داستان هدیه تولدم - صفحه 95 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق عشق
سفرنامه روز نهم
خداوندا بهترین مطالب رو بر زبانم جاری کن تا به بهترین شکل ممکن بنگارم
میخوام از در صلح بودن با خودم بگم براتون یکی از چیزهایی که قبلا خیلی من رو اذیت میکرد حرف های بقیه در مورد من بود و بخاطر ترس از حرف بقیه که خوب در مورد من صحبت کنن یه نقاب زده بودم رو صورتم و چهره واقعیم رو هیچ کس نمیتونست ببینه حرفی رو میزدم یا نه اصلا حرف نمیزدم که نکنه یه وقت حرفم اشتباه باشه بقیه مسخرم کنن😆 و یا کاری رو میکردم که بقیه خوششون بیاد و بگن واقعا چقدر ادم کارییه رفتاری رو میکردم که اصلا از ته دلم راضی نبودم و من خیلی از فضاهای که توش غیبت باشه و در مورد بقیه حرف بزنن دوسش ندارم و چون برای خودم ارزش قایل نبودم تو رودربایستی مثلا به اونجا میرفتم با اینکه درونم غوغا بود و میگف اهای بچه چرا جرات نه گفتن رو نداری😪😪
چرا جایی میری که از کمروییت سو استفاده میکنن و همش تو ذهنم با خودم درگیر بودم تا اینکه با این سایت و استاد عزیز آشنا شدم و فهمیدم که من هم حق دارم نظراتم رو بگم جایی که دوست دارم فقط برم . رفتاری که به نظرم درسته رو انجام بدم و حرفی که به نظرم درسته رو برنم اصلا بقیه تو زندگیم تاثیری ندارنن چه بقیه خوششون بیاد و چه خوششون نیاد اصلن اونا تو زنگیم نباشن هم خداوند هست و اونا فقط دستی از طرف خداوند هستن اونا نشد خداوند از یه دسته دیگه کمکم میکنه و من نباید به بقیه باج بدم 💪💪
واقعا از خداوند ممنون که این شهامت رو به من داد تا به سبک خودم زندگی کنم و برای خودم و زندگیم ارزش قایل باشم و خودم تصمیمات زندگیم رو بگیریم نزارم دیگران روم تاثیر بزارن و با ایجاد احساس خود ارزشمندی و دوست داشتن خودم چقدر بقیه دیدشون نسبت بهم عوض شد واقعا همه چیز از درون انسان و رابطش با خودش ناشی میشه و من هر روز روی دوست داشتن خودم با همین خانواده با همین وضع مالی با همین همسر کار میکردم و میگفتم من با بقیه هیچ فرقی ندارم با اینکه من کار آزاد دارم و دور بریام همه کارمندن یه جور بد حس میکردم که به من نگاه میکنن و خخوددشون رو بالاتر میدونن ولی من با کار کردن روی خودم که همینی هستم خیلی خوب و عالیم و تازه بعضی جاها خیلی هم ازونا سرترم اتفاقات باورنکردنی برام رخ داد کلا کائنات من رو از اون فضاها انتقال دادا به یه فضایی که علاوه بر اب و هوای مطبوع همه ادم های دوربرم خیلی مقیدتر هستن و دوست داشتنی تر و چقدرم هم منو بزرگ میدونن و برام ارزش و احترام قائل اند و هنوزم میتونن بهتر و بهتر بشن. و الان همون ادم های قبلا خیلی برام ارزش قایلند از حرفام حساب میبرند و میزارن خودم تصمیم برای زندگیم بگیرم خدایا مچکرم که قدرت در دستان توست و ادم های دیگه هیچ قدرتی تو زندگیم ندارن و خودم خالق زندگیم هستم خدایا شکرت خدایا شکرت که این مسیر رو بهم نشون دادی الان به سبک خودم زندگی میکنم اصلا برام مهم نیست کسی بیاد خونم یا نیاد و میگم هر کس میخواد منو باید همین جوری که هستم بخواد و گرنه هرری😄😄 ما نیستیم خدایا شکرت
سلام
برگ دیگر روز شمار تحول من
وابستگی یکی از نشانه های عدم عزت نفس هست
اصلا هم خوب نیست که کسی وابسته شما باشه و به اون شدت عاشق شما باشه
این حالات مخالف عزت نفس است
من که میخوام عزت نفسم بالا باشه باید رها باشم از هرکس و هرچیز
حتی همسرم
من خودم قبلا که عزت نفسم پایین تر بود واصلا قانون رو نمیدونستم
همش از همسرم محبت میخواستم
همش میگفتم تو من دوست داری پس چرا ابراز نمیکنی
چرا گل نمیخره چرا کیک تولد نمیخره و…….
خیلی چیزهای دیگه
الان که قانون رو میدونم و روی رابطه خودم و خدا کار کردم
به خدا باورتون نمیشه
هنوز این گل رو از روی یخچال برنداشتم گل دیگه برام میخره
با مناسبت یا گاهی بی مناسبت کیک میخره
سال قبل برای اولین بار روز زن برام یه گل بزرگ که قیمت بالایی داشت با پول نقد هدیه داد
سالگرد ازدواجمون برام کادو کیک گرفت
روزی نیست که بهم ابراز علاقه نکنه تحسینم میکنه
اینقدر ابراز علاقه میکنه که گاهی خودم خسته میشم😂
اصلا یادم رفته که یکی از آرزوهام داشتن چنین همسری بود
همه اینها نشانه در صلح بودن خودم
و رابطه ای که با خدا ساختم
و عاشق خودم شدم بدون اینکه کسی دوستم داشته باشه یا نه
سلامتی که بدست آوردم نشانه واضح در صلح بودنم هست
احساس خوبی که بیشتر اوقات دارم
نشانه درصلح بودن خودم هست
به قول استاد من تغییر رو از خودم شروع کردم
اول خودم قوربون صدقه خودم رفتم اول خودم خودم رو تحسین کردم بعد شرایط تغییر کرد
خداروهزاران مرتبه شکر
به نام خدای مهربان
سلام به همه دوستان عزیزم
من در گذشته خیلی انسان بسته ای بودم یعنی دنیام خیلی کوچیک بود بچه که بودم الان که فکرشو میکنم واقعا نمیدونم باورام از کجا بود که انقدر کوچیک بود من واقعا فکر میکردم دنیا مال همه انسان ها هست جز من واقعا خودمو جدا میدیدم از بچه های اطرافم و فکر میکردم که اونا یه موجودات دیگه ای هستن و من یکی دیگه من محکومم که بقیرو تماشاکنم اونا مثلا جشن تولد داشته باشن اما من حتی حق ندارم فکر کنم الان که دارم نگاه میکنم برای یک دقیق بعدم هم تصمیمی نداشتم و فقط بزرگترین ارزوم برای اون سال این بود که بتونم مثل بچه های دیگه برم مدرسه و درس بخونم فکر میکردم که من باید بقیرو نجات بدم به راه راست دعوت کنم این اون چیزیه که من براش بدنیا اومدم که بقیرو به خواسته هاشون برسونم پیشرفت کنم برای بقیه درس بخونم برای بقیه و بقیه منو تشویق کنن و به به بگن و واقعا برام افکار انسان های دیگه راجعبه خودم بسیار بسیار بسیار مهم بود که الان فهمیوم پاشنه اشیل بزرگم افکار بقیه ادماست اما از یه روزی تصمیم گرفتم دیگه قبول نکنم و بگم اونا دارن منم میخوام داشته باشم چون فکر میکردم هر بچه ای که تو خانواده ثروتمند بدنیا اومده واقعا خوش شانسه و من نه تصمیم گرفتم اینو تغییر بدم چون دیدم ادمایی رو که سرنوشت خودشونو تغییر دادن تصمیم گرفتم دیگه خودمو کوچیک ندونم منتظر نباشم که بقیه برام کاری کنن دنبال کتاب ها رفتم چون ارومم میکردن و باورای درست تری از باورای من داشتن بزرگتر شده بودم از نظر فکری تو یک فرکانس بالا رفتم کم کم چون کتابا پراکنده بودن و من هم فکرم بزرگ بود و به نتایجی هم رسیده بودم اما اونی نبود که بخوامش رفتم دنبال ویس و کلیپ های موفقیتی از اونا که رد شدم و برام کوچیک بودن و احساسمو زیاد خوب نمیکردن و اوناهم تقریبا پراکنده بودن همش میگفتن سخت تلاش کن سخت تلاش کن من واقعا تو درسام بهش عمل میکردم واقعا سخت تلاش میکردم اما به نتیجه ای که میخواستم نمیرسیدم و میدیدم که اونایی که زیاد تلاش نکردن و خوش گذروندن به چیزایی که میخواستن رسیدن و نکتش اینه که من فکر میکردم که گاهی الانم ناخود اگاه فکر میکنم باید سخت تلاش کنی وقتی سخت تلاش کنی لایقی که به اون خواسته برسی این باوره ۹۰%جامعه ماست و این هم یکی از پاشنه های اشیل منه کم کم خسته شدم دیدم نتیجه نمیگیرم با استاد اشناشدم کم کم از ویس ها نتیجه گرفتم اومدم داخل سایت با ایشون اشناشدم گفتم پسر تو این همه دنیارو دور زدی اما نفهمیدی هگه چی خودتی خودت اگر حال خودت خوب باشه به همه چی میرسی و دنیارو تکون میدی بقیه کین بقیه ای نیست تو مهمی تو درسته الانم من اونی نیستم که میخوام اما دارم خرکت میکنم دنبال اینم باورای غلطمو بشکنم الان تقریبا هیچ کسی رو از خودم بزرگتر نمیدونم فقط بزرگی ادمارو با افکارشون میسنجم نه با دارایی هاشون گرچه من هم ثروت میخوام هم سلامتی هم برابط عالی اما واقعا خیلی فرق کردم خیلی از بقیه عقب بودم اما الان فکر میکنم با اطرافیانم فقط در زمینه ثروت عقبم که اونم براش قدم بر میدارمو درست میشه من هر روز از ریسه بزرگ میشم و باورامو درست میکنم خودم میگم سرعتم کنده من شاید در مدارای پایین باسم اما تلاشمو میکنم میام بالا چون عجله کردم گاهی دچار روزمرگی شدم از سایت دور شدم ولی الان تجربم بیشتره میدونم هر جور شده باید باشم ولخره میرسم به ثروت چون ثروت اولین چیزیه که باید داشته باشیش که بتونی زندگی رو جلو ببری و ذهنتو اروم کنی و میدونم به طور طبیعی باید باشه من راهشو بستم باید این دیوارو بشکنم چجوری نمیدونم ولی پیش میرم و از وقتی که ارزشمنی رو تو وجودم پیدا کردم اعتماد به نفس دارم و کارای خودم و اطرافیانم هم راه میوفته من واقعا قبلا انقدر خودمو بزرگ نمیدیدم که برام تولد بگیرن همیشه میگفتم برای خواهرم بگیرن من خوشحالم اما الان اصلا برام مهم نیست که بگیرن یا نگیرن من خودم میرم شیرینی میگیرم که باهم بخوریم یا میرم پیاده روی و بیرون که شاد باشم کنار خواهرو برادرم ولی دوست دارم که به بقیه کادو بدم براشون کیک بگیرم و این کارو هم کردم و بازخوردشم دیده و همین که من هر روز متولد میشم و بالا میرم و پیشرفت میکنم خودش از تمام سالای الکیی که گذشت با ارزش تره خدایا شکرت و به وجود تمامتون افتخار میکنم .
سلام
چیزی که من متوجه شدم اینه که ؛
وقتی به چیزی می چسبی ، یعنی بهش احساس نیاز داری .یعنی از وضعیتی که الان داری راضی نیستی و این یعنی فرکانس ناخواسته . چون داری به کمبود توجه میکنی
اما داشتن خواسته و بعد رها بودن از اون یعنی لذت بردن از الان . از همین امکانات و نعمت ها . یعنی فرکانس داشتن. یعنی فرکانس خوب و درست. یعنی ایمان داشتن به قانون احساس خوب= اتفاق خوب
از آنجایی که زمان مرگ مشخص نیست پس بیشترین بهره رو از لحظه حال می بری و به قانون فرکانس هم ایمان داری که اگه زنده باشی طبق قانون حتما به خواسته ات و اصل فرکانس و احساس خوب خواهی رسید
سلام
استاد ممنونم که راه درست رو بهم نشون دادی
تازه امروز فهمیدم که چرا به خواسته هام نمی رسم
چون نگران خواسته هام هستم.
چون ناراحتم از این که چرا به خواسته ام نرسیدم.
همش خودم رو با دیگران مقایسه می کنم که به راحتی به خواستشون رسیدن و ناراحت تر میشم.
چون خیلی واسم مهمه که به خواسته ام برسم.
چون زندگیم رو استپ کردم تا وقتی که به خواسته ام رسیدم بعد دوباره پلی کنم و زندگی کنم
چون دیگران رو مقصر نرسیدن به خواسته ام می دونم
چون همش به خودم سخت می گیرم و میگم باید همه چیز سر جای خودش باشه. باید همه چیز منظم و مرتب اونجوری که من میگم باشه و هر وقت اونجوری که من می خوام نیست خیلی بهم میریزم.
خیلی قشنگ گفتید( جوری به اتفاقات و مسائل زندگیت نگاه کنه که کمی به احساس بهتر برسی)
بی خیال باشم.
راحت تر بگیرم زندگی رو
بهترین جمله( وقتی به خواسته ات بچسبی و نگران رسیدن به خواسته ات بشی . به خواسته ات نمیرسی. چون باور نداری که به خواسته ات میرسی . چون خودت و خدای قادرت رو باور نداری.)
من یاد گرفتم که باید باور کنم خدایی که تا حالا هر چیزی که خواستم و واسم مهم نبوده رو بهم داده از این به بعد هر چیزی که می خوام رو بهم میده تنها باید به خواسته هام نچسبم. و نگران نباشم چون خیلی راحت و خود به خود رخ میده.
با خودم در صلح باشم و خودم رو همین جوری که هستم بپذیرم. با تمام نقص ها .
دیگران رو هم بپذیرم.
به جای اینکه دیگران منو باور کنند باید خودم و توانمندی هام رو باور کنم.
سلام خدمت همه دوستان و استاد عزیز در مورد ارتباط با خدا واقعا روزهایی که احساس کردم به خدا نزدیک ترم و خدایی تر شده ام احساس آرامشی عجیب وجود مرا فرا می گیرد و همه ی ترس ها و چسبیدن ها هیچ اثری ازشون نیست و به زمانبدی خدا ایمان داری و می سپری به خودش برای همه دعا می کنم که مدت های بیشتری در این حس بسیار زیبا باشن و اصل و اساس زندگی همین هست و واقعا همه چی خیلی راحت وقتی این حس را داری برات اتفاق می افته خدایا شکر به خاطر آگاهی های نابی که به سمتم سرازیر می شود هر روز.
سلام و درود خداوند به استاد عزیزم و همسر زیبایش.
سپاس که فهمیدم همه چی از خودم شروع میشه.
سپاس که فهمیدم افسار ذهنم باید تو دست خودم باشه.
سپاس که حالم خوبه.
چندسالی که تو این مدار قرار گرفتم خلی چیزهارو تجربه نکردم،،،
یادمه پارسال همین موقع ها کلا مریض بودم سرماخوردگی و بیحالی… امسال خداروشکر اصلا اون بیماری ها رو تجربه نمیکنم.
حال روحیم بخاطر بیماری پدرم خیلی بد بود با هرخبری کاملا بهم میریختم اما کلا افکارم تغییر کرد دیگه اونقدر بهم نمیریزم.
زیاد وارد بحث میشدم اما دیگه راحتر میگذرم.
چقدر خوبه چقدر این مسیر قشنگه چقدر زیبایی آدمها بیشتر به چشمم میاد.
چقدر قدر لحظاتم و جایگاهی که دارمو بیشتر میفهمم.
چقد سپاسگذار ترم.
سپاس که محتاج توجه کسی نیستم🙏
من تو این مسیر میمونم
هرزگاهی اشتباهی وارد بیراهه میشم اما تونستم سریع برگردم.
سپاسگذارم.
🌹سلام خدمت استاد قواعد زندگی و خانوم شایسته عزیز و ارزشمند و تمامی اعضای خانواده صمیمی و آگاه و خواهان پیشرفت🌹 رد پای روز نهم سفرنامه
نشانه هایی از در صلح بودن با خودمان ؟؟
باز هم هدایت و حمایتی دیگر از الله مهربان منبع انرژی خالق قوانین و این سیستم …..من چند وقت پیش یک سری معیار برای خودم مشخص کرده بود چهار فاکتور نوشته بودم و به خودم تعهد داده بودم ک در پایان روز قبل از خواب در باره عملکردم در باره اون معیار ها ک خودم مشخص کرده بودم نمره بدم
یکی از معیار هام از اون چهار معیار این بود که ✅ چقدر از امروزی ک فرصت زندگی داشتم از داشته ها و شرایط فعلی با دیدگاه مثبت و خوب لذت بردم چقدر احساس خوب داشتم چقدر آرامش داشتم ؟؟
خب خداروشکر هر روزم تو این مورد نمره خوبی به خودم میدادم و من یک سلسله خواسته هم داشتم و دارم بعد از گذشت چند وقت بعد همین کار دیروز یا پریروز داشتم با خودم فکر میکردم که بعد از قرار دادن این معیار و دیگر معیارهایی ک برای خودم مشخص کردم چقدر دارم از زندگی در لحضه حال لذت میبرم و چقدر بیشتر از قبل وابستگی دارم چقدر چسبندگیم کم تر شده چقدر در مورد خواسته هامم رها شدم داشتم در همین حوالی با خودم گفتگو درونی میکردم که امروز روز نهم سفرنامه بی ربط از اون گفتگوی درونی من و معیاری که برا خودم مشخص کرده بودم نبود و چقدر قشنگ این سیستم این الله مهربان هدایت میکنه و موضوعات و زندگی مارو میچیه خیلی خوشگل برنامه ریزی میکنه هدایت میکنه واقعا اشک شوق میریزم وقتی این هدایت هارو میبینم هرچند ادم احساسی نیستم خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت قوانینش و هدایت ما که از ازل تا ابد بر عهده خودش گرفته ….و من همین موضوع هدایتم رو هم از در صلح بودن با خودم و خدای خودم میدونم
🌹بازهم از خداوند بابت قوانینش و هدایت و حمایتش از ما در این سییتم سپاسگزارم و برای استاد و خانوم شایسته و همگی اعضای خانواده سلامتی ،،ثروت و آرامش آرزومندم 🌹
این یک اگاهی زندگی ساز است.
و نقطه شروع تحول زندگی هر فردی.
زمانی که تصمیم میگیری در دنیای خودت زندگی کنی.
زمانی که خداوند را باور میکنی.
خودم را نیز به یاد میاورم زمانهایی که همه چیز پیش میرودو احساس عالی دارم.
درواقع اینها حاصل مهم ترین رابطه زندگی ام یعنی رابطه ام با خدای خودم است.
یعنی ابتدا هماهنگی با خداوند و سپس تلاش برای خالص سازی فرکانس هاو
ساختن خواسته ها از دل ناخواسته ها.
سلام به استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیزم.
نهمین برگ سفرنامه من.
باید بدونم و یاد بگیرم که با خودم در صلح باشم.
خودم و چیزهای خوب اطرافم رو تحسین کنم.
نگران از دست دادن چیزی و نگران نرسیدن به چیزی نباشم.
احساس بد وقتی میآد که همهچیز رو خیلی جدی میگیرم.
جوری نگاه نکنم که اذیت بشم. وابسته نباشم.
خدا رو باور کنم و رابطهم رو با اون تقویت کنم و همه چیز رو از اون بخوام.
به خواستههام نچسبم.
حسرت نخورم. حسادت نکنم.
روی ذهن و روحم کار کنم تا مسائل بیرونی خودش درست بشه.
مهمترین کار من هماهنگی بین ذهن و روحمه.
وقتی نگران چیزی هستم یعنی باور نکردم که اون چیز خودبهخود و راحت به دست میآد.
استاد، شما چه باور قویای دارین. تحسینتون میکنم. چه خوب قوانین و راه خدا رو به ما نشون میدین. کاش ما از ایمانآورندگان و عملکنندگان باشیم. این راه و این قوانین کاملاً سهل و ممتنع هستن. یعنی در ظاهر خیلی سادهاند ولی باور و عمل بهشون بسیار بسیار سخته.
خدایا ازت میخوام هدایتم کنی. من رو به صراط مستقیم، یعنی صراط الذین انعمت علیهم، هدایت کنی.
خدایا شکرت… استاد، استاد عزیز، همین الان حین نوشتن، توی ذهنم جرقه زد که اینجا منظور از «انعمت» هم ثروت و نعمت مادیه و هم معنوی. یعنی همین نعمتی که نصیب شما شده. یعنی همین مسیری که شما رفتین. یعنی صراط مستقیمی که شما بهمون نشون میدین.
استاد واقعاً ازتون بارها و بارها سپاسگزارم و خدا رو بینهایت شاکرم.