داستان هدیه تولدم - صفحه 28

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3022 روز

    به نام خدا

    سلام استاد جان

    خدا دقیقا هرچی که من نیازه بشنوم رو سر موقع میزاره سر راهم و شمادستی از خدا هستی که من بشنوم

    بشنوم که ارزشمندم بشنوم که تا زمانی که در احساس بد هستم نتیجه فقط تجربیات ناخواسته است بشنوم که وابستگی منو از خودم از اصل خودم از خدای خودم و از خواسته هام دور می‌کنه بشنوم که وقتی به چیزی میچسبم فقط لذت داشتن اونو به خودم حروم میکنم بشنوم که فقط کافیه من در حال خوب داعم باشم و رشد کنم وتکاملم طی کنم بقیه نتایج خود به خود رخ میدهد

    بشنوم که جمع کن خودتو زهرا فقط روی خدا حساب کن نه روی رابطه با آدما که اگه باشم خوشحال باشی نباشن ناراحت بشنوم که اگر میخای زندگی دلخواهتو تجربه کنی باید رها باشی از هر قید و بند باید فقط و فقط مشغول تجسم تحسین و توجه و تمرکز به زیبایی ها باشی تا هدایت بشی به سمت زندگی دلخواهت وتجربیات زیبا

    خدارو شاکرم که تو مسیرم استاد جان سپاسگزارم و عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهناز عباسپور گفته:
    مدت عضویت: 4030 روز

    بنام دوست

    سلام به مهربانان

    روز نهم سفرنامه

    تولدتون هزار بار مبارک

    اتصال آرامشی دارد بی حد. اما نکته مهمش مراقبت از این اتصال است. چرا که بر چشم به هم زدنی و گاهی چنان نرم و آهسته اتصال قطع می‌شود که اصلا متوجه نمی‌شوی. ناگهان به خود می آیی میبینی به غیر او وابسته شدی. باشد که دائم الوصل باشیم. آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سمیه نوری گفته:
    مدت عضویت: 2841 روز

    سلام بر دوستان مثبت اندیش و گروه خوب استاد عباس منش

    وقتی متنو خوندم یاد گذشته نه چندان دور خودم افتادم که همین احساسات استادو داشتم و به شدت از خدا عصبانی بودم. چرا چیزی که خیلی هم بزرگ نیست اینقدر از من دوره و دیگری به راحتی به دستش میاره. الان خداروشکر این احساسات اگر هم از بین نرفته باشند خیلی خیلی کمرنگ شدن.

    خیلی وقتها از ته قلب از خدا چیزی خواستم و به خودش توکل کردم و اون هم اونو بهم داده. هرچند از چیزای کوچیک شروع کردم، اما در مسیری قرار گرفتم که روز به روز خواسته های بزرگتری میکنم و ایمانم نسبت به خدا قویتر شده. هنوز اول راهم ولی قلبم میگه توی مسیر درستی هستم و به همین خاطر خیلی شادتر از قبل زندگی میکنم و دیگه خبری از اون افکار وحشتناکی که باعث شده بود زندگیم مختل بشه نیست. واقعا امید و ایمان گنجهای با ارزشی هستند و برای همه آرزو میکنم به خدا و برآورده شدن آرزوهاشون ایمان پیدا کنند و برآورده شدنشونو در دنیای حقیقی ببینند

    آرزوی موفقیت، شادی و عشق برای همه دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    امیر حسین گفته:
    مدت عضویت: 3563 روز

    امروز این فایل (داستان هدیه تولد استاد عباس منش) رو تو قسمت “نشانه امروز من” دریافت کردم.

    دقیقا الان که به این حرفا احتیاج داشتم این فایل به من پیشنهاد شد.

    سپاسگدار از خدایی که در هر لحظه ما رو هدایت میکنه و یکی از دستان خودش(عباسمنش) رو برای ما فرستاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهـرا خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    بنام خداوند بخشاینده مهربان

    ?سفرنامه روز نهم(خداشناسی)?

    سلام به روی ماهتون

    فایل :هدیه تولد استاد (صلح باخود)

    مهم ترین و اولین رابطه هر انسانی رابطه باخویشتنش است

    رابطه با بعد مقدسش است

    ما باید فارغ باشیم از هر عامل بیرونی

    و فقط بخودو خدای درونمان وابسته باشیم

    باید از زندگی همین لحظه امان لذت ببریم و سعی کنیم در لحظه زندگی کنیم

    نه درگذشته و نع درآینده ،اکنون !

    صلح باخود یعنی ببریم ریسمان وابستگی ب غیر الله را

    حتی اگر آن غیر عزیزترین شخص زندکی امان باشد

    ما باید ب مبنع عشق و توجه و تایید و باور درونی امان وصل باشیم ،یک اتصال همیشگی

    وقتی بی نیاز شویم از دیگران

    ان وقت عشق و محبت ازهر طرف ب سمت ما سرازیر میشود

    چون ب الله خدای درونمان وصل شدیم و ثابت کردیم ک جز او نیازمند ب هیچ بشری نیستیم

    صلح باخود یعنی از دید روحت ببین همه چیز را

    از دید روحت گذشته ن چندان زیبایت راانطور نگاه کن ک حست یکم بهترشود

    از دید روحت اشتباهاتد را آنطور ببین ک حست یکم بهترشود و. . . .

    از دید روحت ،این اصل ماجراست

    وقتی در هر ناخواسته ای درهر قضیه ب ظاهر بدی سعی کنی آن را با نگاه قشنگتر بنکری

    آن وقت ب احساس بهتر میرسی

    و تکرار این احساس بهتر ،باعث هماهنگ شدن بیشتر و بیشترمیشود باخود مقدست

    وقتی در هر جای هنرکنی و ب دنبال زیبایی ها بگردی دنیا زیبای بیشتری را برایت ارسال میکند

    وقتی در دل ناخواسته هاپی زیبایی میگردی ،جهان هربار یک قسمت آن ناخواسته ر ا پاک میکندو اگر بتوانی باز ادامه دهی میبینی روزی میرسدک دیگرآن ناخواسته در زندگیت موجود نیست !

    جون توسفیدی بیشتر را سفارش دادی نه سیاهی

    و سفیدی محوکننده سیاهی هاس

    صلح باخود یعنی آرامشت حالت خوبت از درون باشد و صلح درون ی داشته باشی ن بیرونی ،ن اصرار ب قانع کردن دیکران ،نع جلب توجه برای دیگران .نه ترس از دیکران ،نه نگران آینده و گذشته بودن

    صلح باخود یعنی من به هرمسئله آنطور ک ب من آرامش میدهد نکاه میکنم

    و در لحظه از زندگی ام لذت میبرم

    نه نگرانم نع ترسان

    چون خوب میدانم

    احساس خوب مساویست با اتفاق خوب

    خدایاشکرت

    ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      آزاده خدری گفته:
      مدت عضویت: 2625 روز

      زهرای خوشبخت عزیزم

      ممنونم بابت دیدگاه پر از آگاهیت

      با خوندن دیدگاه شما آگاهی هایی که در مورد ارزش تضاد و ناخواسته و در صلح بودن با خود و تلاش برای داشتن احساس بهتر در ذهنم واضح تر شد

      ناخواسته های زندگیم رو در هر حوزه ای مثل پازل تمام سیاه رنگی متصور شوم که با برخورد با هر تکه ای کوچک از این پازل بزرگ(برخورد با ناخواسته) می توانم دو انتخاب داشته باشم

      می توانم این ناخواسته نمایش داده شده  (که ممکن است حتی با احساس درد به نمایش در آمده باشد )

      را به شکل سیاهی ببینم که با متمرکز شدن روی آن،ندیدن زیبایی هایش ،از در جنگ درآمدن  با آن، وارد شوم  و به امتداد این سیاهی کمک کنم ،

      یا این ناخواسته را به شکلی ببینم که برای واضح تر شدن خواسته من، رشد و گسترش من آمده و اقدام بعدیم بشود دیدن زیبایی این ناخواسته و رسیدن به احساس بهتر و صلح درونی با خودم که در ادامه برایم روشن شدن تکه ای از این ناخواسته باشد و ادامه این روند در آینده من را با تکه هایی روشن تر و واضح تر و برخورد به

      خواسته های بیشتر و ناخواسته های کمتر  روبرو میکند .

      ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    هما خاکپور گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    مریم جان عزیز و استاد عزیزم سلام?? خدای مهربونم ازت سپاسگزارم به خاطر این فایل بهم گفتی مهم ترین رابطه در جهان همین رابطه هست یعنی رابطه من با خدای خودم هر چقدر این رابطه بهتر باشه نعمت های بیشتری وارد زندگیم میشه به راحتی از خدا ممنونم . پس اگه فقط تلاش کنم که این رابطه رو درست و عالی تر از قبل کنم همه چیز خود به خود درست میشه سپاسگزاری حس خوبیه خدایا ازت ممنونم که لحظه به لحظه من بهتر از قبل میشم و از نظر روحی کاملتر میشم و قوانین جهان هستی رو بهتر درک میکنم پس اینم تصمیم من بود بهتر کردن رابطه خودت با خدا همین .در صلح بودن با خودت هر زمان که این جمله رو میشنوم سریع این متن کنارش میاد دوست داشتن خودت وقتی با خودت توی صلح باشی به خاطر اشتباهی که انجام میدی سر خودت فریاد نمیکشی وقتی ادم دیگه ای که دوستش دارم کار اشتباهی رو انجامـ میده سوتی میده کار ی رو عالی انجام نمیده من باهاش مهربون برخورد میکنم اما توی همون شرایط من فقط سر خودم داد میرنم و خودم رو تنبیه میکنم دیگه الان وقتش رسیده کنار دوست داشتن و خوب گردن رابطه ام با خدا خودم رو دوست داشته باشم دیگه سر خودم فریاد نزنم و بگم الان خوب بود دفعه بعد عالی تر میشه خودت رو دوست داشته باش و عاشقانه با خدا باش?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فرشته جمیلی گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    سلام

    این دنیای تودرتویی که من واردش شدم واقعاً شگفت انگیزه.

    سپاسگزارم از استاد که به فکر دوستانشون هم هستند و رشد ما براشون مهمه.

    من حدود یکماهه که وارد سایت شدم. قبل از اونهم تلاش کرده بودم ولی کپی کردن اشتباه ایمیلم و وارد کردن این اشتباه،باعث میشد نتونم ثبت نام کنم و از فایلها استفاده کنم. شاید وقتش نرسیده بود و من به زمان احتیاج داشتم.

    درهرحال الان که توی مسیرم فقط سعی میکنم ازبرنامه ها استفاده کنم. گوشهای من اونچیزی رو که ذهن و فکرم برای هدایت نیاز داره رو خواهند شنید و من فقط کافیه تکرار و تکرار و تکرار همراه با تمرکز داشته باشم.

    ممنونم از استاد بخاطر طرح جدیدی که توسایت گذاشتن. اولش نمیدونستم چطور باید استفاده کنم اما الان مثل چراغ مسیرمو روشن میکنن، پیام روزم شدن و من بابتشون از خدا سپاسگزارم.

    حرفای استاد مثل رنگ سفید و مشکی میمونه.رنگ سفید و رنگ مشکی هیچوقت دِمُده وقدیمی نمیشه. انگار از این دو رنگ تو همه ی رنگا هست. روح رنگا طیفی از این دو رنگه.

    حرفای استادم چون یه روح مشترک توشون هست هیچوقت بلااستفاده و قدیمی نمیشه. هربار که بشنوی یه چیز جدید برداشت میکنی. یه فایل ممکنه چندین پیام رو حامل باشه.

    یه بار صلح میشنوی یه بار هماهنگی یه بار سادگی یه بار دیگه همون فایل به تو میگه باورکن،ساده بگیر،عبور کن…

    وخلاصه اینکه من ازخودِخدا و دستانی که برای نجات من میفرسته ممنونم. دیگه باور کردم خدا منو خیییلی دوست داره. خدا منو هدایت میکنه. گاهی با اتفاقات خوب گاهی با اتفاقات به ظاهر بد و دردناک.

    هرجا من کمتر فهمیدم خدا محکمتر باهام حرف زد، حتی منو به گریه انداخت ولی با نگاهی امیدوار نشست نگاهم کرد و منتظر موند و در دلش میگفت: پس کی میفهمی!!..

    استاد

    من یه تغییر بزرگ کردم و اون اینه که “اقدام کردنم” سریع شده. یعنی دیگه با ایده هام بازی نمیکنم، مث یه بچه گربه که با گلوله ی کامواییش بازی میکنه تا سرش گرم شه..

    من ایده هامو امتحان میکنم. نمیترسم از شکست. جرات میکنم و به اهدافم دست میزنم.لمسشون میکنم. دیگه نمیگم اگه نشه، اگه شکست بخورم…

    دیگه نمیخوام تا ته مسیرمو بدونم و ببینم.باورکردم وقتی بلندشم، قدم به قدم، مسیر خودشو نشون میده.

    دنبال نشانه ها هستم. مثلا امروزیه کلاسی ثبت نام کردم که از من یه بوم ۴۰ در ۴۰ خواستند. بعد یادم اومد که من ۷سال پیش یه بوم خریدم ولی ازش استفاده نکردم.درضمن هربار که وسایلمو مرتب میکردم میگفتم خدایا این بوم رو کجا بذارم؟!! تا اینکه امروزفهمیدم چرا نگهش داشتم! شاید باورتون نشه سایزش حدود سایزیه که میخوام.۴۰ در ۵۰ .

    من اینو نشانه میبینم .چون منو پراز حس خوب میکنه. من نمیدونم کجا میرم..فقط توی ” تاریکیِ ذهنم” یه نور دیدم. مسیرو بلد نیستم. شاید جلوی پام یه چاله ی آب باشه یا یه سنگ تیز و برنده… نمیدونم! من فقط دارم با قدرت ایمانی که به اون نور دارم پیش میرم.

    و این نور رو استادعباسمنش بهم نشون داد.گفت بیا نترس… اقدام کن! خدا خودش هواتو داره..

    از تو حرکت از خدا برکت.

    ای خدای مهربان

    ممنونم که جرات بلند شدن به من دادی. جرات اینکه وقتی به ملاقاتت میام شرمنده نباشم.نعمتاتو حروم نکرده باشم.سرم پایین نباشه..

    خدایا ممنونم که سکان رو در دست گرفتی و با تغییر جهتهای کوچیک منو به جاها و فضاهای بینظیر از شادی و رضایتمندی میبری.

    خدای من

    سپاسگزارم بخاطر دوستای خوبی که دارم. دوستان سخاوتمندی که حاضرند قسمتی از وقتشون و تجربه هاشونو در اختیار دیگران بذارند.

    استاد

    ممنونم که منو توی تمام داراییهاتون سهیم کردید.

    من شریک ماشین شما، دوربین شما،غذاهایی که میخورید، جاهایی که میرید، شریک زمین و ملک واسب و دریاچه و درخت و… خلاصه شریک زمین و زمانتونتون شدم…

    و ممنونم از خودم که ایمانم به قادربودن خدارو از دست ندادم.ایمانم به درخواست و کمک گرفتن.از خودم ممنونم که جا نزدم، بیخیال خودم نشدم و درآخرین لحظات هم از خدا خواستم که کمکم کنه.

    و اینو میدونم خدا زمانی که دیگه از همه چی و همه جا ناامید میشی، روشو بهت نشون میده.

    من روزی که همه چیو امتحان کرده بودم تا مسیرمو پیدا کنم وشکست خورده بودم، برای اخرین بار به خدا گفتم خدایا یا کمکم کن یا دیگه میرم و یه گوشه میشینمو صدام درنمیاد، دیگه هیچی ازت نمیخوام… دیگه ساکت ساکت میشم..

    همون روز بود که خدا به من جواب داد و دستمو گرفت و بلندم کرد…

    الهی شکرت

    ای قادر بلندمرتبه.

    درپناه حق شادوسربلند دردنیا و آخرت باشید.?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      سلام فرشته عزیزم

      چه زیبا نوشتید و واقعا با قلبم تک تک کلماتتون رو حس میکنم و وقتی کامنتتون رو خوندم خدا رو با تمام وجودم حس کردم.

      ممنونم ازت دوست عزیزم به خاطر نوشته ی فوق العاده تون .انشالله هر جا که هستین در پناه خدای مهربون شادو سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشی نازنینم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فرشته جمیلی گفته:
        مدت عضویت: 2180 روز

        سلام الهه جانم

        امیدوارم حال دلت خیلی خوب باشه.ممنون که به کامنتم توجه کردی. باعث شدی بیامو یه بار دیگه مرورش کنم.

        مراقب خودت باش و یادمون نره بزرگترین هنرما، توانایی رفتن از حال بد به حال خوبه و بقول استاد تمرکز روی نکات مثبت و البته سپاسگزاری.

        خیر پیش.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا فرخی گفته:
      مدت عضویت: 1478 روز

      خدااای من

      عجب نکات جذااابی اشاره کردی عزیزم واقعا بعضی کامنت هارو خوندنی آدم احساس میکنه از زبان خدا و ازقلم یه انسان هدایت شده اومده

      اینکه خودتونو تحسین کردین

      اینکه عملگرا شدین

      امیدوارم این مسیرهدایتو همیشه ادامه بدین

      اینکه نترسیم و قدم برداریم

      با اینکه نمیدونیم بعد این قدم چی هست

      البته که وقتی خدای عزیزدلم هست مطعنن بعد هر قدم فقط خیره و خیره و خیر

      انرژی گرفتم از تک تک حرفات

      کلی ممنووونم❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1479 روز

      سلام فرشته ی خدا روی زمین

      بی نهایت تحسینت میکنم بخاطر قلم زیبایت ، بخاطر باورهای توحیدی بی نظیرت

      بخاطر ایمانت و بخاطر وجودت از خدا سپاسگزارم.

      من هر جا لذت میبرم با تمام وجودم میگم همه ی ما شاهکار خلقت خدا هستیم.

      تو بی نظیری فرشته ی زمینی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    iron john گفته:
    مدت عضویت: 2849 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان عزیزم

    امروز نهمین روز سفرمه احساس میکنم خیلی رشد کردم تو این مدت اصلا باورنکردیه که قانون انقد سریع جواب میده چند روز خوب رو خودت کار میکنی کلی اتفاقات خوب میفته کلی درکت میره بالا از قوانین و …

    و اما امروز صبح داشتم به هماهنگی ذهن و روح و هماهنگ شدن با خدا فکر میکردم که اگه این رابطه رو درست کنم چقد بیشتر لذت میبرم از زندگی چقد سرعت رشدم میره بالاتر و راحت تر به خواسته هام میرسم و ازین فکرا

    تو نامگزاری برای سال جدید هم نوشته بودم سال هماهنگی ذهن و روحم حتی تو تمرین ستاره قطبی امروز صبح هم از خدا خواستم یه نشونه ای بهم نشون بده تا که اومدم بله دقیقا در مورد اون چیزی که بهش فکر میکردم بود و وقتی فایلو گوش دادم و توضیحات زیبای خانم شایسته رو خوندم از خوشحالی بال در آوردم

    استاد اینجا که میگی منم بعضی وقتها یادم میره و نتایج کمرنگ میشه ولی باز یادم میاد و همه چیز خود به خود درست میشه دقیقا حال الان منه

    خدایا شکرت که تو این مسیرم

    خدایا شکرت به خاطر حال خوبم

    خدایا شکرت که هر روز درکم از قوانین بیشتر میشه و دست به عمل تر شدم

    خدایا شکرت به خاطر این نشانه ی زیبا

    خدایا شکرت به خاطر اینهمه عشق و آگاهی در سایت که آدم میمونه کدومشو نوش جان کنه

    خدایا شکر به خاطر خودت خودم استاد جان و بانوی شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نرگس هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2674 روز

    سلام به همه

    امروز یه اتفاق خیلی خوب برام افتاد که نتونستم ننویسمش

    امروز برام یه پست به مناسبت تولدم از طرف یکی از دوستای خیلی عزیزم برام رسید

    توش 40 تا نامه ی فوق العاده بود که دوستم تقریبا از 4 ماه پیش شروع کرده بود به نوشتن برای من

    واقعا لذت بخش بود خدایا شکرت

    خدایا شکرت به خاطر وجود این ادم دوست داشتنی به خاطر این اتفاقا

    یاد این فایل استاد افتادم که قطعا یکی از بهترین فایلهاست برای من و صدبار تا حالا گوشش دادم

    {همه چیز تو زندگی انسان تغییر میکنه وقتی که خود انسان تغییر میکنه}

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      بشیر احمد گفته:
      مدت عضویت: 2390 روز

      سلام دوست عزیز

      کامنت تون رو خوندم خیلی لذت بردم

      خوش به حالتون که خداوند شما را به چنین دوستی هدایت کرده و دوست تون هم خیلی ایده فوق العاده ای داشته.

      هر جا هستید متمرکز بر روی نکات مثبت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    عباس شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    عالی بود.

    دومین دور از مرور سفرنامه و این فایل بسیار زیبا.

    .

    .

    عاشق اونجام که استاد میگه: منم بعضی وقتها یادم میره و نتایج کمرنگ میشه ولی باز یادم میاد و همه چیز خود به خود درست میشه

    .

    .

    عاشقش چون منم بارها این رو توی کسب و کارم درک کردم. هر وقت که شروع کردم به حساب کردن روی خودم و زور زدن! نتایج هر روز کمرنگ تر شده و در مقابل تضاد ها بیشتر.

    .

    .

    .

    ولی هر چی بیشتر میگذره، درکم بیشتر میشه و زودتر می فهمم که دارم بیراهه میرم. به خدا می گم: « انگار باز یادم رفت! اما از همین لحظه که یادم اومد، دوباره می سپارم دست تو »

    .

    .

    و طولی نمی کشه که همه چیز خود به خود درست میشه.

    .

    .

    .

    شکرت خدا.

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    اولین بار که با تمام وجود این موضوع رو درک کردم، حدود یک سال پیش بود که توی تنگنای مالی برای گرفتن پروژه ( اون موقع برنامه نویسی می کردم ) هر روز به کلی مشتری احتمالی زنگ میزدم و خلاصه سعی می کردم که قیف فروشم رو پر نگه دارم!

    .

    .

    .

    .

    اما نشد که نشد! یه روز نزدیکای موعدی که پول لازم بودم، یکی از فایلهای استاد رو توی مسیر رفتن به محل کارم گوش می دادم که متوجه اشتباهم شدم و فهمیدم که نباید روی خودم و هیچ کس دیگه ای حساب کنم، « فقط باید روی خدا حساب کنم »

    .

    .

    همونجا گفتم: خدایا! منو ببخش! چقدر غافل بودم ازت!

    و به محض اینکه رسیدم محل کارم، تمام شماره تماس های مشتری های احتمالی و کلا همه چیز رو پاک کردم و گفتم خدا خودش برام درست می کنه.

    .

    .

    شاید باورتون نشه ولی من خودم باور میشه، چون می دونم توی اون لحظه و اون روزا چه ایمانی به خدا داشتم و همه چیز درست شد! مشتری خودش زنگ زد و الی آخر …

    .

    .

    از اون روز یه خاطره ی شیرین مونده برام، یه تجربه ی بزرگ که تا آخر عمرم، چراغ راهمه و هر وقت که این اصل رو فراموش می کنم یا شروع می کنم به زور زدن های بیخود، یاد اون روز میوفتم و میگم: « تسلیمم خدا »

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: