پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 11

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سالار نظیف حسنی گفته:
    مدت عضویت: 3405 روز

    بنام الله یکتا و هدایتگر

    سلام و درود بر استاد عزیز و مریم عزیز

    استاد مرسی از آگاهی ها و قوانینی که الله مهربان بهتون یاد داده، شما هم دارین به ما یاد میدین

    تجربه من طی ده روز اخیر از هدایت الهی و همزمانی هدایت

    من چند وقته که همش توجه ام رو اینه که هدایت بشم به یک شغل زیبا که بهم خوش بگذره و درآمدم سه برابر بشه، و این خواسته رو به محض بیداری و موقع خواب از خداوند میخواستم که هدایت کنه منو به سمت این خواسته، که دو روز پیش زنگ زدم به شرکتی که قبلا توش کار میکردم و به خاطر جو منفی بیرون اومدم ازش (که البته الان شرایطش بهتر شده) تا که خبر بگیرم ببینم مدارک و تسویه ام اومده یا نه، که حسابدار شرکت گفت که اومده و شنبه بیا بگیر و اینم گفت که الان شرایط بهتر شده و حقوق هم بالا میدن میتونی زنگ بزنی مدیر شرکت و برگردی سر کار، و منم بهش گفتم که حالا میام اونجا از نزدیک صحبت میکنم، و همزمانی این تماس و یک دلخوری کوچیکی با کار فرمای حال حاضرم اتفاق افتاد که نشونه ای دیدم از طرف خدا که برگردم سر کار قبلی و بعدش یه نشونه دیگه اومد و من روی زمین ظرف ماست شرکت شیرین عسل رو دیدم که قبلا توش کار میکردم، و باز خداوند واضح تر هدایتم کرد، و من انشالله فردا میرم شرکت و بقیه کارها رو می سپرم به دستان الله مهربان و هدایتگر که منو هدایت کنه به سمت خواسته ام که ثروت و سلامتی و لذت و آرامشه

    🙏🙏😊😊🌹🌹😍😍

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    گیتی جابری گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    بنام خدای هدایتگری که در هر لحظه ما رو هدایت میکنه اگر با چشم دل ببینیم و درک کنیم این هدایت رو💝

    سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربان🥰

    استاد جان مرسی که هستین

    و ممنون که اینقدر در تغییر شخصیت بهمون کمک میکنین

    اینقدر به گوش دادن روزانه ی فایل ها عادت کردم که انگار به این فایل ها و شنیدن صدای شما اعتیاد پیدا کردم , اگه بهر دلیلی مثلا گم کردن هندزفری م نتونم گوش بدم عصبی میشم 😄

    امروز با شنیدن این فایل ترغیب شدم به نوشتن کامنت.

    توی زندگی پرفراز و نشیب عاطفی که بخاطر کمبود اعتماد بنفس و روحیه حساس داشتم, بارها و بارها هدایت الله رو دیدم و

    که هربار با عمل کردن به اون هدایت,

    اتفاق معجزه واری رو رقم زده ⭐

    که هنوز هم با به خاطر آوردنش شگفت زده میشم

    و بی اختیار شکر خدا به زبونم میاد🙏

    ولی الان میخوام ماجرای هدایت الله رو در مسیر کسب و کاری بگم که ۳ سال قبل اصلا فکر شم نمیکردم یه روز خودم به یه عده حقوق بدم.

    یکی از نزدیکان, ملکی داشت که برای یک کسب و کار به مدت ۶ سال اجاره داده بود, زمانی که مستاجر حرف از رفتن به ملک خریداری شده ی خودش و نقل مکان زده بود,

    این خبر به من رسیده بود و توی صحبت با خواهرم بهش پیشنهاد دادم چون اون مکان شناخته شده هست مجوز های لازم رو برای ادامه ی اون شغل بگیره و اون مکان رو اجاره کنه.

    (لازمه بگم خواهرم فرهنگی و مدیر توانمند یک مجموعه هست

    و من که از اون سه سال بزرگتر هستم بخاطر عدم موافقت همسرم فقط بخاطر علاقه ی شدید خودم بصورت ساعتی و با حقوق خیلی کمتر مشغول به کار هستم)

    تخلیه اونجا یکسال و نیم طول کشید و مستاجر بدلایل شخصی از تخلیه طفره میرفت.

    بعد از مدتی با مجوز خواهرم برای منطقه ای غیر از اون خونه موافقت شد

    و چون مسیر تقریبا خارج شهر بود تصمیم گرفتیم دنبال اجاره مجوز از افرادی که در منطقه نزدیک خونه مجوزشون رو واگزار میکنن باشیم.

    در بازدید از جاهایی که مکان و مجوز شون رو واگزار میکردن با کسی آشنا شدیم که فعالیتی مشابه

    ولی زیر نظر ارگان دیگه ای رو انجام میداد ,

    میخواست مجوز و مکانش رو اجاره بده

    ولی وقتی با صاحبخونه ی ایشون و سختگیری هاش روبرو شدیم از اونجا صرف نظر کردیم

    در واقع ما با این شغل که کاملا در راستای مجوز خواهرم بود اصصصصلا اشنایی نداشتیم و این ماجرا فقط هدایت الله بود برای این شناخت.

    خلاصه اینجوری شد که تصمیم گرفتیم من اون مجوز رو بگیرم

    و خواهرم هم دنبال مجوز اموزشی خودش باشه که در کنار هم کار کنیم.

    با پیگیری و در کمتر از دو هفته تونستم مجوز رو که محدودیت منطقه نداشت برای مکان مورد نظرمون در زمستان ۹۹ و درست در اوایل اپیدمی بیماری بگیرم.

    هنوز هم مثل روز برام روشنه که خداوند از اول این ایده رو به ذهنم انداخت که به خواهرم پیشنهاد بدم و من رو به اون مکان و صحبت با صاحب اون کسب و کار هدایت کرد تا امروز توی این نقطه باشم.

    الان در سال ۱۴۰۱ دو سال هست که من با طی کردن مراحل تکاملی و کسب تجربه دارم در همون کار, اعتبار کسب میکنم

    الان بعد از ۲۵ سال حقوق بگیر بودن , کسب و کار خودم رو راه انداختم و چهار نفر پرسنل دارم درحالیکه که چندسال قبل اصلا تصورش رو نمیکردم که من به دیگران حقوق بدم

    الان با هر تنش و مشکلی که طبیعتا در هر کاری پیش میاد, با خودم میگم این مسیریه که انتهاش موفقیت هست.

    چون از اول هدایتی شروع شده و خدا منو توی این مسیر و این شرایط قرار داده

    پس هر لحظه روی خودم کار میکنم که نگرانی رو به خودم راه ندم چون خداوند در این مسیر پشتیبان من هست.

    و جالب تر اینجاست که مجوز خواهرم بخاطر واگزار شدن از یک ارگان به اداره ی دیگه ای , بعد از گذشت دو سال هنوز به مرحله ی صدور نهایی نرسیده.

    فقط یک موضوع برام سوال شده که برای اینکه تمرکزم رو روی همین یک کار بذارم,

    هر چند از نظر درامد فقط هزینه های جاری و حقوق پرسنل رو جواب میده,

    از شغل آموزشی که ۲۵ سال هست دارم و واقعا هم عاشقش هستم بیام بیرون یا نه؟؟؟؟

    چون اونجا صاحب کسب و کار خودم هستم,

    ولی این کار اموزش رو هم عاشقانه دوست دارم و درامدش برام خوبه ولی حقوق بگیر هستم…

    از خدا خواستم هر زمان لازم باشه کاری انجام بدم خودش بهم الهام کنه و بهم شهامت انجامش رو هم بده.

    چون بقول استاد, اینکار شهامت میخواد و البته دل سپردن به هدایت الله با توجه به نشانه ها.✨

    برای همه ی همراهان همدل سایت و همینطور خودم , از خدای مهربان هدایت به بهترین مسیر در زندگی و درک کامل نشانه ها رو ارزو دارم.

    در پناه الله مهربان شاد باشید❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    عرض سلام و ادب خدمت اساتید گرانقدر

    استاد چه دعای زیبایی را بیان کردید:

    از خدا میخواهم که ما را به راه راست هدایت کنه

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    خدایا من روی تو که بی نیاز هستی حساب می کنم

    من خودم را به تو می سپارم و تو بقیه کارها را انجام بده

    خدایا ما را تسلیم خودت کن

    هیچ عامل بیرونی در زندگی ما تاثیر گذار نیست،ما نگاهمون به هیچ دست دیگه ای نیست

    ما هیچ وقت فکر نمی کنیم که اگر شرایط بیرونی عوض بشه،اگه دولت عوض بشه،اگه فلانی بره،زندگی ما خوب میشه

    ما فقط از تو کمک میخواهیم و از تو هدایت میجوییم و میدونیم اگر ما را هدایت کنی تو دل هر شرایطی،ما به سمت مسیرهای زیباتر و بهتر و پر از نعمت و ثروت هدایت خواهیم شد

    هیچ اعتباری به ذهن و هوشمون ندیم،ذهن ما حاصل دیده ها و شنیده های ما هست

    خدایا هزارن مرتبه شکر

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدند،بگو من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من بگروند، باشد که راه یابند

    همیشه تسلیم باشیم،خاشع باشیم تا خدا هدایت کنه

    نکته مهم ۱:جهان هیچ وقت به شما اجازه نمیده به جایی برید یا هدایت بشید که با آن هم فرکانس نیستید حتی اگه سعی کنید به اونجا برید

    نکته مهم ۲:ما وقتی روی خودمون کار می کنیم،ما هدایت میشیم به سمت انسانها،شرایط،نعمت،زیبایی،شغل،مکان،موفقیت های عالی

    خدا فرموده:بر ماست که تو را هدایت کنیم

    نکته مهم ۳:تمرکز بر نکات مثبت و خواسته ها فارغ از اینکه بیرون چه خبره،فارغ از اینکه قانون دولتها،ملتها و شرکت ها چیه خداوند تو را به اون چیزی که می خواهی هدایت می کند

    چقدر دوست داشتم در ایران ببینمتون وقتی گفتید داشتم میومدم ایران اشک شوق از چشم ها م جاری شد چقدر دوست دارم شما را از نزدیک ببینم که فقط خدا میدونه و من،و هدایت خدا بود که نیایید و راضیم به رضای خداوند بزرگ،که او داناترین دانایان است.خودش میگه:میدانم آنچه را شما نمیدانید و صلاح و هدایت شما در آن است.هدایتی که پول نقدش تراک کمپر را خرید،و باعث شد به سمت این سفر رویایی هدایت بشید با این همه زیبایی

    به به چه نشنال پارکی منم اولش فکر کردم برفه و مسافرت استاد خورده به برف و سرما کلاه و شال گردن

    صحرایی به سفیدی برف و نرمی آرد

    آدم دلش میخواد شیرجه بزنه تو شن ها و آفتاب بگیره از تپه ها سُر بخوره ، تا چشم کار میکنه شن سفید

    برید کنار کودک درونم فعال شد😀🥳

    از دست و زبان که بر آید

    کز عهدهٔ شکرش به در آید

    بنده همان به که ز تقصیر خویش

    عذر به درگاه خدای آورد

    ور نه سزاوار خداوندیش

    کس نتواند که به جای آورد

    ای کریمی که از خزانهٔ غیب

    گبر و ترسا وظیفه خور داری

    دوستان را کجا کنی محروم

    تو که با دشمن این نظر داری

    یکم اطلاعات بدم در مورد پارک ملی شن های سفید

    پارک ملی White Sands (شن های سفید)، آمریکا واقع در ایالت نیومکزیکو آمریکا، بزرگترین صحرای گچی جهان است. در اینجا، تپه های گچی مواج در حدود ۷۱۲ کیلومترمربع از صحرا را دربرگرفته اند. بیش از ۲۰۰ میلیون سال پیش، به جای منطقه ای که امروزه به عنوان White Sands (شن های سفید) شناخته می شود، حجم قابل توجهی آب به نام دریای پرمیَن بوده است. با خشک شدن و ناپدید شدن دریا، سرانجام گچ موجود در بستر دریا به ذرات کوچک تر تجزیه شد

    برخلاف شن سیلیکا، گچ گرمای خورشید را جذب نمی کند. بنابراین حتی در گرم ترین روز سال این تپه ها خنک هستند و برای پیاده روی مناسب می باشند. همین امر پارک ملی White Sands را به توقفگاه مناسبی در تابستان تبدیل کرده است. بهترین زمان سفر به لحاظ شرایط آب و هوایی در بهار و اوایل پاییز است. در تابستان و زمستان با حداکثر دمای گرم و سرد مواجه می شوید بنابراین باید برای هردوی آن ها کاملا آماده باشید

    بازدیدکنندگان می توانند پیاده روی کنند، در برنامه های آموزشی شرکت کنند و حتی در تعدادی مکان مشخص با سورتمه از تپه ها پایین بیایند. در این پارک تورها و فعالیت هایی دیگری از جمله برنامه های شبانه ماه کامل، رویدادهای ویژه و تورهای دریاچه Lucero برگزار می گردد. “پارک ملی White Sands” در سال ۱۹۳۳ به عنوان یک اثر ملی تاسیس شد و در سال ۲۰۱۹ بار دیگر به عنوان پارک ملی معرفی گردید

    یه نکته آموزشی دیگه عطسه کردن خانم شایسته حین فیلمبرداری بود که استاد گفتن bless you،همون عافیت باشه خودمونه

    یه نکته طلایی از استاد مریم شایسته: تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا؛ بدون استثنا؛بدون استثنا؛ حاصل کانون توجه ما و باورهای خودمونه …

    استاد یه نکته حاشیه ای بگم:استاد از اون موقعی که با شما آشنا شدم نه تنها زندگی ام ۱۸۰ درجه تغییر کرده،زبان انگلیسی ام فوق العاده خوب شده با دیدن فایل ها اطلاعاتم در مورد کشور آمریکا چقدر فوق العاده شده و عاشق این مردم و کشور شدم که اکثر اوقات که بیکار میشم تو اینترنت در مورد آمریکا گوگل میکنم و تو تابلو آرزوهام پرچمش هست و اطلاعاتم از یه آمریکایی بیشتره در مورد این کشور،ایران خودمونا اینقدر نمیشناسم که آمریکا را میشناسم و این اغراق نیست

    الان که حدود ۲ ماه هست تمام شبکه های اجتماعی را حذف کردم(اینستاگرام،تلگرام،واتس آپ) و تمرکز واقعا صد در صدی گذاشتم روی سایت و کارم از صبح تا شب شده دیدن فایل،کامنت و خوندن معانی قران

    صبح بیدار میشم شکرگزاری میکنم،اهدافما تجسم میکنم،میرم سایت کامنتا را میخونم صبحانه میخورم،معنی قران میخونم و درکم را از قران میبرم بالا تا ۱۱ شب وقت خواب دوباره شکرگزاری،تجسم

    امروز این فایل را ۴ بار دیدم و هر بار محو سخنان زیبای استاد شدم و هر بار چیز جدیدی دریافت کردم و چیز جدیدی شنیدم

    به امید لایو مشترک من با استاد عباسمنش

    انشالله به زودی زود منتظر باشید👍👌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    به نام نقاش زیبایی ها

    سلام به استاد و مریم عزیزم، و دوستان نازنینم در سریال سفر به دور آمریکا

    استاد دیدن شما در این دشت بزرگ برفی(!) که تا چشم کار میکنه یکپارچگی هست و صلح و آرامش، به من هم این آرامش رو منتقل کرد تا با ذهنی خالی از دغدغه بشینم و با ذوق و اشتیاق وصف نشدنی دست در دست شما بگذارم، و با شما همراه بشم برای این دوره‌ی الهی واقعا.

    راستش تایتل این قسمت به تنهایی کافی بود که ذهنم بی هیچ تقلایی خلع سلاح بشه و با قلبم همراه.

    پیروی از هدایت های الهی و پدیده همزمانی

    انقدر فرکانس شما خالص بود که یه حسی درونم وادارم کرد که هر برنامه از پیش تعیین شده‌ای که امروز دارم رو رها کنم

    و در این عصر دل انگیز با وزش باد پاییزی که دستان درختان رو سو سو می‌بره در یک سکوت آرام و طبیعتی فوق‌العاده زیبا، خودم رو به یک بستنی چند اسکوپه حرفه‌ای دعوت کنم. و فاارغ از اوضاع بیرونی، ذهنم رو با آرامش متمرکز کنم به تمرین این جلسه و زیبایی واقعا روحانی و ملکوتی White Sands National Park..

    شروع این تمرین شاید براتون جالب باشه که بدونید، دیدن این قسمت حتی برای من هدایت خداوند بود‌!! حینی که شب قبل با گوش دادن به یکی از فایل ها به خواب رفتم، صبح زود بلند شدم و با باز کردن گوشیم دوباره اون فایل رو پلی کردم.. داخل فایل، شما یک تمرینی دادید و من بلافاصله بلند شدم و دفترم رو باز کردم و شروع کردم به نوشتن تمرین و دقیقا حین تمرین بود که یک آن یادم اومد که باید چیزی رو داخل اکانتم چک کنم و منی که معمولا شب ها سایت رو چک می‌کنم، بعد از انجام تمرینم اولین کاری که انجام دادم این بود که به سایت اومدم و دیدم که شما فایل جدید گذاشتید. حقیقتش من تازه شروع کردم به دیدن و نوشتن درباره هر قسمت این (سفر که چه عرض کنم) بلکه دوره واقعا! و خیلی عقب تر از شما هستم و به قول خانم شایسته، خط فکری که داشتم حساب کتاب کردن بود که چطور خودم رو به شما برسونم. و هرچی که با عقلم فکر می‌کردم، می‌دیدم چون هر روزم پر هست از فعالیت هایی که باید در راستای هدفم انجام بدم و توانمندی هایی که باید گسترش شون بدم، فقط زمان برای نوشتن یک کامنت در روز دارم و حتی با نوشتن روزی یک کامنت هم نمی‌تونم به شما و بچه ها برسم.. تا اینکه امروز با دیدن این عنوان گفتم این یک نشانه هست و همونطور که گفتم واقعا حساب کتاب‌های ذهنم خلع سلاح شدن و با گوش دادن به توضیحات تون، فهمیدم که باید تسلیم بشم و حتی برای نوشتن و همراه شدن در این دوره با شما هم هدایت خداوند رو بخوام و این نشانه ای بود که از قالب برنامه منطقی ذهنم و دو دوتا چهارتا کردن اینکه چکار کنم تا بهتون برسم خارج بشم و از همین جا از همین قسمت با شما همراه بشم و جلو بیام چون مگه میشه بحث درباره هدایت باشه و قلب من عقب بکشه برای نوشتن مفصل در این باره؟؟! و این هدایت خداوند بود که راه رو بهم نشون داد و انگار که باید این فایل رو می‌دیدم و حتما دربارش بنویسم..

    هدایت دیگه‌ای که وجود داره همین شروع کردن این دوره با شما بود. چون همونطور که گفتم خیلی غرق در انجام یکسری کارها هستم که گاها از اطرافم غافل میشم و خیلی اوقات بیرون نمیرم. و اصلا قصدم شروع سفر به دور آمریکا نبود! و می‌خواستم روی ادامه دوره عزت نفس کار کنم، اما همونطور که گفتید درخواست قلب و ذهن جدیدی که شما تربیت شون کردید با آموزه ها و قاب دوربین تون، دیدن زیبایی ها و توجه به نکات مثبت در تکمیل فعالیت های روزانه‌ام بود. و یادم میاد دو روز پیش که شروع کردم به دیدن اولین قسمت این دوره به خدای خودم گفتم، همونطور که اجابتم کردی خودت هدایتم کن برای دیدن چیزی که باید ببینم و بهم کمک میکنه، شنیدن چیزی که باید بشنوم و بهم کمک میکنه.. و اولش می‌خواستم نوشتن رو در برنامه‌ام قرار ندم چون نیاز داره به یک انرژی و تمرکز ظریف، اما بعد از دیدن اولین قسمت گفتم نمی‌تونم ننویسم!! و آخرین درخواستی که داشتم نوشتن چیزی که باید بنویسم که بهم کمک میکنه. استاد دلیلی که میگم این سری قسمت برام مثل دوره می‌مونه دقیقا همینه چون با همون اولین قسمت و نکاتی که ازش در آوردم گفتم خدایاا این سفر هست یا یک دوره که همچین شروعی پر از آگاهی و یادآوری در زمینه های مختلف برام داشته!! فکرش رو که می‌کنم می‌بینم درواقع خداوند دوباره من رو اجابت کرد و بجای دوره‌ای که قرار بود کار کنم، هم من رو به یک دوره جدید هدایت کرد و هم یک سفر پر از زیبایی و نکات مثبت و پر هدایت. و به لطف این هدایت زیبا الان درکنار شما هستم ^^

    بعد از اینکه دیدم مریم جان داخل گوگل کیپ هدایت های این سفر رو نوشته، من هم رفتم و هدایت های این سال رو نوشتم! و دیدم انقدر تعدادشون زیاده که حتی خیلی هاشون رو فراموش کرده بودم و هرچند دقیقه‌ای یادم میومد که عه اینجا هم هدایت شدمااا، اون یکی اتفاق هم هدایت بوداا و خلاصه هنوز که هنوزه داره یادم میاد😂 اما چندتا از تجربه های قشنگی که داشتم رو با شما به اشتراک می‌گذارم..

    عه همین الان یک هدایت و همزمانی دیگه یادم اومد! چرا راه دور برم، این چند روز تمام خانوادم به مسافرت رفتن و فقط من تصمیمم بود شیراز بمونم  و الان که فکرش رو می‌کنم تازه می‌فهمم که من بااید شیراز می‌موندم تا بتونم تمرکزی روی این دوره و کارهای دیگه‌ام کار کنم. اگر من به این سفر همراه خانوادم می‌رفتم شاید لذت می‌بردم اما اصلااا قابل مقایسه با لذتی که الان دارم بواسطه کار کردن روی خودم و این دوره تجربه می‌کنم نبود و فرصتی ایجاد نمیشد برای اینکه نشانه ها رو ببینم و هدایت بشم برای شروع و نوشتن این دوره و دوباره صیقل دادن روح و ذهنم!

    یا مثلا چندوقت پیش یک مسیر نسبتا طولانی رو باید با یکی از دوستانم پیاده روی می‌کردیم برای برگشت از مدرسه.. و چون این مسیر طولانی بود، منم به صحبت هامون جهت دادم برای تمرکز روی قوانین جهان و در اصل یادآوری اونها به خودم و تا نیمه اول مسیر مشغول صحبت در این باره بودیم. وقتی به نیمه راه رسیدیم، توقف کوچیکی داشتیم و بعد از این همه متوجه شدیم که تشنه شدیم.. برای خرید آب هرجا می‌رفتیم می‌گفتن که کارت قبول نمی‌کنن و حتما باید نقد حساب کنیم!! و هیچ کدوم مون پول نقد همراه مون نبود و ATM هم اون نزدیکی نبود. خلاصه نمیشد از خیر تشنگی هم بگذریم چون نصف بیشتر راه مونده بود، و من بدون هیچ آگاهی قبلی به دوستم گفتم بیا یه ۵ مین دیگه بشینیم و بعد راه بیفتیم.. استاد سر ۵ دقیقه بلند شدیم و همین که راه افتادیم دیدیم دو نفر از دوستای دیگه مون از خم پیج یک خیابونی گذشتند و روبروی ما قرار گرفتن. و جالبه بدونید ما قبل از پیاده روی داخل مدرسه اونها رو دیدیم که بهمون گفتن باید جایی برن و عجله دارن و اصلا وقتی ما اونها رو دیدیم در مخیله مون هم نمی‌گنجید که دوستامون از کجا اومدن!! و وقتی به هم نزدیک شدیم تازه باورمون شد، و وقتی بهشون گفتیم که احیانا پول نقد باهاشون هست، در کمال تعجب گفتن که بیشتر از نیازمون هم داریم! حالا اونها هم افرادی بودن که بیشتر اوقات کارت داشتن و پول نقد باهاشون نبود اما اون روز به ما بیشتر از نیازمون هم دادن و گفتن همینطوری پیش تون باشه! خدای من همین الان تمام صحنه ها جلوی چشمم رد شدن.. استاد اون لحظه یادم به این جمله تون افتاد که :

    دستان خداوند از جایی که فکرش رو هم نمی‌کنید وارد زندگی تون میشن و با عشق بهتون کمک می‌کنند

    من اون لحظه قشنگگ با سلول هام این گفته تون رو لمس و تجربه کردم. اگر ما اون چند دقیقه دیلی رو نداشتیم، اصلاا دوستان مون رو نمی‌دیدیم و از پشت سر همدیگه رد می‌شدیم! ببینید چی میشه که ما همینجوری فقط چند دقیقه صبر می‌کنیم و بعد که تازه بلند میشیم برای حرکت اتفاقا همون لحظه می‌بینیم دو نفر شبیه دوستامون از خم یک خیابونی رد میشن که تا نزدیک نشدیم باورمون نمیشد خودشون باشن و اونها بهمون کمک میکنن و میرن! انگار ماموریت شون این بود که در اون لحظه در اون مکان باشن تا به ما کمک کنند. چقدر هدایت و همزمانی خداوند رو اونجا من لمس کردم و در ادامه مسیر چقدررر با دوستم روی این اتفاق تمرکز کردیم و هی دربارش حرف زدیم هی یادآوری کردیم که بواسطه توجه و تمرکز قبلی مون که روی قوانین بود این تجربه رو داشتیم و انقدر داشتیم مرور می‌کردیم که اتفاقاا هدایت شدیم به تجربه بعدی..

    در ادامه نشانه‌ای دیدیم که از راه اصلی نریم و بعنوان میانبر از یک کوچه دیگه بریم و ظاهر ابتدای کوچه هم نا زیبا بود اما چون نتیجه داغ تو دستامون داشتیم گفتیم که همین مسیر رو باید بریم.. استاد هرچقدر وارد کوچه می‌شدیم انگار که از شهر دور می‌شدیم!! با اینکه اون کوچه در وسط شهر بود اما هرچقدر داخل می‌رفتیم صدای شهر کمتر میشد تا جایی که کلا قطع شد و دور تا دورمون باغ و خونه های ویلایی و صدای مرغ و خروس و جوجه و اسب بود دقیقا یادم به پرادایس افتاد. من اون لحظه یک آن ترسیدم که واقعا نکنه اینجا یه روستایی باشه دور از شهر! و انگار اصلا درِ شهر رو بستیم و یک در دیگه‌ای به دنیای دیگه به رومون باز شد!! انقدر رویایی و جادویی بود.. و اگر دوستم کنارم نبود، واقعا شک می‌کردم که از یکی از شلوغ ترین جاهای شهر واقعا ما به اینجا رسیدیم؟ و چه انسان های دوست داشتنی اونجا بودن و چه ویلاهای زیبایی ساخته بودن و کلی هم عکس گرفتیم.. بعد فهمیدم که در مسیر اصلی تصادفی شده بود گویا و تازه با این فایل متوجه شدم دلیلش چی بوده که ما اصلا از اون مسیر نرفتیم! استاد شما شاه کلید دادید دست مون در این فایل که :

    اگر ما در مدار و فرکانس جایی نباشیم، حتی اگر بخوایم هم جهان بهمون اجازه نمیده که اونجا باشیم.

    و اون روز اصلا من در یک سطح دیگه‌ای از عمل و تجربه بودم که جهان بهم اجازه نداد از مسیر همیشگی برگردم و من رو به جایی هدایت کرد که هم فرکانس تره با من و تجربه های من.

    و چقدرر تجربه هایی دارم که دقیقا زمانی به کافه یا پارک رفتم که اتفاقا همون روز و چند دقیقه بعد از ورود من برنامه های سرگرم کننده و قشنگ داشتند. مثلا برای نوشتن یک تمرینی به یک کافه خیلی زیبا و آرامش بخش رفتم و چند دقیقه بعد خانمی شروع کردن به نواختن سه تار، و همه باهاشون هم‌صدا شدن و چقدرر فضای قشنگ و مثبتی بود که لذت بردیم و تحسین کردیم و بعد هم اون خانم رفتن. اون موقع بود که به خودم گفتم چی میشه که امروز تصمیم بگیرم برای انجام تمرین بین این همه کافه، یه جای خاص برام بولد بشه که برم و اتفاقا همون لحظه باشه که یک نفر بی هیچ برنامه‌ای بزنه زیر آواز و همه ازش لذت ببریم. یا زمانهایی که به پارک رفتم دقیقا زمانهایی بودن که برنامه آتیش بازی پارک داشته و چقدرر من حیرت می‌کردم و لذت می‌بردم، یا زمانهایی که افرادی که در پارک ورزش میکردن رو دیدم و قلبم گفت برم پیش شون و اونها گفتن که اتفاقا نیاز داریم به همبازی و باهم چند دست پینگ پنگ بازی کردیم! یا زمانهای پیاده روی که با وجود ترسم برای طی کردن یک مسیر جدید و طولانی تر، اما یه حسی بازم بهم می‌گفت از مسیر جدید برو

    چون در مسیرهای جدید همیشه پاداش های بزرگ هست و خداوند به شجاعان پاسخ می‌دهد

    چقدرر انسان دوست‌داشتنی و فوق‌العاده دیدم که استاد دیگه واقعا فکر کنم باورتون نمیشه، از کنارمه رد میشدن اصلا بدون هیچ دلیلی بهم سلام میکردن و میگفتن که چه روز زیبایی هست!! بخدا من با گذشتن از کنارشون فقط اشک می‌ریختم و می‌گفتم من تو ایرانم؟؟! من دست تکون دادنای مردم جلوی دوربین رو دیده بودم، خنده ها و لبخند مردم به شما دیده بودم اما اینکه هرکس از کنارم رد بشه با یه انرژی فوق‌العاده و کاملا مثبت بهم لبخند بزنه و سلام بده آرزوی یه روز قشنگ رو برام داشته باشه رو نه هیچ جا دیده بودم و نه شنیده بودم. بارها شده بخوام برای خرید جزوه و کتاب برم، اما نشانه میاد که صبر کن و دوستام خبر میدن که حواسشون نبوده و جزوه اضافه خریدن یا کتابی که من میخوام رو لازم ندارن و با عشق به من میدن و هیچ هزینه‌ای در قبالش ازم نخواستن!

    استاد با نوشتن این هدایت ها و همزمانی ها خدا شاهده که فقط دارم اشک می‌ریزم و میگم الله اکبر! اینه پاداش ایمان داشتن و تسلیم بودن.. اینه پاداش پا روی ترس ها گذاشتن و اعتماد کردن به یک ربّ و یک فرمانروا.. اینه پاداش دیدن نشانه ها و عمل کردن بهشون و قدم برداشتن در راستای چیزی که هیچ چیزی از نتیجه‌اش نمیدونی اما چون نشانه ها بهت گفتن باید انجامش بدی تو انجامش میدی و حتی گاها با وجود ترس اما جلو میری و پاداش هاش رو دریافت می‌کنی.

    خیلی مثال دیگه دارم اما نمیخوام بیشتر از این چشم هاتون رو اذیت کنم. عاشقانه و خالصانه ازتون سپاسگزارم استاد که به من این همه هدایت رو یادآوری کردید و این فایل رو قرار دادید تا ایمان همه مون بیشتر و مستحکم تر بشه. از زیبایی هایی که با ما به اشتراک می‌گذارید و ما رو هم شریک لحظه ها و تجربیات تون می‌کنید سپاسگزارم و دوست دارم بدونید واقعا سعی می‌کنم ازشون در زندگیم استفاده کنم و تا جایی که تونستم عمل کنم نتیجه های رویایی شون رو هم گرفتم که مادر خودم هم باور نمیکنه بعضی از این تجربیات رو!

    من قسمت خودم رو انجام دادم و به هدایت خداوند هر آنچه که باید می‌دیدم و می‌شنیدم و می‌نوشتم رو انجام دادم و خدا می‌داند که قراره چه اتفاقات و برکاتی در زندگی همه ما بواسطه انجام این تمرین و تمرکز بر این دوره وارد بشه. هرچند که برای خودم یسری نشانه ها اومده و یسری اتفاقات قشنگ هم افتاده😍

    امیدوارم خداوند حافظ و حامی و هدایتگر همه ما به سمت زیبایی های بیشتر باشه 🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فرشید گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته و همه بچه‌ های سایت🌺🌺

    استاد واقعا شما رو تحسین میکنم به خاطر این حد از پیروی کردن از قرآن که تمامی خصوصیاتی که خداوند در قرآن به آنها وعده هدایت و حمایت رو داده در خودتون ساختین و دارید اون رو زندگی می‌کنید

    شما واقعا مسلمان واقعی هستید(تسلیم خداوند هستید)

    شما در عمل مومن واقعی هستید (ایمان دارید به خداوند)

    شما یک فرد صالح هستید( اصلاح کننده و تاثیر گزار)

    شما نمونه یک انسان با تقوا هستید ( کسی که می‌تواند کنترل ذهن کند و بر نجوا ذهن مسلط است)

    و این حال خوب شما که پایه و اساس خوشبختیه نتیجه قرآنی زندگی کردنه

    نه فقط حرف زدن در مورد مباحث قرآنی شما دارید قرآن را زندگی می‌کنید و انتظار هم نباید طبق قوانین به غیر از این باشه ❤❤

    واقعا اعتماد به نفس دارم و خوشحالم که دارم با شما جلو میرم واز شما یاد میگرم

    فقط همین آگاهی‌ها که در این فایل گفتید بسیار بسیار ارزشمند بود که شما با سخاوت و حال خوب به ما گفتید

    مطمئنا آینده زندگی من هم می‌شود مثل شما .به شرط ایمان و باور به خداوند و هدایت‌های او

    رب جهان به شما فِی‏الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی‏الآخِرَهِ حَسَنَهً رو عطا کرده

    انشالله همیشه حالتون مثل الان که این فایل ضبط شد فوق العاده باشه🌹❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مرضیه یکزمان گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم نمیدونید چقدر با دیدن فایلتون لذت بردم چقدر از زیبایی ها دنیا وخداوند لذت بردم مطمنم من وبقیه دوستان تحت هدایت خداوند این فایلها رو دیدیم و من اگر بخام از هدایت های خدا در زندگی خودم صحبت کنم شاید روزها وقت ببره استاد در تمام طول زندگیم قبل از اشنایی با شما شاید درک درستی از قانون زندگی نداشتم اما الان حتی با دیدن فایل شما احساس خوب میکنم استاد من سه سال هست اموزش های شما رو میبینم راستش این شش ماه اخیر به واسطه تمرین وکنترل ورودی هایم جوری هدایت خداوند بودم همیشه که با فایل شما اشک هام ریخت استاد واقعا میگم وقتی ذهن وجهت گیری ذهن ما درست باشه خداوند مارو به جاهای خوب هدایت میکنه من عاشق مزون لباس مجلسی بودم مدتها برای خاسته خودم تلاش کردم استاد من جوری هدایت شدم و به سمت این کار هدایت شدم که شاید فقط دوستانی که درک از قوانین دارند متوجه بشن من حتی از سرمایه کارم چیزی نداشتم و به واسطه هدایت خداوند توی یک هفته سرمایه کارم جورشد و وقتی برای خریدم اقدام کردم بدون داشتن حتی یک ادرس به جاهایی که خرید میخاستم هدایت شدم استاد جوری خداوند دستان من رو گرفته بود و میبرد که خودم متعجب بودم اما میدونستم خداوند من رو هدایت میکنه استاد من حتی این هدایت باعث شد با ادمایی برخورد کنم که قانون رو میدونستن و هرروز تاالان فرصت های زیادی برایم پیش بیاورند از شما ممنونم از خانم شایسته عزیزم که نکاتی رو نوشتن تا درباره اون با ما صحبت کنید از بودنتون کنارمون لذت میبریم زندگیتون سرشار از نگاه های خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مهدی رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    ملکا؛ ذکرِ تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره؛ که توأم راه نمایی…..همه درگاهِ تو جویم؛ همه از فضل تو پویم / همه توحیدِ تو گویم؛ که به توحید سزایی….

    سلام میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا و دوس داشتنی ..خداروشکر میکنم خداوند به من این جسارت و ایمان رو داد تا روی خودم کار کنم و به زیبایی ها توجه کنم چون قانون جهان بر این هست که هدایت میشم به زیبایی های بیشتر….این قانون رو دارم در خودم و زندگیم پیدا میکنم که چرا اوایلی که با استاد عزیزم شروع کردم سریال سفر به دور امریکا رو ندیدم ولی بعد از اینکه دوره 12 قدم رو تهیه کردم و دوره روانشناسی ثروت رو تهیه کردم و مهمتر از همه روی خودم کار کردم بر اساس قوانینی که شما درک کردید الان مشتاقانه و بی صبرانه منتظر فایل جدید شما هستم در سریال سفر به دور امریکا این کاملا قانون بدون تغییر خداوند رو به من میگه …که مهدی اگر میخوای زیبایی های بیشتر رو ببینی اگر میخوای خوشبختر و شادتر و ثروتمندتر از گذشته باشی باید روی زیبایی ها تمرکز کنی و دارم نتایجشو در زندگی خودم به وضوح میبینم…. پدیده همزمانی هایی که در زندگی من اتفاق افتاده اصلا کم نیست و اگر بخوام در موردش بنویسم هزاران ساعت زمان میبرد اما به چند تا از همزمانی های خداوند اشاره میکنم ….خب همیشه دوست داشتم صدای خداوند رو بشنوم و هیچوقت اتفاق نمی افتاد تا اینکه وقتی تکاملم رو در درک قوانین طی کردم متوجه شدم که کلام خدا نشانه هاست ؛کلام خدا همزمانی هاست ؛ کلام خدا از احساست بهت گفته میشه و به قول شما وقتی همزمانی ها اتفاق میفته شاخک هاتو بده بالا ببین چی داره بهت میگه….وقتی این موضوع رو درک کردم سعی کردم در بیشتر وقت ها این قانون رو در زندگیم پیاده کنم و خداروشکر از وقتی متوجه شدم زندگیم رنگ دیگه ای گرفته چرا که خداوند همچیز میشود همکس را به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح و به شرط پرهیز از معامله با ابلیس…خداروشکر میکنم برای تک تک این اگاهی هایی که فرمانروای جهانیان به من میگه و منم دارم مینویسم … تقریبا 10 ماه پیش بود که ستاره قطبی نوشتم خدایا ازت میخوام دختر فوق العاده ای با این مشخصات وارد زندگیم بشه و حتما هم فرکانسیم باشه و دوره های عباسمنش رو کارکرده باشه و از خودم کوچیکتر باشه و …….. و هر روز رابطمون بهتر از قبل بشه و لذت بیشتری ببرم از زندگیم و فرمانروای کیهان توسط احساسم عصر اون روز با من صحبت کرد و گفت این شخصیت تو مائده هست در نیشابور ، حالا مائده کی هست در کامنت های گذشتم گفتم فقط بگم من در گروه تلگرامی بودم و به اندازه 5 الی 10 دقیقه در گروه با هم صحبت کرده بودیم فقط همین بود و بس حتی من پی وی این شخص نرفته بودم وهیچ شماره ای نداشتم …. و ساعت 18:18 شده چند ساعت بعد از اینکه به من گفته شده بود ….. مائده در تلگرام به من تکست داد و به من گفت ساعت 18:18 شده کارت داشتم اقای رحیمی حسم بهم گفت بهت تکست بدم و نشانه دیدم اون لحظه فقط میگفتم الله اکبر یعنی چی من تازه به این دختر داشتم با خدا صحبت میکردم همین الان باید تکست بده این همزمانی رو از طرف فرمانروای کیهان دیدم و با ایمان امدم نیشابور و الان6 ماهی میشه که زندگی رویایی داریم …اره هروز که از رابطم میگذره به عظمت و قدرت خداوند بیشتر پی میبرم که باید نشانه های خدا رو جدی بگیرم…همزمانی دیگه من همین چند هفته پیش بود که بهم گفته شده بود برای تسویه حساب وام بانکیم اقدام کنم و منتظر نشانه ها بودم تا اینکه 2 تا نشانه امد اولیش این که دامادمون گفت 17/7 میام نیشابور و با هم بریم شهرتون و دومی اینکه دقیقا تسویه حساب بانکم روزش 17 بود من این رو به عنوان نشانه خدا دیدم و جالب اینجاست که من 200 میلیون وامم رو به دلایلی از دست داده بودم چون قانون تکامل رو رعایت نکرده بودم اما طبق فرکانسایی که به جهان داده بودم داشت عمل میکرد که من میخوام تسویه بشه چجوریشو نمیدونم رفتم شهرمون و یسری اتفاقات معجزه وار افتاد و من وامم رو تسویه کردم واقعا الانم دارم مینویسم باورم نمیشه که به هیچ عنوان خودم باورم نمیشه بماند بشمایی که دارید این کامنت رو میخونید وامم به راحتی و با عزت تسویه شد طبق فرکانسای خودم حالا چطور بزار بگم چون برگای خودمم کاملا ریخت مادرم گفت میخوام ساخت و ساز کنم فلان جا رو میخوام خونه فلان جا رو بفروشم و یه پولی به تو هم بدم و بقیشم بزنم به ساخت و ساز …و این شد که وامم تسویه شده من اصلا از هیچکدام این ایده ها خبری نداشتم فقط به قول استاد دستامو از روی پارو ها برداشتم و گفتم من تسلیمم خودت هدایتم کن …الله اکبر همین الانی که کامنتو داشتم مینوشتم به ساعت 18:18 الارم شکرگزاریم بود و زنگ خورد اصلا این کامنتی که من دارم مینویسم ساعت 18:18بود داشتم مینوشتم و چی بشه 18:18 بنویسم این همزمانی ها کار من نیست همش خودشه هچیز اووووست ، خداوند همچیز میشود همکس را به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح و به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2527 روز

      خداوند و شکرگزارم برای وجودت عشق خدایی من عشق الهی من

      شکرگزار پروردگارم برای اینکه تورو گزاشت سر راهم و مدارمون یکی شد

      درسته استاد

      یکی از غیرقابل باور نکردنی ترین اتفاقات سال ۱۴۰۰ ورود مهدی توی زندگیم بود

      و معجزه آورترین اتفاق زندگیم

      شما فکر کنید

      من نیشابور هستم مهدی بیرجند و وقتی صدای قلبشو میشنوه و حرکت میکنم میاد پیش من

      دقیقا دو روز بعد از اینکه منو مهدی باهم آشنا میشیم

      و حتی من ذکر کرده بودم توی ستاره قطبیم تمام مشخصات مهدی

      و حتی گفته بودم از شهر خودم نباشه

      دقیقا در این حد دقیق

      و قشنگ تر و لذت‌بخش تر و جذاب تر اینجا بود که خداوند کاری کرد که حتی شغل های منو مهدی و یکی انتخاب کرد خدای من

      خدای من خدای من

      و ما هر روز رابطمون داره قشنگ تر و قشنگ تر میشه

      و بعدا استاد جونم حتما توی یک مکالمه ای میگیم چطوری داریم با هم زندگی می‌کنیم به لطف خدای بزرگم

      همش چیزی جز معجزه نیست

      همین و بس

      خداوند بیشتر از ما دوست داره که ما خوشبخت بشیم و خوشگل تر تکاملمونو طی کنیم و سریع تر به خواسته هامون برسیم

      الهی شکر

      عاشقتونم و عاشقتم عشق من🙂🥰❤👑

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ریحانه گفته:
        مدت عضویت: 1982 روز

        سلام مائده جان

        عزیزم خیییلی کامنت خودت واقات بهم امید وانگیزه داد تا بیشتر وبیشتر رو خودم کار کنم

        تحسین میکنم رابطه عاشقانه تون رو

        تحسین میکنم حس خدایی دوطرفه رو

        ان شاالله روز به روز پیشرفت بیشتر ورابطه ای رؤیایی داشته باشید .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 2289 روز

    به نام یگانه خداوند خالق و خلاق🧡

    سلااام استاد عزیز و مریم نازنین و به همه دوستان هم مسیر در بهشت روی زمین 🙋🏼‍♀️♥️

    سومین کامنت من در سریال سفر به دور امریکا🥰

    سه روز به اجبار تعطیل بودیم برای اعتصابات

    ولی خدا رو شکر با کنترل ذهن همه چیز رو سپردم به دست الله و آرام و صبورم و خداوند برایمان بهشتی به اسم سایت عباسمنش قرار داد تا توجهمان را به نعمات و زیبایی‌های جهانش هدایت کند و انگار که در این عالم نیستیم از جنگ و اعتراض و اعتصاب خبری نیست

    خدااایا شکرت🙏🏽🙏🏽

    دیروز قسمت قبل سریال رو میدیدم و کلی ذوق کردم و اشک ریختم و دومین کامنتم رو نوشتم و انگار که حتی نوشتن کامنتام در سریال سفر به دور امریکا داره تکاملی طی میشه و خدا میگه حالا که انقد ذوق کردی بزار یه چیز دیگه بهت نشون بدم😂

    امروز فایل جدید رو که دیدم این دیگه واقعا محشرررر بود حتی برای دیدن فایلهای سایت

    همزمانی داره برام اتفاق میافته و هر روز فایلهای زیباتر میبینم و بیشتر ذوق میکنم و حالم عالی تر میشه خدایا شکرت😍

    فقط بگم از هوش رفتم انقد که ذوق کردم پای این فایل و دیدن این مناظر همراه با صحبتهای عالی و تاثیر گذار استاد از توحید که دیگه آخرش بود و حجت رو بر همه تمام کرد

    فقط اشک ریختم

    و سپاسگزاری کردم

    الهی تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جویم🙏🏽

    و اینم بگم دقیقا تو کرمان ما هم منطقه ای توریستی در شهداد به نام کلوتها وجود داره که بسیار منطقه رویایی با شن های روان و تپه های بسیار زیباست و حس و انرژی فوق العاده عالی داره خدایا شکرت که جهان را با اینهمه عظمت و زیبایی‌های فوق العاده آفریدی

    ما رو به دیدن روی زیباتری از جهان و انسان‌ها و نعمتهایت هدایت کن🙏🏽🙏🏽🧡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 1482 روز

    به نام خداوند هدایت گر

    سلام به شما استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی

    اول از سریال سفر به دور امریکا بگم که واقعا از خدای خودم سپاس گزارم که منو هدایت کرد به دیدن این زیبای های بی انتها و بعد از شما عزیزان که لحظه به لحظه این زیبایی ها رو با ما به اشتراک میگذارید. این احساس درونی منه که با دیدن این فایل های انگار واقعا در این سفر کنارتون هستم اینو از ته قلب میگم و هر فایلی رو که نگاه میکنم دوست ندارم تموم بشه و دارم از دیدن این همه زیبایی لذت می برم. تغییر مدارتون رو از مقایسه فایل های اول سفر به دور امریکا با فایل های الان واقعا حس میکنم از همه لحاظ این تغییر مدار رو می شه حس کرد.مثلا: تراک کمپر، راحتی در رانندگی، جاهایی که هدایت میشید، اندام زیباتون، زیبایی هایی که با اونها روبه رو میشید، از سبک تغذیه و لایف استایلتون، حتی از فیلم برداری مریم و شما استاد عزیز و خیلی موارد دیگه …

    این فایل که شروع شد از نوع صحبت کردنتون متوجه شدم به قول خودتون قلبتون باز شده و این حس فوق العاده شما و صحبت هاتون قلب من رو هم باز کرد.

    استاد ازتون یاد گرفتم که همیشه این دعا ورد زبونم باشه: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ

    روی شانه های خداوند نشسته ام و هدایتم میکنه به راه های مستقیم

    استاد چقدر توی توضیحات هدایت شما و خدا نوع ارتباطتتون رو با خدا دوست داشتم، اینکه حتی سر تاریخ بلیطتتون از خدا سوال میکنید که چه روزی بگیرم بهتره؟ این به من کلی درس یاد میده که تو کارهای کوچک و بزرگ زندگیم هم از خدا راهنمایی بخوام تا هدایتم کنه به بهترین راه

    در مورد هدایتتون به این سفر فوق العاده بگم، انگار در اصل شما هدایت شدید به این سفر ولی در واقع ما همسفرهاتون هم که تو ایران هستیم هم هدایت شدیم. من خودم ایران زندگی میکنم و هفته ی اول شروع این اتفاقات تا فهمیمدم داستان چیه و الان در چه وضعیتی هستیم( چون من واقعا اخبار رو دنبال نمیکنم) اول کمی بهم ریختم ولی بعد به خودم اومدم و دیدم من تمرکزم روی اخبار و اتفاقات نگران کننده است پس باید ذهنم رو کنترل کنم، خدارو شکر اینستاگرام تو ایران فیلتر شد و من اینو یه هدایت برای خودم دیدم که برای اینکه از اخبار بی خبر باشم و توجه ام از روی این قضییه برداشته بشه این اتفاق افتاده که من توی اینستاگرام نرم و خداروشکر میکنیم از این بابت.

    هدایت های این سفرتون که عالی و فوق العاده بود اینو از فایل های سفر به دور امریکا هم آدم متوجه میشه خداروشکر واقعا.

    در مورد هدایت های خودم بگم :

    حدودا یک ماه پیش داشتم یکی از فایل های قدم چهارم رو گوش میکردم که تو اون فایل استاد کل قوانین رو توضیح میدن و من داشتم پیش خودم فکر میکردم که پریا تو چقدر توی زندگیت داری به خواسته هات توجه میکینی و از خودم پرسیدم از این آموزه ها داری استفاده میکینی یا فقط گوش میکنی؟

    همون لحظه توی این فکر بودم که چقدر دارم درست عمل میکنم که برام یه مسیج تبلیغاتی اومد روی صفحه گوشی مو نگاه کردم و مسیج اینطور شروع شده بود: ” شما معمولی نیستید”

    من این پیام رو هدایتی از طرف خدای خودم می دونم و به من قوت قلب داد و گفت آره تو تو مسیر درست داری حرکت میکنی، تو رفتارت و افکارت مثل اکثریت جامعه نیست تو با بقیه فرق داری ، این هدایت خیلی حال منو دگرگون کرد همون لحظه یاد خوابی که استاد چند سال پیش دیدن افتادم، خوابی که توی مسابقه دو در مورد ثروت با آدم های معلول بود و استاد جلوتر از همه بود…

    راستش با دیدن هدایت ها و البته آموزش های استاد عزیزم الان به مرحله رسیدم که خودمو بسپرم به رودخانه خداوند، تا منو به بهترین مسیر ها هدایت کنه

    من چند وقتی بود که مشکلات و مسائلی با همسرم داشتم و خداوند منو هدایت کرد تا پا روی ترس هام بگذارم و از زندگی ایشون بیام بیرون و مسیر خودمو ادامه بدم. یادمه زمانی که میخاستم اسباب کشی کنم و از همسرم جدا بشم خیلی دو دل بودم یک روز که داشتم به یه فایلی از استاد گوش میدادم هدایت شدم به بیرون اومدن از این رابطه با تمام ترس هایی که از جدایی و اسباب کشی و تنهایی و غیره داشتم این کار رو انجام دادم. ترس اصلی و ترمز اصلی من اسباب کشی بود ولی وقتی به خدا گفتم چشم هر چی تو بگی من همون کار رو میکنم به صورت اتفاقی یکی از دوستای نزدیکم همون ماه اسباب کشی داشت و بعد از اسباب کشی خودش ، تمام کارتن ها و پلاستیک های حباب دارش رو برای من فرستاد تا من وسایلم و جمع کنم. شاید باورتون نشه کارگر ساعت 10 صبح اومد تمام وسایلم رو جمع کرد، با باربر که همون دوستم بهم معرفی کرده بود ساعت 12 ظهر قرار گذاشتیم و خداوند دستانش رو برام فرستاد، به قدری این اسباب کشی راحت و سریع انجام شد که من ساعت 9 شب تو خونه جدیدم روی تختم نشستم و دیدم همه کارها انجام شده یعنی وسایلی رو که از اون خونه اوردیم هم مرتب شده بود و انگار نه انگار که من اسباب کشی کرده بودم. خداروشکر به قدری کار ها سریع و مرتب و عالی انجام شده که خودم باورم نمیشد ما حدودا 12 ساعته اسباب کشی کردیم و تو خونه جدیدی که اومدم هم همه چی مرتب سر جای خودش چیده شد حتی الان هم که بهش فکر میکنم از این هدایت و هم زمانی گریه ام میگره.

    مورد بعدی توی فروش ماشینم بود، حدود یک ماه پیش ماشینم مشکل فنی داشت و بردم تعمیرگاه تا درستش کنم ، چند روز ماشین تو تعمیرگاه موند و وقتی کاراش تموم شد دیدم که هنوز اون طور که باید درست نشده و هنوز مشکل داره، وقتی ماشین رو بردم نمایندگی بهم گفتن ماشین 12 میلیون خرج داره و تازه این 12 میلیون رو شایدم خرجش کنی ممکنه که درست نشه. وقتی این خبر رو شندیم اولش کاملا ریختم بهم، تقریبا چیزی تو این یک سال خورده ایی که رو خودم کار میکنم انقدر منو بهم نریخته بود، همون لحظه متوجه شدم که داره احساس بد میشه و باید از این فکر بیام بیرون، ولی توی مغزم مدام یکی میگفت تو این همه رو خودت کار کردی تازه داری ضرر هم میکنی و پول از دست میدی. شروع کردم به گوش کردن فایل استاد که همون موقع هدایت شدم ماشین رو بفروشم و انقدر به مال دنیا نچسبم و من هم دوباره به خدای خودم گفتم چشم. ماشین رو با همون شرایط نامناسبش فروختم و به خریدار هم اعلام کردم که این ماشین مشکل داره و ایشون هم با تمام شرایط کنار اومدن و از مشهد اومدن تهران که ماشین رو خریدن. بعد از اینکه ماشین رو فروختم فهمیدم که طرفی که ماشین رو خریداری کرده که تا الان 40 میلیون خرج ماشین کرده هنوز ماشین روشن نمیشه و من باز هم باورم نمی شد که به همین راحتی تو مسیر هدایت خدا قرار گرفتم.

    من اونجا بود با گوش دادن به قدم پنجم استاد متوجه شدم که لزوما همیشه خداوند خواسته هاتو از اون راهی که تو در نظر داری بهت نمیده، بی نهایت راه وجود داره برای خدا تا تو رو به خواسته ات برسونه و فروش ماشین من هم یه راهی بود برای رسیدن من به خواسته های بعدیم.

    بعد از اینکه مزه رها شدن و سپردن خودم به رودخانه خداوند چشیدم و از خانه همسرم اومدم بیرون، کم کم جراتم برای برای کارهای بزرگتر هم بیشتر شده بود. یه چیزی بهم میگفت پریا دیگه وقت عمل کردنه، گوش دادن رو اندازه کافی انجام دادی الان وقتشه که وارد عمل بشی. خیلی وقت بود که تصمیم داشتم از کار کارمندی بیام بیرون و کار خودم رو شروع کنم، ولی هر بار تسلیم شیطان میشدم ولی درست 2 هفته پیش وقتی داشتم جدی به این موضوع فکر میکردم و تصمیم گرفتم که فردا صبح برم و استعفای خودم رو اعلام کنم دیدم که چه بارون زیبایی داره میاد، انگار خدا درهای رحمتش رو باز کرده بود و گفتم این نشونه اس که من دارم تصمیم درستی میگیرم، شاید باورتون نشه همون شب وقتی داشتم تو خیابون راه میرفتم و به این موضوع فکر میکردم دوباره اون جمله تبلیغاتی رو دیدم: شما معمولی نیستید. همه جور نشونه برام اومد که من استعفا بدم و من هم گفتم چشم. من استعفای خودم رو به شرکت اعلام کردم و به خودم گفتم اصلا مهم نیست که الان ایران تو چه وضعیتیه، شاید بخوای حساب و کتاب کنی به این همه به این فکر میکنن که الان ایران تو شرایط بدیه و درست نیست که خودتو بیکار کنی ولی من گفتم اتفاقا تو همین شرایط میخام بیام بیرون چون اینطوری معلوم میشه چه ایمانی به خدا داشتم، من به خودم گفتم هر وقت که خودمو سپردم به هدایت های خداوند برنده شدم الان هم باید استعفا بدم تا به مسیر های خواسته هام هدایت بشم. الان که مینویسم 3 روز دیگه از تعهد کاریم به شرکتی که توش هستم مونده و از اول آذر ماه به طور رسمی از شرکت میام بیرون و روی طراحی سایت و یاد گرفتن طراحی سایت میخام تمرکز کنم که همین طراحی سایتم به صورت هدایتی واردش شدم.

    اگه بخوام تک تک هدایت هامو از پارسال تا الان بنویسم مطلبم خیلی خیلی طولانی میشه من از هدایت های این چند وقت اخیرم نوشتم که کامنت زیاد طولانی نشه.

    یه مورد دیگه هم که دوست دارم اضافه کنم برای بچهای سایت اینه: اوایل که من شروع کردم که روی خودم کار کنم هر هدایتی که میشدم و همزمانی هایی که برام پیش می اومد رو به صورت ویس توی گوشیم ضبط میکردم. که هم توجه کنم بهش و هم بمونه تا سالهای اینده که وقتی میام گوش بدم چند سال دیگه حس فوق العاده ایی بهم دست بده. این کار خیلی به من کمک کرد چون باعث میشد من یادم نره از کجا به کجا رسیدم. موقع هایی که یکم از مسیر میخام خارج بشم بهم کمک میکنه و دوباره یاداوری میکنه بهم که پریا مسیرت درسته ادامه بده

    خداروشکر میکنم استاد و مریم عزیزم از شما هم ممنونم به خاطر این فایل فوق العاده و تصاویر زیبایی که از این کویر روحانی و رویایی برای ما ضبط کردید.

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3446 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام سلام به استاد زندگی من سلام به مریم بهترین همراه ما سلام به دوستان هم مدار

    اصلا نمیخام بزارم برای بعد نوشتن برای این فایل خدایی و ملکوتی و روحانی

    میخام برخلاف همیشه تمرین این فایل رو همین حالا انجام بدم

    قبلش بگم که چقدر حرف حسابه موضوع این فایل و چقدر به موقع به من گوشزد شد و چقدر مهمه و داستان مسیر ما داستان این مسیر خلاصش همینه.این قسمت صحبتای استاد هی از اول برگردوندم فایل رو و گوش دادم میخاستم حل بشم توش میخاستم این حرف خوب به خورد ذهن و وجود من بره،و باور تشکیل بشه،تو یاداشتم نوشتم دوباره مینویسم:

    وقتی ما روی خودمون کار میکنیم هدایت میشیم به آدمها به مکانها به شرایط و موقعیتهایی که بهترن که باعث آرامش بیشتر ما میشوند باعث شادی و لذت بیشتر ما میشوند.وقتی روی خودمون کار نمیکنیم میام پایینتر هدایت میشیم به مکانها ادمها موقعیتها و شرایطی که باعث میشوند احساس بدتری رو تجربه کنیم باعث میشوند از اونجایی که هستیم هم پایینتر بریم.بنابراین خیلی مهمه که ما هر روز روی خودمون کار کنیم باورهامونو درست کنیم تمرکز کنیم روی نعمتهامون روی زیبایی ها چیزهایی که میخایم اتفاق بیوفته درمورد اونها صحبت کنیم نه چیزهایی که نمیخایم.احساس خودمون رو خوب کنیم نعمتهای خدارو ببینیم سپاسگزار باشیم قدردان باشبم تمرکز کنیم روی زیبایی های اطراف و روی باورهامون کار کنیم

    و دیگه کاری نداشته باشیم

    بذاریم جهان کار خودشو انجام بده.جهان هرجا مارو ببره اونجا جای خوبیه اگر، البته اگر داریم روی خودمون کار میکنیم و هرجا اجازه نمیده که ما بریم اونجا جاییه که نباید بریم وقتی وقتیی داریم روی خودمون کار میکنیم. نشونه ها میاد به ما گفته میشه خداوند از بی نهایت طریق با ما صحبت میکنه.مارو هدایت میکنه به مسیر درست فقط ما سمت خودمون رو انجام بدیم.ما سمت خودمون رو انجام بدیم و مطمئن باشیم که طبق قانون وقتی روی خودمون کار میکنیم وقتی ادم بهتری هستیم وقتی شخصیت قویتری داریم اعتماد بنفسمون رو بالاتر ببریم سپاسگزارتر هستیم روحیه بهتری داریم و وقتی آرامش بیشتری داریم خداوند طبق مشیت مارو هدایت میکنه به شرلیطی که اعتمادبنفسمون بره بالاتر به ادمهای شادتر و آرامتر به موقعیتها و شرایط زیباتر. اینکاررو خدا همیشه داره برای ما انجام میده ما فقط و فقط باید سمت خودمون رو انجام بدیم.

    و

    تمام اتفاقات زندگی ما⏪بدون استثنا ⏩ حاصل توجه و باورهای ماست.

    این قسمت از صحبتهای استاد رو باید هزار باد به خودمون بگیم و من هزاران بار به خودم بگم

    و اما تمرین:

    من شاید نمونه های هدایت خیلی بزرگی نداشتم اما باید هر چیزی به ذهنم میاد رو بنویسم و ببینم که هدایت تو زندگی من بیشتر شه

    منصفانه بگم هر چی بیشتر فکر میکنم میگم کم نبوده اون موارد

    میخام بنویسم حتی اگر بنظر چیز خاصی نیاد

    داستان موضوع سمینار من در دانشگاه من اصرار داشتم به یک موضوع خاص و استادم مخالف اون، و همش کارو برای من سخت میکرد اولش فکر میکردم استاد داره فقط منو مجاب میکنه به کار و موضوعی که خودش مبخاد بعد صدام زد بامن قحبت کرد که ببین من میخام درنظر گرفتن زمان توی برنامه ریزی رو هم یادت بیاد همونجا گفتم این هدایت خداست دست بردارم از اصرار و گغتم باشه،بعد دیدم که این موضوع چقدر همونیه که من خیلی دوست دارم و کاریه که شروع شده یه قسمت کار انجام شده کار من راحتتر شده و یه نفر دیگه هم قراره کمکم کنه که هرچی پیش میرم میبینم اگر خودم تنها میخاستم انجام بدم چقدر برام سختر میشد و الان چقدر دارم لذت میبرم هم کاری که دوست دارم و هم یک کمک دارم و کارها سریعتر پیش میره و استاد هم بشدت داره منو حمایت میکنه،خداروشکر خداروشکر خداروشکر که هدایت خدارو گوش دادم

    یه هدایت دیگه دوروز پیش برای رفتن به جایی طبق براورد من باید هزینه زیاد میکردم،بعد از خدا خاستم اون برکت رو به شکل جلوگیری از هزینه های اضافی وارد زندگیم کنه خاستم و دیگه حتی فکر نکردم بعد خدا یه ادمهایی رو هدایت کرد برای من که با هزینه ی خیلی کمتری از اونچه فکر میکردم انجام شد.اینکه یک چیزی رو میخاستم بفروشم گذاشته بودم درزمان مناسب خدا هدایت کنه و بعد وقتی فروختم که دراوج قیمت خودش بود اون روز که بعدش روز بعد قیمت پایینتر اومد هدایت شدم به ادمی خیلی خوب و درستکار که خیلی عادلانه از من خرید قبلش از خدا خاسته بودم.

    و حالا یک موضوع مهم تو زندگیم از خدا هدایت خاستم دارم سمت خودم رو انجام میدم حسم رو خوب نگه داشتم واقعا با مشغول بودن به مسایل خودم و فایلها و سایت تمرکزمو برداشتم و بیخیال موضوع شدم بیخیالیم هم با این نگرش هست که سپردم به خدا که هدایت کنه در این موقعیتی که واقعا هیچکاری هم نمیتونم انجام بدم و اصلا لازم نیست،دارم شخصیت خودم رو قوی میکنم و حالا بعد نتیجه معلوم میشه

    خداروشکر که تونستم تا این حد بهتر طبق قانون باشم توی این موضوع مهم و انشالله بعدش نتیجشو میگم،از خدا میخام منو ثابت قدم حفظ کنه

    استاد الگوی بزرگ ما برای توحید و ایمان،خیلی ازت متشکرم

    خدایا شکرت که توی هر قدم و جز کوچک و بزرگی از زندگیم داری منو هدایت میکنی

    به امید روزی که بشینم رو شونه خدا و خدا خودش منو ببره به هرچیزی که برای من خوبه

    درپناه رب قادر و بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: