خداوند در هر لحظه در حال هدایتِ «نه فقط ما به عنوان موجودات انسانی» ، بلکه در حال هدایت همهی کیهان است.
هدایت، جریانی پاسخگو، چاره ساز و کار راه انداز درباره سوالاتی است که پرسیده میشود و درخواستهایی که عرضه میگردد. جریانی که اساسش بر سادگی است. جریانی که به محض وصل شدن و پیوستن به آن، همهی اسباب و لوازم تحقق خواسته و حل مسئلهات را آنچنان به طرز سادهای کنار هم مینشاند و «چگونگی» را به تو میفهماند و به قول قرآن حق را از باطل، اصل را از فرع و راه را از بیراهه برایت آشکار میسازد که زبدهترین مشاورها و داناترین راهبرها، از عهدهاش بر نمیآیند.
اما شرط اتصال به این نیرو و دریافت هدایتهایش این است که:
اولاً «وجود این جریان» را باور کنی؛
ثانیاً خودت را لایق و توانا در دریافت و تشخیص این هدایت بدانی و متعهد به اجرای همان اندازه که درک کردهای.
به عبارت دیگر، فقط افراد خاصی مورد هدایت پروردگار نیستند بلکه، همهی افرادی که این نیرو را باور میکنند، مشمولِ دریافت برکتهای این جریان میشوند و از مزایایش بهره میبرند.
تفاوت بین «اصرار به تحقق خواستهها به شیوهی هدایت» با «تحقق خواستهها به شیوهی خودت»، مثل تفاوت «امتحان 100 ها شیوهی پیچیده، زمانبر و پرهزینه برای تشخیص راهکارِ تحقق خواسته از دل بیراهههای بسیار»، با زمانی است که یک فرد آگاه- که سرراستترین مسیر برای تحقق خواسته را مثل کف دستش میشناسد- راهنماو راهبرت میشود و به تو میگوید: «برای حل مسئلهات و رسیدن به مقصدت، فقط با من بیا».
«اعتماد به جریان هدایت و سرسپردهی آن بودن» است که مسیرِ تحققِ تمام خواستهام را از سادهترین، موثرترین و سرراستترین شیوهها پیموده و نتایج اجرای ایدههایم تا این حد کارا و ثمربخش نموده و مرا بر دوش خداوند نشاندهاست.
اعتماد و ایمانی که موجب شده تا کمتر روی عقل انسانیام و بیشتر روی هدایتی حساب کنم که سرراستترین مسیرها و کاراترین شیوهها و موثرترین قدمهایی را برای رساندنِ من به مقصدم، میداند که عقل انسانی من، یارای چیدنِ چنین برنامهای دقیق، بینقص و ساده اما ثمربخش را ندارد.
به همین دلیل است که در دوره روانشناسی ثروت 3 با موضوع کسب کار، اینقدر بر موضوع هدایت تأکید دارم، ساعتها به توضیح این موضوع پرداختهام و «به شناخت رسیدن درباره این اصل و ممارست بر بهبودِ دائمی در اجرایش را» تنها وظیفهی صاحب کسب و کار میدانم.
به همین دلیل است که تمام جنبهها و زوایای زندگی من، روی این جریان بنا شده است: خواه شیوهی درست کردن یک غذای خاص باشد، خواه رفتن از یک اتوبان خاص، خواه ایدههایی که باید در کسب و کارم اجرا شود یا فایلها و محصولاتی که تولید شده و روی سایت قرار گرفته است، همه و همه فقط نتیجهی اجرای الهاماتی بوده که به خاطر باور به جریان هدایت، از خداوند پرسیدهام و به خاطر سرسپردگی در برابر این جریان، در اجرایشان مصمم ماندهام.
و در این مسیر، هرچه باورهای قدرتمندکنندهتری ساختهام، باطن و منطقِ ایدهها، شیوهها و راهکارهای الهام شده در مسیر هدایت را بهتر درک کردهام. یعنی به راهکارها، ایدهها و شیوههایی هدایت شدهام، که تأثیرگذاریِ بیشتری داشتهاند و ثمربخشتر بودهاند.
این توالی در اعتماد به جریان هدایت- که قطعاً «چگونگی را به من میگوید»- و «اصرار بر اجرای آنچه که در این مسیر به من گفته میشود» است که نتایج کنونی زندگی من- از زندگیِ شخصیام تا کسب و کارم، را رقم زده است. وگرنه گهگاه هدایت طلبیدن، یک در میان سخن خداوند را شنیدن و گهگاه الهامات را جدی گرفتن و یکی در میان، اجرایشان کردن، جواب نمیدهد و با یک گل بهار نمیشود.
درک جریان هدایت، اتصال به این جریان و زندگی به این شیوه، تکامل میخواهد و این تکامل با «بیشتر اجازه دادن به این نیرو برای هدایتات به سمت «سر راستترین چگونگی»، آرام آرام طی میشود.
هرچه بیشتر این موضوع را باور میکنی و بیشتر روی آن حساب میکنی، الهامات بیشتری دریافت میکنی؛
هرچه بر اجرای هدایتهای دریافت شده مصممتر میشوی، ظرف وجودت بیشتر رشد میکند و آمادهی درکِ بهترِ پیغامهای هدایت و تشخصیص نشانههای آن میشود. یعنی با وضوح بیشتری میتوانی مغز، باطن و منطقِ آن الهام را درک کنی و به کلام سادهتر، زبانِ هدایت را میفهمی.
چون هرچه وجودِ جریان هدایت را بیشتر باور کنی، با ایمان و اطمینان قلبی بیشتری سؤال میپرسی و به خاطر این ایمان، جوابهای بهتری دریافت میکنی و وقتی به آن پاسخها عمل میکنی و برای اجرایشان قدمهای عملی بر میداری، نتایج میآید و همزمان عزت نفس و ایمانت را رشد میدهد تا بیشتر روی این جریان حساب کنی و کارهای جدّی تری را به دست او بسپاری، سپس به همین اندازه، راهکارها سر راستتر و آسان تر و نتایج بزرگتر و رضایت بخشتر شده و پیشرفت تو رشد تصاعدی به خود میگیرد.
دکمه «نشانه ی من برای واضح شدن قدم بعدی»، در صفحه اول سایت، به همین منظور طراحی شده تا شیوهی سادهتر، روانتر و طبیعی تری را برای زندگی شروع کنی که «زندگی به شیوهی جریان هدایت» نام دارد. شیوهای که وعدهی خداوند است و نتیجهاش لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ است:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
گفتیم همگى از بهشت فرود آیید، پس چون از جانب من هدایتى براى شما آمد، آنان که از هدایت من پیروى کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد. (البقره 38)
دکمه نشانهی من که یکی دیگر از الهامات هدایت گونهی من است، به تو کمک میکند تا در لحظات سخت تردید، که با سوالی مواجه شدهای یا درباره حل مسئلهات یا گرفتن یک تصمیمِ مهم، یا ایجاد یک تغییر، مردد ماندهای، به جای در تردید ماندن- که مهلکترین سمّ در راه موفقیت است- با قلبی پاک و مطمئن از خداوند برای حل مسئلهات هدایت بطلبی.
بنابراین، در این لحظات، قلبت را خالص کن، به این نیرو وصل شود و با وضوح و شفافیت خواستهات را از خداوند-به عنوان نیرویی که همه چیز را میداند و تو هیچ نمیدانی و به هر خیری از جانبش فقیر هستی– بپرس، سپس روی این دکمه کلیک کن.
این دکمه، از میان تمام فایلها و مطالب سایت- که همهی آنها نتیجهی اعتماد من به جریان هدایت هستند و به صورت هدایتی به من گفته شدهاند- مفهومی را به تو نشان میدهد که اولین قدم برای ورود به مسیرِ سرراستِ حل مسئله ات و تحقق خواستهات است. مفهومی که فقط و فقط توسط خودت قابل تشخیص است و زبانش را میفهمی.
بنابراین، به هر صفحهای که هدایت شدی، با چشمانی بینا، به دنبال نشانههای هدایت بگرد:
اگر به یک متن هدایت شدی، آن را با دقت بخوان
اگر به دیدگاه یک دوست هدایت شدی، به سادگی از آن نگذر
اگر به فایلی صوتی یا تصویری هدایت شدی، با تمام وجودت به آن گوش بده یا ببین و جویای پیغام پروردگارت باش
اگر به محصولی خاص هدایت شدی، آن را خرید کن و با تمام وجودت برای درک آگاهیهایش و اجرای تمریناتش وقت بگذار.
پس از عمل به هدایتات، از طریق دکمه «تجربیات من از اعتماد به نشانهام»، نتایجی را با سایر اعضای خانوادهات به اشتراک بگذار که به خاطر اعتماد به جریان هدایت، از مسیرهای ساده و سرراست به آنها تحقق بخشیدی.
نکات مهم:
- برای استفاده از امکان «نشانهی من برای واضح شدن قدم بعدیام» و «تجربههای من از اعتماد به نشانهام» در سایت، لازم است حتما عضو سایت باشید. یعنی عضو سایت باشید و با نام کاربری و رمز عبورتان وارد سایت شوید.
2. برای هر روز، این دکمه فقط یک فایل یا یک موضوع را به شما نشان میدهد و پس از گذشتن 24 ساعت، اگر روی این دکمه مجددا کلیک کنی، به موضوع متفاوتی در سایت هدایت خواهی شد.
ضمن اینکه، آن فایل یا موضوعی که به آن هدایت شدهای، فقط مخصوص شماست و اگر دوست دیگری در آن روز از دکمه نشانهی من استفاده کند، به موضوعی متفاوت با موضوع شما هدایت خواهد شد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD384MB25 دقیقه
- فایل تصویری نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی106MB25 دقیقه
- فایل صوتی نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی23MB25 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روزپنجاهم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع..
یادمه برای اولین بار که این فایل شما استادعزیزم رو دیدم، وقتی گفتید حتی برای اینکه چی بخورید هدایت میخواید واز خدا یعنی همون نیروی برترتون میخواین که بهتون بگه که الان چی بخورید یا چی نخورید، پیش خودم گفتم چرا یه آدم که عقل داره وقدرت انتخاب باید برای همه چیز از خدا کمک بگیره؟؟؟
اصلا مگه خدا بیکاره که بیاد برای چیزای به این کوچیکی وبی ارزشی بخواد با آدم صحبت کنه و راه وچاه نشون بده؟؟!!
خب گذشت وگذشت…ومن با دیدن وشنیدن هر فایل توی این سایت،وهر روز بیشتر به این نتیجه رسیدم که اگه امروز در جایگاه درستی نیستم توی زندگیم، اگه احساس شادی وآرامش وحس خوشبختی ندارم، اگه همیشه گلمند وشاکی از همه چیز هستم، اگه اموراتم خوب پیش نمیره، فقط وفقط برای اینه که من روی عقل ناقص خودم حساب کرده بودم، برای اینه که من روی باورها وعقایدی که نسل به نسل و طبق یه روش تربیتی اشتباه توی من شکل گرفته حساب باز کرده بودم،برای اینکه من روی هرکسی غیر از خالقم حساب باز کرده بودم…..
هرچقدر آگاهتر شدم با حرفهای شما، بیشتر به این درک وباور رسیدم که من دقیقا توی ارتباط با خالقم با نیروی برترم هست که مشکل دارم، چون اصلا خالقم رو نمیشناسم، اصلا باهاش رابطه صمیمانه ای ندارم، اصلا به قدرتش به تواناییش شناختی ندارم برای همینه که انقدر تو زندگیم سفیر وسرگردونم و کاسه چه کنم چه کنم دستم گرفتمو و مثل 98 درصد مردم دارم باری به هرجهت زندگی می کنم….
واقعا نمیدونم چطور باید شکرش رو به جا بیارم که منو به سمت شما و قلب مهربونتون و این توحیدی بودن ویکتاپرست بودنتون هدایت کرد تا از طریق شما بتونم بشناسمش…
بتونم بفهممش…
بتونم درکش کنم…بتونم باهاش ارتباط عاشقانه واز روی عشق ومحبتی برقرار کنم ، طوریکه حالا مدتهاست که دیگه بدون حضورش، بدون هم صحبتی باهاش، بدون کمک ودرخواست ازش نمی تونم که سر کنم…
نمی تونم که حتی حرکت کنم به سمتی، که اگه بدون یادش حرکتی کنم به ناکجا اباده…
اگه بدون اذنش حرفی بزنم و کاری کنم پراز خطاء واشتباست…
واگر هر تصمیمی بدون هدایت خواستن ازش بگیرم بدون شک ناقص و نافرجامه…
من حالا میفهمم اینکه شما میگید حتی برای کوچیکترین حرکتی از خالقتون هدایت میخواین یعنی چی؟
حالا من درک میکنم با تک تک سلولهام، که منظورتون از دوستی وصمیمیت با خالقتون چیه!
منظورتون از تسلیم بدون در برابر امر خداوند یعنی چی!
حالامن میفهمم که رفاقت با خدا و روی دوش خدا سوار شدن برا اینکه ببرت به هرجا که صلاحته یعنی چی..
حالا میفهمم که چرا انقدر تاکید داشتید باید مهمترین رابطه ی ما رابطه ی بین خودمون وخالقمون باشه…
چون از اول اولش هم قرار بر این بوده، که هدایتمون کنه، که کنارمون باشه، که کارها واموراتمون رو شریکانه با ما انجام بده سهم کمتر وناچیز از ما وسهم بزرگتر و به زعم ما نشدنی از طرف خودش انجام بشه…
ولی خب، منه انسان فراموشکار گاهی، یعنی بیشتر وقتها یادم میره که صاحب اختیار دارم،یادم میره که من همه چیز رو نمیدونم، همو کاریو نمی تونم انجام بدم، یعنی در اصل هیچی نه میدونم ونه می تونم که انجام بدم…
ولی اگه ازش بخوام، بهش اجازه بدم که منو هدایت کنه قدرت تمام عالم رو بهم میده که بتونم با عشق وشور وانگیزه اموراتم رو به بهترین شکل به انجام برسونم…
تمرین ستاره قطبی ، توی 12 قدم، بزرگترین راهکار هست برای اینکه منه مینا بتونم با انجامش آگاهانه زندگی کنم و اموراتم را شریکانه با خداوند به انجام برسونم…
اینطوری که من درخواست میدم، هدایتها میرسه کمک ها میرسه، الهامات میرسه، ایده ها به لطف وکمک خودش به انجام میرسه واینطوری میشه که من همیشه در طول شبانه روز می تونم به یادش باشم باهاش صحبت کنم، منتظرش باشم تا باهام حرف بزنه و بگه که چیکار کنم چیکار نکنم…
بارها شد وسط کار یادم افتاده، وسط تصمیم گیری یا حتی بعد انجام کاری…یادم افتاده که ازش درخواست هدایت نکردم یادم افتاده که تنهایی نمی تونم وهمون موقعه ازش خواستم که بیاد و در لحظه اموراتم رو سروسامون بده و اومده وبه بهترین شکل ممکن هم انجامش شده…
بعد سپردنهای مکرر و دیدن نتایج عالی وشگفت انگیزه، وقتی می بینی کار خاصی انجام ندادی، سختی وزجری هم نکشیدی ومثل آب خوردن همه چیز در لحظه برات جفت وجور میشه، خب معلومه که هی باز اعتمادت بیشتر میشه، شوق و ذوقت بیشتر میشه برای هدایت خواستن و سپردن اموراتت به دست تنها قدرت جهان هستی…
ایمان به غیب یعنی چی؟ یعنی همین دیگه، نبینی ولی ببینی….
یعنی اونطور که چشم سر می بینه دیده نشه ولی انقدر با چشم قلب دیده بشه وکه تمام سلولهای وجودت چشم بشه برای دیدنش…
انقدر بزرگ وشگفت انگیز وزیبا و دیدنی وخاص هست، که اگه بخوای به تماشاش بشینی با تمام وجودش میاد تا برتو جاری وساری بشه، جوریکه عطرشم بتونی حس کنی، صداشم بتونی بشنوی، حتی باهاش آواز بخونی، باهاش چای بنوشی و راه بری و بخوابی و بخندی وبرقصی و توی تک تک لحظاتت مثل یه یار صمیمی کنارت باشه…
فقط یه شرط داره باید که ازش بخوای….
انشالله که به لطف عظمت ومهربانی خودش، حتی لحظه ای بدون یادش نباشیم، انشالله که همیشه وهر لحظه مارو در پناه امنش جای بده…
و کمکمون کنه تا به راحتی وباعشق وامید و شادی وانگیزه قدمهای بعدیمون رو در مسیر زندگی برداریم…
استادعزیزم خیردنیا وآخرت نسیبتون باشه انشالله..
امیدوارم ایمانی از جنس ایمان شما رو هرلحظه در وجودم ودر افکار وگفتار و رفتارم داشته باشم،آمین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز هشتادو سوم، روزشمار زندگی من!
اول یه تشکر ویژه داشته باشم به خاطر بخش مرا به سوی نشانه ام هدایت کن سایت خوبمون،از شما استاد عزیزم و آقا ابراهیم گل گلاب، که انقدر زیبا به لطف خدا مسیر هدایت کسانیکه توی این سایت هستند وبدنبال الهامات ونشانه ها هستند رو هموار وروشن کردید تا بتونند از طریق آگاهیهای زندگی ساز این سایت پراز نور خدا، هدایت بشن به راه وروشی که نیازمند وخواهانش هستند…
قدیما من هروقت میخواستم کاری انجام بدم که خیلی شک و دو دلی داشتم میرفتم سراغ کتاب حافظ و گاهی قرآن که چیز زیادی ازش نمی فهمیدم ویه کتاب معنوی هم دارم که اکثرا به اون رجوع میکردم و رونیت وخواسته ام تمرکز میکردم تا خدا جوابمو بده، والان که به اون روزها نگاه میکنم می بینم همواره خداوند در حال هدایت من بوده وهنوز گاهی یادم میاد که چه جوابهایی در پاسخ به سوالات من میگفته، منتهی یا من واقعا تسلیم نمیشدم ونمی خواستم که اجراییش کنم، یا توان درکش رو نداشتم، یا توان به اجرا در اوردنش رو….
اینام برمیگشت به باورهای من ودیدی که اونموقعه ها از خداوند داشتم..
من اونموقعه ها اگه هدایتی میشدم تومسیر خواسته ام، وقتی میدیدم مسیرش سخته بی خیال اجرا کردنش میشدم..
جالبه کلی نذر ونیاز ومراقبه میکردم که خدایا برام نشونه بفرست خدایا باهام حرف بزن، بعد که خدا باهام از هر طریقی حرف میزد کافی بود بگه این مسیر تو اشتباهه، یا شدنی نیست به صلاح دیدمنکه خدای توام و میدونم برات چی بهترینه، این خوب نیست،یا اگه میگفت باید صبرکنی و تکاملت رو بگذرونی، یا اگه مسیری که الهام میکرد پر پیچ وخم بود از نظر من، من انجامش نمیدادم، یعنی اون الهام وهدایت ونشونه رو نادیده میگرفتم وبه طبع که با عقل ناقص خودم هم که اقدام میکردم نتیجه رضایت بخش نبود وبه در بسته میخوردم,جالب تر اینه که به خدا گله وشکایت میکردم که چرا منو از مسیری که خودم دلم میخواد واز نظر من راحتره هدایت نمی کنی؟
غافل از اینکه خداوندی که من ازش درخواست کردم حتی بدون درخواست من هم همواره در حال هدایت من بوده، وگرنه من نمی تونستم حتی اسمشو به زبون بیارم یا حتی ازش درخواست بکنم، یا حتی وقتایی که درخواستی نداشتمو و خداوند از روی طبع، از روی خداییش، از روی لطف ورحمتش منو به مسیر درست رهنمون میکرد..
خدارو هزاران بارشاکرم که منو با عقل ومنطق و انصاف زمینی من، ودرونی من، هیچوقت قضاوت نکرد بلکه از روی مهربانی وبخشندگی وخدایی خودش مورد رحمت قرار داد وهدایتم کرد تا از طریق شما استاد عزیزم بشناسمش ودرکش کنم وکم کم بهش دل و دیده وسر و جان وروح وروان بسپارم، کم کم اختیارات تمام اموراتم رو بهش بسپارمو ازش بخوام تنها صاحب اختیارم باشه..
شکر خدا انقدر بین منو این خدایی که درکش کردم مهر ومحبت وعشق وعاطفه برقراره، که می تونم بگم 90 درصد تسلیمش هستم تسلیم اونچه که برام،صلاح میدونه، دیگه باهاش کل کل نمی کنم بهش گله نمیکنم، دیگه نمی گم حتما اونی که من میخوام بشه، چون از وقتی اختیار اموراتمو دادم بهش وبهش ایمان پیدا کردم حتی وقتی اوضاع وشرایط وآدمها همه وهمه چیز از دید دیگران برضد من باشه، من میدونم که درپس پرده غیبی که پنهان از دیده مونده خداوند داره برام بهترینهارو رقم میزنه …
به اسمش قسم که اینها به حرف نیست، اینها همه ی زندگیه منه، یعنی در طول شبانه روز، از تایمی که چشمم باز میشه این مراوده این معاشقه، این گفتگو شروع میشه تا بخوابم… وحتی گاهی توی،خوابم ادامه داره، ومن خیلی وقتها از طریق خوابهام هدایت میشم..
استاد جانم شما صد درصد راست میگید که همه به یک اندازه به خداوند دسترسی دارند و اینکه خداوند همیشه وهمواره در حال هدایت ومدیریت کل جهان وصدالبته امورات بندگانش بوده هست، وحتی در گذشته ی من هم همینطور هدایتگر بوده،ولی از اونجایی که چشمها وگوشها وقلب من پر شده بود از دنیا طلبی ومنییت ها وشرک وخودخواهی من نمی تونستم که هدایت خداوند رو بشنوم ببینم حسش کنم تا دریافتش،کنم..
از وقتی بهم یاد دادید که چطور رابطمو با نیروی برترم بسازم که بتونم هدایتها ونشونه ها و الهاماتی که بهم میشه رو دریافت کنم، شدم رباینده ی نشونه های الهی، از وقتی بهم فهموندید من،با پیامبران هیچ فرقی ندارم و فرق آدمها تنها توی میزان یکتاپرستی،وتقواشون هست سعی میکنم که تقوا ویکتاپرستی پیشه ام باشه هر لحظه وهمیشه..
خیلی هم عالیه، خیلی هم ساده وراحت، خوشا به حال من، خوشا به حال هرکسی که به نیروی برترش به خداش ایمان قلبی داره، چون پادشاه بخت خودشه، برعکس قدیم که باید خودم همه ی مسئولیتها رو به ظاهر وبه زعم خودم به دوش میکشیدم و در نهایت همیشه خسته ونالان و گلمند و گرفتار ورنجور بودم ..حالا با سپردن بار اموراتم به خداوند من یه سهم کوچیکی دارم که حتی توی انجام اون سهم کوچیک هم خداوند همراهیم میکنه…
مثلا من میگم میخوام فلان چیز رو تهیه کنم خدایا هدایتم کن کجا برم تهیه اش،کنم؟!
بعد یا کسی برام میارتش، یا می بینم تو نزدیکترین محل به من موجوده، یا اینکه اوضاع طوری پیش میره که میفهمم اصلا بهش احتیاج ندارم ویا بهتر از اون بهم میرسه..
یا تو شرایط به ظاهر بد، من میگم خدایا نمیدونم الان جواب فلانی رو چی بدم یا چطور در مقابل خواسته نامعقولش نه بگم، بعد خدا طوری برنامه می چینه خود طرف بی خیال خواستش از من میشه و به کلی فراموش میکنه ازم چه توقع نابه جایی داشته، بدون اینکه حتی من اون نه رو گفته باشم..
یا پسرم میخواد جایی بره یا درخواستی ازم داره که باهاش موافق نیستم ولی نمیخوام ونمی تونم که متوجه اش بکنم که کاریکه میخواد بکنه مناسب نیست یا شرایطش نیست، بعد میگم خدایا من نمی تونم انجامش بدم خودت از طرف من متوجه اش کن، جالبه که به ساعت نکشیده پسرم میاد میگه نمیرم، نمیخوام، یا انجامش نمیدم مامان، فک میکنم درست نباشه یا مناسب نباشه…
یا مثلا از کسی درخواستی دارم اما روم نمیشه بگم به خدا میگم برام انجامش بده، بعد خود طرف بدون اینکه من حرفی بهش زده باشم برام انجامش میده..
خب مگه دیگه یه آدم چی میخواد از زندگیش؟.
تازه اینا که گفتم به ظاهر کوچیک وپیش پا افتادس اما برای من یعنی معنای یه زندگی شاکرانه با خداست، که سراسر خیرو خوشبختی و راحتی وآرامش وشادی هست…
من بندگیمو می کنم خدا هم خداییشو…
خدا از من یکتاپرستی میخواد،منم از خدا همه چیز، والبته باعشق و با علم براینکه خداوند خوشحال میشه از اینکه می بینه بنده اش فقط وفقط از خودش میخواد اونم بی وقفه واونم زیاد …
چون میدونه که بنده اش به بزرگی وعظمت و مهربانی وقدرتش،واقف شده…
خدا رو هزاران بارشکر بابت این هوشیاری واین آگاهی ها..
استاد قشنگم، عزیز دلم، کنار عزیز دلتون انشاالله همیشه وهر لحظه غرق نعمت وشادی وسلامتی ونور الهی باشید..آمین