دیدگاه زیبا و تأثیرگذار جواد عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان عزیز این سایت الهی
نمیدونم چطور از خدای خوبم تشکر کنم و چطور از شما استاد عزیزم بابت این فایل پر از آگاهی های ناب پروردگار عزیزم
استاد خواستم بگم که این فضای روحانی و ملکوتی ای که شما گفتید فرکانسش ما رو هم گرفت و قشنگ اون حس و حال شما رو من هم داشتم وقتی که حالتون گفتید عالیه و وقتی که حتی با شن ها بازی میکردین
استاد داری چیکار میکنی با ما استاد داری انقلابی در وجود من و همه دوستان عزیزم بپا میکنی همه دارن این روزها از انقلاب فیزیکی و کشوری حرف میزنند ولی شما داری انقلابی در وجود تک تک ما و مخصوصا خودم ایجاد میکنی انقلابی که از توحید میاد از هدایت الله مهربان میاد از تغییر خودت میاد از خود ارزشی میاد از توکل تنها به رب میاد ن توکل به غیر خدا
استاد توی این فایل بار ها و بارها اشک ریختم و شکر خدا کردم روز صبح جمعمون رو ساختی استاد عزیزم
این فایل بخدا قسم اگر فقط همین یک فایل رو میخواستین قیمت بذارین و بذارید برای فروش به جرات میگم قیمت نداشت ولی شما رایگان در سایت گذاشتید و از تجربیات و هدایت های خداوند گفتید توی بخش کوچکی از زندگیتون استاد این فایل خیلی گرانبهاست و من خودم باید بارها و بارها گوش کنم و یادداشت بردارم ازش همین الان کلی یادداشت نوشتم
استاد تحسینت میکنم هم شما و هم مریم بانو رو که چقدر شما دو نفر وارسته هستید و چقدر به هدایت ها و نشانه های خداوند ایمان دارید و تسلیم خداوند هستید و این یک ویژگی بارز شما دو عزیز هست و چقدر شما خودتون رو در جریان هدایت های ناب پروردگار قرار میدید واقعا تحسین برانگیز هست
خیلی نکته های خوب و زیادی رو گفتید و من فقط تنها به بخشی از اونها اشاره میکنم تا به خودم یادآوری کنم و ردپا بذارم از خودم
شما اول فایل گفتید اهداف سالتون رو نوشتید و از خدا خواستید و صدا و تصویر برای خودتون ضبط کزدین من هم باید به این صورت عمل کنم
این فضای صحرا خیلی رویایی و بی نظیری هست استاد و خیلی انرژی مثبت بسیار بالایی داره چقدر دوست دارم که این فضاهای زیبا رو از نزدیک خودم تجربه کنم
و از مریم بانو ممنونم که هدایت هایی که از اول این سفر داشتن رو نوشتن و به یاد خودشون آوردن و به ماهم یاد دادند که حواسمون و حواسم به نشونه های خداوند باشه
از تصمیمی که گرفتید که بیاد ایران و بعد کنسل شدنش چقدر خوب درک میکنید این پیام های خداوند رو
یک اعترافی بکنم همین جا
وقتی که گفتید میخواستی بیاید ایران بعد کنسل شد بخاطر این شرایط ایران من خوشحال شدم که نتوانستید بیاید چون حس کردم من هنوز آمادش نبودم که بتونم با شما هم مدار بشم و از نزدیک توی دوره های حضوری شما باشم واین یک نکته مثبت برای من هست که بیشتر روی خودم کار کنم تا در زمان درست و مکان درست شما رو زیارت کنم
یک نکته خوب گفتید و این هست که همیشه از خدا برای کوچکترین مسایل هدایت بخواین و بدونید که اون جواب میده و فقط تو باید جرأت انجام دادنش رو داشته باشی من این رو به خودم میگم که هدایت اومده ولی انجامش ندادم
نکته بعدی وقتی که من با یک فضایی هم فرکانس نباشم حتی اگر هم خودم بخوام نمیتونم برم اونجا چون جهات این اجازه رو نمیده
واقعا من بارها پیش اومده که دوست داشتم جایی باشم یا با کسی باشم اما اون فضا و یا اون فردا چون فرکانسش بالا بوده هرکاری که کردم نتونستم در اون فضا باشم و این رو واقعا میفهمم
نکته وقتی که من روی خودم کار کنم هدایت میشم به شرایط اتفاقات و آدم های بهتر که باعث آرامش شادی و تجربیات بهتر من میشن
خیلی مهم هست که من هر روز روی خودم کار کنم و نعمت های خداوند رو ببینم و قدردان این نعمت ها باشم و روی ورودی ها و باورهای کار کنم و بگذارم جهان هم کار خودش رو بکنه فقط من باید سمت خودم رو انجام بدم خدا هم سمت خودش رو انجام میده
من دارم زندگی خودم رو خودم خلق میکنم و عوامل بیرونی روی من اصلا تاثیری ندارند وقتی که من یک جور دیگه ای نگاه میکنم و این یک باور خیلی خوب هست که استاد عزیز داره و من هم باید بیشتر روی خودم کار کنم تا این باور رو بسازم برای خودم
این باور خوب رو هم استاد دارند و من هم دوست دارم داشته باشم و اینجا میگم
من عقلم رو میذارم کنار بخاطر ورودی هابی که داشته و محدود اطلاعاتی که داشته و بذارم که خداوند هدایتم کنه و روی عقلم زیاد حساب باز نکنم و ببینم که قلبم که جایگاه خداونده چی میگه
خدایا قلب من رو باز کن و گوش من رو شنوا کن برای شنیدن هدایت بیشتر و ذهن منطقی من رو کمنور تر کن تا هدایت های تورو ببینم و بشنوم
این دعا رو برای همه دوستان عزیزم میخوام و برای خودم
میخوام چند تا مورد از هدایت های خداوند در زندگی خودم بگم تا بیشتر ایمان بیارم بهش
من وقتی که میخواستم برم سر خونه زندگیم هیچ پولی نداشتم و ن پس اندازی فقطط تصمیم گرفته بودم برم و خیلی هم راسخ بودم به این تصمیم
و خیلی ها میگفتن که نمیشه و پول نداری و چطور میخوای بری و از این حرف ها و ذهنمم یاری میکرد باهاشون
اما اون صدای الله خیلی بلند بود توی قلبم و هیچی رو انکار نمی شنیدم و حرکت کردم و خداوند هدایت کرد افراد رو برای کمک به من و قلب هاشون رو نرم کرد برای من
یکی خونه رایگان داد
یکی لوازم قسطی با اقساط بلند مدت کم سود داد
یکی پول برای مجلس داد بی منت
یکی میوه داد یکی گروه عالی ارکستر برام آورد یکی فیلم بردار عالی شد برام
یکی ماشین برای مجلس در اختیارم قرار داد
و خیلی چیز های دیگه
این مال زمانی بود که من اصلا با این قوانین آشنا نبودم
دوران خدمتم به یک جایی هدایت شدم که نزدیک شهرم بود و تازه سه روز اونجا بودم سه روز شهر خودم بودم و توی بهترین مکان اون پادگان خدمت کردم
موقعی که میخواستم خونه برای خودم پیدا کنم خیلی گشتم و با اون مبلغ کم خونه پیدا نمیشد اما یک جا گفتم خدایا من خسته شدم و من تسلیم هستم خودت برام خونه پیدا کن و به طرز معجزه آسایی یک خونه نوساز و تمیز پیدا شد بایک صاحب خونه فوقالعاده نازنین و چقدر احساس خوبی داشتم در مورد اون خونه همش فکر میکردم که اون خونه مال خودم هست و حس عالی ای داشتم
در مورد کارم از شرکت اومدم بیرون بعد از سه سال و نمیدونستم باید چیکار کنم که خداوند هدایتم کرد به یک شغل خوب و عالی به اسم نجاری که واقعا لذت بخش هست برام و توی همین شغل هم کلی با افراد و شرایط بهتر روبرو شدم و بهتر بگم هدایت شدم
و خیلی مورد های دیگ
واقعا ازتون ممنونم استاد عزیزم بابت این آگاهی های ناب این فایل ها که زندگی ساز هستند و من رو که خیلی جاها شرک داشتم رو داره به یک شخصیت دیگه ای تبدیل میکننه
و چقدر خوبه که ببینم و ببینیم نشانه های خداوند مهربان رو و تسلیم امر پروردگار باشیم و باشم
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD1006MB69 دقیقه
- فایل صوتی پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی66MB69 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم.
سلام به دوستان و همفرکانسهای خوبم
استاد عزیزم این دومین کامنتیه که برای این فایل می ذارم. شاید ظاهراً به فایل نامرتبط باشه، ولی چون کامنت قبلیم در مورد هدایت و همزمانی بود و در کامنتم شرح مختصری از بیماریم و بعد (با هدایت شدن به سمت فایل های معرفی و نتایج قانون سلامتی) بهتر شدن حالم و احساس سلامتیم داده بودم، هدایت شدم که همین جا کامنت دیگه ای مرتبط به کامنت قبلیم بنویسم و توضیحاتی رو که به ذهنم میاد همین جا ثبت کنم.
استاد، خدا رو شکر، من با عمل به قوانین در این چند روزه و کنترل ذهن مداوم، خیلی بهترم. ازتون بی نهایت سپاسگزارم.
سردردم، بی حسی انگشتای پام، خارش شدید دست ها و پاهام که منجر به زخم شده بود خداروشکر خیلی بهتره و می شه بگم متوقف شده.
جای زخم هاش هم انشاالله رو به بهبود و کمرنگ شدن می ره.
در این دو سه روز کاهش وزن نداشتم. وزنم تقریباً ثابت مونده. گاهی روزها فقط در حد صد گرم دویست گرم بالا و پایین شده.
اون مشکلی که نیاز به سونوگرافی داشت انگار فروکش کرده چون خودم از علائم بالینی و ظاهری می فهمم. و البته انجام آزمایش و سونو در این مورد به زودی در برنامهم هست.
در کل، چیزی که خیلی خیلی مهمه، آرامش و احساس کلیِ سلامتیه. احساس سالم بودنه که الهی شکر دارم.
ممکنه برای دوستان سوال باشه که چرا برای این همه مشکل به دکتر مراجعه نکردم،
که باید بگم من به دکتر مراجعه کردم و دارو داده بوده و تحت درمان هستم.
ولی اینها مشکلاتیه که دکتر می گه چون منشأ مشخصی نداره، دیر به درمان پاسخ می ده و یا اصولاً باید باهاشون مدارا کرد. به جز کاهش وزنم که برای اون قصد انجام آزمایش رو دارم.
اینم بگم استاد که من همون زمانی که یک روز بود بهتر شده بودم و داشتم اون کامنت اولی رو می نوشتم یکدفعه دست ها و پاهام خارش وحشتناک شدید پیدا کرد، عصبی شده بودم. نجواها اومدند… ذهنم می گفت بابا چرا خودتو گول می زنی؟ کجا خوب شدی؟ می خوای شو آف کنی؟ واسه جلب توجه داری کامنت می ذاری؟ می خوای همه بگن بهبه؟ دروغ نگو بابا جون. تو خوب نشدی، کم مونده از دست ها و پاهات خون بزنه بیرون…
و استاد، با این نجواها و خارش یهویی دست و پاهام، من اول کمی مردد شدم. کامنت رو در سیو مسیج تلگرام ذخیره کردم و نذاشتم رو سایت. رفتم آب خوردم. یه کمی ذهنم رو کنترل کردم. شاید یک ساعت گذشت و هی فایل گوش کردم.
بعد آروم شدم و انگار خارش ها هم فروکش کرد.
به خودم گفتم تو دروغی نگفتی، خودتو گول نزدی. واقعیته. اگه نگی، کفرِ نعمت کردی. باید شکرگزار باشی، باید این معجزه عمل به قانون رو نشر بدی، باید اینطوری از الله، از رب خودت، و از دست قدرتمند خدا یعنی استاد سپاسگزاری کنی.
و استاد بعد کامنتم رو در سایت گذاشتم.
خلاصه، داشتم می گفتم، این مشکلات و علائم در هفته اخیر اوج گرفت و داشت من رو کامل از پا می انداخت. ولی من به فضل خدا و با هدایت استاد تونستم ذهنم رو کنترل کنم و تمرکزم رو بذارم روی زیبایی ها و تا حد ممکن از ناراحتی ها و دردهام فارغ بشم.
در ابتدا بسیار سخت بود.
ولی شد.
دلیلش هم اینه که ما افسار ذهنمون رو در دست نداریم. هر جا می خواد می ره.
راه حل، کنترل ذهنه که خب خیلی سخته ولی شدنیه. با تمرین، کم کم قِلقش دستمون میاد و افسارش رو رها نمی کنیم.
به میزانی که ذهنمون رو کنترل کنیم و توجهش رو بذاریم روی خواسته ها، به همون میزان به نتیجه می رسیم.
من تمرکزم رو از روی اعضای بیمارم برداشتم. البته من این مفهوم رو الان خیلی راحت در یک جمله بیان کردم، اینکه: «تمرکزم رو از روی اعضای بیمارم برداشتم». ولی رسیدن به این مرحله در ابتدا خیلییی سخت بود. خیلی سخت.
ولی چون به تضاد برخورده بودم و خواسته برام شکل گرفته بود، متعهدانه شروع کردم به عمل کردن به قوانین. به گفته استاد عزیزم قوانین بدون تغییر خداوند.
در این چند روز که من به قول استاد «خیمه» زدم توی سایت 😄 (استاد در یکی از فایل ها می گن اگه در قم یه جایی چهار تا چمن بود، ملت صبح تا شب خیمه زده بودند اونجا زندگی می کردند)
و فقط فایل دیدم و شنیدم و مطلب خوندم و تنها ورودیم صبح تا شب و شب تا صبح حرف های استاد بوده، واقعاً احساس سلامتی داشته ام. خدا رو شاکرم.
دوستان، ما همه به درستی آموزه های استاد ایمان داریم. مسئله فقط اینه که تعهد کافی نداریم. هر جا که متعهدانه به قوانین عمل می کنیم، به اندازه عملمون، صددرصد نتیجه می گیریم.
حالا چرا تعهد کافی نداریم؟
چون احساس نیاز نمی کنیم.
چون به قول استاد به تضاد برنخوردیم.
هر جا که تضاد برامون رخ بده خواسته شکل می گیره و بعد برای رسیدن به خواسته شروع می کنیم به عمل کردن، حرکت کردن.
و منم این چند روز که به شدت نیاز داشتم، این خواسته برام شکل گرفت که سلامت باشم و حالم خوب باشه.
بعد از این خواسته متعهدانه حرکت کردم. و خدا رو هزاران بار شکر طبق قوانین بیتغییر خداوند نتیجه حاصل شد.
منتها چیزی که خیلی مهمه اینه که ما به قول استاد نباید همین طوری بشینیم تا جهان ما رو با چک و لگد به تغییر وادار کنه.
باید قبل از اینکه جهان ما رو وادار کنه، خودمون حرکت کنیم. و نکته طلایی اینه که از حرکت بازنایستیم. مدام به این حرکت ادامه بدیم.
اینا رو به خودم می گم استاد عزیزم. می نویسم تا به گفته شما ردپام بمونه. بدونم که من با یه حرکت دو سه روزه چقدر حالم بهتر شد، با عمل به یه قانون چه نتایج شگفتی گرفتم.
و مهم تر از این، بدونم که باید تعهدم رو حفظ کنم و متعهدانه ادامه بدم. نگم حالا که دیگه بهتر شدم ولش کن. نه، وقتی سلامت هستم وقتی حالم خوبه به قوانین عمل کنم تا بتونم بیفتم توی اون جاده آسفالت سرازیریه و دیگه هیچ وقت ازش بیرون نیام.
به قول شما زندگیم مثل یویو نباشه، یه وقت به سمت بالا نرم و یه وقت دیگه پایین نیام. همیشه حرکتم به سمت بالا باشه.
استاد بی نظیر و عزیزم و مریم جون قشنگم ازتون بی نهایت سپاسگزارم. استاد به هیچ شکلی نمی تونم اون طور که شایسته است از شما سپاسگزاری و تشکر کنم. برای هر دو شما و همین طور همه دوستان بهترین و عالی ترین احساس ها و شرایط رو می خوام. در حد اعلای سلامتی، ثروت، آرامش و لذت باشید همیشه. ❤️
استاد خیلی جدی تعهد دادم به خودم. از خدا کمک می خوام. از رب عزیز و قدرتمندم. من که کسی رو جز اون ندارم. چشمم به کسی دیگه نیست. ایاک نعبد و ایاک نستعین گفتم. ازش می خوام هدایتم کنه به صراط مستقیم. صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولا الضالین. ⭐
ملکا، ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم.
سلام به هم فرکانسی های نازنین.
استاد این فایل چیزی کم نداشت برای اینکه کافر ایمان بیاره به خدا.
تصویرهای زیبایی که درونبچهی قشنگمون برامون گرفت،
این شعر بینظیر از سنایی با صدای محسن چاوشی عزیز در پایان فایل،
این وسعت بی پایان، تپه ها و دشت های شنی سفید، آسمون به غایت آبی،
اون شن های نرم و سفیدِ آردی توی مشت های شما و مریم جون که من هم خوب حسشون می کردم،
این همه داستان همزمانی که مریم جون نوشته بودند و برامون گفتند،
این همه هدایتی که شما روشن و شفاف ازش حرف زدید و حالمون رو خوب کرد…
خدایا شکرت به خاطر این همه.
استاد می دونستید که وجود شما برکته؟
می دونستید که چقدر باعث خیر و آرامش و اتفاق خوب و حال خوب می شید؟
استاد اسم این فایل «پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی» است
می دونستید که من هم دیروز از طریق پدیده همزمانی هدایت شدم؟
از طریق پدیده همزمانی (بیمار شدنم و اومدنِ فایل توضیحات قانون سلامتی به عنوان نشونه روزم) هدایت شدم به خرید دوره قانون سلامتی.
استاد من از دو روز پیش حالم اصلاً خوش نبود. هم دچار یک بیماری جدید شده بودم و علائم نگران کننده و عجیبی داشتم، هم یک بیماری پوستی از گذشته داشتم که این چند روز شدیداً عود کرده بود، و هم یک مشکلی پیدا کرده بودم که باید براش سونوگرافی می کردم. در کنار اینها سردرد بسیار شدید هم بود. علاوه بر این، چون هر صبح ناشتا خودم رو وزن می کنم، دو روز پیاپی وقتی که روی ترازو رفته بودم، دیده بودم که وزنم بی دلیل کم شده و باز این هم نگرانم کرده بود.
خلاصه این موارد که همه با هم و به صورت همزمان رخ داده بود، من رو داغون کرد.
شدیداً ایمان و امیدم متزلزل شد. خودم رو باخته بودم که لابد یه بیماری خطرناکه…
آدم وقتی بیمار می شه بسیار سخته که مثبت فکر کنه و امیدوار باشه. فکر می کنه تموم شده و بیماری قراره اونو از پا بندازه. منم همینطور فکر کردم.
استاد هر کاری که می کردم، نمی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و روی زیبایی ها و نکات مثبت تمرکز کنم.
در قسمتی از بدنم درد داشتم، در دست ها و پاهام خارش شدید داشتم و چند جای بدنم زخم شده بود، سردرد غیر قابل تحمل داشتم،
استاد نمی تونم بگم چقدر حالم خراب بود…
داشتم واقعا از پا می افتادم و می رفتم تو خاکی.
بعد گفتم حالا چی کار می خوای بکنی؟ همینه که هست. می خوای بجنگی؟ یا صبر کنی؟
استاد همون روز بود که رسیده بودم به جلسه پنج قدم اول و جلسه قرانی. و این آیه که شما درباره ش حرف زدید:
الذین اذَا اصابتهُم مصیبهٌ…
اولئک عَلیهم صلواتٌ مِن رَبهم و رحمَهٌ و اولئک هُم المُهتدون.
و گفتید اینهایی که صبر می کنند همون هایی اند که خدا، خودِ خودِ خدا بهشون صلوات می فرسته. نه که بگه الهمم صل علی محمد و ال محمد. نه، یعنی خودِ خدا بهشون نگاه می کنه نگاه همراه با رحمت. و اینها کسانی اند که هدایت یافته اند.
استاد روز اول بیماری تا شب و فردا صبحش اصلا نتونستم ذهنم رو کنترل کنم. ولی فرداش که قرار گذاشته بودم جلسه پنجم رو کار کنم، نشستم و جلسه قرانی رو کار کردم و نوشتم، بعدش اتوماتیک هدایت شدم که یکسره توی سایت باشم.
یعنی یه حسی بهم گفت که بیا همین جوری فایل ببین، هیچ کاری نکن. فقط ببین، بشنو و اگه تونستی کامنت ها رو بخون.
استاد نشستم و تمام حواسم رو تا حد ممکن دادم به فایل ها. سعی کردم تمرکزم رو از مریضی بردارم و بی توجه باشم و فقط فایل ببینم و در احساس خوب باشم. خیلیییی سخته استاد ولی شد.
چندین و چند فایل دیدم و گوش کردم، کلی کامنت خوندم، با وجود حالِ ناخوب چند تا هم کامنت نوشتم، داستان هدایت دوستان رو در کانال تلگرام خوندم، دوباره اومدم تو سایت و در عقل کل نظرات رو درباره سلامتی خوندم…
بعد نشونه روزم رو دیدم… جل الخالق!
فایل «توضیحات درباره قانون سلامتی قسمت ۵» بود. چشم هام اشکی شد… می خواستم بشینم زار بزنم. 😭🥺
گفتم هدایت از این واضح تر؟! خدا داره باهات حرف می زنه. باید این دوره رو بخری. باید تمرکز کنی روی سلامتی و شکرگزار باشی.
استاد فایل رو دیدم. و رفتم قسمت های دیگه توضیحات درباره قانون سلامتی رو هم یکی یکی دیدم. و کامنت های دوستان رو خوندم.
گفتم خدا خودش به این روشنی هدایتم کرده. و خودش هم حتماً اسبابش رو جور می کنه که بتونم این دوره رو بخرم. من از خودش می خوام. من نمی دونم چه جوری و از کجا، ولی اون خودش می دونه و پولش رو جور می کنه.
و گفتم تا وقتی خدا اون دوره رو جورش کنه، من باید فایل های خوب دیگه رو ببینم. باید مدام کار کنم رو خودم.
و استاد تمام این دو روز، تمامش رو، به غیر از فواصل کوتاهی برای رسیدگی به کارهای خونه، من یا فایل دیدم یا گوش کردم یا کامنت خوندم یا نوشتم. وقتایی که بلند می شدم به کاری برسم هم هندزفری در گوشم بود. حتی در خواب.
استاد جمعه صبح که بیدار شدم خدا رو صدها هزار بار شکر دیدم حالم خیلی بهتره.
علائمم کمتر شده بود.
زخم و خارشم بهتر بود.
برعکسِ دو روز قبل که ناامید و فروریخته بودم، احساس سلامتی داشتم.
شاید هم بیماریم کامل رفع نشده چون الان هم کمی اذیت هستم. ولی در کل احساس سلامتی و حال خوب دارم. خدا رو بی نهایت شکر.
و الان که دارم کامنت می نویسم ساعت نزدیک شش صبح شنبه است و من از دیشب بیدارم و مدام در سایت بودم. الهی شکر بابت این همه.
استاد اینها رو از شما دارم که دست خدا هستید برای من. هدیه خدا هستید.
تمام این دو سه روز من با شما و مریم جون در سفر بودم، در حال خوشی و دیدن مناظر رویایی. همه ش حرف از هدایت بود و زیبایی و سلامتی.
و من کمتر به ذهنم مجال دادم که به بیماری فکر کنه.
و وقتی فکر نکرد، لاجرم از قدرت بیماری کاسته شد و من تا حدودی احساس سلامتی کردم.
مطمئنم که اگه به این هدایت ها عمل کنم، و راهی رو که این دو سه روز رفتم همیشه و مداوم برم و مدام خودم رو با فایل های سایت تغذیه کنم کاملاً در مدار سلامتی و آرامش و ثروت قرار می گیرم.
استاد عزیزم ازتون بی نهایت سپاسگزار و ممنونم. عاشقتون هستم که این قدر زلال و خدایی هستید. ❤️
سلام به شما دوست ارزشمندم سهیلای عزیز.
خیلی ممنونم از محبتت سهیلا جان.
امیدوارم که همیشه فقط اشک شوق و شادی چشمانت رو تر کنه. ❤️
همینطوره که می گی دوست خوبم. استاد واقعاً برای ما منبع عظیمی از الهامات و هدایت هاست. خدا رو شکر برای وجود بابرکتش. مریم جان هم که یک الگوی بی نظیر و عالی از انسان صالح است. کسی که روح به شدت لطیف و پاکی داره و پر از عشق و آگاهیه.
خدا رو شکر می کنم که در فرکانسی هستم که صدای استاد رو بشنوم و به اندازه ظرفم از این آگاهی ها بهره مند بشم. امید که بتونیم ظرف وجودیمون رو وسیع تر و عمیق تر کنیم تا در جریان هدایت های بیشتر قرار بگیریم.
شکرگزار هستم برای وجود دوستان ارزشمندی مثل تو سهیلای عزیز.
در پناه الله سلامت و شاد و ثروتمند باشی.
سلام عارفه جانم.
از کامنتت خوشحال شدم. از محبتت ممنونم عزیزم.
خدا روشکر، با عمل به قوانین در این چند روزه و کنترل ذهن مدام، خیلی بهترم.
همه ما از هم یاد می گیریم عزیزم.
الان که در کامنتت نوشتی «چقدر نکته آموزنده گفتی»، خودم برگشتم و دوباره کامنتم رو خوندم که ببینم چه نکته آموزنده ای داره. اونچه رو که اون لحظه در نوشتهم جاری شده بود دوباره مرور کردم.
دیدم تعهد – تعهد به انجام تمرین در مسیر خواسته – باعث شد نتیجه بگیرم.
خدا رو برای وجود این سایت و دوستانی مثل تو عارفه عزیز شکر می کنم.
همیشه در مدار سلامتی و ثروت و خوشبختی باشی. ❤️
دوست خوبم، آقا محسن عزیز سلام.
از لطف شما دوست عزیزم و این همه آرزوی خوب واقعاً سپاسگزارم.
خدا رو شکر که دوستانی مثل شما دارم، این قدر زلال و بامحبت.
اینکه ما بتونیم اینقدر راحت برای دیگری دعاهای خوب بکتیم ساده نیست و باید خیلی با خودمون در صلح باشیم و از عشق و عاطفه لبریز شده باشیم.
استاد هم همیشه گفتند که برای هم خوبی بخوایم. ممکنه دعاهای ما در حق دیگری جواب نده اما قطعاً انرژیش به خودمون برمی گرده و در زندگی خودمون جواب می ده.
حالا با این نگاه، منم امیدوارم این همه دعای خوب که برای من داشتید انرژیش به خودتون برگرده و همیشه در پناه خدا سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید. 💚🌸