داستان هدیه تولدم - صفحه 63 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدا رو صدهزار مرتبه شکر می کنم که باز هم باشما عزیزان همسفرم در این مسیر الهی در 9 امین روز از این سفر
درصلح بودن با خویش چه زیباست وقتی که من از دیدگاه خداوند به همه چیز نگاه می کنم و باور دارم که همه چیز در جای درست خودش قرار داره وقتی که من باخودم درصلحم با دیگران در صلحم با جامعم در صلحم وایمان دارم که همه چیز درسته.
وقتی که من خودم رو دوست دارم فارق ازاین که دیگران هم من رو دوست دارند وقتی که من خودم رو دوست دارم چون من تکه ای از خداوندم وقتی که دیگران را نیز دوست دارم چون اونها نیز تکه ای از خداوندند و قتی که من هماهنگ با خداوند باشم و باور کنم هر اون چیزی که دارم به خاطر ارتباط من با خداونده و برای این که ارتباطات بهتری با دیگران داشته باشم و ثروت ونعمت بیشتری وارد زندگیم بشه با ارتباط خودم رو با خداوند بهتر کنم و بعد همه چیز خود به خود رخ میده.
وقتی که من عاشق خودم باشم و دیگران رو هم دوست داشته باشم.
وقتی که من اونقدر به چیزی نچسبیدم اون قدر چیزی برام مهم نیست اون قدر نگرانش نیستم و احساسم رو همیشه خوب نگه می دارم اون وقته که همه چیز خودش خود به خود رخ میده و اون چیزهایی که واسش زور می زدم تا بدستش بیارم خودشون اتفاق می یفتند.
به هرمیزان که ما با خودمون و خداوند در صلحیم به همون اندازه احساس ارامش و نزدیکی و خوشبختی بیشتری رو تجربه می کنیم.
من از خداوند می خوام که روز به روز من و همه ی کسانی که خواهان تغییر در زندگیشون هستند رو به صلح درونی بیشتر هدایت کنه.
واقعا خوشحال شدم که بار دیگر با شما عزیزان بودم فعلا هر جا هستید شما را به الله یکتا می سپارم.
شاد،سالم وثروتمند در دنیا واخرت باشید.
به نام خالق یکتا
عرض سلام و احترام خدمت هم فرکانسی های عزیز و خانم یاسته که این سفر زیبا رو ساختن و استاد عزیزم که بهترین دست خداوند توی این دنیا واسم شدن
امروز نهمین روز عشق و سفربنده هستن که با فایل بی نظیر استاد همراه شدم که به ما میگه تو دنیا حسرت هیچ چیزی رو نخوریم چون اگه باور ها درست باشه به موقعش همه چی رو بدست میاریم و اگه حسرت نداشته هامونو بخوریم به این معناست که باور نداریم به اون میرسیم یعنی اینکه به فراوانی و نعمت باور نداریم و در اون صورت خواسته هامون ازمون دور میشه ولی برعکس اگه عاشق خودمونو خدای خودمون باشیم اگه باور کنیم که هر آنچه ازش بخواهیم به ما داده میشه دیگه نه ترسی داریم و نه غمی از زندگی مون لذت ببریم در هر موقع به نکات مثبت همون موقع توجه کنیم نگران آینده نباشیم و اینکه کلا با خودمون تو صلح باشیم و میان ذهن و روحمون هماهنگی ایجاد کنیم چون مهم ترین رابطه مون در جهان رابطه مون با خودمونه اول باید خودمون با خودمون در صلح باشیم بعدا رفتار بقیه و اتفاقات تغییر میکنه.
عاشق همتونم شادو پیروز باشین.
سلام
به خیالم روزها و هفته ها و ماه ها گذشته و من هنوز همون جاییم که همیشه بودم …
هیچ تغییر رخ نداد و رو خودم فشار میاوردم بیشتر تلاش کن …
انقد به تجلی خواسته هام چسبیده بودم که این یک روز ، ینی از مدار هشتم سفرنامه به نهم واسم شاید یکســـــال طول کشید
خداروشکر خدا هدایتم کرد
صدایی رسید جدی نگیر این دنیارو …
دروغه بگم اب رو اتیش بود ، اما لحظاتی بعدش اروم شدم
و الانم تو یه حالت ارووووم ارووووم که سرعت تایپ کردنممم ارومه
چه عجله ایه؟
امروز عصر بهش گفتم این اتش حرص و نیاز رو تو دلم خاموش کنو نور عشق و ایمان رو تو دلم بتابون
لحظه ای که خوردم زمین .
مدار دیروز سفرنامه ، مثه یک کاتالیزور واسم عمل کرد.
به قدری که داشتم میسوختم داخلش
واین فایل که به بهانه تولد استاد ضبط شده واقعا آب بود روی اتیش…
یه حس عجیبی دارم امروز
صب که از خواب پاشدم یه صدایی میگفت
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
زدم توگوگل یه اهنگ از اقای محسن چاوشی اورد بالا
و امروزم چقدر باهاش امیخته بود
بهتره بگم وجودم چقدر باهاش امیخته شد
انقد غرق در تفکر و تجسم و رسیدن به خواسته هام بودم که خدا رو هم فراموش کرده بودم…
به همین خاطر امروز انقد دیر و سخت گذشت…
لحظه ای نبود فهمیدم چقدر بهش وابسته شدم
یک روزم مثه یه سال گذشت ، سخت و پر فشار …
گفتم خدایا چکار کنم ، این خلاء نیاز داره منو پودر میکنه ، این تضاد ها تمام وجودمو گرفته نمیتونم نمیتونم نمیتونم
صدایی گفت : وقتی به خواسته هات میرسی که تمام خواستت ارتقاء کیفیت رابطت با خدا باشه
الان یه بغضی اومد تو گلوم
دارم احساسی میشم
////////////////////
انقد درگیر بودم که یادم رفت ازش ، مقصود اونه …
یه هو به خودم اومدم صدا مجدد گفت : پس
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدااااااااااااایی
و من گفتم خدای من هدایتم کن به راه راست که تویی تنها ره نمایی
خداااااااااااااااااااا
امروز چقدر عجیب گذشت.
چی میتونم بگم.. وقتی کلمات نمیتونن حسمو بگن
باهاش تکرار کردم
تو زن و جفت نداری …. تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
یادم اومد استاد گفت وقتی از تنهایی خودت لذت ببری ، وقتی افراد زیادی باشن که بخان با تو باشن اما تو اگاهانه یک فضای تنهایی ایجاد کنی ینی…
به خودم اومدم گفت کجایی مهدی ؟؟ دیدم وسط یه دشت تنها ، دارم میگم
تو جلیل الجبروتی
تو حکیمی
تو عظیمی
تو کریمی
تو رحیمی
توووووووو نماینده ی فضلی تو سزاوار ثنایی
این فکرای من ، این نیاز های من که کل فضای مغزمو پر کرده رو ازم بگیر و قلبم از توجه خودت پر کن …
صدایی اومد وقتی که دست بکشی از نیازات و تمام توجهت بشه راز و نیاز با اون به خودت میای میبینی همه چیزایی که روزی حسرت داشتنو داشتی ، روزی واسشون دعوا میکردی ، دااد میزدی واسش ، بیشتر از حدی که فکرشو بکنی اطرافتو پر کرده …
کادو تولد تنها یه چیز کوچیکشه…
گفت زندگی من هر روز پر شگفتیه که حیرت هرکی متوجش میشه رو میبره
یادم اومد تو یکی از قسمت های زندگی در بهشت ، مریم جان از فضای تاریک و اسمون فیلم میگرفت ، استاد گفت اسمون پر ستاره هست اما توی موبایل فقط همین ستاره بزرگه دیده میشه …
من این برداشتو کردم ، چیزایی که تو این قالب دوربین ثبت میشه اندازه یک ستاره هست در حالی که جلوه کهکشانه…
یکتا پرستی ، کار کردن روی باور ها ، امتداد حس خوب نتایجی واست به وجود میاره فراااا تر از چیزی که این روزا تو زندگی اقای عباسمنش میبینی
اعتراف زندگی الانم در مقایسه اندازه همون ستاره و کهکشانه !!!!!
صدایی اومد سخت نگیر دنیا رو
من به همه اینا وقتی رسیدم که از کانون توجهم دورش کردمو تمرکزم رفت روی احد لیس کمثله
صمد لیس له ضد
به خودم اومدم یک بار دیگه خوردم زمین و …
داشتم با دوچرخه با توان زیاد رکاب میزدم تا بخشی از انرژیم یا بهتره بگم حرص رسیدن به خواسته هام یا خلاء کمالگراییمو ارضا کنم
بس که شور تو وجودم بود از نیاز ها …
گفت رها کن ، اینکه نمیتونی رها کنی ینی باور نداری که به هر خواسته ای که میخای ، هر خواسته ای ، هر خواسته میرسی ، خیلی راحت ، به راحتی
گفتم خب چطور ؟؟؟؟ الان گفت : خدا واسه بنده اش کافیه
صداهه میاد
نتوان وصف تو گفتن
که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن
که تو در وهم نیـــــــــــــــــــــــــــــــایی
باز نیاز هام اومد جلو چشمم گفتم خدایا نیازمندم به هر محبتی که داشته باشی
گفت نگران نباش و اون ریتمیک اهنگ پلی شد :
نبد این خلق و تو بودی
نبود خلق و تو باشـــی
صدایی دیگه گفت به نیاز هاتون از دید خدا نگاه کنین…
خدااااااا این فایل چقدر عمیق بود ، این اخریای شنیدم گفت منم تولد شما رو تبریک میگم !!!
گفتم ینی چی ؟؟؟؟؟ تولد من که 26 اسفنده
باز بر زبانم جای شد : خدایا میخام مجدد به دنیا بیام ، میخام امروز تولد شخصیت جدیدم باشه میخام این تبریک استاد شامل حالم بشه.
جالبه جنین انسان در سه ماهگی قلبش شکل میگیره
انگاری تولد یا ماهیت پیدا میکنه
و امروز 94 روزه روح و ذهنم داره توحید رو پروش …
چقدر قانون تکامل زیباست …
خداااااا
همه عزی و جلالی
همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری
همه جودی و جزایی
باز نیازام اومد جلو چشمم این بار گفتم میخام توجهم فقط خدا باشه ، میخام دست بکشم از نیازم و اونه که
همه غیبی بداند
همه عیبی بپوشاند
نگران بودم ، نگران ادامه کارم ، نگران پول نگران رسیدن نگران داشتن نگران نگران نگران
اصلا یادم رفته بود من باید هر لحظه یک مرحله احساس خوبمو ارتقا بدم
فکر میکنم اون چند بار خوردن زمینم
اون سرو صداهای سگ ها که از دور میومد
میخواستن بهم بفهمون بیا بیرووووووووون
اره همینه
الان صداش امد : تضاد ها میان تا خواسته هاتو واست مشخص کنن
تضاد ها میان تا تو تغییر کنی و هر بار ازین بهتر
ازین بیشتر
ازین کاملتر و…. بخواهی
خدا دارم بیهوش میشم ازین حد /////////////////////////////////////////////
نمیدونم
نتوان وصف تو گفتن
که تو در فهم نگنجی……….
گفتم بهش میخام تمام توجهم تو باشی تویی که بری از خوردن و خفتی
بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
کمکم کن عبور کنم ازین صورت ها که دائم تو فکرمه ، ازین خوردن ها و خفتن ها و شریک قائل شدن ها
میخام تمامم تو باشی
مثه ابراهیم
مثه اسماعیل
مثه اسحاق
مثه یعقوب
مثه یوسف
مثه محمد
مثه علی
مثه حسین
مثه هزاااااران انسان هایی که هدایتشون کردی
و وقتی تمام توجهت خدا باشه این طبیعه که هر گونه انعمت علیهم بیاد زندگیتو پر کنه
و منظور از توجه به خدا تعریفی جدااااای از مباحث مذهبی که تو جامعه شنیده و گفته میشه
تعریفی جداااا
منظور از ارتباط داشتن با خدا ، منظور معنویتی که بهت حس خوب بده
تو قلبت حضورشو حس کنی
خدایا دلم میخاد تو قلبم حضورتو حس کنم
دلم میخاد جوری عبادتتو داشته باشم که حالم خوب بشه و باز با توجه کردن بهت خوبتر بشم
چی بگم که توهر غیب بدانی
چی بگم که تو همه نوری و سرووووری
/
/
/
/
/
در پایان تشکر زیاد دارم از استاد عزیز و مریم خانم مهربان و هرانکه در این بزم حضور داره و سپاس بینهایت رو نسبت میدم به رب العالمین که داره محبت میکنه و از طریق طی کردن این سفرنامه به اوج تکامل برسیم ، رسیدن به لحظه ای که فقط شوق وصال تو تو دل همه همسفران باشه
و چه خوش لحظه ای …
/
ارادتمند
مهدی وثوق/ از یکی روستاهای مشهد/ایران
به امید رسیدن به جایی پربرکت و حضور خدا توش حس بشه…
بانام تنهافرمانروای جهان الله
و باسلام خدمت شمادوست عزیز همراه گرامی جناب وثوق عزیزدل نوشته تان فوق العاده بود بعدازگوش دادن فایل استادعزیزمان این متن زیبامکملی عالی بود وپیشنهاد میکنم حتما تصنیف زیبای ملکا ذکرتوگویم باصدای استادشجریان بزرگ راهم گوش کنید تااین بزمتان کاملتر شود همواره درپناه حق برقراروپایدارباشین.
چقدر زیبا بیان کردید دوست عزیز. در آغوش امن الهی باشید و روز به روز آگاهتر باشید
به نام هدایتگر وهاب💜💜💜💜
نهمین برگ سفرنامه ی زیبای من😍
(در صلح بودن با خود)
خدای مهربونم چطور این حجم از آگاهی و حال خوبی که این فایل بهم داد رو درک کنم که بتونم عاشقانه سپاسگذارت باشم….
خدای مهربونم من یاد گرفتم در صلح بودن با خودم ینی عااااشق هر چیزی باشم که متعلق به منه….شهرم,کشورم,خانوادم,دوستام,همکارام,محل کارم,محل زندگیم,وسیله هام و ….فارغ از اینکه دیگران تاییدش میکنن یانه.
در صلح بودن با خودم یعنی یاداوری این اصل که من خالقم و میتونم هر چیزی هر چیزی که میخوام رو خلق کنم اگه با خودم در صلح باشم…مثل خدای مهربونم….با یاداوری این اصل مهم در هر لحظه که من اشرف مخلوقات خدام💜موجودی که میتونه و این توانایی رو داره که جهانی رو رشد و گسترش بده.
در صلح بودم با خودم یعنی نگران هیچی نباشم و فقط لذت ببرم همههه چیز در بهترین زمان خودش اتفاق میوفته💜
خدااای من من دیوانه شدم وقتی به این قسمت فایل رسیدم که میگین:ان روزها نمیدانستم وقتی با حسرت به کادوی تولد دوستم نگاه میکنم یعنی در حال دور شدن از خواستم هستم…
نمیدانستم وقتی به خاطر نداشتن چیزی ناراحتم یعنی در حال دور شدن از خواستم هستم…
نمیدانستم وقتی در مورد خواستم احساس نگرانی دارم یعنی در حال دور شدن از خواستم هستم…
نمیدانستم وقتی به کسانی حسادت میکردم که همان چیز هایی را دریافت میکردند که ارزوی من بود یعنی به خواستم چسبیدم و چسبیدن به خواسته یعنی دور شدم و فاصله گرفتن از آن….
خدایا شکرت خدایا عاشقتم چقددد قشنگ بود…چقد پر از ارامش بود…استاد جانم عاشقتم ممنونم ازت دست مهربان خدا💜
سلام خدمت دوستان عزیز،
امروز زمانی این فایل رو میدیدم که به خاطر یک اتفاق نچندان مهم از دیشب تا به حال حالم گرفته بود و هر چه کردم نگاهم رو طوری عوض کنم که احساسم رو بهتر کنم موقتا حالم خوب میشد ولی دوباره اون افکار برمیگشت، میخواستم برم بجنگم ،بحث کنم و …
وقتی داشتم این فایل رو میدیدم انگار جواب همه سوالات منو دونه دونه داشت میداد و انگار درست برای من داشت بیان میکرد ،احساسی بهم دست داد که اشک توی چشمام جمع شد وفهمیدم که این اصلی که استاد فرمودند که برای رسیدن به خواسته هات نباید عجله کنی و بهترین راه لذت بردن از زندگی بی خیال بودنه و راحت گرفتن زندگی ،چقدر برام زیبا و کاربردی بود.
خیلی راحت شدم و یکی از بزرگترین پاشنه آشیل هام رو پیدا کردم .
هزاران بار خدا رو شکر کردم که با این راه و استاد آشنا شدم.
((چه کسی خوش گفتارتر است از کسی که به سوی خدا دعوت میکند و عمل صالح انجام میدهد و میگوید من از مسلمانانم)) فصلت ۳۳
با سلام خدمت خانواده گرم و عزیزم.
الان درحال تماشای این ویدئو هستم… درحال گشتن توی سایت استاد عباس منش عزیز دل بودم و دلم نگران کارم بود و کلم داغ شده بود از فکر و تفکر و نشخوار فکری بیهوده… اصلا نمیخوام حال بدم رو توصیف کنم این رو گفتم که داستان رو تکمیل کنم. همینطور درحال گشتن بودم که دیدم این ویدئو در یک پنجره جدید باز شده. حاضرم قسم بخورم که من روی این ویدئو کلیک نکرده بودم. شاید سهوا این اتفاق افتاده باشه ها اصلا نمیدونم… من میدونم که روی این ویدئو کلیک نکرده بودم.
و جالب تر از اونم این هست که این ویدئو حاوی نکاتی بود که امروز خداوند میخواست من بدونمشون… چقدر من عاشق این خدا هستم… چقدر من عاااااااااشقانه عاشق خدای مهربون خودم هستم که بعضی وقت ها معجزاتی توی زندگیمون هرچند کوچیک بوجود میاره که واقعا اشک از چشمام سرازیر میشن و ایمانم قوی تر و قوی تر میشه…
واقعا نکاتی بود که امروز خیلی بهشون نیاز داشتم… در صلح بودن باخودم و خدای خودم. و اینکه قوی تر کردن رابطه ام با خداوند = پیدا کردن روابط و مسیر های درستی که فقط لذت، سلامتی، ثروت و شادی وارد زندگیمون میکنه.
حالا رابطه با خداوند چیه؟ عمل خاصیه؟ دین خاصیه؟ کتاب خاصیه؟ نه… فقط و فقط سپاس گذار بودن و نگاه کردن به مسائل طوری که بهمون احساس بهتری میده و و لذت بردن و کیفففففففف کردن از زندگیه بخدا…
بعضی وقت ها بخاطر باور های اشتباهی که در ذهنم کاشته شده فکر میکنم که اگر سختی نکشم یا در تلاش و عرق ریختن نباشم دارم از هدفم دور میشم… در صورتی که رسیدن به هدف تقریبن 90% ذهنی هست و با حال خوب پیش میره…
حتی میشه به جرعت گفت 99% ذهنی و حال و حس خوب داشتن هست و اون 1% عمل هم خودش انجام میشه بواسطه باور های درست.
خدارو صد میلیووووووووون مرتبه شکر گذارم بخاطر هدایت امروزش و از شما استاد عزیزمممم بسیار بسیار مشتکرم. دوستتون دارم.
با سلام خدمت اساتید عزیزم و دوستان نازنینم😍💖💖
روز نهم سفرنامه..
این داستان تولد استاد رو من ده ها بار گوش کردم و جزو فایلهای مورد علاقه منه و جا داره هزاران بار دیگه گوش بدم. باور کنید هر بار یه نکته جدید از داخلش پیدا میکنم..
احساس میکنم هر کدوم از ماها شاید گذشتمون تا حدودی شبیه به استاد بوده باشه. محدودیت ها و سختی هایی که داشتن شاید گه گاهی ما رو به فکر ببره که اره منم این تجربه ها رو داشتم
وقتی میبینم که استاد تونسته از دل اون شرایط اینقدر مدارش رو تغییر بده و خودش رو بالا بکشه با خودم میگم بدون شک ما هم میتونیم
خیلی وقتا که از زبون استاد میشنیدم که میگفت جهاد اکبر راه انداختن در درون خود و …با خودم میگفتم یعنی چیکار کردن. اینکه بخوای توجهت به نکات مثبت باشه و فلان چندان کار سختی نیست…
ولی وقتی خودم تصمیم گرفتم که متعهدانه این کارو انجام بدم فهمیدم جهاد اکبر چیه.
واقعا خیییلی هنر میخواد که از بین یه عالمه حرف و اتفاق منفی و نادلخواهت تو بخوای توجهت رو از رو اونا برداری و به چیزای خوب توجه کنی
یعنی واقعا توی عمل آدم متوجه میشه که چه جهادی باید راه بندازه درونش
و وقتی تو بخوای البته خدا هم کمکت میکنه تو این مسیر
من باید دائم به خودم یادآوری کنم که خدا باهاته و حواسش بهت هست و کمکت میکنه تو این مسیر
و مهمتر اینکه هر اتفاق به ظاهر بد و منفی که پیش میاد برات مطمئن باش که تو دل خودش هزاران خیر و نیکی داره که تو ازش بی اطلاعی
تو نمیدونی قراره این اتفاق تو رو به کجاها و
کدوم مسیر خیری رهنمون کنه .
پس به خدا اعتماد کن شاید داره تو رو از دره ترسناکی عبور میده که اون ورش یه دشت سرسبز و خیلی زیباست. تو نمیدونی چی در انتظارته
فقط کافیه به خدا اعتماد کنی و هر مسئله ای برات به وجود میاد بگی بدون شک خیره خیر مطلق. درسته الان متوجه نمیشم ولی مطمئنم به زودی میفهمم.
استاد میگه اگه شرایط بیرون خراب میشه و سخته تو فقط روی خودت کار کن. نمیخواد شرایط بیرون رو تغییر بدی. بیا روی خودت و درون خودت کار کن بیرون هم خود به خود درست میشه.
واقعا چقد زیبا و درست میگن
منم دارم عاشق واژه خودبه خود میشم😍وقتی میشنوم این واژه رو چقد حالم خوب میشه. خدایا شکرت
اگه با خودمون به صلح برسیم اون وقت همه چی در دنیای بیرون حله
زمانی با خودمون در صلحیم که آرامش داشته باشیم. که در دل هر اتفاقی که قرار بگیریم بهترین وجه رو ببینیم. که بفهمیم ما روح خدا هستیم ما خیلی عظیم هستیم. ما نیومدیم رو زمین که غصه بخوریم چون غصه خوردن که هنری نیست. باید شااد باشم. از هر لحظه و هر ثانیه و تو هر شرایط و مکانی که هستیم فقط دنبال شادی باشیم هر چند کوچیک هر چند کم. اون وقت به شادی های بیشتر هدایت میشیم..
خدایا شکرت که استاد عزیز و آفریدی که راهنمای ما باشه…کمک کن بتونیم توی این مسیر زیبا حرکت کنیم و سربلند باشیم
تولد من وقتی بود که با این سایت و استاد عزیزم آشنا شدم. امیدوارم بتونم آموزه های استاد رو به درستی به کار ببندم در زندگیم.
خییلی دوستون دارم و براتون آرزوی بهترینها رو دارم.💜💚💜💚💜💚💜💚
سلام
روز نهم ( در صلح بودن با خود )
من قبلا خیلی خودم رو با دیگران مقایسه میکردم و همیشه حالم بد میشد اونا چی دارن من ندارم . چرا همیشه از فلانی تعریف میکنن ؟ من که بهترم و میخواستم بهترین بودن خودم رو اثبات کنم و در این بین اعصاب خودم خورد میشد و …. .
الان خدا رو شکر خیلی خیلی بهتر از قبل شدم اگر هم بعضی مواقع میرم تو فاز مقایسه زود مچ خودم رو میگیرم . الان بیشتر دنبال به قول استاد سبک زندگی شخصی خودم هستم و سعی میکنم از چیزی ناراحت نشم و بیشتر به دنبال دیدن زیباییها و تحسین اونها باشم حتی توی زندگی خودم اگه موضوع ناراحت کننده ای باشه سعی میکنم حال خودم رو خوب نگه دارم . مثلا پارسال حدود 7 ماه همسرم سر کار نمی رفت و دنبال کار دیگه بود با وجود دو تا بچه و خرج و مخارجشون و خرج خونه و مراسمهایی که دعوت میشدیم و … ولی حال خودم و البته خانواده رو تا 90 درصد خوب نگه داشتم به صورتی که حتی الان هم از اون موقع به خوبی یاد میکنم و میگم چه دوران خوبی بود ، و نتیجه این بود که دوباره به سر کار قبلی دعوت شد اینبار با حقوق بالاتر و اینکه چند ماه بعد با کمک صاحب کار ( که دستی بود از دستان خدا ) خونه خریدیم . و دوباره امسال با وجود بیماری همسرم و اینکه دو هفته اس که خونه اس باز هم حالم خوبه و البته حال خانواده ام و این به خاطر حال خودمه . و البته کمکهای خدای عزیز و مهربان که من رو در این مسیر زیبا قرارداده و ازش میخوام کمکم کنه که این مسیر رو ادامه بدم .
خدایا شکرت
نهمین برگ سفرنامه ام
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان خوب هم فرکانسی ام
من هم از وقتی که خودم را بهتر شناختم و روی عزت نفس ام کار کردم و باز از زمانی که با استاد عزیزم و قوانین هستی آشنا شدم، و میتونم بگم از وقتی که در مداری افتادم که دارم هر روز بهتر از قبل با خودم در صلح میشم، ارتباطم با جهان هستی از آدماش گرفته تا موقعیت های پیرامونم و حتی ارتباطم با حیوانات بهتر و بهتر شده و آدمای زیادی دوست دارن که باهام ارتباط داشته باشن و جذب من میشن
حتی یادمه استاد توی فایلی گفتن هرچی فرکانس هات مناسب بشه ، بچه هایی که ناآرام هستن با برخورد با تو آرام میشن و اگر در حال گریه هستن ساکت میشن
من این موضوع را کاملا در مورد خودم میبینم
و حیواناتی که باهاشون برخورد میکنم حالت و احساس خوبی دارن کنار من
خدارا شاکرم که هر روز دارم بیشتر و بیشتر از طریق این سایت و آموزش های استاد عزیز و دوست داشتنی ام با قوانین جهان هستی آشنا میشم و زندگی و ارتباطاتم برام لذت بخش تر و مناسب تر و عالی تر میشه
خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت
سلام به استاد عزیز ودوستداشتنی که شمارو دستی ازدستان خداوند میدانم که بافایلهاتون هدایت بشم سمت فرکانس بالاتروعالی تر .واقعا همه حرفهاتون حکم مطلق میدونم وباورش دارم
من خیلی باخودم رابطه ی خوبی گرفتم وهرروز احساس خوبم بیشتروبیشتر میشه خییییییلی اتفاقهای فوق العاده طی مدت یکسالی که دارم فایلاتون وگوش میدم برام افتاده وضعیت مالیم خیلی عالی شده سلامتیم فوق العاده اس.رابطه فوق العاده ای باخداوند دارم واین باعث اطمینان وارامشم شده وحسم وسعی میکنم همیشه عالی نگه دارم .
من هراتفاقی که میفته اگه ناخواسته باشه حسمو عالی نگه میدارم وهمه اتفاقهای خوب برام میفته.واقعا حس خوب اتفاقهای خوب ومیاره خدایاشکرت