پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    .سلام استاد، این روزا عجیب فیلما بهم آرامش میده،

    استاد نمیدونید چقدر برام با ارزشید و چقدر افتخار میکنم که دانشجوی شمام❤ گفتید توی این داستانا فهمیدم که چقدر فکر من با اکثریت مردم ایران فرق میکنه، استاد این روزا فهمیدم انگار ماها از یه سیاره دیگه هستیم. خدای من اینجا تنها جاییه که میتونم حرف بزنم و بقیه بفهمن، سر این داستان فهمیدم چقدر توحید کم جریان داره بین ادما، چقدر همه درگیر شرک اند و دلیل خوشبخت نبودنشون هم همینه، دلیل اینکه بین همه بچه های کلاس کسی حالش خوب نیست و فقط منم که خوبم اینه❤ همین دیشب وقتی جمع خونوادگی داشتیم، به محض اینکه زمان اخبار فرا رسید همه خیره به تلوزیون شدند. من پشت همه نشسته بودم یه لحظه این صحنه رو دیدم که سر همه به سمت تلوزیونه انگار یه حجمی از اگاهی توی ذهنم اومد که ببین اینا دارن با این کارشون به زندگیشون به ایندشون ضربه میزنن و با قدرت تمام بلند شدم و از جمع خارج شدم، تنها کسی که مثل من بود پسر داداشم بود ۶ سالشه و دنبال کنترل میگشت و اصرار میکرد که شبکه رو عوض کنه، همون لحظه میتونست الگوی خوبی باشه برای کسایی که بینا هستند که ببین این بچه از جنس خداونده دوست نداره اخبارو، دوست نداره راجب جنگ بشنوه، دوری میکنه چون متضاد با اصلشه و این بچه ذهنش و روحش خیلی بهم نزدیک اند، این بچه الگوی توحیدی خوبیه.

    این روزا با خودم فکر میکنم میگم چرا؟ ما که هممون توانا هستیم زندگیمون و تغییر بدیم دیگه چرا باید برامون مهم باشه توی این دولت کیا هستن؟ مگه روزی رسون من رئیس جمهوره؟ بابا من توانام من میتونم خلق کنم، استاد من و ببین چیکار کرده؟ ببین به چه جایی رسیده؟ مگه رئیس جمهور کمکش کرده؟

    استاد نمییدونم چطور سپاسگزار باشم که تو این مسیرم نمیدونم نمیدونم. باورم نمیشه بین این همه آدم دور از مسیر هستم و من در مسیرم و من هدایت شده خداوندمم و من وقتی میمیرم حرفی برای گفتن دارم، درسته توی تمام زندگیم جاهایی بوده که براش شریک قرار دادم اما حداقل سعی کردم توحیدی عمل کنم و خییییلی جاها توحیدی عمل کردم♥

    نمیفهمم واقعا نمیفهمم این آدما رو. خندم میگیره اصلا دارین به چی توجه میکنین برا چی میجنگین؟؟؟؟ بابا تو خودت قدرت داری که اینقدر رو خودت کار کنی که هدایت بشی به کشوری که دوست داری، آزادی بیشتر میخوای؟ باشه روی خودت کار کن میری جایی که آزادی بیشتر هست. چرا جنگ؟ راه سخت و نشدنی رو دوست داری؟ دوست داری از شدت غم و اتفاقات و خبرای بد به کلی مریضی دچار بشی؟ تمام وجودت و تنفر بگیره؟ چرا انتخاب نمیکنی احساس خوب رو پیش بگیری و بعد هدایت بشی؟ بدون مرگ بدون جنگ بدون ناراحتی به زیباترین جاهای دنیا هدایت میشی🫂استاد چقدر خوبه که شما هستین که این سایت هست و من یاد گرفتم از شما متفاوت فکر کنم 🫂استاد سپاسگزارتم.

    عاشق اون لحظه ای شدم که مریم بانو با احترام تمام ازتون تشکر کرد بخاطر این آموزشا، استاد ایشون یه نماینده از طرف همه ما دانشجو هاتون هستن🫂سپاسگزارم.

    استاد من دیوونه این هدایت شدم🥺 خدای من تو چه میکنی برای کسایی که بهت روی میارن، استاد شما چه قدر قشنگ حرف خدا رو گرفتین و چقدر جسورانه تصمیم به نرفتن گرفتید چقدر ایمان موج میزنه🥺 اگر شما ایمان به غیب نداشتید و میومدین ایران مطمئنا شرایط خوبی رو تجربه نمیکردید و شاید حتی نمیتونستین ایده هاتونم اجرا کنید❤استاد عشق میکنم این ایمان شما رو میبینم استاد دیوانه میشم وقتی میبینم یکی اینطوریه و منم میتونم و حتی تونستم تا الانشم در عمل این ایمان و نشون بدم😍

    استاد اون قسمتی که برای تعویض روغن گفتید بزنیم به جاده خداوند در زمان مناسب ما رو هدایت میکنه چقدر فوقالعاده بود، همین ایمان چقدر از نگرانی ها رو از بین میبره، حالا اگر من خودم بودم خیلی ناراحت میشدم سر این قضیه و میگفتم حالا اگر برم تو جاده یه اتفاقی بیفته چی و کلی درگیری ذهنی برای خودم ایجاد میکردم اما بچه ها ببینید نتیجه ایمان و! فقط حس خوب فقط لذت بردن از زندگی رو در پی داره.

    دوست دارم چند بار دیگه هم این فایل و گوش کنم، راجب هدایت الهی آگاهی زیادی بهم میده♥

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
    • -
      S گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      میخوام گریههه کنممممم از شوق😭😭😭😭💗💗💗💗

      بهت افتخار میکنم عزیزم خیلییییی خوشحالم و احساس خوبی دارم که اینجا یه جهان متفاوت با آدمای متفاوتیه که متفاوت فکر میکنن و خیلی خوشحالم که شماها هستین و درک میکنید حقایق جهان هستی رو💜✨

      من همه ی دوستای منفی ام رو حذف کردم و فقط خواهرمه که هم فرکانسه باهام و معمولا زیاد نمیتونم درباره این آگاهی ها صحبت کنم با کسی ولی خیلییی خوشحال و سپاسگزارم که شما آدم های دوست داشتنی هستین و مثل من فکر میکنین💜💜💗🥺

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      درود بر شما فاطمه جان

      اعراض از ناخواسته به اندازه توجه به خواسته ها مهمه

      ما دیگران رو نمی تونیم تغییر بدیم تأثیری هم نمی تونیم بگذاریم حقیقتاً در این امر ناتوان هستیم؛ دقیقاً مثل اون ها اما بسیار توانمند هستیم در تغییر زندگی خودمون

      وقتی اعراض می کنیم از چیزی که نمی خواهیم خودش قدم مهمیه برای توجه به خواسته ها

      هدایت در لحظه داره اتفاق میفته در لحظه همه چیز میتونه تغییر کنه

      اگر متوجه اهمیت این لحظه ها باشیم این که آگاهانه بتونیم توجهمون رو برداریم از چیزهایی که خوب نیستند در همون لحظه هدایت میشیم به چیزهای خوب مثل شما که به محض اینکه سعی کردید توجهتون رو بردارید از یک چیز نازیبا خداوند در همون لحظه هدایتتون کرد به دیدن رفتار زیبای یک کودک و این مهر تأییدی بود که مسیر درسته همین رو ادامه بده

      قانون همینه به اندازه ای که ما جدی میگیریم این اصل رو تو زندگیمون زیبایی و شادی رو تجره می کنیم

      برای شما دوست عزیزم آرزوی زیبایی و زیبایی و شنیدن آگاهی ها و الهامات الهی رو دارم واقعا سپاس گزار خدا هستم من رو هدایت کرد به جایی که میتونیم به راحتی با ادم هایی که از جنس خودمون هستند و دنیا رو جور دیگه ای می بینند طوری که همش زیبایی باشه و عشق ارتباط داشته باشم و بیشتر باور تأیید بشه که قانون برای همه داره جواب میده هر کس که زیبایی روببینه هدایت میشه به زیبایی بیشتر و هرکس که نازیبایی رو نازیبایی بیشتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2177 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم خانم شایسته جانم و دوستان نازنینم در این مسیر لذتبخش توحیدی که با اینکه هیچکدومتون رو از نزدیک ندیدم ولی با خوندن تک تک کامنتهاتون و نتایجی که توی این مسیر میگیرید به اندازه پیشرفت صمیمیترین دوستام قلبم باز و شاد میشه.

    استاد چقدر این فایل فوق العاده و زیباست هم از نظر تصویر و هم از نظر محتوا.

    اول یه نکته بگم که همیشه برام در رابطه با مریم خانم شایسته خیلی خیلی تحسین برانگیزه.

    ایشون با وجودیکه سالهاست با استاد زندگی میکنند ولی با وجود این صمیمیت و نزدیکی هنوز وقتی پای آموزه ها که میشه با این خضوع در مقابل استاد رفتار میکنند و بابت آموزشها با احترام تشکر میکنند. ایشون مفهوم دقیق واژه “آدم حسابی” هستند.

    در ادامه خانم شایسته چه نکته بی نظیری رو در مورد “قانون مدارها” بهمون یادآوری میکنند که :

    “وقتی فرکانست با فرکانس غالب مکانی که میخوای بری و افرادی که اونجا هستند فاصله زیادی داشته باشه، مهم نیست که چقدر دلت بخواد که بری، جهان این اجازه رو به تو نمیده…”

    و در ادامه استاد بیشتر توضیح میدن چه فرکانس مکانی که میخوای بری پایین تر باشه و چه بالاتر، فرقی نداره، قانون مدارها اجازه نمیده این اتفاق بیفته.

    اینجا روشن میشه که خواستن مهمه، نوشتن خواسته ها مهمه، ولی چیزی که مهمتره، اول هم فرکانس شدن با اون خواسته س. تا زمانیکه این هم فرکانسی اتفاق نیفته ما با خواسته هامون هم مدار نمیشیم.

    الان برام روشنتر شد که چطور یه سری اتفاقات خوب ازون ابتدا همیشه برام میفتاده و برای بعضیهاش اصلا حتی نمیدونستم همچین چیزی وجود داره و بعد از دریافتش از جهان تازه شناختمش… مثل همون هدیه گرفتن آیپد از اولین محل کارم در اولین ماه استخدامم که توی کامنتهای قبلی گفته بودم و با اینکه اصلا نمیدونستم آیپد چی هست که از جهان بخوامش یا نخوامش.. پس چرا اون هدیه رو دریافت کردم؟ چون در مدار دریافت هدیه های عالی از جهان بودم. پس با اینکه حتی این خواسته رو بیان نکرده بودم، به قول استاد “لاجَرَم” برام اتفاق افتاد.. چون قدرت فرکانس از قدرت کلام بالاتره.. و البته کلام ابزاریه برای تقویت قدرت فرکانس و در مدار خواسته قرار گرفتن و تمرکز روی خواسته ها. ولی بازم به قول استاد که توی یکی از فایلهای فکر میکنم کشف قوانین زندگی یه صحبتی با این مضمون گفتند که “زبان خداوند زبان کلمات نیست، زبان فرکانسه.خداوند به کلام ما کاری نداره، فرکانس ما رو دریافت میکنه”.

    به خاطر همین خیلی از خواسته هامون بدون اینکه حتی برای خودمون روشن باشند بدون هیچ تلاشی خودبخود در زندگیمون رخ میدن، چون ترمزی در موردشون نداریم و در مدارشون هستیم و بعضی دیگه از خواسته ها رو باید مدتها بنویسیم ولی باز هم تا وقتی ترمزهامون برطرف نشن و باورهای مناسب به صورت عمیق تومون ایجاد نشن در مدارشون قرار نمیگیریم.

    “تمام اتفاقات زندگی ما، بدون استثنا، حاصل کانون توجه و باورهای خودمونه”

    در ادامه خانم شایسته در مورد ویژگی هدایتی سفر کردن استاد توضیح میدن که باز یه نکته رو میگن که خیلی طلاییه، اونم اینکه تاکید میکنن “استاد نشونه ها رو جدی میگیره”… این خیلی مهمه. ما هر روز شاید چندین نشونه دریافت کنیم ولی بعضیها رو جدی میگیریم و بعضیها رو که حال نمیکنیم جدی نمیگیریم :) خودم رو میگم. من چندوقت پیش برنامه یه سفر داخلی برای کارم رو برنامه ریزی کرده بودم و با اینکه صبحها تقریبا همیشه خیلی زود بیدار میشم، اون روز استثنائا با وجویکه آلارم گوشیمو گذاشته بودم خواب موندم و از پرواز جا موندم. میتونستم یک لحظه تامل کنم و بفهمم که این یک نشونه ست. ولی ذهنم سریع گفت نه بابا کار داری باید این سفر رو بری مگه میشه نری، و رفتم فرودگاه و با کلی تقلا سعی کردم هرجور شده یه بلیط دیگه جور کنم و حتما برم. رفتم، ولی اون سفر یکی از بی مصرفترین سفرهای زندگیم بود و اون آدمی که باهاش کار داشتم براش کاری پیش اومده بود که اصلا نشد ملاقات کنیم :) این یعنی من کامل رها نیستم. اگه ایمان و توکلم کامل باشه در مورد همه چی خودمو ول میدم تو بغل خدا. استاد توی یه فایل دیگه بازم یه چیزی با این مضمون گفتند که “ما معمولا برای موضوعات ساده تر، راحتتر توکل میکنیم، ولی تا یه قضیه ای برامون جدی میشه، سعی میکنیم خودمون با معز تحلیلگرمون براش راه حل پیدا کنیم”

    و این مغز تحلیلگر همون حائلیه که بین ما و دریافت هدایتمون قرار میگیره. به قول استاد مگه مادر موسی فکرشو میکرد که بچه رو بذاره تو رودخونه و همون بچه دقیقا تو خونه کسی بزرگ بشه که از دست اون بچه رو روی رودخونه گذاشته بود؟! اونم تو ناز و نعمت؟! مغز تحلیلگر چطور میتونست همچین پیش بینی و راه حلی داشته باشه؟!

    استاد میگن از داستانهای هدایت و همزمانیهایی که برامون اتفاق افتاده بنویسیم. فکر میکنم قبلا تو یکی از کامنتهام اینو نوشتم ولی دوست دارم اینجا هم بگم. وقتی با استاد آشنا شدم و فیلم و سریالها رو کنار گذاشتم وقتی دلم میخواست یه چیز سرگرم کننده ببینم میرفتم تو یوتیوب و ویدیوهای خارجی که بلاگرهای سفر برای معرفی زیباییهای جهان میذاشتن میدیدم. الانم میبینم و توصیه میکنم ببینید به خصوص که یوتیوب برای ویدیوهایی که به انگلیسیه یه گزینه بالای صفحه با عنوان CC داره و ویدیو رو به همون انگلیسی زیرنویس میکنه و همزمان هم انگلیسی میبینید و هم کلماتی که به گوشتون آشنا نیست رو توی زیرنویس میبینید و به درک بهتری به انگلیسی میرسید بخصوص اینکه با یک سری اصطلاحات جالب هم آشنا میشید که شاید تو کلاسهای زبان آدم بهشون برنخوره. خلاصه اینکه دو سه سال پیش تو یه ویدیوی یوتیوب یه مکانی رو دیدم فوق العاده زیبا با ماشینهای فوق لاکچری رنگارنگ که تو یه خیابون صف بسته بودند. اون ویدیو بدون کلام بود و فقط یه موزیک روش بود و عنوان نشده بود که اون مکان کجاست. در حین دیدن ویدیو دلم پَر کشید و یک آن با همه وجود دلم خواست اونجا باشم. دو هفته بعد یک سفر کاری به دبی داشتم با وجودیکه قبل ازون بارها به دبی رفته بودم ولی هیچوقت ساحل مارینا رو نرفته بودم. یه شب بعد از برگزاری کنفرانس و جلسات، سرچ کردم بهترین رستورانهای ساحلی و یه پیشنهاد رستوران آرت سوشی توی دبی مارینا اومد. از محل هتل من توی down town تا دبی مارینا 50 دقیقه با ماشین راه بود. یه آن ذهنم گفت ول کن بابا خسته ای، 50 دقیقه رفته، 50 دقیقه برگشت، جونت درمیاد :)) ولی باز گفتم بذار برم یه مکان جدید رو ببینم. اون سفر ماشین رنت نکرده بودم، تاکسی گرفتم و از تاکسی که پیاده شدم احساس کردم مکان برام آشناست. چند قدم که راه رفتم یهو با صحنه ای روبرو شدم که درونم به جوش اومد و اشک تو چشمام حلقه زد.. دقیقا همون صحنه ای بود که توی ویدیوی دو هفته پیش تو یوتیوب دیده بودم. ماشینهای فوق العاده زیبا و خفن که اسماشونو نمیدونم تو رنگهای زرد و نارنجی و آبی و رنگهای دیگه توی اون خیابون صف بسته بودند… همه جا رنگ بود و نور… و تازه فهمیدم اون ویدیو از همون ساحل دبی مارینا گرفته شده بوده. و جالبتر اینکه اگه روز اونجا میومدم شاید متوجه نمیشدم اینجا همونجاست ولی شب که نورها و ماشینها رو دیدم صحنه ویدیو برام تداعی شد. ویدیو رو سیو کرده بودم و دیدم بلههههه… خودشهههه…

    انقدرررر از این هدایت شگفت زده و ذوق زده شده بودم که خستگی یادم رفت و دو ساعت تمام اونجا پیاده روی کردم و شکرگزاری میکردم.

    این یکی از زیباترین هدایتهای مکانی بود که دریافت کردم.

    یه هدایت دیگه زمانی بود که همین پارسال که به دبی مهاجرت کرده بودم برای اجاره مکان دریافت کردم. وقتی اقامت دبی میگیری دیگه اجازه نداری با گواهینامه بین المللی رانندگی کنی و حتما باید گواهینامه خود دبی رو داشته باشی. به خاطر همین برام مهم بود که جایی که اجاره میکنم نزدیک مترو باشه که تا زمانیکه گواهینامه میگیرم هر جا میخوام برم ناچار نباشم حتما تاکسی بگیرم. هفته اول با مامان رفته بودیم که جا پیدا کنیم. توی ستاره قطبیم صبح نوشتم خدا جونم فرشته هات رو‌ بفرست همین امروز یه جای قشنگ نزدیک مترو برام پیدا و اجاره کنند.

    به ظهر نکشیده بود رفته بودیم یه جا که قبلا تو اپ Dubai Property دیده بودیم رو از نزدیک ببینیم. از مترو‌ پیاده شدیم مامان چشمش به یه هتل آپارتمان افتاد. گفت میخوای بریم اینجا رو‌ هم ببینیم؟ بدون‌ هماهنگی قبلی رفتیم و اونا که دیدن برای چند ماه میخوام اجاره کنم بهترین سوییتشون رو با قیمت عالی بهم آفر دادند و نیم ساعت بعد یه سوییت بزرگ و عالی با آشپزخونه و تمامی وسایلی که فکرشو بکنید، مبله با ویوی طبقه 12 با قیمتی بسیار مناسبتر از چیزی که تو نظرم بود اجاره کرده بودم که اینجوری دیگه اینترنتم هم توی هتل آپارتمان رایگان بود، هزینه آب و برق و غیره نداشتم، استخرم رایگان بود، رستوران با قیمت مناسب طبقه اول هتل بود و هروقت میخواستم میتونستم استفاده کنم و خدمات هتل هم هر روز صبح سوییتم رو‌ بدون هیچ هزینه اضافی نظافت میکرد. کِیف کردم اصلا. از در که اومدیم بیرون من و مامان همزمان گفتیم کار خدا بود :))

    درسته چند ماه بعد به این نتیجه رسیدم که نمیخوام دبی بمونم ولی واقعا اون‌چند ماه بهترین جایی که میشد رو با بهترین قیمت خداوند برام اجاره کرد :)

    خیلی لذتبخشه وقتی شل میکنی و میذاری خودش برونه :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 106 رای:
    • -
      محمد رازی گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام شهرزاد خانوم

      همیشه با خوندن کامنت های شما لذت میبرم

      در تایید این تجربه جالب شما از ساحل مارینا و اون ماشینا(:

      منم بارها و بارها این تجربه رو داشتم

      یادمه چندین سال پیش یه تصویر هوایی دیده بودم از یک آبشار بسیار زیبا و مرتفع

      دقیقا مثل شما دلم پر کشید و خودم رو تو اون فضا حس کردم و اصلا نمیدونستم اونجا کجاست؟

      حدودا یک ماه بعد یک سفر ادونچری از اردبیل به تهران داشتم و بصورت خیلی هدایتی رفتم آبشار لاتون

      وقتی به آبشار رسیدم

      گفتم این همون ابشاریه که من دوست داشتم بیام

      یا یه مورد دیگه

      سه سال پیش رفتم دیدن دوستم تو رامسر

      یک پوستر زیبا تو اتاق محل اقامتش بود

      یک منظره فوق العاده رویایی

      اصلا فک کردم فانتزیه و زیر عکس چیزی نوشته نبود

      روز بعدش با دوستم رفتیم جاده دو هزار

      از دور لابلای اون جنگل ها یه کوهی پوشیده از برف رو دیدم، به دوستم گفتم پایه ای تا آخرین روستا نزدیک اون کوهه بریم؟

      خلاصه پرسون پرسون رفتیم به آخرین روستای اون جاده و بعد تو یه پاکوب زیبا شروع کردیم به پیاده روی

      یهو رسیدم به یک دشت فوق العاده زیبا مات و مبهوت این جانمایی شدم

      تلاقی کوه،جنگل، رودخونه، دشت، برف و خلاصه جمع خوبان همه جمع

      پاییز بود و کرونا و اصلا هیچ کسی نبود

      یهو چنتا کوهنورد دیدم و رفتم سمتشون گفتم اینجا کجاست؟

      گفتن دست دریاسر

      خلاصه گذشت و وقتی شب اومدیم هتل تازه فهمیدم اون پوستره واقعی بوده و عکس بهار همون دشت بوده

      و بعدها به مرحمت اینستا اون دشت خیلی معروف شد و خودمم از اون تایم به بعد چهار بار دیگه رفتم

      اما اولین با بصورت کاااااملا هدایتی

      از این همزمانی ها تو سفر بسیار داشتم چون سبک سفرهام دقیقا مثل استاد هستش

      و میتونم یه دفتر صد برگ از هدایت های سفر بگم براتون

      خیلی وقتا باشنیدن یک سری داستان های هدایتی از دوستان و استاد، شاید فکر کنیم که این موارد خیلی خاصه و برای هر کسی رخ نمیده

      مثل همین قطع بودن سیستم و سرویس کردن ماشین استاد بدون نوبت

      اما کمی که دقت کنیم میبینیم اگر هررررکسی باور داشته باشه و اجازه بده، این همزمانی ها و معجزات براش رخ میده

      مثلا من یه باری خواستم برم شهرستان رفتم ترمینال دیدم بلیط نیست گویا اون ایام یه مراسمی بود و تا چندین رو بلیط ها رزرو شده بود. روز بعدش رو چک کردم دیدم سایت پره ولی تصمیم گرفتم حضوری برم ترمینال.

      رفتم پیش یکی از راننده ها گفتم من کار واجبی دارم هرجور شده منو سوار کن، اونم گفت ماشین پره بازم میخوای واستا ببین کسی اگر نیومد سوارت میکنم

      رفتم کنار نشستم و آرامش قلبی عجیبی داشتم

      یهو ده دقیقه به حرکت اتوبوس یه حسی بصورت خودکار بهم گفت برو تو سایت و انگار گوشی دست یکی دیگه بود به سرعت سایت رو باز کردم دیدم چهارتا صندلی از همون ماشین خالیه!!! یه لحظه چک کردم گفتم امکان نداره!! آخه این از دو روز پیش پر بوده ، ساعت و تاریخ رو چک کردم دیدم درسته و بلیط رو خریدم

      رفتم چاپش کردم سوار اتوبوس بشم

      راننده با تعجب خیییلی زیاد گفت : از کجا بلیط گرفتی؟ گفتم تو سایت چهارتا صندلی خالی شده بود

      خلاصه من رفتم بهترین صندلی اون ماشین با عزت و احترام نشستم و بعد راننده رفت تو دفتر فهمید سیستم فروش بلیط خطا داده و دقیقا تو همون یکی دو دقیقه منم وارد شدم و خرید کردم!

      کمی که فکر کردم حدس زدم این چنتا صندلی رو خود تعاونی از قبل رزور کرده و با قیمت چندین برابر فروخته اما نمیدونست خدا «و مکرومکرالله»هستش و خودش رو دست همه مکارانه(:

      زد سیستمشون رو در اون لحظه بهم ریخت و گفت این سیستم جهانه که بدون نقص کار می‌کنه نه سیستم فروش بلیط شما

      چی بگم

      که بی نهایت میشه از هدایت و حمایت الله گفت

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        شهرزاد گفته:
        مدت عضویت: 2177 روز

        سلام بر محمد عزیز،

        چقدر زیبا از تجربه هدایتت به آبشار لاتون و دشت دریاسر نوشتی که میگی دشت دریاسر به لطف اینستا معروف شده ولی من هنوز اسمشو نشنیده بودم :)) انقدر قشنگ از فضا و زیباییهاش تعریف کردی که به خودم گفتم حتما باید یه بار برم.. و چقدر قشنگ که مثل استاد به سفرهای هدایتی میری، من با وجودیکه دوست دارم ولی هنوز به این فرکانس رهایی نرسیدم که کاملا بدون برنامه ریزی وارد جاده بشم :) و اون تجربه شگفت انگیزت از پیدا کردن بلیط… واقعا چقدر خداوند زیبا همه چیز رو کنار هم میچینه و چنان رقم میزنه که هیچ دستی نمیتونه توش دخالت کنه..

        بسیار ممنونم ازینکه این تجربیات قشنگت رو گفتی و برات سفرهای بیشتر سرشار از هدایت از خدا میخوام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سلام به شما شهرزاد خانم محترم،

      دوست عزیز و نازنینم.

      شب شما بخیر،امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه.ضمن تشکر بابت دیدگاه بسیار عالی و ارزنده‌تون،خدمتتون عرض کنم که اولین بار توسط کامنت خانم شهریاری که بنده از دنبال کنندگان پر پروقرص ایشونم با شما آشنا شدم.

      در واقع سعیده خانم برایتان پاسخی نوشته بودند که وقتی بنده آنرا خواندم،دلم خواست که کامنتتان را مطالعه کنم.

      بدنبال خواندن کامنتتان،جسارتا وارد پروفایل تان شده و با داستان هدایتتان آشنا شدم.

      آنوقت بود که شما رو نیز به لیست افرادی که دیدگاه هایشان را می‌خوانم اضافه نمودم.

      والان حدود یک ماهی هست که تمام کامنت هایتان را با عشق و علاقه مطالعه نموده و کلی حظ و لذت بردم.

      باز هم از شما ممنونم و از خدای مهربان شاکر و سپاس گذارم که من را هم عصر استاد عباس منش و این سایت الهی و این سرزمین بهشتی با وجود بنده های عزیز و نازنینی همچون شما،خانم شهریاری،رضوان خانم یوسفی،آقای امیری،آقا رسول و آقا اسدلله زرگوشی استاد عطارروشن و آقا رضا حسینی و دیگر سروران گرانقدرم قرار داد.

      کلی درس و ایده در نوشته‌های تان هست.احسنت بر شما و بر قلم زیبایتان و بر قلب روشن و زلالتان.

      در پایان برای شما و تمام عزیزانم از پیشگاه خداوند مهربان شادی،سلامتی،خوشبختی،ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان قدر قدرتش می‌سپارمتان.خدانگهدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        شهرزاد گفته:
        مدت عضویت: 2177 روز

        سلام بر برادر عزیزم آقا مجید

        یک دنیا سپاسگزارم ازینکه برام نوشتی. جالب اینکه منم یوقتهایی که فرصت نشده کامنتهای زیادی رو بخونم، با دنبال کردن سعیده جانم و از پاسخ کامنتهایی که برای دوستان گذاشته بود به کامنتهای ارزشمند چند تا از دوستان هدایت شدم و به لیستم اضافه کردم :) داستان هدایت تک تک دوستان هر کدوم یک ورقه ازین کتاب ارزشمند هدایته که در عین اینکه بعضی جاها به هم شبیهه ولی هر کدوم برای خودش یونیک و مثل اثرانگشت متفاوته :) ولی میتونم بگم نقطه اشتراک تقریبا تمام داستان هدایتهایی که خوندم, گرایش به توحیده… همه ما یه جایی عاشق نگاه توحیدی استاد شدیم و داستان از همونجا شروع شده :)

        بازم ممنون که برام نوشتی و برات ثروت بی حساب و خوشبختی بی پایان تو دنیا وآخرت رو میخوام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان عزیز این سایت الهی

    نمی‌دونم چطور از خدای خوبم تشکر کنم و چطور از شما استاد عزیزم بابت این فایل پر از آگاهی های ناب پروردگار عزیزم

    استاد خواستم بگم که این فضای روحانی و ملکوتی ای که شما گفتید فرکانسش ما رو هم گرفت و قشنگ اون حس و حال شما رو من هم داشتم وقتی که حالتون گفتید عالیه و وقتی که حتی با شن ها بازی میکردین

    استاد داری چیکار می‌کنی با ما استاد داری انقلابی در وجود من و همه دوستان عزیزم بپا میکنی همه دارن این روزها از انقلاب فیزیکی و کشوری حرف میزنند ولی شما داری انقلابی در وجود تک تک ما و مخصوصا خودم ایجاد میکنی انقلابی که از توحید میاد از هدایت الله مهربان میاد از خود ارزشی میاد از توکل تنها به رب میاد ن توکل به غیر خدا

    استاد توی این فایل بار ها و بارها اشک ریختم و شکر خدا کردم روز صبح جمعمون رو ساختی استاد عزیزم

    این فایل بخدا قسم اگر فقط همین یک فایل رو میخواستین قیمت بذارین و بذارید برای فروش به جرات میگم‌ قیمت نداشت ولی شما رایگان در سایت گذاشتید و از تجربیات و هدایت های خداوند گفتید توی بخش کوچکی از زندگیتون استاد این فایل خیلی گرانبهاست و من خودم باید بارها و بارها گوش کنم و یادداشت بردارم ازش همین الان کلی یادداشت نوشتم

    استاد تحسینت میکنم هم شما و هم مریم بانو رو که چقدر شما دو نفر وارسته هستید و چقدر به هدایت ها و نشانه های خداوند ایمان دارید و تسلیم خداوند هستید و این یک ویژگی بارز شما دو عزیز هست و چقدر شما خودتون رو در جریان هدایت های ناب پروردگار قرار میدید واقعا تحسین برانگیز هست

    خیلی نکته های خوب و زیادی رو گفتید و من فقط تنها به بخشی از اونها اشاره میکنم تا به خودم یادآوری کنم و رد‌پا بذارم از خودم

    شما اول فایل گفتید اهداف سالتون رو نوشتید و از خدا خواستید و صدا و تصویر برای خودتون ضبط کزدین من هم باید به این صورت عمل کنم

    این فضای صحرا خیلی رویایی و بی نظیری هست استاد و خیلی انرژی مثبت بسیار بالایی داره چقدر دوست دارم که این فضاهای زیبا رو از نزدیک خودم تجربه کنم

    و از مریم بانو ممنونم که هدایت هایی که از اول این سفر داشتن رو نوشتن و به یاد خودشون آوردن و به ماهم یاد دادند که حواسمون و حواسم به نشونه های خداوند باشه

    از تصمیمی که گرفتید که بیاد ایران و بعد کنسل شدنش چقدر خوب درک میکنید این پیام های خداوند رو

    یک اعترافی بکنم همین جا

    وقتی که گفتید میخواستی بیاید ایران بعد کنسل شد بخاطر این شرایط ایران من خوشحال شدم که نتوانستید بیاید🤭🤭🤭🤭😁 چون حس کردم من هنوز آمادش نبودم که بتونم با شما هم مدار بشم و از نزدیک توی دوره های حضوری شما باشم واین یک نکته مثبت برای من هست که بیشتر روی خودم کار کنم تا در زمان درست و مکان درست شما رو زیارت کنم

    یک نکته خوب گفتید و این هست که همیشه از خدا برای کوچکترین مسایل هدایت بخواین و بدونید که اون جواب میده و فقط تو باید جرأت انجام دادنش رو داشته باشی من این رو به خودم میگم که هدایت اومده ولی انجامش ندادم

    نکته بعدی وقتی که من با یک فضایی هم فرکانس نباشم حتی اگر هم خودم بخوام نمیتونم برم اونجا چون جهات این اجازه رو نمی‌ده

    واقعا من بارها پیش اومده که دوست داشتم جایی باشم یا با کسی باشم اما اون فضا و یا اون فردا چون فرکانسش بالا بوده هرکاری که کردم نتونستم در اون فضا باشم و این رو واقعا میفهمم

    نکته وقتی که من روی خودم کار کنم هدایت میشم به شرایط اتفاقات و آدم های بهتر که باعث آرامش شادی و تجربیات بهتر من میشن

    خیلی مهم هست که من هر روز روی خودم کار کنم و نعمت های خداوند رو ببینم و قدردان این نعمت ها باشم و روی ورودی ها و باورهای کار کنم و بگذارم جهان هم کار خودش رو بکنه فقط من باید سمت خودم رو انجام بدم خدا هم سمت خودش رو انجام میده

    من دارم زندگی خودم رو خودم خلق میکنم و عوامل بیرونی روی من اصلا تاثیری ندارند وقتی که من یک جور دیگه ای نگاه میکنم و این یک باور خیلی خوب هست که استاد عزیز داره و من هم باید بیشتر روی خودم کار کنم تا این باور رو بسازم برای خودم

    این باور خوب رو هم استاد دارند و من هم دوست دارم داشته باشم و اینجا میگم

    من عقلم رو میذارم کنار بخاطر ورودی هابی که داشته و محدود اطلاعاتی که داشته و بذارم که خداوند هدایتم کنه و روی عقلم زیاد حساب باز نکنم و ببینم که قلبم که جایگاه خداونده چی میگه

    ‌خدایا قلب من رو باز کن و گوش من رو شنوا کن برای شنیدن هدایت بیشتر و ذهن منطقی من رو کم‌نور تر کن تا هدایت های تورو ببینم و بشنوم

    این دعا رو برای همه دوستان عزیزم می‌خوام و برای خودم

    می‌خوام چند تا مورد از هدایت های خداوند در زندگی خودم بگم تا بیشتر ایمان بیارم بهش

    من وقتی که میخواستم برم سر خونه زندگیم هیچ‌ پولی نداشتم و ن پس اندازی فقطط تصمیم گرفته بودم برم و خیلی هم راسخ بودم به این تصمیم

    و خیلی ها میگفتن که نمیشه و پول نداری و چطور میخوای بری و از این حرف ها و ذهنمم یاری میکرد باهاشون

    اما اون صدای الله خیلی بلند بود توی قلبم و هیچی رو انکار نمی شنیدم و حرکت کردم و خداوند هدایت کرد افراد رو برای کمک به من و قلب هاشون رو نرم کرد برای من

    یکی خونه رایگان داد

    یکی لوازم قسطی با اقساط بلند مدت کم سود داد

    یکی پول برای مجلس داد بی منت

    یکی میوه داد یکی گروه عالی ارکستر برام آورد یکی فیلم بردار عالی شد برام

    یکی ماشین برای مجلس در اختیارم قرار داد

    و خیلی چیز های دیگه

    این مال زمانی بود که من اصلا با این قوانین آشنا نبودم

    دوران خدمتم به یک جایی هدایت شدم که نزدیک شهرم بود و تازه سه روز اونجا بودم سه روز شهر خودم بودم و توی بهترین مکان اون پادگان خدمت کردم

    موقعی که میخواستم خونه برای خودم پیدا کنم خیلی گشتم و با اون مبلغ کم خونه پیدا نمیشد اما یک جا گفتم خدایا من خسته شدم و من تسلیم هستم خودت برام خونه پیدا کن و به طرز معجزه آسایی یک خونه نوساز و تمیز پیدا شد بایک صاحب خونه فوق‌العاده نازنین و چقدر احساس خوبی داشتم در مورد اون خونه همش فکر میکردم که اون خونه مال خودم هست و حس عالی ای داشتم

    در مورد کارم از شرکت اومدم بیرون بعد از سه سال و نمی‌دونستم باید چیکار کنم که خداوند هدایتم کرد به یک شغل خوب و عالی به اسم نجاری که واقعا لذت بخش هست برام و توی همین شغل هم کلی با افراد و شرایط بهتر روبرو شدم و بهتر بگم هدایت شدم

    و خیلی مورد های دیگ

    واقعا ازتون ممنونم استاد عزیزم بابت این آگاهی های ناب این فایل ها که زندگی ساز هستند و من رو که خیلی جاها شرک داشتم رو داره به یک شخصیت دیگه ای تبدیل میکننه

    و چقدر خوبه که ببینم و ببینیم نشانه های خداوند مهربان رو و تسلیم امر پروردگار باشیم و باشم

    ممنونم استاد که وقت گذاشتید و کامنت من رو خوندید و ممنونم از دوستان عزیزم که کامنت هاشون بی نظیره واقعا و کلی چیز بهم یاد میده و ممنونم از دوستان عزیزم که کامنت من رو هم خوندید و وقت گذاشتید

    خدایا شکرت

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 126 رای:
    • -
      جواد بایرامی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      آقا جواد عزیز سلام

      و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بی همتا

      آقا جواد ، من هم جواد هستم از نوع بایرامی

      خیلی از کامنت شما لذت بردم.

      چقدر ساده و دلی حرف زدی.

      چه دعای زیبایی

      دم شما گرم

      تحسین میکنم عزم و اراده و توحید شما رو

      بسیار صحبت هاتون عالی و آگاهی بخش بود.

      بهترین ها رو براتون از خدا خواستارم .

      واقعا هر فایل استاد یک نور هست

      یک نوع آگاهی ناب

      یک نوع هدایت

      یک نوع چراغ راه

      یک گوهر نایاب

      چرا هر فایل استاد مثل قبلی نیست ؟؟

      تا حالا دقت کردید با وجود این همه محتوا و فایل صوتی و فیلم و سریال هیچ یک از فایل های استاد شبیه هم نیستو هر کدام جذابیت و تاثیر گذاری خاص خودش رو داره ؟

      دقت کردید با وجود اینکه استاد تو دوره های مختلف به یک اصل تاکید دارند و تمام آموزش هاشون بر طبق اون اصل هست ، ولی هر وقت در هر فایلی از قانون صحبت می‌کنند برای تک تک ما تکراری نیست و جذابیت و تازگی داره؟

      با وجود اینکه همه ما صدها هزار بار این اصل رو از استاد دیدیم و شنیدیم و تکرار کردیم ؟

      ” جهان افکار و فرکانس های ما و کانون توجه ما رو تبدیل می کنه به شرایط و اتفاقات و نتایج ”

      ” به هر چیزی توجه کنیم از اصل و اساس اون چیز رو بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون می کنیم ”

      خدا وکیلی چند هزار بار شنیدیم ؟

      من که دوره ۱۲ قدم رو حفظ کردم و هر جلسه رو که گوش می کنم جمله بعدی استاد رو زودتر به زبان میارم.

      ولی چرا در هر فایل این قوانین از زبان استاد تکراری نیست ؟

      چرا اینقدر بر دل همه ما می نشینه ؟

      چرا ما در دل این همه ناخواسته تو کشور می تونیم با این فایل ها ، متفاوت ببینیم متفاوت نتیجه بگیریم ؟

      به نظر من همه اینها به این موضوع بر می گرده که کلام خدا از زبان استاد جاری هست.

      این ها همه خود خداست

      نور خداست

      همه چیز خودشه

      این سایت این بچه های ناب

      این کلمات نورانی شما و بقیه

      همه خود خدا هستند.

      تمام فایل ها ، هم زمانی ها ،طبیعت بکر و دیوانه کننده ، نکات گوهر بار خانم شایسته ، انسانهای فوق العاده ای که در مسیر هستند ، همه و همه اراده خدا هستند ‌‌.

      صداقتی که در کلام استاد هست

      سادگی ایشان ، نفوذ کلامشون ، همه و همه از طرف خداست.

      من از خود استاد یاد گرفتم و اعتبار همه اینها رو به خدا می دهم.

      به همین دلیل مثل آهن ربا این صحبت ها به قلب و روح ما می چسبه

      به همین دلیل اشک من و شما و دوستان جاری میشه

      چون اینجا همه چیز و همه چیز حول یک محور هست.

      الله و زیبایی ها جهان خلق شده توسط الله

      انتخاب شدن یک انسان و زنده ماندن ایشان در انفجار عجیب بندرعباس و وظیفه و رسالتی که خدا بر دوش استاد نازنین نهاده تا راه رو برای هر کسی که در مدار و فرکانس این آگاهی ها هست روشن کنه .

      واقعا خدا رو بی نهایت سپاسگزارم هستم برای حضور و وجود استاد

      و برای آموزش های بی نظیر و ناب ایشان.

      چقدر احساس خوبی داره که همه ما پای خودمون رو محکم روی زمین می گذاریم. به قول استاد باید پای ما روی زمین سفته بشه ، زندگی با شک و تردید هیچ ارزشی نداره.(دوره ۱۲ قدم، قدم سوم جلسه اول تایم 1:08:55).

      آقا جواد عزیز ، وقتی خدا در کلام و رفتار و وجود یک انسان تبلور کنه میشه همین صحبت ها و آموزش ها و وجود نازنین استاد و عزیز دل ایشان خانم شایسته بی همتا.

      خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها و تنها از تو یاری و کمک می خواهیم

      و همه ما رو هدایت کن به مسیر کسانی که به آنها و نعمت و ثروت و سلامتی و سعادت دنیا و آخرت رو عطا کرده ای نه راه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه گمراهان.

      انشاالله استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان ، سال‌های سال سلامت و تندرست و سعادتمند باشیم و این مسیر زیبا رو در کنار ادامه بدیم و هر روز شاهد موفقیت همدیگر باشیم و یکدیگر رو از این موفقیت ها خوشحال کنیم و انرژی بگیریم و منتقل کننده این انرژی به بقیه عزیزان هم مدار باشیم.

      آمین یا رب العالمین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        جواد صنمی گفته:
        مدت عضویت: 1949 روز

        سلام و صبح زیبات بخیر به شما آقا جواد عزیز

        ممنونم که وقت گذاشتی و برای من و دوستانم این پیام ناب و این کلمات زیبا رو که از بابت اومده رو تایپ کردی تا همه استفاده کنند و خدایا شکرت بابت این همه آگاهی

        اعتبار این حرف های زیبا فقط مخصوص خداوند هست و من اگر از خدا کمک نمی‌خواستم قطعا این کلام ها نوشته نمیشد و فقط لطف الله مهربان هست

        و باز هم تشکر دوست خوبم که این کلمات زیبا رو نوشتی

        امیدوارم در پناه الله مهربان باشی شاد و خندان و رقصان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهناز اسکندری گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      سلام دوست عزیز

      من صداقت شما رو تحسین میکنم اونجایی که گفتید خوشحال شدین از اینکه سفر استاد به ایران کنسل شده .

      واقعا من هم وقتی که استاد گفتن سفرشون کنسل شده خوشحال شدم چون دقیقا فکر میکنم که من در مدار دیدار استاد نبودم ولی یک تلنگری بهم زد که بیشتر روی خودم کار کنم.

      من چند روز یه که از خدا خواستم که خودش هدایت کنه که کدوم فایل ها رو ببینم و گوش بدم چون میدونم که اون بهترین راهنما و بهترین مدیر برنامه ریزی هست و هر روز یا هر دو روز یکبار از قسمت من رو به نشانه امروزم هدایت کن استفاده میکنم.

      خدایا سپاسگزارم بخاطر هدایتت و از خدا میخوام که چشمم رو بینا و گوشم رو شنوا کنه به هدایت هاش.

      تا اونها رو درک کنم و مهم تر از همه عمل کنم و انشالله در بهترین مکان و بهترین زمان استاد و خانم شایسته عزیزم رو ملاقات کنم .

      خدایا سپاسگزارم بخاطر این مسیر زیبا خدایا میلیاردها بار شکرت

      استاد شما زندگی منو تغییر دادین از لحاظ روحی و خدایا شکرت که آرامش دارم و خیلی سعی میکنم که وابسته نباشم ولی هنوز از لحاظ مالی پیشرفتی نکردم که انشالله اون هم هدایت میشم به بهترین شغل 🙏🏿🙏🏿

      سپاسگزارم استاد عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        جواد صنمی گفته:
        مدت عضویت: 1949 روز

        سلام به دوست عزیزم مهناز

        بسیار خوشحال هستم که به یک نیرویی تکیه داریم که قدرت جهانیان هست و فقط باید ایمان داشته باشیم بهش و من خودم باید خیلی کار کنم تا بتونم خدای خودم برو بهتر و عالی تر بشناسم و به گفته های در کتاب آسمانی عمل کنم

        ممنونم دوست خوبم که وقت گذاشتی و کامنت من رو هم خوندی و ممنونترم که کامنت گذاشتی برام و چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت

        امیدوارم هرجا هستی زیر سایه ربمون سلامت و شاد و ثروتمند باشی و باشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      از اتاقم تا فلوریدا گفته:
      مدت عضویت: 3247 روز

      به نام الله مهربون … به نام خداوند یکتا و بلند مرتبه ای که به همه ی ما انسان ها در روز آفرینش ، عزت داد ، ارزش داد .

      سلام به دوست و هم کلاسی عزیزم آقا جواد

      سلام و درود به استاد عباس منش و کد بانوی پارادایس مریم خانم عزیز …

      من با دقت کامنت تون رو مطالعه کردم . ایمانی غیر قابل توصیف در اعماق وجود و همینطور رد پایش در نوشته ها تون به چشم میاد .

      توکل ، امید ، ایمانی که شما رو به تکاپو واداشته ، سدی از مخالفت و منفی گرایی و منطق بافی ، پیش روتون بوده ، اما با قلبی توام با هدایت و شور و شوق ، یاری دهنده و سوخت رسانی مطمئن برای پیمودن ادامه ی مسیر زندگی تون بوده . برای من قابل تحسین و تمجید هستید .

      اشک هایی که با خیره شدن و توجه کردن به این فایل ، از اعماق وجود شما ، زده بیرون ، نشان از درکی والا و فهمی عمیق بوده که تک تک سلول های وجودتان را لبریز از تمرکز به این فایل معطوف ساخته .

      در روزهایی که انقلابی مخرب و ویران کننده همه جای این کشور رو احاطه کرده ، اما یه دوست به نام آقا جواد عزیز ، انقلابی عظیم و کبیر در تک تک سلول های بدنش براه انداخته که ، متوجه اوضاع نابسامان و نا شایست ، این روزها نمیشه . نت برداری از آگاهی های ناب در ثانیه به ثانیه این فایل ، تحولی تو شخصیت و رفتار و کردار یک انسان راه میندازه که پس از گذشت چندین ماه دیگه ، حتی خود این شخص متوجه و درک این تغییر و تحول نخواهد بود . آنگونه که هیچ کدام از ما متوجه بزرگ شدن مان نیستیم . اما با کمی تامل و دیدن عکس هایی از سالهای دور ، متوجه ، بزرگ شدن و گذر زمان ، خواهیم بود .

      ایمان به دل راه دادن و گوش شنوا داشتن برای ، متوجه شدن هدایت های الهی ، در بین این همه نجواهای تخریب کننده و منحرف کننده ی ابلیس ، تنها و تنها با قدم برداشتن و گام نهادن در دل تاریکی ، در وسط نا شناخته ها ، در اعماق ترس و لرز ها ، کاریست دشوار که تنها با گوش دادن به ندای قلب ، میسر خواهد بود . همان قلبی که از متصل بودن به الله و خالق مهربان ، نشات گرفته .

      اونجا که اشاره داشتید که من عقل منطقی و محدود کننده رو کنار گذاشتم و از قلب خودم کمک گرفتم ، تو مثال هایی که از دامادی تون نوشتین قابل فهم بود . نمود عمل کردن ، تو این جاهاست که به وضوح خودش رو نشون میده تا نتایجی حاصل میشه که هیچ انسانی و هیچ قدرتی توانایی ، چینش این اتفاقات رو بغیر از الله مهربون نداشته و نداره .

      صمیمانه سپاسگزارم ازت جواد عزیز که برام و برای همه‌ی این خانواده ی بزرگ دعا کردی . قبل از اجابت این دعا ، مطمئنم خودت غرق و گرفتار در احساسی پر از لذت شدی .

      انشاالله همواره و همیشه تسلیم بودن ، گوش دادن به هدایت های الهی

      سر لوحه و سر مشق زندگیت باشه .

      دوبار کامنت زیبا تو خوندم و لذتش رو هم بردم .

      خدایا شکرت …

      خدایا سپاسگزارم ازت …

      چه انسان های فهیم و درستی تو این سایت هست . …

      یکی از دیگری بهتر…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        جواد صنمی گفته:
        مدت عضویت: 1949 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        خداوندی که همیشه با ماست و همواره در حال هدایت ماست

        سلام دوست خوبم

        خیلی ازت ممنونم که این کامنت زیبا رو برام گذاشتی و غرق در حال و احساس خوبم کردی که همش بر میگرده به خدای مهربان و بزرگم که همه ی این کارها رو به بهترین شکل انجام میده

        من اعتبار تمام این کارها مو و حتی کلماتم رو به خدای عزیزم میدم که من رو با عشق بیدارم می‌کنه و میاره توی سایت و اون نقطه آبی رنگ زیبا رو کنار اسمم میرنه و بهم میگه که بیا یکی از دوستای خوبت برات کامنت با ارزش گذاشته و بیتی و ببینی و اشک شوق از خوندن کامنت دوستت سرازیر بشه خدایا شکرت

        دوست عزیزم کامنت شما برای من خیلی ارزشمند هست و توی قلبم جا میدمش

        ممنونم که باز هم بهم یادآوری کردی این کامنت خودم رو و باز هم اومدم و خوندم و چقدر خودم لذت بردم و کیف کردم

        اون روزی که این کامنت رو نوشتم سرشار از حال خوب شدم از گوش کردن این فایل بی نظیر استاد

        همین یک فایل رو تا الان بالای 20 بار حداقل گوش کردم وکلی نکته عالی داره و همیشه به خودم یادآوری میکنم این فایل و نکته هاش رو

        و الآنم که کامنت شما و خودم رو خوندم

        و خیلی خوشگل خدای خوبم با صدایی بلند و رسا بهم گفت برو بالا صفحه رو ببین و اومدم دیدم که کامنت من جز کامنت خوب استاد شده واقعا غرق احساس و حال خوب شدم و اشک ریختم از لطف خدای مهربان

        خدایاشکرت برای همه چیز

        ممنونم دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    الم﴿١﴾

    الف، لام، میم

    تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٢﴾

    نازل کردن این کتاب که هیچ تردیدی در [وحی بودن] آن نیست، از سوی پروردگار جهانیان است.

    أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ﴿٣﴾

    آیامی گویند: [پیامبر]آن را از نزد خود ساخته و پرداخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنین نیست] بلکه آن [کتابی] حق و درست است از سوی پروردگارت، تا به مردمی که پیش از تو هیچ بیم دهنده ای برای آنان نیامده است بیم دهی تا هدایت یابند.

    =====================================

    خدای عزیز و شیرین و دلبرم،نورآسمون ها وزمین،فرمانروای جهان،مدیر کیهان و کهکشان ها،صاحب نظم ضربان قلبم،خالق از هیچ من،من همیشه و همیشه و همیشه به تو،به نور تو،به عشق تو،به محتاج تو بودن،فقیرم.خدایا اگر تو دستمو نگیری و اگر تو هدایتی نکنی من نه چیزی می‌دونم و نه چیزی بلدم،تو که من به دستور نوشتن دادی،تو بگو و تو بنویس و تو شروع کن و تو تمومش کن.

    ملکا ذکر تو گویم

    که تو پاکی و خدایی

    نروم جز به همان ره

    که توام راه نمایی

    همه درگاه تو جویم

    همه از فضل تو پویم

    همه توحید تو گویم

    که به توحید سزایی

    ===================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به انسان های ارزشمند و توحیدی زندگی من

    دیشب،شب سختی رو گذروندم،ازون سختی ها که میشه نقطه‌ی عطف زندگیت،سخت نه از نظر نیاز های مادی،سخت از نظر کنترل ذهن،تا چشم کار میکرد سیاهی بود و تاریکی،تا چشم کار میکرد ابرهای سیاه همه جارو گرفته بود و هرکاری میکردم یک رعد و برقی از نور بیارم نمیتونستم.شیطان تونسته بود با احاطه کردن من با کمبود ها و ترس از آینده ،ذهن منطقی من رو به زانو دربیاره،به قول استاد افتاده بودم توی شن و داشتم گاز میدادم و بیشتر فرو میرفتم،افتاده بودم توی مرداب و با دست و پا زدن هی بیشتر فرو میرفتم.صدای استاد توی سرم پخش میشد که می‌گفت دست و پا نزن،جات که رودخونه نیست عزیز من،جات اقیانوسه،اروم باش خدا هدایتت میکنه،دست و پا نزن یکی میاد از مرداب میارتت بیرون.

    ولی دیدم هرکاری میکنم از پس شیطان برنمیام،وقتی هم دست و پا نمی‌زنم اون با اهرم نامرئی فشارم میده بیشتر فرو برم.

    صداش زدم،پشت سرهم،گفتم بهش ببین من یونسِ تو دل کوسه م،ببین من یوسف ته چاهم،ببین منو،من اگر نبینمت تو منو میبینی،من اگر صداتو نشونم تو صدامو میشنوی،ببین دیگه کاری ازم برنمیاد.دارم زیر فشار ذهن له میشم،دستمو بگیر تا بنده ت از دست نرفته.

    دوباره صدای استاد اومد :

    خواب ،خواب،معجزه می‌کنه برای وقتایی که دیگه دستتون بستس و نمی‌تونید این ذهن چموش رو مهارش کنید.

    برای همون خواب هم تلاش کردم،ذهنم برای خواب هم مقاومت داشت اما تلاشم نتیجه داد و وسط همون گریه ها خوابم برد.

    صبح که بیدار شدم احساس کردم روی رینگ مسابقه ای بودم که تموم تنم کبود شده اما نباخته بودم ،هنوز فرصت داشتم،همین که دوباره بیدار شدم یعنی هنوز فرصت هست.

    یکسری چیز ها هست که الان نمیتونم بگم،یکسری چالش ها و مسائل که عملا هیچ ایده ای برای حلشون ندارم و شیطان از همونجا ها وارد میشه و اذیتم میکنه،اما می‌دونم که بزودی هدایت میشم،میدونم که بزودی یاری الله میرسه ،میدونم این کنترل ذهن ها و این حفظ ایمان و توکل و حرکت کردن ها جواب میده.

    مثل هزار بار قبل که جواب داده،مثل رد پای قبلی من روی این فایل که مال 6 اسفند و من تازه از کارم انصراف داده بودم و هیچ ایده ای نداشتم باید چیکار کنم و از خدا خواستم و ایمان و توکلم رو حفظ کردم و همین ایمان و توکل و کار کردن روی باور ها جواب داد و همزمانی ها اتفاق افتاد و درهایی برای من باز شد که به عقل جن هم نمیرسید.

    این لینک کامنتیه که من اسفندماه گذاشتم درحالیکه اون روز ها هیچی از قدم بعدی نمیدونستم. فقط روی خودم کار میکردم و توی اگهی های استخدام شهر گرگان دنبال کار میگشتم تا از جایی شروع کنم.

    abasmanesh.com

    این هارو گفتم که بگم،روزهای سخت برای همه هست،همه ی ما با تموم معجزه هایی که توی زندگیمون دیدیم،باز هم درگیر منطق ذهنمون میشیم و یادمون میره که اتفاقات خوبی که توی زندگیمون افتاده از کجا آب میخوره و فکر میکنیم نه اونها همون یکبار بود،دیگه اتفاق نمیفته،دیگه تموم شد،ازینجا به بعد هر مسئله ای پیش بیاد باید خودت حلش کنی،دیگه خدا ولت کرد رفت،دیگه خدا کاری به کارت نداره،دیگه قدرت خدا تا همینجا بود،حالا تو بشین با عقل محدود و توانایی های محدودترت،این مسائل زندگیت رو حل کن.بعد میبینی هیچ ایده ای نداری،هیچ توانایی نداری،هرچی دودوتا چهارتا می‌کنی میبینی اوضاع نمیتونه تحت کنترلت در بیاد و اونجاست که شیطان با دارو دسته ش وارد میشه و مثل سرخ پوست ها دورت میچرخه و گومبا گومبا می‌کنه…

    اینجا!اینجا اگر کم بیاری بازی رو باختی!

    برای همینه میگم استاد میگه ایمانیکه عمل بیاورد.

    اون ایمان رو اگر قبل عمل نسازی،اونوقت با اولین نجوا،کم میاری و دیگه ادامه نمیدی.

    استاد تو جلسه ١ قدم 6 میگه :

    به جایی رسیدم که همه ی آدم هایی که کنارم بودند رفتند،من موندم و کلی بدهکاری و یک کوچولو ایمان که بالاخره در ها باز میشه …

    نمی‌خوام بگم شرایط حتما برای همه اینجوری پیش می‌ره،نه!اتفاقا خود استاد میگه اون بدهکاری ها هم بخاطر باورهای خودم بود،وگرنه اتفاق نمی‌افتاد.

    یک جایی هم استاد میگه: مسیر موفقیت مالی من یکم بیشتر طول کشید ولی عوضش روی اصول درست پیش رفت و پایه های محکمی داشت.

    مطمئنا همین خوردن استاد به بدهکاری و رفتن تموم آدم ها از کنارش و از دست ندادن همون یک کوچولو ایمان و ادامه دادن و کار کردن روی باور ها و باز شدن درها از جایی که به عقل جن هم نمیرسید و ثروت ساختن بی نهایت از یک ایده ی ساده به اسم تندخوانی،چقدر به گیرایی و تأثیرگذاری استاد توی آموزش موفقیت کمک کرد.که ما دانشجوهاش، توی شرایط سخت ایمانمون رو حفظ کنیم و ادامه بدیم و بگیم بالاخره درها باز میشه،همونجوری که برای استاد باز شد.

    استاد میگه من توی بندر عباس یک گردنبد چرمی داشتم که توش هدفم رو نوشتم بودتوحید و زیرش به این سوال که حاضری برای این هدفت چه بهایی پرداخت کنی،نوشتم:حاضرم جونمو بدم.

    من وقتی با استاد آشنا شدم هیچی از توحید نمیدونستم.هیچی به معنای هیچی،اولین باری که طعم شیرین توحید از حرفای استاد رفت زیر دندونم،وقتی بود که جلسه قرآنی قدم ١ رو گوش دادم. دیگه دیوونه شدم،دیگه سرگشته و حیرون بودم توحید رو بفهمم.قرآن رو بفهمم،قرآن شد توی دستای من مثل کتاب های هری پاتر تو دوران نووجونیم که لحظه شماری میکردم برای خوندنش…

    من شبیه یک بچه ای بودم که ناشنوا به دنیا اومده بود و بعد از سال ها بهش سمعک داده بودن و حالا با شنیدن هر صدایی به وجد میومد…و میخواست بیشتر و بیشتر بشنوه…

    ماهی دوتا قدم از دوازده قدم رو تموم میکردم و میرفتم قدم بعد…گوش میکردم و هر ایده ای میومد و میرفتم تو دلش …بعد نتیجه که میومد که طعم شیرین توحید برام شیرین تر میشد و میگفتم بازم …بازم می‌خوام …

    این بازم …بازم می‌خوام ها رسید به اینجا …

    استاد هدفش رو اشاعه ی توحید گذاشت و گفت حاضرم براش جونمم بدم،منم وقتی از کارم انصراف دادم ،تو ویژگی های شغل درخواستیم نوشتم خدایا من می‌خوام شغلی داشته باشم که به گسترش جهان توحیدی کمک کنه.

    وقتی از خدا توحید میخوای،خدا توحید رو نمیزاره توی زنبیل از آسمون برات بیاره،توحید یعنی عمل …توحید یعنی رفتن تو دل ایده الهامی،توحید یعنی وقتی هیچ چیز منطقی نیست به صدای قلبت گوش بدی و ادامه بدی و توکل و ایمانت رو حفظ کنی.

    توحید یعنی وقتی ورشکست شدی و بدهکاری و همه از کنارت رفتن تو ایمانت رو حفظ کنی و بگی خدا هدایتم می‌کنه .

    توحید یعنی وقتی همه ایده ی آموزش تندخوانی رو مسخره میکنن تو به ندای قلبت اعتماد کنی وبری انجامش بدی.

    توحید یعنی وقتی خدا میگه دوره ی تند خوانی رو از سایت بردار ،تو بری و گاو شیرده رو سر ببری.

    توحید یعنی وقتی خدا میگه میخوای مهاجرت کنی باید کل دفترهای کاریت رو جمع کنی و بزنی به دل جاده بدون اینکه مقصد رو بدونی،تو بری و انجامش بدی.

    این نقاط عطف زندگی استاد بوده که توحیدش رو صدهزار برابر کرده،استاد کردیت هیچ کاری رو به خودش نمی‌ده چون بچه زرنگه،چون می‌دونه باید اعتبار داد به بالایی تا الهامات بعدی از راه برسه …ولی راحت نیست …راحت نیست بدون هیچ منطقی به ایده ی الهامی عمل کنی،این ایمانِ پشت عمل استاده که من و میلیون ها شاگرد رو اینجوری میخکوب خودش کرده و آموزش های استاد رو انقدر برای ما تاثیر پذیر کرده.

    اینارو به خودم میگم .اینارو به خودم میگم .اینارو به خودم میگم.

    که یکم نجوای ذهن رو خاموش کنم و اجازه بدم قلبم الهامات رو دریافت کنه،به قول استاد اون خدایی که منو از قعر بدبختی به اینجا آورده،بازم حمایتم میکنه،بازم هدایتم می‌کنه.

    آگاهی من اندازه ی نوک دماغمم نیست!اون داره ازون بالا میبینه،شرت کات هارو بلده…اون می‌دونه کدوم مسیر منو به خواسته هام میرسونه،من فقط باید راه درست رو ادامه بدم.

    من!من درخواست توحید کردم،پس باید اجازه بدم شخصیت توحیدی من رشد کنه،نباید کم بیارم،نباید اجازه بدم شیطان ناامیدم کنه.

    استاد توی جلسه 4 قدم5 میگه:

    اگر مدت هاست حالتون خوبه ،و دارید روی خودتون کار میکنید،هر اتفاقی بیفته،هر اتفاقی بیفته،هر اتفاقی بیفته خیره.

    همه چیز جوری برنامه ریزی شده که شمارو به خواسته تون برسونه اما ازونجا که ما نمیتونیم کل مسیر رو ببینیم نمیتونیم بفهمیم ولی باید بپذیریم خدا عالمه و اون می‌دونه …ما فقط باید تسلیم باشیم.

    کدوم ذهن منطقی می‌تونه حدس بزنه که یک بچه رو بندازی توی چاه بعد بشه عزیز مصر؟عزیز مصر که توی سرش بخوره،بندازیش توی چاه و چند روز بعد زنده بمونه اصلا!!!

    یا نوزاد رو بندازی توی رود نیل و مطمئن باشی سالم میرسه اون طرف رودخونه ،ذهن منطقی میگه آدم بزرگش که شنا بلده،بیفته توی این رود خروشان،غرق میشه چه برسه به یک بچه …

    واقعا ذهن منطقی م،مغز ما خیلی محدوده،همون حرفایی که استاد آخر این فایل بی نظیر و پر از آگاهی گفتند:

    مغز ما فقط اطلاعات ورودیه،خداست که میدونه و هدایت می‌کنه و درها رو برامون باز می‌کنه.باید به خدا بگیم:خدایا من هیچی نیستم!من روی مغز خودم حساب نمیکنم،ولی من روی تو حساب میکنم.روی تو که قول دادی منو هدایت کنی،من بهت ایمان میارم و تو وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ رو برای من به وجود میاری.من ایمان میارم و بقیه ی کار هارو تو انجام بده …

    خدا می‌دونه وقت هایی که روی ایمان و توکل و باورهام کار کردم و سعی کردم به هدایت خدا اعتماد کنم،خدا چه همزمانی های شگفت انگیزی برام رقم زد که قبلا بارها و بارها ازش نوشتم …

    و حالا همون مسیر ادامه داره….

    خدا همیشه هست،خدا همیشه هدایت میکنه،خدا هرگز فراموش نمیکنه،خدا هرگز یادش نمیره،خدا هرگز خطا نمیکنه،خداست که قدرت مطلقه،خداست که به چیز عالمه،خداست که کل این کیهان رو داره مدیریت می‌کنه و ما فقط باید تسلیمش باشیم و اونوقت میبینم که مثل همیشه:

    پلن هاش از برنامه ریزی های ما چقدر بهتر بوده

    اونوقت میبینیم که:

    درها رو از جایی باز می‌کنه که به عقل جن هم نمی‌رسه

    دیروز هدایت شدم به خوندن سوره ی واقعه و یک چیزی رو دریافت کردم که برای خودم خیلی شیرین بود،مطمئنم اونایی که قرآنی هستن خیلی بهتر از من اینارو بلدن،من همیشه گفتم علم قرآنی من صفره،من فقط یک شور و اشتیاقی دارم بهش که شبیه همون بچه ی ناشنوا که بعد سال ها با سمعک میتونه بشنوه…من فقط تشنه ی قرآنم و هیچ ادعایی توی درکش ندارم. اینارو هم برای تمرین و تکرار خودم مینویسم و می‌دونم حتی با نوشتنش هم نور بیشتری ازش دریافت میکنم.

    دیروز با خوندن سوره ی واقعه فهمیدم روز قیامت ،آدم ها به دو دسته تقسیم نمیشن،بلکه به سه دسته تقسیم میشن: اصحاب یمین که درست کارها هستن،اصحاب شمال که بدکاران هستن و یک دسته هم هست به اسم:

    وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ

    که اینا انگار فیوریت خدان!

    با اینا ی جور دیگه رفتار‌می‌کنه،اون چیز خیلی خوب ها مال ایناست،دیدین به یکی میگی باااشه تووو خوبی! تو جلو بشین!سیب اپل رو تو گاز زدی!

    اینا همونان که هم خوبن،هم جلو میشینن،هم سیب اپل رو اینا گاز میزنن!

    خود قرآن درموردشون اینجوری میگه :

    أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾

    اینان مقربان اند،

    فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾

    در بهشت های پر نعمت اند.

    و بعد میان میگه که آره اینا رو تخت میشینن و هرشرابی بخوان می‌خورند و حوری ها هم دورشون میچرخن و خلاااصه پارتی خوب های بهشت مال ایناست.

    به قول انگلیسی ها:Very important person

    یک چیز جالب دیگه هم درمورد اینا میگه که این فیوریت های من:

    ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿١٣﴾

    گروهی بسیار از پیشینیان

    وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ﴿١4﴾

    و اندکی از پسینیان،

    یعنی توی دوران بعد از پیامبر عده ی کمی ازین السابقون ها میشن …

    خب!

    این همه کردیت و ویژگی مثبت و فیوریت بودن رو خدا اینجا توی سوره واقعه ازین دسته السابقون گفت!

    من گفتم اوکی!

    شما یک الگو مثال زدی و گفتی اگر جز اینا باشی فیوریت منی،پس باید توی همین قرآن هم گفته باشی السابقون کیا هستند!

    و اینکه من همیشه مثل استاد میگم خدایا من فکر میکنم توی یک جزیره تنها هستم( آلردی هستم:) )و شما این کتاب رو برای هدایت من فرستادی،پس باید همینجوری بفهممش و درکش کنم.

    پس رفتم کلمه ی السابقون رو توی قرآن سرچ کردم و در کمال شگفتی دیدم این کلمه فقط توی دوتا آیه اومده !!!! یکیش توی همین سوره ی واقعه ست … و یکیش توی آیه ١٠٠توبه:

    وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

    پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی و درستی از آنان پیروی کردند، خدا از ایشان خشنود است و آنان هم از خدا راضی هستند؛ برای ایشان بهشت هایی آماده کرده که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا برای ابد جاودانه اند؛ این است کامیابی بزرگ.

    نمی‌دونم چقدر به درکی که من ازین کلمه رسیدم،کس دیگه رسیده یا نه …نمیخوامم خیلی بازش کنم،امیدوارم خداوند به قلب همه ی ما هدایت هاش رو بفرسته …

    ولی درک اینکه

    السابقون جز سوگلی های خدان…

    و این گروه،تعداد کمی از دوران بعد پیامبر هستند …

    و در آیه ١٠٠توبه میاد توضیح میده ویژگیشون رو …

    چقدر می‌تونه به ایمان ما به استاد و توحیدی بودن این سایت و وحی منزل بودن آموزش ها کمک کنه برای اینکه مسیر درست رو با قدرت بیشتر ادامه بدیم و ایمان و توکلمون رو حفظ کنیم و جز و اون دسته ی کمی باشیم که سرمون بالا باشه و بریم قسمت VIP بهشت خداوند …

    مسیری که سعادت دنیا و آخرتمون رو رقم میزنه اونجایی که خدا تو آیه ٢5 سوره ی بقره میگه :

    وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢5﴾

    و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیش روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه ست؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.

    دعا میکنم خودم …خودم این آیه هارو بهتر بفهمم و بیشتر ایمان بیارم و به گوشه ای از حرفایی که میزنم عمل کنم و ایمان و توکلم رو نه به حرف که در عمل ثابت کنم و اجازه بدم خداوند از بهترین مسیر من رو به سعادت دنیا و آخرت برسونه همون وعده ای که خودش امروز صبح بهم داد :

    وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ

    و به گفتار خوش و طریق خدای ستوده هدایت شوند.

    خدای عزیز و شیرین و دلبر و قدرتمندم،از نور خودت به قدرت سپاسگزاری و تسلیم ما ببار و ما رو از نجوای ذهن و جن و انس و شیطان حفظ کن و آنی و کمتر از آنی مارو به حال خودمون وا نگذار.

    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 146 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به شما سعیده جان ، خواهر عزیزم و سلام به خانم شایسته و تمامی دوستان عزیزم که این دیدگاهم رو می خوانند

      من از صبح داشتم به این فکر می کردم که بیام در مورد جریان هدایت الهی و اتفاقاتی که در این پنج ماه و نیم افتاده بنویسم …

      حتی یه سری اومدم در کادر نوشتن دیدگاه … دو خط هم نوشتم ولی حسم به اجازه نداد ، متن رو پاک کردم و رفتم !!

      الان که اومدم تو قسمت دیدگاه های این صفحه ، همون حسی که از صبح بهم اجازه نوشتن نمی داد بهم گفت اینجا بنویس …

      حتماً این همون اتفاق خوبه است که باید بی افته… من نمیدونم ، من تسلیمم.

      جریان از این قراره که من از 28 اسفند 1402 اومدم به صورت عمومی اعلام کردم که هدفم اینه که بشم یه کوله گرد همیشه در سفر

      یعنی

      دوست دارم همیشه در سفر باشم و در سفر بیزنس کنم پول خلق کنم ، مثل هزاران نفری که به طُرُقِ مختلف دارند به این سبک زندگی می کنند و … انصافاً هم سبک زندگیِ جذابیه

      الان بعد از پنج ماه و نیم که:

      یه سری مسائل رو بهش برخورد کردم ، به لطف الله حلشون کردم و ازشون عبور کردم

      و

      یه سری بهبود های شخصیتی کوچک ولی پیوسته روی شخصیتم داشتم

      بهتر قانون تکامل رو درک می کنم و دیگه سعی می کنم عجله نکنم … نمی دونم امسال به این مدار دسترسی دارم و بیزنسم و زندگی حول محور سفر میره یا نه … ولی سعیم بر اینه که رها باشم ، سعیم بر اینه که از هر لحظه از زندگیم لذت ببرم و شاد باشم

      همش نگم پس کی به خواستم میرسم؟!

      می دونید چیه؟! کار سختیه واقعاً اینجوری فکر کردن :))

      ولی خب خداوند هم انصافاً چند مرتبه به صورت ملموس همین امسال جای من رو به صورت فیزیکی عوض کرده

      یعنی تغییرات مداری من برای خودم ملموسه … ولی خب امان از عجله!

      حالا می خواهم بگم چه نشونه های زیبایی در راستای هدفم ، دریافت کردم که دلگرمم می کنه

      من از همون عید هدایت شدم به یه کانال تلگرامی که برای شرکت علی بابا هستش

      و پادکست های صوتی خیلی زیبایی در مورد سفر تهیه و در کانال می گذاره

      من اون خوب هاشو برای خودم جدا کردم

      یه سری الگو ها پیدا کردم مثل آقای منصور ضابطیان یا خانم سیما تیرانداز …

      کسایی کلیییی سفر های داخلی و خارجی رفتن به شددددت آدم های مثبت و دوست داشتنی ای هستند و تو همون پادکست ها هم خیلیییی سفارش به سفر می کردند و مثل خانم شایسته که توی متن های قسمت های اولیه سفر ، سفر کردن رو یه ضرورت دونسته … این آدم ها میگن سفر کردن یه ضرورت هستش

      این ها نشونه است ، من در مسیر رسیدن به هدفم هستم

      نشونه‌ی بعدی هم که خیلی برای من ملموس هست ، همین مهاجرت کردن هدایتی شماست

      جالبه من تا قبل از عید تمام پروفایل ها و ایمیل های ارسالی رو قطع کرده بودم

      تا اینکه تو ایام عید هدایتی شما لینک یه دیدگاهی رو فکر کنم برای من گذاشتی و گفتی اینجا داستان مهاجرتم رو نوشتم ؟؟ یا یه هچین چیزی …

      خلاصه من همه‌ این ها رو نشونه دیدم

      رفتن تو کانال شرکت علی بابا… البته من قبل از هدایت شدن به این کانال و این پادکست های سفری خفن هم ارادت خاصی نسبت به این شرکت داشتم و خیلی مقاله های زیادی در مورد سفر و حتی سبک کاری این شرکت تو وب سایت خود علی بابا خوانده بودم

      همیشه… و همیشه هم تحسینشون می کردم و همچنان هم تحسین می کنم

      سعیده جان من هر چی فکر می کنم می بینم بین سه تا چیزی مه بهشون علاقه دارم …

      یعنی

      رانندگی و ماشین سواری

      عکاسی

      و همیشه در سفر بودن

      نمی توانم یکیش رو انتخاب کنم؟ واقعاااا نمی توانم؟ من هم خدا رو می خواهم هم خرما

      یعنی می خواهم اولاً همیشه تو سفر باشم ، دوماً با ماشین شخصی خودم برم سفر (به این نتیجه رسیدم که دوست دارم ماشین خودم رو داشته باشم) و سوماً عکاسی هم بکنم و دوبین داشته باشم

      حالا طبق این خواسته ، که من همیشه در موردش با خودم صحبت می کنم ، جهان من رو هدایت می کنه به مسیری ، شرایطی ، آدم هایی که … لاجرم به خواسته ام برسم …

      یه سری باورها و عادات باید‌ در خودم ایجاد می کردم ، یه سری عادات غلط رو باید ترک می کردم …

      اون چیزهایی که ترمز بودن رو … از همون 28 اسفند که این هدف رو انتخاب کردم … انصافا کلی تغییر در خودم ایجاد کردم و همچنان دارم ادامه می دهم

      نمی دونم چه زمانی به این خواسته ام میرسم ولی می دانم که توی مسیر رسیدن به خواسته ام هستم و هربار دارم به وضوح بیشتری میرسم.

      خدا رو شکر

      ——————————————-

      من هنوز دیدگاه شما رو نخواندم میرم بالا … بخوانم و اگه حسم گفت برای دیدگاه شما هم در پاسخ هر آنچه بهم الهام بشه می نویسم

      شاد باشی ، در پناه خدای مهربان و هدایتگر باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      نسرین ویسی گفته:
      مدت عضویت: 2213 روز

      إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

      فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْء وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

      به نام حضرت حق

      این آیه رو با صدای استاد شنیدم که تو باورش کن ،چقدر به این آیه ایمان داری ،چقدر ایمان داری که میگوید باش و می‌شود به اندازه ایمان تو دقیقا به اندازه ایمان تو میشود ،ما تو مسیریم که ایمانمان روز به روز بهش بیشتر شود ،اره ما تومسیریم واین از فضل خداست .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      راحله گفته:
      مدت عضویت: 2866 روز

      سلام خانم شهریاری دوست جهان توحیدی و هم کلاسی عزیزم

      دیشب انقدر از کامنتتون تاثیر گرفتم که خواب دیدم اومدم بندر و میخوام باهاتون ارتباط بگیرم ولی جز کامنت راهی ندارم. میخواستم بیام پیشتون تو خواب بگم تنها نیستی و کنارت باشم این روزای سخت.البته سخته ولی نتیجش شیرین

      گوارای وجودتون باشه جهان توحیدیتون و لذت وافر ببرید از نتیجه این عمل بزرگ و هجرت. هجرت شما کار ارزشمندیه و برای من قابل درک که ادم دو تا بچه رو بزاره و بره شهر دیگه بهر حال خانواده اطرافیان چیزایی میگن که ماها نمیتونیم براشون دلیل منطقی بیاریم و توضیح بدیم چون کار ما منطقی نبوده با هدایت بوده و برای اونا قابل درک نیست بهرحال بی نهایت حرکت ارزشمندی داشتین . با همین فرمون برید که وعده خدا حق و صبح نزدیکه

      در ضمن از قلم بی نظیرتون ممنونم

      بابت درک های قرانی که مینویسید هم ممنونم و تحسینتون میکنم و منتظر خبرای خوب پیشرفتهای بزرگ و موفقیتتون باشیم

      در پناه خدا باشید️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1842 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

      إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(یونس 24)

      مثَل این زندگى دنیا مثَل بارانى است که از آسمان نازل کنیم، تا بدان هر گونه رستنیها از زمین بروید، چه آنها که آدمیان مى‌خورند و چه آنها که چارپایان مى‌چرند. چون زمین پیرایه خویش برگرفت و آراسته شد و مردمش پنداشتند که خود قادر بر آن همه بوده‌اند، فرمان ما شب هنگام یا به روز دررسد و چنان از بیخش برکنیم که گویى دیروز در آن مکان هیچ چیز نبوده است. آیات را براى مردمى که مى‌اندیشند اینچنین تفصیل مى‌دهیم.

      وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(یونس 25)

      خداوند به سراى سلامت فرا مى‌خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‌کند.

      سلام به اجی سعیده نورانی و قشنگ قلبم…

      اجی از خدا هدایت خواستم و سوره یونس رو از دفتر ستاره قطبیم گرفتم…

      یه چیزیرو که از کامنتت متوجه شدم میخوای سوگلی خدا باشی این عالیه عالیههههه….

      میدونی مثل چی میمونه مثل این میمونه که بخوای رکد جهانی رو جابه جا کنی پس باید فشار تمرین بیشتری رو تحمل کنی

      اگر روزی هشت ساعت تمرین میکردی باید الان روزی 14 ساعت تمرین کنی که بتونی به اون کیفیت برسی…

      و رکد دنیا رو جابه جا کنی….

      حالا اجی سعیده عزیزم

      میخواد به درجه ای برسه که جایی که الله اکبر الله اکبر

      پس باید بتونی جنگ کنی با شیطان که تمام رکد هارو نابود میکنه و نمیزارت یه قدم از اونی که هستی بالا تر بری…

      السابقون اونایین که رکد این دنیارو که زدن هیچی رکد بهشت رو هم زدن الله اکبر…

      پس باید تلاش کنیم باید بجنگیم و نباید نا امید بشیم …

      ما یه مربی داریم به نام الله که استاد بهمون معرفیش کرد و گفت این بهترین مربی دنیاست بدونه اینکه بخواد دست مزدی بگیره چنان باهات کار میکنه چنان قویت میکنه که هیچکس نتون شکستت بده…

      پس پشتت به مربی گرم باشه چون الان تو هستی و خودش هیچکس نیست هچکس نیست کنارت جز خودش…

      میدونی چیه سعیده

      خدا بردت به اردوه اردوه . پس بدون انتخاب شدی نوش جانت قهرمان قهرمان

      (ارودهایی که برای تیمهای ورزشی میزارن)

      چه فشارهای تمرینی رو تحمل میکنه….. دوری از خانواده و بچه و رژیم غذایی و و و و…….

      اره میدونم اگر سر بلند از این اردو بیایی بیرن

      مدال طلا بهشت رو گرفتید نوش جانت باشه

      و اونموقعست که میشی قهرمان این دنیا و اون دنیاااااااااااا…..

      خلاصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصص

      از خدا میخوام که از این اردوه سر بلند بیرون بیایی اجی قشنگم

      سرت رو درد اوردم ببخشم…

      همیجور دست به کیبرد شدم و نوشتم به لطف یزدان عزیزم به لطف فرمانروای جهانممممممممم

      در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی…

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1491 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      صورته ماهتومیبوسم که اینجوری داری مقاومت میکنی باشیطان لعین

      البته که هممون سعی میکنیم بهش راه ندیم و باپتک بزنیم توسرش تایه جا اون گوشه های ذهن بشینه وصداش درنیاد

      هرچی پتکمون محکمتر وبزرگتر باشه وما قویتر بزنیم حساب کاربیشتردستش میاد

      بهت تبریک میگم عزیزم که پتکت ازجنس نور وقرانه ازجنسه توحید که قویترین پتکه جهانه برای زدن توسر این شیطان توی ذهنمون که الکی الکی حالمون رو بدمیکنه بیخودوبی جهت

      الان که کامنتتو خوندم که دوباره ازشیطان گفتی ناخوداگاه گفتم ای بابا دست ازسر این سعیده بردار دیگه چیکارش داری؟؟؟ بعد به حرف خودم خندیدم که چرااینومیگم؟؟

      ازبس دوستت دارم

      ولی میدونم که بدون این نجواها که موفقیت معنی نداره

      اصلا ایمان کی خودشو نشون میده وقتی بتونیم کنترل کنیم ذهنمون رو دیگه

      پس اگه کنترل ذهنی نباشه ایمان معنی نداره باید باکنترل ذهن نشون بدیم

      همه با این شیطان درگیریم فقط تونیستی عزیزدلم

      خودمن امروز الکی اون حس سپاسگزاری عمیق رو نداشتم وقتی اینجوری میشم میفهمم که شیطان داره سرو کلش پیدامیشه وباید بدو بدو تادیرنشده برم پتکمو بردارمو محکم توسرش بزنم

      بگم بشین سرجات ببند لطفا

      طرف حسابه من برترین قدرته

      چی داری درمقابلش بگی؟؟؟ ؟

      پس ساااکت لطفا

      سعیده ی عزیزم بدون که پیروزمیدان تویی وخداوند دوباره بهت لبخند میزنه ومیگه افرین دختر بازم ازپسش براومدی دمت گرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    الهه سوادکوهی گفته:
    مدت عضویت: 2785 روز

    به نام خدایی که هر لحظه هدایتگر بندگانش هست

    سلام استاد جان عشق و مریم جانم

    استاد جانم چقدر این جایی ک رفتین زیبا بود و چقدر ازتون ممنونم ک این جای زیبا راجبه موضوع مورد علاقه من یعنی هدایت صحبت کردین

    وای استاد نمیدونید چقدر خوشحال شدم وقتی گفتید تو برنامتون هست ک بیاین ایران و کلی ایده و سمینار میخواین اینجا اجرا کنید😍😍😍

    در مورد موضوع هدایت میخوام از مسیر شغلیم بگم و بگم چقدر من خوشحالم با تمام وجودم خوشحالم ک خداوند ب طرزی جادویی منو ب مسیر علاقم هدایت کرد و ایده ها و ثروت ساختن از این مسیر رو بهم داد.

    دوس دارم کمی ازین مسیر شخصی خودم براتون بگم و مثالی باشم برای ذهن منطقی خودم و کسانی ک کامنتمو میخونن

    .

    من الهه هستم

     دختری ک همیشه تو زندگیم فعال بودم و به لطف خدا به هرکاری دست زدم توش موفق شدم الگو شدم

    کسی ک بین اطرافیانم اغلب با ویژگی شجاعت،جسارت و شهامت شناخته میشم در مورد دست زدن ب کارهای مختلف در حوزه های مختلف

    سال ۸۹ در سن ۱۸ سالگی تو رشته مهندسی متالورژی در دانشگاه غیرانتفاعی شهر خودم مشغول ب تحصیل شدم

    سال ۹۲ بود که خیلی اشتیاق شدیدی در وجودم جوشش پیدا کرد برای اینکه یه دانشگاه دولتی و بزرگ با امکانات عالی و لِوِل بالاتر از لحاظ علمی رو تجربه کنم . کما اینکه دلم میخواست ادامه تحصیل بدم و تو مقطع دکترا برای خارج از کشور اَپلای کنم . پس انگیزه شدیدی در من پیدا شد که درس بخونم و تو کنکور ارشد با رتبه خوب دانشگاه دولتی تهران قبول بشم (من ساکن اصفهانم)

    علی رقم موج های منفی هم کلاسیها و دوستانم ک میگفتن نمیشه و رسیدن ب دانشگاه دولتی تهران اونم تو مقطع بالاتر براشون خیلی بیگ شات بود، اما من مصمم ادامه دادم و با تمام تمرکزم با تمام عشق و انگیزم به صورت لیزری و با پشتکار ادامه دادم و بله :) همونجور ک حدس میزنید در سال ۹۳ من قبول شدم برای مقطع کارشناسی ارشد اونم با رتبه عالی (۲۵۰ در دانشگاه علم و صنعت تهران بزرگراه رسالت خ هنگام)

    خب وقتی قبول شدم سد ذهنی خیلی از همکلاسیهای قبلیم شکسته شد و سال بعدش چندین نفرشون دانشگاه دولتی و حتی دانشگاه علم و صنعت قبول شدن!

    من از همونجا خیلی واضح متوجه شدم ک قدرت تو وجودمه و هروقت با پشتکار و علاقه مسیری رو پیش ببرم میتونم توش بهترینِ خودم بشم.

    خلاصه گذشت و من درسم تموم شد اما بنا به دلایلی دیگه مایل به ادامه تحصیل برای مقطع دکترا نبودم و بنابراین هدف اَپلای هم دیگه برام وجود نداشت

    اما من به هر دری میزدم ک برم تو رشته خودم سرکار اما بخاطر باورهای محدودکننده و قدرت دادن ب عوامل بیرونی و تاثیر گرفتن از باورای منفی اطرافیان من نتونستم تو رشته م مشغول بشم و کم کم از اون فضای تحصیل و رشته خودم فاصله گرفتم و تو حوزه فروش مشغول ب کار شدم

    خب این حوزه برام خیلی جدید بود و سراسر تجربه و درس زندگی بود برام

    سال ۹۶ بود کم کم این خواسته در من شکل گرفت که من دوس دارم کارم برای خودم باشه و کارمندی و زندگی روتین و تکراری برام خیلی خسته کنندست. اینکه صبح میرم شرکت و عصر ک میام خسته هستم و فقط میرسم غذا درست کنم و ۲ ۳ ساعتی برای خودم باشم و دوباره روز از نو روزی از نو (اینم بگم ک من تهران تنها زندگی میکردم و خونه گرفته بودم)

    پس این خواسته از اونجا در من متولد شد و ماندگار

    خلاصه ش کنم که من دست ب کارهای زیادی میزدم ک بتونم به این استقلال کاری و مالی برسم اما خب بازم ب دلیل باورهای غلطم نافرجام میموند

    از یه جایی ب بعد با بورس آشنا شدم و همش میگفتم این دیگه خودشه این همونیه ک میخوام این همون آزادی زمانی و مکانی و مالی رو بهم میده (اون موقع سال ۹۸ بود و داشتم سریال سفر ب دور امریکا فصل اول رو میدیدم و این خواسته آزادی زمانی مکانی توی شغل خیلی برام بولد شده بود)

    یه مدت بورس رو انجام دادم و بعد فارکس و حتی برای آموزشم بها پرداخت کردم وقت گذاشتم دنبال کردم وووووووو

    اینجا بود ک یه اتفاق خیلی قشنگ تو دنیای من رخ داد

    نوروز ۱۴۰۰ بود که من داشتم با یکی از بچه های سایت ک تازه دوست شده بودیم راجبه شغلمون حرف میزدیم و بهم گفت شغلت چیه؟ گفتم من فارکس کار میکنم

    گفت درامدت ازش چطوره؟

    گفتم تازه شروع کردم و هنوز برام راضی کننده نیست!

    بعد بهم یه حرفی زد ک خیلی بهم برخورد.. یه بحث درامدی و رسیدن ب خواسته ها بود ک من داشتم میگفتم من مطمئنم به زودی اوضاع عوض میشه و درامدم بالا میره و یه جورایی تو این توهم بودم ک فارکس منو به همه چی میرسونه

    دوستم بهم گفتم: بدهکار خودت نمون!!

    خیلی بهم برخورد و این برخوردن همانا و اتفاقات هدایتی بعدش همانا…

    من بعد از اون حرف خیلی با خدا صحبت کردم و گفتم خدایا این رسمش نیست من میخوام از لحاظ مالی رشد کنم و بهاشم میپردازم ولی چرا اون نتیجه رخ نمیده!؟؟؟!!

    من خیلی زود ب این نتیجه رسیدم ک بورس و فارکس علاقه قلبی من نیست

    وقتی تو فایل ۱۶ مصاحبه با استاد ، استاد گفتن که‌کاری که عاشقشی کاریه ک حاضری رایگان انجامش بدی و حتی اگه هیچکس تورو نشناسه بازم حاضری فقط و فقط بخاطر دل خودت انجامش بدی بدون شهرت بدون معروف شدن و نه خسته میشی نه گشنه میشی و نه…

    همونجا گفتم نه

    فارکس کاری نیست که من اینجوری عاشقش باشم

    من فقط عاشق فاکتورهای اون کار شده بودم ولی انجام خود اون کاره برام لذت بخش نبود

    من فقط عاشق نتیجه مالی شده بودم ک قرااااار بود از اون کار کسب کنم (که بدون عشق و علاقه عمراً کسب نمیشد)

    خیلی زود خیلی زود چند روز بعدش از طریق یه دوست دیگه ای طی یک تماس تلفنی طولانی ک اونم خودش هدایته خالص بود چون من اصلا تاحالا با اون دوستم تلفنی حزف نزده بودم و صرفا مجازی پیام مدادیم اما من از طریق اون هدایت شدم ب کاری ک همیشه عاشقانه دوسش داشتم ولی هیچوقت به چشم یه بیزنس بهش نگاه نکرده بودم و اون کار قنادی بود

    من از بچگی عااااشق کیک و شیرینی درست کردن بودم. همیشه با کمترین امکانات اینکارو انجام داده بودم و لذت میبردم ازش

    اصلا من عاشق خلق کردن بودم نه پای سیستم نشستن و کد زدن یا چارت رو نگاه کردن

    من عاشق طعم ها و خلق اونها بودم

    خیلی راحت و واضح وقتی من از خدا خواستم ک راه رو نشونم بده منو هدایت کرد ب این مسیر قنادی

    اولین کاری ک ب قلبم افتاد این بود ک از کیک هایی ک بلدم درست کنم ک همشم تجربی یاد گرفته بودم ولی طعم بهشت میداد، درست کنم و سمپل ببرم برای کافه ها و محصولاتمو پرزنت کنم

    خب من بلافاصله انجامش دادم و میدونستم ک باید ب هدایتها عمل کنم تا قدم بعدی بهم گفته بشه

    توی ۲ روز برای ۱۶ تا کافه از ۶ ۷ مدل کیکی ک درست کرده بودم سمپل بردم و با عزت نفس بهشون توضیح میدادم (اینم بگم ک چندماه قبلش روی دوره عزت نفس کار کرده بودم و حتی اون تمرین آگهی بازرگانی رو چندبار انجام داده بودم)

    خلاصه این قدم رو برداشتم ولییییییی نتیجه نداد!

    الان میفهمم ک چرا

    درسته من در مسیر علاقم بودم و تسلیم هدایتها و عملگرا بودم و ایمانم رو نشون میدادم اما یه جای کار ک خیلی هم مهم بود بازم میلنگید و اون باورهای من بود…

    باورهایی ک مرتب عین میخ تو سرم میکوبید که مشتری کمه رقیبا زیادن کیکهای تو انقدرم خاص نیستن قیمتت بالاست و هزارتا محدودیتهای این شکلی ک به خوردم میداد

    گذشت تا اینکه من چند ماه بعدش تصمیم گرفتم برای بالا بردن تجربه و مهارتم و البته داشتن ورودی مالی ک اصل خیلی مهمی در داشتن عزت نفس و استقلال هست، برم توی یه قنادی تو همون حیطه مورد علاقم یعنی کیک و شیرینی تر و دکور کیک های تولد و خامه کشی شاگردی کنم

    وقتی رفتم اونجا چه معجزاتی رخ میداد برام..تمام سوالاتی ک این سالها راجبه کار قنادی و ترکیب مواد اولیه و خامه و خیلی چیزا داشتم تو همون روزای اول بهم پاسخ داده شد و من به عینه دیدم ک وقتی حرکت میکنی و پا روی ترسهات میذاری چه درهایی به روت باز میشه

    شاید اگه کسی جای من بود میگفت عمراَ با مدرک فوق لیسانس مهندسی و با این ابهت برم شاگردی کنم و آخر کار تمیزکاری کنم محیط اطرافمو میز کارمو

    اما من اینا رو نمیدیدم

    واقعا نمیدیدم و حتی ۱% به اینا فکر نمیکردم

    من عاااااشق اینکار بودم و داشتم لذت میبردم از اون محیط

    داشتم لذت میبردم از کار با اون وسایل از کار با خامه از دکور کردن کیک و شیرینی ها

    اصلا نه خسته میشدم نه متوجه گذر زمان میشدم

    همه کارگرای اونجا حتی اوستا کارها میخواستن به هر نحوی شده از زیر کار در برن و فقط زودتر برن خونه یا به هر بهانه ای نیان سرکار

    اما من برای اولین بار در زندگیم داشتم معنای عشق واقعی ب کار رو با تمام وجودم لمس میکردم و باهاش زندگی میکردم

    و البته خداوند در پاسخ به این احساس خوبم شرایط رو به نحوی برای من میچید که من بازم لذت بیشتری ببرم و بازم بیشتر یاد بگیرم و مهارتمو ارتقا بدم

    انقدر زیبا خداوندم دلها رو برام نرم میکرد و اوستای من چقدر برام وقت میذاشت و تجاربش رو بهم میگفت انگار ک من رفتم کلاس آموزشی و بدون پرداخت بهای مادی و تازه با دریافت حقوق داشتم اون همه تجربه و مهارت یاد میگرفتم و لذت میبردم

    ۶ ماه مشغول بودم اونجا (تا همین خرداد امسال ۱۴۰۱)

    تو این ۶ ماه من انقدر اعتماد به نفس کاریم بالاتر رفته بود که در کنار قنادی ک میرفتم، خودمم کلی سفارش کیکهای کافی شاپی و تولد میگرفتم و لذت میبردم از این خلق کردن محصول از خلق مشتری از خلق ثروت و خلق خواسته هام

    وقتی قدم برداشتم خدا مشتری ها رو برام میفرستاد و من با بهترین کافی شاپ منطقمون همکاری میکردم ک هفته ای چند تا کیک بهم سفارش میداد و بیشترین واریزی ها رو به حسابم از عشق و علاقم داشتم

    در کنارش همش به خدا میگفتم من ازت یه ایده میخوام که برای خودم باشه یه محصول انحصاری یه چیزی که تو همین حیطه علاقم با همین امکانات و مهارتی ک دارم بتونم انجامش بدم و از لحاظ مالی جهش های بزرگی کنم

    هر ایده ای ک ب قلبم میومد انجام میدادم

    مثلا اومدم کیک های کافه ای رو اسلایس کردم و تو طرف های تک نفره میذاشتم و میاوردم تو یخچال همین قنادی ک توش کار میکردم میفروختم و از اونجا هم درامد داشتم و صاحب قنادی چقدر باهام راه میومد بدون اینکه بخواد درصد سود زیادی ازم بگیره

    و من واقعا عمل میکردم ب ایده هام

    خرداد ماه بود ک دیگه ۶ ماه بود تو این قنادی بودم و تو دفتر اهدافم نوشتم خدایا دلم میخواد این ماه محصول روانشناسی ثروت ۱ رو بخرم و اساسی تر روی باورام کار کنم و ایده ها رو بهتر دریافت کنم و نوستم که میخوام تا آخر همین ماه برم قنادی و بعدش ایده ای ک قراره بهم بدی رو اجرایی کنم و بیزنس خودمو شروع کنم

    الان ک یادش میفتم لبخند گنده ای میاد روی صورتم از اینکه چقدر خداوند زیبا و دقیق پاسخ میدهد….

    دقیقا ۳ روز مونده بود به تموم شدن خرداد ماه که به طرزی معجزه آسا، واقعا معجزه وار مادرم محصول ثروت ۱ رو با اشتیاق خرید و من ذووووووووووق من شوووووووق انگار دنیا رو بهم داده بودن محصولی ک من ۱ ساااال بود با تمام وجود میخواستمش و حالا چقدر زیبا و به موقع اومده بود تو زندگیم

    ۲ روز بعد از خرید محصول من با تعدادی از بچه های فوق العاده سایت رفتیم سفر شمال در واقع یه سفر کوله گردی و پیمایش در دل جنکل های مسیر ماسوله تا ماسال در استان رشت بود

    ۱ هفته تو اون سفر رویایی بودم و روی ابرا بودم و حتی اینم تو هدفام بود ک دوس دارم برم سفر به رشت و ماسال و تالش

    برای سفر من ۱ هفته از قنادی ک توش کار میکردم مرخصی گرفته بودم و اونام موافقت کرده بودن

    اما بعد از اینکه از سفر برگشتم صاحب قنادی بهم پیام داد که دیگه نیازی نیست برم سرکار و نیرو نمیخوان!!!!

    وای بچه ها وای استاااااد باورتون میشه اصلا ناراحت نشدم و درجا به خدا گفتم چی برام در نظر داری؟؟؟؟؟؟

    چندروز بعدش دیدم که من تو دفتر هدفام دقیقا همین درخواستو دادم که میخوام تا آخر خرداد برم سرکار و تسویه کنم

    و بله…

    خدایی ک بهترین چیدمان رو برام میکنه درخواستم رو اجابت کرد

    مطمئن بودم ک قراره یه ایده ناب بهم بده و بیزنس خودمو استارت بزنم تو مسیر علاقم

    فقط یک هفته بود که از سفر برگشته بودم و دیگه سرکار هم نمیرفتم و با تمام تمرکز و اشتیاقم دوره ثروت شروع کرده بودم و داشتم رو جلسه ۱ کار میکردم..کامنتاشو میخوندم الگوهای رو مییدیدم میرفتم سرچ میکردم از افراد ثروتمند از ایده هاشون

    و اونجا بود ک گفتم عههههههه

    پس اینجوریه؟؟؟

    این ایده هایی ک این افراد اجرا کردن و به این درامدهای میلیاردی رسیدن اینقدر سادست؟؟؟؟؟!!!

    پس چرا تا الان فکر میکردم ایده ثروت ساز یه ایده عجیب غریب و خاص و جدید و خفنی باید باشه وگرنه نمیشه باهاش میلیاردی پول ساخت!!!!!

    مثلا میدیدم تو حوزه کاری خودم (صنایع غذایی و خوراکی) ، یه پسر ۱۴ ساله به اسم فریزر دوهرتی اومده یه مربای خونگی که رسپی اونو از مادربزرگش گرفته درست کرده و از فروش ب در و همسایه شروع کرده و بعد استقبال شده و بعد گسترش بیشتر و بیشتر تا اینکه الان که ۳۰ سالشه و یه کارخونه خیلی بزرگ مربا داره و با بزرگترین فروشگاه های زنجیره ای کشور خودش انکلستان مثل والمارت و تسکو و… داره کار میکنه و داره وارد فاز صادرات ب کشورهای دیگه میشه…

    اصلا این الگو انقدررررررر سیمانهای کهنه و قدیمی ذهن منو در هم کوبید که بارها به خودم گفتم الهه جانم همینقدر ساده میشه ثروتمند شد ایده ها همینقدر ساده هستن همینقدر طبیعی ثروت میاد قرار نیست کار شاق بکنی کافیه پشتکار داشته باشی با باورهای درست ادامه بدی و میبینی ک ثروت میاد زیادم میاد…

    استاد از همونجا بود یعنی درست ۱ هفته از شروع دروه ثروت ۱ و جلسه اول، که خداوند منو اماده کرد و یه ایده نااااااب و دسته اول و درجه یک بهم داد در مسیر علاقم

    کِی؟

    زمانی که من با تمام وجودم خواستم

    و قدم برداشتم

    و باور کردم که میشود

    داستان ایدم اینجوری بود که بعد از سفر من از لحاظ مالی دستم واقعا خالی شده بود و صفر صفر شده بودم و در حالی ک داشتم رو دوره ثروت کار میکردم اما نمیتونستم صفر بودن رو تحمل کنم حتی برای ۱ هفته و چند روز!!!

    گفتم از همین جایی ک هستم شروع میکنم با همین چیزی ک دارم شروع میکنم

    من مهارت خیلی خوبی در درست کردن کوکی دارم

    مخصوصا کوکی شکلاتی

    جوری ک تاحالا هرکس از کوکی های شکلاتیم خورده عاشقش شده

    اولین چیزی ک به ذهنم(یا بهتره بگم به قلبم) رسید این بود ک مواد اولیه کوکی رو که دارم پس کوکی درست میکنم و میبرم به کافه ها گیم نت ها ارائه میدم و میفروشم

    فقط میخواستم یه کاری کنم

    نمیتونستم بیکار بمونم و صفر بمونم!

    انجامش دادم و همون روز ۱۰۵ هزار تومن از فروش کوکی هام خلق کردم

    من ذووووووووق

    من شووووووق

    خیلی حسم خوب بود ازینکه امروز صبح صفر بودم و الان ۱۰۵ هزار تومن پول دارم

    یه بسته دیگه از کوکی هام باقی مونده بود و تقریبا تمام کافه ها رو رفته بودم

    داشتم برمیگشتم خونه که چشمم به یه باشگاه یوگا و مدیتیشن افتاد و همون ندای هدایتگر درونم به طرز واضحی بهم گفت: برو تو این باشگاه و این بسته کوکی که داری رو پرزنت کن

    استاد بخدا الان ک دارم میگم درونم منقلب میشه ازین نیروی هدایت…

    بهش گفتم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    به من میگی کوکی رو ببرم باشگاه ارائه بدم؟؟؟؟!!!

    بابا این کوکی توش شکر داره ، به درد باشگاه نمیخوره!!!

    گفت تو چیکار داری تو برو کاریت نباشه

    تسلیم شدم..ماشینو پارک کردم و رفتم در باشگاه

    رفتم داخل و از همون دور انگار ک مطمئن بودم اینجا ک کوکی خریدار نداره، یه نگاه انداختم دیدم هیچکس تو باشگاه نیست حتی منشی، و فقط مربی بود به همراه یکی از شاگرداش ک داشت ازش مشورت میکرفت

    بهش معرفی کردم و باورتون میشه با اشتیااااق بهم گفت به به کوکی؟؟؟؟ آره چرا نمیخوام؟؟تست هم داره؟

    و من از تسترهایی ک برده بودم بهش دادم خورد گفت وااااای چقدر خوشمزست فقط یه چیزی:این داخلش شکر داره؟؟؟؟

    گفتم بله شکر توشه

    گفت نههههه من شکر نمیخورم . من آرد و گلوتن هم نمیخورم

    برای من یه کوکی درست کن که توش آرد نباشه شکر نباشه به جاش عسل یا شیره باشه، جو باشه، کره بادام زمینی باشه، شکلات تلخ و مغزجات

    و خداوند به همین راحتی ایده شو از زبان این مربی عزیز به من داد با تمام جزئیات و حتی رسپی ……………..

    دیوانه شدم

    شب اومدم خونه و رفتم تو یوتیوب کلی سرچ کردم (البته به انگلیسی): کوکی رژیمی- کوکی بدون شکر- کوکی بدون آرد- بیسکوییت رژیمی- کوکی ورزشکاری

    و رسیدم به یه محصولی که اسمش گرانولا بار بود

    خیلی برام جدید بود

    Granula Bar؟؟؟؟

    اومدم به فارسی هم سرچ کردم گرانولا بار

    دیدم بلهههه

    همچین محصول رژیمی وجود داره دقیقا با همون ویژگی های مورد نظر اون مربی

    دیگه رفتم انواعشو دیدم و سریعا دست ب کار شدم و با همون مواد اولیه ای که تو خونه داشتم ۱۰ تا دونه ازش درست کردم و بسته بندی کردم

    فرداش رفتم پیش مربی و ۴ تاشو ازم خرید و پولشو بهم داد و من اولین درامدم رو از ایده الهامی خداوندم خلق کردم

    خیلی بهم احساس قدرت داد

    ((درامد روز اول ۲۸ هزار تومان ))

    اینو تو دفترم همون موقع نوشتم

    چون امید داشتم ایمان داشتم ک این روند افزایشیه و دوس داشتم روند رشدم رو ثبت کنم

    ۶ تای دیگه مونده بود که فرداش رفتم یه باشگاه دیگه و مربی اونجا ازم خریدشون و خیلی خیلی استقبال کرد و شبش بهم پیام داد کلی اعلام رضایت کرد و تازه ۱۰ تا دونه هم بهم سفارش داد برای خودش و ۷ تا برای شاگردش

    دیگه داشتم میمردم از ذوق

    میگفتم آره آره همینه

    این مسیر درسته

    ادامه میدم

    ایده ای که تو روز اول هم فروش داری هم سفارش و تازه با این همه استقبال روبرو میشه جواب میده

    این ایده همونیه ک دنبالش بودم

    ((درامد روز دوم: ۱۲۰ هزار تومان))

    ((درامد روز سوم: ۲۰۳ هزار تومان))

    ((درامد روز چهارم: ۵۰۰ هزار تومان))

    و این روند ادامه پیدا کرد

    من هر روز تولیدم رو بیشتر میکردم مواد اولیه بیشتری میخریدم و روزی چندبار به باشگاه های مختلف میرفتم با مربی ها ، ورزشکارا صحبت میکردم و محصولمو ارائه میدادم

    هر روزی که از باشگاه برمیگشتم و محصولم فروش رفته بود و پول رو خلق کرده بودم انقدر با تمام وجودم سپاسگزار بودم ک فقط دوس داشتم داد بزنم خدایا شکرت

    هر روز عصر بعد بعد ازینکه برمیگشتم میرفتم روی پشت بوم خونه و راه میرفتم و با خدا حرف میزدم و ذوق میکردم و صدامو ضبط میکردم..

    با تمام وجودم میگم که بهترین تابستونِ تمام عمرم رو امسال سپری کردم

    چون با تمام وجود خالق بودن رو، احساس قدرت رو، احساس پویا بودن رو تجربه کردم و مهمتر از همه تونستم قانون رو در عمل پیاده کنم و یاد بگیرم و رشد کنم از همه لحاظ

    چقدر اون تمرین آگهی بازرگانی و کار کردن رو دوره عزت نفس به من قدرت داده بود که بتونم برم کل کلاسهای گروهی باشگاه های منطقمون رو سر بزنم و بعد از کلاس وایسم براشون توضیح بدم و چقدر استقبال میشد هم مربی ها ازم میخردین و هم شاگرداشون

    و این پاداش ایمانی بود ک داشتم در عمل نشون میدادم

    استاد خیلی یاد وقتی میفتادم ک شما رفتین تو ۳۰ تا کلاس صحبت کردین

    منم تو مدت تقریبا ۲ ماه رفتم کل باشگاه های منطقه رو سر زدم و حتی تو رختکن با تک تک ورزشکارای بدنسازی حرف میزدم و معرفی میکردم و فروش داشتم تا اینکه محصولم جا افتاد و فروشم بالاتر رفت و من عشق میکردم با این کار

    من اصلا برام سخت نبود این رفتن حضوری و پرزنت کردن محصولم

    من فقط داشتم اون Big Picture رو میدیدم

    من فقط به خودم میگفتم الهه درسته خیلی وقتا تو معرفیت جواب منفی هم میشنوی و شاید خیلی وقتا اصلا خجالت بکشی ک دوباره داری میری تو این باشگاه و یادت نیست چهره افراد رو و دوباره به اون شخص معرفی میکنی و بهت میگه خانوم دیروز بهم گفتی اینا رو، اما اشکالی نداره..این کمترین بهایی هست ک داری میپردازی و این جزئی از روند تکامل و رشد توئه

    استاد شاید با هزار نفر تو این مدت حضوری صحبت کردم و محصولمو معرفی کردم

    و این مسیر چقدررررررر منو بزرگ کرد

    چقدر من تو این مسیر خط ب خط قانون رو بهتر و بهتر درک کردم

    همون جملات گرانبهایی ک تو این سالها از شما میشنیدم و فقط تو دفترم مینوشتم و گوش میدادم، الان داشتم در عمل ازشون استفاده میکردم و تجربشون میکردم و هربار به درک بهتری میرسیدم که عهههههههه پس تکامل این بود…عههههه پس اون ایمان فعالی ک استاد ازش حرف میزد این بود هدایت و الهام این بود جنسش.. هدایتهای قدم ب قدم رو تازه فهمیدم یعنی چی

    اینکه دستان خدا میان و بهت کمک میکنن بدون چشمداشت تازه فهمیدم چقدر شیرین و دلچسبه و شیرین تر اینکه تو میدونی اینا رو خدا برات فرستاده و تو به اونا وابسته نمیشی و اعتبارشو ب خدا میدی و خدا بازم بهترشو برات میفرسته

    وای خدا شکرت

    تقریبا ۲ ساعته دارم ۷ صفحه تایپ میکنم ولی دوس دارم بازم ادامه بدم

    من از وقتی دارم این ایده رو اجرا میکنم به معنای واقعی دارم میفهمم عشق و علاقه به کار یعنی چی

    دارم تجربش میکنم که وقتی در حین انجام کارم هستم اصلا گشنگی برام معنایی نداره اصلا سیر میشم بس که ازین عشق مینوشم

    خستگی برام بی معنا میشه و ساعتها سر پا هستم و دارم سفارش میزنم و اصلا خسته نمیشم و فقط کِیف میکنم ازین خلق ازین خالق بودن

    دارم میبینم ک حتی وقتی سرما خورده بودم و به شدت بی حال بودم همون موقع یه سفارش عالی بهم داده شد و من جون گرفتم و بلند شدم و رفتم با اشتیاق انجامش دادم و بعدش حس کردم بیماری از بدنم رفت بخدا رفت. انقدر من رفتم تو فرکانس لذت و شادی خلق کردن که مدارم با بیماری و حال نداری فاصله گرفت و من سرزنده شدم پویا شدم

    من دارم باهاش زندگی میکنم و چقدر سپاسگزار خداوندم بابت این موضوع

    هر روزی ک تولید دارم واقعا روزم متفاوته احساس اشتیاق و سپاسگزاری کل وجودمو فرا میگیره

    دارم تجربه میکنم که وقتی میگم خدایا آسانم کن برای آسانی ها یا در حین انجام هر مرحله ای از کارم مرتب از خودم میپرسم که چطور ازینم راحت تر؟ چطور ازینم ساده تر و لذت بخش تر؟؟ چقدر زیبا آسان میشم برای آسانی ها و چه ایده هایی با همون امکانات موجودم بهم میده که سرعت کارمو چندین برابر بیشتر میکنه و لذت بردنم رو بیشتر و بیشتر

    اصلا من تو این مسیر انگار تازه فهمیدم باور ساختن یعنی چی..

    کار کردن روی باورا یعنی چی

    و تو این چند ماه تقریبا هر روز هر خواسته ای که تو مسیر کارم دارم رو تکرار میکنم جوری ک انگار دارمش و مخصوصا وقتی ب تضادی تو این مسیر برمیخورم و تازه میفهمم چیو میخوام و به وضوح میرسم ک عهههه پس ازین به بعد باید اینجوری عمل کنم نسبت به این موضوع

    یه جمله ای خانم شایسته عزیزم تو یکی از مقالات سایت دارن که من چسبوندم رو دیوار اتاقم و این سوال و پاسخ دادن بهش چقدر بهم کمک میکنه:

    چه باوری بسازم که نتایج به شکل دلخواه من تغییر کنه؟؟؟

    و من هربار با پاسخ به این سوال و تکرار اون باورها و اجراشون در عمل، به نتایج دلخواهم توی بیزنسم دست پیدا میکنم

    تنها باوری ک فکر میکنم خیلی خیلی جای کار بیشتری برام داره باور فراوانی هست

    فراوانی مشتری فراوانی درامد فراوانی فرصت

    که به میزانی ک دارم روش کار میکنم همون روز نتایجش میاد

    خوبی کار کردن روی قانون و باورها اینه که نیاز نیست صبر کنی تا سالهای سال این باورها ثمر بده

    نه

    به همون میزانی ک داری روی خودت کار میکنی و در واقع داری کانون توجهت رو کنترل میکنی، به همون میزان نتیجه میاد و تو دلگرم تر ادامه میدی و بازم نتایج بزرگتر و بزرگتر…

    مثلا یکی از باورهایی ک من در مسیر کارم خیلی تکرارش میکردم مخصوصا اون اوایل این بود که:

    عوامل بیرونی مثل تعطیلات رسمی، جمعه ها، شرایط اقتصادی سیاسی و… هیچ تاثیری روی روند درامد من نداره

    و من دقیقااااا پاسخش رو از جهان میدیدم که من همیشه جمعه ها سفارش و واریزی داشتم

    من حتی توی تعطیلات تاسوعا عاشورا که دیگه همه جا تعطیله، بیشترین سفارش و واریزیم رو تا اون موقع داشتم

    و اینا همش بهم باور قوی تری داد برای ادامه دادن

    چقدر این روند زیباست

    چقدر حرکت کردن در این مسیر عشق و علاقه لذت بخشه

    چقدر ایمانم قوی تر شده چقدر انسان سپاسگزار تری شدم نسبت به اوایل همین امسال

    و چقدر هربار دارم بیشتر و بیشتر با پوست و گوشت و استخونم درک میکنم که ثروتمند شدن چقدر مقدسه

    حتی مسیر رسیدن ب ثروت همش رشد و شکوفاییه

    و چقدر از وقتی تو این مسیرم با تمام وجودم لمس کردم که چقدر به خدا نزدیک تر شدم چقدر انسان سپاسگزارتری شدم چقدر بهتر دارم خالق بودنم و یکی بودنم با خدا رو درک میکنم جقدر بهتر دارم کانون توجهم رو کنترل میکنم چقدر بیشتر برای خودم و احساس خوبم ارزش قائلم و در کل چقدر این مسیر بزرگترم کرده

    میدونم کامنتم خیلی طولانی شد ولی میخوام ادامه بدم و در مورد بحث تضاد و ایجاد خواسته از طریق تضاد از خودم و مسیر کاریم بگم ک حتما راهنما و راهگشای خیلی ها خواهد بود

    خودم اینا رو روی برگه نوشتم و هر روز مرورشون میکنم و به خودم میگم که این هدایتهای خدا همیشه بوده پس ازین به بعدم هست

    .

    ۱- اون زمانی ک من کار کیک تولد و کافی شاپی انجام میدادم همیشه درخواستم این بود ک خدایا دوس دارم یه محصول منحصر به فرد داشته باشم که خاص خودم باشه. درسته من دارم کیک درست میکنم و لذت میبرم اما میخوام یه ایده ای بهم بدی که برای خودم باشه و خاص خودم تا بتونم برند شخصیمو داشته باشم

    و چقدر زیبا خداوندم، این سیستم بدون نقص جوری به درخواستم پاسخ داد و ایده ای بهم داد که با این محصولی ک دارم (گرانولا بار) که فرمول و رسپیش رو کاملا خودم و خدا طبق تجربه و آزمون و خطا و ایده های الهامی طراحی کردیم، به راحتی میتونم برند شخصیمو داشته باشم ک ب لطف خدا و با ایمان تونستم برای گرفتن سیب سلامت و مجوز بهداشت برای محصولم اقدام کنم که تمام کاراش انجام شده و تا چند روز دیگه صادر میشه و میتونم خیلی بهتر و بیشتر در بیزنسم گسترش ایجاد کنم (البته البته با رعایت کالم قانون تکامل و راحت شدنم با تعداد تولید روزانه)

    ۲- من از سالها پیش شاید بگم ۱۰، ۱۵ سال پیش همیشه درخواستم این بود ک خدایا من دوس دارم کارخونه داشته باشم کارآفرین باشم صادرات کنم تو حوزه تجارت وارد بشم و تجربه کنم

    اما هیچ ایده ای نداشتم براش

    اما الان با محصول فوق العادم خداوند همون هفته های اول شروع کارم به قلبم انداخت که این مسیرو ادامه بده تو خیلی خیلی بیشتر از الانت پیش میری و گسترش ایجاد میکنی و کارخونه میزنی و به تولید انبوه میرسی…

    من چقدرررررررر اون روزی ک روی پشت بوم داشتم سپاسگزاری میکردم و خدا این جمله رو بهم گفت مصمم تر شدم و اشتیاق و انگیزم هزار برابر شد که باعث شد برای گرفتن مجوز بهداشتم اقدام کنم

    و مطمئن شدم ک این همون مسیریه ک میتونم اول توی خونه به اون تعداد مشخصی ک هدفمه برسم و توش پایدار بشم و بعد کارگاه بزنم و بعد گسترش کارگاهم و کارخونه و صادرات و جهانی کردن محصولاتم به امید خدای هدایتگر

    ۳- این محصولی ک خدا هدایتم کرد به سمتش، جوریه که به راحتی قابلیت مکانیزه تولید کردن توی یه کارگاه کوچیک رو هم داره و به امید خدا میتونم به راحتی بعد از تولید خانگی، به اون هدف کارگاه مکانیزه هم دست پیدا کنم (نمونه مشابهش رو توی یوتیوب دیدم که یه شخص خارجی چقدر قشنگ کارگاه مکانیزه خودشو طراحی کرده بود با چند تا دستگاه کوچیک ولی کارا ک حجم تولید رو قشنگ ۱۰، ۲۰ برابر الان و حتی بیشتر بالا میبره)

    ۴- اینکه محصول من و ایده الهامی من جزء دسته بندی شیرینی خشک هست اینم خودش یه موهبت خیلی بزرگیه که کلی مزایا برام داشته. یکیش اینکه میتونم براش سیب سلامت بگیرم وگرنه به شیرینی تر و خامه ای مجوز داده نمیشود! خدایا شکرت یعنی با این حد از دقت پاسخ میدهد

    ۵- من همیشه اونوقتا ک کیک خامه ای درست میکردم خیلی باید مراقب میبودم ک زود انجامش بدم ک خامه آب نشه و دفرمه نشه و کیکم خراب نشه تو دمای محیط و این خواسته در ناخوداگاه من بوده که ای کاش میشد نگهداری محصولم راحت تر باشه و یخچال نخواد و اینقدر زود آب نشه

    و خداوند دقیقا منو ب محصولی هدایت کرده که نه تنها هیچ نیازی به یخچال نداره، بلکه حتی میتونی توی کیفت توی کمد تو کشو هرجا ک بخوای بذاری و هیچیش نشه و سالم بمونه

    ۶- چقدر من دوس داشتم وقتی دارم کیکهای خامه ایم رو ارسال میکنم سالم بمونن تو مسیر با جابجایی و سرما و گرما آسیب نبینن و چقدر این منو محدود میکرد ک فقط با کافه های نزدیکم کار کنم و اون موقع ها چقدر فکر میکردم به راه حل این مساله برای حمل کیک هام، ولی نمیدونستم قراره به ایده ای هدایت بشم که نه تنها حملش خیلی راحته اینقدر ک سبک و کویک و جمع و جوره بلکه حتی با پیک موتوری هم میشه ارسالش کرد حتی با پست میشه چندروز تو کارتن بمونه بدون اینکه هییییچ آسیبی بهش وارد بشه . وای خداااا دارم دیوانه میشم از این دقت هدایتهات

    ۷- در مورد مدت زمان موندگاری محصول، من اونوقتا ک کیک خامه ای درست میکردم همش میگفتم کاش این کیکها موندگاریش بیشتر بود و ۴، ۵ روزه بیات نمیشدن. ولی تو نگو که خدا ایده بهتری برام داشته و این ایده جدیدم نه تنها تا هفته ها موندگاری داره بلکه انگار هرچی میمونه طعمش بهتر میشه و اجزاش اصطلاحاً بیشتر و بهتر به خوردِ هم میرن : )

    ۸- چقدر دوس داشتم کارم بدون سر صدا باشه و هر زمانی از شبانه روز بتونم انجامش بدم و مثلا سر صدای همزن رو نداشته باشه و الان ایده من برای انجامش توی خونه نه نیاز به همزن داره نه تجهیزات خاصی میخواد. به راحتی و با لذت و عشق فراوان انجامش میدم هر ساعت از شبانه روز…خدایا شکررررررت

    ۹- خیلی دوس داشتم محصولم جوری باشه که ارزش آفرینی کنم. سالم باشه و بهش ایمان کامل داشته باشم ..و خداوند هدایتگرم دقیقا ایده یه شیرینی رژیمی و سالم و البته خوشمزه و کامل رو بهم داد که با ایمان معرفیش میکنم و از سلامت و صداقت کاریم و طبیعی بودن مواد اولیش اطمینان کامل دارم خدایا ممنووووووونم ازت

    ۱۰- اون وقتا که کیک کافی شاپی کار میکردم همش تو ذهنم بود که کاش بازار کارم و مشتری هام وسیع تر بود مگه چندتا کافه تو منطقه ما هست و از اون طرف مسافت های طولانی هم ک محدودیت داره باز

    و خداوندم بهم گفت عزیزم نگران چیزی نباش

    بازار کار وسیع تر میخوای؟

    با سوپر مارکت چطوری؟؟؟؟ : )

    آیا مغازه ای بیشتر از سوپر مارکت و فروشگاه های مواد غذایی زنجیره ای و غیر زنجیره ای داریم؟؟؟؟

    من الان به راحتی میتونم بعد از گرفتن مجوزم محصولمو توی سوپر مارکتها عرضه کنم و انقدر تقاضا داشته باشم ک نرسم پاسخگو باشم….

    البته همین الان هم ک هنوز مجوز بهداشت رو محصولم نخورده با یه سوپری ۲ ماهه ک دارم کار میکنم و استقبال خیلی خوبی از محصولم شده از سمت مشتریانش…خدایا شکرت هزاران هزار بار

    ۱۱- چقدر چیدمان و زمان بندی خداوندم دقیق و بی نقصه..از ۹ قبل به دلم انداخت برم فنی حرفه ای کلاسشو ثبتنام کنم و مدرک مهارتم رو بگیرم که الان برای گرفتن مجوز بهداشت چقدر به کمکم اومد…تقریبا ۳، ۴ ماه پروسه اش اون موقع طول کشید ک اگه الان میخواستم برم چقدر کارم عقب میفتاد ولی خداوند از قبل برام برنامشو چیده بود..خدایا من عاشقتمممممممم

    ۱۲- یه تضاد دیگه ای ک تو کار قبلیم داشتم این بود ک همیشه بعد از کارم کلی ظرف کثیف میشد یعنی کار با خامه و ابزارهاش چون زیاده ظرف کثیف زیاد تولید میشد ک بعد از کارم کلی باید زمان میذاشتم بشورمشون

    اما تو کار جدیدم اصلا ابزار و ظرف خاصی کثیف نمیشه و بعد از کارم ۳، ۴ تیکه ظرف هست ک به راحتی و به سرعت شسته میشه

    واقعا دیگه چی ازین بهتر؟؟؟

    خدا همه جوانب رو برام در نظر گرفت و از همه نظر بهترینها رو بهم هدیه داد

    من اگه میخواستم با عقل و درک خودم بشینم فکر کنم و ایده پردازی کنم، اصلا مگه به ذهنمم همچین ایده ای میرسید؟؟؟؟؟ اونم با این دقت و جزئیات

    من تمام تضادهای قبلیم خیلی ناخوداگاه به خواسته تبدیل شد و به همین راحتی ورق برگشت

    از لحاظ درامدی هم الان با چند تا بوفه باشگاه دارم به طور ثابت کار میکنم و مرتب بهم حجم بالا ۱۰۰ تا، ۲۰۰ تا سفارش میدن به جز سفارشات خرد ۱۰ عددی یا ۲۰ عددی که از افراد میگیرم

    .

    واقعا خدارو شکر صدهزاران هزار بار

    من این مواردی ک از هدایتم گفتم رو هر روز به خودم میگم و هربار ک میخونمشون انگار برام تازگی دارن و هربار اشک شوق ب چشمم میاد و میگم خدایا تویی ک اینقدر بی نقص و دقیق هدایتم کردی و ایده رو بهم دادی مشتریها رو برام آوردی و قدم ب قدم ایدمو پخته تر و کامل تر کردی، حتما ازین ب بعدم هستی و بیشتر و بهتر هدایتم میکنی

    خدایا من تسلیم تو هستم و با تمام وجودم بهت اعتماد دارم

    این مسیر همون مسیر لذت و خوشبختی و سعادت و زنده گانی کردنه برام

    همون مسیریه که ثروت نتیجه بدیهی و طبیعیشه

    این رد پای طولانی رو از خودم به جا میذارم و مطمئنم به زودی خبرای بهتر و بزرگ تری از خودم بهتون میدم و این پازل هر بار کامل تر و زیبا تر چیده میشه و هر قسمتش به درستی سر جای درستش قرار میگیره مخصوصا با پیش بردن این دوره طلایی و شگفت انگیز

    استاد عزیزم عاشقانه دوستت دارم و از خدا براتون بهترینها رو میخوام

    .

    با عشق

    الهه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 160 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1426 روز

      سلام و درود خدا بر شما دوست عزیزم

      از خواندن کامنتت فوق العاده لذت بردم

      از برنامه ریزی بدون عیب و نقص خداوند غرق لذت شدم

      وااااااای خدایاااااا

      تو پاسخ میدی

      و انقدررررررر دقیق!!!

      بخاطر ایمانت دوست گلم بینهایت بهت تبریک میگم

      مرسی که نوشتی

      و از نعمت ربت گفتی

      و بر ایمان ما افزودی

      خداروشکر

      خداروشکر

      خداروشکر

      سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2785 روز

        سلام اکرم عزیزم

        صبحم رو با خوندن پاسخت شروع کردم و چقدر نشانه خوبی بود برام از ایمان از اینکه خداوند پاسخ میدهد و دقیق هم پاسخ میدهد..

        مرسی از تبریک و تحسینت عزیزم

        هر روز دارم حضور خدا رو بهتر و بیشتر نه فقط تو بیزینسم بلکه تو کل زندگیم حس میکنم

        کافیه تسلیم باشم تا ببینم چطور هدایتم میکنه ب صراط مستقیم…

        و تمرین باید کرد تسلیم بودن را…

        عاشقتم ممنون ک برام نوشتی😍

        در پناه خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مرضیه ایزدی گفته:
      مدت عضویت: 1520 روز

      سلام الهه جانم

      چقدر کامنت زیبایی نوشتی اشکم دراومد از خوشحالی و لذت

      چقدر زیبا تکاملت را طی کردی

      چقدر زیبا درسهای استاد را به صورت عملی اجرا کردی

      واقعا از خوندن کامنتت این اول صبحی حسابی احساس خوبی پیدا کردم

      راستش را بخوای من اومدم کامنت خودم را خوندم و بعدش به خدا گفتم خدایا می خوام یک کامنت عالی بخونم که حالم را خوب کنه که هدایت شدم به کامنت شما

      چقدر لذت بردم

      مثل اون داستانهای انسانهای موفق که از موفقیت های کوچیکشون می گن بعد می رسند به دستاوردهای بزرگ

      من مطمئنم که به زودی اسم شما و برندتون در گوگل سرچ می شه

      و همونطور که خواسته خودتون هست یک برند موفق می شوید که هم در ایران هم در خارج از ایران بنام می شوید

      چقدر ازتون یاد گرفتم و چقدر الگوی خوبی هستید برای ما که مثل شما در مسیریم

      من از شما یاد گرفتم که مسیر هدایت الهی را بنویسم تا مسیر تکاملم را بفهمم

      الان منم در مسیر همین هدایت الهی هستم و دوست دارم کسب و کار شخصی خودم را داشته باشم و مطمئنم به زودی این اتفاق برای من هم می افتد چون نشانه هاش را می بینم و مسیری که همونجور شما گفتید خداوند انسان را به مسیری می برد که در آن آموزشهایی است و مدارکی است که در زمان مناسب بدردت می خورد

      بازم ممنون بابت کامنت زیبا و پربارت که هر لحظه خوندنش منو با لذت همراه کرد

      همیشه بهترینها براتون باشه

      مرضیه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آرزو رحمانی گفته:
      مدت عضویت: 1378 روز

      سلام الهام عزیز من هم مثل قبلا شما کار کیک خانگی میکنم و ساکن اصفهان هستم و خیلی هدایتی به کامنت شما هدایت شدم قطعا پاسخی بوده به سوالات من و تضاد هایی که من هم مثل شما و همه همکارامون بهش برمیخوریم کامنت شما دقیقا حال این روزای منه و جواب تمام سوالات من بود این که گفتی چقدر دوره عزت نفس بهت واسه پرزنت کارت کمک کرد من رو مطمعن تر و مصمم تر کرد واسه کار کردن رو عزت نفسم و خریدن دوره تاثیر گذار عزت نفس،منم مثل شما روانشناسی ثروت رو دارم ولی بهتون تبریک میگم بخاطر این ایمان و پشتکار و این حد از عملگرایی قطعا شما کارخونه خودت رو میزنی اگه با این فرمان جلو بری و چقدر ازت سپاسگزارم که انقدر با جزییات مسیرت رو توضیح دادی و خدا میدونه که این مسیر کاری و این تضادها و این خواسته ها که از دل تضادها بیرون اومدن مسیر خیلی ها مثل منه که به لطف پروردگار هدایتگر اومدم و جواب سوالات و تضادهایی که توی کار مثل شما بهش برخوردم رو گرفتم‌،واستون آرزوی موفقیت میکنم الهام جان😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید میثم رضوی گفته:
      مدت عضویت: 2239 روز

      سلام الهه جان

      دمت گرم کلی لذت بردم و کلی حال کردم

      هنوز طعم اون کوکی‌هایی که آوردید خونمون زیر دندونامه…

      چقدر لذت بردم چقدر حال کردم

      چقدر آموختم چقدر یادگرفتم از این همه شجاعت و ایمان و اعتماد بنفس و ایمانی که عمل آورده و البته که پاسخ خداوند هم همیشه مثبته و ان علینا للهدی رو هر لحظه داره اجرا میکنه…

      من مطمئنم که شما با اون شخصیت و اعتماد بنفس بالایی که دارید موفق و پیروز خواهید شد انشالله…

      آرزوی بهترینها رو براتون دارم…🥰

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2785 روز

        سلاااااام آقا میثم عزیزززز

        نمیدونید چقدر خوشحال شدم وقتی اسم شما رو در پاسخ هام دیدم

        خدارو شکر برای وجودتون

        خیلی دلتنگتونم از همینجا اعلام میکنم

        ممنونم از تحسینتون از خدا میخوام هر روز با ایمان تر و عملگرا تر باشیم و هر روز در حال ساختن باورهای قدرتمندکننده و درست که رمز پایداری نتایج و حال خوب همین باورهای درسته

        بیاید پیشمون

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      الیسا شهابی گفته:
      مدت عضویت: 1910 روز

      به نام خدای هدایتگرم و درود به همه عزیزای دلم

      وقتی که استاد داشت می گفت از هدایت های زندگیتون برام توی کامنت بنویسید اول با خودم گفتم که مگه من چه هدایت بزرگی دارم، هنوز اونقدر زیاد مثل دوستان عزیزم که نوشتن توی کامنت ها هدایت نشدم، اما بعدش احساسم بهم گفت که بابا این همه خدا تو رو هدایت کرد، با این سن کمی که داری چه الهام هایی که بهت نشده، شاید مثل دوستانم که توی کامنت ها نوشتن زیاد بزرگ نباشه ولی من رو به مسیر های فوق العاده هدایت کرده اون هم با این سن کم که تازه در مدت کمی فهمیدم احساس قلبی و هدایت و حرف زدن با خدا یعنی چی؟

      از همین هدایتی که الان بهم الهام شد می خوام بگم، احساس استرس داشتم طبق عادت گفتم بیام داخل سایت یه چرخ بزنم تا حالم خوب بشه و آرامش بگیرم، بعد وقتی وارد سایت شدم تصمیم گرفتم از قسمت عقل کل سوالی که ذهنمو درگیر کرده بود سرچ کنم تا ببینم دوستانم چه پاسخ هایی دادن، با کامنت خانم الهه رو به رو شدم که بسیار کامنت دوست داشتنی بود و علاوه بر اینکه احساس من رو خوب کرد، بهم آموزش های خوبی هم داد، این کامنت الهه عزیز طولانی بود و برای ادامه لینکشو گذاشته بود که هر کس می خواست بخونه، وقتی لینک رو زدم هم به ادامه کامنت الهه هدایت شدم هم به این فایل استاد.

      الان دیگه جواب تمام سوال های ذهنم که بهم استرس داده بود و باعث بوجود امدن احساس بد در من شده بود رو فهمیدم. من به لطف الله یکتا هدایت شدم به پاسخ سوال های ذهنم.

      خدایا ممنونم و سپاسگزار که هر وقت دارم از مسیر خارج می شوم و به سمت نجواهای شیطانی می روم برای من یک نشانه می فرستی و من رو دوباره به مسیرم هدایت می کنی.

      هدایت بعدی این بود که من امروز تمام موزیک های گوشیم که یکم احساس بدی می دن رو پاک کردم، این هم از استاد یاد گرفتم که هر چیز بی ارزش زندگیتون که بهتون احساس بد میده رو بی درنگ حذف کنید از زندگیتون. بله و الان هدایت شدم به این موزیک زیبای چاووشی که وقتی پلی شد اشک از چشمان من سرازیر شد به خاطر خدایی که همیشه حواسش به من هست.

      شعری که برای من کار میکنه اینه؛هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

      آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم

      هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

      رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1810 روز

      سلام خدمت خواهر عزیزم…بخدا نمیدونم چطوری از این همه مهربانی و لطفی که داشتین و این آگاهی ها رو که بسیار برای من هم الهام بخش بودن به اشتراک گذاشتین تشکر کنم، و این همه نور وارد قلبم شد و این آرامش و اطمینان که با توکل به خداوند من هم میتونم ثروت سازی کنم… و اینکه اینقدر وقت گذاشتین و این حجم از آگاهی رو منتشر کردید و من رو به گریه انداختید… ممنونم هر جا هستین رو به رشد و همیشه در سلامت و سعادت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آیه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1280 روز

      سلام الهه عزیز

      همیشه این که افراد خیلی بسته بدون اشاره به این که چه کاری انجام می دن از رشد و پیشرفتشون می نویسند و بعد از خوندن کامنتشون تازه هزار تا سوال جدید تو ذهنم درست می شه برام ناخوشاینده.

      اما شما چقدر دقیق، چقدر ظریف با همهء جزئیات از مسیرتون گفتین.

      چقدر لذت بردم از خوندن مسیری که طی کردین.

      چقدر برام جذاب بود از نکته های مهمی که از باورهاتون بیان می کردین و اون جمله خوب خانم شایسته، که منم الان نوشتمش.

      خواستم ازت تشکر کنم که وقت گذاشتی و همه این مسیر را نوشتی.

      چراغ های زیادی را در ذهنم روشن کردی. چرا که منم سه ساله در شغلی هستم که نه بهش علاقه ای دارم و نه برام درآمد آنچنانی داره . دائم از خدا درخواست هدایت دارم.

      ازتون ممنونم.

      شما را لایک می کنم که مسیرتون را دنبال کنم و موفقیت های بیشتری ازتون ببینم.

      موفق و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      zeinab گفته:
      مدت عضویت: 831 روز

      سلام الهه عزیز

      من نمی دونم چجور خدا هدایت کرد به کامنت شما اما مطمعنم نشونه است برای من بعد از یکسال آموزش دیدن فارکس نه برای علاقه برای پول ساختن احساس خستگی درونی عمیقی کردم که واقعا تلاشم زیاده اما چرا نمیشه !

      نه اینکه جا بزنم حس میکردم این شرک که من منتظرم فارکس منو پولدار کنه و ….همه چی گذاشتم کنار و سپردم خودم به خدا که من رو هدایت کنه به هر طریقی که میتونه به سمتم علاقه ام حتی اگه تا آخر عمر جوابی نگرفتم ولی منتظر پاسخ میمونم تا هدایتم کنه و این کامنت شما برای من نشانه بود که هدایت میکنه نگران نباش صبور باش توکل کن جواب ها به تو گفته خواهد شد اون آگاهی مطلقه و تورو از خودت بیشتر میشناسه

      شاد و سلامت باشی :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمید حمیدی گفته:
      مدت عضویت: 2158 روز

      سلام دوست عزیز. چقد لذت بردم از کامنت زیبایی که نوشتی وچقد لذت بردم از اینکه وقتی درخواست کردم دقیقا بعد چند لحظه خداوند به همین واضحی منو هدایت کردبه کامنت شما که دقیقا من هم الان تو مسیر قبلا شما بودم وامروز که روز جمعه اس و من ساعت 9از پای سیستم بلند شدم واینکه من هم چند وقتی هست حدودا دوسال که دارم فارکس کار میکنم وامروز که دیگه خیلی خسته شده بودم هرچند که از خیلی وقت پیش قلبم بهم میگفت که این کاری نیست که تو بهش علاقه داری فقط به خاطر پول هست که داری ادامه میدی ولی من بهش گوش نمی‌دادم ولی امشب دیگه با صداشو بیشتر احساس کردم وگفتم واقعا این کاری نیست که من عاشقش هستم که اگر درآمد هم نداشته باشه باز من بخوام انجامش بدم وبا خودم گفتم‌ نه این کار برا من نیست وهمون موقع تصمیم گرفتم که برم ودر مسیر علاقه ام حرکت کنم و در حین خواندن کامنت زیبای شما هدایت های زیادی رو دریافت کردم که از همین فردا دنبالشون میرم واز شما دوست عزیز واستاد عزیزم هم بی نهایت سپاس گذارم.خدایا شکرت که بازم هدایتم کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2078 روز

      سلام و با آرزوی سلامتی و شادکامی

      به الهه عزیز

      اول کامل در عقل کل از کامنت خانم کیانی فر

      که خیلی هدایتی بهش رسیدم چون دوست داشتم ببینم همسر سید علی رو که در مورد آشنایی یشون خونده بودم

      بماند

      رسیدم به کامنت شما در عقل کل

      که بعداز اون همه خوندن

      اومدم از طریق لینک هم اینجا رو خوندم

      و چقدر لذت بردم از کامنت عالی شما

      هدایت‌های خداوند عزیزم

      در کارهای شما

      و چقدر با عشق و حوصله فراوان کامنتت رو خوندم

      من از هر کامنتی که لذت ببرم

      نمیتونم زیرش پاسخ نزارم

      چون الحق که باید ادا کنم این لذتم رو به اون شخصی که این کامنت رو با عشق و کیفیت بالا

      نوشته و فرکانسش به من منتقل میشه

      خیییلی لذت بردم از اونجا که گفتی بهت پیام‌ دادن که دیگه نیا و عکس العمل تو رو دیدم و خوشحال شدم

      چون تجربه کردم بعد از کار کردن روی خودم

      و خیلی از جاهای دیگه کامنتت که به شخصه خیلی لذت بردم و استفاده کردم

      برات انرژی های فوق العاده عالی از همینجا ارسال میکنم

      و دوست دارم به جاهایی برسی که در هدفهات نوشتی

      طول عمر با عزت از خدا برای شما آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 906 روز

      خانم سوادکوهی عزیز

      واقعا بهتون تبریک میگم

      چقدر خوب و کامل و با جزئیات نوشتید

      چقدر قشنگ مسیرو طی کردید

      موفقیتهای بزرگتر در حوزه صادرات محصولتون مثل روز برام روشنه

      الحق که قانون و خیلی خوب درک کردید و اجرا کردید

      موفقیت مبارکتون باشه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سوری گفته:
      مدت عضویت: 1257 روز

      سلام الهه جان تبریک میگم بخاطر شجاعت و عزت نفس بالایی که داری.شرایط منم تقریبا مثل شماست منم فوق لیسانس از یه دانشگاه خوب دولتی ولی علاقمند به کار خیاطی که بخاطر کمبود عزت نفس و حرف مردم میترسم تو دل این کار برم و بر ترسهام غلبه کنم امیدوارم خدا بهم کمک کنه و با ایمان قدم اول رو بردارم .سرگذشت شما دوست عزیز خیلی بهم کمک کرد برای شروع حرکت به زودی میام اینجا و مثل شما مراحل تکامل و هدایتمو برای دوستای دیگه توضیح میدم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2785 روز

        سلام گل سرخ عزیزم

        ممنونم از پیام و تحسینت عزیزم

        نادیده گرفتن حرف مردم و رفتن در دل ترس ها و تحقق خواسته های قلبیمون فقط و فقط لازمه ش داشتن عزت نفس هست

        عزت نفس واقعا واقعا پایه و فونداسیون بنای وجود ما و آرزوهای ماست

        پیشنهاد میکنم از دوره طلایی عزت نفس استفاده کنی

        و اینکه میخوام بگم وقتی تو در حوزه علایقت هرچی که هست حتی چمن زنی! به موفقیتهای بزرگ و درامدهای میلیاردی میرسی و حتی شهرت و اعتبار خیلی بالا(که همه و همه با داشتن علاقه +باورهای درست به راحتی قابل تحققه)، اون موقع همون مردم یا حتی نزدیکان تو که از رفتن به این مسیر منعت میکردن یا تو فکر میکردی که اگه بری منعت میکنن، اونقدر بهت افتخار میکنن و تورو برای هم مثال میزنن ک سد ذهنی خیلیهاشون شکسته میشه و اونوقت تو حتی باعث گسترش جهان میشی

        چرا که اونها هم باور میکنن ک میشه و قدم برمیدارن و ب میزان باوراشون ب نتایج خوبی میرسن

        امیدوارم خیلی زود (در بهترین زمان) بیای و از نتایج خوبت بنویسی

        راستی میتونی اسم و فامیل حقیقیت رو به صورت کامل بنویسی تا اونموقع بتونم بشناسمت

        در پناه رب جهانیان فرمانروا و اختیار دار هممون باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد رازی گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام الهه جان

      اول ممنونم ازت که اینقدر قشنگ مسیرت رو توضیح دادی و خودش یک کارگاه «جمع‌بندی قانون» بود.

      در رابطه با حوزه کاری شما منم خواستم یه الگویی بهتون معرفی کنم که البته احتمالا میشناسید

      چند وقت پیش رفته بودم تو مترو دیدن یکی از همکارام، ایشون یک غرفه پیراشکی فروشی زده بود.

      تو صحبت هایش گفت این برند« بابی دونات» مال دامادمون هست و این تنها شرکتی هست که تو تهران مجوز و استاندارد داره.

      بعدش تعریف کرد که دامادمون اوایل یه مغازه پیراشکی نزدیک میدون انقلاب داشت و از اونجا کارو شروع کرد و کم کم آمد کارگاه زد که بیشتر دونات و پیراشکی بزنه

      منم از قبل دم در همه سوپرمارکت ها این برند رو دیده بودم و تصور من این بود که این یک کارخونه عریض و طویله

      اما اینجوری نبود

      فیلم های خط تولید رو دیدم و همکارام تعریف کرد که این خط تولید رو خود دامادمون طراحی و اجرا کرده!

      می‌گفت دامادمون همیشه نمایشگاه های صنعت و بسته بندی رو میره

      حتی تو کشورهای دیگه

      و از دستگاه های جدید الگو میگیره و میاد اینجا خودش تغییر میده و میگن براش درست کنن به قیمتی شاید ده درصد اون دستگاه خارجی

      و اینجوری روز به روز کارخونه رو گسترش میده

      و الان ماشاالله کل تهران و حتی شهرستان ها رو پوشش میده

      و به صدها نفر مستقیم و غیر مستقیم خیر و برکت میرسه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلی کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2123 روز

      با سلام به الهه عزیز من از کامنت شکا بسیار لذت بردم از این همه ذوق وشوق و هدایت حالم خوب شد این همه لذتی که از کارت میبری واقعا کیف کردم منم چقدر دلم خواست از این شیرینی خوشمزه شما بخورم عزیزم رد پایی بسیار عالی ازت خودت جا گذاشتی تو این چند ماه که گذشته حتما لولهای بالاتری رو رسیدی لطفا باز هم برامون بنویس

      برات آرزوی موفقیت میکنم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      متین گفته:
      مدت عضویت: 1643 روز

      سلام الهه جان

      چقدر خوشحالم به کامنت تاثیرگذارت هدایت شدم .

      برات آرزوی بهترینهارو دارم و تحسینت میکنم که پر قدرت ادامه دادی و علاقه تو پیدا کردی و الانم داری کسب درآمد میکنی به امید بزرگ و بزرگتر شدن و کارخونه دار شدنت دوست عزیز

      منم تقریبا 2سال هست که کار مورد علاقمو پیدا کردم و امسال خیلی دارم روی کسب مهارتم کار کردم . انقدر مهارتم زیاد شده نسبت به همکارام ولی متاسفانه اصلا ازش نمیتونم اونجور که دوست دارم پول در بیارم و پایدار نیست .

      میدونم که باورهای غلط زیاد دارم . حتی اصلا نمیدونم چه قدمی باید بردارم .

      ولی تو کامنتت اینکه گفتی خودت حضوری میرفتی و کارتو تبلیغ میکردی خیلی خوشم اومد و حتی اونجایی که گفتی خیلیا نمیخواستن یا میگفتن قبلا توضیح دادی و حتما آدم تو اون موقعیت معذب میشه ولی مهم اینه که جلو رفتی و ادامه دادی .

      منم حتما باید کارم رو برم و تبلیغ کنم مطمانم اگر اون آدمها حتی وارد پیجمم نشن خدا خودش برام مشتریها و قدم های بعدی رو میفرسته .

      برای خدا مهم اینه که من با عزت نفس جلو رفتم و ادامه دادم .

      یه ایرادی که دارم خیلی چیزارو میگم نه اگر اینکارو کنم یه آشنا یا یکی از دوستا و همکارا بفهمن کلی مسخرم میکنن .

      الان اینم یعنی حرف دیگران برام مهمه .

      باید خیلی روی خودم کار کنم و پیوسته قدم بردارم .

      ممنون که وقت گذاشتی و تجربه تو گفتی و این باعث میشه که در ذهن منطقیمون جا بیوفته که ما هم میتونیم .

      خدا همه مارو دوست داره و هدایتمون میکنه .

      به امید امتحان کردن کوکی های خوشمزت :)))))

      موفق باشییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیر آهنگری گفته:
      مدت عضویت: 1681 روز

      سلام الهه عزیز

      سلام الهه شجاع

      سلام الهه با ایمان

      سلام الهه قوی

      سلام الهه هدایت گر

      سلام الهه موفق

      که همیشه فعال بودی و دست به هر کاری دست زدی موفق بودی

      چقد تحسینت میکنم برای شجاع بودنت

      چقدتحسینت میکنم برای خالق زندگی بودنت

      چقد تحسینت میکنم برای شناخت زیبات از سیستمی بودن جهان و عمل ب قوانین جهان و حرکت کردن نه حرف زدن بلکه حرکت کردی

      چقد تحسینت میکنم برای حرکت کردنت

      پاداش جهان برای حرکت کننده هاست و درها بهتری باز خواهد شد

      هزاران تحسین برای تویی که حرکت کردی حتی شیرینی ب باشگاه بردی و نتیجه شجاعتت ایده جدید بوده

      من از نه صب تا چهار ظهر توی سایت بودم و روی باورهام کار میکردم خداروشکر با ازادی زمانی مالی که دارم

      و داشت خابم میبرد که هدایت شدم ب این کامنت زیبات و چقد انرژی گرفتم الان اومدم پیاده روی کنم اینقد انرژی گرفتم

      و همه دوستانی که از کامنتت انرژی گرفتن مطمئنن جهان این انرژی بهت برمیگردونه

      ممنونم ازت برای دوساعت وقتی که گزاشتی این کامنت نوشتی

      کلی باور در ذهن من ساختی که میشود بخدا میشود بابد ایمان داشت و حرکت

      نکته خیلی مهمی که گفتی باور فراوانی و مواد قندی که بیشترین مصرف الان در بین مردم داره

      من قبلن سوپر مارکتی داشتم و اینو لمس کردم

      و هر روز درخاست مشتریا یرای چیز شیرین بیشتر و چه بهتر همه از تو میخرن چون داری ب بهتر شدن جهان کمک میکنی و مولد هستی

      بی نهایت کامنتت زیبا بود

      خداروشکر هدایت شدم ب این کامنت زیبا

      مطمئنم نتایجت عالی تر خواهد شد و باز برامون خواهی نوشت

      آرزوی

      سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله برات دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2785 روز

        سلام امیر عزیز و مهربان

        امیدوارم حالت عالی باشه

        واقعا ازت ممنونم بابت تمام ابراز لطف و محبتت و چقدر من خوشحال و خوشبختم برای بودنم در این خانواده صمیمی و مهربون ک واااااقعا دوستی و صمیمیت و هم خانواده بودن به هم خونی نیست به همفرکانسیه….

        چقدر خدارو شکر میکنم ک آزادی زمانی دارید و این بازم فکت خوبیه برای ذهنم که پس اگه امیر تونسته منم میتونم آزادی زمانی مکانی و مالی داشته باشم

        خدارو شکر ک تونستم منشا اثر باشم و انگیزه ای در دوستانم ایجاد کنم

        ضمنا خواستم این خبر خوب رو هم بدم که تقریبا 1 ماهه مجوز بهداشت مشاغل خانگی رو برای محصول ارزشمند و خوشمزم گرفتم و دارم با سوپر مارکت ها و فروشگاه های شهرم کار میکنم و هر روز محصولمو به مغازه های بیشتری معرفی میکنم

        شاید در شروع برام سخت باشه که هر روز هم تولید دارم(اونم ب صورت تماما دستی) و هم بازاریابی و فروش و ب طبع نه شنیدن ها از برخی مغازه ها

        اما مدام ب خودم میگم این تازه شروعشه

        باید ادامه بدی و ایمانت رو نشون بدی تا آسان بشی برای آسانی ها

        البته همین الانم ب اندازه مدار الانم مرتب هدایت میشم

        انقدر هدایتها زیاده که واقعا از نوشتنشون توی دفترم غافل میشم بس که هر روز اتفاق میفتن

        هرچقدر دارم روی باورام بهتر کار میکنم خصوصا دوره ثروت، دارم شرایط رو ب شکل دلخواهم تغییر میدم

        ایده های خداوند حرف نداره…کافیه عملگرا باشیم

        بازم ممنونم ک برام نوشتی

        در پناه فرمانروای جهان باشی

        الهه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      آنا گفته:
      مدت عضویت: 1706 روز

      خیلی زیبا بود الهه عزیز واقعا از بند بند کامنت لذت بردم ممنون از اینکه ثبتش کردی و به حال خوب بچه های سایت اضافه کردی

      خوشحالم برای موفقیتت و امیدوارم یروزی به زودی بتونم از سایتت پیجت کوکی آنلاین بخرم

      وقته کارمند بگیری که سفارشات زیاد توراهن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محسن فصاحت گفته:
      مدت عضویت: 861 روز

      چه باوری بسازم که نتایج به شکل دلخواه من تغییر کنه؟؟؟

      درود خداوند بر الهه آسمانی خداوند همیشه پشت و پناه و پشتیبان شما باشد بسیار عالی احسنت واقعا لذت بردم چه هدایتی

      چه پیغام سروشی

      و چه گوش شنوایی

      جهان سراسر خیر و شادی است وقتی همه چیز دست اوست و ما باید فقط اعتماد کنیم

      حسابی لذت بردم بارها خوندم و هربار بهتر و بیشتر یاد گرفتم

      چه خوب بود گروه تحقیقاتی عباسمنش پیام شما را به عنوان پیام انتخابی قرار می داد در صفحه اصلی ولو خلاصه شده

      هدف گروه تحقیقاتی عباسمنش بالا بردن سطح آگاهی و تجربه است که درس‌های زیادی در این کامنت نهفته شده

      چه هدایتی چه همزمانی؟!!! وای دیوانه شدم الهه عزیز واقعا متشکرم که وقت گذاشتی نوشتی و تجربیات واقعی نه فانتزی را در اختیار ما قرار دادی

      خداوند یار و نگه دارت باشه انشاءالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پدرام فصیح زاده گفته:
      مدت عضویت: 1208 روز

      سلام از گچساران به اصفهان…. حالتون چطوره؟

      امروز که مجدد کامنتتون رو خوندم یاد روزهایی افتادم که شده بودم یه آدم افسرده و از بز درآمدی همش تو خونه بودم و واقعا نمیدونستم باید چکار کنم برای درآمد بیشتر…

      دقیقا این کامنت شما منو بلند کرد و بر به سمت رفتن به تک تک مغازه ها و فروش محصول خدماتی که تازه واردش شده بودم و این کامنت شما نقطه ی عطفی بود برای حرکت من…

      واقعأ ازتون ممنونم خانم سواد کوهی

      خیلی کامنت عالی بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1469 روز

      سلام الهه عزیزم.

      من اصن عادت به خواندن کامنت های خیلی حد طولانی رو ندارم،کامنت شما هم که ماشاالله خودش ی شاهنامه بود بس که زیاد بود.

      ولی آنقدر با ذوق خوندم و کنجکاو شدم که اصن متوجه طولانی بودنش نشدم و همش میخواستم ادامه داشته باشه و با خودم میگفتم نتیجه آخرش نوشته الان کارخونه تولیدشو دارم آنقدر که واستون ملموس هست این خواسته.

      چقدر کیف کردم از هدایت خدا،چقدر لذت بردم از همت و اراده و صبر و پشتکار و ادامه دادنتون،

      از اینکه خیلی پرو و جسور بودین در رسیدن و داشتن خواسته تون

      از اینکه خستگی ناپذیری

      از اینکه ناامیدی واستون معنایی ندارد

      از اینکه چنان شور عشقی در شما فوران کرده که اصن تمام ترمزها رو ذوب می‌کنه

      چقدر عمل گرا هستین،چقدر لذت بی نهایت بردم از کامنتتون ،واقعا همه چیز در کامنت شما هویدا بود و بیداد میکرد از ایمان از تعهد از توکل از اراده از عمل از یقین به رسیدن از بزرگ کردن ظرف وجودتون

      از همه چیز…………..

      بی نظیر بود

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2504 روز

      به نام خداوند هادی و راهنما و هدایتگر

      سلام الهه جان

      نمیدونم الان تو چه مرحله هستی ولی مطمعن هستم با هدایت خدا بهترین کار آفرین خودت شدی

      بهت تبریک میگم

      اینکه دنبال علاقه رفتی ایول دوست من

      اینکه به خودت نگفتی با مدرک مهندسی اونم تو دانشگاه دولتی تهران برام افت داره بدم شیرینی پزی و کارت رو شروع کردی بهت تبریک میگم

      بهت تبریک میگم با توکل و قدم قدم پیش رفتی

      بهت خدا قوت میگم که چه خوب از مسیر نوشتی و من فقط لذت بردم و ایده اومد

      دوست من واقعا لذت کار چیز دیگه هست و بس و من فقط خوشحال از اینکه میتونیم خالق باشیم هستم

      خدایا شکرت بابت همه چیز

      خداوند هر لحظه روشنگر راه و مسیرت باشه

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سیده مهین گفته:
      مدت عضویت: 1970 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی خیلی خوشحال شدم و لذت بردم از این همه رشد و تکامل و ایده هایی که بهت الهام شده

      چه مسیر قشنگ و لذت بخشی داشتی

      خط به خط کامنتتون با عشق خوندم و کلی لذت بردم انگار تمام این اتفاقات برای خودم افتاده

      چقدر حس قشنگیه

      چقدر احساسم خوب شد

      چقدر باورهای قشنگی در من شکل گرفت

      چقدر حال دلم عالی شد

      دوست عزیزم منتظر نتایج های قشنگت هستم

      بهترینها را از صمیم قلبم برات آرزومندم.

      در پناه حق سالم و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

    سپس خدا بعد از این [واقعه‌] توبه هر کس را بخواهد مى‌پذیرد، و خدا آمرزنده مهربان است.

    =======================================================================================

    سلام به استاد ابراهیم نشانم،سلام به دلبر شیرین استادم،سلام به تموم رفیق های غار حرای من

    سلام و سلامتی و نور وعشق و رحمت الله مهربانم به جسم و جان و روح توحیدی قشنگتون

    خدایا سلامت به دار استادم رو و حفظ کن این سایت روحانی رو تا همیشه از توحید بشنویم و ببینیم و بنویسیم…

    تحسین میکنم این رابطه ی بی نظیر رو…این هم مداری رو…این دائم به صلات بودن رو…این حضور مقدس در سرزمین شگفتی ها …

    اعراض میکنم از تمام ناخواسته ها …از هر غیر هم مدار…از هر نازیبایی…از هر ناخواسته …

    و به سمت فطرت خودم روی می آرم و ازش طلب رحمت و مغفرت و نور و هدایت میکنم به سمت مدارهای بالاتر….

    إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ

    من از روى اخلاص روى به سوى کسى آوردم که آسمانها و زمین را آفریده است، و من از مشرکان نیستم.

    خدای عزیز و شیرین و دلبر و هدایتگرم،نور آسمون ها و زمین…ازت بی نهایت سپاسگزارم که من رو روی دوشت سوار کردی و دراین دشت ناهموار با قدم های خودت من رو به سمت مدارهای بالاتر پیش میبری و بهم میگی همینجا روی دوش من باش …نمیخوام هیچ خاری به پات بره….خودم برات قدم برمیدارم…خودم تورو به سمت مدار خواسته هات هدایت میکنم….

    منو میپرستی؟از من کمک میخوای؟روت رو از بقیه برگردوندی؟

    من برات بهترین بهترین هارو فراهم میکنم….

    آرام باش و دیده روشن دار ….فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ

    کنترل ذهن…اعراض از ناخواسته … آرام بودن و اعتماد کردن به جریانی که با چشم قابل دیدن نیست،برخلاف مسیر جامعه حرکت کردن…ادامه دادن…ناامید نشدن…تسلیم بودن …اعتماد به نیرویی که ازون بالا کل مسیر رو داره میبینه …و هدایتت میکنه …

    آره…این ها رمز پیروزیه…رمز موفقیته…

    به قول استاد…من برای رسیدن به خواسته هام بیل نزدم….ولی از لحاظ ذهنی روی خودم زیاد کار کردم!

    اون وقت اون راننده ی تاکسی با دنده آرژانتینی …

    میرسه به این ماشین فورد…به این رابطه ی عاطفی فوق العاده…به این سرزمین مقدس و توحیدی

    اینجاست که خدا میگه:

    فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿١٧﴾

    پس هیچ کس نمی داند چه چیزهایی که مایه شادمانی و خوشحالی آنان است به پاداش اعمالی که همواره انجام می داده اند، برای آنان پنهان داشته اند.

    و دقیقا بعد این آیه ی بینظیر توی سوره ی سجده میاد در مورد مهمترین قانون جهان میگه که:

    أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا ۚ لَا یَسْتَوُونَ ﴿١٨﴾

    با این حال آیا کسانی که مؤمن اند مانند کسانی هستند که فاسق اند؟ [نه هرگز این دو گروه] مساوی و یکسان نیستند

    درود و رحمت الله به استاد ابراهیم نشانم…برای کشف قوانین ثابت جهان…برای تئوری قانون مدارها…

    هرچقدر به زندگی خودم نگاه میکنم،میبینم جهان اطراف من دقیقا طبق باورهای من هربار لود میشه …

    هربار رفرش میشه…و این رفرش شدن هربار با سرعت بیشتری انجام میگیره…

    انقدر همزمانی با هدایت الله توی زندگی من اتفاق افتاده که ی وقتایی فکر میکنم خدا کارو زندگیش رو ول کرده فقط نشسته ببینه من چه باوری میسازم طبق اون سریع نتیجه بیاره توی زندگیم….ولی اینجوری نیست..اون حساب تموم مخلوقاتش رو دقیق میدونه ….

    لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا

    محقّقا او به شماره همه موجودات کاملا آگاه است.

    وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا…..خداروصدهزار مرتبه شکر برای هدایت شدنمون به این غار حرا…که خودش برای من بزرگ ترین پر برکت ترین هم زمانی زندگیم بود ….

    چرا زیر همین فایل یک بار دیگه ننویسمش؟

    تا یک بار دیگه مستِ قدرت الله بشم…؟

    زمستان سال 1399 بود که خسته از فشار های جهان،مثل موسی پیامبر،بالاخر یک جا زانوهام خم شد و گیوآپ کردم…

    تموم بدنم از چک و لگد های جهان کبود بود!

    هیچی نداشتم توی زندگیم!

    نه آرامش!نه خوشبختی!نه پول!نه عشق! هیچی هیچی!

    من خدارو نداشتم…

    من به خدا پشت کرده بودم …

    وقتی گیوآپ کردم و گفتم خدایا من خسته م…من دیگه نمیکشم…من خرابش کردم تو درستش کن…

    همزمانی های الله شروع شد…

    صحبت های همکارم درمورد قوانین کیهانی…

    معرفی کردن استاد عرشیانفر. به من..

    خوندن کتاب معجزه ی شکرگزاری…چهار اثر فلورانس…

    کم کم نور میومد و تاریکی ها میرفت….

    آرامش میومد و اضطراب ها میرفت…

    دعوا ودرگیری ها کم میشد و صلح بیشتر وبیشتر…

    کبودی ها کمتر میشد و سلامتی میومد…

    تشنه بودم…روحم تشنه ی نور الله بود …

    من همه گوش شده بودم تموم وقتم به استاد عرشیانفر گوش میدادم یا کتاب میخوندم یا تمرین انجام میدادم…

    هرچقدر جلوتر میرفتم نور بیشتر و تاریکی کم وکمتر میشد…

    نزدیک های زمستون 1400 بود …

    عموم بهم گیر داده بود استاد عرشیانفر با یک استادی توی اینستا لایو گذاشته برام از یوتیوب دانلودش کن!

    من هی پشت گوش میزاشتم!

    تازه غر هم میزدم به من چه! خودش بره پیداش کنه!

    ازون اصرار ازمن انکار!

    آخرش برای اینکه دست از سرم برداره!به هر سختی بود اون لایو یکی دوساعته رو دانلود کردم براش!

    حالا از من اصرار پاشو بیا این فایل رو ازم بگیر کل حجم گوشیم رو گرفته!

    ازون انکار که گوشیت ایفونه به اندروید سخت وصل میشه،حجمش زیاده و….

    من هم منتظر بودم بالاخره بیاد این فایل رو بگیره من از روی گوشیم پاکش کنم….

    چند روز گذشت…

    شب عروسی بهترین همکارم بود…

    من باید میرفتم….ولی هیچ کس نبود پیش بچه ها بمونه …

    همه چیز دست به دست هم داد من نتونم برم عروسی

    عجیب تر ازون من بسیار آروم بودم…

    به طرز عجیبی اون شب دوقلوها هم زود خوابیدن…

    من بودم و تنهایی خونه ….

    من انرژی ای رو حس میکردم که میگفت برو اون لایو توی گوشیت رو ببین …

    برو….اون لایو برای توعه….همین الان …

    اطاعت کردم…

    گوشی رو وصل کردم به تلویزیون و لایو شروع شد ….

    الله …الله …الله ….

    الله رو گواه میگیرم به این همزمانی ….به این هدایت …به این نور ….

    من با دهن باز ساعت ها محو این لایو بودم …

    سراپا چشم شده بودم …سراپا گوش شده بودم….

    شبیه یک کویر تشنه ای بودم که بعد از سال ها داره بهش بارون میباره ….

    چندبار اون لایو رو دیدم…نمیدونم….

    بالاخره عموم اومد اون لایو رو ازم بگیره…؟نمیدونم….

    فقط یادمه من وارد سایت استاد شدم ….

    و صدای خدارو شنیدم که گفت:

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ

    2 سال از بزرگترین هدایتم،از بهترین و شیرین ترین پدیده ی همزمانیم میگذره ….

    نه الان!

    از همون روز که توی سایت ثبت نام کردم،خدا منو گذاشت روی دوشش…

    هر روزم پر از معجزه شد….

    هر روزم پر از نور شد…

    هر روزم صلات شد…

    و این مسیر ادامه داره …

    2 سال؟ 20 سال…200 سال ….

    هرچقدر که عمر دارم از خدا ،ازش میخوام بهم سعادت شاگردی استاد رو تا آخرین روز زندگیم بده….

    چند روز پیش …. ی جایی با خدا نشسته بودم تنهایی….

    کلی باهام حرف زدیم طبق معمول….

    بعد بهش گفتم پسر!

    یک نشونه برام بفرست اندازه درک و فهم من!

    همچین قشنگ و و واضح و دلنشین…

    چند دقیقه هم نگذشت…از بلندگو صدای قرآن اومد :

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    الم﴿١﴾

    الف، لام، میم

    ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾

    در [وحی بودن و حقّانیّت] این کتابِ [با عظمت] هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای پرهیزکاران هدایت است.

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿٣﴾

    آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.

    وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿4﴾

    و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت یقین دارند.

    أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾

    آنانند که از سوی پروردگارشان بر [راهِ] هدایت اند و آنانند که رستگارند.

    یعنی گفتم دمتتتتت گرم خدا! بوس به کله ت!بیا بغلت کنم! خودم نوکرتم!خودم فدات میشم!

    قلب و روح و جانم فدای تو الله ….

    بخدا…بخدا ….اصلا و ابدا برای تجربه ی جهنم نیازی به مرگ نیست!

    به خدا اصلا جهنمی وجود نداره!

    جهنم اونجاست که خدا نباشه!

    جهنم اونجاست که خدارو گم کنی!

    جهنم اونجاست که نتونی به نور خدا وصل بشی!

    به قول استاد!ما فقط یک منبع داریم توی جهان! یک منبع خیر و برکت و ثروت و اتفاقات خوب و عالی….

    شما اگر خورشید رو منبع گرما درنظر بگیری!

    در مدار های نزدیک به خورشید گرما هست!

    در مدار های دور به خورشید سرما !

    منبع نداریم برای سرما که ..

    هرجا از خورشید دور باشه….لاجرم سرد میشه….

    خدا!

    خدا خوشبختی و عشق و نور مطلقه!

    هرچقدر بهش وصل بشی پر میشی از تموم احساسات خوب…پر میشی از خوشبختی…پر میشی از ثروت ….پر میشی از روابط فوق العاده…

    اگر حالت خوب نیست!اگر خوشبخت زندگی نمیکنی!اگر پول نداری!اگر روابطت داغونه!

    تویی که از منبع خیر دور افتادی….همین…

    بسم الله….پاشو و به سمت نور حرکت کن….

    پاشو و به سمت نورِ آسمون ها وزمین حرکت کن….

    و ببین چطور تموم زندگیت غرق خوشبختی هایی میشه که تو خوابتم نمیدیدی ….

    حالا سوال اینجاست!

    چطور به سمت این نور حرکت کنم؟

    قرآن!

    1400 سال قبل به این سوال ما پاسخ داده:

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که از تلألؤ آن گویی ستاره‌ای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بی‌آنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) می‌زند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست!

    فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

    آن نور در خانه‌هایى است که خدا رخصت داد ارجمندش دارند و نامش در آنجا یاد شود و او را هر بامداد و شبانگاه تسبیح گویند:

    ازین نسخه پرکتیکال تر میخوای؟

    الله! الله! الله!

    الله رو گواه میگیرم!

    دوازده قدم

    قدم به قدم به من یاد داد چطور آروم آروم به سمت این نور حرکت کنم….

    من تا آخرین روز عمرم دست از گوش کردن به آموزش های استاد تو دوره ی دوازده قدم برنمیدارم…

    من اصلا نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم…

    اصلا قصد نوشتن این هارو نداشتم…

    اون میگه و من مینویسم….

    چطور میتونم ازش اطاعت نکنم…؟

    وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا

    و چرا ما بر خدا توکل نکنیم در صورتی که خدا ما را به راه راستمان هدایت فرموده؟

    خدایا ازت سپاسگزارم که هدایتم کردی و نزاشتی کر وکور و بی آگاهی از دنیا برم…

    خدایا ازت ممنونم برای همینجای زندگیم…

    خدایا من به قدرتت…به هدایتت..به همزمانی هات..ایمان دارم…

    به عقل و توانایی من هیچ کاری برنمیاد ….

    من خیلی محدود و ناتوانم…

    ولی تو داری کیهان رو مدیریت میکنی….

    خواسته های من برات تیله بازی هم نیست…

    خدایا…

    آرام ورها …مثل موسی توی گهواره…

    تکیه میدم به تکه چوبم روی این موج های روون…

    دستمو میزارم زیر سَرَم…

    و از زیبایی آسمون …و نسیم خنک روی صورتمو گرمای نور خورشید لذت میبرم…

    و ایمان دارم….

    بزودی به سرمنزل مقصود خواهم رسید ….

    صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست

    بر خوردن از درخت امید وصال دوست

    بختم نخفته بود که از خواب بامداد

    برخاستم به طالع فرخنده فال دوست

    از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت

    یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست

    خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم

    در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 167 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 733 روز

      ((به نام خدای مهربان))

      سلام بهت سعیده قشنگم…

      از کجا بنویسم ، از چی بنویسم که نوشته هات قلبمو تکون داد.

      همون اول کامنتت با اون آیه ای که گفته بود خدا توبه ها رو میپذیره ناخوداگاه اشکم سرازیر شد و یهو بغضم ترکید ، خدا از طریق کامنتت باهام حرف زد و همین الانشم دلم داره میلرزه…!

      سعیده قشنگم از همه مهمتر اومدم اینجا بنویسم که بخدا این قانون جواب میده ، خدا به وعده هاش عمل میکنه ، همه ی این آموزه ها حقیقت داره و جواب میده!!

      یادمه موقعی که منتظر جواب کنکورم بودم ، واسم نوشتی که ایشالا بیای و خبر قبولیت رو بهمون بدی…

      سعیده قبول شدم:))))))

      پزشکی روزانه قبول شدم…و ترم یک‌ رو با معدل الف پشت سر گذاشتم…!

      الان دارم ترم 2 پزشکی میخونم و میخوام فقطططط بگم قانون جواب داد.

      این قانون ، این خداوند تو رو به هررررر چیزی که بخوای میرسونه ، فقط بهش اعتماد کن ، باهاش هم مسیر شو و دستت رو تو دستای این خدا بذار

      خدایی که دقیقا همینجاست و فقط منتظر یه قدم تو هست تا تو رو اجابت کنه…

      عاشقتم…قلمت پایدار:)))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        ژینا گل من ….گل خوشگل من….

        سلام رفیییق

        سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به دلنشین ترین پزشک دنیا

        چقدر از خبر خوشی که بهم دادی خوشحال شدم…خدا رو صدهزارمرتبه شکر…

        جهان حتما به یک پزشک توحیدیِ پر از نور الله احتیاج داره

        خوش اومدی به جامعه پزشکی زیباجان

        وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

        قلب روشنت رو میبوسم و ازت بی نهایت سپاسگزارم که برعکس اکثر مردم،رو به فطرتت آوردی و از مشرکین نیستی…

        دوستت دارم رفیق و منتظر شنیدن خبرهای قشنگت هستم دلبر

        به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

        به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای از تو

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2740 روز

      سلام بر سعیده خانم نورانی پروردگار عالم

      خوبین الحمدلله ؟

      اول که من با تمام وجود ازتون تشکر کنم برای جواب زیباتون به کامنت قبلیم وتشکر برای لطف بی اندازه ای که به من داشتید.

      دیدین بعضی کامنتها آدم دلش نمی‌خواد تموم بشه میگی یک اسکرول دیگه تو رو امام ،از بس غرق میشی در اون حسی که طرف موقع نوشتن داشته و اون احساس خوبش رو درک میکنی

      بعضی کامنتنها رو هم دیرت میشه تموم بشه بری بعدی

      من یه زمانی شعر مینوشتم اونم غزل و مثنوی یه جلسه‌ای بود مثلا هفتگی باید میرفتم اونجاحالا تو همون دوران نو جوانی دیگه

      بعد وقتی می‌رفتیم بچه‌ها شعراشون رو میخوندند و مثلا یه استادی هم عیبهاشو میگفت نقدش میکرد و اینا

      از جایی که ما کم سن و سال بودیم بیشتر در جلسات تشویق میشدیم تا تنبیه

      منم بقول خانم شایسته در قدم سوم هی که تشویق میشدم انگار مورد تایید قرار میگرفتم و بنا بر این زور میزدم برا هفته بعد یه شعری سر هم کنم بیارم

      یعنی خدا از سر تقصیرات ما بگذره حافظ بنده خدا و مولانا رو خون جگر کردیم رفت

      شعر میاوردم که هر چی فکر میکردیم به معنیش کسی پی نمیبرد حتی خودم

      حالا بعضی وقتها یه دفعه یه حسی میومد یک شعری میدادیم بیرون که دهن حافظ وا نیموند بابا یه الف بچه ایول…

      گاهی اوقات کامنتها هم همینطوره بقول خودتان باید بیاد گاهی وقتها هم نمیدونی چرا داری یه مطلب رو مینویسی و احتمالا اون جواب یه نفره در شرق و تو در شمالی

      همین لایو استاد رو مگه داریم آخه

      من تو این چند روز یه بار رفتم گوشش بدم وسطش خوابم برد

      از یمین و یسار برام داره نشونه میاد که برو دوباره گوشش کن

      نه یکبار نه دوبار از دستم در رفته شما نفر چندمی که اشاره میکنی صاف به همین لایوه

      دیشب کامنت ها رو میخوندم وسطش زدم رو پروفایل یه دوستی اونم همین رو میگه اَی بابا چشم میریم میشنویمش

      یه چیز جالبتر هم من متوجه شدم اینکه بیشتر آیاتی که شما تو کامنتتون میارین من احتمالا تو همون دو سه روز گذشته خوندمشون حتی شده مثلا تو مجلس ختم

      از این باحالتر

      من یه سری مجلس ختم بودم و یه حزب قران گرفتم بخونم

      بعد طرف مثلا 20 دقیقه بعدش یکی دیگه اورد کلی هم این وسط بورد زده بود قرآنا رو ، ورداشتم فکر میکنین چی بود؟

      ادامه همون ایات حالا بیا و نخون

      بزار حالا که بحث هدایت شد اینو از همین الان بگم

      امروز یک پودر گیاهی گرفته بودم با کلی لوازم دیگه آوردم خونه از سر شب هم شلوغ و تولد دخترم و …

      تا الان که ساعت یک بامداده

      رفتم یه دفعه یاد اون پودر افتادم بگرد و پیدا کن

      همه جا رو گشتم فقط گفتم ممکنه رفته باشه تو آشغالا

      یه دفعه حسم گفت تو یخچاله

      الان که دارم میگم مو هام سیخ میشه گفتم بابا یخچال که جای اون نیست ول نکردم کابینت‌ها کشو ها استند ها

      گفت بهت میگم یخچال

      دیگه نا امید شدم گفتم انداختنش بچه ها

      اومدم ناخوداگاه سمت یخچال در رو واکردم دیدم یا خود خدا

      تو اینجا چی میخای پودر جان؟

      ما باید اجازه بدیم هدایتمون کنه (من بلد نیستم پر رنگ بنویسم حرفهای استاد رو چون با گوشیم مینوشتم)

      اما

      نشانه قران امشبم

      میگه

      من خودم میدونم تورو از تخم عجله خلق کردم صبر کن بزودی آیاتم رو بهت نشون میدم عجله نکن

      بقول حمید حنیف

      والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام به برادر عزیز توحیدی راه دورِ نزدیک به قلبم آقا جواد

        خداروصدهزارمرتبه شکر که یکبار دیگه وسط نقطه های آبی اسم شمارو دیدم و گفتم آخ جون!

        داداش،مدیون خونِ هزاران شهیدی :) اگر باور نکنی کامنت خودت ازون کامنتا نیست که وقتی میخونمش میگم یا امام!کاشکی تموم نشه :))))

        مررررسی که مینویسی…میخونم و لذت میبرم،میخونم و میخندم…میخونم و غرق عشق الله میشم…

        خداروصدهزار مرتبه شکر برای داشتن این غار حرا و این انرژی توحیدی بین رفیق های نازنین…

        انقدر که اکثر مردم مسیر برعکست رو میرن و میخوان تورو مجبور کنند مثل اونا رفتار کنی،گیج میشی،ذهنت با این همه نتیجه و فکت از قانون،باز بزغاله میشه میگه نکنه اونا دارند درست میگن؟

        بعد پا میشی میای توی غارحرا….میبینی زن و مرد…بچه و بزرگ…چطور مست قدرت و انرژی الله،با توحید دارند زندگیشون رو پیش میبرند….

        دقیقا مثل وقتی که خواب وحشتناک میبینی و یهو از خواب میپری میگی آخیششش خواب بود همه ش!

        وقتی میای توی سایت و کامنت بچه ها رو میخونی میگی آخیییش!جانم بالا اومد،نفسم تازه شد …

        خداوند از نور خودش به استاد عباسمنش،به استاد شایسته،به تموم عواملی که این غار حرا رو دارند حفظ میکنند بباره و این مسیر و این سایت توحیدی رو برامون حفظ کنه که فارغ ازینکه توی جامعه و آدم های اطراف چی میبینی و چی میشنوی….پاشی بیای اینجا یک نفس توحیدی …تازه کنی ….

        الهی صدهزارمرتبه شکر…

        داداش دقت کردی،شب که میشه که این شیطان ملعون بیشتر سروقتت میاد؟میخواد تموم اتفاقات خوب روزت رو بیهوده جلوه بده و نداشته ها و نشده هارو بیاره جلوی چشمات…؟

        اصلا برای همین اینکه استاد انقدر تاکیید میکنه حتما تمرین ستاره ی قطبیِ قبل خواب رو انجام بدید….

        دیشب باز من یکم رفته بودم تو درو دیوار…

        هی شیطان میگفت دیدی اینجوری نشد،دیدی اون درست نشد،اگر نشه چی؟اگر اتفاق نیفته چی؟هی من میگفتم پاشو برو خونتون انقدر عسل نخور:))) باز ادامه میداد…

        دیگه زدم زیر گریه…

        دیدی این بچه ها تو دعوا یک جا زورشون نمیرسه،عررر زنان و برسرزنان میرن ننه باباشون رو میارن…؟

        دیگه دیدم زورم بهش نمیرسه…وسط گریه هام خدارو صدا زدم گفتم خداااایااااااااا کمکم کن…داره منو میزنه،زورررم بهش نمیرسه!بیا کمک ….

        میدونی وقتی قرآن رو باز کردم چه آیه اومد…؟

        لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ ۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ

        این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفریننده همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او کارساز هر چیز است.

        یعنیییی! من قشنگ خدارو دیدم که یک دونه زد تو سر شیطان،یکی زد تو گوشش،بعد با پاش زد در نشیمنگاهش،گفت یالا برو ازینجا تا خونین و مالیت نکردم…

        بعدم اشک های منو پاک کرد…گفت بیا سرت رو بزار روی پای خودم راحت بخواب…

        آخیش…همین الان که اتفاقات دیشب رو برای شما نوشتم…احساس کردم قلبم باز شد….خداروصدهزار مرتبه شکر

        الهی که همیشه خودت و خانواده ی قشنگت غرق نور الله باشی داداش…

        میخواستم کامنتم رو تموم کنم …یهو یکی ازین برگه های چسبیده به اتاقم ازون بالا افتاد پایین…من صداشو شنیدم که گفت من…از منم براش بنویس….

        نوش جانت پیغام الهی …

        وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا

        و تنها خدای تو برای هدایت و نصرت و یاری تو کفایت است.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2977 روز

      بنام رب بخشنده ومهربانم

      سلام به دوست عزیز وتوحیدیم

      سعیده جان احسنت به تو

      من تحسین می‌کنم روح بزرگ وقلب پاک وبی آلایشت را

      تحسین می‌کنم عشق الهی درونت را

      سعیده عزیزم همیشه کامنتات برام پراز درس وآگاهی است وهر وقت سوالی دارم در کامنت تو به جواب آن می رسم

      بخدا…بخدا ….اصلا و ابدا برای تجربه ی جهنم نیازی به مرگ نیست!

      به خدا اصلا جهنمی وجود نداره!

      جهنم اونجاست که خدا نباشه!

      جهنم اونجاست که خدارو گم کنی!

      جهنم اونجاست که نتونی به نور خدا وصل باشی

      چقدر این تیکه کامنتت به دلم نشست وگفتگویی هست که هرشب باخدا دارم

      سعیده جان در کامنتت اشاره کردی که اصلا نمیدونم چرا اینا را نوشتم چون این نوشته ها نیاز روح تشنه من بود چون نشانه ای بود برا من که مسیرم درسته هست چند روزی است قدم دو را شروع کردم وهر موقعه شک کردم که آماده نیستم نجوای ذهنم شروع شد در کامنت دوستانم یا صبحت استادم دریافتم که مسیرم درسته

      دوست زیبای من خیلی خیلی دوستت دارم وروی چون ماهت را میبوسم

      سپاسگزارم که هستی وبرای ما از تجربیات ونتایج زیبایت می نویسی

      در پناه الله شاد وسلامت ثروتمند باشی

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام به رفیق نازنین غارحرای من

        سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی قشنگت…

        فهیمه جاانم…خوش اومدی به مسیر سعادت دنیا و آخرت

        خوش اومدی به مسیر عشق بازی به الله ….

        قدم به قدم بدون عجله بیا بالا و هر روزت رو جشن بگیر که خداوند تورو روی دوشش سوار کرده ….

        نور الله از تموم جلسات دوازده قدم جاریه …

        گوش بده و بخون و عمل کن و تموم زندگیت رو غرق نورِ آسمون ها وزمین کن…

        و بیا برامون از معجزات من حیث لایحتسبت بنویس….

        به امید دریافت نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای از تو…

        دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت رفیقِ جان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1304 روز

      سعیده جانم سلام به روی ماهت پرستار مومن و موحد و الهی ،

      در بیمارستان پرستار جسم بیماران هستی و در این سایت پرستار روح ، خودت و بقیه می دونی که چقدر زیبا می نویسی چقدر با خدا رفیقی و خدا بهت میگه و تو زیباتر می نویسی . یک نکته جالب امروز که ایمیل های دریافتی دوستان رادیدم ، تو و اقا جواد بایرامی هر رو به این فایل هدایت شدید و کامنت های زیبا گذاشتید و نور هدایت شدید برای من ، خدا با کلام شما عزیزان با بندگان دیکه که نوشته های شما را می خونند با ما حرف می زنه ، ازت ممنونم زیبا رو ، تو هم صورت زیبا داری و هم سیرت زیبا ، امیدوارم رو دوش خدا عشق کنی و لذت ببری و غرق شادی باشی که حتما چنین خواهد بود محکم بشین که بهترین جای عالم نشستی

      غرق نور و برکت و ثروت و ارامش باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام به قدیمی ترین یار غار حرای من…

        سلام رفیق نازنینم…

        ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی…

        اولین نقطه ی آبی زندگیم با دستان نازنین تو روشن شد..ازت ممنونم که هنوز برام مینوسی رفیق دلبرم…

        اینم لینک اولین نقطه ی آبی من :)

        abasmanesh.com

        نسرین جانم،بزار یک داستان خنده دار برات تعریف کنم :))

        وقتی اون نقطه ی آبی،به قول آقا اسدالله چشم خدا برام روشن شد،من نمیدونستم اون چیه اصلا:))) بری نگاه کنی میبینی من یک هفته بعد جواب کامنتت رو دادم!

        یک هفته بزغاله ای به اون نقطه ی آبی نگاه میکردم و نمیدونستم چیه :)))فکر میکردم ی مشکلی تو پروفایلم پیش اومده :))) وای دارم از ته دل میخندم….

        خدایا شکرت…شکرت که من رو از تاریکی های ظلمت رهانیدی و بالاخره بهم فهموندی که اون نقطه ی آبی یک شعاعی از نور توعه که توسط یک یارِ غارحرا ارسال شده …

        آره نسرین جانم…اینم حکایت من و شما و اولین نقطه ی آبی پربرکت…

        دوستت دارم بینهایت

        و ممنونم که برام مینوسی و من رو غرق عشق الله میکنی

        به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      امیر تقوایی گفته:
      مدت عضویت: 1089 روز

      بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

      أُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ جَنَّـٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّکِـِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا

      براى اینها بهشتى خواهد بود که از زیر درختانش نهرها جارى است در آنجا به دست بندهاى طلا آراسته اند و لباسهایى به رنگ سبز و از حریر پوشند، در حالى که بر تختها تکیه داده اند چه ثواب خوبى و چه نیکو جاى آسایشى است

      سعیده جان سلام

      کامنتت رو خوندم سرشار از انرژی و نور قرآنیت شدم

      ازت سپاسگزارم و تحسینت میکنم

      بخاطر این قلم زیبا

      که مثل همیشه با آیات قرآن مزین شده و نورانیت ولذت خاصی داره

      وچه محفل زیبایی هستش این سایت

      مثل محفل بهشتیان که دورهم جمع میشن درحالی که زیبایی خاصی دارند بخاطر ایمان و عمل صالحشون

      اون نهر که از چشمه الهی بدست استاد دراین سایت جاری شده و ما کنار این نهر مقابل هم نشسته و از این نهر و آگاهی بی نهایت زیبایش لذت می‌بریم

      حالا فهمیدم که چرا استاد گفته بودن که هیچ کاری در دنیا لذت بخش تر ازاین نیست براشون

      که کامنتهای سایت رو بخونن

      نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا

      بازهم بخاطر وقتی که گذاشتی برای این کامنت زیبا سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام به برادر عزیز توحیدی من آقا امیر…

        سلام و سلامتی و نور و عشق ورحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی و قلب سلیمِ پر از نورتون

        بی نهایت سپاسگزارم که برام نوشتید و من رو غرق عشق و نور الله کردید…

        خداروصدهزارمرتبه شکر که خداوند به من لیاقت و سعادت داد با شما بندگان صالحش هم مدار بشم…

        میدونی داداش…؟

        هروقت به سلام نماز میرسم و میگم السلام علینا و علی عباد الله الصالحین اسم و تصویر استادها و تموم بچه های سایت میاد جلوی چشم…دقیقا مثل تعبیر قشنگی که شما نوشتی و من توی اون هوا واقعا یک نفس توحیدی تازه کردم…

        وچه محفل زیبایی هستش این سایت

        مثل محفل بهشتیان که دورهم جمع میشن درحالی که زیبایی خاصی دارند بخاطر ایمان و عمل صالحشون

        اون نهر که از چشمه الهی بدست استاد دراین سایت جاری شده و ما کنار این نهر مقابل هم نشسته و از این نهر و آگاهی بی نهایت زیبایش لذت می‌بریم

        داداش امیر عزیزم،بی نهایت ازت سپاسگزارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارت.

        به امید دریافت نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت

        درپناه نورِ آسمون ها وزمین باشی همیشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
        • -
          امیر تقوایی گفته:
          مدت عضویت: 1089 روز

          باسلام به سعیده خانم وهمه بچه های سایت

          السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی‌ عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ

          شاید این قسمت از نماز هم درس احساس لیاقت و ارزشمندی باشه

          در واقع بنظرم بزرگترین سپاسگزاری بچه های سایت اینه که حق سپاسگزاری این سایت رو بجابیاریم بخاطر این نعمت خاص و ویژه ای که خداوند به ما داده

          بخاطر چشیدن جرعه ای از علوم قرآنی

          خدایا هزاران بار شکرت بخاطر این نعمت

          خدایا کمکمان کن که با عمل به آموزه های استاد عزیز از سپاسگزاران نعمت این سایت و استاد بی‌نظیر باشیم

          سوره ی لقمان، آیه ی 12 می فرماید:

          «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»

          «و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جاى آور و هر کس شکر کند، همانا براى خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمى‌رساند، زیرا) بى‌تردید خداوند بى‌نیاز و ستوده است.»

          خداوند در آیه 10 سوره اعراف می فرماید:

          «وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ۗ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»

          «و همانا ما شما را در زمین تمکین بخشیدیم و در آن بر شما معاش و روزی مقرر داشتیم، لیکن اندک شکر نعمتهای خدای را به جا می‌آرید.»

          ممنونم بابت پاسخت

          آرزوی حال خوش و رشد روز افزون برات دارد

          فی امان الله

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1277 روز

      سلام

      عالی

      عالی سپاسگذارم دوست خوبم سپاسگذارم بابت بودنت سپاسگذارم بابت کامنت خوبت سپاسگذارم بابت این همه آگاهی

      اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

      خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که از تلألؤ آن گویی ستاره‌ای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بی‌آنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) می‌زند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        خدا…

        خدا همه چیزه…

        خدا زمانه….خدا مکانه…

        خدا صداست…خدا تصویره…خدا حسه…

        خدا من …خدا تو…خدا همه…

        خدا یک حشره ست…

        خدا…یک ستاره ست…

        خدا …یک انرژیه…

        که همه چیز رو دربرگرفته…

        خدا….یک قانونه…

        خدا…یک نظمه…

        یک تعادله ….

        نمیشه گفتنش…نمیشه گفتنش ….

        اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1320 روز

      سلام و درود صبح خداوند بشما دوست عزیزم…

      سعیده جان صبح زوده از جنوب ایران.چند روزه باران باریده و همجا سرسبز شده…

      الان یه مه زیبایی سرتا سر شهرمون گرفته…تمام صلات من…تصویری که توی پروفایلم گذاشتم..محل عبادت من با خداوند…

      همون نوری که توی پیامهات راجع بخداوند نوشتی..بهمین واضحی همین مکان چند بار بهم نشون داد…

      ویوی خونمون دقیقا به کوه وصله خیلی عرفانیه خیلی خوشکله…

      من با ورودم به این بهشت..اینجا برام کشف شد..تمام تصاویری که روزانه میبینم همین ویوی خوشکله…هر چی بگم کمه…

      دیروز یه تصویری گرفتم با گل کاغذی صورتی خوشکل با نقش بارون در هوا و قطراتش روی این درخت…و ویوی کوه..بخدا خودمو تو بهشت دیدم.مگه بهشت کجاست؟

      بهشت همین مکانیه که من هر روز ستایشش میکنم.

      خداوند را سپاسگزارم که این همزمانیها رو برام قرار داده.تا من همیشه سجده گویش باشم.

      ……

      سعیده عزیز ممنونم بابت پیام زیباتتون…چقدر این زندگی با نور الهی زیبا شده…

      من هر روز یکاری انجام میدم با نور خداوند..خیلی بهم قدرت میده…

      دست روی چشمانم میزارم یه کوچولو چشمانمو بهم میزنم نورهای آبی زیبا برام روشن میشه وقتی چشممو باز میکنم فضای اتاقم میشه پر از نور آبی…

      خیلی باحاله!

      دیشب تو اتاق کارم بودم…همون لحظه خداوند منو یاد گذشته آورد…بهم گفت یادته اون موقعها میرفتی التماس افراد میکردی که بتونی برات کاری انجام بدن…دقیقا صحنه های اون روز رو برام مرور کرد…

      یادمه یه وامی گرفتم اینقدر دوز کلک زدم نمیدونم روند اداریش میدونی یا نه…چون اشتغالزایی بود باید حدودا چند نفر رو عضویت میکردی با فلان مدرک و بعد روی این اشخاص وام میگرفتی….

      بگذریم…

      چقدر دروغها و کلکها زدم.چقدر بخاطر همین کارم مصیبتها وارد زندگیم کردم.حتی پاهام شکست..

      بهمون خداوند! چند تومن اون موقع از کارکردم خرج این وام کردم..دریغ از چند صدوم اون سود کردن..همه دود هوا شد رفت..بخدا همش دود هوا شد..و تلاشم نصیب همون فردی شد!که نمیخاستم بشه…

      همه دود شد رفت تو هوا..طرف بدهکارممم شد.تو دهنیم بهم زد..

      بخدا دیشب خیلی شرمنده خودم و شرمنده خدا شدم…

      گفتم نگاه کن…

      چقدر شرک زندگیمونو دود هوا میکنه..

      چقدر راه نادرست ادم رو پرت میکنه از وجود خودش…

      بعد گفتم خدایا چقدر درک همین توحید نیاز به تکامل ما داره.

      .

      همینکه استاد میگه هر چقدر متواضع تر همون اندازه کارها بهتر انجام میشه…

      و چقدر خوبه ما همیشه متواضع تر باشیم ..و بدونیم همه چیز خداست…قانون مو لای درزش نمیره…

      مخصوصا باور توحیدی…یه زره کار خلاف با باور خداوند کنی…نمیزاره تو احساس خوبی رو تو جهان درک کنی..و زندگی ارامشبخشی رو داشته باشی…

      انشالله که بتونیم هر لحظه از زندگیمون روی دوش خدا بشینیم.و خودمونو رها کنیم بزارییم .خودش ما رو ببره…

      همه چیز خودشه…به اندازه کارکرد ما روی قانون..بهمون اندازه هدایتهاش وارد زندگیمون میشه ..

      الهی امیدی به امید خودت امروزمون در این بامداد شروع میکنم.

      خدایا توحید رو روز به روز در زندگیمون بیشتر کن.

      خدایا دریچه های رحمتت را برومون باز کن…و آسانمون کن به آسانیها

      الهی و ربی من لی غیرک.خدایا من ناتوانم..من محتاجم..خدایا هر موفقعیتی که به من میرسه از جانب توئه…

      خدایا من هر آنچه دارم از آن توست.

      خدایا من به غیر تو هیچکسی را ندارم.

      خدایا درهای رحمتت را برویم باز کن تا همیشه سجده گوی تو باشم!و همیشه ستایشت کنم…

      خدایا قدرت تو از کیهان میخام خودمو برانداز کنم.به اندازه مورچه اییم نمیشم…

      اینقدر قدرت کیهانت بزرگه اینهمه کهکشان ..حالا حساب کن ما تو کهکشان راه شیری قرار داریم..که هر چی حسابشو کنی…تو اینهمه کهکشان کهکشان شیری کجاست….الله اکبر…

      ما گم شدیم تو اینهمه دریای بیکران الهی…پس چقدر خوبه همیشه تسبیح گوی این خدای عزوجل باشیم…

      و این دریای بیکران الهی را سپاس بگوییم.و بدونیم اینهمه دریای بیکران را خداوند مسخر ما کرده…

      الله اکبر…..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      امیر قره قاشلو گفته:
      مدت عضویت: 833 روز

      سلام

      نمی‌دونم از کجا شروع کنیم سعیده جون ولی خیلی ازت تشکر میکنم بابت آیات فوق‌العاده ای که نوشتی

      مخصوصاً اونجا که گفتی چرا بر خدا توکل نکنم مگه دست و پا و گوش و مغذ من رو کی بهم داده می من رو از شکم مادر به سلامت در آوورده و من رو تا اینجا رسونده و چه بلاهایی از کنار گوش ما رد شده در صورتی که در مسیر غلط هم بودیم بازهم رحم کرده به ما.

      آخه به کدوم پناهگاه و به چه قدرتی پناه ببریم جز خدا.

      یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ ﴿13﴾

      شب را در روز فرو می برد و روز را در شب فرو می برد، و خورشید و ماه را مسخّر و رام کرده است که هر کدام تا سرآمدی معین روانند. این است خدا پروردگار شما، فرمانروایی، ویژه اوست و کسانی را که به جای او می پرستیدید، مالک پوست هسته خرمایی هم نیستند.

      هر کجا هستی که در کیش هستی عزیزم فقط برات آرزوی خیر و برکت میکنم که با متنت اشک از چشمام جاری شد.

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مسعود تربتی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1694 روز

      بنام خدا .سلام دوست عزیز چقدر صحبتحاتون از دل اومد و به دل نشست چقدر اگاهی بخش بود چقدر توحیدی بود .واقعا لذت بردیم ازاین کامنت بسیار زیباتون .واقعا این کامنت شمارو باید به سردرخونه زد که هر لحظه از خداوند و هدایتش غافل نشیم .واقعا سپاسگزاریم ازتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1469 روز

      سعیده عزیزم،من هر بار که کامنتاتو میخونم وجودم پر میشه از ی حس عجیبی ،ی حسی از جنس نور از جنس ایمان انگار ی پرده ای کنار میره و قلبم باز میشه روشن میشه…

      چقدر حس و حالت با عشق خدا درآمیخته شده.چقدر بوی خدا میده حرفات،چقدر آرامش بخشه قدرتت قلمت

      من لذت میبرم از مسیری خوشبختی که داری قدم به قدم با عشق به نور الهی طی میکنی و هر روز در این عشق الهی ذوب میشی و دوباره از نو ساخته میشی و وجودت مزین میشه به خودش.

      دوستت دارم ذره ای از وجود خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2633 روز

    به نام خالق آسمان ها و زیبایی های بی شمار روی زمین

    کامنتم رو با تکه شعری شروع می کنم که هر موقع صحرا رو میبینم با اشک شوق می خونمش

    به سحرا بنگرم سحرا تو بینم

    به دریا بنگرم دریا تو بینم

    به هرجا بنگرم کوه در و دشت

    نشان از قامت رعنا تو بینم

    ابن رباعی و چهارپاره شده پنجره نگاه من به دنیا چه قدر شاهکار این تیکه

    وقتی به صحرا نگاه می کنم، صحرا رو تو می بینم

    وقتی به دریا نگاه می کنم دریا رو نمی بینم بلکه فقط تو رو میبینم

    به هرجا نکاه می کنم کوه و درخت و دشت فقط نشان از قامت رعنای تو رو میبینم ای خدای خوب و نازنینم

    الان که دلم پر اشک شوق و با کوچیک ترین نشانه خدا بارون میشه چشمام می خوام داستان جالب این چند روزم رو بگم

    من تنبلی کردم و پاسپورتم رو تمدید نکردم چند وقت پیش و با اینکه سرباز بودم باید وثیقه هم میزاشتم …

    خلاصه وقتی دیدم هوا پاییزی عاشقانه شده و استاد رو تو سفر دیدم اصمیم گرفتم که یک سفر رو شروع کنم ولی نه یک سفر داخلی اولین سفر خارجیم و با کیفیت دلخواهم ، چیزی که واقعا از بچگی آرزوش رو داشتم و فقط عکس و شنیده هاش تو خاطرم بود…

    ۱۱ آبان وثیقم رو آنلان واریز کردم و ۱۵ مرداد هرچی می خواستم آنلاین اقدام کنم برای پایپورت نمیشد

    رفتم پلیس +۱۰ و خدا هدایتم کرد به یک جای بسیار خلوت و من وثیقه رو از ۲۱ آبان گذاشته بودم تا ۲۱ آذر و همه می گفتن ببین پاسپورت حداقل ۱۵ ۲۰ روزه میاد

    الان شرایط به جوریه که …

    خلاصه من مثل همیشه گفتم ولش کن همونطور که تو تاریخ وثیقه میزد یه حسی به من کفت علییی بزن ۲۱ واقعا دلش می خواست بهم نشون بده که همه چیز رو آسون می کنیم برات

    تو قرار بیای جکال قاکت رعنای خدارو تو سفر ببینی و پولی که بهت هدیه دادیم رو به بهترین تجربه و خاطره عمرت تبدیل کنی

    خلاصه آقا من زدم ۲۱ ام و درخواست پاسپورتم ثبت کردم و نا باورانه پاسپورت من دقیقااااا از روز ۱۵ آبان ۲ روز بعدش صادر شده بود و با پست دقیقا ۲۲ ام دستم رسید …

    جیکی ثانیه گفتم خدایا می خوام برم جوایی هواش عالی باشه دلم تی شرت می خواد

    خلاصه کنم آقا با بهترین قیمت و شرایط یکی از دوستانم راهنماییم کرد و من بلیط یک طرفه به امارات و هتل گرفتم و یک ماشین رزرو کردم وبی همه کارهارو این دوستمون خودش انجام داد و ایشون گفت آقا بلیط بذگشت بگیر

    منم حسم بهم گفت نگیر چرا که می خوام تا روز ۲۱ آذر تو سفر باشم به شهر ها و کشور های مختلف و امروز قرار انشالله با پرواز برم

    قرار یه عالم فایل ضبط کنم و مطمئنم این سفر شاهکار ترین سفر میشه

    نمیدونم چه قدر خیر و برکت برام داره

    نمیدونم چه قدر حال خوب برام داره

    ولی انقدر آماده ذوق مرگ شدنم که به خدا گفتم ببین مشتی مهمونمون مردی سنگ تموم بزاریااا

    من رو هیکلت حساب مردم

    نه راهنما می خوام نه تور گایدر تو انگشت میزاری یه نقطه من میرم

    در ضمن یادت نره این سفر باید ۵۰۰ برابر هزینش برگرده ها قرار یه عالم جای دیگه بریم با هم

    تازه قرار چهره ماهت رو در دیوار این دنیا ببینم

    فقط فک کردی استاد عباس منش میتونه با اون شنا تو دستش بازی کنه و کیف کنه :)) (انقدر دلم خواست وقتی اونطوری شنارو استاد از تو دیتش خالی می کرد)

    از آب گرم و دیگه اسکای دایوینگ پرواز نگم

    خلاصه این اولین قدم برای تبدیل شدن علی به ورژن ۳ یعنی علی دائم در گردش هستش

    بعد ۵ سال از روزی که درآمدم ۷۰۰ هزارتومن بود رسیدم به جایی که هزینه یه هفته سفرم درآمد دو روزمه!! و باید بشه دو ساعت و این عدد بین من و حداست که مهرش زد و اینجا نوشتمششش

    من عاشقتووووتنم

    سفر بسیار باید کرد تا پخته شود خامی …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 187 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2220 روز

      علی جان نوش جونت باشه تمام لذت و آرامش و موفقیت و ثروتی که داری و تمام آن چیزهایی که داری بدست میاری نوش جونت باشه…

      دیدی بعضی وقتها حرفی رو چند بار میشنوی یا جمله ای رو میخونی ولی یک روزی یه جایی به شکلی اون آگاهی رو درک می‌کنی که انگار اولین باره داری دریافتش میکنی؟

      منم همین اتفاق امروز برام افتاد با خوندن کامنت شما

      من چندین بار شنیدم و خوندم درباره درخواست سلیمان اینکه چطور با احساس لیاقت از خدا خواست و دریافت کرد، چندین و چندین بار هر بار که پولی خرج میکردم ده برابرش رو از خدا سپاسگزاری میکردم…

      تا امروز

      که خداوندم هدایتم کرد به کامنت شما

      امروز انگار یک پرده ضخیم از جلو دید من برداشته شد، وقتی خوندم که نوشته بودی پونصد برابرش کن، یه جور خاصی روم تاثیر گذاشت و درکش کردم

      منظورمو میدونم که متوجه میشی، خوبیه این سایت و آدم های که در ارتباط با هم هستیم همینه، که منظور همدیگه رو متوجه میشیم

      که حرفهای همدیگه رو باور میکنیم

      خداروشکر

      علی جان منم از ظهر تا به الان که کامنت شما رو خوندم اینقدر روی من تاثیر گذاشته که دیگه نمیگم خدایا هر چی خرج کردم ده برابرشو بهم بده، امروز عصر از خونه بیرون رفتم و با لذت رفتم سوپرمارکت خرید کردم و به خدا گفتم پونصد برابرشو بهم بده

      بدون لرزش صدا و ترس و شک گفتم و اینقدر تکرارش میکنم تا ملکه وجودم بشه

      این لیاقتِ خواستن و دریافت کردن جزیی از وجودم بشه

      امیدوارم که بهت خیلی خوش بگذره، اتفاقا من هم چند روز هست توی فکر یک سفر هستم که با خدا خلوت کنم و لذت ببرم از زیبایی ها و اینکه شما هم در حال تدارک سفر هستی و انرژی شما رو حس کردم یکی دیگه از نشانه های دریافت خواسته هام هست.

      خداروشکر

      خدار و صد هزار بار شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      سلام سید عزیزم

      بازم از تجربیاتت گفتی و بازم من احساس کردم که چقد برام آشناست حرفات و افکارتو کارایی که میکنی

      اره منم همین خواسته ها رو داشتم و دارم، اره منم همیشه پلن داشتم تو دوران سربازیم که از یه ماه دیگه شروع میشه استفاده کنم و کلی سفر برم

      اولین باری که حرفاتو گوش دادم زمانی بود که تو کلاب هاوس از تجربیاتت گفتی و از ازدواجت گفتی

      یادمه اون موقع یکی از چالش های بزرگ زندگیم همین موضوع بود چون نه سربازی داشتم نه درامد بالا نه شرایط مناسب برای ازدواج و حتی مخالفت شدید هردوتا خانواده

      بعد از چندین بار گوش دادن به صحبتات ایمانی در من شکل گرفت که یادمه حتی همون هفته تو همون پستی که از صحبتت تو سایت بود کامنت گذاشتم یجا استخدام شدم که خودتم اتفاقا جواب کامنتو دادی و رشد درامدی رو اونجا تجربه کردم

      چند هفته بعدش با جسارتی که از شنیدن نتایجت برا ازدواج گرفته بودم رفتم خواستگاری و در کمال تعجب همه چیز در یک شب به نفع من شد و رقم خورد و خیلی راحت ازدواج کردیم در حدی که همین الانم هرکسی منو میبینه میگه تو چجوری متاهلی تو ک نه خدمت رفتی و نه فلان و نه بیسار

      میگم خدای من خیلی کارش درسته

      اقا بگذریم رسیدیم به جایی که من باید انتخاب میکردم کلی باج بدم و نرم خدمت، یا اینکه برم و تجربه کنم و دوران خدمتمم به بهترین شکلی که کسی ندیده بسازم

      و تصمیم گرفتم بجای باج دادن به شیطان و احساسات بدم برم خدمت و با باور های درست بهترین دوران سربازی رو بسازم که یک‌ ماه دیگه هم اعزاممه و خب شرایط هم جوری پیش رفت که تا الان میدونم اونجاها و تو اون شرایطی که دلخواهم نبود نمیوفتم

      و میدونم هرانچه پیش رومه خیر و برکته

      اما همیشه به این فکر میکردم که تو دوران خدمتم قراره کلی استفاده کنم و برم مسافرت و دورایرانو تو این دوسال بگردم و سفرای خارجی رو برم و…

      که خداروشکر بازم یکی از اون کامنتای خفنتو دیدم که بهم گفت ببین چقد راحت میشه

      ببین اصن دور ایران گشتن که کاری نداره

      تو میتونی بری هرکجا که دلت خواست

      و مخصوصا از اون قسمت دلم تیشرت خواست خیلی خوشم اومدم😂 چون من همیشه خدا مثل استاد عباسمنش دلم تیشرت میخواد و اینکه لخت باشم حتی تو زمستون زورم میاد لباس بپوشم

      خلاصه که کامنتات برام حکم اینو داره که هم فرکانسی با خواسته هام بالاتر رفته و به زودیبه فاصله چند هفته قراره اتفاق بیوفته

      عاشقتم مطمعنم که این سفر خیلی خیلی برات درس داره برات لذت داره و کلی قراره از تجربیات خوبت بازم برامون بگی من که بی صبرانه منتظر شنیدنش هستم.

      و البته دوس دارم از اون. فایل هایی هم که ضبط میکنی در صورت امکان بتونم استفاده کنم

      عاشقتم در پناه رب حال دلت عالی باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      معین کوه پیما گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      واییی که دمت گرم عجب حرفی زدی منم میخوام همین جوری برم سفر مثل استاد

      دمتون گرم سفرتون پر از زیبایی باشه علی اقا منم به زودی سفر خواهم کرد و زیبایی های خدا رو میبینم و برای بقیه

      به تصویر میکشم خیلی خوشحال شدم که از نتایجتون حرف زدید

      از این که این همه ثروت ساختید و واقعا سپاس گذار خدا هستم که منو به این صفحه هدایت کرد

      تا کامنت شما رو بخونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام آقا سید علی

      آقای خوشدل، چه اسم زیبا و فامیلی با مسمایی دارید.

      تحسین تان میکنم بخاطر این همه شور و هیجان به زندگی، به آموختن و حل مسئله.

      آقای خوشدل قرار بود بیایید برامون از اون سفر رویایی بگید، چه خوبه که از تجربیاتتان نوشتید.

      شما فوق‌العاده هستید.

      سلام عزیز دلتون رو برسونید و از طرف من روی ماهشون رو ببوسید.

      در پناه حق، سرشار از عطر حضور الهی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ایمان بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1733 روز

      علی جان رفیق خوب و خوش سخن و با نمک سلام

      کنارت نبودم ولی از همین جا صحنه را دیدم

      وقتی داری کیف میکنی و عشق و حال و سفرهای پر از عشق و تجربه میکنی

      عاشق این آزادی مالیت و این ایمانت شدم که میگی خدایا 500 برابر هزینه ای سفر باید برگرده

      داداش قلب من با توعه تو سفرت و برات آرزو میکنم چیزایی رو تو این سفر تجربه کنی که بگی وای خدای من این دیگه کجا بود اینو دیگه باورم نمیشه ولی ما به معجزات خداوند عادت داریمممممم

      سفرت به سلامت علی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      امیررضا شاپوری گفته:
      مدت عضویت: 1639 روز

      سلام به سیدعلی خوشدل عزیزم

      .

      .

      من اولین بار تو فایل گفت و گو با استاد شناختمتون و بعد از وارد شدم به قدم ها دیدم که چه شاگرد ممتازی هستین شمااا..

      .

      .

      یه الگوی ناب برای من 21 ساله..با ثروتمند شدن شما یه آتیشی درون کسایی که کامنت هاتونو میخونن روشن میشه که اگه سید تونسته منم میتونمم…و این معنوی ترین کاری بود که میتونستی انجام بدی :)

      .

      .

      با خوندن این کامنت دقیقا فهمیدم که دوس دارم چه کیفیتی داشته باشه زندگیم تو 24 سالگی:)

      .

      .

      رسیدن به اون قول و قرارت با خدای وهابت(ماجرای دو ساعت) رو از صمیم قلب برای تو و همه اعضای این سایت میخوام..یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محدثه ریسی گفته:
      مدت عضویت: 1474 روز

      بنام خدای بخشنده و مهربان

      سلام علی آقای خوشدل پر انرژی خدایا شکرت برای این سفر رویایی

      نمی دونید با خوندن کامنت تون من چقدر انرژی میگرم خدارو صد هزار مرتبه شکرت برای ای فراوانی برای این همه نعمت

      تحسین تون میکنم واقعا فوق العاده هستین

      هم شما هم عادله ی عزیز

      قطعا ک کلی اتفاقات خوب در انتظارتونه گواری وجودتون این سفر رویایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پریسا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1407 روز

      به نام الله یکتا

      سلام دوست عزیز چقدر خوشحالم براتون و که این نتایج بزرگ و ارزشمند گرفتین و چقدر خوشحالم برای خودم که دارم نتایجتون رو میخونم، احساس شادی وصف نشدنی درونم به وجود اومد از خوندن نتایج تون چون یکی از خواسته های خود منم از خداوند دیدن زیبایی های بیشتر و کشور های بیشتر که شما دارید تجربه اش میکنید هست و ن تنها باخوندن نتایج تون باور هام تقویت شد که بله امکان پذیره و به راحتی و لذت میشود خداوند پاسخ می‌دهد بلکه احساس اینکه منم دراین مدار هستم منم به راحتی لذت تمام میتونم رو دریافت کردم و ازتون بابت این کامنت زیبا سپاسگذارم انشالله که درپناه الله یکتا بهتون خوش بگذره و سلامت و ثروتمند باشید.

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فرشته باقری گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلاااام استاد عشق و مریم عزیزم که انقدر آرامش از صورتت میباره

    وقتی فایل و دیدم گفتم من باید برای این فایل کامنت بزارم و از خدای مهربونم هدایت میخوام تا بهترین جملاتو به زبونم بیاره …

    واقعا چقدر قلبم آروم گرفت وقتی فایل هدایت و نگاه کردم واقعا همه چیز هدایت پروردگارمونه اون قسمتی که استاد گفتند ما میگیم خدایا هدایتم کن ولی یجورایی دوست داریم از مسیری که ما میخوایم و تو ذهنمونه خدا هدایتمون کنه و این دقیقا بزرگترین مشکل من بود که فکر میکردم به خدا اعتماد دارم و ازش هدایت میخوام

    الان متوجه شدم و تونستم درک کنم که وقتی خودتو رها میکنی، وقتی خودتو بخدا میسپاری و روی شونه های خدا میشینی یعنی دیگ ذهنتو خاموش کنی از هر مسیر های محدودی که ذهنت میشناسه

    و بخدا اجازه بدیم و دستش رو باز بزاریم تا هدایتمون کنه و ته قلبمون ایمان داشته باشیم و اپسیلونی هم نا امیدی و نگرانی توی وجودمون نگه نداریم

    آره من تازه تونستم درک کنم و خدارو شکر میکنم که هدایت شدم به این فایل فوق العادهههه

    میخوام داستان هدایت خودمو بگم که خودم خیلی براش ذوق دارم

    من دوسالی بود دانشگاه ها مجازی بود و تصمیم گرفتم برم سرکار پولامو جمع کنم که بتونم لپ تاپ بخرم برای رشتم ( اونموقع استاد رو میشناختم ولی خیلی رو خودم کار نمیکردم)

    دوسال کار کردم ولی هرچی در میوردم نمیفهمیدم چطور تموم میشد لپ تاپ ک نتونستم بخرم که هیچ هرماه پولم کم میوردم

    تا دیدم دوسال شد کاردانیم تموم شده و من هیچ پیشرفتی نکردم لپ تاپ هم ندارم چون میخواستم نرم افزار رویت که مربوط به رشته ی معماری هست رو یاد بگیرم و کارمو شروع کنم….

    دیگ گفتم باید یه تغییری بکنم کار کردنو گذاشتم کنار گفتم میخوام بمونم خونه رو خودم و باورام کار کنم چون میدونستم دلیل اینک نمیتونم لپ تاپ بخرم چیه (چون خیلی به خواستم چسبیده بودم و همش غر میزدم) گفتم من رهاش میکنم و روی خودم کار میکنم

    تا اینک باید برای کارشناسی ثبت نام میکردم و منتظر جوابای کارشناسی موندم

    پدرم میدونست ک من خیلی نیاز به لپ تاپ دارم،

    شاید باورتون نشه برای خودمم خیلی سخت بود باورش بدون هیچ تلاشی، بدون هیچ تلاشیییییی پدرم برام یک لپ تاپ خرید و من از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم واقعا اون موقع قانون رهایی و درک کردم، چون واقعا رهاش کردم گفتم اقا من این خواسترو دارم دیگ هروقت اومد منم ازش استقبال میکنم

    ولی بعد چند روز که جواب کارشناسی اومد یکم حالم گرفته شد چون من قبول نشده بودم و خیلی عجیب بود که افراد با معدل پایین تر از من قبول شده بودن و من مردود شدم….

    خیلی منو به فکر فرو برد که چه دلیلی میتونه داشته باشه این موضوع؟؟؟

    متوجه شدم این خیریت خیلی بزرگی داره این هدایت خداست و الان بغض کردم🥺

    خدا با قبول نشدنم بهم گفت دختر نازم بشین خونه نرم افزاری که میخوای و با تمرکز یاد بگیر، روی باورات کار کن الانم شرایط ایران خوب نیست همش جنگ و بکش بکشه نری بیرون بهتره که ذهنت درگیر بشه بشین با خیال راحت کاراتو انجام بده بعدا میفرستم بهترین دانشگاههه

    بخدا همینو شنیدمم ازش و انقدر الان از قبول نشدنم خوشحالم ک باورم نمیشههههه

    و دارم روی نرم افزاری که گفتم کار میکنم و من قدم اول و برداشتم و منتظر قدم بعدی میمونم با صبر، صبری که پر از امید و حال خوبه

    برای همتون این حال خوب رو آرزو میکنم😍❤💕 عاشقتونم که تا اینجا کامنتمو همراهی کردید🍓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 252 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2220 روز

      به نام خدای وهاب

      سلام فرشته ی عزیزم

      این کامنت زیباتون بهم یه دنیا حس و حال خوب رو هدیه داد

      چقدر شما عزیزم رو تحسین میکنم به خاطر اینکه به ندای قلبت گوش دادی و اون قدم اول رو برداشتی و خدا میدونه چه اتفاقات خوبی در پیش رو داری به خاطر این ایمانی که نشون دادی عزیزدلم

      و چقدر این داستان زیباتون برا خریدر لپ تاپ برام جذاب بود چون منم خیلی وقته که میخام لپ تاپ مو عوض کنم و یه لپ تاپ جدیدی بگیرم و امروز خدا با کامنت زیباتون بهم گفت به زودی بهت هدیه میدم الهه

      و خدارو هزاران بار شکر میکنم به خاطر وجود ارزشمند استاد و مریم جان و شما دوستای عزیزم و این خونه ی بهشتی مون که دارم کلی کنارتون بزرگ میشم و رشد میکنم

      خدایا شکرت

      عاشقتم فرشته ی زیبای خدا

      ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و قدرتمندتر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

      خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      علیرضا قهرمانلو گفته:
      مدت عضویت: 993 روز

      سلاام هم فرکانسی . الان داشتم کامنتت رو میخوندم و اینکه چجوری متوجه داستان هدایتت شدی و اجازه دادی که هدایت بشی .با خوندنش حسم خیلی خوب شد گفتم بیام ریکامنت بدم. خوشحالم که به خواستت رسیدی امیدوارم همینجوری تکاملی و خیلی سریع به بقیه خواسته هات هم برسی👍👌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1723 روز

      سلام و درود خدمت شما و دوستان.

      فرشته خانم چقدر از خدا سپاسگزارم که هدایت شدم و این کامنت زیبای شما را خوندم.

      خیلی خوشحال شدم که دیدم قانون چقدر زیبا جواب داد و خداوند اون خواسته شما را بهتون داد.

      من خودم چندتا چیز از خدا خواستم و همش ذهنم میرفت سمت اینکه چطور میخوای بهش برسی.

      اما امروز با این فایل زیبای استاد و این کامنت زیبای شما بیشتر از قبل دارم به ذهنم ثابت میکنم که خودم رو رها میکنم و مطمئنم خدا مرا به خواسته ام میرسونه.

      چقدر خوبه که ذهنتون رو کنترل کنیم و چقدر کنترل ذهن تاثیر گذار هست بر زندگی ما.

      الان سر کارم و اگه میشد گریه میکردم از سر شوق از سر ذوق از سر اینکه چقدر خدای یکتا، خدای بزرگ، خدای نزدیک، خدای هدایتگر، خدای فراوانی، خدای وهاب بخشنده و مهربان هستند.

      چقدر زندگی من زیبا شده با این آموزه ها و این کامنت ها.

      چقدر به همزمانی بیشتر و بیشتر دارم پی میبرم. ❤️ 🌹

      امیدوارم همیشه و هر روز هم شما و هم تمام دوستانی که در این سایت و هم فرکانس با من، شما و استاد و مریم خانم عزیز هستند به راحتی به خواسته هاشون برسند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1238 روز

      سلام عزیزم

      چقدر حس ارامش و عجله و هبجان باهم توب کامنتتون به من رسید 😍🤗

      عزیزم همینجوری که گفتی وقتی روی خودت کار کردی ،خداوند از بی نهایت دستی که روی زمین داره از طریق پدر جانت بهت هدیه داد و شما لپ تاب و دریافت کردی

      خداروشکر که چقدر برنامه ریزی خدای قشنگ حرف نداره خوشحالم واست عزیزم 😍

      خداروشکر که حست خیلی خوبه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 3600 روز

      دلیل اینکه نتونستین لب تاپ بخرین اینه لب تاپ ۴ میلیونی طی دو سال شده ۳۰ میلیون تومان اما حقوق شما نهایتا ده درصد رفته بالا به شکل منطقی و محاسباتی شما نمی‌تونستین لب تاپ بخرین دلیل اینکه الان لب تاپ دارین اینه که پدر محترمتان دیده هر چی تلاش کردین نتونستین بخرین خونه نشین شدین خودتون با خودتون فکر میکنین نه درس میخونین نه سرکار میرین بنده خدا برای اینکه شما افسرده نشین هرطور شده رفته خریده واستون ، خیلی از پدر مادرا اینجورین واسه بچه هاشون از همه چی میگذرن ، دلیل اینکه که کارشناسی قبول نشدین اینه که با خودتون درگیر بودین نه سرکار رفتین نه درست درس خوندین دیدگاه الانتون که خدا بزرگه و کمک میکنه خیلی زیباست اما اینکه الان خوش حالیت که قبول نشدین خیلی مخربه دلیل اینکه قبول نشدین خودتون بودین نه خداوند به نظرم اگه می‌خواین قبول شین شروع کنین به تلاش کردن نه توهم زدن، اینا نظر منه شاید درست نباشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رضا باقری گفته:
      مدت عضویت: 2402 روز

      سلام خدمت شما امیدوارم همچنان حالتون خوب باشه

      با این که تاریخ کامنت شما برای چند ماه پیش هست ولی برای من اولین کامنت اومده و منم بعد از خوندن کامنت شما دیدم چقدر اتفاقاتی که تجربه کردید مشابه زندگی منه

      اون قسمت رهایی که توضیح دادین منم دقیقا برای خرید ماشین تجربه کردم و وقتی رها کردم وبه خدا سپردم،خداهم من رو در بهترین شرایط و زمان ممکن هدایت کردومن ماشین صفر با بهترین قیمت خریدم

      منم در طول تحصیلم یه جاهایی شکست خوردم با این که تمام تلاشم رو کردم واگر برگردم به گذشته هیچ کاری باقی نمونده که بخوام انجامش بدم ولی خب نتیجه دلخواهم رو نگرفتم با این که اینستا رو پاک کردم و جلو نشتی انرژی رو گرفته بودم و تمرکزی تلاش میکردم ولی از خدا هدایت خواستم و گفتم نشونه هارو برام بفرست و دلیل این شکست رو بهم بگو که همون موقع وارد سایت شدم و به سمت فایل الگو برداری از افراد موفق قسمت 4 هدایت شدم و چندین و چند بار این فایل رو دیدم و نکاتش رو یادداشت کردم و اشک میریختم و خدارو شکر میکردم بخاطر این نشونه ها و اتفاقات به ظاهر بد که آخرش برای ما خیره.اگر تا الان این فایل رو ندیدین بهتون پیشنهاد میکنم حتما ببینید.

      یه جایی از فایل استاد میگه برای همه ما پیش اومده که خواسته ای داشتیم ولی اونجوری که ما میخواستیم پیش نرفته و اتفاق نیوفتاده ولی بعد که توکل مون رو حفظ میکنیم و ادامه میدیم و تلاش میکنیم به خواسته مون میرسیم،تازه متوجه میشیم که زمان مناسبش الانه وبرنامه خداوند چقدر قشنگ تر از برنامه های ماست و من الان ظرفم بزرگ شده وآمادگی دریافت این نعمت ها رو دارم و الان قشنگه،الان جذابه…

      و قطعا برای ما هم همین طور هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1320 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان

      دوست عزیزم چقدر خواسته شما مشابهت با خواسته منه!

      منم از خداوند یه سیستم عالی برای کارم میخام.خداوند بهم الهام کرده بهم میده..هدایتهاش هر لحظه برام میاد برای تمام خواسته هام..

      و نکته زیبایی که دوستدارم اینجا منشنش کنم.امروز روز جمعه با این فایل و سفر به دور آمریکا قسمت 179.بازم این همزمانی رو خداوند بهم نشون داد..تا بهم بگه مسیرت هر روز داره روشنتر میشه..

      بیشتر مواقع جاهایی قرار میگیرم که همون لحظه الهامات پروردگارمو میبینم..

      دقیقا بجایی هدایت میشم که خداوند باهام صحبت میکنه..

      دقیقا تو تنهاییم..خداوند بهم گفت مسیرت درسته.ادامه بده همه چیز بهت میدم..

      این همزمانی خداوند لحظه به لحظه همراهم هست..

      دوست عزیزم همه ما در این مسیر زیبای خداوند زندگیمون هیچ ربطی به قبلا نداره..

      درهایی برویم باز میشه که فقط از تمام وجودم میگم خدایا دوستت دارم..

      نور آبی رنگ خوشرنگی هر لحظه با نوشتنم روی دستم میشینه..

      اینقدر این هدایت الله زیاده دوستدارم هر لحظه بگم خدایا دوستتدارم.تو تمام منی.

      تو ثانیه های وجودمی.

      من بجز خودت هیچ کسو ندارم

      یه عمر از تو رویگردان بودم

      هر چه باهات عشق بازی میکنم کمه.

      دوست عزیزم از شما هم تشکر میکنم بابت پیام زیباتون

      استاد عزیزم من شبانه روز دعا گویت هستم که اینقدر زیبا داری الهامات پروردگار را برای ما واضح میکنید..

      این فایل نشانه روز جمعه منو دگرگون کرد.

      آب پاکی روی قلبم ریخت دیگه نگران چیزی نباشم.

      بتونم در مقابل باورهای محدود کندده ام باایستم و روشون کار کنم.

      سپاس بیکران…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    هانیه حساس گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    بسم الله النور

    به نام خدایی که عاشقانه هدایت و حمایتم می کنه

    اول که عکس فایل رو دیدم فکر کردم یه قسمت دیگه از سفر به دور آمریکاست. اما بعد دیدم عنوان و دسته ش چیز دیگه ایه. استاد جان یه فایل عالی برامون تو سفر ضبط کرده…چی بهتر از این؟ چقدر عالی و ارزشمند

    واااااااو چه آسمون آبی؛ چه تصویر فوق العاده ای…صحرای پر از برف!!! فکر نکنم برف باشه استاد…..از همون شن های سفید قشنگه گمونم…واقعا انرژیش رو میشه حس کرد…چه فضای خداگونه ایه …چقدر زیباست … بله بله درست حدس زدم….شن های سفید روان هستن که مثل آرد نرمن. چقدر تحسنتون می کنم که همیشه توی همچین فضاهای بکری بدون کفش و به قول معروف پابرهنه راه می رین و انرژی ناب زمین رو از پاهاتون دریافت می کنین….

    اوکی پس ما توی White Sand National Park هستیم…چقدر قشنگه زیبایی ببینیم و بشنویم و کلام خدا رو تو این فضای روحانی و پر انرژی از کلام بنده خوب خدا بشنویم

    همین اول اشکهام سرازیر شد…خدای من!!! چی داری به من هانیه می گی؟! من هفته ای که گذشت همه ش همین رو می گفتم و توی ستاره قطبی و نیایش های صبح هام سوره حمد رو این چند روز تکرار می کردم…می گفتم خدایا کمکم کن همین یک سوره رو بفهمم..همین ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بفهمم و با همه وجودم زندگی کنم…با همه وجودم می خواستم : اهدنا الصراط المستقیم …صراط الذین انعمت علیهم…غیر المغضوب علیهم و لاالضالین … هر روز میخوام خدایا هدایتم کنه به مسیر مستقیم…به مسیر و مدار اونهایی که بهشون نعمت دادی….نه اونها که بهشون خشمگین شدی و نه گمراهان … هر روز می گفتم خدایا الحمدلله رب العالمین ….کمکم کن فرق الله و رب رو تو همین یه جمله؛ همین یه آیه بفهمم که تویی که تنها فرمانروای جهانی و ستایش مخصوص توست …من از تنها فرمانروای جهان کمک میخوام و فقط و فقط اون رو می پرستم…من این هفته و خصوصا این سه روز اخیر هر روزم با این آیات و درخواست از خدا برای درک بیشتر و عامل بودن بهشون گذشت و الان که شما استاد عزیزم همینها رو گفتین و این آیات رو خوندین؛ مثل روز برام واضح شد که خدا داره بهم میگه: آفرین هانیه!‌ همین فرمون برو جلو…همین راه درسته..ادامه بده…محکم تر و قوی تر؛ مصمم تر و مومن تر پیش برو

    وای از این فضا استاد … گوارای وجودتون این حال خوب..گوارای وجودتون این همه انرژی روحانی و الهی که تو اون فضا جاریه…تحسینتون می کنم برای اینهمه متعهد بودنتون…برای بودنتون تو مدار زیبایی ها و نعمت ها و رزق بغیر حساب خداوند…هدایتتون به این مکان فوق العاده هم رزق بغیر حسابه … گوارای وجودتون خلوتی که با خدای زیبای زیبابین داشتین و خلق کلی خواسته جدید در قلبتون … مبارکتون باشه اجابت تک تک خواسته هاتون

    من اشک هام بند نمیاد…خیلی منقلب شدم از دیدن این فضا و صحبت های اول فایل…خدا می دونه در ادامه چه کلام نورانی دیگه ای قراره بشنوم و چقدر منقلب بشم

    مریم جانم چقدر تحسینت می کنم بابت توجه به این همزمانی ها و هدایت هاتون توی سفر…همین توجه کردن و نوشتنشون و اینجا دوباره مرورشون با ما؛ شما رو توی همین مدار و فرکانس همزمانی ها و هدایت های بیشتر و تجربه های لذت بخش بیشتر قرار میده. چقدر تحسینت می کنم که امروز که بلند شدی و این هدایت رو شنیدی؛ اقدام کردی و شروع کردی به نوشتن این همزمانی ها

    ۱- همزمانی توی خلق همین سفر به دور آمریکا : چقدر جالب استاد که شما یه برنامه سفر دیگه داشتین و حتی بلیت هم گرفته بودین و دودل بودین و منتظر هدایت … چقدر ازتون یاد می گیرم..چقدر شما واقعا و عملا قانون رو زندگی می کنین…چقدر هوشیارین به نشونه ها و هدایت ها و وقتی نشونه واضح رو دریافت کردین حتی خرید بلیتتون و بهایی که پرداخت کردین هم شما رو منصرف نکرد که به نشونه و هدایت الله اعتنا نکنین و این یعنی ایمان…ایمانی که عمل می آورد و هدایت شدین به این سفر رویایی و زیبا داخل آمریکا

    ۲- خرید تراک کمپر :‌ چققققققدر جالب بود…. واقعا عجب برنامه ای چید خدا…راسته که خدا کار نمی کنه؛‌ شاهکار می کنه! سفر رو کنسل کنین … برنامه سفر آمریکا بذارین برای دو سه روز آینده …بین تراک کمپر و ون دودل باشین و چون زمان کوتاهه به نتیجه برسین که تراک کمپر الان گزینه بهتر و در دسترس تریه براتون و بعد از سرچ از کمپانی ببینین چندین ماه باید منتظر باشین و بعد هدایتی متوجه بشین که یه نفری که تراک کمپری با سایز و وزن و ویژگی های دلخواه شما خریده وبرای ماشین اون کوچیکه رو برای فروش گذاشته و از قضا اون هم دو روز زمان داره برای فروشش …خدااااای من!!!! و بازم از قضا پول نقد بخواد و شما بخاطر سفری که مهیاش بودین پول نقد هم داشته باشین والا با توجه به آخر هفته و تعطیلی بانک ها این معامله انجام نمیشد….الله اکبر!! کی می تونه اینها رو بچینه؟ کدوم مدیر برنامه ای؟‌ خدایا تو بی نظیری…تو بی نهایتی … تو علیمی … چطور از نیاز هرکدوم ماها تو نقاط مختلف این دنیات باخبری و نیازها رو رفع می کنی به این زیبایی؟

    خداااااای من شما داشتین میومدین ایران استاد؟ باورم نمیشه … الان نمی دونم چی بگم…هم خوشحالم و هم ناراحت …اما نه! بیشتر خوشحالم که کنسل شد سفرتون…چون الان شرایط سفر برای من باتوجه به کارم مهیا نیست و اگه شما ایران بودین من با سر باید میومدم و خودم رو می رسوندم بهتون…خدا خواسته توی شرایط بهتر این دیدار برنامه ریزی بشه … ایمان دارم توی شرایط پر از آرامش و امنیت و آزادی قراره شما رو از نزدیک ببینم … حالا توی هر موقعیت مکانی که خودش می دونه…مهم اینه که من در بهترین مکان در بهترین زمان باشم و تو این مدت هم رشد تکاملیم رو طی کنم تا در مدار دیدار شما از نزدیک قرار بگیرم. قانون مدار و فرکانس میگه نمیشه در مدار و فرکانس مختلف با فرد یا محیطی باشی و اونجا قرار بگیری…جهان تو رو دور می کنه از محیط و افرادی که با تو هم فرکانس نیستن.

    وقتی روی خودت کار میکنی؛ وقتی تسلیم هدایت خدایی؛ فقط سمت خودت رو عالی کار می کنی و اون وقت خدا هدایتت می کنه به شرایط بهتر و موقعیت های عالی تر و برات نشونه می فرسته و هدایتت می کنه که فاصله بگیری از جایی و موقعیتی که هم فرکانس تو نیست و تو وقتی تسلیم باشی دیگه با عقل و ذهن خودت کار نمی کنی و پیش نمیری…حتی اگه از دو ماه قبل بلیت گرفته باشی و چمدونت رو هم خورد خورد جمع کرده باشی و پلن های دور و درازی هم ریخته باشی. پای هدایت که میاد وسط؛ تسلیمی و عامل ترین…تحسینتون می کنم استاد عزیزم و باز هم ازتون یاد گرفتم و می گیرم

    جمله طلایی که مربم جون نقل کردین از استاد : تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا؛ بدون استثنا؛بدون استثنا؛ حاصل کانون توجه ما و باورهای خودمونه …

    درباره سفرهای بدون برنامه و هدایتی استاد باید بگم من خودم از اونهایی بودم که همیشه باید برنامه سفرم مشخص می بود…یعنی این رو جزو نظم و برنامه ریزی می دونستم و دلم میخواست یه پلن مشخص برای سفرهام داشته باشم و همسرم برعکس من آدم در لحظه و چقدر همیشه حرص می خوردم که ایشون برنامه مشخص نداره … البته فکر کنم اینکه ایشون دفتر فنی دارن و مثل من کارمند نیستن هم بی تاثیر نیست. چون خودش می تونه تنظیم کنه کی برگرده سر کارش و من نه…همون بحث آزادی زمانی که خواسته پررنگ منه … اما از وقتی با شما آشنا شدم و سفرهاتون و زندگی در بهشت رو دقیق تر دنبال می کنم من هم راحت و رها بودن رو دارم تمرین می کنم و به وضوح می بینم چقدر سبک و رها هستم و لذت بیشتری می برم..نمونه ش همین عید امسال و سفر به اصفهان زیبا که جزو بی نظیرترین و عالی ترین سفرهام بود

    ۳- همزمانی تولد راین و رفتن به کانزاس سیتی و هدایت به کلی نشنال پارک زیبا

    ۴- همزمانی رسیدن به یلوستون درست تو آخرین روزی که اجازه اقامت توش بوده … بودن در بهترین زمان از نظر آب و هوایی و بعد از رفتنتون از اونجا؛ باریدن برف سنگین تو اون موقعیت

    ۵- همزمانی تماس دوست هاتون و رفتن به سمت راس و تیفانی و مساعد بودن هوا برای پرواز

    ۶- هدایت به ترما پلیس از طرف راس و تیفانی و اینکه خود استاد دخواست آب گرم رو بدن و این هدایت رو دریافت کنن

    ۷- هدایت به آدام و آب گرم

    ۸- همزمانی آشنایی با خانواده جیسون و شب رویایی دور آتیش

    خدایا تو هر لحظه هدایت می کنی؛ این منم که باید بشنوم…خدایا ذهن منطقیم رو خاموش کن و قلبم رو باز کن…هر روز می نویسم خدایا شنواترم کن؛ بیناترم کن به هدایت هات؛ به درک بودنت؛‌ به تسلیم بودنت؛ خدایا هر لحظه به الهاماتت بینا و شنوام کن…خدایا من رو رو دوشت سوار کن و تو من رو راه ببر…هرجایی که تو بگی..هر کاری که تو بگی …چون تو بر خودت وظیفه کردی که اجابتمون کنی به شرط ایمان و تسلیم من

    ۹- همزمانی کار توی لس آنجلس و برنامه دیدار حضوری با بچه های سایت که من بی نهایت تحسین می کنم این عزیزان رو

    ۱۰ – توقف در یه شهر کوچیک و نزدیکی به نمایندگی فورد و چقدر جذاب که ابتدا اینترنت قطع باشه و فکر کنن که شما از قبل وقت گرفتین و بعد از تموم شدن کارهاتون؛ اینترنت وصل بشه و متوجه بشن شما از قبل رزرو نکرده بودین و کلی خدمات هم گرفتین…اینه برنامه ریزی خدا

    رب من

    من رو شنواتر و بیناتر کن به دریافت هدایت هات؛ من رو تسلیم تر کن برای عمل به هدایت هات؛ من رو عامل تر کن رب من…خدایا من رو به آزادی مالی و زمانی برسون تا تجربه کنم این مدل سفرهای هدایتی رو نامحدود و بدون تایم لاین مشخص و صرفا با هدف لذت بردن و دیدن زیبایی ها. خدایا هدایتم کن یادم بیاد کجاها دل به تو دادم و از برنامه ریزی های ذهن منطقیم تبعیت نکردم و نتیجه عالی بوده…از خودت میخوام یادم بیاری و بنویسم تا این مرور و تکرار؛ ذهنم رو عادت بده به این کار و لاجرم نتایج زیباتری رو تجربه کنم

    چیزی که الان یادمه سفر عیدمون به اصفهان بود. خب ما از قبل فکر می کردیم مثل هرسال میریم شهرمون به دیدن خانواده ها و البته که خواسته قبلی من این نبود و دلم یه سفر می خواست. دختر من امسال سال آخر دبیرستانه و کنکور داره و موسسه ای که باهاش کار می کنه ازش مشاوره می گیره اصفهان هست..خود همین هم و انتخاب و ثبت نام تو همچین موسسه ای که توی شهر محل اقامتمون نیست هدایت خدا بود. خلاصه اواخر سال ۱۴۰۰ مشخص شد که این موسسه یه اردوی مطالعاتی برای بچه های پایه ۱۱ و ۱۲ گذاشته که یه فرصت خوب بود برای جمع شدن بچه ها دور هم و استفاده از انرژی جمعی و ارتباط فیس تو فیس با مشاورهاشون. خب راه ما خیلی دور بود؛ پرواز مستقیم به اصفهان هم نبود و ماشینمون هم فروخته بودیم. خلاصه توی روزهای آخر ما تصمیم گرفتین که بریم اصفهان و به قول معروف هم فال و هم تماشا باشه؛ اما چون شب عید بود و ما هم دیر اقدام کرده بودیم و خب اصفهان هم شهر توریستیه؛ پرواز تهران – اصفهان راحت جا نمیداد. زاهدان – تهران رو گرفتم ومسیر بعدی رو سپردم به خدا و گفتم یه جوری جور میشه اگه قرار باشه بریم. فوقش اینکه زمینی میریم از تهران و یه ماشین رنت می کنیم. برای اقامت هم هر هتل و سایتی می زدیم و تماس می گرفتیم جا نمی داد و اونم دیگه سپردیم که همونجا پیدا می کنیم یه جای خوب

    فرداش عصر یعنی یک روز قبل از بلیت تهرانمون؛ بلیت ها رو چک کردم و تونستم بلیت تهران – اصفهان که باز شده بود رو برای فردا صبح روزی که تهران می رسیدیم بگیرم و درست لحظه ای که گفتم خدایا برای اقامتمون هم خودت جور کن…همسرم زنگ زد و گفت دوست یکی از دوستاش که اصفهانه امروز زنگ زده بوده به دوستش و صحبت شد و اینم گفت که دوستمون داره میاد اصفهان و هتل نتونسته پیدا کنه. استاد ایشون حضوری رفته بودن یکی از همون هتل هایی که من تلفن زده بودم و گفته بودن تکمیله؛ برامون برای ۴ شب جا گرفته بود و همسرم هم هر ۴ شب رو پرداخت و رزرو کرد و به همین راحتی و با نهایت ارزشمندی همه چیز جور شد

    مدتی که اصفهان بودیم هم پر از هدایت ها و هم زمانی ها و برنامه ریزی بی نظیر خدا بود. اینکه من و همسرم خیلی دلمون می خواست هتل عباسی اصفهان باشیم و اونجا جا نمیداد..هتلی که اون دوست عزیزبرامون گرفته بود؛ روبروی همون هتل عباسی بود. شب ها می تونستیم بریم توی محوطه و باغ بی نظیر اون هتل قدم بزنیم و از فضاش استفاده کنیم و ساعتها بشینیم و آش و بستنی و هرچیزی که سرو می شد بخریم و استفاده کنیم. بی نظیر بود اون هتل و خوشحال و سپاسگزار بودم از اینکه نزدیک این هتل هستم و میتونم رایگان از فضای سبز محوطه ش استفاده کنم.

    استاد روز سوم؛ هتلی که بودیم گفتن مدت اقامتتون تموم شده و هرجور همسرم براشون با رسم شکل :) توضیح داد که ما ۴ شب رزرور کردیم و … متوجه نمیشدن..تا جایی که گفتیم حتما خیره و می گردیم دنبال یه هتل دیگه و چون قرار بود من یک هفته بیشتر بدون همسرم اصفهان بمونم تا زمانی که اردوی مطالعاتی دخترم توی دانشگاه اصفهان تموم بشه همسرم وسواس بیشتری داشت که جای خوبی بگیریم که خیالش راحت باشه. غروبش داشتیم قدم می زدیم من و همسرم توی همون خیابون که از جلوی هتل عباسی رد شدیم و یکهو؛‌ انگار یکی بهش بگه..همسرم گفت بریم اینجا هم بپرسیم و راهش رو کج کرد و دستم رو کشید به سمت هتل عباسی!!…رفتیم رسپشن و گفتیم از این تاریخ تا فلان تاریخ اقامت می خواییم…بسیار خوش برخورد و عالی بودن و چک کردن و برای فرداش اوکی دادن و برای هفته بعد هم گفتن به احتمال بالای ۹۰ درصد می تونیم بهتون اقامت بدیم چون هفته دومه و مسافرها کم کم میرن..فردا صبح خبر بگیرین….استاد مات و مبهوت بودیم از این هدایت بی نظیر خدا…من و همسرم انگار رو ابرها بودیم..اصلا باورم نمیشد اینجوری یهو راهمون کج بشه و بریم از هتل عباسی که اونقدر دوست داشتیم اونجا باشیم بپرسیم و اونها هم اتاق خالی داشته باشن.

    ناگفته نمونه استاد که فردا صبح همون هتلی که اقامت داشتیم بهمون گفتن اشتباه حساب کردن و ما یک روز دیگه هم می تونیم بمونیم و ما خودمون نخواستیم و رفتیم هتل عباسی و با عزت و احترام برای کل هفته بعد رو هم تونستیم رزرو کنیم و همون روز هتلمون رو از این ور خیابون بردیم اونور خیابون و نگم که چقدر روزهای بی نظیر و فوق العاده ای رو اونجا تجربه کردیم…بعدش هم که همسرم و پسرم رفتن شمال من با نهایت عزت و ارزشمندی اونجا بودم و چند شب هم دخترم میومد پیشم و خلاصه همه چیز دست به دست هم داد که به راحت ترین شکل ممکن؛ خواسته رفتن اصفهان و دیدن و اقامت توی هتل عباسی برام رقم بخوره و خواسته مهمم که خلوت و تنهایی بود و چقدر به همه ما خوش گذشت … من و دخترم با بودن کامل توی اصفهان که خواسته قلبی هردومون بود…همسر و پسرم هم با بودن یک هفته اصفهان و یک هفته شمال که اونم خواسته قلبی شون بود و با این شرایط هر چهارنفرمون بهمون بی نهایت خوش گذشت در نهایت استقلال و احترام به حریم شخصی همدیگه…همینجا اینو هم بگم اینم از دستاوردهای من از آموزه های بی نظیر شماست والا من یک آدم بی نهایت آویزون بودم که معتقد بودم زن و شوهر باید بهم وصل باشن همیشه و همه جا ولی الان واقعا از این دلبستگی بدون وابستگی لذت می برم و همه مون واقعا خوشحالیم

    همونجا باز یه اتفاق جذاب افتاد که یکی از روزهایی که ما رفته بودیم سی و سه پل متوجه شدیم آب رو که مدتها بود بسته بودن باز کردن و همون زمانی که ما اونجا بودیم زاینده رود زیبا پرآب بود و من و همسرم یه پیاده روی عالی و جذاب توی رودخونه داشتیم

    نگم از راننده هایی که در خدمت ما بودن و بهترین جاهای اصفهان و بهترین محصولات و سوغاتی هایی که خود اصفهانی ها می دونستن و توریست ها کمتر مطلع بودن ما رو می بردن و به ما معرفی می کردن..بهترین رستوران ها؛ بهترین غذاها؛. بهترین جاهای تفریحی دنج و ناب؛ خودشون ازمون با گوشی مون عکس می گرفتن….اصلا بی نظیر بود و اون سفر واقعا یکی از رویایی ترین سفرهای ما شد…برگشتمون و بلیت گرفتنمون و … هم بماند

    بازم از این همزمانی ها و هدایت های بی نظیر زیادن توی زندگیم استاد..هر روز و هر لحظه؛ اما دلم گفت اینها رو بنویسم که درباره سفر بود و بی ربط به حال و هوای سفر شما نبود و به امید خدا باز هم به سفرهای زیباتر و جذاب تر هدایت بشم….ممنون که باعث شدین این موارد یادم بیاد و باز هم از مرورشون لذت ببرم

    در پناه الله یکتا شاد؛ سلامت؛ پر روزی؛ عاشق و سعادتمند باشین استاد عزیز و مریم جان

    می بوسم روی ماهتون رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 287 رای:
    • -
      مهدیه چیتگر گفته:
      مدت عضویت: 1216 روز

      سلام هانیه خانوم، چقدر از کامنتتون لذت بردم و یه جاهایی احساساتی میشدم و جاهایی که به هدایت ها نزدیک میشد تعجب میکردم و در آخر که داستان هتل عباسی رو گفتید بلند بلند از این همه قدرت خدا میخندیدم و میگفتم چجوری؟

      چه کسی میدونه،که خدا چه برنامه ای برای ما داره

      قشنگ شمارو میبره روبروی هتل عباسی و شما به جای اینکه حسرتش رو بخورید و درگیر این بشید که چرا نشد، میرید و از همون هتل عباسی با امکاناتش لذت می‌برید و خداوند پاسخ این زاویه نگاه شمارو میده، چون زود قضاوت نکردید… و همه ی این اتفاقات فقط باعث میشه ما رشد کنیم و در این مسیر به شناخت بهتر از خداوند برسیم، و هر چه معجزات بیشتر میشه بیشتر به این پی می‌بریم که تنها قدرت از آن خداونده … سپاسگزارم که تجربه ی قشنگتو در اختیارمون قرار دادی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      الهه سجاد گفته:
      مدت عضویت: 3551 روز

      سلام هانیه جون عزیزم

      واقعا” تبریک میگم و بهت افتخار میکنم و ازت تشکر میکنم که با عشق این کامنت طولانی و زیبا رو نوشتی

      بنظر من کامنت نوشتن بچه ها ، جنسش یه جورایی از جنس ایثاره

      اینکه اینقدر خالصانه میان اتفاقات زندگیشونو تعریف میکنن تا به رشد و سعادت دیگران هم کمک کنن

      ممنونم از همه ی دوستان عزیزم در سایت که با نوشته هاشون ، ایمان و باور می آفرینند🌹🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      درود بر شما هانیه جان

      دقت و تیزبینی شما در یادداشت برداری از نکات این جلسه و مرور دقیق اتفاقات و خاطراتتون قابل تحسینه

      چقدر خوندن کامنت شما باور آدم رو درباره هدایت خداوند، امکان پذیری تمام خواسته ها و همینطور رهایی و لذت بردن و اصل ماندن در احساس خوب تقویت میکنه

      این همزمانی ها هر روز و هر ثانیه داره تو زندگی ما اتفاق میفته ما هستیم که فراموش می کنیم

      این جلسه نکاتی که استاد و خانم شایسته عزیز گفتند و خوندن کامنت شما دوستان جان باعث میشه اهمیت مرور این اصل رو بهتر متوجه بشیم چون وقتی آگاهانه به یاد میاریم رحمت و هدایت خداوند رو باعث میشه که احساس بهتر و نزدیک تری با خداوند به عنوان تنها فرمانروای جهان هستی و نقشی که خودمون در این بازی داریم درک کنیم و لاجرم به مسیرهای زیباتر و تجرب ناب تری هدایت بشیم.

      باز هم از شما دوست عزیزم سپاس گزارم که انقدر زیبا برامون نوشتید و بسیار خوشحالم که انقدر خوب روی خودتون کار می کنید و پاشنه های آشیلتون رو می شناسید و تغییر میدید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1238 روز

      سلام هانیه عزیزم

      اپل بگم که خیلی خوش اومدین به اصفهان قشنگ ، امبدوارم بازم بیاین و لذت ببرید به ماهم خبر بدین که ازتون پذیرایی کنیم با افتخار 🤗

      خداروشکر که چقدر حس خوب گرفتم از نوشته هاتون و از هدایت های بی نظیرتون و از عشقی که بین شما خانواده ی عزیز در جریانه ،

      لذت بردم مخصوصا اونجایی که تاکید کردین همسرتون دستتون و کشید و برد بهتربن هتل اصفهان

      خداروشکررررررش هزاران بار ان شالله که همیشه در پناه خداوند و هدایت های بی نظیرش باشید 😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حمید معدندار گفته:
      مدت عضویت: 996 روز

      سلام خانم هانیه همفرکانسی گرامی

      کامنت شما خیلی عااالی بود

      بعضی قسمتهاش بغض کردم و چقدر لذت بردم

      تحسینتون میکنم که در چنین مسیر زیبایی قرار گرفتین

      چقدر خوب هدایت شدین به خواسته ها و اتفاقای خوب

      و چقدر نگاهتون به این فایل زیباست و عالی توضیح دادین نکات این فایل رو

      بسیار لذت بردم از خوندن کامنت تون و اتفاقهای خوبی که براتون افتاده

      و چه ارتباط بینظیری تونستین برقرار کنین با خدای خودتون که تحسین تون میکنم

      و خدا را سپاسگزارم که پاسخ میده به بنده ای که ایمان کامل داره

      و خدای یکتا هدایت میکنه بنده ای رو که خودش رو سپرده دست او

      چقدر خوشحال شدم از اینکه شما هر چی که خواستین خدا هدایتتون کرده و تو این سفر بهتون داده

      شما الگوی خوبی برای هزاران نفر خواهید بود ، چه کسانی که الان میان و کامنت شما رو میخونن

      و چه کسانی که در آینده میان و این کامنت زیبا رو میخونن

      ممنونم از شما بابت این تجربه عاالی که تو این سایت به اشتراک گذاشتین

      و همه اینها یچیز رو به من میفهمونه اونم اینه که : ” قانون جواب میده ”

      براتون آرزوی بهترین اتفاقات ، شادی ، فراوانی و سعادت رو دارم

      موفق ، شاد ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1182 روز

      هانیه عزیزم سپاسگذارم به خاطر دیدگاه زیبا و طولانیت از خوندن خط به خط کامنتت لذت بردم و خداوند رو سپاسگذارم که منو به به کامنت زیبای شما هدایت کرد.ولی چیزی که منو واداشت که کامنت بزارم براتون اون قسمتی بود که گفتید چقدر دلبسته ی همسرتون هستید بدون وابستگی.و هر کدوم به همدیگه اجازه دادید چیزی رو که دوستش داره رو تجربه کنه.واقعا تحسینتون میکنم به خاطر عمل به این آگاهی ها.انشاءالله روز به روز در این مسیر پر از خیر و برکت بیشتر پیش برید و موفق و شاد تر از روز قبل باشید

      در پناه جان جهان…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    کوروش گفته:
    مدت عضویت: 1875 روز

    به نان خدای مهربان

    سلام هم فرکانسی های عزیزم

    (( من هرچقدر این دنیا رو بیشتر گشتم هرچقدر مردم رو بیشتر دیدم فهمیدم هرچی بدبختی وجود داره بابت شرکه ))

    جمله ای که تو گوشم زنگ میزد یکسره طی این فایل

    استاد این یک هفته انقدر اتفاقای عجیبی برام افتاد که بخوام بنویسم چندین ساعت میکشه 😂😂

    فقط جمع بندی کردم برای خودم

    فهمیدم من خوشبخت ترین آدم روی کره ی زمین هستم که با شما آشنا شدم استاد

    همین

    من همین الان طعم آزادی رو دارم حس میکنم شاید هنوز نه جسمی اونقدر زیاد

    ولی روحی کامل😍😁✌

    استاد ممنونم

    هزاران بار ممنونم

    که هستین

    این هفته انقدر درس گرفتم انقدر بزرگ شدم انقدر درکم زیاد شد

    استاد خدا با من صحبت کرد

    مثل خانم شایسته که تابلوی انگلیسی و مجسمه آزاد رو اگه اشتباه نکنم دیده بودن قبل اومدن به امریکا

    منم دیدم

    منم نشونه رو دیدم

    واضح ترین شکل ممکن

    و گفتم

    (( من دارم میرم ))

    دقیقا ۲ هفته پیش به خدا میگفتم خدایا ه میخوام واضح بهم بگو

    و این هفته بچه ها خدا گفت باشه کوروش

    از ۵۰ جهت هدایتم کرد

    انقدر مسیر رو واضح کرد برام که نمیدونم کدوم رو بگم

    انقدر زیاده

    ولی استاد من باید بیام آمریکا شمارو بغل کنم

    شما نمیدونین با من دارین چیکار میکنین

    من روحم سبک شده

    آزادم

    توحید توم جریان داره

    استاد من دارم میام 😍😍

    خیلی واضح شد برام

    ۹۹ درصد مسیر این هفته بهم گفته شد

    خدا با من صحبت کرد

    وقتی این مسیر رو شروع کردم

    و امروز تمام فایل های دانلود رو دانلود کردم

    بیشترشون رو

    و یکسره ورودی خوب دادم

    یکسره سفر دور آمریکا دیدم و الانم میخوام برم رو زندگی دربهشت

    الان میفهمم که دارم غربال میشم

    دارم غربال میشم

    من میرم از جایی که ساخته شده است لذت میبرم

    استاد یه حس عجیبی دارم که انگار رو هوا هستم😂😂 انقدر ازاد و رهام

    خوشحالم

    از تعهدم که موندم پای فایل های دانلودی

    و گفتم از همین فایل ها من باید نتیجه بگیرم

    و چنان نتیجه ی بزرگی داره شکل میگیره

    و گرفته

    که نمیدونم چی باید بگم

    فقط میخوام بغلتون کنم

    برای همه ی بچه ها آرزو میکنم زوده زود استاد و خانم شایسته عزیز رو ببینیم مثل بچه های ال ای 😍

    چه آمریکا چه ایران چه هرجا

    روز فوق العاده ای داشته باشیم 😍❤❤فعلا عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 336 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2220 روز

      به نام خدای مهربان

      خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که منو به این کامنت زیبا هدایت کردی

      سلام کوروش عزیزم

      چقدر کامنت زیباتون حس و حالمو الهی تر کرد

      و چقدر شما دوست عزیزم رو تحسین میکنم بابت اینکه اینقدر عالی دارید روی خودتون و باورهاتون کار میکنید

      تحسین میکنم این باورهای توحیدی تون رو

      این جمله ی زیباتون اشک توی چشمام جمع کرد ((من هرچقدر این دنیا رو بیشتر گشتم هرچقدر مردم رو بیشتر دیدم فهمیدم هرچی بدبختی وجود داره بابت شرکه ))

      خدای من این حس و حالتون ادمو دیوونه میکنه

      چقدر اون حس رهایی رو دارم از کامنت زیباتون دریافت میکنم

      چقدر زیبا دارید به تعهدتون عمل میکنید

      با تمام وجودم این وجود ارزشمندتون رو تحسین میکنم

      و چقدر این دعای زیباتون بهم حس فوق العاده ای رو داد خدایا شکرت

      الهی که همیشه تن تون سالم و دلتون شاد باشه

      الهی که حساب های بانکی تون پر از پول باشه

      الهی که هر آنچه در دل داری به چشم ببینی

      عاشقتم کوروش جان

      خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و قدرتمندتر همراه با الله یکتا

      خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        کوروش گفته:
        مدت عضویت: 1875 روز

        سلامممم الهه عزیزم 😍😍

        مرسی که انقدر حالمو خوب کردی با کامنتت ❤😍

        من همین اول یه چیزی رو بگم

        واقعا داشتن همچین دوستای فوق العاده ای

        شاید یک روزی برام تصورشم سخت بود

        ولی الان میبینم که وقتی ورودی خوب بدی

        لاجرم آدمای فوق العاده ای مثل شما الهه عزیزم و تمام دوستان وارد زندگی آدم میشن

        اره وقتی این کلمنت رو نوشتم خودم نمیدونستم چی دارم میگم

        فقط می‌نوشتم

        یه چیزی دستامو حرکت میداد

        اصلا حسی روشون نداشتم😂

        من کارم آنلاینه

        یه چند وقت رفته بودم تو دل جامعه

        و دیدم

        یا خدا

        چخبرررره😂😂

        اصلا حس کردم من از مریخ اومدم

        نمیدونم چی بگم

        دیدم خدایا

        این باورها چقدر ضعیفن

        همون باور هایی که منم داشتم

        ولی الان

        فقط منتظرم استاد و خانم شایسته و همه ی بچه هارو بغل کنم که تو این مدت با فایل ها و کامنت ها

        باعث شدین تغییری کنم که وقتی تو یه جمعی میشینم

        فقط خداروشکر کنم که خدایا

        منم همین شکلی بودم ولی الان کجام

        الان چه درکی از قانون دارم

        الان بقول استاد من رو دوشت نشستم

        الان بقول استاد کارا برای توئه خوش گذرونی ها مال من

        و بعد دیوونه میشم😍😂

        انقدر این حس که از لحاظ ذهنی آزادی دارم یکم تونستم بیشتر از بعضیا توحید رو باور کنم

        انگار رو ابرا هستم

        من ممنونم بابت کامنت زیبایی که گذاشتی الهه جان

        من هم خداروشکر میکنم بابت اینکه اومدم تو سایت و دیدم کنار اسمم دایره ابیه اومده و دیدم به به

        الهه خانم با یه کامنت پر انرژی پاسخ دادن به کامنتم

        ایشالله همیشه از اتفاقای خوب زندگیت برامون تو کامنتا بگی

        و همیشه هرثانیه معجزه ها و همزمانی ها رو ببینی عزیزم❤❤❤✌

        آزادی رو در همه ی جوانب تجربه کنی😍

        و استاد

        استاااد حتی اگه اومدین ایران

        سمینار گذاشتین

        استاد فعالیت سایت رو کنار نزارین 😂

        اینکه بشینی فایل هارو ببینی و کامنت هارو بخونی

        برای چندین ساعت چنان ورودی های مثبت و خوب و درستی میگیری

        چنان باورهایی میسازی که حال خوب اون تایم رو با هیچی حاضر نیستی عوض کنی

        این کامنتا فوق العادن

        ممنونم استاد

        بابت این سایت ❤❤

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      Rojina گفته:
      مدت عضویت: 1793 روز

      سلام کوروش عزیز

      من به صورت برهه ای احساس شما رو تجربه کردم و میفهمم چی میگین و الان چه حالی دارین و خیلی براتون خوشحالم.

      تحسینتون میکنم که اینقدر به درستی روی خودتون کار کردین که الان به این سطح فرکانسی رسیدین و همچین احوالات خوبی رو دارین تجربه میکنین.

      امیدوارم بهترین ها براتون اتفاق بیفته.

      امیدوارم منم بتونم قدرت ایجاد این حجم از احساس خوب درونی پایدار رو داشته باشم.

      شاد و سلامت باشید🌈

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
      • -
        کوروش گفته:
        مدت عضویت: 1875 روز

        سلام روژینا جان

        اولا بگم چه عکس پروفایل زیبایی دارین 😍😁 رها و آزاد

        دوما ممنونم بابت کامنتی که گذاشتی و حس خوبتو انتقال دادی بهم

        منم امیدوارم هرچی اون حس های بی نظیری که یه تایمی داریم

        که مو به تن ادم سیخ میشه

        اشک تو چشمای ادم از خوشحالی جمع میشه

        برات همیشگی باشه دوست خوبم❤❤

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      امین ابریشم کار گفته:
      مدت عضویت: 1288 روز

      سلام ودرود دوست عزیز امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشید از متنتون خیلی لذت بردم.

      منم مثل شما پلن مهاجرت دارم

      خیلی خوشحال میشم اگه در مورد مهاجرتتون و سرایط و طریقه رفتن و اومدن نشونه هاتون توضیح بدید تا باورهای من و افراد دیگری هم تقویت شه و بتونیم مثه شما انقدر سبک شیم و مهاجرت کنیم.

      🥰🥰🥰

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        کوروش گفته:
        مدت عضویت: 1875 روز

        سلام عزیزدلم ❤❤

        امیدوارم که حال دلت خوب باشه امین جان

        امین عزیزم میدونی من بمبارون شدم با هدایت ها😂

        خودم چند ساعت با خودم داشتم حرف میزدم دیروز فقط

        و به شکل کاملا ساده دارم میرم استرالیا شایدم آمریکا

        سعی کردم تمرکز خاص نکنم رو هیچکدوم و دست خدارو نبندم

        ولی یکدونه از این دوتا کشور رو میرم احتمالا زمستون یا بها سال بعد

        برنامه هاش تکمیل شده تقریبا

        ولی دستان خدا که واقعا ازشون متشکرم خیلی زیاد شدن تو زندگیم از وقتی شروع کردم ورودی هامو کنترل کنم

        مثلا یکی که تا قبل از این که ورودی هامو با تمرکز بالا کنترل کنم همیشه راجب زندگی تو ایران حرف می‌زد

        بعدش اومد گفت

        من دوست دارم تمام هزینه رفتن و زبان و اینا همه چی رو بدم

        تو برو استرالیا

        گفت من میدونم اونجا چقدر زیباست

        برو اونجا زیبایی هاشو ببین

        اگر سخت بود برات من هستم

        به شکل خیلی عجیبی این ادم تغییر کرد

        همونی بود که کل صحبتش مالیات و این داستانا بود

        کم کم از اون فضا اومد این فضا که هرجا زیبایی بیشتره باید بره ادم اونجا

        و من فقط مبهوت میموندم که خدایاااااا چججججوری

        احساس خوب و ورودی ها خوب دارن چیکار میکننن با من نه حتی

        با آدمای اطرافم

        و کلی منو راهنمایی کرد از صفر تا صد رفتن

        از زیبایی ها گفت

        از کار و زندگی گفت

        از سطح بالا زندگی و راحتی و هرچی ویژگی خوب بود از طبیعت زیباش و همه چی گفت برام

        و این ادم فقط یکی از اتفاقای عجیب این یکی دو هفته من بود

        کسی که همیشه به همه میگفت

        اینجا باید بترکونیم

        اینجا

        همه چیز اینجائه

        اینجا باید بمونیم

        در طی ۳ ۴ بار دیدنش آروم آروم عوض شد

        شد این ادم با این افکار

        و جالب تر اینکه

        از وقتی من هدایت الهی ۱ و ۲

        فایل نتیجه از آموزه های استاد ۱

        و سفر دور آمریکا رو تمرکزی شروع کردم به دیدن

        هرکی دور بر منه

        ببین امین

        هرکی که ضد و مخالف شدید مهاجرت بود

        طی یکی دوماه

        انقدر نرم شدن

        همه شون میگن بریم

        تازه میگن تو برو دعوت نامه بده به ما 😂😂 کسایی که میگفتن همه چی همینجاس

        آروم آروم هرروز حس میکردم

        دارن شل تر میشن 😂😂 و باورهای قبلی رو میزارن کنار

        الان شاید یه جمع ۱۰ ۱۵ نفره دورم که همه میگفتن اینجا و دنبال نازیبایی های اینجا بودن

        الان میگن نه اونور آب زیباتره

        پس بریم اونجا

        اره امین جان این یکی از اتفاقای جالب بود برام

        بازم هست

        میگم خیلی هدایت شدم

        یعنی من یکم با خدا بحثم شده بود 😂😁 و گفته بودم چرا مشخص نمیکنی دقیق

        گفتم انقدر دقیق باشه که دیگه نگم یک نشونه دیگه بفرست که مطمئن شم

        و امین خدا از هر راهی که بلد بود هدایتم کرد😂

        ایشالله که خودتم بزودی به خواسته قلبی و جایی که دوست داری میرسی پسر خوشتیپ 😍❤

        روز خوبی داشته باشی عزیزم❤❤

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          امین ابریشم کار گفته:
          مدت عضویت: 1288 روز

          کوروش دیوونت شدم پسر😅😅

          موقعی که کامنت تو خوندم رفتم تو پروفایلت و علامت اینکه هر موقع کامنت خواستی بذاری به من خبر بده را (روشن کردم).🥰🥰

          افرین به این تعهدت

          افرین به کنترل کانون توجهت

          افرین به ایمانت.

          قول میدم به روزی منم عین تو میام چنین کامنت فوق العاده ای سرشار از عشق مینویسم و میگم کوروووووش منم اومدم پیشت

          و تو امریکا همدیگر را میبینیم و همدیگرو بقل میکنیم و دوست های خوبی میشیم برای همدیگه

          اینو بهت قول میدم.

          نمیدونم زمان دقیق این اتفاق کیه و چجوری میشه که ما همدیگرو ببینیم ولی قانون جهان اینه کبوتر با کبوتر باز با باز.🥹🥹🥹🥹🥹

          See you koroush in USA

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      آنا گفته:
      مدت عضویت: 1706 روز

      کوروش عزیز سلام

      چقدر خوشحال میشم میبینم شماهایی را که در سن کم به این درک از آگاهی رسیدین به لطف استاد عباسمنش و پرودگار

      دقیقا شرک پایه‌ی تمام مشکلات هست. مسیری که در پیش گرفتی درست ترینه و میتونی از طریق همین فایل‌های دانلودی رایگان به تمام خواسته هات برسی. زمانی که من و همسرم در سایت ثبتنام کردیم و گفته استاد رو شنیدیم که میگفتن تا از فایل های رایگان نتیجه نگرفتین فایلی نخرید و اولین محصول فروشی را با درآمدی بخرید که از طریق آموزه های من دریافت کردین، تصمیم گرفتیم کل فایل های دانلودی رو درو کنیم.و چند ماه بیشتر طول نکشید به چنان موفقیت‌هایی رسیدیم که مایی که فکرمیکردیم انقد مبالغ دوره ها بالاست که نمیتونیم هزینه کنیم، الان به راحتی هر دوره ای بخواهیم میخریم. بدون توجه به هزینه اش.هرچند ارزشی که این دوره‌ها دارن با پول قابل محاسبه نیست.

      امیدوارم شماهم خیلی سریعتر از چیزی که فکرش رو کنی وارد مدارهای قوی تر ثروت و سلامتی و خوشبختی و آرامش بشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      خوشبخت ترینم گفته:
      مدت عضویت: 795 روز

      سلام به داداش کوروش عزیز

      وای چقدر شما از ته دل جملات رو پشت هم نوشتی قشنگ مشخصه چقدر خوشحالی

      و چقدر خوبه که هدایت‌هارو درک کردی من بهت تبریک میگم راستش منم انگاری دارم هدایت میشم من یه بار داستان هدایت و تغییر زندگیم رو به طور خلاصه نوشتم تو سایت اما میخوام بگم همش رو مدیون اول هدایت خداوند و بعد استاد عباسمنش عزیزم هستم

      راستش آقا کوروش من گاهی فک میکنم این جایی که من هستم جای واقعیم نیست این افکار همیشه میاد تو مغزم

      من از ایران میرم همراه دخترم و همسرم میرم ترکیه اونجا بچه ی بعدیم دنیا میاد

      من به دلیل ی سری شرایط باید برم و مطمئنم نیروی خداوندی کمکم میکنه

      با توجه به حرفی که مریم جون و استاد گفتن بله درسته من با بعضی مکان‌ها و انسان ها هم مدار نیستم نه به خاطر اینکه فک کنید اونها بدن و آدمای بدی هستن اونا خیلی خوبن و دارن زندگیه خودشون رو میکنن ..‌این منم که باید روی خودم کار کنم

      البته اینم بگم که الان ودر هنسن لحظه از همین چیزایی که دارم خیلی راضیم و خدارو هزاران بار شکر میکنم و نوشتن این عبارات ارزشمند با اذان صبح برام یکی شد..الله اکبر الله اکبر

      خداوند بزرگتر از آن است که وصف شود هر روز که از،خواب پا میشم خدارو شکر میکنم که میتونم امزوز رونفس بکشم ودر کنار انسان هایی که دوسشون دارم زندگیه خوبی داشته باشم .به انسان ها محبت کنم خودم رو تغییر بدم و یادم باشه که من اومدم به این دنیا که فقط شاد باشم و خوبی کنم که صد برابر دوباره بهم برمیگرده من اومدم به این دنبا که این دنیارو جای بهتری برای زندگیه دیگر انسان ها کنم حتی با یک دلگرمی که به یک‌نفر بدم خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت این زندگیه زیبا این جای قشنگ که استاد جانم و مریم جانم نشستن خدایاشکزت استاد رو به این دنیا آوردی و هدایتش کردی تا به وسیله اون ما هم هدایت بشیم خدایا شکرت شکرت شکرت بابت همه چیز هر جا هستین بهوقول استاد جان عزیزم شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      پرستو سلیمی گفته:
      مدت عضویت: 914 روز

      به نام خدای ثروت و موفقیت

      سلام دوست عزیز امیدوارم حال دلتون خوب و در حال سپری کردن روزهای شادی باشین که قطعا هستین.. راستش من تازه اومدم تو سایت و فقط فایلهای رایگان رو گوش میدم و اصلا وقت نکردم کامنت بخونم از صبح دوست داشتم برم سراغ مرا به سوی نشانه ام هدایت کن و ببینم چه نشانه ای برام میاد ولی تمرکز رو خواسته ام نداشتم و اینکه من خیلی خیلی دوسدارم مهاجرت کنم و این موضوع تو ذهنم خیلی پررنگه ولی امروز همش میگفتم برا کدوم هدفم نشانه بخوام و به نتیجه ای نرسیدم الان که غروبه و بازم اومدم داخل سایت اصلا به فکر نشانه نبودم و گفتم برم چندتا فایل دانلود کنم که یه فایل نشانه های الهی بود رو دانلود کردم و ناخودآگاه کامنت شمارو خوندم منی که اصلا سراغ کامنت ها نرفتم و بعدش دونه دونه کامنت دوستانی که به شما پاسخ داده بودند و به خودم گفتم پرستوجان خدا هم هدفتو مشخص کرد هم نشانه اش رو برات فرستاد واقعا خداروشکر میکنم خیلی خیلی خداروشکر میکنم که منم امروز نشانهمو دیدم لحظاتتون پر از نگاه مهربان خدا موفق و پیروز باشید دوست عزیز و همه ی دوستان این جمع مثبت نگر️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهدیه حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1581 روز

      سلام به شما آقای کوروش

      اول اومدم که شروع کنم به کامنت نوشتن ولی بعد ی لحظه هدایت شدم به سمت کامنت ها من اصلا کامنت های فایل های دانلودی رو نمیخونم بیشتر فایل دوره هایی که خریدیم رو میخونم باهمسرم ولی الان ی لحظه هدایت شدم به کامنت شما دوست گرامی چقد از خوندن کامنتتون لذت بردم و خداروشکر که انقد عالی نتیجه گرفتین اونم فقط از فایل های دانلودی خیلی خیلی تحسین برانگیز هست و خداروشکر کع من رو هدایت کرد به سمت این کامنت و نتیجه زیبا به امید موفقیت های بیشتر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2007 روز

      کوروش عزیزم سلام

      این چند روز حسم خوب نبود.

      میخواستم کامنت بخونم هدایت شدم ب منتخبا. گفت برو اول منتخب ها رو بخون. کامنت تو رو که خوندم، یه لحظه حسودیم شد به حسو حالت، میفهمیدمش و مدت هاست تجربه اش نکردم و یه یجورایی دلتنگ اون موقعایی شدم ک مثل تو این حس رو داشتم و انگار از همه چیز رها بودم و روی زمین قدم برنمیداشتم. نوشته بودی فایل های دانلودی رو دانلود کردی نوشتی رفتی سراغ سریال های سایت، چیزی ک دیشب وقتی داشتم فایل رو گوش میکردم بش رسیدم، گفتم باید بارها و بارها و بارها فایل های استاد رو گوش بدم، و همین ک داشتم میخوندم و دوباره تایید شد ک فاطمه، باید بارها و بارها و بارها گوش بدی فایل هارو، باید همش تو گوشت باشن، و همون لحظه انگار نوری تو قلبم روشن شد، راه خروجی از این حس و حال، و اون حس خوبه رو حسش کردم دوباره…. و همون لحظه این قسمت فایل رسید: وقتی که شما روی خودت کار میکنی، هدایت میشی به اتفاقات و آدم هایی ک باعث حس خوب بیشتر تو میشن… خدای من… سرشار شدم از اون حس خوبه، از اون رو هوا بودنه. خدایا شکرت ک به وضوح میگی باید چیکار کنم. دیروز پرسیدم، گفتم نمیدونم چیکار کنم برای خارج شدن از این حس و حال…. و تو جواب میدی، تو اجابت میکنی…

      سپاسگزارم کوروش عزیز بابت نوشتن این حست.

      سپاسگزارم استاد عزیــــــزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        کوروش گفته:
        مدت عضویت: 1875 روز

        سلام به فاطمه ی عزیز

        امیدوارم که الان دیگه همون حال و هوایی که میخواستی رو داشته باشی

        فاطمه

        منو با این ریپلای که کردی بردی به اون روزا

        دقیق یادمه اون روزو

        اون لحظه به لحظه نوشتن این کامنت

        وسط انجام یه کاری بودم

        کل کار رو ول کردم نشستم اینو نوشتم

        اونم وسط خیابون

        الان دوباره خوندمش

        من دوتا راه استرالیا و آمریکا برام واضح شده بود

        یعنی طوری که انتخاب میکردم رفته بودم

        اینقدر نشونه ها واضح بود

        یادمه اون تایم همه درگیر اخبار منفی بودن

        و اون روزا من با سفر دور آمریکا قشنگ تو آمریکا بودم

        ولی نرفتم

        حس کردم هنوز تو ایران پر نشدم

        سعی کردم ببینم دارم میترسم از رفتن یا حسم واقیعه

        ولی متوجه شدم

        واقعا خیلی راه هست برام اینجا

        هنوز خیلی نتایج هست که اینجا میشه بدست آورد

        و زوده رفتن

        البته که میرم حتما

        ولی وقتی که برای تفریح با یه کمپر بیوفتم به جون 50 تا ایالت آمریکا

        فاطمه امروز روز عجیبی بود برام

        من یه صفحه نوشتم از آینده

        و ضبطش کردم انداختم تو گوشم

        شاید 100 بار پلی شد

        آخر شب

        کسی که می‌گفت اصلا معامله خوب انجام نمیشه و سود نداره

        اون آدم کلا برگشت

        و گفت اتفاقا من نشستم فکر کردم به این دلیل به این دلیل

        اصلا این بهترین معامله ممکنه

        من تعجب نکردم

        چون میدونستم تاثیرش از چیه

        ولی خب خواستم بگم که انشالله تو پاییز زمستون امسال بتونم تیگو 8 پرو ثبت نام کنم

        منی که 2 سال 3 سال پیش پول آب معدنی نداشتم

        تازه من واقعا بقول استاد

        من واقعا 1 درصد شاید رو خودم تونستم کار کنم

        تهش 5 درصد بیشتر امتیاز نمیدم به خودم

        ولی سعی کردم اصل توحید رو بزارم الویت

        گفتم خدایا من باورهامو بزرگ میکنم جای کوچیک کردن خواسته هام

        و بقیش با تو

        فاطمه عزیز

        قسمت شد اینارو اینجا بنویسم

        راستش نمیدونم چرا

        حسم انقدر خوبه که گفتم بنویسم

        همه چیز به فرکانس هامونه

        به کانون توجه

        فاطمه از من به تو

        یه آینده رو بشین بنویس

        و ضبطش کن

        یکسره گوش کن

        حتی روزی که حالت بد بود

        قید همه چیزو زدی و گفتی این چیزا الکیه

        اینو بزار باز گوش کن

        نزار حست بد بشه

        حتی به بدترین وضعیت روحی رسیدی گریه کن بخواب یا هرچی

        ولی برگرد

        سبک شو

        ولی توش نمون

        برگرد تو مسیر

        بقول استاد چندساعت حال بد ادمو از مسیر نمی‌اندازد بیرون

        من دارم از این نوشتن آینده معجزه میبینم

        توام آینده ای که دوست داری رو بنویس

        امیدوارم که هم تو حال خوبم تونست باشم شریکت کنم دوباره

        و هم این حرفایی که خودشون مثل همیشه نوشته شدن و اصلا یادم نمیاد دو خط پیش چی نوشتم

        یه کمکی بکنه

        دلت شاد باشه همیشه فاطمه عزیز ، ایشالله تو کامنت های بعدیت اتفاقای خوبتو بگی و مارک با خودت همراه کنی

        و بازم ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

        انشالله همیشه سلامت باشین و غرق خوشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 2007 روز

          کوروش عزیزم سلام

          نمیدونم واقعا چی بگم

          اشک ریختم وقتی کامنتت رو خوندم، همون روز که کامنتت رو خوندم، بهم راه حل دادی، دست خدا شدی، هدایت شدم به کامنتت، و امروز هم، خدا از زبون تو باهام حرف زد. آره! آدم بالا پایین میشه حسش. اما حرفایی که تو نوشتی، انگار خدا صورت منو گرفت رو به روی خودش و باهام حرف زد. رفتم کامنت قبلیت رو دوباره خوندم،یاد آوری! و دوباره خدا بهم گفت چیکار کنم. از زبون تو. توحید، نوشتن آینده، برگرد هرچقدر حست بد شد، بمون تو مسیر و همه چی درست میشه. رد میشی از این روزا. و من ظهر تو نمازم، بهش گفتم هدایتم کن. حتی نگفتم در مورد چی، فقط گفتم خدایا، خودت هدایتم کن. و الان ک هدایت شدم به سایت سر بزنم، اون دایره آبی تو پروفایل غافلگیرم کرد، بهم حس خوبی داد و هنوز نمیدونستم که فاطمه، خدا جوابتو داد

          کوروش واقعا ازت سپاسگزارم، خیلی زیاد، همیشه بیا و از این کامنت های دلی ات برامون بنویس.امروز خدا از طریف کامنتت باز هم بهم گفت چیکار کنم.

          و ربّی که همیشه پاسخ میدهد…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1429 روز

      سلام دوست خوبم آقا کوروش عزیز امید وارم حالت همیشه خوب باشه و توی این مسیر همیشه مستمر بمونی

      چون من خودم هی میام چند مدتی حالم خوبه نتیجه میگیرم ولی اصلا حواسم نیست تا ب خودم میام میبینم دور شدم از این مسیر امید وارم همه ی ما توی این مسیر مستمر بمونیم

      نکته ای از کامنت ارزشمندت ک توی مغز من زنگ زد این بود ک

      تعهد دادی ب خودت ک باید با همین فایل های دانلودی نتیجه بگیری و نتایج بزرگ داره اتفاق میوفته

      اول خیلی قشنگ خدا منو ب این فایل هدایت کرد و این ضعف من رو بهم گفت

      ضعف عدم تمرکز

      من طبق چیزی ک فکر میکردم ب خودم گفته بودم هر هفته بیام یه جلسه از دوره ی عزت نفس رو ببینم و دفعه ی چندممه ک دارم مرورش میکنم، ب خودم گفتم بیام از جلسات ابتدائی شروعش کنم

      ولی طبق این فایل از خدا هدایت میخوام از هر فایلی ک اون گفت شروع میکنم و میرم فایل بعدی

      و رفتن ب فایل بعدی هم دست خودش بزارم هرموقع موقعش شد بهم بگه

      و چیزی ک خیلی مهمه تمرکزه

      وقتی من ب خودم میگفتم ک هر جلسه رو یک هفته میخوام ببینم، توی ذهنم بیشتر این بود ک سریع دوره رو تموم کنم پیش میومد چند روز از یک هفته میگذشت فایلی رو نمیدیدم، اصلا تمرکزم رو اون نبود چون میگفتم جلسه بعدی هم هست

      ولی الان ب خودم میگم

      با همین یک جلسه ک هدایتم کرده خدا

      این سوال رو از خودم بپرسم ک

      : اگه فقط همین یه فایل ارزشمند رو داشتی و میتونستی توی همه ی جنبه های زندگیت ازش استفاده کنی ، چطور گوشش میدادی، چطور تمریناتش رو انجام میدادی؟

      ک فقط تمرکزم بره رو همین فایل و ن هیچ فایل و دوره ی دیگه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ارسانه عبدالهی گفته:
      مدت عضویت: 1365 روز

      سلام به همه خانواده صمیمی عباسمنش خیلی براتون خوشحالم که هدایت ها ونشونه هارو می بینید منم خیلی دوست دارم برم آمریکا وزیبایی های اونجا رو از نزدیک ببینم خوشحالی شما مثل این بود که انگار من دارم تجربه می کنم براتون خوشحالم من بعد از فاصله گرفتن از سایت دوباره هدایت شدم به سایت الان با تعهد بیشتر فایل هارو گوش می‌کنم وبیشتر لز قبل متوجه میشم ونیاز دارم بیشتر وبیشتر درک کنم وعمل کنم خوشحالم براتون به زودی مهاجرت کنید وخبر رفتن تون رو تو سایت بزارید درپناه خدا شاد وپر روزی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        کوروش گفته:
        مدت عضویت: 1875 روز

        سلام ارسانه عزیز

        امیدوارم که حال دلت عالی باشه

        ارسانه بنظرم به کانون توجه خودت بستگی داره و احساس لیاقت و تکامل

        چیزی غیر از این 3 تا نیست مهاجرت

        من اون روزا عجیب آزادی میخواستم

        البته که بهش رسیدم

        به آزادی زیادی رسیدم تو همین ایران

        و هنوز آزادی های خیلی بیشتری همینجا برام باید ایجاد شه و خواهد شد

        من فکر میکردم باید برم تا به آزادی بیشتر برسم

        ولی بخاطر همون خواسته و تمرکز و حس خوب

        آزادی بیشتر رو همینجا دریافت کردم

        ولی ارسانه عزیز

        موضوع صحبتم اینکه اون تایم که این کامنت رو نوشتم

        من روزی 5 قسمت سفر دور آمریکا میدیدم

        یعنی من 2 3 بار خواب دیدم که خودم تو جاهای مختلف آمریکام

        حتی مکان هایی رو تو خواب میدیدم

        میرفتم میدیدم تو واقعیت هستن

        و حتی تو یکی از کامنت های سایتم هم نوشتم

        اصلا اصلا اصلا نمیخوام جنبه نصیحت داشته باشه کامنتم

        ولی من خودم خیلی اوایل شبیه یو یو بودم

        یه وقتایی میومدم دوباره ول میکردم

        دوباره میومدم تو سایت و فایل ها

        دوباره خداحافظ

        ارسانه اگر واقعا مهاجرت میخوای

        تمرکزت رو کنترل کن

        من خودم یه تایمی که دیگه به ته خط رسیده بودم

        تازه اومدم کل 700 فایل دانلودی رو گرفتم

        و گفتم دیگه باید تغییر کنم

        و از رفتار یو یو وار دراومدم

        البته که ربات نیستیم

        ولی خواستم بهت بگم که

        تمرکزت رو نگه داشته باش

        مطمئن باش که نتایج چند برابر سریعتر رخ میدن

        و یه تمرینی که من نتیجه عجیبی دارم ازش میگیرم

        و دیشب بهم گفته شد

        یهو اومد تو ذهنم

        این بود که بشینم یه تیکه از آینده رو بنویسم

        و ضبط کنم و گوش کنم

        بهت توصیه میکنم

        چون

        عجیب

        نتیجه

        گرفتم ازش

        من چون یکم برام عبارت های تاکیدی عجیبا و حس خوبی بهشون ندارم

        ولی با این تمرین خیلی خوب تمرکزم طی ساعت های زیادی جمعه روی هدفم

        امیدوارم که هممون توی فلوریدا یه روز با استاد و خانم شایسته سلفی بگیریم و داستانمون رو برای استاد بگیم

        من که هیچوقت یادم نمیره اون روز اول رو

        که انگار یکی اومد گفت ببین

        هیچکدوم از رویاهات قرار نیست بمیرن

        راه دارن

        بیا راهشو بهت بگم

        ایشالله که همیشه دلت خوش باشه عزیزم

        خوشحال شدم بابت کامنتت

        امیدوارم به خواسته هات برسی و اون روز که داری تو آمریکا راه میری کامنت بنویسی و بگی بلاخره شد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: