داستان هدیه تولدم - صفحه 36

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهلا صدوقی گفته:
    مدت عضویت: 2038 روز

    باسلام خدمت استادعزیزم ودیگردوستان وهمراهان سایت همتونودوست دارم وبهتون عشق میورزم من امروز بعدارینکه این فایل استادرو دیدم علاوه برتمام باورهای مخربی که استادنام بردن مث احساس عدم ارزشمندی برای خوداحساس نیاز به توجه دیگران داشتن احساس نیازبه محبت دیگران داشتن احساس کمبود وحسرت که من ازنعمتهای که دیگران بهش رسیدن ومن چقدرازش دورم وعدم عزت نفس یک باور دیگری هم درهمه ماها وجود داره که حتی درنیاکان ماهم بوده وخیلی ناخوداگاه ان رو درزندگیمون داریم واون اینکه ((((دستم بشکنه که نمک نداره )))))))

    این ضرب المثل واین عبارت که دربین همه ماهست بایدازبین بره باید ریشه کن بشه این باورمخرب وبسیاربسییییار نشان از شرک میاد حالا به چه دلیل ؟؟؟؟

    یک ..بخاطراینکه این باورنشون میده که تواگرمحبت یاعشقی به دیگران انجام میدی ازسر ازادی واحساس خوب نیست تواین محبتهاونیکیهارو انجام دادی که بتونی بعداا متوقع باشی وازدیگران انتظارداشته باشی که ببین من چقدرخوبی بهش کردم وحالا اوبه عوض اینکه برخورد محترمانه وتحسین کننده ای بامن داسته باسه یابه من بیشتربهابده وتوجه کنه عین خیالش نیست …رفتارادمادربرابراین باورنتیجه همان فرکانسی است که توکارخوب انجام دادای ولی باریشه احتیاج به توجه باریشه اینکه من ابن کارخوب روبرای احترام به خودم واحساس عشق انجام ندادی باریشه اینکه هرچه کنی به خودت برمیگرده وهیچ منتی سردیگران نداری بااین باورانجام ندادی بلکه بخاطر توجه دیگری بخاطراینکه بعدهااونم به من کمک کنه انجام دادی واین شرکس این باورمخرب است این باوروابستگی به عوامل بیرونیس

    دوم این باورشرکه چون توانتظارازدیگران داری وتکیه کردی وروی عوامل بیرونی تکیه کردی وتکبه گاهی به اسم خداتوی این باور نیست

    سوم تواین باور احساس نیاز واحساس وابستگی رو درماتقویت میکند

    چهارم این احساس چسبیدگی به خواسته واینکه توجه کنیم فقط برروی یک نفرویک راه ویک عده ودست خداوندرو که ازهزارمیلیارد راه دیگر میتواندبه ماخیربرساندوماجلوی این نعمتها رو بستیم بااین باور بگیریم وهمچنان بافرکانسهای بدبدترواینکه درمسیرانسانهای ناسپاس بیشترودرمسیرشرایط تنهایی بیشتر قراربگیریم وجود داره

    خیلی ازضرب المثلهاقدیمی رو نبایدباورکرد بلکه باید همه رو تمام قوانین روکه به خوردماداده انددرش شک کردوازنو قانون برای خودمون وزندگیمون ازنوقانون رو بنویسیم امااینبار نه ازروی فلان حکم فلان تبصره یافلان دولت بله ازروی قانون احساس خوب برابرباتفاقات خوب ازنوبنویسیم بایدازنو قانون نوشت ولی ازروی باورتوحیدوباورایاک نعبدوایاک نستعین بایدازنوزندگی کردوتغییرداداین سنتهاوباورهایی که بوی گندیدگیش ومردابش تمام زندگی مارو پوشونده رها بشیم

    اماباور دیگری که برای خودم خیلی ازارامش ولذت مرو میگرفت درواقع دوچیزبود ((((حوصله ندارم ….وعجله کردن درهرکاری وهرشرایطی وانتظاراینکه به محض اینکه یک تضادی درزندگیم میوفته بییییی صبرانه وخیلی عجولانه دست به هرکاری میزنم که اون تضادبرطرف بشه )))))

    واقعا گاهی من اشتباه گرفته بودم بین عجله کردن واراده کردن برای انجام کار من اشتباه گرفته بودم بین عجله کردن وپشتکاروانگیزه وفعال بودن برای انجام کار

    من مثلن درخونه ام که هستیم چاه ساختمون پرشده وگفتن باید چاه دیگری کنده بشه والی اخروازانجایی که من طبقه پایینم من درگیراین مسایل شدم وبی صبرانه دنبال اینم که هرچه زودترتخلیه چاه سروقت بیادوچاهو خالی کنه منتظرم که خیلی زود چاه کن بیادچاه جدیدوبکنه ووووووودراین تضادیکسره عجله میکنم صدبارزنگ زدم که اقاچراسریع کاررو انجام نمیدین چراچراچرا وعجله وعجله درحالیکه متوجه شدم اصلن این راهش نیست من هرچه قدراحساس بدی دراین راه داشته باشم اتفاقات بیشتری رودراین مسیر جذب میکنم به قول استادبایدخونسرد بودبی خیال بود حالامن کارخودموانجام میدم درخواستمو میکنم ولی بقیه اش باخداوهدایت اوانجام میشه درحالیکه مثلن هرکسی میادمیگه وای چه اوضاعی داری توخاک وخولا افتادی چرا زودترنمیجنبن وفلان ازنظردیگران بایدفعال باشی به فکرباشی بری این دروان دربزنی تاهرچه سریعترازاین بنایی ناخواسته وبهم ریختگی خونه دربیام اما فقط این کارو بدترمیکنه کاری که خودم نااگاهانه انجامش میدادم

    امااشتباه بودهمین خصلت به ظاهرخوب که فلانی به فکره منودرتمام زندگی درمسیرانسانهای بدقول بیشتر..بی مسولییت بیشتر …ادمای سهل انگارتربیشتری قرارداد وکارهام هرچه بیشترکندتروسخت ترو حتی بادعوابحث پیش رفت

    بخاطرهمییییییین قانون به ظاهرساده که استادمیگن بابا خخخخخخخخونسردباشین بی خیاااااال باشین اررررررروم باشین کارهاخودش براحتی انجام میشه وقتی ازخداهدایت بخواین ودرفرکانس خوب قرار بگیرین

    اماباور دیگه باوراینکه من حوصله اینکاررو ندارم من حوصله ندارم بادقت واینقدرباجزییات پیش برم این باازادی ورهایی فرق میکنه

    وقتی میگی من حوصله فلان شرایط رو ندارم یعنی تولذت نمیبری توارامش نداری توبایددیدگاهتو عوض کنی به موضوع تااحساس شادی شعف انرژی بکنی دررونداون کاری که هستی نه اینکه فکرکنی که حالاسرسری وازروی بی حوصلگی وعدم تمرکز کارمو انجام دادم یعنی اینکه به خودم سخت نگرفتم

    اتفاقا داری اشتباه میکنی اتتتتتتتفاقا درست دردل فرکانس تحساس بدی چون توبدون عشق بدون لذت داری کارتوانجام میدی وداری بااحساس بدزمانتو سپری میکنی وقتی دیدگاهتو عوض کنی اونموقع انرژی میگیری وحتی شده تمرکزداری وساعتهاهم اگرطول بکشه دیگه احساس بی حوصلگی و کسلی رو نداری

    ماگاهی اوقات شده مثلن دریک جمع بخاطراینکه از حرفهای منفی خودمون رو رهاکنیم جداشدیم ولی وقتی هم که تنهاییم وجداازدیگرانیم احساس بی حوصلگی داریم وبایدمواظب کلکهای ذهنمون باشیم درظاهرخودتوازجمع جداکردی ولی ازدرون احساس بی حوصلگی داری …مابایدهرروزروی عزت نفسمون کارکنیم روی باور ازادی ورهاییمون کارکنیم اینکه ماقایم به ذاتیم نه قایم به غیر فعال بودن به فکربودن مساوی بااینکه عجله کنیم خودمون رو به زحمت وسختی وتقلابندازیم به هردری بزنیم نمدونم توجه کنیم به اینکه عوامل بیرونی کاررو پیش نمیبرن باید این مسایل رو ازهم جداکنیم وبسیاردقیق بشیم روی احساسمون وهدایت الله مهربان

    امیدوارم تونسته باشم اصل مطلب رو اداکرده باشم وان سااللهدراین مسیر موفق وتوانمندقدم برداریم ومدیریت احساساتمان رو بدست بگیریم

    عاشقتونم ودرپناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سعيده فاضلى گفته:
    مدت عضویت: 1877 روز

    به نام خداى در صلح من خدایى که صفاتش بیان کامل از خود بودن اش است ودر تمام قوانینش شاهد بر تجربه خلق وآفرینش است که از مهرش تمام ذرات جهانش مى رقصد ورقصاننده ى همه ى عالم مى شود واین ویژگى اقتدار ودر صلح بودنش است

    سلام به استاد جانم که در نشر آگاهیهاى خود مواج است با هر آهنگى از ارتعاش خود به صخره اى از وجودم برخورد مى کند ومن را صیقل مى دهد ،تراش مى دهد، وبه وجد مى آورد براى رستنى درباره از تاریکى هاى در هم تنیده ى سالهاى جنگیدنم با خود که به آرامش درون برسم وسلام به بانو شایسته دوستان وهمسفران وهمران نازنین 🌹🌹

    چقدر این نکته ظریف است که حتى تقوا را برایم یاد آورى کرد وآنهایى که ایمان دارند حق ایمان به خدا را با در صلح بودن خود به جا مى آورند وچگونه است دست از تنبیه ومجازات وسرزنش وشکایت کردن بردارى وتبدیل شوى به کرم ابریشمى که صبورست در پیله ى خود براى پروانه شدن براى آرامش براى رهایى وآزادى وشادى ؟!

    چقدر خدواند دوستدار آنهایى است که رنج را در سبز وآبى زندگى همان رنجهایى که تو را وریشه ات را براى یک بیدارى و شکوفایى آماده مى کند تا به بهترین پاداش ها برسى چقدر به خدا نزدیکند آنهایى که به حقیقت زندگى پى برده اند وراستى که چه ثروتمند ومتعالى هستند اینان وخدا رو شکر پنجره اى به روى من گشوده شد که از سرشار بودن خوبیها وسپاسگزاریها وانتقال فرزانگى ودانایى در تمام خطوط این مسیر شگفت است حقا !نمى توانم بازگو کنم حسم را از این همه خوبى که با آن آشنا شدم وبه آن مى اندیشم وآن را روى کاغذى مى آورم که زمانى میزبان اندوهم بود.

    راستى که هرگز خداوند به بنده اش ظلم نمى کند چون او ساختار زیبایى ومعجزه است او که مى بیند و مى شنود واین صلح خداى من چقدر عمیق وگویا است واین در صلح بودن چه واژه اى بود که من آن را در صفحات زندگیم گم کرده بودم چون مرواریدى اکنون مى تابد خیلى خیلى کم با این موضوع آشنا بودم که به نظرم آرامشى که از وراى قبول داشتن یانداشتن خودم ظاهر مى شود تا به یک پذیرفتن واقعى وملموس در زندگى ام برسد که آن راعملاً مشاهده کنم ولذت ببرم که چه نشاطى در این وجه از تکیه ى گمشده ام پیدا مى کنم .

    واقعاً سخت است هماهنگ شدن میان ذهن وروح ولى شدنى وممکن است چون منبع الهى آن وجود موجود در آرامش که مرتب مى گوید: به من تکیه کن از من بخواه به من اعتماد کن با من حرفت را بزن از من آگاهى بخواه از من هدایت بجوى من تو را عزیز مى کنم من به تو عزت مى دهم من به تو قصرهاى مجلل مى دهم من به تو امکان سفر مى دهم من به تو اسباب شکار مى دهم من به تو عشق مى دهم من به تو امید مى دهم من به تو من به تو تو تو من به تو واز تو وبا تو ….وهرچیزى که ندیده اى مى دهم من خداى تو خود تو هستم من براى تو همه چبز وهمه کس هستم ،پس در آن فرو رفتگى هایم بدنبال چه معجون سحرآمیزى هستم که در خودم نیافته ام خودى که این همه خارق العاده است واز نفس حق برآمده !؟

    به به !که چه خوب اتفاقاتى مى افتد که خواسته ى من است نه آنچه…

    اما چه بالا پایینى دارد؟!درست است که هزینه باید بدهم بله من هزینه خوب شدن قلبم را هزینه ى درست فکر کردن وبا عشق رفتار کردن رو به خودم بابد پرداخت کنم هزینه در بهشت زندگى کردن را باید پرداخت کنم وگرنه چه توقعى مى توانم از خدایم داشته باشم وقتى خودم نخواهم در بستر هدایت قرار بگیرم؟ در جایى از کتاب مقدست خداى من تأکید کرده اى به اهل ایمان من وعده ام مسئولانه است شگفتا !من چرا نباید مسئولیت تمام آنچه هستم را ومى خواهم باشم را نپذیرم؟ چقدر مى توانم جاهل باشم! که این همه یقین را نادیده بگیرم ؟؟

    دوستت دارم خداى من… وسپاس بى کران از شما نازنین دوست داشتنى که خداوند من را با شما آشنا کرد واین دقیقاً خواسته ى من بود در زمانى که به شدت نیاز داشتم خداوند مسیر مرا مشخص کند و جمله ى خداوندا کمکم کن ساختار این معرفت شدو اسباب تولد دوباره ى من از هر نظر وهر شکل وظاهر وباطنى الحمدالله رب العالمین حمداً کثیرا

    اکنون میفهمم چرا حتى توضیح فایل میدهید قبل از شنیدن یا دیدن آن چون هرکسى در مدار درست باشد به زمان مناسب ومکان مناسب هدایت مى شود بدون هیچ کم وزیادى …

    سپاس از تمام چشمهایى که مرا مى خواند وزمزمه میکند آنچه که من گفته ام

    سپاسگزارم🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فرشته غلامي گفته:
    مدت عضویت: 1821 روز

    به نام خدای مهر خدای مهربانی

    امروز داشتم این ویدیو رو میدیدم

    و از محیطی که استاد دارن داخلش صحبت میکنن لذت میبردم هر چند که علاقه ای به آفتاب ندارم حتی آفتاب و نور اون فضا قلبم رو گرم میکرد و با خودم میگفتم چقدر عاشق سفر به آمریکا هستم

    استاد رسیدن به این جمله که

    در نهج البلاغه امام علی

    به خدا گفتن تو منو بزرگ کردی و عزیز کردی و اعتبار بخشیدی نزد مردم

    اشک از چشمام جاری شد

    خدایا هر چه دارم و خواه داشت از تو و به برکت توست

    اینو گواهی میدم

    لطفا منو در مسیر پا برجا و با قلبی مملو از ایمان نگه دار

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    رضا دلیر گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    با سلام خدمت خانواده گرم و عزیزم.

    الان درحال تماشای این ویدئو هستم… درحال گشتن توی سایت استاد عباس منش عزیز دل بودم و دلم نگران کارم بود و کلم داغ شده بود از فکر و تفکر و نشخوار فکری بیهوده… اصلا نمیخوام حال بدم رو توصیف کنم این رو گفتم که داستان رو تکمیل کنم. همینطور درحال گشتن بودم که دیدم این ویدئو در یک پنجره جدید باز شده. حاضرم قسم بخورم که من روی این ویدئو کلیک نکرده بودم. شاید سهوا این اتفاق افتاده باشه ها اصلا نمیدونم… من میدونم که روی این ویدئو کلیک نکرده بودم.

    و جالب تر از اونم این هست که این ویدئو حاوی نکاتی بود که امروز خداوند میخواست من بدونمشون… چقدر من عاشق این خدا هستم… چقدر من عاااااااااشقانه عاشق خدای مهربون خودم هستم که بعضی وقت ها معجزاتی توی زندگیمون هرچند کوچیک بوجود میاره که واقعا اشک از چشمام سرازیر میشن و ایمانم قوی تر و قوی تر میشه…

    واقعا نکاتی بود که امروز خیلی بهشون نیاز داشتم… در صلح بودن باخودم و خدای خودم. و اینکه قوی تر کردن رابطه ام با خداوند = پیدا کردن روابط و مسیر های درستی که فقط لذت، سلامتی، ثروت و شادی وارد زندگیمون میکنه.

    حالا رابطه با خداوند چیه؟ عمل خاصیه؟ دین خاصیه؟ کتاب خاصیه؟ نه… فقط و فقط سپاس گذار بودن و نگاه کردن به مسائل طوری که بهمون احساس بهتری میده و و لذت بردن و کیفففففففف کردن از زندگیه بخدا…

    بعضی وقت ها بخاطر باور های اشتباهی که در ذهنم کاشته شده فکر میکنم که اگر سختی نکشم یا در تلاش و عرق ریختن نباشم دارم از هدفم دور میشم… در صورتی که رسیدن به هدف تقریبن 90% ذهنی هست و با حال خوب پیش میره…

    حتی میشه به جرعت گفت 99% ذهنی و حال و حس خوب داشتن هست و اون 1% عمل هم خودش انجام میشه بواسطه باور های درست.

    خدارو صد میلیووووووووون مرتبه شکر گذارم بخاطر هدایت امروزش و از شما استاد عزیزمممم بسیار بسیار مشتکرم. دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز،

    امروز زمانی این فایل رو میدیدم که به خاطر یک اتفاق نچندان مهم از دیشب تا به حال حالم گرفته بود و هر چه کردم نگاهم رو طوری عوض کنم که احساسم رو بهتر کنم موقتا حالم خوب میشد ولی دوباره اون افکار برمیگشت، میخواستم برم بجنگم ،بحث کنم و …

    وقتی داشتم این فایل رو میدیدم انگار جواب همه سوالات منو دونه دونه داشت میداد و انگار درست برای من داشت بیان میکرد ،احساسی بهم دست داد که اشک توی چشمام جمع شد وفهمیدم که این اصلی که استاد فرمودند که برای رسیدن به خواسته هات نباید عجله کنی و بهترین راه لذت بردن از زندگی بی خیال بودنه و راحت گرفتن زندگی ،چقدر برام زیبا و کاربردی بود.

    خیلی راحت شدم و یکی از بزرگترین پاشنه آشیل هام رو پیدا کردم .

    هزاران بار خدا رو شکر کردم که با این راه و استاد آشنا شدم.

    ((چه کسی خوش گفتارتر است از کسی که به سوی خدا دعوت میکند و عمل صالح انجام میدهد و میگوید من از مسلمانانم)) فصلت ۳۳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سلیمان صفری گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم که با دست و دلبازی بی نظیری،دستاوردهای زیبای زندگیشونو در اختیارمان میگذارند تا من و دوستان عزیز همفرکانسیم،برای طی نمودن مسیر زیبای دنیا،بهتر و زیباتر از قبل عمل کنیم.

    استاد عزیزم اینکه میگید:”به خواسته هاتون نچسبید و وابسته به خواسته تون نباشید” باور میکنید که حتی شنیدن این جمله هم به من ارامش میده؟ حالا اگر این باور رو اگر هر شخصی عملی کنه مطمئنم که اتفاقهای فوق العاده ای براحتی رخ میده.

    یادمه حدود دو سال پیش برای اینکه کوچم رو بیارم گرگان حدود دو روز دنبال خانه ی مناسب میگشتم،خانم ابتدا نگران بود اما پایان روز اول در گروه خانوادگی مون پیامی نوشتاری به این مظمون گذاشتم “اگر انسان هر کاری رو به خدا بسپاره،خدا کافیه و خودش کارارو به سرانجام نیک میرسانه”

    خانمم این پیامو شب میخونه و با ارامش میخوابه ،در واقع محتوای پیاممو قلبا میپذیره

    ظهر روز بعد خانه ای نصیبمون شد در یک محیط عالی،با صاحبخانه ای عالی،و به نصف قیمت معمول و به تازگی برای سومین سال پیاپی اجاره تمدید شد والبته باز هم به نصف قیمت عرف بازار و مهمتر از قیمت اینکه ما از صاحبخانه بسیار راضی ایم و متقابلا ایشون هم از ما.

    مسئله بعدی توکل به خدا در خرید خانه در گرگان با کمک صاحبخانه و راهنماییشون که بعده گذشت ۲سال حدود ۳برابر شدن قیمت خانه ام هستش و در حال حاضر بدلیل متراژ پایینتر نسبت به خانه ی استیجاری فعلیم به مستاجر دادم.این مورد هم به دلیل ارامشی بود که بدون کوچکترین دغدغه ای ایمان داشتم که اتفاقی زیبا برایم خواهد افتاد(منظورم خرید همین خانه ای که گفتمه)

    و اینکه با ایمان و باور به خدای قادر ،هر ارزویی دست یافتنی ست و خدا رو شاکرم که قدرت ذهنی شگرفی به ما ارزانی داشته و ما میتوانیم بدون وابستگی به خواسته هامون و به قول استاد گرامیم “با نچسبیدن به خواستمون” اونها رو بدست بیاوریم.

    برای استاد گرامیم و تمامی دانشجویان دانشگاه استاد ارزوی سلامتی،و ثروت فراوان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ساناز آریازاده گفته:
    مدت عضویت: 2138 روز

    به نام هدایتگر وهاب💜💜💜💜

    نهمین برگ سفرنامه ی زیبای من😍

    (در صلح بودن با خود)

    خدای مهربونم چطور این حجم از آگاهی و حال خوبی که این فایل بهم داد رو درک کنم که بتونم عاشقانه سپاسگذارت باشم….

    خدای مهربونم من یاد گرفتم در صلح بودن با خودم ینی عااااشق هر چیزی باشم که متعلق به منه….شهرم,کشورم,خانوادم,دوستام,همکارام,محل کارم,محل زندگیم,وسیله هام و ….فارغ از اینکه دیگران تاییدش میکنن یانه.

    در صلح بودن با خودم یعنی یاداوری این اصل که من خالقم و میتونم هر چیزی هر چیزی که میخوام رو خلق کنم اگه با خودم در صلح باشم…مثل خدای مهربونم….با یاداوری این اصل مهم در هر لحظه که من اشرف مخلوقات خدام💜موجودی که میتونه و این توانایی رو داره که جهانی رو رشد و گسترش بده.

    در صلح بودم با خودم یعنی نگران هیچی نباشم و فقط لذت ببرم همههه چیز در بهترین زمان خودش اتفاق میوفته💜

    خدااای من من دیوانه شدم وقتی به این قسمت فایل رسیدم که میگین:ان روزها نمیدانستم وقتی با حسرت به کادوی تولد دوستم نگاه میکنم یعنی در حال دور شدن از خواستم هستم…

    نمیدانستم وقتی به خاطر نداشتن چیزی ناراحتم یعنی در حال دور شدن از خواستم هستم…

    نمیدانستم وقتی در مورد خواستم احساس نگرانی دارم یعنی در حال دور شدن از خواستم هستم…

    نمیدانستم وقتی به کسانی حسادت میکردم که همان چیز هایی را دریافت میکردند که ارزوی من بود یعنی به خواستم چسبیدم و چسبیدن به خواسته یعنی دور شدم و فاصله گرفتن از آن….

    خدایا شکرت خدایا عاشقتم چقددد قشنگ بود…چقد پر از ارامش بود…استاد جانم عاشقتم ممنونم ازت دست مهربان خدا💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    سلام

    به خیالم روزها و هفته ها و ماه ها گذشته و من هنوز همون جاییم که همیشه بودم …

    هیچ تغییر رخ نداد و رو خودم فشار میاوردم بیشتر تلاش کن …

    انقد به تجلی خواسته هام چسبیده بودم که این یک روز ، ینی از مدار هشتم سفرنامه به نهم واسم شاید یکســـــال طول کشید

    خداروشکر خدا هدایتم کرد

    صدایی رسید جدی نگیر این دنیارو …

    دروغه بگم اب رو اتیش بود ، اما لحظاتی بعدش اروم شدم

    و الانم تو یه حالت ارووووم ارووووم که سرعت تایپ کردنممم ارومه

    چه عجله ایه؟

    امروز عصر بهش گفتم این اتش حرص و نیاز رو تو دلم خاموش کنو نور عشق و ایمان رو تو دلم بتابون

    لحظه ای که خوردم زمین .

    مدار دیروز سفرنامه ، مثه یک کاتالیزور واسم عمل کرد.

    به قدری که داشتم میسوختم داخلش

    واین فایل که به بهانه تولد استاد ضبط شده واقعا آب بود روی اتیش…

    یه حس عجیبی دارم امروز

    صب که از خواب پاشدم یه صدایی میگفت

    همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

    همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

    زدم توگوگل یه اهنگ از اقای محسن چاوشی اورد بالا

    و امروزم چقدر باهاش امیخته بود

    بهتره بگم وجودم چقدر باهاش امیخته شد

    انقد غرق در تفکر و تجسم و رسیدن به خواسته هام بودم که خدا رو هم فراموش کرده بودم…

    به همین خاطر امروز انقد دیر و سخت گذشت…

    لحظه ای نبود فهمیدم چقدر بهش وابسته شدم

    یک روزم مثه یه سال گذشت ، سخت و پر فشار …

    گفتم خدایا چکار کنم ، این خلاء نیاز داره منو پودر میکنه ، این تضاد ها تمام وجودمو گرفته نمیتونم نمیتونم نمیتونم

    صدایی گفت : وقتی به خواسته هات میرسی که تمام خواستت ارتقاء کیفیت رابطت با خدا باشه

    الان یه بغضی اومد تو گلوم

    دارم احساسی میشم

    ////////////////////

    انقد درگیر بودم که یادم رفت ازش ، مقصود اونه …

    یه هو به خودم اومدم صدا مجدد گفت : پس

    ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدااااااااااااایی

    و من گفتم خدای من هدایتم کن به راه راست که تویی تنها ره نمایی

    خداااااااااااااااااااا

    امروز چقدر عجیب گذشت.

    چی میتونم بگم.. وقتی کلمات نمیتونن حسمو بگن

    باهاش تکرار کردم

    تو زن و جفت نداری …. تو خور و خفت نداری

    احد بی زن و جفتی ملک کامروایی

    یادم اومد استاد گفت وقتی از تنهایی خودت لذت ببری ، وقتی افراد زیادی باشن که بخان با تو باشن اما تو اگاهانه یک فضای تنهایی ایجاد کنی ینی…

    به خودم اومدم گفت کجایی مهدی ؟؟ دیدم وسط یه دشت تنها ، دارم میگم

    تو جلیل الجبروتی

    تو حکیمی

    تو عظیمی

    تو کریمی

    تو رحیمی

    توووووووو نماینده ی فضلی تو سزاوار ثنایی

    این فکرای من ، این نیاز های من که کل فضای مغزمو پر کرده رو ازم بگیر و قلبم از توجه خودت پر کن …

    صدایی اومد وقتی که دست بکشی از نیازات و تمام توجهت بشه راز و نیاز با اون به خودت میای میبینی همه چیزایی که روزی حسرت داشتنو داشتی ، روزی واسشون دعوا میکردی ، دااد میزدی واسش ، بیشتر از حدی که فکرشو بکنی اطرافتو پر کرده …

    کادو تولد تنها یه چیز کوچیکشه…

    گفت زندگی من هر روز پر شگفتیه که حیرت هرکی متوجش میشه رو میبره

    یادم اومد تو یکی از قسمت های زندگی در بهشت ، مریم جان از فضای تاریک و اسمون فیلم میگرفت ، استاد گفت اسمون پر ستاره هست اما توی موبایل فقط همین ستاره بزرگه دیده میشه …

    من این برداشتو کردم ، چیزایی که تو این قالب دوربین ثبت میشه اندازه یک ستاره هست در حالی که جلوه کهکشانه…

    یکتا پرستی ، کار کردن روی باور ها ، امتداد حس خوب نتایجی واست به وجود میاره فراااا تر از چیزی که این روزا تو زندگی اقای عباسمنش میبینی

    اعتراف زندگی الانم در مقایسه اندازه همون ستاره و کهکشانه !!!!!

    صدایی اومد سخت نگیر دنیا رو

    من به همه اینا وقتی رسیدم که از کانون توجهم دورش کردمو تمرکزم رفت روی احد لیس کمثله

    صمد لیس له ضد

    به خودم اومدم یک بار دیگه خوردم زمین و …

    داشتم با دوچرخه با توان زیاد رکاب میزدم تا بخشی از انرژیم یا بهتره بگم حرص رسیدن به خواسته هام یا خلاء کمالگراییمو ارضا کنم

    بس که شور تو وجودم بود از نیاز ها …

    گفت رها کن ، اینکه نمیتونی رها کنی ینی باور نداری که به هر خواسته ای که میخای ، هر خواسته ای ، هر خواسته میرسی ، خیلی راحت ، به راحتی

    گفتم خب چطور ؟؟؟؟ الان گفت : خدا واسه بنده اش کافیه

    صداهه میاد

    نتوان وصف تو گفتن

    که تو در فهم نگنجی

    نتوان شبه تو گفتن

    که تو در وهم نیـــــــــــــــــــــــــــــــایی

    باز نیاز هام اومد جلو چشمم گفتم خدایا نیازمندم به هر محبتی که داشته باشی

    گفت نگران نباش و اون ریتمیک اهنگ پلی شد :

    نبد این خلق و تو بودی

    نبود خلق و تو باشـــی

    صدایی دیگه گفت به نیاز هاتون از دید خدا نگاه کنین…

    خدااااااا این فایل چقدر عمیق بود ، این اخریای شنیدم گفت منم تولد شما رو تبریک میگم !!!

    گفتم ینی چی ؟؟؟؟؟ تولد من که 26 اسفنده

    باز بر زبانم جای شد : خدایا میخام مجدد به دنیا بیام ، میخام امروز تولد شخصیت جدیدم باشه میخام این تبریک استاد شامل حالم بشه.

    جالبه جنین انسان در سه ماهگی قلبش شکل میگیره

    انگاری تولد یا ماهیت پیدا میکنه

    و امروز 94 روزه روح و ذهنم داره توحید رو پروش …

    چقدر قانون تکامل زیباست …

    خداااااا

    همه عزی و جلالی

    همه علمی و یقینی

    همه نوری و سروری

    همه جودی و جزایی

    باز نیازام اومد جلو چشمم این بار گفتم میخام توجهم فقط خدا باشه ، میخام دست بکشم از نیازم و اونه که

    همه غیبی بداند

    همه عیبی بپوشاند

    نگران بودم ، نگران ادامه کارم ، نگران پول نگران رسیدن نگران داشتن نگران نگران نگران

    اصلا یادم رفته بود من باید هر لحظه یک مرحله احساس خوبمو ارتقا بدم

    فکر میکنم اون چند بار خوردن زمینم

    اون سرو صداهای سگ ها که از دور میومد

    میخواستن بهم بفهمون بیا بیرووووووووون

    اره همینه

    الان صداش امد : تضاد ها میان تا خواسته هاتو واست مشخص کنن

    تضاد ها میان تا تو تغییر کنی و هر بار ازین بهتر

    ازین بیشتر

    ازین کاملتر و…. بخواهی

    خدا دارم بیهوش میشم ازین حد /////////////////////////////////////////////

    نمیدونم

    نتوان وصف تو گفتن

    که تو در فهم نگنجی……….

    گفتم بهش میخام تمام توجهم تو باشی تویی که بری از خوردن و خفتی

    بری از شرک و شبیهی

    بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

    کمکم کن عبور کنم ازین صورت ها که دائم تو فکرمه ، ازین خوردن ها و خفتن ها و شریک قائل شدن ها

    میخام تمامم تو باشی

    مثه ابراهیم

    مثه اسماعیل

    مثه اسحاق

    مثه یعقوب

    مثه یوسف

    مثه محمد

    مثه علی

    مثه حسین

    مثه هزاااااران انسان هایی که هدایتشون کردی

    و وقتی تمام توجهت خدا باشه این طبیعه که هر گونه انعمت علیهم بیاد زندگیتو پر کنه

    و منظور از توجه به خدا تعریفی جدااااای از مباحث مذهبی که تو جامعه شنیده و گفته میشه

    تعریفی جداااا

    منظور از ارتباط داشتن با خدا ، منظور معنویتی که بهت حس خوب بده

    تو قلبت حضورشو حس کنی

    خدایا دلم میخاد تو قلبم حضورتو حس کنم

    دلم میخاد جوری عبادتتو داشته باشم که حالم خوب بشه و باز با توجه کردن بهت خوبتر بشم

    چی بگم که توهر غیب بدانی

    چی بگم که تو همه نوری و سرووووری

    /

    /

    /

    /

    /

    در پایان تشکر زیاد دارم از استاد عزیز و مریم خانم مهربان و هرانکه در این بزم حضور داره و سپاس بینهایت رو نسبت میدم به رب العالمین که داره محبت میکنه و از طریق طی کردن این سفرنامه به اوج تکامل برسیم ، رسیدن به لحظه ای که فقط شوق وصال تو تو دل همه همسفران باشه

    و چه خوش لحظه ای …

    /

    ارادتمند

    مهدی وثوق/ از یکی روستاهای مشهد/ایران

    به امید رسیدن به جایی پربرکت و حضور خدا توش حس بشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مسعود لطفی گفته:
      مدت عضویت: 2125 روز

      بانام تنهافرمانروای جهان الله

      و باسلام خدمت شمادوست عزیز همراه گرامی جناب وثوق عزیزدل نوشته تان فوق العاده بود بعدازگوش دادن فایل استادعزیزمان این متن زیبامکملی عالی بود وپیشنهاد میکنم حتما تصنیف زیبای ملکا ذکرتوگویم باصدای استادشجریان بزرگ راهم گوش کنید تااین بزمتان کاملتر شود همواره درپناه حق برقراروپایدارباشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نوید محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام خالق یکتا

    عرض سلام و احترام خدمت هم فرکانسی های عزیز و خانم یاسته که این سفر زیبا رو ساختن و استاد عزیزم که بهترین دست خداوند توی این دنیا واسم شدن

    امروز نهمین روز عشق و سفربنده هستن که با فایل بی نظیر استاد همراه شدم که به ما میگه تو دنیا حسرت هیچ چیزی رو نخوریم چون اگه باور ها درست باشه به موقعش همه چی رو بدست میاریم و اگه حسرت نداشته هامونو بخوریم به این معناست که باور نداریم به اون میرسیم یعنی اینکه به فراوانی و نعمت باور نداریم و در اون صورت خواسته هامون ازمون دور میشه ولی برعکس اگه عاشق خودمونو خدای خودمون باشیم اگه باور کنیم که هر آنچه ازش بخواهیم به ما داده میشه دیگه نه ترسی داریم و نه غمی از زندگی مون لذت ببریم در هر موقع به نکات مثبت همون موقع توجه کنیم نگران آینده نباشیم و اینکه کلا با خودمون تو صلح باشیم و میان ذهن و روحمون هماهنگی ایجاد کنیم چون مهم ترین رابطه مون در جهان رابطه مون با خودمونه اول باید خودمون با خودمون در صلح باشیم بعدا رفتار بقیه و اتفاقات تغییر میکنه.

    عاشق همتونم شادو پیروز باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: