دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 38
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/09/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-09-30 05:33:522024-07-14 12:05:26دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا🌹
سلام خدمت استاده با عشق سلام خانوم شایسته و سلام دوستان هم فرکانسی عزیز💙
وااای عجب فایلی عجب آگاهی🤩
خداروشکر میکنم🙏
الان که دارم با این آگاهی به اتفاقات زندگیم فکر میکنم اتفاقات به ظاهر بد چقدددددر بعدش برام خوشایند تموم شد و چقدر به نفع من بود
من تو سال 96 رفتم سربازی
آموزشیمو افتادم تهران و خیلی خوشحال بودم که اینجامو راحته همه چیو و تند تند میام خونه
بعد از اینکه آموزشیم تموم شد با خیاله اینکه میوفتم باز تهران و هرروز میام خونه و این باور وابستگی به خونه و تو شهره خودم موندن داشت دیوونم میکرد تا اینکه بعد از آموزشی اسم هارو خوندن که بگن کجا افتادیم😊
کلی اسم خوندن و بعد گفتن اینایی که خوندم همه دوره کد خوردن(آموزش تخصصی) یعنی 3ماه دوباره تو تهران باید آموزش ببینیم
تا اینکه اومدیم تو مرکز دوره کد و اسم هارو میخوندن که بگن چه دوره کدی خوردیم، مثلا دوره کد آتشنشانی، دوره کد عقیدتی، دوره کد توپ23 دوره کده تلفنچی و…
در ظاهربدترین دوره کد توپ بود چون کسایی که میوفتادن دوره کد توپ میدونستن که باقیه خدمتشونو صددرصد شهرستانن و بیشتر مراکزشم شهرای مرزی بود🏝️
خیلی استرس داشتم تا اینکه اسممو خوند
یاسرآزادی خواه گفتم منم گفت دوره کد توپ
چقدر اون لحظه نا امید شده بودم چقدر سرد شده بودم چون این اتفاق به ظاهر بدرو برای خودم کلییی بزرگ کرده بودم که وااای یعنی باید برم شهرای مرزی و کلی خود خوری میکردم که دیگه تموم شد وای چیکار کنمو فلان
بعد از دوره کد افتادم شهره بسیاررررر زیبای بوشهر😍
اونموقع با قانون آشنا نبودم ولی اوایل خدمت از خدا خواسته بودم که یه جایی سرباز بشم که علاوه بر گذروندن خدمتم بهم کلی خوش بگذره
روزه اول تو بوشهر رفتم سره پست بغله توپ23 اخ اخ چقدر میترسیدم تو کویره داغو تو یه جای مرزی
اما از روز دوم اون اتفاقات به ظاهر بد کمکم تبدیل به رویاهای بی نظیر شد🤩
فرمانده اومد سره پستم ازم سوال کرد بدنسازی کار میکنی؟ گفتم اره گفت من دنباله کسی بودم که باهاش برم باشگاه😲، میرم مرخصی میام و بعد میارمت دفتره خودم منشی باش بعد باهم بریم باشگاه😃
وای خدا منشی دفتر فرمانده یعنی مرخصی های بینهایت یعنی باشگاه یعنی پست دادن کناره توپ پر
و من درحالیکه کلا یک هفته پست داده بودم رفتم و منشی شدم، منشی شدن برای سرباز های قدیمیه اونجاهم یه رویا بود
ولی من که تازه 1هفته بود اومده بودم منشی شدم
جای خوابم دیگه تو کانکس بغله توپ نبود بلکه یه ساختمونه عالی با منظره بینظیر با کولر عالی کناره دفتر منشی بود
از صبح تا 2 تو گردان میچرخیدم و زیره باد کولر نامه مینوشتم و بعدش ساعت 2 میرفتم باشگاه بعده باشگاه میرفتم دریا شنا تا 7 غروب بعد میومدم گردان دوباره، تا 12 شب غذا درست میکردم تو حیاط بی نظیر گردان با بچه های اونجا والیبال بازی میکردمو کلی لذت میبردم
و اون اتفاق به ظاهر بد که افتادم بوشهر برام مثله بهشت شد
30 روز مرخصی میومدم و درحالی که خیلیاااا صبح زود میرفتن تهران حضور میزدن من خونه تو مرخصی بودمو خدمتم داشت میگذشت
واااای که اون تضاد اون اتفاق به ظاهر بد چقدر اتفاق عالیییی بود چقدر بهم خوشگذشت
تازه با فرمانده و بچه ها رفتیم شیرازو گشتیم
کله بوشهرو گشتیم تو خلیج فارس شنا میکردم
و من الان فهمیدم که وقتی روزه اول خدمت درخواست کردم که خدایااا بهترینو راحت ترین جارو نسیبم کن خدا چقدر راحت اینکارو کردو من متوجهش نشده بودم
به طرزه معجزه اسایی دوماه کسری خدمت بابت آبو هوای گرم بوشهر بهم دادن و این درحالیکه من زیره کولر داشتم لذت میبردم و اصلا گرمم نبود😄
به طرزه معجزه اسایی دوماه کسریه خدمت از جانبازیه بابام که اصلا تا قبله خدمته من اقدامی براش نکرده بود گرفتم
وااای که چه لذتی داد
و یه تضاده دیگه ای که رخ داد این بود که اواخره خدمتم خورد به این بیماریه که همه راجعش حرف میزدن
سربازا میگفتن وای دیگه نمیزارن بریم مرخصی وااای دیگه باید تا اخر بمونیم گردان
ولی من امید داشتم انگار ته دلم یکی بهم میگفت همین بیماریه هم باعث میشه خدمتت اسون تر بشه
وااای خدا دیگه فرماندها کم میومدن گردان دیگه گردان برام مثله خونه شده بود و منیکه اخرای خدمتم بود به خاطره این بیماریه گفتن هرکی اخره خدمتشه بره مرخصی دیگه ام نمیخواد برگرده ما خودمون کاراشو میکنیم😲😲
الان که دارم مینویسم میگم خدایاااا تو چه قدرتی داشتی که تا لحظه پایانه خدمتمم همه چی به نفع من شد هرروز اتفاقات عالی تر شد
و اون بیماریه به ظاهر بد باعث شد من خدمتم زودتر تموم بشه، 1ماهه اخرو بیام خونه و دیگه برنگردم😯
خدایاشکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت
استاد ممنونم بابت فایله بی نظیرتون
بعداز شنیدن این آگاهی ها تازه فهمیدم اون اتفاقات همه به خاطره درخواست من از خدا بود و چه زیبا خداوند چیدو من لذت بردم
و خدایی که برایم کافیست و خدایی که همین نزدیکیست و خدایی که هیچوقت دیر نکرد و خدایی که قبل از من اونجا بود…
سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم. من چقدر خوشبختم که با همچین آموزه هایی سه ساله که آشناشدم استاد ازوقتی با این آگاهی ها آشنا شدم دیگه هیچ اتفاق به ظاهرناگواری نتونسته منو ازپا در بیاره چون خیلی سریع قوانین جهان رو بیاد آوردم وبه خودم یادآوریکردم که هر اتفاق به ظاهرناخوشایندهم درجهت رسوندن من به خواسته هام هست اما به شرط اینکه بتونم احساسم رو خوب نگه دارم به شرط اینکه ایمان داشته باشم که قراره حتما نتیجه ی این اتفاق به نفع من باشه. چقدر مثال بز رو که زدید ودزدیده شدن ماشینتون واضح کننده ی این حرفاتون بود که حتی اگه یه اتفاق به ظاهر انقدر سخت باشه اگه مادر حال کار کردن روی باورهامون باشیم وایمان داشته باشیم چقققدر میتونه به نفع ما تموم بشه. اینکه اگه خواستاریه رابطه ی عاشقانه ی عالی هستیم امکان دعره مسیرش از بهم خوردن یه رابطه ی سر فعلیمون باشه اگه خواستار ارتقاشغلی هستیم امکان دارهمسیرش از اخراج شغل فعلیمون باشه و صدها اتفاق به ظاهر ناخواسته ای که ممکنه واسمون پیش بیاد اما هدفش رسوندن ما به خواسته هامون باشه. استاد جانم از وقتی باشما آشناشدم دنیایدرون وبیرونم متحول شده من دیگه هیچ شباهتی به اون عادله ندارم حالا ازخودم خیلی راضی ترم ومطمئنم که هرروز بیشتر هم راضی خواهم بود.
سلام استاد عزیزم.. نزدیک به یک ساله که دنبال جواب سوالهام بودم که شکر خدا بلاخره هدایت شدم به این فایل بسیار ارزشمندتون که در مقایسه با ده ها کتاب هم ارزشمند تره .. تازه دارم معنای الخیر فی ماوقع رو درک میکنم.. من تا شروع کردم به تغییر باورهام یه زلزله تو زندگیم رخ داد و خودم هم میدونستم دلیلش تغییر باورهامه ولی راستش دیگه میترسیدم ادامه بدم و اعتمادم به رب رو داشتم از دست میدادم .. ولی الان متوجه شدم که اون اتفاقها قدم اول هستن و هر اتفاقی که بیفته در جهت مسیر رسیدن به خواسته هامه. خدارو شکر که درک من از زندگی هر روز بهتر میشه و آرامشم بیشتر . سپاسگذارم استاد نازنینم .
سلام خدمت استاد و همه عزیزان
آخرین باری که اینجا کامنت گذاشتم نزدیک دو سال پیش بود 17آذر99 الان رفتم خوندمش و فهمیدم استاد چرا میگن کامنت بنویسید.
نمیخوام بگم الان هیچ مشکلی ندارم ولی خدایی زندگیم عالیه نسبت به اون موقع که این کامنت رو گذاشتم خیلی عوض شدم هم درکم از قوانین هم کل زندگیم
اون زمانی که اون کامنت رو نوشتم همه چیز بنظر داغون میرسید ولی هر چی که بود رفتم تو دلش و کلی اتفاق فوق العاده برام افتاد و همش از چند تا اتفاق بظاهر بد شروع شد ولی چون تصمیم گرفته بودم حالمو خوب نگه دارم و رو خودم کار میکردم اوضاع فرق کرد و خیر شد
رفتم سربازی رو تموم کردم کارت پایان خدمت گرفتم بعد پاسپورت گرفتم رفتم عراق یه ماشین خریدم رانندگی یاد گرفتم گواهینامه گرفتم و کلی اتفاقات عالی دیگه که تو زندگیم افتادن کلی مسائل برام روشن شد چیزایی که فکر میکردم برام خوبن و خدا دور کرد ازم و الان میفهمم که خیر بوده و آماده اون چیزها نبودم خدایا شکرت
الان میفهمم که استاد تو این فایل چی میگفتن وقتی که آدم تو مسیر درست باشه همه چیز بنفعش خواهد بود حتی چیزهای بظاهر بد
استاد ممنونم بخاطر این فایل بینظیر دوستون دارم شاد و سلامت باشید ✋💙
سلام خدمت استاد عزیز وتشکراز از خانم شایسته ردپای این قسمت خیر بودن هر اتفاق نتیجه هر اتفاق نشان دادن خیر بودن ویا کمک میکند یا نه
برمیگردد به باورمان
ما وقتی در خواستی میکنی و روی باورمان کار میکنیم ویه اتفاق به ظاهر بد میافتد اون اتفاق به نفع من بوده
هر چیزی از طریق نا مناسب وارد زندگیمون میشود لاجرم اون هم از بین میرود
اتفاقا ت در راستای خواسته های ما حرکت میکند
ما اگر قوانین جهان هستی را درک کنیم دیگه از خودمون نمی پرسیم چرا اتفاق برایم افتاد
قانون این است ما درلحظه اتفاقات زندگی خودمون را رقم میزنیم نه در آینده
اتفاقا ت به ظاهر بد برای رسیدن به اهداف است
بعد از خداوند تشکر میکنی که این اتفاق افتاد
اینها نشانه است این قدم اول است
اتفاقات آینده در همین لحظه رقم میخورد نه در چند سال آینده
سلامتی بزرگترین نعمت های خداوند است سلامتی روحی وجسمی همه این ها به باورمان برمیگردد
سلام سلام به همه ی عزیزانی که این کامنت من رو میخونن 🙂🔸️
امیدوارم که خوب باشید دوستان عزیز … 🥳
دیشب یه کامنت نوشتم ولی منتشر نشد ، خب اولش یکم ناراحت شدم ، گفتم عه یعنی کامنتم تایید نشد 😓 ؟! بعد هدایت شدم به این فایل ناب 😍🤩 .
خب دلیلش رو فهمیدم ، کامنتی که دیشب گذاشتم ، اصلا پر بار نبود ، اصلا تمرکزم روی روی این نبود که به محتواش دقت کنم ، فقط هر چیزی اومد رو نوشتم ، انرژی منفی هم داشت 😲 .
الان میفهمم که باید به محتوا دقت کنم ، باید ذهنم رو عادت بدم که مواردی که برای تقویت باور ها مفیدن رو بنویسم ،
خدایاشکرت بابت تک به تک نعمت های زندگیم که هر کدوم کلی فایده برای من دارن و کلی میتونم ازشون استفاده های مفید کنم 😍😍😍😍
وقت تون بخیر باشه خواننده های عزیز 🌏🌎🌍🤩 .
سلام به همه دوستان عزیز
خدایا شکرت که کمکم کردی به آخرین فایل فصل دوم سفرنامه برسم.شماره 60
واقعا این دوماه هر کدوم از فایل ها برای من درس های بزرگی داشت.نتایج عالی گرفتم و….
ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان 💙
واقعا استاد بعد از گوش دادن به این فایل تمام اتفاقات به ظاهر بد زندگیم که در گذشته که افتاده رو فکر کردم دیدم در نهایت به نفع من شد.در نهایت من رشد کردم و در نهایت به قول شما در راستای اهداف و خواسته هام بوده.شما همیشه میگین زندگی رو تو ابعاد بزرگتر ببینید و وقتی من یکم فاصله میگیرم و اتفاقات رو نگاه میکنم دیگه کمتر میچسبم و درگیر میشم.و بیشتر سعی میکنم در لحظه زندگی کنم و اصلا به فکر آینده نباشم که اذیت بشم.سعی میکنم احساسم رو خوب نگه دارم یا زیبایی های جهان اطرافم و تمرکز روی نکات مثبت زندگیم و نعمت هام.
چقدر خوب بود این فایل خدایا شکرت.
دیگه از این به بعد هر اتفاقی برام بیوفته حتی به ظاهر بعد مطمئنم در جهت خواسته هامه.به قول شما اگر قوانین رو درک کنیم از اتفاقات سورپرایز نمیشیم.چون میدونیم خوذمون داریم خلقش میکنیم.(البته اگر باور کنیم که خالق زندگیمون هستیم)
چقدر شیرینه وقتی آدم باور داشته باشه از یک دقیقه بعدی زندگیش همه چیز مثل یه دفتر سفید و تمیزه و از همین الان میتونه اونجور که میخواد از یک دقیقه بعد تا آخر عمرش رو برای خودش ترسیم کنه.واقعا امکان پذیره من خودم تا حدودی و تا جایی که مقاومت هام کمتر شد نتیجه گرفتم و خلق کردم و فقط تعهد و تمرین میخواد.
ممنون استاد عزیز و خانم شایسته مهربان.💐💙
سلام و درود به شما استاد گرامی
قدردان تلاش های ارزشمند شما هستم
متشکرم بابت این فایل ارزشمند، من بسیار زیاد اتفاقاتی برام پیش اومده که بعداً نتیجه اش رو دیدم که چقدر خوب شد که اصلا فلان موضوع اتفاق افتاد ولی هر بار وقتی یه موضوعی پیش میاد که ظاهرش ناخوشاینده متأسفانه بازم واکنش منفی نشون میدادم . الان این فایل خیلی آگاهی دهنده بود. بسیار عالی بود استاد . متشکرم از شما. خدا رو شکر میکنم بخاطر داشتن استاد ارزشمندی چون شما.
حافظ میگه: « در کوی عشق منه بی دلیل راه قدم ؛ که من خود نمودم صد اهتمام و نشد»
*دلیل راه = استاد راهنما
آن نیاز مریمی بودست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
جزو او بی او برای او بگفت
جزو جزوت گفت دارد در نهفت
دست و پا شاهد شوندت ای رهی
منکری را چند دست و پا نهی
ور نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقهٔ ناطق ترا دید و بخفت
هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او
رو بدین بالا و پستیها بدو
تا شوی تشنه و حرارت را گرو
بعد از آن از بانگ زنبور هوا
بانگ آب جو بنوشی ای کیا
حاجت تو کم نباشد از حشیش
آب را گیری سوی او میکشیش
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدایا شکرت بابت این روز شمار تحول من
واقعا هر اتفاقی که میوفته یه راهی هست که بتونی اون چالش رو حل کنی زمانی که فقط روی خدا حساب کنی و بگی خدایا منو در این مورد هدایت کن و اون موقع خدا شروع میکنه به صحبت کردن باهات پس همیشه یه راهی هست اگه بخوای بهت نشون داده میشه خدا هدایتت میکنه به سمتش پس قدم بردار قدم های بعدی بهت گفته میشه که داریم میفرستیم واقعا زمانی که روی باورهات کار میکنی نتایج میاد یا ممکنه اتفاق بد بیوفته ا