داستان هدیه تولدم - صفحه 46 (به ترتیب امتیاز)

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداروشکر میکنم بخاطر آگاهی هوایی که تا این لحظه از روزشمار کسب کردم.

    قطعا تغییرات اتفاق می افتاد.

    اینکه استاد گفتند هر چیزی رو جوری ببین که کمی احساس تورو بهتر کنه،خیلی به من آرامش داد.

    جهان مانند یک آینه عمل می کنه و هرچیزی که بهش نشون بدی،همونو بهت نشون میده.

    اینکه به چیزی نچسبیم و رها کنیم هم احساس خوبی به من داد.چطوری نچسبیم؟به این باور داشته باش که در زمان مناسب اون چیزی که می خوای برات اتفاق می افته.

    نگرانی از نرسیدن به خواسته ها باعث ایجاد احساس بد میشه،و‌احساس بد=اتفاقات بد

    صلح با خود چقدر زیباست،اینکه تو خودتو بپذیرید واسه خودت ارزش قائل باشی،یه چیزی برای خودت بخری با ارزش واقعی که داره.

    ورزش کنی،درس‌بخونی،به برنامه هات برسی،اینا همشون نشون میدن که تو واسه خودت ارزش قائلی با خودت تو صلحی.

    خداروشکر کنی از دیدن روابط‌موفقی که دوستات دارن،از شغل خوبی که دارن،و باور داشته باشی تو هم میتونی بهترشو داشته باشی.

    خدایا شکرت بخاطر خواب خوبی که دیشب داشتم،خدایا شکرت بخاطر دیدن غروب دیروز و خریدن وسایلی که احتیاج داشتیم به راحت ترین روش،خدایا شکرت بخاطر ماشین مهدی و بابا،خدایا شکرت یه عالمه دوستای خوب و عالی آوردی تو زندگیم،خدایا شکرت بهم تلنگر زدی که تغییرو شروع کنم ،خدایا شکرت بخاطر غذاهای لذیذی که خوردم ،خدایا شکرت بخاطر چایی و قهوه،خدایا شکرت دیروز نشستم سرکارام،خدایا شکرت قرار پیشرفت کنم،به مدارهای بالاتر برم،قرار نعمت و ثروت و روابط عالی تری رو تجربه کنم.

    خدایا شکرت منو هدایت می کنی،خدایا شکرت نشونه میفرستی،بخاطر اون پمپ بنزینی که تو مسیر سرراهم گذاشتی ممنونم،بخاطر آقای مهربونی که اونجا بود ممنونم.

    خدایا منو هدایت کن به بهترین مسیرها.

    ممنونم بخاطر فرصت زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    کیمیا باباخانی گفته:
    مدت عضویت: 513 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    هر جوری که ما نگاه کنیم و باور کنیم همینطورم جهان به ما پاسخ میده باید آسون بگیریم همه چیو باورمون رو مثبت کنیم و سطح آگاهی رو بالا ببریم باید از قانون جهان درست استفاده کنیم تا نتیجه بهتری بگیریم نگران چیزی نباشیم اگه غیر از این باشه یعنی باور بدست آوردنش رو نداریم همه چیو ساده بگیریم سخت نگیریم

    با تشکر از استاد عباسمنش و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمد زمانی سودرجانی گفته:
    مدت عضویت: 478 روز

    باسلام و عرض ادب خدمت شما

    دقیقا چند روز دیگه تولدم هست

    چقدر احساس استاد واقعی بود و ماسکی نزده بود صحبت میکرد

    خدایا شکرت بابت همه نعمت هایت

    واقعا امروز از خدا آرامش و سلامتی و شادی و ثروت میخام و اینقدر بهم بدهد که اشباع بشم

    امروز چندمین روز است که رفتم دستفروشی

    صبح حالم خوب بود

    ولی الان حالم اوکی نیست

    یادم به گذشته افتاده

    تو استاد بودی کلی شاگرد داشتی

    چی شده امروز داری دستفروشی میکنی

    صد البته خودم خطا کردم

    الان مینویسم واسه آینده بسیار نزدیک که قرار خیلی رشد کنم و بیام این پیام ها و رد پاها را بخوانم

    الان از خدا کادوی تولد میخام

    خدایا میدونید چی میخام

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    هانیه گتمیری گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    به نام خالق بی همتا

    سلام استاد جان سلام دوستان

    امروز نهمین روز از سفر منه

    نهمین نکته ای که یاد گرفتم اینه که انقدر وقایع رو برای خودت بزرگ نکن اون چیزی که مهمه اینه که تو حال دلت خوب باشه طبق قانون حال خوب = اتفاقات خوب

    من دلم میخواد تو محیط کارم همه بگن چقدر خوب کار میکنی چقدر خوب مسایل رو حل میکنی ازم تقدیر کنن بهترین امکانات رو به من بدن اول از همه باید خودم از کار خودم راضی باشم کارم رو انجام میدم به درستی اول از همه خودم کیف میکنم از انجام عالی اون خودم رو بغل میکنم میزنم رو شونه ام میگم دمت گرم اینکار هم عالی انجام شد تو بهترینی خودم رو تحسین میکنم از خودم قدردانی میکنم بعد یهو میبینم دیگران هم بهم فیدبک های خوب میدن از مدیرم درخواستهایی که دارم رو با روی گشاده موافقت میکنه .

    قبلا اینجوری نبودم قبلا کار میکردم که همه به به و چه چه کنن به خانواده ام کمک میکردم که بهم بگن چه دختر مسئولی هستی آفرین چه دختر خوبی ولی به قول استاد بدجور بلا سرم اومد فهمیدم نه تنها مسئول نیستم بلکه اعتماد به نفس ندارم خودم رو کافی نمیدونستم هنوز هم کامل درست نشدم تو این مسئله ولی هر وقت میخوام کاری بکنم فکر میکنم که چرا دارم انجامش میدم یه وقتایی هم به چرایی فکر نمیکنم انجامش میدم بعد میبینم باز برای تایید گرفتن اینکارو کردم

    البته میدونم یه شبه درست نمیشه راه درازی در گیش دارم چون یک شبه که ایجاد نشده باید تکامل رو طی کرد و انقدر به خودم بگم چرا داری اینکار رو میکنی تا این تبدیل بشه به یک رفتار

    بی صبرانه منتظرم فردا بیاد و روز دهم رو آغاز کنم

    برای همگی آرزوی سلامتی ثروت و عشق دارم

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    فصل یک | روز نُه.

    هجدهم شهریور هزار و چهارصد و سه.

    سلام میکنم به همه عزیزانی که این دیدگاه رو می‌خونند.

    این فایل برام خیلی آشنا بود و مطمئنم که قبلاً اون رو گوش دادم ولی حالا که دوباره بهش توجه میکنم انگار میخواد چیز دیگه‌ای بهم بگه.

    چقدر جالبه که یه مطلب درست، یه اگاهیِ ناب برای دفعات بعدی اطلاعات جدیدتری به ما میده، انگار داره غیرمستقیم میگه که رشد کردی !

    به تازگی دوره احساس لیاقت رو به پایان رسوندم و بقدری آگاهی ناب کسب کردم که این فایل برام کاملا بدیهی بنظر میرسه و در تمام طول گوش دادن به این فایل اینجوری بودم که : خب آره دیگه، همینه. مگه غیر از اینه؟

    نکته‌ی قابل توجهی که خیلی ذهنم پسندید این بود که استاد گفتند در هر لحظه و هر اتفاق فقط باید از دیدگاهی که حس بهتری بهت میده به موضوع نگاه کنی.

    چیزی که فهمیدم این بود که اصلا مهم نیست دیدگاه درست چیه؟ دیدگاه غلط چیه؟

    همیشه تو حوادث زندگی من شخصا می‌گشتم و تحقیق میکردم ببینم راهکار درست، دیدگاه درست و حس درست نسبت به فلان موضوع چیه؟

    اما حالا فهمیدم که اصلا مهم نیست چه دیدگاهی درسته، اصلا کی تعیین می‌کنه درست و غلط رو؟

    مهم اینه دیدگاه فعلی به نفع تو هست یا نه؟

    آیا این دیدگاهی که دارم باهاش به قضیه نگاه میکنم منو آروم و خوشحال و خاطرجمع می‌کنه یا نه بهم استرس میده و بیشتر نگرانم می‌کنه؟

    خداروشکر بابت این آگاهی.

    ممنون که تا اینجا همراهم بودید.

    تمایل دارم این شعر کامل که استاد خواندند رو در ادامه کامنتم اینجا بیارم، دوست داشتید بخونید:

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

    سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

    وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک

    زهره در رقص آمد و بَرْبَط زنان می‌گفت نوش

    با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام

    نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

    تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

    گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش

    گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم مَخور

    گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش

    در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید

    زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

    بر بساطِ نکته‌دانان خودفروشی شرط نیست

    یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل، یا خموش

    ساقیا مِی ده که رندی‌هایِ حافظ فهم کرد

    آصِفِ صاحب‌قرانِ جرم‌بخشِ عیب‌پوش

    الحمدلله رب‌العالمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سارا صارمی گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و همه دوستان خوم

    خیلی خوشحالم برای بودن توی این مسیر و خدارو هزاران مرتبه شکر می کنم

    اینکه با این قوانین داریم آشنا میشیم و جالبه که هرچی بیشتر عمیق میشم می بینم در بیشتر موارد من داشتم خلاف این قوانین زندگی می کردم.

    طبق قوانین اصلا نباید به چیزی بچسبیم ، چون ما رو به نگرانی و حس بد میرسونه و نتیجه هم نمی گیریم ، اما من همیشه فک میکردم باید به خواسته هام بچسبم و هر جوری شده تلاشمون کنم بدست بیاد . نمی دونستم دارم فرکانس کمبود و احتیاج می فرستم و طبق قانون هم اون خواسته ازم دورمیشد.

    الگوهاشم تو زندگیم هست ، دانشگاه رفتنم ، من فقط دلم می خواست رشته مهندسی صنایع قبول شم اما محتاج نبودم بهش ، یعنی می گفتم من که شغلم رو دارم و دارم زندگیمو می کنم شد شد ، نشدم نشد

    و خیلی جالبه معجزه آسا و خیلی خیلی راحت همون رشته و یه دانشگاه عالی قبول شدم … تازه از لیسانسم هم 8 سال گذشته بود و من کاملا مطالب رو فراموش کرده بودم.

    وقتی این اتفاق رو با آگاهی های این فایل تطابق میدم می بینم که دقیقا من ناخودآگاه با قوانین هماهنگ بودم ، یعنی :

    – اصلا اصراری نداشتم

    – ارزشمندیمو به قبولی گره نزده بودم

    – دنبال راه نبودم که حالا از چه طریقی باید اقدام کنم

    – فک نمی کردم با بدست آوردنش شرایطم خیلی تغییر می کنه ، یعنی محتاجش نبودم

    و واقعا معجزه وار پیش رفت . پس اصلا لازم نیست برای خواسته های دیگه هم ضجر بکشم ، الگو لذت بردن از داشته ها و رها بودنه ، رها بودن از چگونگی ، چه زمانی ، با چه کسی و …

    باید خودم نکات مثبت خودم رو ببینم و باور کنم که اینا نکات مثبته ، چون من یه نشتی انرژی که دارم اینه که دنبال تغییر بیرونم ، یعنی ثابت کردن یه چیزایی به آدما و راضی کردنشون

    من باید دنیای درون رو بسازم ، کار هماهنگی بیرونی باخداونده و او کارشو به بهترین شکل بلده … من متمرکز شم رو وظایف خودم …

    و نگران بودن یعنی جدی گرفتن ، یعنی مهم کردن و این یعنی دور شدن بیشتر … کاش باور کنیم خدا بیشتر ازما مشتاقه که ما به خواسته هامون برسیم و اصلا ساز و کار جهان اینه

    چقدر دوست دارم این فایل رو ، اصلا یه مدل خاصیه و آگاهی های نابی داره … استاد ازتون ممنونم از صمیم قلبم

    و خدارو شکر میکنم که تونستم فایل ببینم وکامنت بذارم ، اصلا کامنت میذارم انگار برای خودم دستورکار دارم ،ذهنم سرگردون نیست … انشالله همه این آگاهی ها به عمل تبدیل بشه

    هممون در پناه خدا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سهیلا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    سلام بر استاد و همه

    رد پای من در روزشمار تحول زندگی من، روز 9

    “من متعهدم به این مسیر و خوندن توضیحات و چندتا از کامنت‌های همان فایل و نوشتن کامنت”

    میخوام در مورد تمرین این بخش که خانم شایسته برامون نوشته بودن بنویسم

    (درباره‌ی نشانه هایی بنویس که امروز برایت رخ داد و پی بردی دلیلشان‌، در صلح قرار گرفتن با خودت بوده است)

    امروز شنبه بود

    فردا یکشنبه من از صبح تا شب دانشگاهم و شب میرسم میخوابم و دوشنبه باز از صبح تا عصر دانشگاهم

    من دوشنبه یه ارائه برای درس طراحی زبانهای برنامه سازی داشتم و کاری هم براش انجام نداده بودم

    و فردا هم دانشگاه بودم و وقتی براش نداشتم پس در نتیجه همین امروز باید همه کاراش رو انجام میدادم

    از اون طرف من فردا برای درس هوش محاسباتیم هم یه امتحان از مباحثی که سر کلاسشم نبودم امتحان داشتم

    ولی من امروز ظهر از ساعت 3 تازه شروع کردم به انجام کارهای ارائه

    تا قبل اون ریلکس کرده بودم و داشتم فیلم میدیدم

    و بعدش ساعت 3 خیلی ریلکس با احساس خوب رفتم یه قهوه برای خودم درست کردم و با آرامش بدون عجله و نگرانی و احساس بد و اضطراب نشستم دنبال اینکه ببینم موضوع ارائه ام چیه

    تا ساعت 5 روش کار کردم بعد دوباره رفتم یه چیزی خوردم، چای دم کردم و کنسرت مجازی پرستو احمدی رو دیدم تا ساعت 6 و کلی لذت بردم و کیف کردم

    بعد اومدم پاورپوینت ارائه ام رو درست کنم و تا ساعت 8 طول کشید

    فایلش رو فرستادم برای هم تیمیم و داشتم بهش میگفتم که اره برم هوش محاسباتی رو بخونم از قسمت شبکه های عصبیه که بلد نیستم و اینا آخر ویسم گفتم حالا نمره یه کوئیزم نگیرم به جایی بر نمیخوره

    نمیخواستم فشار اضافه بیارم به خودم و احساس بد و اضطراب بهم دست بده. کلا اوکی بودم

    بعد اومدم بیرون از صفحه چت و دیدم تو کانال دانشگاه یه پیام اومده که فردا دانشگاه ها رو تعطیل کردن

    این در حالی بود که هوا یکم بهتر شده بود و امروز تعطیل نبود و احتمال تعطیلی فردا هم وجود نداشت

    چون دیدم پیام اومده که کمیته تشکیل دادن ولی فکر نمیکردم تعطیل شه اصلا بهش فکر نکرده بودم

    ولی فکر کنم چون خیلی بهش نچسبیده بودم وابسته و منتظر تعطیلی نبودم خدا این اتفاق رو از آسمون برام نازل کرد

    واقعا خدا رو هزار مرتبه شکرش. خیلی دوسش دارم

    الان فردا رو وقت دارم که روی ارائه ام کار کنم و مسلط بشم بهش

    خداکنه دیگه دوشنبه تعطیل نشه و ارائه ام رو بدم و نمره اش رو بگیرم

    چون خیلی براش زحمت کشیدم و این هفته هم هفته آخر ترمه و دیگه فرصتی نیست

    باز خداروشکر و ممنون از شما استاد بابت همچین فایل ارزشمندی

    دوست دارم هر روز گوشش کنم تا وارد ساختار ذهنم بشه

    از دقیقه 6:25 تا 10:11 هم ضبط میکنم تا مثل جمله تاکیدی مدام بهش گوش کنم

    در پناه خدا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سکینه کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2239 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام ب استادان و همراهان درمسیر الهی وزیبا

    این فایل نشانه منم

    قبلا دیدمش ی چیزایی یادمه الان فقط دست نوشته استاد و مطالعه کردم..

    احساس لیاقت

    احساس ارزشمندی

    صلح با خود

    عشق ب خود

    احترام و محبت داشتن ب خود

    همه اینا باعث میشه همیشه احساس خوب باشه

    همیشه سپاسگزار بود

    خب ونتیجه رسیدن ب آنچه دوست دارم

    مثال استاده ک میگه نگاه امیدوار یا نگاه حسرت وار

    نگاه امیدوار و تحسین داشته های دیگران حالا کادو تولده خونست ماشینه پوله سلامتیه فرزنده و هرچیز دیگه نشان دهنده اعتماد بنفس و احساس لیاقت و خودارزشیه و چقدر عالیه ک بتونیم ب این نقطه برسیم تا احساسمون همواره عالی باشه..

    حالا اگر با حسرت و احساس کم ارزشی ب داشته های دیگران بپردازیم اولین ضربه احساس بد هست و چقدر خوبه ک بتونیم اینقدر تمرین کنیم تا در تشویق و تحسین دیگران و داشته هاشون قوی و توانا باشیم تا ب احساس خوب برسیم..

    همه ما ب اندازه لیاقتی ک ساختیم ب اندازه ارزشمندی خودمون داریم نعمت دریافت میکنیم میشه ک با تغییر خودمون وتقویت احساس لیاقتمون نعمتها و هدایای الهی بیشتری دریافت کنیم..

    درپناه خدا لایق بهترینها باشیم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    دریا گفته:
    مدت عضویت: 969 روز

    سلام استاد جونم تولدتون مبارک باشه الهی عمرتون زیاد باشه و حال دلتون همیشه عالییی باشه و خوشحال و خوشبخت تر باشید روز بروز کلی دوستون دارم من با وجود اموزشهاتون دوباره متولد شدم

    من امسال توی دوازده قدم یک مسافرت گرجستان و دستبند طلا هدیه گرفتم و اینکه قدم نهم بود عالی بود

    خدا کمکم کنه دوباره دوازده قدم رو شروع کنم و تمامی دورها رو بتونم تهییه کنم ایشالا بزودی دوره احساس لیاقت رو تهییه کنم ب خودم هدیه بدم چون دختر قوی بودم توی دو ماه گذشته

    خدا جونم من منتظر معجزه ام منتظر اتفاقات عالی ام

    مثل وقتی ک دوازده قدم رو کار میکردم و هر روز معجزه و سوپرایز و عشق میدیدم همین ک حال دلم خوبه دلم غم نداره سبکم ارومم همین برام ارزشمنده همین معجزه ی امشبمه خدایا شکرت بخاطر ارامشم و شام خوشمزه ای ک خوردم من خیلی بهتر شدم توی کنترل ذهنم حتی در جهنم هم میتونم قشنگیها رو ببینم میتونم کنترل کنم ذهنمو ن صد در صد اما خب خیلی بهترم نسبت ب قبل

    من وقتی روی خودم دارم کار میکنم خیلی دارم راحت چیزها رو بدست میارم این جملتون رو درک و تجربش کردم درصورتیکه قبلا تمام زندگیم گیر و گرفتاری داشت

    خدایا هدایتم کن ب نعمت ها ثروت ها عشق زیبایی کشور های ساحلی و پر نخل رو ببینم من دیوانه میشم از قشنگیشون قدرت دست تو هست خدا جونم من سهم خودمو انجام میدم تو هم کمکم کن من لایق ازدواج عالی ام من لایق خونه گرم و نرم و پر از امکانات زیبام من لایق بهترین غذاهام (الان ک دارم اینو کامنت میکنم من توی ارایشگاه سرد کافشن پوشیدم برای اینکه اتاق ندارم خونه پدرم و اونا سمی هستن ترجیح میدم اینجا بخابم با حس خوب تا اینکه اونجا بخابم با حس بد

    همین ک این اتاق هست خدایا شکرت یه فضای خصوصی دارم برای اینکه رو ذهنم کار کنم تا بهشت هدایت بشم همه چیز بهتر خواهد شد من مطمعنم ب امید روزهای قشنگ میخابم و امید دارم ب ایندم درصورتیکه هر کس جای من بود باید با قرص اعصاب میخوابید من دارم با کار کردن روی فایل ها با ارامش میخابم وسط جهنم

    خدا جونم امروز روز خوبی داشتم با مادرم رفتم بیرون کلی دور زدم شوینده پوستم تموم شده بود فکز نمیکردم اینجا باشه یدفه هدایتم کردی ب مغازه ای ک خریدمش با قیمت خیلی کمتر حالم خیلی خوبه خدا من دارم فرکانس میفرستم ک اینده ای قشنگ رو بسازم افرین نادیا افرین دختر قوی تو بی نظیری دختر تو بهترینی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محبوبه گفته:
      مدت عضویت: 1418 روز

      سلام نادیا جان

      از روز شمار تحول زندگیت همراهت بودم و قشنگ دارم از روی کامنتت سیر تکاملیت و پیشرفت را حس میکنم خیلی عالی داری پیش میری دختر آفرین و هزاران تبریک بهت

      و برایت بهترینها را از خداوند با عشق برایت میخواهم

      وقتی میبینم که داری در آرایشگاه زمانت را میگذرانی و سرما را ترجیح می‌دهی و حال خوب برات مهمه برای من هم انگیزه میشی که محکم‌تر قدم بردارم هر روز داریم تمرین میکنیم که با خودمون در صلح باشیم و این از کامنت شما مشهود هست تبریک فراوان و آرزوی موفقیت برای تک تک لحظاتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        دریا گفته:
        مدت عضویت: 969 روز

        سلام محبوبه عزیزم ممنونم ک کامنت میزاشتی برام جواب میدادی ذوق کردم کلی دیدم حس خیلی خوبی بهم داد من روز شمار زندگی رو فصل یک رو تموم کردم و اومدم دوره ارزشمند احساس لیاقت رو تهییه کردم خیلی داره بهم کمک میکنه تمام پاشنه اشیل هام و ضعف هام رو دارم میبینم

        دیگه فعلا تمرکزی روی احساس لیاقتم دارم کار میکنم و ب صورت ریشه ای تو‌وجودم داره تغییراتی احساس میکنم امیدوارم ک ب هر چی ک دلت میخاد برسی و خلقشون کنی زمانی ک خیلی احساس تنهایی داشتم کامنت شما رو میدیدم و دلگرمی بود برام ازت تشکر میکنم ک کامنتمو خوندی عزیز قشنگم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ماه منیر گفته:
    مدت عضویت: 337 روز

    سلام استاد بزرگوار.

    استاد من تقریبا 2 سال تو یه رابطه بودم که از لحاظ عاطفی نیازهام برآورده نمیشد.

    خیلی میجنگیدم تا اینکه اتفاقی افتاد حدود 5 ماه پیش که من خیییلی عصبانی بودم از پارتنرم و مدام میجنگیدم و احساس قربانی بودن میکردم.

    تا اینکه یکی از وویسهای شمارو در مورد خداوند گوش کردم و چنان آرامشی به قلب و روحم سرازیر شد که بخشیدم و رها کردم و الان همه چی خوب پیش میره.

    تقریبا از شهریور 1403 هر روز به فایلهای شما گوش می‌کنم و زندگیم متحول شده، حال درونیم به شدت آرومه و هر شب برای شما و همسر عزیزتون دعا میکنم.

    شما بی نظیرین.

    امیدوارم همیشه حال دلتون همینطور آروم باشه و هر روز شادتر و ثروتمندتر از قبل باشین.

    سپاس که هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: