پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    سلام بچها

    سلام استادجان

    خداروشکر حالم خیییلی خوبه خییلی.

    الآن که دارم این متنو مینویسم توی پارک نشستم، یه باد خیلی خوب داره میاد، خیییییلی خوبه، قشنگ احساس میکنم دارم با طبیعت یکی میشم.

    یه حسی بم گفت بیام کامنت بنویسم و حس خوبمو شیر کنم.

    یه مسئله‌ای برای کسب و کارم که میخام راه بندازم، چند روزیه خیلی ذهنمو درگیر کرده و امروز ب جایی رسیده بودم که از بس گیج شده بودم و نمیدونستم چه تصمیمی بگیرم و چکار کنم، زده بودم ب اون راه و وقتمو با یسری چیزا فقط پر میکردم و تهشم این حس گیجی بیشتر شد و بهتر نشد.

    تا اینکه عصر شد و طبق عادتم تصمیم گرفتم برم پیاده روی و هدایت شدم ب اینکه ایندفعه بر خلاف دفعه های قبل هندزفری نزنم و فایل گوش ندم، بجاش با خودم حرف بزنم(استاد گفته بودن وقتی پیاده روی میکنید ، مسائلتون رو با خدا در میون بزارید و ازش بخواهید هدایتتون کنه، و راستش منم چند بار اینکارو کرده بودم و نتیجه و حس خوبی گرفتم ازش)و راه افتادم و حرف زدم و گوش دادم ببینم خدام چی میگه و همونطور ک انتظار میرفت خداجان هدایتم کرد، بام حرف زد و نتیجش این حال خوبمه ، این حس شکر گذاری، امید، ایمان که نمیشه با هیچی عوضش کرد تو زندگی . واقعا خدا همیشه هدایت مون میکنه ب شرطی ک ما ازش بخواهیم و در هدایت رو باز بزاریم.خدایا شکرت ک اینقدر خوبی️

    چنتا از نتایجی که گرفتم رو اینجا مینویسم:

    -هبچ وقت خودتو تو برزخ نذار، زود تصمیم بگیر.

    -دنبال اینکه همه کارها رو ب بهترین شکل انجام بدی نباش(کمالگرایی). هیچکس کامل نیست .

    -نترس از اشتباه کردن، تهش اینه که درس میگیری، اشکال نداره اشتباه کنی، مهم اینه اقدام کنی و بخاطر ترس از اشتباه همش کارتو ب تعویق نندازی.

    -مردم دقیقا همونجوری بات رفتار میکنن که خودت با خودت ، همونقدر برات ارزش قائلن که خودت برا خودت قائلی.

    – به حسی که تو دلته(هدایت خدا) اعتماد کن. نشانش اینه که امید و ایمان و شجاعت و حس خوب باش همراهه

    -خداوند بیشتر از هرکسی دوست داره تو موفق بشی، پس به هدایتهاش گوش کن.

    ممنون که کامنتمو خوندید.

    امیدوارم زندگیتون پر باشه از حال خوب، ایمان،امید،شجاعت،شادی،ثروت،روابط خوب و هرچی خوب دیگه.

    خدایا شکرت بابت وجود استاد و سایت و دوستان عزیزم.

    حال دلتون عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    وحیده اکرامی فر گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    بنام خداوند زیباییها

    “پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی”

    سلام به استاد عزیزم، هدایت شده و هدایتگر من در این زمان از زندگیم، سلام به مریم عزیزم که با ایده های ناب و هدایتیشون ما رو غافلگیر میکنن

    اول از همه بگم خود این فایل امروز برای من قسمتی از هدایت پروردگارم بود

    وقتیکه ساعت 4 صبح از خواب بیدار شدم و ذهنم پر بود از افکار مختلف، پر بود از نگرانی، پر بود از ایده، و در یک لحظه با خودم گفتم خدایا من با این ذهن محدودم عاجزم و توانایی فکر کردن به این همه موضوع و جواب پیدا کردن براشون نیستم، خودت کمکم کن، هدایتم کن و جواب سوالهامو بهم بگو و بعد تصمیم گرفتم برای تماشای طلوع برم لب ساحل اما قبلش اومدم سراغ سایت و گفتم تا برسم به ساحل تو مسیر فایل امروز رو گوش بدم و به محض باز کردن سایت و دیدن اسم فایل امروز داشتم دیوونه میشدم

    خدایا تو در لحظه جوابم رو میدی، در لحظه هدایتم میکنی، در هر لحظه همراهم هستی

    حتی اسم فایل هم خودش جواب سوالام بود چه برسه به خود فایل که چی بگم از زیباییهاش، نکته هاش، درسهاش، هدایتهاش

    خدایا شکررررررت

    تا برسم به ساحل چند دقیقه اول فایل و گوش دادم و رسیدم به ساحل، چقدر آسمون امروز زیبا بود، چه طلوعی، چه سکوتی، چه خلوتی و چه عشقبازی، و البته چه همزمانی جالب و دوست داشتنی، همزمان با لذت بردن شما در اون کویر و شنزار زیبا منم داشتم از دریا و آرامشش، از طلوع و گرماش، از شنهای لب ساحل و تنهایی و خلوتم با خداوند لذت میبردم

    استاد و مریم جونم کلی لذت بردم و کلی درس گرفتم و مهمترین موضوع جواب سوالاتم رو گرفتم به بهترین و زیباترین شکل

    اما دوست دارم از زمان آشناییم با شما بگم که چه جاهایی خودم رو سپردم به دستان قدرتمند خداوند و چقدر زیبا هدایت شدم

    1_اولین بار زمانیکه میخواستم تصمیم بزرگی برای زندگیم بگیرم و شدیدا خشمگین بودم، پر از ترس بودم، غمگین بودم و قاطع بودم برای تصمیمم توسط یکی از دوستانم که دستی از دستان خداوند بود با فایلهای شما و سایتتون آشنا شدم و هیچ وقت یادم نمیره من چند ماه نه فقط چند هفته طول کشید تا احساس کنم دیگه اون وحیده قبل نیستم و همه چیز برام عوض شد

    شادی، آرامش، عشق و ایمان همه وجودم و گرفته بود

    باورش برای خودم و اطرافیانم سخت بود

    چقدر تو زمان کوتاه این تغییرات اتفاق افتاد و من مسیر زندگیم عوض شد وقتیکه خودم رو به خدا سپردم و گفتم من در مقابل این همه رنج و درد عاجزم و فقط خودت نجاتم بده و راه رو برام روشن کن و روشن کرد و الان دو سال و نیم از اون روز میگذره و من هنوز احساس خوشبختی، شادی، آرامش و عشق و ایمان دارم اونم بخاطر اینکه خواستم جور دیگه ای زندگی کنم و خدا منو به این مسیر بهشتی هدایتم کرد

    2_اولین دوره ای که میخواستم بخرم واقعا نمیدونستم چیکار کنم و چه دوره ای نیاز واقعی منه چون اون زمان درآمد زیادی هم نداشتم و نمیتونستم خیلی زیاد هزینه کنم، یادمه چند روز مونده بود به ماه رمضون از خدا خواستم هدایتم کنه روی سایت تو کل ماه رمضون روی فایلهای رایگان کار کنم و ماه رمضون متفاوتی داشته باشم و چقدر زیبا هدایت شدم به فایلهای روز شمار تحول زندگی من

    و چقدر زندگی من با این فایلها تغییر کرد

    من تقریبا دو ماه رو فایلها کار کردم که متوجه شدم شدیدا به دوره عزت نفس احتیاج دارم و به محض اینکه فهمیدم دوره رو خریداری کردم و شروع کردم به کار کردن و زندگی من متحول شد، شخصیت من عوض شد با لین دوره بینظیر و البته هنوز دارم با این فایلها کار میکنم

    3_وقتیکه میخواستم شغل مورد علاقه ام رو پیدا کنم و ازش خواستم هدایتم کنه و چقدر زیبا من فقط قدم بر میداشتم و اون قدم بعدی رو بهم میگفت

    اول یه خواب دیدم و تو خواب بهم گفته شد چیکار کنم، و رفتم دنبالش در طول مسیر یه شغل بهم پیشنهاد شد گفتم تا نتیجه کارم به ثمر بشینه مشغول این کار بشم و بیکار نباشم تا اینکه تو مدت 4 ماهی که تو شغل جدبدم بودم اول متوجه شدم کاری که پیگیرش بودم خیلی هزینه بر بود و سرمایه زیادی میخواست و من اون سرمایه رو نداشتم و دوم اینکه مجبور میشدم سالها رو سر کارم بایستم و نمیتونستم سفر برم و این مانع شد برای من

    تا اینکه تو شغل جدید که رفته بودم متوجه شدم به چه موضوعی علاقه دارم و با توکل به خدا رفتم سمتش اوایلش چالش داشتم چون خیلی بلد نبودم ولی خیلی مطالعه میکردم و آروم آروم خودم رو ارتقا دادم

    و الان بعد گذشت حدود 8 ماه خیلی راضی و خوشحالم و بینهایت شغلم رو دوست دارم و ازش لذت میبرم و این نکته رو بگم همه این اتفاقات زمانی افتاد که دوره عزت نفس رو گرفتم و روی عزت نفس خودم کار میکردم

    4_از سفرهام بگم که چقدر خداوند زیبا هدایتم میکنه و من میرم

    سال گذشته هفته آخر آبان ماه دقیقا یکسال پیش، خدا هدایتمون کرد اولین سفر خانوادگی خارج از کشور رفتیم و چقدر پر از زیبایی و درس بود برام

    بعد از اون با به دنیا اومدن خواهرزادم یه سفر رویایی به شهرمون رفتم و بعد 6 سال تجربه پاییز شهر زیبامون، تجربه جمع خانوادگی و بودن کنار خانوادم در شب یلدا بعد 6 سال

    5_استاد عزیزم، مریم جونم و دوستای من تو اهداف و برنامه های امسالم از خدا خواسته بودم سفر زیاد برم، هم با خانوادم هم با دوستام هم تنهایی و جالب اینکه خرداد ماه رفتم به شهرمون و یک تجربه بینظیر از سفر داشتم

    یه نکته مهمش این بود:

    شب قبل از سفرمون سر گرفتن بلیط هواپیما بین همسرم و من و دخترم یکم بحث شد و همسرم مردد بود اولش یکم عصبانی شدم بعد گفتم خدایا هر چی به خیر و صلاحمون هست همون بشه من اصراری ندارم و حتی چمدونم و خالی کردم و بعد ساعت 3 صبح همسرم بلیط گرفت و قرار بود من و دخترم بریم ولی اینقدر بلیط ارزون شد خودش هم گرفت و کاراش و به همکاراش سپرد و با ما اومد، اما نکته جالبش اینکه دقیقا 4 روز بعد اومدن ما زلزله های کیش شروع شد و جالبه اینکه اگه ما اون روز نیومده بودیم باید یه هفته صبر میکردیم چون تا هفته بعد پرواز نبود و ما هم تو زمان زلزله قطعا کیش بودیم، اما از اونجایی که وقتی رها میکنی و به خودش میسپاری و به قول مریم جون و استاد تو مدار اتفاقات بد نیستی خدا هدایتت میکنه به فضای بهتر، به جایی که آرامش داشته باشی

    من سفرم دوماه طول کشید و جالبه کل اون زمان زلزله من نبودم و وقتی برگشتم کیش دیگه زلزله ای نیومد

    حتی یکی از دوستانم که میدونه تو چه مسیری هستم بهم گفت ببین تو این شرایط که همه تو استرس هستن تو هدایت شدی به جایی که در آرامش هستی و داری لذت میبری

    این همون نکته ای بود که مریم جون از درسهای استاد گرفتن:

    وقتی با جایی هم مدار نباشی مهم نیست چقدر میخوای بری اونجا خداوند اجازه نمیده، دنیا دنیای هم مداری هست، شما جایی هستی که با اتفاقات اونجا هم مدار هستی

    و من عین این درس و تجربه کردم

    راستی من تو اون سفر هم باخانوادم سفر کردم، هم سفر دوستانه رو تجربه کردم و هم سفر تنهایی رو و بینظیر بود

    در جهان هر چیز چیزی جذب کرد،

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد

    6_اما بازم از هدایت خداوند بگم تقریبا دو هفته از سریال سفر به دور امریکا گذشته بود که یهویی یه سفر برام پیش اومد اولش نمیخواستم برم و گفتم اگه بلیط گیر اومد میرم و بعدش گفتم حالا که پیش اومده میرم و باز هم همزمانی هدایت الله بود، وقتی رفتم شهرمون دیدم خواهرم اسباب کشی داره و دست تنها بود با بچه کوچیک و از اونجایی که از شما یاد گرفتم و شعار زندگیم شده که من هم در زمان مناسب به مکان مناسب هدایت میشم، خدا هدایتم کرد که کنار خواهرم باشم و بهش عشق بدم و کمکش بکنم و همزمان پدرم که یه عمل کوچیکی داشت و شدیدا نگران بود تو اون روزا کنارش بودن و خوشحالم که در زمان مناسب در مکان مناسب بودم

    اینا هدایتهایی بود که بزرگتر بود، من از زمان آشنایی با شما همه زندگیم هدایته استاد عزیزم

    هر روز و هر لحظه صبح. که بیدار میشم ازش میخوام که خودش بهترینها رو برام رقم بزنه، بهم بگه و من قدم بردارم

    و چقدر زیبا به ما گفته میشه

    البته هنوز باید خیلی کار کنم، خیلی بیشتر اعتماد کنم، بیشتر رو باورهام کار کنم تا قویتر بشم تا به قول استاد :بتونم رو دوش خدا سواری کنم❤️❤️🙏

    هنوز خیلی جاها نمیتونم ذهنم و خاموش کنم و اذییتم میکنه ولی با تمرین حتما امکان پذیره، با دیدن هدایتهای کوچیک کوچیک،

    با گفتن خدایا ما رو تسلیم خودت کن

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    خدایا تنها تو هستی که قدرت داری، آگاهی داری و فقط خودت میتونی به ما قدرت و آگاهی بدی

    و نکته بسیار مهم که مریم جون گفتن:

    تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا حاصل کانون توجه ما و باورهای خودمون هست

    من صددرصد موافقم و هر جا میبینم حالم بد شده و نتایج یا شرایط بر وفق مرادم نیست به اطرافیان و خانوادم غر نمیزنم و سعی میکنم مشکل رو درون خودم و افکار خودم پیدا کنم

    از زمانی که انگشت اتهامم رو از دنیا و اطرافیانم برداشتم و تمرکزم رو روی خودم گذاشتم زندگیم بهشت شد و اینا رو اول مدیون خداوند زیباییها هستم و بعد دستان زیبای خداوند روی زمین که در حال حاضر استاد عزیزم و مریم جان هستن

    خدا حافظ و نگهدارتون باشه عزیزانم❤️❤️

    چقدر این پارک زیبا بود، چقدر این موزیک با این صحرای بی انتها قشنگ بود😍😍😍😍خدایا چقدر اشک ریختم از زیبایی و عظمت اونجا

    همزمان دیدن اون صحرا و دیدن این ساحل و دریای زیبا 🙏🙏😍

    خدایا شکرت برای این همزمانی ها

    برای این هدایت های زیبا و دیدن همزمان این همه زیبایی و درک این همه آگاهی🙏🙏❤️❤️

    استاد سپاسگزارم از شما، از مریم جون که اینقدر دقیق و زیبا همه نکته ها رو مینویسن و به ما هم انتقال میدن و به ما هم آموزش میدین❤️❤️🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    اعظم جم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2750 روز

    سلام به همه عزیزای دلم 😍استاد جانم چطور تشکر کنم که پاسخ این حد از سخاوت شما ومریم جونم باشه، که ما رو هر بار مهمون اون همه زیبایی میکنید و یکی از یکی دیوانه کننده تر، و این شنهای سفید و صحبت‌های ارزشمندتون که دیگه نور علی نور بود، هزار مرتبه شکر خدا برای وجود عزیزتون و این سفر الهیمون، هر چقدر از زیبایی اون شنهای سفید و اون مکان بهشتی بگم کم هست دیدن این فایل ها داره توی وجودم وابستگی مو به خانواده کم و کمتر میکنه و باعث میشه درخواستم رو برای دیدن دنیای زیبای خدا هر بار خالص تر به جهان ارسال کنم ، چقدر لذت بردم از صحبتهاتون در مورد خالق بودنمون و توجه به زیبایی ها که واقعا اصل و اساس همه چیزه و ما رو پر از آرامش و در صلح بودن با خودمون و همه اطرافیانمون میکنه، چقدر حسم خوبتر ه، چقدر توی این مدت با توجه به زیبایی های همسرم، دارم وجه خوبشو بیشتر و بیشتر میبینم، سپاسگذارتون هستم 💐استاد جانم در مورد یکی از هم زمانیهایی که برای من هم رخ داده در مورد دوره سلامتی بود قبل از اینکه من دوره رو شروع کنم یه مقدار نگران رزقم بودم و اینکه بیشتر غذام باید گوشت باشه، برای منی که یک عمر دلسوزی این و اونو کرده بودم و غذای بهتر رو به بقیه (فرزند، همسر، مهمان…) داده بودم برای منی که یک عمر ترس از نظر همسر و اطرافیان داشتم و مشرک بودم و خدا رو روزی رسانم نمیدیدم، برای منی که احساس لیاقت در وجودم کم بود، برای منی که از بچگی باور کمبود در وجودم رخنه کرده بودزندگی به این سبک غذایی کار راحتی نبود، اما خدا رو هزار مرتبه شکر از چند ماه قبل از شروع دوره روی دوره عزت نفس کار کرده بودم و آمادگی شروع دوره در وجودم ایجاد شده بود، حالا بگم از همزمانی، چند روز مونده بود به شروع دوره خداوند یه مرد رو که اصلا نمی‌شناختیمش و گوسفندهای زیاد داشت و هر جمعه گوسفند برای فروش سر می‌برید، اومده بود محل کار همسرم تا کاری رو براش انجام بده. و به همسرم در مورد شغلش گفته بود و گفته بود شما هر موقع گوشت گوسفند و جگر و… خواستی بگو تا خودم براتون بیاره و الحق که نسبت به جاهای دیگه هم قیمتش مناسب تر و هم گوشت بهتری داشت و من به راحتی غذای خوشمزه و لذیذمو به سبک دوره سلامتی هر روز میخورم و سپاسگذار خدای رزاقم هستم و به لطف خدا همسرم هم با اینکه خودش دوره رو رعایت نمیکنه اما همه چیز رو برای من با لطف و مهربانی تهیه میکنه و دستی از خدا شده، و این جادوی تمرکز بر زیبایی و خوبی آدمها و توجه نکردن به مسائل و مشکلات و اخبار و…. و تعریف نکردن از رفتارهای نا زیبای بقیه ست ، استاد هر چه دارم رو اول از خدا و بعد هم از شما دارم دستاتونو میبوسم به امید دیدار🤩😍😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    سلام اگه بخوام از اخرین هدایتی که به واسطه سفر به دور امریکا شدم براتون بگم اینه که اول صبح ،فایل قسمتی که شما در اب گرم تو هوای خنک شنا میکردید رو دیدم و واقعا لذت بردم و دلم میخواست اونجا باشم . ظهر دوستم یه تور رو معرفی کرد که داخل جنگل چشمه اب گرم و رودخانه داره . بقیه دوستانم گفتن که نریم خوش نمیگذره ، تا حالا با این جمع جایی نرفتیم و هزار تا دلیل که منطقی هم بودند. ولی من گفتم حتما میرم حتی اگه هیچ کدوم از شما نیاید ،تنها میرم چون این یه هدایت از طرف خداست . من و یکی از دوستانم رفتیم و همه چیز انقدر عالی بود و لذت بردیم و یه طبیعت زیبا رو دیدیم و یه جو خوب و دوستانه رو تجربه کردیم که وقتی برگشتیم همون دوستانی که خبر لذت بردن ما رو شنیده بودن همش پیگیری میکنن که تور بعدی کی هست و مقصدش کجاست . خداوند ما رو به بهترین ها هدایت کنه و ما رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مژگان فروردین گفته:
    مدت عضویت: 2337 روز

    سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان

    خیلی جالب بود و خیلی از این قسمت لذت بردم سپاسگزارم 🙏

    استاد عزیزم

    من از سال ٩۶ با شما توسط استادم آشنا شدم و تمام دوره هارو تهیه کردم و کار می کنم

    دخترهام هم کار میکنن دختر بزرگم با اینکه خیلی وابسته به خانواده بود دی ماه گذشته به کانادا مهاجرت کرد و مدتی که کاراشو می‌کرد و دوبار ریجکت شد اما باهم در مورد قوانین، باورها، زمزمه های شیطانی صحبت میکردیم و بالاخره ویزاش اومد و نمیدونید من چقدر سپاسگزاری از خداوند رو میکردم و توی ستاره قطبی ام می‌نوشتم و چقدر از خدا تشکر میکردم که استاد عباس منش رو دارم

    اما در مورد این فایل برای من هم جریانات عجیبی پیش اومد

    سه ماه پیش شدیدا نیاز به سفر داشتم ( من عاشق سفرم و اگر هردو سه ماهی نرم مریض میشم 😀😀اینم بیماری خوبیه 😍😍😍)

    به دخترم گفتم : بیا بریم کوش آداسی ( همسرم و پسرم درگیر کاراشون بودن و نمیتونستن بیان)

    خیلی راضی نبود چون تازه آیلتس داده بود و می‌خواست یک کار تحقیقاتی در کارخانه استادش برداره خلاصه از من اصرار و از ایشون انکار تا بالاخره راضی شد و همینکه در مورد هتل داشتیم سرچ میکردیم یکروز اومد خونه و گفت: پام پیچ خورده و درد میکنه

    دردسرتون ندم رفتیم دکتر و دکتر گفت: باید گچ بگیرید چون روی پا استخوان شکسته

    اولین چیزی که به سرم اومد این بود که فاتحه مسافرت خونده شد اما گفتم : نه اینجوری نگو

    مگر غیر از این که صبح به صبح مینویسی خدایا امروز در مسیر زندگی ام هدایتم کن پس این نشانه است و قراره هدایت بشی

    یکماه و نیم پا تو گچ بود و بالاخره بسلامتی گچ رو دکتر باز کرد و گفتم: بیا بریم کیش باز هم کمی مخالفت کرد و بالاخره راضی شد و باهم رفتیم کیش هتل داریوش

    استاد بهترین سفر عمرم رو توی این ۵ روز تجربه کردم هم برای من هم برای دخترم ( البته حدود ۵ ماهه که به هم قول دادیم فقط به زیبایی ها توجه کنیم و مراقب ورودی و خروجی هامون باشیم واگر یکنفر مون تخطی کرد بهم تذکر بدیم) الان یکماهه از برگشتمون از سفر میگذره و مدام به همدیگه میگیم چقدر سفر خوبی بود و جالب که معمولا بعد از بازکردن گچ همه چند روزی درد دارن اما سه یا چهار روز بعد ما رفتیم سفر و هیچ مشکلی نداشت

    یکروز با تاکسی هتل می‌خواستیم بریم جایی، وقتی سوار شدیم و مقصد رو گفتم ایشون که اصفهانی بود با لهجه شیرینش گفت : اگر راه ها رو باز کرده باشن

    من گفتم : مگر بسته است؟

    گفت : بخاطر اختشاشات دیشب

    گفتم: چی شده؟

    گفت ‌: مگر دیشب نفهمیدید چی شد؟ گفتم : نه

    گفت : ۴٠٠ نفر رو دستگیر کردند و تیراندازی شد و………

    گفتم : نه ما بی‌خبریم

    گفت : خانم چی زده بودی که متوجه نشدی 😄😄😄😄😄

    گفتم : جای شما خالی من و دخترم توی تراس اتاق چای هل دم کرده بودیم و می‌خوردیم و به دریا و زیبایی ها شب دریا نگاه میکردیم و گفت و گوی عالی داشتیم و صدای موسیقی کافی شاپ هتل همه جا بود و آهنگهای خوبی پخش می‌شد

    خندید و دیگه چیزی نگفت 😀😀

    همونجا گفتم: وقتی استاد میگه اگر ما هم مثل بقیه بخواهیم فکر کنیم همون نتیجه رو میگیریم پس باید متفاوت باشم 👌👌👌👌👌

    خدایا شکرت که بیدار شدم و تجربه های شیرین میکنم و استاد جون سپاسگزارم 🙏 🙏 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    الهه shirinmazar گفته:
    مدت عضویت: 1620 روز

    با سلام خدمت استاد بزرگوار وخوش تیپ ومریم خانم عزیزم🥰😇

    این همزمانی مبارک است ،منظورم کدام همزمانی است ،همان همزمانی که صبحی که از خواب بیدارمیشم درحالی که شب قبلش رو توی کویر ودر کنار شن زارها وماسه های روان کویر فردوس ودرقلب ایران بودم😃😍

    خداروشکر هزاران بار شکر میکنم که هرلحظه که استاد داشتند صحبت می‌کردند رو باتمام وجودم لمس واحساس میکردم

    حالامیخوام داستان رفتن خودم وخانواده روبه کویر بگم،من خیلی جاها مسافرت کردم از کنار کویر وشن زارهاش رد شدم ولی اینکه شبی رومخصوص دردل ماسه ها درکنار ستاره هاباشم رو نداشتم تااین که یک شب تصمیم گرفتیم که دل وبزنم به دریا وبا اینکه هوا سرد بود وفصل مسافرت نبود به یک مسافرت کوچک در دل ناشناخته ها بریم🥰

    دوست ومشتری شوهرم رضا ما ودعوت کرد که هر وقت اومدی فردوس من آشنا دارم وبیامن هم جات روردیف میکنم وهم میبرمت جاهای دیدنی کویر روبهت نشون میدم ماآگاهانه واینکه روی خداحساب کنیم باهاش تماس گرفتیم ولی نتونستیم باهاش تماسی داشته باشیم وگوشیش در دسترس نبود ویا جواب نمیداد🙂

    من توی گوگل چند جارو که نزدیک مشهد بود واقامتگاه بومگردی بود رو دیدم ویک جارو رزرو کردم باخانواده منظورم پدرومادر وخواهر وبرادر ودامادمون وفرزندانم راهی شدیم

    آخرین لحظه دوست همسرم زنگ زد وآدرس جایی روداد که رفتن به اونجا خیلی وقت میبرد ومازیاد وقت نداشتیم ،به امید خدا راه افتادیم ومطمئن بودم که خداماروهدایت میکنه وهر لحظه این روازش میخواستم وسط راه تصمیم همسرم وجمع عوض شد وتصمیم گرفتیم که به یک جای ناشناخته که همسرم هدایتی پیدا کرده بود بریم جایی که قبلا رزرو کرده بودیم روکنسل کردم وبه راه افتادیم

    توی راه یکم دودل بودم که نکنه این همه راه میریم جای خوبی نباشه ودر ضمن اولین باری بود که با دامادمون میرفتیم بیرون ونکته دیگه اینکه وقتی من تغییر کردم خانواده ام هم رفتارشون عوض شد من باخانواده ام به خاطر تغییر باورهام وافکار م خیلی به مشکل خوردم ولی جهان وخدا کمک کرد که همه چی به خوبی داره پیش میره ❤❤

    خلاصه قراربود ۳ساعت توی راه باشیم نزدیک ۶ساعت شد ولحظه به لحظه جاده خرابتر دلهره بیشتر وبرهوت بیشتر ومن هر لحظه داشتم به خداوهدایتش شک میکردم

    سعی میکردم آرام باشم تااینکه بالاخره رسیدیم

    🦋🦋💙🥰😍

    چه جای بکر وزیبایی ،چند تااقامتگاه وسط دل کویر ،مجهز ،حتی لوله کشی آب وگاز هم داشتند

    چقدر مهمان نواز وچقدر قیمت مناسب

    خدابرامون سوپرایز داشت ،گفت حالا که تااینکه اومدی میخوام بهت پاداش بدم ……یک کافه ون خیلی زیبا ومتحرک وسط دل کویر میخواست افتتاحیه خودش روجشن بگیره

    مسئولش میگفت مادوهفته است میخوایم جشن بگیریم ولی نشده گفتیم این هفته باید حتما جشنمون رو بر پا کنیم …..وای استاد چقدر خوشحال شدم به خاطر این همزمانی ،کنار رمل های بلند وزیبا ودر دل کویر چه جشنی برگزار شد چه گروه موسیقی عالی وکار درستی و چه خواننده خوش صدایی ….مادر من عاشق جاهای شلوغه واز اینکه باخودم آورده بودمش کویر استرس داشتم که نکنه حوصله اش سر بره ،…..ولی باوجود اون همه شادی وبزن وبکوب و انرژی مثبت یک لحظه لبخند از لبان همراهان من کاسته نشد پدر من ۶۳ سالشه رفت وسط ورقصید

    همسر من اصلا رقصیدن بلد نیست ولی آگاهانه رفت وسط وشروع به سپاس گذاری از خداوند کرد

    روز بعد نم بارون وهوای عالی همش منو یاد استاد مینداخت که در بهترین زمان ودر بهترین مکان وچه هوایی ،،،چه هوایی بهار شده بود انگار وسط پاییز سرد👌👌💥🥳🌈🌈💫

    نشد ستاره هارو خوب ببینیم به خاطر هوای ابری که البته من میدونستم ولی هزاران نعمت دیگه وجودداشت که سیر نمی‌شدیم از نوشیدنش، خدایا شکرت بابت قوانینت واستاد راهنما

    وهزاران همزمانی دیگه که برام از زمانی که قوانین روشناختم واینکه این همزمانی که بااین فایل شمابود هم خیلی برام معجزه وار زیبا بود واز اینکه حتی لحظه ای به خدا وهدایتش شک کردم از خودم خجالت کشیدم ولی درس عبرتی بود برام برای هدایت‌های بعدی

    خدایا شکرت ممنونم وسپاسگزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    الحمدالله رب العالمین

    به نام خدایی که رب و فرمانروای کل هستی و نیستی ست.

    سلام به دوتا عزیز همیشگیمون و این خانواده بسیار ارزشمندم

    دیشب احساسم بهم گفت که امروز کامنت این فایلو بذارم خب بذارید اولین نکته هدایتی و هماهنگی چند جانبه امروزم با این قسمت رو بگم

    من بخاطر انجام یسری کارها در شغلم مدتی ست که دارم یسری اقدامات و پیگیری هایی میکنم که بتونم هم به پیشرفت خودم در حرفه علاقمندیم کمک کنم هم اینکه مسائل یه عالمه افراد همکارهامو بتونم راحت تر کنم

    و در حال حاضر یکی از استان ها فعلا بیشتر از همه چندنفر از همکاران گرامی هستن دارن باهام ایجاد هماهنگی و حل مسائل میکنند که اتفاقا عموی من چندروز قبل بهم گفت من تا یه هفته دیگه میرم اصفهان میایی همراه من همون لحظه با خودم گفتم خدایا این نشونه ست و گفتم آره چرا که نه اتفاقا منم بیام هم از سفر لذت ببرم هم همکارانم رو اونجا ملاقات کنم با هم مشورت کنیم

    چونکه من خودم استان کرمان هستم

    و امروز که عمو جونم دوباره منو دید گفت بذار‌ چندروز دیگه میریم اصفهان مطمئن باش چنان سفری باشه که همیشه لذتش در ذهنت بمونه میخوام تا این حد لذت ببریم

    همون موقع این قسمت از این فایل اومد در ذهنم که استاد شما میگی این سفر یکی از بهترین لذت های زندگیمه

    میبینید خدایا شکرت به هرچه توجه کنی و درموردش صحبت کنی همون جنس تجربه هام وارد زندگیت میشه

    هرچند که تا الان هرجا با عمو جونم رفتیم برامون خوش گذشته چونکه یه ادم خوش و سپاسگذاره و همیشه به من میگه عمو من همیشه زیاد بهت افتخار میکنم 🥰🤗

    منم بهش میگم منم بهت افتخار میکنم از اینکه همیشه اینقدر خواهان شادابی و سپاسگذاری هستی👍👏😍

    خب حالا یه نکته دیگه از این فایل رو بگم استاد اینکه شما قصد داشتین همین چند وقت پیش بیایید ایران حقیقتا یه خورده بفکر فرو رفتم که واقعا خیلی از زمان های موعود در موضوعات مختلف ممکنه زود فرا برسه اما خودت حالیت نشه و از همون لحظه با خودم گفتم خدایا من به خودم تعهد میدم که اینقدر با ایمان و باور و تعهد هزار برابر به این مسیر ادامه میدم که هرزمان چه استاد اومد ایران چه من رفتم آمریکا اینقدر رشد و پیشرفت کرده باشم که با دست بسیار پر و رضایت با استاد عزیز ملاقات کنم

    و واقعا این نام بر این قسمت لیاقتش هم هست که خداوند داره هدایت میکنه در هر لحظه اما کیه که بشنوه

    و چقدر استاد شما رو درک میکنم از اینکه. به اون نشانه توجه و ایمان آوردید که خداوند میگه فعلا زمانش نیست که شما بخواهید برید و اینقدر این الگو رو در زندگی تکرار کردید که تا زمانی که به مقصد نرسیدید حرفی ازش نزنید چونکه مخواهید خداوند خودش هر لحظه کارهارو انجام بده بعد در زمان رسیدن به مقصد اونایی که باید بفهمند میفهمند و به هرکی هم نیاز باشه اطلاع میدین

    و واقعا منم این مدت که همه توجه به این اوضاعی که در کشور رخ داد میکردن و هنوز هم توجه میکنند من اصلا هیچ علاقه ای نداشتم که بخوام بشنوم یا حرف بزنم چونکه اینو درک میکنم با این نوع توجهات و صحبتها باعث میشه آدم چه سم هایی در ذهن خودش داره پخش میکنه اما متاسفانه اکثر مردم بخصوص کشور ما بیشتر عمرشونو با همچین ورودی های مسموم دارند سپری میکنند اما من همیشه میگن خدایا ممنونتم از اینکه منو هدایت کردی که در مسیری جدا از اکثریت جامعه باشم و فقط نعمتها و هدایتهای سپاسگذارانه و زیبایی و خدایی رو تجربه کنم و اصلا کار ندارم حتی اگر نزدیکترین اعضای خانواده ام بخواهد از اون اکثریت جامعه باشند من فقط در این مسیری که خداوند هدایتم کرده حرکت میکنم که زندگی ای سرشار از زیبایی و عظمت خدایی باشه،،

    هرچند که خیلی ها حتی ورودی های جسمی که تشخیصش خیلی راحت تر از ورودی های ذهنی ست اما در همونم یه عالمه ورودی های نامناسب میدن،

    خدای من ببین عجب شن های سفید و آرد صفتی بقول شما استاد واقعا آدم فکر میکنه اینا برف هستند بسکه سفید و زیبا هستند وقتی جلو دوربین نشستید با یه فضای بسیار ساکت و ملکوتی که فقط جایی ست برا مراقبه و یوگا کردن واقعا برا من همش نمادی از بهشت در مقابل چشمهام تصویر میشد همش فکر میکردم خارج از این دنیا هستیم بسکه فضای مثبت،ملکوتی،و بهشت گونه ست،

    آدمهایی که هرچقدر دنبال جنگ هستند جهان هستی اونارو خدایت میکنه به جنگ بیشتر:

    واقعا هم همینطور خیلی ساده ست چونکه اولا هممون الگوهای مختلف رو اطرافمون دیدیم من خودم هزاران بار دیدم از اطرافیان و اقوام خودم هستند که تعدادشون هم کم‌ نیست اما یسری شون از بقیه بیشترند اینا اوضاع خوب باشه میگن بده ،بد باشه میگن بده،قبلا خوب بود الان بده ،اوضاع بدتر بشه اینا میگن قبلا بهتر بود الان بدتره و بعد هم بدتر میشه اگر بهتر از قبلا و هرزمان دیگه هم بشه بازم اینا میگن بده😆😆😆😆😆

    خب مانند صحبتهای این قسمت جواب این نوع دیدگاه ها خیلی ساده ست چون وقتی کسی داره میگه بده یعنی اون همیشه دنبال نکات منفی میگرده و جهان هم طبق جنس فرکانسش بهش نشون میده و مهم نیست که چقدر اوضاع خوب باشه واقعا الان بهتر درک میکنم که چقدر از انسان ها در توهمات دارن زندگی میکنند چونکه فکر میکنند اوضاع همیشه سخته و بدتر میشه ولی دقیقا اونا دارن برعکس فکر میکنند چونکه زندگی هرروز داره از همه لحاظ ساده تر و راحت تر میشه چونکه وقتی نگاه میکنیم به سیستم انجام شغل ها و تنوع شغل میبینی خدای من چقدر همه چیز ساده تر و لذتبخش تر و فراوان تر شده خدای من چطور خیلی از آدمها دارن برعکس فکر میکنند یه زمانی اگر میخواستی یه پیغام به شهر دیگه ببری چندروز طول میکشید اما ما که اینجا چندهزار نفر هستیم هرروز و هرساعت داریم باهمدیگه حرف میزنیم و کلی بهمدیگه کمک میکنیم که چطور در زندگیمون پیشرفت کنیم،،

    چی از این بهتر واقعا اونم رایگان خدای من این خودش چقدر نعمت بزرگی ست

    نکته زیبا و آموزنده دیگه اینکه استاد شما برا هر مکان در سفرهاتون برنامه های از قبل تعیین شده ندارید منم الان اکثر سفرهام همینطورم اصلا نمیام تعین کنم خب من میرم اونجا اونکارو میکنم،فلان روز و فلان ساعت اونجا میرم و حتما اونکارو میکنم

    میگم نععع خدایا من میخواهم یه همچین لذتهایی از سفرم ببرم دیگه من هیچی نمیدونم چونکه من از مسیر و اتفاقات و هدایت های مسیر الان هیچی نمیدونم خودت بهتر از هرکسی میدونی پس من حرکت میکنم خودت بقیه کارهارو انجام میدی و از اونجایی هم که من فقط به این نوع اتفاقات توجه میکنم که فقط باعث لذت و یادگیری بیشتر در من میشه پس من مطمئنم خودت به بهترینها هم هدایتم میکنی

    مانند همین سفر چندروزه به اصفهان رو که در پیش دارم امروز ذهنم داشت بهم میگفت خب تو باید بری اونجا اونکارو انجام بدی اگر فلان کار فلان اتفاق بیفته میخوای چکارکنی یهو بخودم اومدم گفتم چرا داری همینطور برا خودت حرافی میکنی خدا خودش میدونه من چگونه اتفاقات و لذت هایی رو دوست دارم اما دیگه از چگونگی دقیق چه مکان ها و بقیه رو من که نمیدونم خدا خودش میدونه و انجام میده پس سجاد جان لطفا خودتو نده دست این حرافی کردنهای ذهنی بخواد از الان برات نقشه کشی کنه بلکه فقط خودتو بسپار به هدایت الهی این گزینه بهترین انتخابه،،

    بازم نکات توجه به زیبایی ها:

    یکی از اقوامم هست به دلیل اینکه به سبک خودش زندگی میکنه خیلی از اقواممون خیلی اوقات غیبتشو میکنند اما من همیشه که نتونستم ولی اغلب به نکات مثبتش توجه کردم با اینکه با خیلی ها اصلا خوب نیست اما هرزمان منو میبینه با روی خوش و خنده رو بودن احوالپرسی میکنه و همیشه به من احترام میذاره،،

    توجه و اعتماد کردن به پیام های الهی و سپردن خود به جریان هدایت الهی

    وقتی استاد میگی من اون نشونه رو دیدم و گفتم خدایا یعنی داری به من میگی الان به ایران نرو

    و من یاد یکی از تجربه های یکسال قبل خودم افتادم: ببینید واقعا خیلی اوقات ما برا تشخیص انجام دادن یا انجام ندادن یه کاری حتی نیاز به نشانه و الهامات خاصی هم نداریم بلکه قبل از همه اینها احساس درونی مون داره بهمون میگه عزیز من نعع اگه به منی که در قلبت وجود دارم میگم نعع خب در همچین مواقع هایی ما باید بهش اعتماد کنیم

    خب من تجربه خودمو بگم

    دقیقا یکسال قبل من به اصرار یکی از اقوام و و همچنین تمام فامیل و خانواده منو معرفی کردن به یه خانواده برا دخترشون و اون دختر هم خودش خیلی مشتاق و راضی بود و به من گفت من با تمام شرایط تو کاملا اوکی هستم و هم خودش هم خانواده ش انسانهای بسیار متشخص و درستکار بودن و تمام افراد فامیل و اطرافیان من تاییدش کردن و گفتن سجاد ببین آدمی بهتر از این برات پیدا نمیشه😁😆

    و از لحاظ منطقی من در 95 درصد احتمال دلیل مخالفتی نداشتم اما همون روز اول این احساس درونم همش بهم میگفت سجاد نعع نعع نعع و منم گفتم چشم و گفتم نعع به عالمه مقاومت و مخالفت از همه اطرافیانم شد اما من به قلبم گوش کردم و گفتم خدایا چونکه من همیشه به تو اعتماد کامل دارم نه غیر تو و اگر هم به کسی اعتماد داشته باشم به این دلیله که اون از طرف تو هست

    واقعا از اون روز به بعد هرزمان یاد اون تصمیمم میفتم هزار بار میگم خدایا شکرت از اینکه تونستم به خودت اعتماد کنم نه به دلیل های منطقی آدمها که اغلب هم اشتباهن واقعا بخاطر این موضوع همیشه میگم خدایا شکرت خدایا ممنونتم از اینکه همیشه داری مسیرها و بهمون میگی و نشون میدی اما چقدر خوبه ما هم بتونیم ببینیم،بشنویم و ایمان داشته باشیم و اعتماد کنیم به خودت

    واقعا این نوع قدم برداشتن و عمل کردن زیباترین و پایدار ترین نتایج رو داره،

    بقول شما استاد ذهن ما چیه فقط چهارتا ورودی ست دیگه هیچی اما این قدرت روح‌ ما هست که همه‌چیزو‌ میدونه قدرت مطلقه چونکه جنسش از جنس خداست

    خدا برای همه ست اما ممکنه همه برای خدا نباشند چونکه خداوند آماده برای همه ست اما خیلی ها پیام خدا رو قبول نمیکنند و به غیر خدا تکیه میکنند،،

    خدایا همینکه یکی از عملکردهای اعتماد من به تو متعلق به یکسال قبل هست اما هربار با یادآوری کردنش برا خودم باعث میشه بیشتر به کلام و هدایت خداوند اعتماد کنم و تسلیم درگاه اون باشم نه غیر اون و شرایط

    هرچند طی این مدت خیلی قدم هایی که تونستم تسلیم هدایت الهی باشم رو تجربه کردم اما چونکه اون یکی از خواسته های مهم در زندگیم هست نسبت به خیلی از موضوعات احساس بیشتری رو در وجودم بیدار میکنه،،

    ملکا ذکر تو گویم

    که تو پاکی و خدایی

    واقعا هم همینطوره وقتی به این فکر میکنم که با چه عظمتی طرف هستم اصلا مغزم از شدت این عظمت هنگ میکنه آخه خیلی از ما ممکنه خیلی اوقات نمیدونم در اندرخم کدوم کوچه هستیم که هنوز با وجود همچین عظمتی اما میریم در خواب غفلتی که فقط باعث محروم کردن مون از خود اصل مون و مقدس مون میشه،،

    اما غافل از اینکه کسی هست که بدون داشتن زن و جفت خاص

    و بدون خور و خفت

    همیشه و هرلحظه در هر مکان هی و حاضره برا اجابت درخواستهای ما البته مانند همیشه اینارو اول از همه دارم به خودم میگم چونکه اینروزها هرچقدر بیشتر دارم خودمو میشناسم بیشتر پی به ایرادها و اشتباهاتم میبرم

    و واقعا هرروز بصورت واقعی بیشتر اینو فقط نمیگم بلکه درک میکنم که من هیچی نمیدونم‌ و بلد نیستم واقعا دارم میگم نه تظاهر کنم

    خدایا اینقدر به من یاد بده و بدونم که هرروز بیشتر اینو درک کنم که من هبچی نمیدونم

    خدایا ما را به راه راست راه کسانی که در راه عشق ،نعمت،لذت قرار دادی هدایت کن راه کسانی که فرکانس های مثبت و زیبایی ها و اصل ،توحید و عباسمنشی انتخاب کردند،

    نه کسانی که فرکانس غضب شدگان و منفی رو انتخاب کردند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3588 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    امشب هم در ادامه روند عمل به ایده ای الهامیم

    میخام یه آیه دیگه از قرآن رو از زبون کتابی قرآن

    بیارمش به زبون خودمونی که فهمش ساده تر باشه

    امیدوارم امشب به یه آیه چالشی و سدشکن هدایت بشم

    الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ‎﴿۴۶ الکهف﴾‏

    مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگی دنیا هستند، ولی اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آنها نیکوتر است. (۴۶)

    خیلی خوبه این آیه

    آیه ای که به دلم افتاد که اینو انتخاب کنم

    یادم توی یکی از فایل های دوازده قدم

    استاد اشاره میکنه به اینکه من هرچی پول میومد توی حسابم

    میرفتم ملک میخریدم

    حتی توی آمریکا هم ملک میخریدم

    از ترس اینکه نکنه از دستش بدم نکنه این پوله رو یه جوری خراب کنم

    با اینکه اونقدر روی باورهاش کار کرده بوده

    و این همه ام نتیجه داشته

    و حتی آمریکا بوده

    و هدایت شده بوده به این حد از نعمت

    این باگ بزرگ رو داشته

    و باعث میشده از پولش لذت نبره

    در عین حال میترسیده از اینکه این پول رو از دست بده

    بعد خود استاد میگه که من اومدم این باور را تغیر دادم

    و گفتم من پول رو واسه همین الان میخام

    میخام الان ازش لذت ببریم

    اگه ازش لذت ببرم

    و باورش داشته باشم فراوانی رو

    باور داشته باشم که میاد

    بازم این اتفاق بخوای نخوای میوفته

    و همینطور برعکسش

    اگه کوه ثروتم داشته باشی

    ولی باور کمبود داشته باشی همه اون ثروت ها میره و خرج الکی میشه

    اما این آیه

    اگه من ده سال پیش این آیه رو میخوندم

    با توجه به دیدگاه مذهبی که داشتم

    میگفتم که خدا داره میگه که این پول و ثروت که خوب نیس

    بچسبین به اون دنیا

    بچسبین به نماز و عبادت های الکی

    به دولا راست شدنا

    نمیگم همه نمازهاشون الکیه

    ولی خودم از اون دسته ای بودم که مدتها از این نمازهای الا کلنگی میخنوندم

    تصور من دقیقا این بود که

    عبادت کنید

    فرشته خوبه روی دوش راستتون براتون کلی کار نیک با همین نمازها مینویسه

    ولی وقتی که قرآنو میخونی آدم کیف میکنه

    جدی استاد راست میگه آ

    که میگه این قرآن منطقیه

    که میگه این قرآن با اون دینی که به ما گفتن متفاوته

    که اصن خیلی جاها ما دقیقا برعکس این کتاب عمل میکنیم

    واقعا وقتی ریشه ای میای قرآنو مطالعه میکنی

    و به این حقیقت میرسی که اون خدایی که تو رو آفریده

    مگه این قرآنو غیر از این فرستاده که تو هدایت بشی؟

    مگه غیر از اینکه این قرآن اومده که تو بهتر زندگی کنی؟

    مگه این قرآن دستور العمل زندگی ما نیست؟ ( مثل همون دفترچه ای که کنار وسیله برقی هایی که میخریم هست)

    مگه غیر از اینکه این قرآن داره راه سعادت هم توی این دنیا هم توی اون دنیا رو نشون میده؟

    مگه خدای ما وهاب نیست؟ وهاب به کی میگن؟ به کسی که بی نهایت میبخشه یعنی چه قدر؟ در اون حدی که سلیمان خدا رو خطاب میکنه تو وهابی! از سلیمان توی مال و ثروت توی کل تاریخ بالاتر داریم؟

    اون که سلیمان بوده از خدا خواسته از طریق همین قرآن پیش رفته از راه روش ابراهیم رفته جلو

    چرا ما نریم؟

    وقتی اینقدر قشنگ خدا هدایتمون کرده خدا این قرآن رو گذاشته توی کاسه مون و گفته برید جلو فقط طبق این عمل کنید هم این دنیا رو دارین هم اون دنیا رو

    خب چرا یکی مثل من نباید عمل کنه

    و خیلی خوبه این دنیا

    خیلی نظمش قشنگه

    خیلی حال دلمو خوب میکنه

    اما برسیم به آیه:

    خدا چی میگه؟

    چیزی که من میفهمم از این آیه

    میگه آقا این دنیا فرزند داشتن و مال و ثروت زیبایی این دنیاس ( چیزی که میتونه هم باعث رفتنت به بهشت بشه هم باعث رفتن به جهنم) ولی اینا ملاک نیس

    نچسب به اینا

    اگه جایی دیدی رفت

    دنبالش ندو

    اون چیزی که اینا رو واسه تو آورده

    اون ذهنیت تو

    اون باورهای تو

    و از اینا فراوونه

    از اینا خیلی هست

    تویی که ارزشمندی

    تویی که جانشین من روی زمنی

    تویی که اشرف مخلوقاتی

    تویی که من برات آنچه در آسمونها و زمین مسخره تو کردم برای تو رامش کردم

    این تویی که باعث اینایی

    پس به اینا نچسب

    توی روی باورهات کار کن

    اینا هر چی اومدو رفت اصن مهم نیس

    فدای سرت

    یاد اون حرف استاد میوفتم که میگه

    من دیگه مدتهاس درگیر این نیستم که چه قدر پول واسم میاد درآمدم چه قدر شده

    به خودم میگم اگه من دارم روی خودم کار میکنم پس قطعا اتفاقات خوب میوفته

    چرا خودمو درگیر عدد و رقم کنم

    یادمون باشه که:

    اگه فرزندتو از دست دادی

    درگیرش نشو

    اون یکی از نعمتهات بوده

    اون چیزی که برای تو میمونه سر بلند اومدن از این امتحاناس

    اگه مالی رو از دست دادی

    تو ام با اون ماله از دست نرو

    اگه احساست خوب باشه

    به سر سال نکشیده

    صد برابر بیشتر و بهترشو واست میارم

    و یادت باشه

    روی این مال و فرزندات حساب باز نکن

    روی اون خدایی حساب باز کن که اینا رو واست آورده

    روی اون باوری حساب کن که باعث شده این نتیجه رو از این سیستم بگیری

    امیدوارم که بتونم خودم به این آگاهیی ها عمل کنم و نشم مثل اون منافق هایی که زمان پیامبر میومدن میگفتن ما پیرو تو هستیم ولی در نهان کار خودشون رو میکردن طبق باورهای خودشون عمل میکردن

    دوستون دارم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    زینب سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1782 روز

    چطور خداشمارو هدایت کرد وقتی شما تسلیم شدید وقتی شما آرام شدید؟

    پارسال برای پاگذاشتندروی ترسهام تنهایی رفتم سفر به یه جای تقریبا دور

    وبنابه دلایلی فقط دوروز میتونستم تو اون شهر بمونم

    موقع برگشت وقتی رسیدم به ترمینال،گفتن بلیط برای امروز نداریم وبرید فردا بیاید (اینم بگم که به همه دادوبیداد میکردن که آقا نداریم خستمون کردید برید دیگه ولی به من درکمال احترام گفتن نداریم )من شوکه شدم اما فورا کنترل ذهن کردم قلبم گفت یه چند لحظه همین جا بشین داخل ترمینال گفتم باشه قلبم بازگفت من آوردمت خودم میبرمت ،میدونستم خدا ایمانم رو ضایع نمیکنه وبه شجاعان پاداش میده ولی نمیدونستم چطوری فقط میدونستم که نباید ازاون در خارج بشم

    باورتون نمیشه

    مسیول ترمینال که صاحب اصلی اونجا بود اومد درگوشم گفت:« بهت بلیط میدم بخاطر آرامشت»🥺

    تازه جالب اینجاست موقع سوارشدن به اتوبوس بامن اومد داخل وکلی اینوراونوکرد که یه صندلیِ تک بهم بیوفته وراحت باشم

    جالبتر اینه بعد نیم ساعت بهم زنگ زد وکلی معذرت خواهی کرد که تروخدا ببخشید نتونستم صندلی های جلوتر برات جابازکنم و…

    من هنگ شدم وفقط میگفتم خدایا این تویی ،این تویی که هوامو داری ،آخه چقدر تو بزرگی واجابت میکنی وقتی ایمان بندت رو میبینی که صاحب ترمینال که یه پیرمرد ثروتمند بااون همه دبدبه وکبکبه بیاد این کارهارو واسه من بکنه

    اینجا یکی از جاهایی بود که به وضوح هدابت خداوند رو فهمیدم درست وقتی که باایمان رفتم وپاروی ترسم گذاشتم

    استاد عاشقتم با تمام احساسم ازتون سپاسگذارم که این شکل زندگی کردن رو عملی کردید نتیجه گرفتید وبه ماهایی که درمدارش بودیم یاد دادید 🙏❤️

    ممنونم از خانم شایسته عزیزدل واسه همه چی

    دوستون دارم ❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    آدرینا باباپور گفته:
    مدت عضویت: 1558 روز

    هدایت ها زیاد بوده ،من روشون تمرکز نکردم و کلا ههمیشه گفتم اینکه چیزی نیست، و بعد اون وقایع به خصوص رو یادم رفته اما میتونم حس یه تپه و کوهی از هدایت ها بوده تا الان و فقط میدونم وجود داشتن و لی دقیق یادم نمیاد چی بوده، اما فقط در طول همین هفته، من اروم اروم از اول هفته تا وسط هفته بسیار به اسکیت برد علاقه مند شدم، یعنی این علاقه سه چهار روزه شکل گرفت با هدایت هایی که بعدش توی یوتیوب هی دیدم و دیدم و دیدم و جالب تر شد… و بعد تو دیجی کالا چک کردم و بعد اسکیت برد مناسب رو پیدا کردم و اضافه کردم به سبد خرید و من که پولشو نداشتم اما انقدر جدی باهاش برخورد میکردم و علاقم و تخیلش نمیزاشت بگم حالا بعدا تا پولش جور بشه… و خیلی جدی بهش فک میکردم، حتی پیدا شدن اونم تو دیجی کالا هدایتی بود و تو سرچ اول کلا نبود که کاملا مناسب بود هم قیمت و هم بقیه ویژگی هاش ، خلاصه اینکه من تو ذهنم نگفتم خب پولش زیاده پس اصن جدی بهش فک نکنم، جدی فک کردم، مث زمانی که دارم به کالایی فک میکنم که تمام شرایط فراهم شدندش فراهم هست، و شد، و شد، پولش خیلی راحت و مسخره، بسیار راحت و راحتتت، جور شد و الان سفارش تو راهه و دو روز دیگه میرسه، یعنی در طی یه هفته این شکل گرفت و انقدر یه راه لذت فکری قوی برای من شد، فک کردن به استفاده از این که هم اینو برای من بوجود اورد و هم من یه فکری داشتم که عمق لذتش از میانگین عمق لذت های فکری من بیشتر بود، یعنی من اگه به خواسته ای فکر میکردم داشتم با ایمان و امیدواری بیشتری فکر میکردم و اینو من از خدا خواسته بودم که تو این قسمت لول روحیم رو افزایش بده و وقتی دارم یه چیزی رو میخوام مث قبلنا همونقدر امیدوار و با لذت باشه، این خواسته عزیز هدایت بود، از جنبه های مختلف روحی من رو ارتقا داد و استارت راه های فکری لذت بخش دیگه ای بود که از اول هفته تا الان، من ازاد تر فک میکنم ، به خودم بیشتر اجازه میدم به خوش گذروندن فک کنم، شاید یکم مسخره باشه که همه اینا فقط به واسطه پروروندن یه خواسته کوچیک ( اونم پروروندن اون خواسته نه داشتنش) اما شد واقعا ، و یه سری محدودیت های خیلی نزدیک و اذیت کننده من تو ذهنم ریخت و الان انقدر اروم شدم روحا که اصن دیدن سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت بالاخره برای من لذت بخش و مفید و موثر شد، و من نشستم نگاه کردم و بعد الان انقدر هماهنگ شدم با خودم که اصن قبول کنم که بنویسم اینجا فارغ از اینکه کی قرار بخونه، خدارشکر واقعا

    پول اسکیت برد که جور شد ، دیشب داشتم با خودم و با یکی حرف میزدم درمورد اینکه چقدر زود شد، چقدر راحت ، بعد یاد چیزای دیگه ای که تو امسال همنقدر راحت اتفاق افتاد افتادم و رفتم دیدم و شمردم ، دیدم همچین کم هم نبوده، اون مسیر های ذهنی دیشب، منو رو متقاعد کرد که یه تصمیم دیگه که مدتیه ، خدا میگه انجام بده، در بد ترین حالت نمیشه اما همینکه تو شجاعت کردی و انجام دادی، یعنی در فلان و فلان و فلان زمینه رشد کردی و فقط انجام این کار و نه قبول شدنش، بسیااار برای تو ضروریه، و من روز هاست که داشتم سعی میکردم ترسامو بزارم کنار ولی زورم نمیرسید و با بهونه های دیگه مث اینکه الان خوابم میاد حالا بخوابم بیدار میشم میفرستم.. یا اینکه الان فلان کار واجب تره، اونو انجام بدم میفرستم، و… با این بهونه ها هی فرار میکردم و با اینکه واقعا واضح خدا با من صحبت میکرد و میگفت که چقدر انجام این ضروریه اما من انجام نمی دادم تا اینکه بالاخره دیشب بعد اون فکر هایی که بعد سفارش اسکیت برد بهشون هدایت شدم ، اومدن و من کم کم نرم شدم و بالاخره انجامش دادم!

    همه اینا در ظاهر بسیااااااار کار های کوچکی در ذهن دیگران هست و مقیاس ذهنی ما ، ناخودآگاه سعی میکنه با مقیاس ذهنی بقیه مطابق باشه اما اگر من میگفتم مثلا اون کار کار کوچیکیه و خودم رو گول میزدم که ترسی از انجامش ندارم، اولین بهونه ذهن من میشد اینکه حالا اصن انجام دادن و ندادنش مهم نیست، پس ولش کن، اما خب دوست عزیز مغز ، اگه انجام دادن و ندادنش مهم نیست، پس این ترسی که از انجامش داری چیه و اگه راست میگی انجامش بده، حتی کوچک، باید از همین ترسای به ظاهر کوچیک شروع کنیم چون ظاهرشون کوچیکه و دوم اینکه دقیقا با رفع این ترسا میشه ترس گنده ها رو زد کنار و اولین پله همین ریز هاست، که البته به ظاهر کوچکند و به همین دلیل بهش اهمیت نمیدیم.

    تو همین هفته هم خیلی چیزای دیگه هم بود که کوچک تر بود اما واضح اما اینا اصلیاش بود، خانم شایسته و استاد عباسمنش، انقدر روی این دیدن و نشانه ها و هدایت در فایل های مختلف تمرکز داشتید، من نسبت به قبلم، قشنگ میبینم که ناخودآگاه بسیار بیشتر حتی از ریز ریز نشانه ها مغزم نمیگذره و حتی به هدایت های ریز ریز هم توجه میکنه و بعد توجه من اینا رو بسیار بیشتر کرده نسبت به قبل و واقعا واقعا و واقعا سپاسگزارم بابت اینکه اینقدر خوب و پاک و خالص تصمیم گرفتید زندگی کنید و انقدر فضای خالصی رو در ابعاد بسیار بزرگ بوجود بیارید، این سایت و این فضای خالص که محصول اون میزان خالص شدنی هست که در درون خودتون بوجود اوردید،کمیت و کیفیت بسیاار زیاد در کنار هم به صورت عملی و واضح و هشدار دهنده و تلنگر واری هست و یکی از مهم ترین چیزا تو این چند روز، وقتی حسادت رو کنار گذاشتم این بود که میشود، میشود که انقدر خالص زندگی کرد، میشود انقدر متفاوت بود در ابعاد وسیع با ادمای های بسیار متفاوت، متفاوت از ریشه، و میشه بسیار بسیار فراتر از ادم هایی که تا الان بودن رفت، اقای عباسمنش واقعا سپاسگزارم که واقعا خوب زندگی کردید و هیچ چیزی برای من مهم تر این نبود که یه ادم بتونه انقدر خوب باشه و خوبی رو درخواست کرده باشه و اجازه داده باشه که خوبی درش شکل بگیره و تمام این ها در یک فضایی به شکل این سایت، با دیگران به اشتراک گذاشته بشه اما انقدر از ریشه درست اومده باشه بالا این ساختمون که افراد در حد بسیار قابل توجهی به اون ادم شرک نمی ورزند، این بسیار برای من مهم بوده، همیشه اگر کسی خوب و محبوب بوده و موفق( در ادم هایی که من تا الان دیدم) همیشه افراد زیادی شرک می ورزیدند با اون ادم و هم خود اون ادم و هم بقیه، چیز هایی از خدا رو به اون ادم نسبت میدادن اما شما فضایی رو برای خودتون ساختید که هم خودتون درستید و کردیت ها رو میدونید باید به کی بدید و برای خودتون قوانینی دارید فارغ از انچه بقیه چی فکر میکنن(که تا اینجاش برا من باور پذیر بود به سختی ) اما اینکه ادم هایی در اینجا جمع هستن و هدایت شدند که به شما شرک نمی ورزند، یعنی افراد در مواجه با این سایت دو حات داره، یا انقدر اگاهی ها عمیقه که فرد وجودش نمیکشه و اصن وارد این فضای سالم نمیشه و یا افرادی هستن که یه حداقل هایی رو میتونن حس کن، و اگر کسی اون حداقل اگاهی ها رو میتونه حس کنه ، اگاهیی ها جوری هستن که پس اون فرد یه شرک ورزی اولیه ای که در همه جا هست رو نمیورزه، و اینکه یه همچین اگاهیی های متفاوتی و یه همچین جنس متفاوتی از جوامع انقدر قوی و در دسترس همگان، انقدر قدرت گرفته ، نه به این عل که اگاهیی ها بسیار طلا بودند، پس این مجموعه میاد بالا، بلکه صاحب تصمیم گیری این مجموعه از نیروی برتر کمک گرفته و من فک میکنم اگر کسی اموزه های شیطان رو هم میخواست منتشر کنه خالص، اما همنقدر خودشو به خدا سپرده بود، خدا بازم همنقدر به اون قدرت میداد تا شرایط رو فراهم کنه برای کسانی که اون شرایط رو درخواست میکنن، حتی اگه فضای بزرگ و خالصی برای یادگیری اصول بدبخت شدن باشه، در کل ممنونم که انقدر متفاوت تصمیم گرفتید راهتون رو پیش برید و قدرت بگیرید و الگویی بشید که میشود بسیار متقاوت و خالص رفت و بسیار هم قدرت گرفت وقتی با قانون اصلی بیای زندگی رو حل کنی و به حرف قلبت گوش کنی و اون میتونه تو رو خالص کنه در تمام زنمان هایی که چیز های اشتباه زیادی رو در خودت میبینی و اون میتونه ، بهت هم داره میگه که میتونه و داره تو صورتت داد میزنه که اقا من میتونمممم، نپرس چطور ، اصن به راهش فک نکن، من همونیم که تو در تمام زندگیت میتونستی بهش اعتماد کنی ، اعتماد کن و من درستت میکنم من شکلت میدم و من ارومت میکنم ، من راضیت میکنم، من دارم میگم ، هر روز و هر جور دارم بهت میگم، تسلیم شو…

    این سایتم یکی از هزاران راه ، این افراد هم یکی از بی نهایت نفرات و راه های خدا، استاد

    واقعا تبریک میگم

    و خانم شایسته بسیار بسیار بسیار چیزا ها از طریق شما به من رسید ، چه به عنوان یک زن که بسیار کانفیدنت و با عزت نفسه و چطور در صلح و ارامش رفتار میکنه، چه از این لحاظ که چطور میشه از ادم دیگری چیز های بسیار زیادی به شما اهدا بشه و خدا از طریق یک نفر نعمت ها و اگاهی های زیادی رو وارد کنه به زندگیتون و شما میدونید که اونا از طرف خداست و اون فرد وسیلس و انقدر درست و سالم برخورد میکنید که مثلا من خودم رو جاتوتن میزارم میگم خوب تو رو در وایسی نمی مون با طرف؟! که خب این همه اگاهی از یه نفر به تو میرسه و خب طرف ناخودآگاه از تو رفتار شرک گونه ای رو انتظار میتونه داشته باشه اما تو درست رفتار میکنی و میدونی که منبع کجاست، هم شما خانم شایسته، اینطورید و هم اکثریت بچه ها که از دوره ها استفاده کردند و اینو من واقعا با چشم خودم در جلسه لس انجلس دیدم، دیدم که (اکثریت ) چقدر با عزت نفس برخورد داشتند با استاد ، تمام اینا فارغ از اینکه در تک تک محصولات و دوره ها و فایل ها نه استاد جوری رفتار میکنه که انگار کسی به ایشون مدیون هست و در دوره ها هم همه چیز بر این اساس هست که هرچی میرسع و هر اگاهیی که داده میشه از طرف کس دیگری هست، و من یکی از پاشنه های اشیلم حسادت به میزان خالص بودن استاد و کل این سایته که هم اگاهی اصل تحسین کردن که به خودشون به من رسید خیلی خیلی خیلی کمک کرد و هم اینکه میدیدم یک نفر نزدیک به ایشون انقدررر درست و موحد رفتار میکنه، بسیااار به من کمک کرد و اینکه اگاهی مث اب تو طبیعته، بعضی مکان ها که کلا خشکن ، بعضی جاها یه رطوبطی تو هواست ، بعضی ها جا ها افراد اجازه دادن یه باریکه اب از فضایی که در اختیار دارن بگذره، بعضی مردم اومدن منبع اب رو پیدا کرد و یه راه کندن اب و رودخونه ای رو کندن و یه جوری به منبع وصلش کردن و گذاشتن بقیه هم استفاده کنن، مثل بعضی کتابا یا برنامه ها که به منبع یه جوری وصل میکنن اما اب اگاهیشون کم فشاره، بعضی ها باز خروشان تره، یعنی طرف با سنگ هایی که به دور پاش بسته هم وقتی میره تو اب اگه خیلی سنگین نباشه، بازم اب میبرتش ، اما اینجا ، برا ادمایی که میخوان و درخواست میکنن، پتانسیل این رو داره که مث یه کانال ابی باشه که اگه اب سد رو باز کنن با فشار سد میتونه طرف رو کلا بشوره ببره و اصن طرف با اگاهی یکسان بشه و جسم و محدودیت و ها و سنگ هایی که به خودش بسته نیست و نابود بشه با اون فشار اب و با اب یکی بشه

    من هنوز تا الان مناسب استفاده از محصولات پولی نبودم و پولش بدستم نرسیده اما این پتانسیل ها رو میشه حس کرد و باز هم بسیار سپاسگزارم که فارغ از تمام اگاهی های که به طور مستقیم از طریق شما به من میرسع، شما دو عزیز و بقیه بچه ها ، الگو این هستید که میشود، میشود به بهترین شکل به معنای واقعی کلمه ، در این پنیا زندگی کرد، به بهترین شکل هایی که به مغز من خطور میکنه، و میشود و انجام داده اند، هر قدر هم که متقاوت از پوسته جامعس ، خدارشکر ، واقعا خدارشکر، هست، و هدایت میکنه به این فضا ها، و بعضی وقتا فک میکنم که خب الان این فضای خالص فقط فارسی زبان ها میتونن تجربه کنن، و این بر خلاف باور فراوانیه، هر کسی با هر زبانی اگر در هر لول از هز اگاهی بخواد، هست براش در محیطی که بهش دسترسی داره و هستند محیط های خالص و ادم های بی نظیر خالص غیر از اینجا و کم هم نیستند..

    بسیار سپاسگزارم ، میدونم کلا از موضوع این فایل خارج شد اما حس کردم میخوام بنویسم و نوشتم و باز هم بسیار سپاسگزارم، سپاسگزار الله هدایت گر به نوشتن این متن، سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: