسط من جاری شد و من نوشتم و لذت بردم.
الحمدالله رب العالمین
ممنونم که برام دست خدا شدی و نشانه ی تولد دوباره ام را بهم دادی، پیام تولد دوباره ی خودم
پیامِ و نشانه ی اووج رفتنم
سبکبال تر و سنگین بار تر شدنم
ممنونم عزیزِ دلِ من، بشیر جان
میخوام آرزو کنم برات، و تو یعنی خودم
آرزو کنم که به معنای بیشتر و کامل تر این جمله برسیم با تکامل و حل بشیم توش ..
اینکه؛
” هر که خدا را دارد، چه که ندارد؟ ”
دوست دارم.
به نام خدای قوانین تغییر ناپذیر
خدایا شکرت که عمری دادی بهم که بتونم روز دیگه ای رو در جهت پیشرفت و بهتر کردن باورهام سپری کنم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و خونواده عزیزم
روز نهم سفرم
داشتم با خودم فکر میکردم که صحبت بعضی افراد چه قدر دلنشینه و مثل یه کلیدی که مخصوص یه قفله چه قدر قشنگ حرفای بعضیا تو جانت میشینه و لذت میبری. و این به خاطر اینه که حرفاشون از روی ایمانشونه. آخه بعضیا چهار جمله از کتابا یاد گرفتن و میاد تکرارش میکنن ولی حرفای استاد تو قلب و روح نفوذ میکنه .
وقتی استاد حرف میزنه و در مورد قوانین صحبت میکنن ، انگاری خود خدا نشسته رو به روم و داره باهام حرف میزنه .
منی که اینهمه فایل از اساتید دیگه داشتم و کلی کتاب از اساتید موفقیت دیگه چه ایرانی چه غیرایرانی خونده بودم ، هیچکدوم قد حرفای استاد روم تاثیر نداشته و زندگیمو متحول نکرده
فقط با فایل انگیزشی شماره 3 و 4 رفتم مسابقات ورزشی و مقام آوردم .
خیلی خوشحالم و شاکرم از خدا که قوانینشو از طریق استاد عباس منش به هرکسی که توی مدارش باشه منتقل میکنه.
و اما در مورد فایل سفرنامه :
چه قدر این فایل آگاهی دهنده س و باورهای بی نظیری رو القا میکنه .
اینکه روی کسی بیرون از خودمون حساب نکنیم، نه حتی روی افراد ، حتی روی اشیا
اینقدر نچسبیم بهشون که خواب و آرامش مارو بگیرن ،
توی آرامشه که جریان نعمت ها وارد زندگیمون میشه ، باید این رودخانه نعمت های خدا رو جلوشو باز بزاریم .
و من الان چند ماهه روی هیچکس غیر از خدا حساب نمیکنم. البته احترام و سپاسگزاری از دیگران رو همیشه باید داشته باشیم . و درونمون از خدا تشکر کنیم که از طریق بینهایت دستهاش داره بهمون کمک میکنه.
و الان چند ماهه که فقط روی خدا حساب میکنم و باورهای توحیدیم رو تقویت میکنم چه قدر احساس آرامش دارم و اتفاقات خوب برام افتاده. از ارتباطم با خدا خونواده م ، دوستام ، از نظر مالی ، از نظر سلامتی و خداروشکر میکنم از این جهت .
وای هرچی فکر میکنم بیشتر یادم میاد نشانه هارو ، دیروز با خونواده رفتیم کنار یه رودخانه خیلی زیبا . خیلیا اومده بودن و مشغول عکس گرفتن از خودشون بودن و … منم قبلا مثل خیلیای دیگه بودم و فقط دنبال سوژه عکاسی بودم که بزارم توی اینستا و بقیه لایک کنن و کامنت بزارن ، من آرامشم رو در تایید دیگران و بیرون از خودم میدیدم ولی این روزا فقط واسه خودم دارم زندگی میکنم. دیروز کنار رودخونه ، چشامو بستم و نفس عمیق کشیدم و به صدای آب گوش میدادم و باورتون نمیشه دوستان ، خدارو حس کردم که تو صدای رودخونه خودشو به من نشون میداد که آره من همه جا هستم حتی توی صدای شر شر آب . زیباترین لحظه ای رو حس کردم که بعد از مدت ها تجربه ش کردم و احساس یه آرامش عمیق کردم .
من این لذت و آرامش درون رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم. و لحظه ای که روی هیشکی جز خدا حساب کردم ، احساس آرامش همه وجودم رو گرفت. بعد وقتی کنار رودخونه یه فنجان چایی خوردم توی عطر چای هم خدارو حس کردم، نمیدونید بچه ها چه حس عمیقی حس کردم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاااااااا شکرت
من همیشه اینجوری فرض میکنم که: تو یه جزیره وسط اقیانوس هستم که هیچکس توش نیست و فقط من هستم و هیچ راه ارتباطی هم با دنیای خارج ندارم. و فقط صدای اقیانوس و جنگل و پرنده های جزیره باشه.
بچه ها چشاتونو ببندید و تصورشو کنید . چه طور حسی دارید? آیا حس میکنید زندگی تموم شده ?
حتی اگه بدونید تا آخر عمر هم توی اون جزیره باشید چی? افسردگی میگیرید?
من که در تمام اون لحظات و ثانیه به ثانیه سعی میکنم با خودم و خدا لذت ببرم و با خودم و تمام موجودات اونجا در صلح باشم.
فقط میخوام بگم اگه با خودمون و خدا در صلح باشیم . دیگه نظر و حرف دیگران اصلا برامون مهم نیست.
نکته خیلی آگاهی دهنده دیگه ای که استاد فرمودن اینه که به خواسته ها و اهدافمون نچسبیم.
خیلی دوست دارم از زندگی خودم بگم و نشانه هارو در اطرافم تایید کنم.
بچه ها من مربی ورزشی هستم و باید در طول روز میانگین 5-6 کیلومتر تردمیل بزنم . قبلنا این هدف همیشه جلو چشمم بود و میرسیدم به 1 کیلومتر ، میگفتم وای 4 تاش مونده و همش چشمم روی عدد تردمیل بود و راستشو بخواین اصن حال نمیکردم با دویدنم و لذت نمیبردم حتی آهنگ هم گوش میدادمااا ولی از وقتی روی باورهام کار کردم اصلا به عدد تردمیل نگاه نمیکنم. الان چند وقتیه فایل های استاد رو گوش میکنم و بعد نیم ساعت میبینم از اون مسافت هدف هم خیلی بیشتر رفتم . الان خوب میفهمم که نباید خیلی به هدف چسبید چون آرامش رو ازم میگیره و نمیزاره اون جریان نعمت ها وارد زندگیم شه . فقط از لحظه به لحظه باید لذت برد .
باید آسون بگیریم همه چیزو، چون قانون جهان خیلی طبیعی و راحت هستش و اگه ما جلوشو بگیریم بهمون سخت گرفته میشه
……………………..
خدایا شکرت که روز به روز داره آگاهی هام بیشتر میشه .
از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و خونواده عزیزم سپاسگزارم
سلام آقای سهامی عزیز.
کامنت تون رو خوندم و خیلی کیف کردم خصوصا او بخش تردمیل که خیلی آموزنده بود برام.
هر جا هستید متمرکز بر روی نکات مثبت باشید.
سلام
روز نهم از سفرنامه
درصلح بودن،رها کردن،خونسرد بودن و جدی نگرفتن
حتی خوده این جمله که با خودمان در صلح باشیم یه حس آرامش عمیقی تو خودش داره که حس میکنی سالهاس میشناسیش.
سالها میدونستیش…ولی فراموشش کردی و پا به این جهان گذاشتی که با تضادها،وقایع و رخدادها اونو به یاد بیاری…
و چقدر خداوند زیبا ما رو هدایت کرد که اصل مون رو به یاد بیاریم و خلق کنیم هرانچه که میخواییم رو
وقتی حتی تصمیم میگیری با خودت و جهان در صلح باشی …جهان، ادمها و درونت برات جور دیگه ای میشه..
وقتی ما با درون خودمون رفیق میشیم همه چیز اون بیرون درست پیش میره.
وقتی منبع و چشمه اصلی اب پاک و زلال بشه فرقی نمیکنه اون سرچشمه به اقیانوس ختم بشه یا برکه…همه چیز بعد اون زلال و شفافه…
و یه هماهنگی عمیقی با جهانت داری که جوری حمایتت میکنه که اب تو دلت تکون نخوره.
وقتی با خدا همراه میشی و عاشق خالقت میشی..
همه اون بیرون عاشقتند…همه دوست دارند با تو باشن…
همه در کنار تو حال دلشون خوبه…
وای…حتی وقتی در موردش حرف میزنم سرشار از هیجانم..
و این خودش یعنی اوج عزت…اوج قدرت…اوج ثروت و سعادت.
با خودت که در صلحی …
از هر نفس ت لذت میبری و زندگی رو زندگی میکنی و منتظر نمیشی چیزی از بیرون بیاد و بشه دلیل حال خوبت.
???????
با خودت که درصلحی..
فراوانی رو میبینی و به چشمه بی پایان خداوند ایمان میاری و هر روز به دیدن این فراوانی بینا میشی..
?????
وقتی تلاش میکنی با خودت در صلح باشی..
خودت با تنهاییات حال دلت خوشه و میتونی بی بهانه از ته دلت بخندی …
و این باور از اعماق وجودت بر میاد که خندیدن من هم نیایشِ
?????
وقتی با خودت در صلحی..
هیچ چیز از نطر تو دوست نداشتنی نیست حتی خارِگل….چون وقتی تلاش برای به صلح رسیدن داری یا خارو نمیبینی یا اگرم ببینی میدونی اون نیازه گل بوده و باید باشه.و اینجوری با دید خداوند نگاه میکنی و باز هم غرق در احساسه نابه دوست داشتنه جهانتی…
???
وقتی با خودت در صلحی…
مسئول خوردن آرنجت به در کمد رو هم خودت میدونی..
مسئول رفتن سوزن تو دستت ..
و حتی خوردن شونه عابر به شونت…
همه چیز رو خودت میدونی…
همه چیز…
لبخنده مادرت..
نرم شدن دل طلبکارت..
نگران نبودنت…
چقدر زیباست…
خدایا..
این عدالت تو چقدر زیباست.
تو روی خودت کار کن….
خود به خود
براحتی…
لاجرم…
اتفاق می افتد.
خداوند خلف وعده نمی کند.
???????
سلااام ب استاد عزیز و مهربونم?? اقای عباسمنش بزرگوار و خانواده خوب و همه جی تمام خودم گروه تحقیقاتی عباسمنش??…. امروز ۲۵ بهمن ۹۷ ساعت تقریبا ۱۲ شب و من در حالی دارم مینویسم ک اشک تو جشام نمیزاره صفحه گوشیو واضح ببینم??… امروز ولن تاین بود و همه در حال خرید کادو و دادن هدیه بودن… منم چون همسرم هرسال برام کادو میخرید???????? امسال هم منتظر بودم ک برام کادو بگیره و ولی خب اصلا هیچ خبری نبود و منم خیلی ناراحت شدم??? و واقعا بغض کردم وقتی اومدم خونه هندزفری گذاشتم و شروع کردم ب گوش کردن فایلهای استاد عزیزم و بعد دفترمو برداشتم و تمام اتفاقاتی عالی ک تو روز عروسیم برام افتاده بود و نوشتم و کلی حسمو خوب کردم ???و بعد اینک از اون حالت ناراحتی در اومدم پاشدم کمی خونرو مرتب کردم و کلا قضیه ولن تاین یادم رفت بود ک همسرم با یه دسته گل خیلی بزرگ ????و واقعا زیبا و متفاوت از تمام دسته گلایی ک برام کرفته بود???? و یه جعبه کادو و یه دستبند سنگ بینظیر و قشنگ ک دقیق نمیدونم سنگش چیه برام گرفته بود واقعا وقتی دسته گل و تو دست همسرم دیدم تمام وجودم سجده شد ب درگاه خدا ??و حس کردم قلبم داره از شوق خدا پر میکشه… .. من تاحالا ب این وضوح قانون رو درک نکرده بودم ولی میتونم بگم ک امروز ایمانم ب خدا هزاااران هزاااار برابر بیشتر شد???و با تمام وجووودم حس کردم ک اک بتونم تو تمام جنبه های زندگیم حس خودمو خوب نگهدارم و ب خدا توکل کنم ب خیلی خیلی خیلی بالاتر از اون چیزی ک میخام برسم … خداروشکر میکنم ک همسری مهربان و همه جی تمام دارم… خداروشکر میکنم ک با استاد عزیزم اشنا شدم و حالا میدونم ک میتونم ب هرانجه ک میخام برسم… ان شاالله ب زودی با یک عالمه اتفاقای عالی میام پیشتون.. فعلا خدانگهدار
به نام خدای صلح ودوستی
خدای عزیزم تو را ممنون و سپاسگزارم که راه صلح ودوستی با خودم وجهانم را برایم باز کردی تا بهشتی رادر این دنیا تجربه کنم که نتایجش به دنیای ابدیم کشیده میشود .
جالب اینجاست من فایل های اول سفر نامه را کم مرور کردم و الان دارم دوباره گوش میدهم خوب خوب .
امشب که این فایل را گوش میدادم همش گریه میکردم انگار اشک هایم مجال ایستادن نداشتن .انگار احساس ابرهای بهاری به آنها دست داده بود .
چه احساسی گرفتم از این فایلت استادم .چقدر هماهنگی و چقدر اتفاقات خوب و چقدر هدایت الهی را میبینم که انگار در همان روز یک فایل راه رابه من نشان میدهد.
وقتی خودت را مهم وارزشمند بدانی ودیکر دنبال اثبات وتایید توانایی هایت و دوست داشتنی بودنت نباشی همه جهان تورا باور میکنند و دوستت دارند .
کاری که خداوند برای ما انجام میدهد هیچ کسی نمیتواند انجام بدهد برایمان اصلا قدرتش را ندارد .
چه عشق زیبا و گرمی ودلپذیری پشت این همه کلام نهفته است .
چه ایمانی دارد حرفهایتان که بر قلب نفوذ میکند و جذب جانم میشود .
نیرویی که احاطه ام کرده با این آگاهی ها را به خوبی حس میکنم .هر لحظه مرا هدایت میکند .
با قلبم مهربان باشم تا ببینم این صلح ودوستی چه چیزها برایم می آفریند .یقینا ثروت سلیمان را .یقینا ایمان ابراهیم را .یقینا پادشاهی یوسف را .یقینا پاداش مادر موسی را .یقینا عزیز کردن مریم را .یقینا محبوب کردن محمد را .
این ها فقط حاصل هماهنگی ذهن با روح ایت در تمامی لحظات زندگی .این ها نتیجه تمرکز بر خوبیها وزیبایهاست.این ها نتیجه کنترل ورودی های ذهن است .
در یک کلام تقوا است .
سپاسگزارم که کلی با این فایل سفر روز نهم ومرورش کلی احساس های ناب الهی گرفتم .الهی همیشه اشک هاتون از احساس عشق به الهی مثل باران بهاری نم نم بباره الهی چشماتون از شوق رسیدن به ارزوها ورویاهاتون ودوستی با الله همیشه شبنمی بشه .
همتون و به تنها قدرت تنها ثروتمند تنها حافظ تنها عشق تنها فرمانروا ی مهربان که هیچ کسی مثل اون نیست به همون میسپارمتون .
?????