دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسرینم گفته:
    مدت عضویت: 3058 روز

    استاداین فایل مث همه فایلاتون فوق العاده بود و پر از انرژی

    در مورد همین مسائلی که گفتین منم دو تا مثال دارم و واقعا هم همینطوریه مشکلات و بد بیاری های ظاهری میتونن نقطه پرتاپ برا ما باشن و باعث بشن به خواسته های قلبیمون برسیم یکی از همکارام علاوه بر اینکه اینجا(خرم آباد) سرکار بود یه کارم تهران داشت که مدام در رفتو آمد بود رئیسمون هم همیشه با غر بهش یه روز مرخصی میداد که بره تهران اینم همیشه درگیر بود و ناراحت و استرس داشت میگفت چطور به کار تهرانم برسم وقتی اینجا بهم مرخصی نمیدن منم همیشه بهش میگفتم تو باید یه کارو انتخاب کنی و رو اون فوکوس کنی و اونم قبول داشت منتهی عمل نمیکرد،خلاصه یه روز که از رئیس مرخصی خواست رئیس بهش مرخصی نداد و در نهایت منجر به اخراجش شد ، اونم کلا مجبورشد که بره تهران بعد مدتی که بهش زنگ زدم گفت نسرین درآمدم دو برابر شده و عمرا اگه دو کارو همزمان داشتم درامد این نمیشد الان فوکوسم بیشتره و ازهمه مهمتر استرس ندارم اخراجم باعث شد تصمیم بگیرم که چکار کنم

    خودمم یه بار رئیسم پول اضافه کارمو نصف حساب کرده بود و به حسابدارمون گفته بود فلان مبلغو بهش بده در صورتی که خودم حساب میکردم دو برابر اون مبلغو باید بهم میداد( البته بگم حساب کتاب اونا بخاطر اشتباه محاسباتی نبود فقط میخواست اون مبلغو بمن نداده باشه ) تا اینکه من از حسابدار اون پولو نگرفتم و حتی مورد تمسخرم قرار گرفتم توسط همکارام که اینهمه رو قانون کار میکنی و اخر حقتو ندادن بهت ولی خب من قانونو میدونستم و اعراض کردم ، بعد از چن روزرفتم توی اتاق رئیس و با قدرت تمام حرفامو زدم نه تنها پولمو گرفتم رئیس بخاطر رفتارش بشدت از من عذرخواهی کردم و خدا شاهد بعد از اون اتفاق بشدت رفتار رئیس و همکارام با من تغییر کرد و از همه مهمتر بعد از اون اعتماد بنفس من فوق العدده بالاتر رفت بعد از اینکه بهش فک کردم دیدم ک من همیشه منتظر بودم یه اتفاقی بیوفته توی مرکز که من قدرت و عدم ترسمو ثابت کنم و چقد این اتفاق عالی به نفع من تموم شد خخخ.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    بهداد بخشی موفق گفته:
    مدت عضویت: 4037 روز

    چقدر خوب چقدر خوب و چقدر به موقعه الهی شکر

    لذت بردم درس گرفتم و انرژی گرفتم

    بخصوص چند ثانبه پایانی که با دوربین به سمت در خانه نزدیک می شوید احساس می کنم خودم هستم دارم وارد خانه خودم می شوم

    حرف های شما استاد عزیزم مانند همیشه به موقع بود من دارم درس می گیرم

    اما استاد عزیز من هرروز دارم یک سوره از قران مجید را مطالعه می کنم سوره ای که امروز مطالعه کردم سوره طارق بوده یکی از آیات این سوره ارزشمند اینکه

    سوره طارق (آیه ۴)

    إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ (۴)

    (به این آیت بزرگ الهی سوگند) که هر کس مراقب و محافظی دارد!(۴)

    از اینکه دارم نشانه های می گیرم که بهداد ارزشمند کاری را که بهت گفته شده انجام بده خیلی خوشحالم

    خدایا شکرت که شما ( الله ) هدایت گر من هستی

    خدایا شکر خدایا شکر خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 2776 روز

    سلااام استاد جوووونم

    با اینکه همون ساعت های اولی که فایل رو سایت قرار گرفت دانش کردم ولی الان دیدمش

    چقد لذت بخشه رسیدن به هر اون چیزی که آدم میخواد اصلن ماشینتون خودش یه دنیا حرف بود خیلی خوجمله دیگه صدای پرنده ها و ابرهای پشت سرتون واقعا فوق العاده بود و همچنین ماشینای گرون قیمت و زیبا ….من بارها باید این فایل ببینم چون اینقد ذوق داشتم همش چشمم به ابرها بود که یه عالمه شکلهای خوشگل داشتن ….استاد فایل های این شکلی خیلی حس خوبی بهم میده و انگار تو مدت اون فایل خودم اونجا هستم …دوستتون دارم استاد عزیزم در پناه خدا شاد باشید???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مجید بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2803 روز

    سلام استاد امیدوارم همیشه زندگیتون از هر نظر پربار باشه استاد نمیدونم چرا این همه فایل از شما دانلود کردم و از همه لذت بردم ولی این یکی فایل خیلی خاص تر بود واقعا تاثیر خیلی زیادی روی باور های من گذاشت راجع به اتفاقات به ظاهر بد. از این به بعد همه ی اتفاقات حال منو خوب میکنن چون میدونم خدا منو به هدفم میرسونه حالا از چه مسیری خودش بهتر میدونه و این که تا مسیر خونتون با ماشین رانندگی کردید خیلی لذت بردم واقعا احساس میکردم خودم پشت فرمونم امیدوارم با ماشین های دیگرتون هم رانندگی کنید اخه من عشق ماشینم موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    جواد رزمجو گفته:
    مدت عضویت: 2524 روز

    سلام دیروز این فایل گوش دادم شب خواستهام نوشتم

    صبح زود گوشی افتاد تو آب

    تا سر شب تو برنج بود خیلی این فایل رو بهتر درک وردم گفتم اینم بز ما بزار بمیره حتمآ میخوام ایفون بخرم بعد گفتم دلار خیلی گرونه ایفون نمیشه خرید سر ظهر گفتن دلار ارزون شده ??

    و ی خبر خوب دیگ اینکه چند روزی بود ک روی خواستم متمرکز شدم از کار فعلی شکر گذاری کردم و انگار ک تو راستای خواستم قرار با یکی همکار بشم اون پیمانکار و منم میخوام یک ساختمان ساز بزرگ بشم از این کار لذت میبرم

    خدایا از تمامی نعماتت سپاس گذارم از اینک همچیز در ید توست و قوانینت بدون تغییره

    جیباتون پر پول لبهاتون خندون

    تنتون هم سالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سیدمحمد لایق گفته:
    مدت عضویت: 2318 روز

    سلام و درود ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستانم در سایت

    این فایل بسیار ارزشمنده و اصلا رایگان نیست

    احساسم گفت بیام و داستان خودمو بنویسم ک مربوط ب همین صحبت ها میشه تا ب خودم یادآوری کنم قانونو:من اردیبهشت سال۹۸عضوسایت شدم و شروع کردم ب کار کردن روی خودم ،شغل من نتورک مارکتینگ بود و حدودا پنج سالی بود ک داشتم این شغل و انجام میدادم ولی تو این پنج سال با وجود تلاش فیزیکی زیاد و مهارت های خوبی ک داشتم ب نتیجه خوبی نرسیده بودم اما چندده نفری تیم داشتم ک امیدوار بودم بهشون و هر روز باهاشون سروکله میزدم شاید که رشد خوبی داشته باشیم ،خلاصه این چند ده نفر تیم حاصل پنج سال تلاش من بودن و همون بز بودن واسه من ،دوماه ک از عضویتم درسایت گذشت ب طوری ک اصلا فکرشم نمیتونستم بکنم فقط در چند روز تقریبا تمام تیمم رفتن و من تیمی نداشتم دیگه ،یادمه اونجا کنترل ذهنم واسم خیلی سخت بود اما بااین وجود خیلی سعی کردم تا ذهنمو کنترل کنم و احساسمو خوب کنم ،دوماه بعده این قضیه پیشنهاد کاری ب من شد و من از اونجایی ک دیگه بزی نداشتم ب اون پیشنهاد کار فکر کردم و اون کسب و کار و شروع کردم ک تحول مالی من با شروع اون کسب و کار آرام آرام شروع شد و اتفاقات خوب مالی شروع شد و الان که دارم این کامنت و مینویسم میبینم ک عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

    ماهه پیش هم اتفاق جالبی افتاد من رفتم جای مشتریم ک واسش جنس بزارم دیدم که چند روزه پیش از ی نفر دیگه خریده اولش بهم برخورد و یک شب نارحت بودم ولی فرداش ذهنمو کنترل کردم و گفتم خب برم دوباره مشتری های دیگه ایم ایجاد کنم و وقتی این خواسته ک ایجاد مشتری های جدید بود درونم ایجاد شد خداوند قدم ب قدم هدایتم کرد و توی چند روز بیش از ده مشتری جدید ایجاد شد واسم و اینم ی اتفاق دیگه ک ثابت میکنه اتفاق ب خودی خود خوب یا بد نیست و باور من و نگاه من ب اون اتفاق نتیجه اون اتفاق و مشخص میکنه

    درپناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    درمدار شصتم “تحول زندگی”فصل دو

    /////////////

    سرقت پیکان دنده آرژانتینی معروف استاد…

    ////////

    مگه من با فرکانس هام رویدادها رو خلق نمیکنم ؟!

    مگه وقتی ورودی مناسب به مغزم بدمو کانون توجه و احساسمو آگاهانه برروی چیزای مثبت قرار بدم با رویداد های دلخواه روبه رو نمیشم ؟

    پس ماجرای گاهی تضاد و بدبیاری های بعدش دیگه چیه ؟؟؟

    الخیر فی ما وقع دیگر چیست؟

    ////////

    با تمام وجود از خدا میخام که شاکرش باشم، میدونی اوایل استارت دوباره سفرنامه بود که به دلم افتاد دوره کشف قوانینو تهیه کنم بعد خرید بهم الهام شد وارد این روزشمارتحول بشم و اموزش حرفه ای فعلا آفلاین بشه بعد چند روز پاس کردن روزشمار فصل دوم مجوز استفاده از دوره به دلم داده شدو الان افتخار اینو دارم تا جلسه هفتم این دوره رو پاس کنم ، چقدر خوشحالم بعد دوره عزت نفس هدایت شدم به کشف قوانین و متن پایین که در مقدمه فایل اومده باعث شد گل از گلم بگشاد :

    این دوره به شما کمک می کند تا اولین خشت بنایی به نام “خلق شرایط دلخواه در زندگی” را درست قرار دهی و بذر موفقیت هایت را بکاری و پایه های ساختمان زندگی دلخواهت را از پای بست آنقدر محکم بنا نمایی که توانایی نگهداری هر مقدار موفقیت را داشته باشد.

    ////////////

    دلم میخاد بگم ایمانم به جریان هدایت خیلی بیشتر شده و باورها و رفتار هایی که از طریق مذهب به ارث برده بودم کاملا تغییر کرده که در حال حاضر تشریحش بر زبانم جاری نمیشه اما خداروشکر خیلی راضیم…

    خب در خصوص برداشتم ازین فایل همون طور که استاد هم توضیح دادن این مقوله گاز و ترمز یکی از مباحث مهم در پروسه خلق است

    در کشف قوانین صحبت از باز کردن زنجیر باورهای محدود شدو در ادامه من به عنوان تمرین یه پروژه رو در معرض ازمایش گذاشتم، خب اقدامات انجام و نشونه هاشم همون روزای اول مشهود شد و الان به مرحله ای رسیده که گفتم “دیگه بحثی نیست، باید ایجاد بشه،حالا آگاهانه از قانون واسه رخ دادنش بیشتر استفاده میکنم و به خودم یاداوری میکنم که توکل ینی احساسم خوبه نگران هیچی نیستم و امیدوارم به فضل و رحمت خدا ” و یه حالتی دارم شبیه یا بین رهایی یا شاهدی ، یا با دیدناظر به ماجرا نگاه میکنم.

    //////

    خب اعتراف میکنم بحدی حسم خوبه ، احساس خوشبختی میکنم که واقعا این مدلیشو تحربه نکرده بودم اما

    ااااما

    تضاد هم کشیدم ! تضاد با زهر زیاد !

    البته باید یاداوری کنم صرفا ظهور تضاد نشونه عملکرد فرکانس های جدید نیس و خیلیا از همون اول همش خوش بیاری و دست اول تک و بابا و بی بی و سرباز حکم هم دستشون میاد !

    حااااالا چرا من اینجوری شدم ؟

    جوابو با یه تشبیه میدم :

    گویا خونه رو دریاچه پرادایس چند مدتی خالی از سکنه بود قبل پروسه خریدش

    با اومدن استاد به اونجا و شروع به تمیز کاری کردن . حالا نیت تمیزی بود اما تکون دادن اشیاء و بلند شدن گردو خاک ها یا به عبارت دیگه کثیفیا و تارعنکبوتها باعث کثیف شدن استاد و سایر وسیله هم شد !

    اما با مداومت و ادامه این پروسه مرحله مرحله از شدت کثیفی و تضاد کم شدو خونه تمیز شد همچون گلی زیبا و خوش بو!

    حاالا مسئله زندگی من این بود… من ارامش میخواستم… نمیشد تو کویر برنج کاشت و باید یه سری هجرت و حذف و مرگ ها رخ داد!

    یه سری گشایش ها و مسدود شدن ها

    یه سری سود ها و ضرر ها

    و حس میکنم الان رسیدم به نقطه صفر و خداشاکرم که به زودی +۱ میشم .

    پس ابهام دومی که اول متن نوشته شد منطقی شد

    یک نکته اینجا دلم میخاد اضافه کنم و اون ری اکشن استاد موقع مطلع شدن سرقت ماشینش هست: گرفته تخت خوابیده !!

    اوایل که این فایلو دیدم خیلی تعجب کردم

    گفتم عجب ادم دل گونده یا چه مرد بی خیالی

    اما الان میفهمم که خوابیدن اون موقع استاد اجرای قانون بوده

    ینی استاد اگاهانه خودشو زده به خواب که ذهن نجوا گرشو خاموش کنه و حسش بد نشه.

    در واقع وقتی میخوابم هیچ فرکانسی به جهان ارسال نمیشه و در نتیجه فرایند خلق رویدادهای بعدی موقتا قطع میشه ینی دستگاه تولید کننده فرکانسی وجودم مثه یه رادیو خاموش میشه.

    استاد با خوابیدن از بدشدن حسش جلوگیری کرده اگاهانه چون میدونسته اگه حسش بد بشه اتفاق بد رخ میده…

    در واقع اتفاقات به خودی خود هیچ بار مثبت یا منفی محض ندارن واکنش منه که به اونا در جهت پیشبرد یا پسرفت شکل میده.

    در خصوص مبحث الخیر فی ما وقع قدیم برای خودم با ایه ۲۱۶ بقره منطقی کرده بودمش اما بعدا واسم واضح شد ازین ایه سوء استفاده ترجمه و تفسیر به رای شده و جواب اصلی با مطالعه چند ایه که به لعلکم تتقون منتهی میشه بدست میاد…

    خداروشکر میکنم

    حسم مثه حالتیه که کنار ساحل با صورت رو شن ها دراز کشیدم ، هوا به قول استاد چیلی! و موج ها کم کم منو میکشونه جلوتر، به سمت دریا …

    نمیدونم ! تکامل مداریم هنوز بحدی نرسیده که بفهمم چطور باید پارو نزد وا داد!

    تا همینجایی که فهمیدمو اجرا میکنم امید دارم که قدم بعدی مشخص میشه …

    کُتِبَ عَلَیْکُمُ ٱلْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکْرَهُوا۟ شَیْـًٔا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّوا۟ شَیْـًٔا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ ۗ وَٱللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

    جهاد بر شما مقرر شده است و آن براى شما ناخوشایند است و چه بسا چیزى را ناخوش دارید، حال آنکه آن براى شما بهتر باشد و چه بسا چیزى را دوست بدارید، حال آنکه آن براى شما بد باشد. و خداوند مى داند و شما نمى دانید

    ۲۲۷+

    پایان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 4053 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم بانوی شایسته و دوستان مثبت اندیش.

    ۶۰ امین روز سفرم.

    استاد الان یه مدته که یه تضاد تو زندگیم رخ داده ودادم با تمرین سعی میکنم توجهم رو از اون برداشته وزیبایی وحس خوب برای خودم ایجاد کنم..

    با نوشتن وجملات تاکیدی وگوش دادن به فایلها و جوابهای عقل کل دوستانم خیلی راهکارهای زیبا وخوبی رو یاد گرفتم.

    و الان که چن ماهه که داره میگزره

    دارم‌درسهای زیبایی که این تضاد داشته رو به وضوح حس میکنم.

    و میبینم که درسهاش از اون چه که من فک میکردم بیشتره.

    و اومدم برای خودم هم درسها رو نوشتم ومرور میکنم و خودش یه کلاسه.

    اگرچه واقعا تو این شرایط ایجاد حس خوب خیلی سخته ومدام نجواها ادم رو تو مسیر تلو تلو کنان جلو مییرن ولی با ادامه مسیر و تمرینات میشه ادامه داد.

    وهر قدر که تونستم ارام باشم و به خودم بگم اینا دارن خواسته هاتو بهت یاداوری میکنن شوق وانگیزه حرکت پیدا میکنم.

    و اصلا دلیل اینکه من هدایت شدم به ایجاد کسب وکار جدیدم همین تضاد بود.

    والان دارم کارم رو راه میندازم وخدا میدونه چه اتفاقات زیبایی قراره برام رخ بده وچقدر ثروت ونعمت وازد زندگیم بشه.

    که همه اینا از لطف وفضل خداس و برای او همه چی ممکنه.

    و خود راه انداختن این کسب وکار هم کاملا هدایتی بود ومن اصلا به عنوان کسب وکاربهش نگاه نکرده بودم.

    و با شرایط الان من که سرمایه نمیخاد و از همین جایی که هستم وامکاناتی که دارم میتونم شروع کنم وسازگاره.

    وخداوند منو به این هدایت کرد.

    خدایا شکرت که تضادها میخان به ما خواسته هامون رو یاد اوری کنن ومن باید با چشم باز اینو بپذئرم.

    خدایا شکرت که هر روز اگاهتر میشم وعمل گرا تر.

    خدایا شکرت.

    هر روز بهتر از دیروز…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    یونس اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    سلام روز 60 روز پایانی فصل دوم سفرنامه

    چقدر لذت بخشه دیدن نتایج استاد عزیز هزار ماشاالله

    تمام اتفاقات زندگی ما نتیجه باور ها فرکانس و کانون توجه ما است

    اتفاقات در زندگی ما خنثی هستم این ما هستیم ک با نگرشمون با احستسمون و باورهامون اون اتفاق بنفع خودمون تموم میکنیم و یا پلی میسازیم ازش واسه نابودی خودمون

    اینو یاد گرفتیم که به اتفاقات زندگیمون ک قطعا خودمون بجودشون اوردیم بگونه ای نگاه کنیم ک به احساس خوب برسیم و اینو بدونیم که الی خیر فی ما وقع ،،،،هرچه که اتفاق می افتد به نفع ماست

    من در زمان مناسب و مکان مناسب هستم و هر چه که اتفاق می افتد بنفع من است و در مسیر رسیدن به خواسته های من است

    وظیفه ما فقط فقط لذت بردن موندن در احساس خوب و ارامش .کنترل ورودی در جهت احساس خوب کنترل ذهن و نجوا ها هستش،، کارکردن روی خودمون و نهادینه کردنه باورهای درست و قدرتمند کنندس به عنوان ی موجود فرکانسی ک در هر لحضه داریم به جهان فرکانس ارسال میکنیم و جهان به فرکانس غالب ما اصل ریشه اونو وارد زندگیمون میکنه

    خداروشاکرم بابت تک تک نعمت های زندگیم بابت این سایت و این اگاهایی های ناب و شناخت نسبی ام از قوانین خداوند

    برای همگی شما سلامت ، ثروت و آرامش در دنیا آخرت آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: