داستان هدیه تولدم - صفحه 68

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    سلام به استادعزیزم

    من هفته یپیش تولدم بود استاد و چقدر هر سال این حس رو داشتم که هدیه های من چی خواهدبود و اینکه همسرم چرا برای تولدم بازم بهانه کار داشت و اونطور که دوست داشتم مراسم تولدم برگزار نشد. استاد چقد این فایلحال من رو تغییر داد چقد آگاهی در این فایل بود اینکه وقتی خدا رو در دلت داری خدا برات همه چیز هست و اگر به خودش دل ببندی و زیبایی ها رو ببیبینی اون واست همه چیز میشه. استاد من یادم رفته بود که درست بیست روز قبل از تولدم یکی از خواسته هام اجابت شد و به طرز عجیبی با اینکه پول کافی نداشتم گوشی /آیفون ۱۲ رو تونستن بخرم چیزی که مدت ها بود دوست داشتم داشته باشم و این یعنی خدا بامنه ولی من بازم ندیدم موهبت های خدای خوبم رو به خودم اومدم و گفتم دنیا یادت نره که چه خدایی داری و هیچ چیز نبایدبرات مهم باشه جز خودش.

    از نشاانه های در صلح بودن با خودم میتونم مواردی رو عنوان کنم که قبلا اینطوری نبودم

    از موفقیت دیگران خیلی خوشحال میشم و احساس خوبی میگیرم

    از ویژگی های خوب آدما تعریف میکنم

    امروز هوا عالی بود هوا تمیز تمیز بود و انقد ابرا زیبا بودن که من یاد پرادایس افتادم با پسرم رفتیم پارک و اونجا کلی باهاش بازی کردم

    از حرف و رفتار دیگران دیگه کمتر دلگیر میشم البته باید بازم کار کنم رو خودم خیلی زیادتر باید کارکنم ولی همینم برای من خیلی پیشرفت بوده

    استادم هر چقد بخوام با کلمات بازی کنم بازم نمیتونم احساسمو به شما ابراز کنم فقط از خدا میخام بزودی بیام امریکا و از نزدیک استادمو ببینم و بهتون بگم چقد تو زندگیم مدیون شماهستم از خدا سپاسگزارم که شما رو آفرید و سر راهم قرار داد تو /آرامشی توخود خود عشقی دووووستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Asal Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    سلام استاد عزیزم

    سفر روز نهم

    دقیقا همینه خدایا شکرت که جوابمو میدی یه سوالی تو نظر روز هشتم یا هفتم نوشتم الان جوابمو از استاد گرفتم خدایا شکرت استاد به خدا این سفرنامه خودش یه محصول بزرگه و خانم شایسته واقعا ازش ممنونم طوری این فایلا رو گذاشته که هر جلسه ماله اون روزه و باید همینجوری میبود ازتون ممنونم بله همینه اگه من نگران چیزی هستم یعنی خیلی برام مهم شده و زندگی رو نباید جدی بگیرم آرامتر باشم و بیخیالتر و دستام تو دستای خداونده و خودم رها و آزاد به سر میبرم خدایا شکرت چقدر حسم عالی شد چقدر امیدوارتر شدم باید تکرار و تکرار کنم برای خودم و هر روز صبح تعهدم رو که روز اول سفرنامه دادم انجام بدم البته خدایش تا اینجا که هر روز انجام دادم خیلی حالم بهتره و نتیجه اش برام آرامش بوده و اینکه اگه یه روز انجام ندم واقعا نمیتونم چون خیلی برام زجر داره احساس میکنم عقب افتادم و احساسم بد میشه خدایا شکرت که تو این مسیر زیبا هستم استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    معتضدیان گفته:
    مدت عضویت: 1669 روز

    سلام سلام سلام

    روز نهم سفرنامه مسیح 1400/10/1

    خداروسپاسگزارم

    واقعن همینطوره وقتی من دارم تغییر میکنم به همون نسبت زندگی منم تغییرمیکنه

    امروز و دیروز خیلی خیلی خوشحال بودم چه اتفاقات زیبایی داره برام میوفته و من دارم تغییر میکنم

    من دارم با کودک درونم به صلح میرسم دارم دستش میگیرم که بلندش کنم با هم دنیا رو تکون بدیم

    اون بزنه و من برقصم

    امشب نامه نوشتم به کودک درونم و اونم برام نامه نوشت

    خدایا شکرت

    وقتی من باکودک درونم به صلح برسم بی شک هر چه بخواهم بهش میرسم

    ارامش – سلامتی – ثروت – سعادتمندی در دنیا و اخرت

    خدای مهربونم سپاسگزارتم

    این روز ها شادی رو در قلبم را دارم پیدا میکنم

    آرامش این روزها رو دوست دارم

    دارم یاد میگیرم که نگران نباشم

    لذت میبرم از زندگی

    من خودم را پذیرفتم و خودمو دوس دارم

    من بیشتر و بیشتر به خودم و به کودک درونم باید توجه کنم

    دستش گرفتم بلندش کردم و الان با همیم

    مث یه پر هستم – سبک – راحت – ازاد

    خدا یا از این احساس فوق العاده شکرت میکنم و مرسی که من رو دوست داری

    خدایا از استاد عزیزم هم سپاسگزارم ارزوی شادی و سلامتی و ثروت و سعادتمندی دارم براش

    خدایا از بانوی عشق خانوم مهربان شایسته عزیزم هم سپاسگزارم ارزوی شادی سلامتی ثروت و سعادتمندی براش دارم

    خدایا شکرت که امروز فرصت داشتم و نوشتم و متعهد تر شدم

    خدایا کمکم کن

    هدایتم کن

    مرسی خدا جونی

    ادامه دارد………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    افسانه گفته:
    مدت عضویت: 1661 روز

    سلام عزیزای دلم

    امروز روز نهم سفرم هستم

    چند روزیه با خدا خلوت بیشتری میکنم و بیشتر باهاش حرف میزنم میخوام اون قدر اینکار رو انجام بدم و اونقدر باخدا حرف بزنم تا بهش متصل بشم میخوام مثل خیلیا که خدا رو هر لحظه توی وجودشون حس میکنن منم اونطوری بشم میخوام اسم خدا بیاد اشک تو چشمام جمع بشه. میخوام لطیف بشم از مهر خدایی که توی وجودمه.میخوام اونقدر ادامه بدم که به یه ثبات فرکانسی برسم که خدا رو توی تک تک سلولهام، تک تک لحظاتم و همه جا حس کنم. میخوام اونقدر غرق در خدا بشم که دنیای درونم و با خدا بودن برام لذت بخش ترین تفریح دنیا بشه‌.

    خدایا به امید تو میدونم کمکم میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    قدم نهم

    سلام استاد عزیزم مریم جون دوستای عباسمنشی امروز وقتی این فایلو گوش دادم متوجه شدم یه وقتایی راحت گرفتم زندگیو چقدر زندگی به ساز من بود وقتی سخت گرفتم عذاب دادم دنیا هم بهم سخت گرفت وقتی استاد میگه تنها کار زندگی ایجاد هماهنگی میان ذهن روح به نحوی که به شادی بیشتری برسیم وقتی خودم دوست داشته باشم فارغ از اینکه کسی منو دوست داره یا نداره.

    وقتی با خدای خودمون عشق کنیم زندگی کنیم وخدارو باور داشته باشیم نتیجه طبیعی آرامش ثروت دوستای خوب

    وقتی خدا تو قران میاد میگه اجابت کنید تا اجابت کنم شمارا

    وقتی با همه چی در صلح هستی همه چیو از زاویه خداوند میبینی همه چی درست میشه همه چی لذت بخش میشه همه اتفاقات رخ میده اون چیزی که حسرتشو میخوردیم تو زندگی به موقع رفع میشه وقتی از موفقیت بقیه لذت میبریم معلومه که از زاویه خداوند نگاه میکنیم

    دیدگاه خداوند اینه چیزیو جدی نگیریم خیلی خونسردتر باشیم

    قانون جهان اینه که آسون بگیری جهان را جهان هم آسون میگیره اگر سخت بگیری جهان هم سخت میگیره

    سپاسگزارم از استاد عزیزم ومریم جان

    سپاسگزار خدای مهربونم هستم که تو مدار فرکانس این اگاهی ها رسیدم و امیدوارم شاگرد خوبی باشم و عمل کنم به این اگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    خدا یاور من است گفته:
    مدت عضویت: 2316 روز

    رو نهم از سفرنامه….

    خودت رو قبول داشته باش فارغ از اینکه قبولت داشته باشن یا نه. خودت رو دوست داشته باش فارغ از اینکه دوستت دارن یانه. استاد این فایل شما فوق العاده است ها. مطمئنم خودتون میدونید. اما من نمیدونستم. فکر کنم این فایل رو قبلا بالای ده بار گوش کرده بودم و مثل یه آهنگی که گوشش می کردم گوش میکردم نه بیشتر از یک بار و کل درکی که داشتم از فایل این بود که مثبت فکر کنم. باور می کنید فقط همین رو می شنیدم. دیروز بار اول این فایل رو گوش کردم مثل دفعه های قبل. گوشش کردم و گذاشتمش کنار تا مثل مشق مدرسه بیام برگ روز نهم رو بنویسم و برم سراغ روز بعدی. و درست از دیروز به چند تا تضاد بزرگ برخورد کردم. اول اجازه بدین از وضعیت خودم بگم براتون. قبلا اگر بود کلی مضطرب میشدم. مدام خودم رو سرزنش می کردم. به بقیه بد و بیراه می گفتم و ازشون متنفر میشدم چون فکر می کردم در حقم بدی کردن. آخر سرم نا امید و مایوس میشدم. اما من دیروزی این شکلی نبودما. این من دیروزی رو شما هدایتش کردینا به خواست خدای مهربونم. خیلی جالبه من بیشتر از یک دقیقه دیگه ناراحت نمیشم. شاید کمتر از اون میدونید چرا. چون میگم خوب این قضیه چی میخواد بهم بگه. باید چیکار کنم؟ من چه اشتباهی دارم که این قضیه هی واسم تکرار میشه. یا حتی دیروز یه اشتباهی کردم که قبلا اگر کسی اون اشتباه رو با من میکرد کلی کلامی یا توی دلم به اون آدم بد و بیراه می گفتم. اما من دیروز خودم رو کنترل کردم. با خودم گفتم که اشکالی نداره تو یه چیز جدید یاد گرفتی از اشتباهت. درسته که صد در صد مثل اون آدم ایده آلی که هستم ذهنم رو کنترل نکردم اما توی کشاکش خود قبلیم و صدایی که توی قلبم میگفت نگران نباش! هیچ اتفاق بدی نمیفته و هیچ آسیبی نمیتونی بزنی به کسی. خدا حواسش بهت هست. و فقط میخواست که تو یه چیز جدید یاد بگیری، شخصیت جدیدم متولد شد. یعنی کسی که زود مضطرب میشد دیروز تبدیل به فردی شد که بدون اینکه نیازی به صحبت کردن با کسی داشته باشه، خودش خودش رو آروم میکنه. اینم نکته مهمیه ها. من قبلنا دوست داشتم این آرامش رو از بیرون بگیرم و حتما یه کسی آرومم بکنه. اما الان خیلی وقته که خودم خودم رو آروم میکنم و حرف خودم، یعنی اون صدای مطمئنی که از توی قلبم میاد و صداش نسبت به قبل خیلی بلند تر شده کمکم میکنه اونم به بهترین وجه من رو قدرتمند تر میکنه بعد از هر تضادی. و اما یه چیز مهم دیگه ای که فایل شما باعث افزایش آگاهی من شد این بود که من اون ایمان بی قید و شرط و توکل صد در صدی رو به خدا از یادم برده بودم. چرا؟ چون به یه سری نتیجه رسیده بودم و بازم داشتم مثل قبلا فکر می کردم. بازم آدما حرفاشون داشت درست تر و معتبرتر از ایمان به خدا میشد. از دیروز متوجه شدم گربم یهویی حالش خوب نیست. دارم میگم دیگه چند تا تضاد گنده لااقل برای من پیش اومد. داشت چشام پر اشک میشد، قلبم دوباره میخواست از جا کنده بشه. دستم میخواست بره سمت گوشی و برم انواع بیماری های خطرناک گربه ها که کشنده هست رو بخونم و علائمشون رو با گربم چک کنم.یه صدایی دوباره از قلبم اومد و گفت: نکن، نخون به حرفش گوش دادم. دوباره چند دقیقه بعد داشتم نازش میکردم و میخواستم ببینم کجاش مشکل داره و برم توی اینترنت سرچ کنم. اما دوباره قلبم گفت بدن خودش قابلیت ترمیم داره و طبیعیش اینه که حالش خوب بشه. اگه استراحت کنه حالش خوب میشه. بعد از ته قلبم از خدا خواستم که بهش کمک کنه و پا شدم رفتم. تضاد بعدیم این بود که پولم رو داده بودم دست کسی برام نگه داره تا خرجش نکنم و پول جمع کنم. دیروز که خواستم ازش پولمو بهم بده گفت اول طلب های قبلیم رو بهم بده بعد. اگر قبلا بود دیوونه میشدم کلی چرت و پرت میگفتم و لوس بازی و بازی قربانی. اما در بعد از نیم ثانیه ناراحتی گفتم باشه، این باشه برای طلبت. همچنان دلخور بودم ولی بعدش که فکر کردم. با خودم گفتم اولا این آدم حق داره، و من باید پولش رو بر میگردوندم. خدایا شکرت که اینقدر درآمد دارم که پول هایی که کسی بهم قرض داده رو بر میگردونم. دوما تو از این تضاد یاد می گیری که خودت لیاقت نگه داشتن و پس انداز کردن پولت رو داری و دیگه هیچ وقت پولت رو نده دست کسی تا برات نگه داره. سوم خودت پول دربیار و هر وقت هر چقدر هم کسی خواست با اصرار بت قرض بده قبول نکن. آخر سر اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم و گفتم خدایا ازت سپاسگزارم که اینقدر واضح باهام داری صحبت می کنی و میگی که بیام و روی ثروت کار کنم و حواسم به پولم باشه و واسش یه فکر اساسی بکنم. یه چیز دیگه ای که خیلی دوستش داشتم این بود که دیروز بعد از اشتباه کردنم، شونه هام داشتن میرفتن که آویزون بشن، احساس شرمندگی بکنم و صدام ضعیف تر بشه ….تازه نمیخواستم اشتباهم رو به رئیسم بگم. ولی بعدش به خودم گفتم این اشتباه اینقدر می ارزه که بخاطرش اعتماد به نفست رو خراب کنی و حال خودت رو بد کنی. بعد که تصمیم گرفتم بگم میخواستم طبق معمول گذشته هی پشت سر هم عذر خواهی بکنم و خیلی ناراحت و بیچاره و بدبخت خودم رو نشون بدم. اما دوباره همون صدا بهم گفت خیلی جدی و راحت و با قدرت میگی اشتباهت رو و قدت رو نمیشکنی و شل و ول هم حرف نمیزنی. و من این کار رو کردم و حالا حالم بابتش خیلی خوبه. خدایا شکرت.

    استاد فایل شما باعث شد من دیروز دوبار و در دو جنبه از زندگیم از نو متولد بشم و یه شخصیت جدید پیدا کنم. تولدم مبارک. خیلی ممنوم. خیلی ممنونم که بازم یادم انداختین که صد در صد به خدا توکل کنم و مطمئن باشم که همه چیز درست میشه و قدرت دست من و خدای منه و من تحت هر شرایطی قدرتمندم. میدونین من در مورد همین قضیه خیلی مطمئنم. چون از همون روز اولی که بعد از شنیدن فایل های شما شروع کردم کارامو بسپرم به خدا، دیدم که خدا با بندهاش چیکار میکنه و چقدر خوش قوله و هزار برابر بهتر از اون چیزی که میخوام رو بهم میده. خدایا شکرت بابت آگاهی های امروز.

    ازتون خیلی ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    پریای ره یافته گفته:
    مدت عضویت: 1653 روز

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر.

    خدایی که درهای رحمتش همیشه بازه و کافیه ما هم درها رو باز کنیم تا نعمت به طرف ما سرازیر بشه.

    سلام خدمت استاد عزیزم که تولد شما تولد یکی از بهترین بندگان خداست و تو کائنات واسه شما جشن میگرفتن و شما که روی خودتون کار کردین و مدارتون بالا رفت که این جشن ها و هدایا رو ببینید.

    و سلام خدمت بانو شایسته ی عزیز که به حق بهترین شاگرد و همکار و همسفر استادی و چقدر این رابطه زیباست.

    چقدر متن های شما که به عنوان معرفی فایلها مینویسید زیباست و بجاست.

    سلام خدمت همسفران عزیزم برای تحولی ناب و چقدر این مسیر تحول زیباست.

    من هم دارم از مسیر تغییر لذت میبرم هم از نتیجه ای که در راهه و مقصدی زیبا و شخصیتی آرام و با ایمان.

    به لطف خدا و آموزه های استاد و صحبت محکم خدا که از زبان مریم عزیز که گفت اگه میخوای این مسیر زیبا رو ادامه بدی با ما همسفر باش در این مسیر و اگر میخوای بهونه بیاری که اصلا شروع نکن.

    از مریم مهربان و صبور که با خودش در صلحه این برداشت و کردم که خدا به دل مریم انداخت که اینطور بگه.خدا با من بود گفت با تو هستم پری.چون همیشه کارهات نصفه ست.همیشه هم که بهونه های ظاهرا به حق داری.

    تصمیم بگیر و متعهد باش حتی اگه بچه ها اجازه ندادن تا چهار صبح کامنت بذاری.

    گفتم چشم.

    وقتی این همه آدم تونستن و نتیجه گرفتن .من چرا نتونم.

    خدایا شکرت واسه برگ نهم سفر نامه.

    تولد و کادوی تولد.

    خدا رو شکر واسه تضادهای زندگی که خیلیها همونو بهونه میکنند واسه توجیح تمام بدبختیها و ناکامی ها.

    و شخصی مثل استاد از اون همه تضاد پله ای محکم از جنس اراده و آرامش و ایمان میسازه واسه رفتن به طرف خوشبختی و عرش و ثروتمند شدن.

    منم در تمام طول عمرم به شدت آرزو و حسرت داشتم و دارم اما

    اما به درخواست خودم و هدایت خدای مهربانم و آشنایی با استاد عزیزم همه چی داره درست میشه و نشونش احساس خوبه.

    خدا رو شکر واسه این همه ارسال آگاهی از طرف خدا به وسیله ی شخصی توحیدی و دریافت ما.

    ما داریم به طرف نور حرکت میکنیم و چند قدم دیگه تا خوشبختی مونده .به شرط ایمان و پشتکار و آرامش.

    استاد جان چقدر این حرف جالبه که ما هرچی از دیگران توقع داشته باشیم و وابسته ی انسانها باشیم ناخرسند میشیم.

    اما ما روی خودمون بی سر و صدا و بی ادعا کار میکنیم و نتایج بیرونی ما رو شگفت زده میکنه.

    استاد من امروز کامنت جلسه ی چهارم قدم اول و نوشتم.یکی از نکات اون فایل نچسبیدن به خواسته و قانون رهایی بود😭خدای من داره باهام حرف میزنه.

    من چند روز پیش با دیدن فصل جدید سفرنامه هدایت شدم به شروع فصل اول

    و در کنارش قدمها رو شروع کردم قدمهایی که نه ماه پیش خریدم و نتونستم ادامه بدم یا در مدارش نبودم.خدایا شکرت واسه این همزمانی که این روزا زیاد شده.

    و درس امروز رهایی بود.و روی چشمم میذارم هدایتتو و رها میکنم نتیجه رو کمکم کن .

    استادم نمونه ی بارز انسانی هست که وابسته ی نتیجه نیست و از مسیر رسیدن به خواسته ها لذت میبره.

    منم میخوام هر روزم معجزه باشه.

    خدایا شکرت که دیشب دلم خواست که فایل امروز سفر نامه فایلی باشه که استاد از خدا بیشتر صحبت کنه مثل فایلهای توحیدی استاد که همیشه به عنوان شارژ کننده و سبک کننده ازش استفاده میکنم.

    شکر که استادم از تو خدای جان جانانم صحبت کرد و حس خوبی گرفتم.

    خدایا من و همسرم سخت گیر بودیم و هستیم ولی تازگی ها داریم بهتر میشیم.

    من از صدای همسرم پشت تلفن میفهمم که داره آرومتر میشه و منم انرژی میگیرم.

    مادر من یکی از بندگان خوب خداست که معروفه به مهربونی و آرومی و خونسردی

    و انسانی که اصلا بلد نیست از کسی توقع داشته باشه و حرفهای استاد در مورد مادر من صدق میکنه.

    من هر شب اینا رو میگم.

    خدایا شکرت واسه استاد عباسمنش.

    خدایا شکرت بخاطر خودم و همسرم و بچه هام و مادرم و خانوادم.

    خدایا شکرت واسه همه اطرافیانم.

    خدایا شکرت واسه شهرمو کشورمو و جهانم.

    خدایا شکرت واسه تمام کائنات.

    خدایا شکرت واسه این همه آگاهی.

    استاد عزیزم ممنونم که جای خالی برادرمو واسم پر کردی.🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3476 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همگی

    روز نهم سفرنامه تحول زندگی

    و رسیدیم به محبوبترین فایل من،به طور خاصی من با ان فایل و صحبت های استاد در آن ارتباط برقرار میکنم و خیلی آرام تر میشم خیلی خیالم راحتر میشه و این نشون میده که در تقلا هستم .

    احساس سبک بالی میکنم و خیی قدرت میگیرم در رفتارهام و برخوردهام توی روابط.توی نیتم از انجام هر کاری حتی خودسازی

    خالصتر میشم

    نشانه های صلح با خود من در امروز:

    با تمام وجود زیبایی باران را حس کردم رفتم زیر باران زدم به خیابان در زیر باران .وقتی صدای باران را میشنیدم خوب احساس کردم که صدای خداست و این همان خداست(اصلا هم منظورم ان حرفی که همه میزنند نیست،این به تمام معنا یک حس بود)

    دست بچه ای را گرفتم و شادمانه عین او چرخیدم .بچه ی همسایه را صدا زدم که خودش خیلی مرا دوست دارد و باش صحبت کردم و خندیدن شادمانه اون رو تماشا کردم

    غذای خوشمزه مادرم را با لذت خوردم نه با عجله.

    اولین کاری که امروز انجام دادم رفتن جلوی اینه بود و با یک شوق خاصی خودم و زیبایی هایم را تحسین کردم و با احساس خوبی به خودم گفتم که زهرا من دوست دارم عاشقتم و فقط برای خودت .دوست دارم بدون هیچ دلیلی بدون اینکه کار خاصی کردی. گفتم زهرا من عاشقتم و هر چیزی برای خوشبختی نیاز داری تو همین من هست.

    (اینکه برای خودم ،خودم رو دوست اشته باشم رو از جواب یکی از دوستان در عقل کل که دیشب خوندم الهام گرفتم خیلی نکته زیبایی گفته بود که ما گاهی خودمون رو بخاطر دیگران و برای اینکه تایید بشیم از دیگران دوست داریم)

    این وسوسه انجام کارهایی برای ارتباط گرفتن بیخودی با دیگران را بیشتر از هرروز کنار گداشتم و میخاستم خودم را و تنهایی خودم را احساس کنم.گفتم زهرا همین تو همین زندگیت همین کارهایی که روزانه انجام میدهی همین درس خواندنت که عشقت است همینها خیلی خوبن و نیازی به وجود کسی نداری

    همینکه با خودتی فقط با خودت و فقط خدا هست همین کافی است همین زیباست تجربش کن

    راستش دغدغه این روزهای من این است که چطور هماهنگ بشم با حودام چطور خدا رو حس کنم در درونم چطور مهمترین رابطم با خدا باشه و با خودم همون چیزی که استاد و دوستان ازش حرف مزنند همون ارتباطی که وقتی ازش حرف میزنن سر شوق میان چشماشون اشک شوق میاد .همون که میگن طوریه که کاملا رهان حسش میکنن شادن سرخوشن و در آغوش او روحشون لطیف میشه همینکه عاشق این ارتباطن و حسش میکنن و باعث شده عاشق بشن عاشق خودشون .همون ارتباطی که باعث میشه به صورت عملی برا خودشون وجودشون ارزش قائل باشن و این ارزشمندی کاملا درونی و عمیق طوری که در بیرون نمود پیدا کرده

    ایمان دارن مطمئنن هدایت میشن و هدایت خدا رو میفهمن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    برای رسیدن به این مرحله و این مدار چکار باید بکنم ؟؟؟؟؟؟

    همیشه دوست داشتم وقتی برسه که من نتیجه بزرگی گرفته باشم و بیام اونو بگم خیلی جالبه واقعا یکی از نتایجی که ارزوم بود یه موقعی اینقدر بدیهی حالا دارمش و توی همون مسیرم که حتی نفهمیدم اینم یکی از نتایجیه که بدست اوردم و بیام بگمو حالا یهو یادم اومد من الان دانشجوی ارشدم تو رشته ای که عشقم بود و هست و کاملا در مسیر عشقم هستم و لذت همین مسیره همین انجام کاری که با ذوق انجام میدی

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    من زهرا همیشه سپاسگزار شما استاد

    در پناه خدای رئوف باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    علی اکبر ویزواری گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    فایل بسیار زیبایی بود که منظره زیبایش دقیقا مرتبط شده بود با محتوای فایل که از نظر من درس زیبا سازی درون هست یا به اصطلاح همون ساختن عزت نفس .

    وقتی ما به صلح با خودمون میرسیم یعنی اظهار نظرهای منفی به خودمون که در درونمون داریم رو یکی یکی از بین میبریم مثل درختی که شاخه های خشکش رو هرس میکنیم که وقتی این هرس ها انجام شد کم کم جوانه های تازه سر بیرون میارن و تبدیل به شاخه های سبز و تنومند و شاداب و پر از نشاط و سرزندگی میشن. اونوقته که اون شاخه ها خود به خود شروع میکنن به میوه دادن که استاد در توضیحاتشون گفتن که وقتی به صلح با درون میرسی اتفاقهای خوشایند خودشون اتفاق میوفتن.

    در پناه خداوند یکتا در نور و عشق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    زهرا مهدوی گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان نازنینم

    وقتی با خودت در صلح باشی وقتی در مسیر باشی وقتی آرام باشی همه چیز بهتر و بهتر می شود همه چیز . واقعا در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیری و همه چیز به نفعت تموم میشه در نهایت. نگرانی و استرس بی معنی میشه وقتی هرلحظه خدارو احساس کنی و همه چی رو به خودش بسپری

    تو این چند روز روی این فایل مکث کردم و دوست داشتم روزی چندبار گوش بدم تا بفهمم چی میگه، واقعا آرامش کارهارو درست میکنه . دیشب از اتوبان قم تهران میومدیم و تو تایم پر ترافیک بود رسیدیم به ورودی تهران و ترافیک سنگین که یه لحظه یه جاده فرعی کنار اتوبان دیدیم همسرم گفت این جاده میرسه به اتوبان امام علی،و خیلی راحت ترافیک رو پشت سر گذاشتیم من از اینه به عقب نگاه کردم و دیدم هیچ ماشینی پشت سرمون نیست اونجا بود که گفتم وقتی تو مسیرش باشی خدا هدایت میکنه و راهی برات باز میکنه وقتی اومدیم جلوتر همسرم لوکیشن زد و برنامه از یک مسیر جدید ادرس داد همسرم گفت چکار کنیم بنظرت بریم تو اتوبان امام علی یا این مسیر جدید، گفتم خدایی که تا الان هدایت مون کرده بقیه شم میسپاریم به خودش که بهترین هدایت کننده است. اینقدر جالب بود که خودمون فهمیدیم این همه راحتی و آسانی کار شانس و اتفاق نیست و حتی به ترافیک داخل شهر هم نخوردیم و از مسیری که نمیدونستیم چنین مسیر راحتی هم وجود داره رسیدیم خونه. وحتی جای پارک ماشین هم که چون دیر رسیدیم فکر نمیکردیم پیدا بشه انگاری یکی برامون تو بهترین نقطه نگهداشته بود.

    این روزها بشدت کارها داره برامون بهتر و اسونتر میشه اما این هدایت خیلی برام بولد شد میخاستم اینجا هم بنویسم تا بعدا هم یادم بمونه. مسیری که همیشه برامون پر ترافیک بود و نه تنها برای ما برای جمعیت زیادی همینطوری هست و در حالت عادی میگی طبیعیه این سختی ترافیک! اما همون لحظه خدا برات یه راه دیگه میزاره راهی که بوده اما تو در مسیرش نبودی، تو متفاوت از بقیه میشی واقعا متوجه حضور خداوند در انجام کارها و در زندگیت میشی

    وصدق بالحسنی فسنیسره للیسرا

    خداوند کارات رو برات آسون میکنه طوری که ممکنه فقط تو اون راه اسون رو تجربه کنی و بقیه متوجه وجود چنین راهی نشن حتی!

    خداروشکر که خداوند لیاقت بودن در این مسیر رو بهم عطا کرد و منم با چنین قوانین الهی آشنا شدم و خداوند رو بهتر و مهربانتر شناختم

    استاد عزیزم سپاسگزارم بابت همه صحبتها و اگاهی های ناب و الهی که به بیان ساده و راحت در اختیارمون میزارید 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: