داستان هدیه تولدم - صفحه 45
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند دوست داشتنی خودم
سلام و درود به همه ی دوستان هم فرکانسی خودم واستادعزیز وخانم شایسته نازنین.
امروز وقتی داستان هدیه ی تولد استاد راگوش دادم…یاد تولد خودم افتادم…ودقیقا امسال باماجراهایی که براتون خواهم گفت…به این نتیجه رسیدم که واقعا استاد درست میگن…اگرما رها وآزاد زندگی کنیم…وخودمون رابه هیچ چیز وهیچ کس وهیچ اتفاقی وابسته نکنیم…یه جورایی فقط به سمت نور بریم …به سمت خداوند رحمان بریم دنیا مثل سایه دنبالمون مییاد..
دنیا باتموم خوشبختی وآرامش وعشق وشادی وثروت وکلی اتفاقات عالی دنبالمون مییاد…!
من به این نتیجه ی عالی رسیدم…که در چند روز قبل تولدم اصلا فکرنمیکردم که اگه کسی مخصوصا همسرم روز تولدم را یادش بره چه اتفاقی میفته…خیلی دوست داشتم که یادشون باشه وخانواده هامون باشن وجشن بگیرن….ولی رها وآزاد بودم ازاینکه اگه این اتفاقات نیفته من ناراحت خواهم شد…..
و با همین افکار فقط به خدا گفتم که من بهترین کادو را ازتو میخوام…….
وقربون خدابشم که چطور خانواده هامون را جمع کرد و کادو وکیک وکلی حال خوب را توسط همسر عزیرم وخانواده ام برام در روز تولدم رقم زد…ومن سوپرایز شدم….
وبه این درک رسیدم که خداوند از طریق همسروفرزندان وخانواده هامون چطور به من عشق می ورزه…ویادگرفتم وقتی که من رهاوآزاد هستم ودست خداوند را باز گذاشتم …چطور همه چیز را برام عالی ردیف کرد اونطوری که من میخواستم…
وقبلا با رهانکردن خواسته هام وچسبیدن بهشون وبا نگرانی چطور ازخواسته هام دور میشدم…وبا ندونستن این قضیه خداوند عزیزم را مقصر میدونستم…
خداروشاکرم که در مسیر موفقیت وصداقت قرار گرفتم…
وبسیار خوشحال وشکرگذارم…
بسیار ارزشمندو بالیاقت هستم که در اینجا هستم…..
وخدارو شاکرم.
ازهمگی شماسپاسگذااارم
پایدار باشید❤❤❤❤
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم
خانم شایسته ی مهربونم
و دوستان چون برگ گلم
روز نهم سفرنامه
این متن خیلی بزرگ بود خیلی وسیع بود و خیلی اعجاب انگیز
این که یاد بگیریم در صلح باشیم با خودمون و ایمان داشته باشیم که همه ی اون اتفاقایی که منتظرشیم در زمان مشخص خودش رخ میده
من هم تقریبا گذشته ی اینچنین دارم
ولی یکم با کیفیت تر
اما مدتهاست که فقط چشمم به دست پر توان خدای مهربونمه
و هرهدیه ای رو از اون میخوام و بهترین هاروبهم میده
اصن یه جورایی اون کمبود های دوران بچگیم جبران شده برام
خیلی خوشحالم از اینکه خدای من انقد مهربان و بزرگه
و ممنونم از شما استاد گرانقدر
اتفاقات هر روز من خیلی قشنگه
و
امروز
از صبح یکی از دوستام رو دیدم بهم یه شاخه گل هدیه داد
شکفتن غنچه ی گلم که چند روز منتظرش بودم
و غذای خوشمزه ای که تهیه کردم و میل کردیم به شادی
و حس و حال خیلی خوبم
و بازی با دخترکم
همه و همه اتفاقات قشنگ امروز من بود
خدایا شکرت
سپاسگزارم استادجان
شاد و سلامت و ثروتمند باشید❤
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربون.ممنون از خانم شایسته که این مسیر سفرنامه تحول زندگی من رو ایجاد کردند.
این کامنت مربوط به روز نهم هست.خداروشکر میکنم با اشتیاق فراوان و قدرت زیاد هر روز پیگیر ادامه سفر هستم.به نظرم خیلی عالیه که قبل از شروع هر یک از محصولات و دوره ها ما این سفر رو طی کنیم.به سوال خانم شایسته خیلی فکر کردم که پرسیدن برای در صلح بودن چه کاری امروز انجام دادید.
خواهرم آزمون استخدامی معلمی داره و سه تا بچه هم داره.من خیلی دوست دارم که بتونم کمکش کنم که بتونه بخونه و قبول بشه.البته خنده داره که من خودم سه چهار سال پیش قبول شدم ولی امسال سال دومه که رها کردم و ترجیح دادم اگر کاری رو علاقه ندارم حتی یک ساعت هم واسش وقت نگذارم(ولی درمورد خواهرم چون دوست داره حس میکنم باید کمکش کنم).با اینکه تقریبا صد در صد افراد اطرافم از همون پارسال مخالف بودن که چرا یه کار استخدامی رسمی رو رها میکنی.میدونی چقد ادم دوست دارن جای تو باشن و این حرفا.ولی داستان اینه که من همون پارسال این حرفا رو بصورت حرفای شرک آمیز میشنیدم.حتی یکسال قبل از اشنایی با سایت استاد.
میگفتم خدا از ما نخواسته کاری که علاقه نداریم رو انجام بدیم.حتی اگر کار معلمی باشه و خیلی ارزشمند.به نظرم تعریف کار معنوی و ارزشمند کاریه که” از انجامش لذت میبری”.اینکه مثلا معلمی شغل انبیاست.اینکه پزشکی جون ادما رو نجات میده خیلی ارزش داره و خیلی حرفای دیگه درمورد مشاغل،اینا فقط تعریفای کلیه که به نظرم همش غلطه.
کار ارزشمند کاریه که تو با همه وجود از انجامش لذت ببری.تصور کنید اگر همه چند میلیارد آدم دنیا هر کدوم دنبال همچین شغل و حرفه ای بودن دنیا چقد بهشت بود.هرکی سرجای خودش بود و داشت با عشق کارشو انجام میداد.مهم اینه جای خودمونو پیدا کنیم.به خودم اجازه دادم این حرفا رو بزنم چون تا حدی مرد میدون بودم و چندساله اینطوری جلو رفتم.در مورد تغییر شغلم و شغلام خیلی راحت تصمیم گرفتم.یک زمانی تصمیم گیری برام به اندازه جون دادن سخت بود، حدودا پنج یا نهایت ۴ سال پیش.ولی به قول استاد شروع کردم به تصمیم گیری و عضله تصمیم گیریم قوی شد.به نظرم جایی که درمورد خودم نیاز به کار کردن زیاد داره احتمالا باورهای مالیم و درمورد ثروت هست.اینکه چه باورهای غلطی دارم که از نظر مالی شرایطم چندساله رو به افول رفت نمیدونم.تنها چیزی که میدونم اینه که به قول استاد ” تو پای به راه در نه و هیچ مپرس. خود راه بگویدت که چون باید رفت.”
من یک دور همه فایلهای سایت رو تمرکزی مشاهده کردم و بعضی از فایلها رو حتی ده ها بار، بعدش ننشستم بهونه بیارم چرا پس از نظر مالی اتفاقی نیفتاد و دوره سفرنامه تحول زندگی من رو شروع کردم.گرچه از نظر روابط شخصی و کاری تغییراتی رو مشاهده کردم و البته از نظر حس و حال خودم تغییرات شگفت انگیزی رو تجربه کردم و میکنم.
نمیدونم چیشد این حرفارو زدم.صحبتم درمورد خواهرم بود که گفتم دوست دارم کمکش کنم.دو سه روزه باهاش صحبت کردم گفتم گاهی یا من بیام خونت یا شما بیا اینجا که بتونی درس بخونی بچه هات رو چندساعتی نگه داریم.اونم مطمینن خواسته اون بوده چون انگار آماده همچین پیشنهادی بود.در حالی که خواهرم اصلا دوست نداره مزاحم کسی باشه.خلاصه اینکه امروز اومدن خونه و چندساعتی تونست درس بخونه.دختر خواهرم که هفتمه کنارم نشسته بود.بهش گفتم دایی دنیا جای عجیبیه.یادمه حدود بیست سال پیش که مادرت مجرد بود و کنکور داشت و درس داشت من یکسره اذیت میکردم نمیذاشتم درس بخونه(حتی کتابای کنکورشو رفتم زیرخاک چال کردم بیچاره بعد دو سه روز فهمید پیداش کرد😀)، ولی باید بیست سال بگذره و من همه رو بسیج کنم که شرایط مهیا باشه بتونه مادرت درس بخونه.
این داستان رو در جواب خانم شایسته عزیز گفتم که پرسیدن یه کاری که در جهت با صلح بودن با خود انجام دادید رو بگید.
به نظرم اینکار ازین جهت یجور در صلح بودن با خوده.چونکه من خودم ازین کار لذت بردم که شرایط برای خواهرم مهیا باشه واسه درس خوندن.
دوسه روز پیش که این ایده به ذهنم اومد به مادرم و اون یکی خواهرم که متاهله گفتم من برنامم اینه که کمکش کنم این حدود دو سه هفته رو.دوست دارید شماهم کمک کنید.جالبه هر دوشون پای کار بودن.یه خواهرم یکی بچه ها رو برد و یکیشون هم پیش من و مادرم و خواهرم هم تو یه اتاق دیگه درس میخوند.
ازون جهت در صلح بودن با خوده که من از هیچ کس انتظار کمک نداشتم.قصدم انجام ایده به تنهایی بود ولی همه اومدن جلو.خداروشکر.اینکه در عملی کردن یه ایده از کسی انتظاری نداشته باشیم.اینکه اگر میخایم به کسی کمک کنیم، خودمون اگر ازون کمک لذت میبریم و حسمون خوبه انجام بدیم.بدون هیچ منت و صحبتی.وگرنه کمک اگر بدون این باشه که خودمون لذت ببریم جز اینکه به خودمون و اون طرف ضرر بزنیم کار دیگه ای نکردیم.
شاید این معنی اون صحبت استاده که در یکی از فایلها مفصل توضیح دادن که اقا ما نمیتونیم سرنوشت کسی رو با کمک کردنمون تغییر بودیم مگر اینکه خودش بخاد ما کمکش کنیم و وقتی خودش بخاد و ما کمکش کنیم عملا داریم با کمک به اون به خودمون کمک میکنیم.به حس خودمون به فرستادن فرکانس عشق و محبت(بدون چشم داشت).
یه مطلب دیگه که دوست دارم به استاد و خانم شایسته بگم اینه که هر فایلی که میبینم انگار یه پازل تو ذهنم داره کاملتر میشه.واضح تر میشه.
میدونید انگار مثلا یه شاخه گل خوشگل خوشبو رو از پشت یه شیشه دارم میبینم.در حدی مشخصه که حدس میزنم یه شاخه گله خوشگله و بوی خوبی هم داره.هرچقدر فایلا رو روزانه بیشتر میبینم انگار شیشه مدام واضح تر میشه تا جایی که نتایج اینقد واضح و محسوس بشه و آگاهی ها اینقد کامل که اون شیشه به کل کنار بره و من اون گل رو از نزدیک ببینم.
مهم اینه که بتونیم باورکنیم اون شیشه میتونه واضح تر بشه و کلا محو بشه.
ممنون از خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم.استاد انشالله در زمان مناسب ملاقاتتون میکنم و شما رو غرق در بوسه های خودم میکنم و زمان طولانی رو باهم سپری خواهیم کرد.تا ابد انشالله.
خدانگهدار همگی
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
دوره روز نهم چله نشینی
پیشنهاد میکنم حتما این فایلها و این آگاهیهای ناب را دوستان هم فرکانسی ام چندین بار بخوانند وگوش کنند چقدر احساس میکنم مدارم تغییر کرده و چقدر نگاهم به اطرافم وب مسائلم عوض شده وباز هم به دوستانم پیشنهاد میکنم حتما این فایلها و این آگاهیهای ناب را چندین بار بخوانند وگوش کنند .
امروز به تضادی در روابطم برخورد کردم و چقدر این فایل کامنتهای دوستان کمکم کرد خداروشکر میکنم بابت این دوستانم و این سایت.
دوست داشتن خود واینکه برای خودمان ارزش قائل شویم خودمان را دوست داشته باشیم اشرف مخلوقات را این اشرف مخلوقات واژه کوچکی نیست به نظرم غیراز اینکه نشانه شکرگزاری است و احساس خوب برایمان میآورد چقدر به اعتماد به نفس من کمک میکند فکر میکنم در یک سمینار بزرگ کسی من را صدا بزند و این صفت را به من بدهد چی از این بزرگتر میتونه به من آرامش انرژی بدهد که خداوند به من بگوید اشرف مخلوقات.
همه چیز خودم هستم وخدای خودم. خدا را که باور کنم عشق میشود در روابطم وثروت میشود در زندگی ام.
چقدر احساس زیبایی است شاید برای ساعتی در این احساس بودم اما باید سعی کنم بیشتر و بیشتر درک کنم این ارتباط را و این حس را در زندگی ام جاری کنم برای ساعتها وروزهای بیشتر .آن وقت اینجا هم بهشت است
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت
سلام به همگی🌝
.
.
امیدوارم به درس مهمتون گوش داده داده باشین(دل شاد،ذهن آرام)
.
.
انقدر برای یادگیری این آگاهی ها اشتیاق دارم که حتی نمی خوام غذا بخورم،نمی خوام حموم برم،نمی خوابم،حتی بیرون برای خوشگذرونی یا کارای الکی هم نمیرم مگر اینکه در راستای هدفم باشه و …
اون موردی که گفتم نمی خوام بخوابم ی ذره اقرار کردم.می خوابم اما تمام اهدافم رو به خدا میسپرم و اون حتی وقتی من خوابم داره اهدافم رو رنگ آمیزی و زیباتر میکنه😌
.
.
در رابطه با چسبیدن به یه چیز ب یه درکی رسیدم که دوست دارم با شما هم درمیون بزارم…
دقت کردین وقتی به یه آدم وابسته میشیم یا اصن خیلی ساده بخوایم بگیم وقتی به یه نفر میچسبیم اون هی از ما دوری میکنه یا مثلا اگه وابستگی باشه و اون بفهمه از ما دوری میکنه؟!
قضیه اینم مثل چسبیدن به یه چیزیه یا بخاطر از دست دادنش،یا بدست آوردن یه چیزی👌
.
.
و در رابطه با، با ارزش دونستن خودمون و دنبال تعریف دیگران نبودن هم یه خاطره دارم که امروز برام اتفاق افتاد….
امروز من از اتاقم رفتم تو حال میخواستم ورزشم رو تمرین کنم مامانم هم توی اتاقی بود که درس به سمت حال باز میشد و به حال مشرف بود بعد من که شروع به ورزش کردم با خودم گفتم الان مامانم میاد میگه آفرین بابا یا مثلا تو دلش من رو تحسین میکنه بعد ب باورهای قدرتمند کنندم تکیه کردم با خودم گفتم تو باارزشی نیازی نداری کسی بهت یادآوری کنه یا مگه برای اونا داری ورزش میکنی بعد مامانم اومد تو حال کتونی پوشی با من شروع به ورزش کرد😃😃😃😃
عالی بود👌
اصن یه انرژی گرفتم
همتون رو از ته دلم دوست دارم💞
الهی شکر.اتفاقات بیرون ازمن بازتاب درونیات من است بخواهم خودم راتحسین کنم دمم گرم دیروز به لطف خدا تونستم بعداز ۸روزدوباره بر م باشگاه تواوج حال بدی به قشنگی ها فکر کنم به بزرگ شدن دخترم به جور شدن پول درست شدن کارا خوب شدن هوا دارم سعی می کنم منم مثل استاد روخودم کار کنم دارم سعی می کنم بجای حرفها بی سروته به دنبال مفهوم ارتباط باخدا باشم بااون حرف بزنم دارم قدم های کوچیک و مستمر برمی دارم. ازدرون تغییرکرد ن را درک می کنم الهی شکر خداجو ن بابت همه این اتفاقات متشکرم .
سلام بر استاد عزیز و تیم زحمتکش که این آگاهی های ناب رو رایگان به ما منتقل میکنن
روز ۹ام سفر نامه روبه نام خدا وند آغاز می کنم که وقتی انسان تغییر می کنه همه چیز در زندگیش تغییر میکنه
وقتی انسان روی خودش کار میکنه اعتماد به نفس خودش رو بالا ببره فارغ ازاینکه دیگران چی میگن
خودش رو دوست داشته باشه
رابطه ی عاشقانه با خدای خودش داشته باشه در وجود خدا غرق بشه
ما خود به خود مورد توجه قرار میگیریم خداوند کاری
میکنه که همه ما رو دوست داشته باشن وقت رابطه ی خودمون رو با خداباور کنیم و خدای خود رو باور داشته باشیم و حرف دیگران برامون مهم نباشه
کم کم ما با خودمون در صلح هستیم
از همین چیزی که هستیم راضی باشیم دیگران رو دوست داشته باشیم و این رو باور کنیم که روح خداوند در درون تمام موجودات هست وبه هستی عشق بورزیم تجربه اش ثروت سلامتی آرامش و فراوانی و دوستان خوب میشه
ما وقتی فاصله ی فرکانسی بین روح و ذهن ما زیاد باشه از خدا دور میشم ولی وقتی فاصله ی روح ودهن اولشه همه چیز رو از نگاه خداوند میبینیم همه چیز لذت بخش میشه و اتفاقات خوب رخ میده کارها به آسانی انجام میشه
پس همه چیز به نحوه ی تفکر و نگاه ما بستگی دارما باید رها باشیم به خواسته هامون نچسبیم وقتی خواسته ی خود رو رها کنیم آن خواسته در وقت خودش در زمان و مکان خودش حتما رخ میده
ما باید از زندگی خودمون لذت ببریم و رها باشیم
حتی روزهای تلخ زندگی رو باید دوست داشته باشیم چون آن روزها باعث تضاد در زندگی شد وما به خواسته ی خودمون رسیدیم
ما باید نگاه خودمون رو عوض کنیم و تنها قدرت رو خدا ببینم و تنها از او یاری بخواهیم زندگی به کام ما خواهد شد
ما اگه رو مسائل بیرونی کار کنیم کا رابیشتر گره میخوره
ما فقط باید روی قلب خودمون با خدا کار کنیم
ما باید زندگی رو راحت بگیریم اگه خدا رو باور کنیم
ماباید خیلی چیزها برامون مهم نباشه خونسرد باشیم وزندگی رو از نگاه خداوند ببینیم مطمئن باشیم کارها وقت خودش انجام میشه
پس آسان بگیریم تا جهان بر ما آسان بگیره
ممنون استاد عزیز از این آگاهی ناب که عاشقانه با ما💗💗💓 در میان میزارین💓💗💓💗
من فایل های این فصل روتا بخش ۲۲ گوشکردم و از بخش ۸ به تعهدم عمل نکردم. امروز دوباره تصمیم گرفتم گوش بدم و امروز که فایل نهم رو گوش کردم انگار روزیه امروزم بود که شنیده بشه. وقتی گفتین به هیچ چیز نباید بچسبید راحت تر باشید تا راحت تر زندگیکنین انگار یه پتک بود و خورد تو سرم. و تلنگر داشت مثل تک تک فایلاتون. خداخیرتون بده
درود بر استاد گرامی خانم شایسته و همه همسفران این مسیر پر برکت
ما قبل از تولد بخشی از خداوند بودیم و فقط داری یک بعد یعنی روح بودیم.
وپس از تولد علاوه بر روح( همان خداوند) دارای ذهن (دیده ها،شنیده ها،تجربیات و افکاری که تکرار میشوند) نیز شدیم .یعنی دارای دو بعد شدیم.
واکنش روح به خواسته های ما همیشه مثبت و نامحدوده و همه چیز را نه تنها ممکن بلکه داشتن آن را بسیار آسان میداند و اینگونه است که فقط ما باید اجازه ورود خواسته هایمان را به زندگیمان بدهیم.
واکنش ذهن به خواسته های ما بر اساس تجربیات ما و دیده هاو شنیده ها و افکار ما بسیار متفاوت است.
و برای اینکه خواسته ایی جزء تجربه زندگی ما گردد ماباید ذهنمان را طوری تربیت کنیم که از نگاه روح به مسائل نگاه کند وهرچه فاصله فرکانسی بین ذهن و روح ما کمتر باشد و ذهن و روح بر هم منطبق باشند احساس ما بهتر است و داشتن آن خواسته در زندگیمان راحتتر امکان پذیر خواهد بود.
و تنها کار ما در زندگی داشتن احساس خوب و نزدیک کردن ذهن به جایگاه روح است .
و در صلح بودن با خودمان یعنی اینکه به خودمان سخت نگیریم ومسائل را از نگاه روح( خداوند) ببینیم و به خواسته هایمان نچسبیم و رها باشیم.
چون به خواسته ها چسبیدن یعنی دلواپس بودن و اضطراب داشتن واینها یعنی احساس بد و احساس بد یعنی اینکه فاصله بین ذهن و روح زیاد است و بنابر این اگر رها نکنیم به خواسته مان نمی رسیم.
فاصله بین ما و خواسته هایمان فقط با احساس خوب پر می شود
در پناه حق شاد،سالم و ثروتمند باشیم
سلام سلام
تحول روز شمار زندگی من روز نهم
احساس وابستگی برای به دست آوردن هر چیزی باعث دور شدن ما از خواسته امون میشه و من هم این رور تجربه کردم هرچقدر حرص بخوری و اصرار داشته باشی و وابسته نتیجه بشی اتفاق نمیوفته.
همه کارها باید به آسان ترین روش ممکن انجام بشه اگر سخت شد یعنی داریم از مسیر اشتباه میریم. این به این معنی نیست که برای خواسته هامون تلاش نکنیم به این معنی نیست که زمان برای کسب مهارت و تجربه نذاریم بلکه به این معنی هست که اون زمانی رو که میذاریم برای کارمون ازش لذت ببریم و خوشحال باشیم بقیه اش رو خدا می رسونه