بخشی از سرفصل های این فایل:
- درک قوانین خداوند از درون داستان تجربیات موسی پیامبر؛
- بررسی داستان حضرت موسی به عنوان نمونه عینی برای درک”مسیر تکاملی ساختن ایمان”؛
- تا وقتی محدودیت ها را بپذیری، هرگز توانایی تغییر آنها را نداری؛
- تا وقتی به خودت برچسب های محدود کننده می زنی، قادر به بهره برداری از قدرت خلق درونی ات نیستی؛
- ریشه نیاز به شراکت، باور نداشتن به خداوند است؛
- “ایمان” در طی یک فرایند تکاملی ساخته می شود؛
- وقتی خواسته ای در قلب شما ایجاد می شود، یعنی توانایی تحقق آن از قبل به شما داده شده است؛
- وقتی هدفی در وجودت متولد می شود، بدون شک خداوند را در مسیر تحقق آن هدف، حامی خود ببین؛
- باورهایی برای آسان شدن برای آسانی ها؛
- شناسایی ترمزهایی که مسیر تحقق خواسته ها را ناهموار کرده و حذف آنها؛
- تفاوت تمرکز بر “خواسته ها” با تمرکز بر “موانع رسیدن به خواسته ها”
- وضوح از طریق تضاد؛
- چه نوع تمرکزی، خواسته ها را اجابت می کند؛
- تفاوت فرکانسی نگاه موسی پیامبر در سوره شعرا و سوره طه؛
- دلیل پاسخ های متفاوت خداوند به موسی پیامبر در دو سوره طه و شعرا؛
- آیا بر اشتباهات خود متمرکز شده ای یا بر استفاده از درسهایی که از اشتباهات گذشته گرفته ای؛
- چقدر هدایت هایی خداوند در مسیر زندگی ات را به خودت یاد آور می شوی؟؛
آگاهی های این فایل را با دقت گوش کن؛ نکات اساسی آن را یادداشت کن؛ درباره آنچه از آگاهی های این فایل که زنگ های هشدار دهنده و امید بخش را در وجود شما به صدا در آورده، در بخش نظرات این فایل بنویس؛ همچنین در نوشته های خود، هدایت ها و حمایت های خداوند را در مسیر خواسته هایت به یاد بیاور و در نوشته خود ذکر کن تا به شکل، تجدید میثاق کنی با رابطه خود با این نیروی هدایتگر که همواره نزدیک است و تو را اجابت می کند.
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2378MB58 دقیقه
- فایل صوتی درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 257MB58 دقیقه
به نامِ الله که بخشاینده و با رحمت است…
سلام بر استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستانِ نازنینم که همگی نور چشمی هایِ خدا و بندگانِ vip پادشاهِ عالم هستند…
(ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضࣲۚ وَلَلۡـَٔاخِرَهُ أَکۡبَرُ دَرَجَـٰتࣲ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلࣰا)
نگاه کن که چگونه عده ای را بر عده ای دیگر برتری دادیم و مسلما سرای آخرت داری درجات بزرگتر و برتری های بالاتری است
[سوره اﻹسراء 21]
حال سوال این است که کدام فضیلت و برتری؟؟!!
جواب مشخص است ، فضیلت و برتری ای از جنسِ علم و آگاهی…
عده ای بسیار ، هنوز که هنوز است اسیر جواب این سوالی هستند که موضوع انشای بچگی هایمان بود با عنوانِ “علم بهتر است یا ثروت؟؟!!” و انرژیِ بسیاری را تلف میکنند در جهت یافتنِ جوابِ آن و اکثریتِ افراد هم ثروت را بهتر از علم میدانند و از آنجاییکه ثروت چندانی هم ندارند ، خود را اسیرِ اندیشه و احساسی مخرب بنامِ احساسِ قربانی بودن میکنند که ما قشری هستیم که بدبخت زاییده شدیم و و بدبخت زندگی میکنیم و بدبخت میمیریم ولی مساله این است که علم بهتر از ثروت است…
مسلما بخاطر چیزهایی که درجامعه شنیده ایم و دیده ایم ، شاید نتوانیم باور کنیم که علم بهتر از ثروت است ولی کافیست که خود را مخاطب این سوال قرار دهیم و در آن تامل کنیم که…
آیا دوست داری 100 میلیون تومان پول داشته باشی یا یک علم و آگاهی تا با بواسطه به کارگیریِ آن بتوانی به هر تعداد که بخواهی از این مدل 100 میلیون ها در زندگی ات بسازی؟؟!!
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
قارونی که قرآن کریم در وصف ثروتش میگوید که انسان هایی استخدام او بودند که فقط و فقط و فقط کلیدهایِ انبار هایِ ثروت او را حمل کنند ؛ میگوید که من این همه ثروت را بواسطه علم و آگاهی بدست آوردم…
قَالَ إِنَّمَاۤ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیۤ…
قارون گفت که همانا آنچه را که به دستم رسیده است بواسطه علم و کاردانی خودم است…
[سوره القصص 78]
آری ، او هم بواسطه علم و آگاهی به چنین ثروتی رسید ولی به تعبیر نفیسه خانم حاجی محسنِ بزرگوار ، بواسطه خلا توحیدی که در زندگی اش داشت و خدا را به حاشیه رانده بود و خودش را همه کاره میدانست ، به وادی هلاکت قدم گذاشت و با تمام داشته هایش به دل زمینی فرو رفت که روزگاری با غرور و تکبر بروی آن راه رفت تا این زمین به حساب او رسیدگی کند و به او بیاموزد که…
وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًا…
و بروی زمین با حالت غرور و تکبر قدم مگذار…
[سوره اﻹسراء 37]
پس این علم و آگاهی است که قدرت است برای بشریت و هر کس که به آن دست یابد به موفقیت های بزرگ دست می یابد… ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…
العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه
دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد بر او یورش برند و مغلوب گردد
مسلما ذکر این الگویِ قرآنی در برابر قارون ، خالی از لطف نیست و آن الگو سلیمان نبی است که او هم از جانب رب العالمین مجهز به علم شده بود و به برکت این علم از پیشرفته ترین تکنولوژی ها استفاده میکرد…
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَـٰنَ عِلۡمࣰا…
و مسلما ما به داوود و سلیمان علم عطا کردیم…
[سوره النمل 15]
حال فرق سلیمان نبی با قارون در این است که او همه مُلک و سلطنتش را از خدا میدانست و ذکرِ “هَـٰذَا مِن فَضلِ رَبِّی” را بر زبانِ خود جاری میساخت بر خلاف قارونی که مَنم مَنم مَنم میکرد و…
و ذکر این نکته هم در اینجا جالب است که مولانای عزیز هم در یک بیت زیبا دلیل آن همه تکنولوژیِ موجود در قصر سلیمان نبی را علم میداند...
خاتمِ مُلکِ سلیمان است ، علم
جمله عالم صورت و جان است علم
حال انسانِ زرنگ کسی است که از داستانِ سلیمان نبی و قارون عبرت بگیرد و بداند که این علم و آگاهی ها همه از نیروی برتری است که مرا از هیچ بوجود آورد و رشد و نمو داد و این نکته را به خود گوشزد کند تا درگیرِ غرور و منیّت نشود… ، به تعبیر شاعر عزیز آقای احمد جم…
نزدِ خالق با منیّت من مَنم هرگز نکن
ما کجائیم؟ نقطهای در ناکجای کهکشان
حال به ابتدای نوشته برگردم که اشاره شد به نور چشمی بودن خداوند که دلیل آن این بود که ما در مدار کسانی قرار گرفتیم که آگاه شدیم به یک قانون بسیار بسیار بسیار مهم و ساده…
قانونی که وقتی میخواستیم به این دنیا بیاییم
به حکمِ “وَ عَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسمَاۤءَ کُلَّهَا” ؛ از آن آگاه بودیم و صفر تا صدش را میدانستیم…
(وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلنَّشۡأَهَ ٱلۡأُولَىٰ فَلَوۡلَا تَذَکَّرُونَ)
و شما که نسبت آفرینش نخستین علم پیدا کردید ، پس چرا متذکر نمیشوید؟!
[سوره الواقعه 62]
ولی چه شد فراموشش کردیم؟! بله ، در اثر پرداختن به حاشیه های الکی ، این اصلِ به این مهمی را فراموش کردیم و یا شاید گول ساده بودن آن را خوردیم که نمیشود به همین سادگی موفق شد و دنبال تکنیک های پیچیده تری برای موفقیت رفتیم و روز بروز غافل تر شدیم نسبت به این اصل ساده ی قرآنی…
آری ، ما غافل شدیم و فراموش کردیم و در وسط این بازی دنیا خودمان را حیران و سرگردان کردیم و بدنبال نخود سیاه رفتیم و … به تعبیر مولانا…
پس فراموش شّدَسْتَت آنها
لاجَرَم خِیره و سَرگردانی
ولی خدا رو شکر قبل از اینکه روزی بیاید که “لَا یَنفَعُ مَالࣱ وَلَا بَنُونَ” ؛ نسبت به آن آگاه شدیم و از خداوند این درخواست را داریم که بتوانیم ایمان بیاوریم به این اصل ساده و از همه مهمتر ، عمل کننده به همین اصل ساده باشیم که اگر همین را درک کنیم ، بهشت را در همین دنیا تجربه میکنیم و لحظه ای که میخواهیم تسلیم فرشته ای شویم که هدایتگر ما به دنیای بعدی است با قلبی آرام و دلی مطمئن بگوییم که بزن بریم ، به تعبیر مولانا…
خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
دیدیم این جهان را تا آن جهان رویم
و اما آن اصلِ ساده ی فراموش شده چیست؟
قانونی(علمی) است بنام قانونِ توجه و به تعبیری دیگر “قانونِ نَظَر”
بهتر است کمی بروی این آیه و گنج نهفته در آن که در بین دو عبارت “اتَّقُوا۟ ٱلله” آمده است تامل کنیم…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسࣱ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدࣲ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ)
ای کسانی که ایمان آورده اید ، در حریم الله یکتا کنترل ذهن کنید و هر لحظه ناظر خود باشید که در حال ارسال چه اندوخته هایی برای آینده خود هستید و مجددا مراقبِ تقوای الهی که همان کنترل ذهنی الهی است باشید که همانا خداوند آگاه است به آنچه که انجام میدهید
[سوره الحشر 18]
آری ، آن گنج نهفته در عبارتِ “وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسࣱ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدࣲ” است…
ریشه فعل “تَنظُر”ِ موجود در آیه عبارت است از سه حرفِ “نظر”…
حال برای اینکه مفاهیم موجود در آیه را زیباتر درک کنیم و بفهمیم ، بهتر است بروی واژه “نظارت” و “ناظر بودن” که در فارسی آنها را استعمال میکنیم توجه کنیم که ریشه این دو واژه هم از همان سه حرفِ “نظر” می باشد…
یک آشپز ، ناظِر غذایِ خود میشود و بر اجزای آن نظارت میکند تا برای نهاری که در پیش رو دارد ، غذایی با کیفیت تهیه کند
یک پروژه ساختمانی نیاز به یک مهندسِ ناظر دارد تا بروی تک تک اجزای ساختمان نظارت کند تا یک ساختمانِ با کیفیت و مقاوم ساخته شود…
یک کارخانه ، شخصی را استخدام میکند به عنوان ناظر یا همان کسی که ما در زبان فارسی به آن مسؤول کنترل کیفیت میگوییم تا نظارت کند بر موادِ خامی که وارد کارخانه میشود تا تولیدات کارخانه داری رتبه ممتاز باشند…
و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
حال سوال این است که طبق آن آیه قرآن…
من ناظرِ چه چیز باید باشم که آن چیز تبدیل به اندوخته ای برای فردا و فرداهایِ من میشود؟؟؟!!!
جواب این است که ناظرِ کانون توجهم باشم تا بروی زیبایی ها باشد تا در اثر این توجه ، افکاری زیبا در وجودِ من شگل بگیرد و در اثر تکرارِ این افکار ؛ احساساتی عالیِ عالیِ عالی در وجود من شکل بگیرد زیرا که احساساتِ انسان زبان مشترک بین او و کائنات هوشمند خداست و قدرت خلق کنندگی دارند و تابع این قانون هستند که…
احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب و احساس بد برابر است با اتفاقات بد
آری ، نسبت به قدرتِ احساسات نباید غافل باشیم و از همه مهمتر…
احساسِ شادیِ بیشتر=پولِ بیشتر
===============================
دوست دارم وسط این نوشته یک چیزی را میان دو پرانتز ذکر کنم که یک گفتگوی نمادینی است بین شاگرد با نماد《□》 و بین استاد با نماد《◇》
□عهه ، یعنی با احساسِ شادیِ بیشتر پولدار میشوم؟
◇بله که میشی…
□پس اینا چه میگین که باید صبح تا شب باید دنبال پول بدوی؟؟!!
◇خب خودت داری میگی که میگن ، مساله این است که تو باور میکنی گفته های آنها را ، لطفا این افراد را آنفالو کن…
□این حرفِ عجیبی بود که تا به حال نشنیده بودم ولی احساسی از درونم میگوید که حقیقت همین است
◇درست احساس میکنی زیرا که این آگاهی در فطرت تو نهفته بود و فطرت به تو دروغ نمیگوید زیرا که “فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَا”
□لطفا کمی بیشتر برایم بگو…
◇بروی چشم ، آیا این آیه قرآن را نخوانده ای که این حقیقت را به تو میگوید که شاد باش به وجود خدایی که انبارهای فراوان از ثروت دارد که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را نداری؟!
□کدام آیه؟!
◇این آیه…
قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَ ٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُوا۟ هُوَ خَیۡرࣱ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ
بگو که مردم باید به فضل و رحمت خدا و به چنین موهبتی شاد باشند که این از هر آنچه که گرد آورند ، بهتر است
[سوره یونس 58]
و لطفا به آخر آیه توجه بسیار بسیار بسیار ویژه ای کن که هُوَ خَیۡرࣱ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ…
□آها ، یعنی نگاهم به جیب خودم نباشد بلکه به جیب خدایی باشد که “وَهُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ” است ، دقیقا مثل بچه ای که نگاهش به حساب بانکیِ پر از پول پدرش است؟؟؟!!!
◇آفرین ، داری درست میفهمی…
□لطفا کمی بیشتر برایم بگو زیرا که تشنه ام…
◇بروی چشم… ، آیا این شعر حافظ را نخوانده ای که میگوید تو فقط در همه حال شادی کن و شاد باش بخاطر وجود خدایی که همیشه و هر لحظه در دسترس توست و خزائن او هیچ وقت تمام نمیشود؟؟!!
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیایِ هستی قارون کند گدا را
□عه ، چه جالب ؛ یعنی شاد باشم دیگر تمام است…
◇بله تمام است ، به شرط اینکه واقعا از صمیم قلب این شادی را احساس کنی که خدا برای تو کافیست و هیچ گاه از او غافل نشوی و او را فراموش نکنی که فراموش کردن او بسیارخطرناک است زیرا که…
وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَهِ أَعۡمَىٰ
هر کس از یاد من روی گرداند ، زندگی سخت و نکبت باری برای او خواهد بود و روز قیامت او را کور برخواهیم انگیخت
[سوره طه ١٢4]
□خب پس بزن بریم… ، الهی به امید تو
◇به امید موفقیتت مخصوصا در لحظاتِ شروعِ مسیرِ جدیدت که باید کمی استقامت بیشتری بورزی تا بروی جاده بیفتی…
بگذریم
===============================
این یک مساله بسیار ساده ای است که خیلی از ما آن را فراموش کرده ایم و عده ای بسیار کم از آن باخبرند و عده ای بسیار بسیار بسیار کم به این قانون ایمان می آورند که کل داستان همین است و هر لحظه از زندگی ، ناظرِ سرمایهِ احساسی خود میشوند تا به عالی ترین وجهِ ممکن از آن استفاده میکنند…
آری ، کانونِ توجهِ انسان قدرت خلق کنندگی دارد ولی عده ی کمی از ما به این مساله ایمان و باور داریم و از آنجاییکه نسبت به این امر غافلیم ، این سرمایه الهی را در مسیرهایی خرج میکنیم که جز بدبختی و سختی چیزی به همراه ندارد …، کافیست کمی در این نشانه و داستانِ خیالی توجه کنم تا بهتر متوجه شوم که کانون توجه من قدرت خلق کنندگی دارد…
فرض میکنم که من کارگردان یک سریالی هستم بنام “خیارسبزها عاشق میشوند” و فصلِ اول این سریال را میسازم و در معرضِ دید عموم قرار میدهم…
حال من از بازخوردهای فراوانی که نسبت به بازدیدهای این سریال گرفته ام ، متوجه شده ام که مردمِ زیادی عاشق این فیلم شده اند و از من بابتِ چنین سریالی تشکر کرده اند…
خب در اینجا وجودِ من برانگیخته میشود تا دست به کار شوم و فصل دومِ این سریال را هم بسازم… ، پس نکته مهم داستان در اینجاست که…
توجه مردم باعث این امر شد که فصلِ دوم سریال “خیارسبزها عاشق میشوند” ، ساخته و خلق شود و این یعنی کانون توجه انسان ها باعث خلق میشود…
مولانا درموردِ قدرتِ کانونِ توجه انسان یک مصرعِ شاهکار دارد که میگوید گفت و گوها و افکارِ تو باعث بارداریِ اتفاقاتی در عالمِ غیب و ملکوت که همان عالمِ فرکانسی ای است که باید نسبت به آن “یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ” شویم ، میشود و طبیعتا بعد از یک مدت زمانی از بارداریِ ایجاد شده بواسطه کانون توجه ات ، اتفاقی هم جنس کانون توجه تو درمسیر زندگیِ تو متولد میشود که حکمِ همان فرزند تو را دارد ، پس لطفا مراقب کانون توجه خودت باش…
وز گُفت و فِکرت بَس صُوَر در غِیب آبِستَن شده
پس باید در هر لحظه مراقب کانون توجه خودم باشیم که چه اندیشه هایی در سرِ مامیگذرد که این اندیشه ها قدرت جذب و کشیدنِ ما را به سمت خود دارند ، به تعبیر مولانا…
اندیشهات جایی رَوَد، وآنگه تو را آن جا کِشَد
حال باید اندیشه هایِ زیبا را در سر بپرورانیم تا اتفاقاتِ زیبا را تجربه کنیم و به تعبیر مولانا از طریقِ اندیشه های زیبا که حکم همان تار و پود قالی زندگی ما هستند ، زیباترین تصویر ها و صورت ها را در در صفحه زندگی خود نقاشی کنیم…
اندیشه جز زیبا مکن کو تار و پودِ صورت است
ز اندیشهای أحسن تَنَد هر صورتی أحسن شده
حال باید مراقب کانون توجه یا همان “نَظَر”ِ خود باشیم ، زیرا که کانون توجهِ ما دعوت کننده اتفاقاتِ زندگیِ ما است و به تعبیر مولانا “نَظَر”ِ ما تبدیل به صورت ها و تصویر هایِ زندگی ما میشود
زان سُوی کاندازی نظر آن جِنس میآید صُوَر
بگذریم…
حال که کمی بیشتر متوجه اهمیت خلق کنندگی کانون توجه شدیم ذکر این نکته خالی از لطف نیست که با همین مثالِ سریالِ “خیارسبزها عاشق میشوند” که ذکر شد ، کمی بهتر معنایِ این آیه معروف شکر گزاری را بفهمیم که…
لَئن شَکَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَلَئن کَفَرتُم إِنَّ عَذَابِی لَشَدِید [سوره إبراهیم 7]
شکرگزاری یعنی اینکه کانون توجه من بروی داشته هایم است و بابت داشتن آنان از کارگردانِ عالم سپاسگزارم و چنین امری منجر به خلقِ فصلِ دوم نعمت ها میشود و همینجور برو بالا ، فصلِ دوم و سوم و چهارم و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
جهت فهم بهترِ این نکته کافیست در یک مثالِ تخیلی دیگری فکر کنیم که چگونه کانون توجه ما تک تک ذرات عالم را برانگیخته میکند که آیا به ما نزدیک شوند یا دور شوند؟؟!!
فقط قبل از ورود به این مثال خیالی ذکر این نکته ضروری است که این اصل را قبول کنیم که بحکم “وَإِن مِّن شَیءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِۦ وَلَـٰکِن لَّا تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم” تمامی ذرات عالم هوشیار و هوشمند و دارای شعور هستند ولی ما از آنان بی خبریم ، به تعبیر مولانا…
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
فرض میکنم که من تبدیل به یک عدد خیارسبز شده ام و از زاویه دیدِ خیارسبز به عالم نگاه میکنم ، حال در آن لحظه بین یک دوراهی قرار دارم که…
آیا دوست دارم واردِ معده انسانی شوم که شادی سرلوحه کار اوست و به هوشمندی من که مخلوقی از خدا هستم توجه دارد و با عشق مرا میل میکند و لفظ خدایا شکرت را بر سر زبان دارد یا اینکه وارد معده کسی شوم که به وحشیانه ترین شکل ممکن مرا گاز میگیرد و مرا همچون بی جانی میداند که انگار بی خبر است از اینکه من هوشمند هستم و ماموریت دارم که وارد بدن او شوم تا انرژی بخش او شوم برای کارهای روزانه اش؟؟؟!!!
خب اگر ذهنِ من مریض نباشد و دنبال مسخره کردن و بهانه جویی نباشد ، مشخص است که گزینه اول را انتخاب میکند و نکته مهم این است که…
توجهِ زیبایِ آن انسان سپاسگزار به هوشمندیِ من که من بی جان نیستم بلکه ماموریتی دارم که انرژی بخش او شوم ، وجود منِ خیارسبز را که در این عالم دارای شعور هستم ، برانگیخته میکند تا به سمت او بروم و او را انتخاب کنم و این یعنی که توجهِ زیبای او باعث خلق این اتفاق شد تا منی که یک خیارسبز شده ام ، او را انتخاب کنم و در زندگی او ظاهر شوم…
این فقط یک مثال بود تا از زاویه دیدِ یک خیارسبز به این عالم نگاه کنیم تا کمی زیباتر معنای این آیه قرآن را درک کنیم که چگونه از این کائنات هوشمند خدا بهره مند شویم و به جایگاه اصلی خود که همان “سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَاوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرض” است ؛ برسیم…
تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَـٰوَ ٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَـٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡ…
آسمان های هفتگانه و زمین و هر موجودی که در آنها است ، تسبیح کننده خدا هستند و اصلا چیزی وجود ندارد جز آنکه به ستایش او تسبیح کننده است ولی شما تسبیح آنها را متوجه نمیشوید
[سوره اﻹسراء 44]
چقدر در این آیه درس و نکته نهفته است…
دوست دارم در یک پرانتز یک گفتگوی نمادین بین شاگرد با نماد《□》 و استاد 《◇》 بنویسم تا کمی زیباتر معارف موجود در این آیه را بفهمیم…
===============================
□ببخشید استاد ، چرا نمیتوانیم تسبیح این موجودات را بفهمیم؟؟!!
◇به به شاگرد نازنینم ، کجا بودی تا حالا ؛ چرا اینهمه غیبت داشتی ، دلمون برات تنگ شده بود ، چه سوال خوبی پرسیدی ، جواب این است که نمیتوانی بشنوی زیرا که از عظمتِ خودت غافل شدی و اهل همه چیز شدی الا دل… ؛ آیا این بیت مولانا را نخوانده ای که…
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
□عه چه جالب ، یعنی اگر اهلِ دل شوم میتونم ببینم
◇بله که میتوانی…
□خب حالا از چه طریقی میتوانم ببینم؟!
◇از طریقِ چشم منتها چشم سر نه بلکه چشمی دیگر که در وجود توست ولی از آن بی خبری… ، ایا این بیت عطار را نخوانده ای که…
گر ترا آن چشم غیبی باز شد
با تو ذرات جهان هم راز شد
□عه چه جالب نمیدانستم این مطلب را…
◇نه نه نه ، تو میدانستی ولی فراموش کرده بودی…. ، آیا این آیه قرآنی را که یادآورِ درس هایِ فراموش شده ات است را نخوانده ای؟؟؟!!!
وَ لَهُمۡ أَعۡیُنࣱ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانࣱ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَاۤ
و برای آنان چشم هایی است که با آن نمیبینند و برای آنان گوش هایی است که با آن نمیشنوند
[سوره اﻷعراف 179]
□وای خدایا معذرت میخوام که فراموش کار شدم…
◇اشکال نداره ، از رحمت خدا نا امید مباش و دوباره همت کن که آن را احیا کنی…
□راستی ، ببخشید استاد ؛ من چجوری میتوانم آن را احیا کنم؟؟!!
◇به نکته خوبی اشاره کردی ، جوابش در این است که باور کن که لایق هم صحبتی با خدا هستی تا وارد کلاسِ درس خدا شوی و در محضر خدا متواضع و باادب باش و بَلَدم بَلَدم بَلَدم مکن تا…
بگذریم…
===============================
پس این چشمِ ظاهربینِ ما قادر نیست که هوشمندی و زنده بودن تک تک اجزای این عالم را ببیند ولی اگر یکی از اجزای این عالم را بروی دقیق ترین میکروسکوپ های عالم بگذاریم ، متوجه میشویم که درون آنها چه خبر است
(یک آزمایشِ علمیِ زیبا وجود دارد بنام آزمایشِ باکستر که بروی گل و گیاه انجام شده که بسیار زیباست و میتوانید جستجو کنید و ببینید تا هوشمندی موجودات را دریابید و هم چنین یک آزمایشِ علمیِ دیگر با نامِ شعورِ آب که توسط پروفسور ژاپنی بنام ماسارو هیموتو انجام شده که دیدنشان بسیار زیبا و الهام بخش است و خوش بحال آنهایی که در مدار دیدن این دو مستند قرار بگیرند….)
پس به قول سهراب سپهری باید چشم ها را بشوییم و جور دیگر ببینیم…
حال با توجه به مثال اخیر که از زاویه دیدِ خیارسبز به عالم نگاه کردیم متوجه میشویم که کل داستان این است که…
این توجه من به تک تک ذرات عالم ؛ باعثِ برانگیخته شدن آنها برای ورود به زندگی من شوند
اصلا بیخیال مثال خیارسبز…
فرض کنیم که قرار است کارمندی شویم که به ما قدرت اختیار داده اند که از بین این دو شرکت یکی را انتخاب کن و بعد از بررسی متوجه میشویم که شرکت اولی رئیسی دارد بسیار خوش اخلاق که لبخند همیشه مهمان لبش است برخلاف رئیس شرکت دومی که اصلا لبخند نمیزند و رفتارِ احترام آمیزی در قبال کارمندانش ندارد…
حال سوال این است که من به عنوان یک موجود با شعور در این عالم ، کدام شرکت را برای کار انتخاب میکنم؟؟؟
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است و مسلما الان کمی زیباتر این سخن مرد الهی را درک میکنیم که میفرماید…
فی سَعَهِ الأخلاقِ کُنُوزُ الأرزاقِ
گنجهاى روزى ، در اخلاقِ خوش نهفته است(حضرت علی علیه السلام)
قانون بسیار واضح و ساده است…
آری ، توجه من به وسائلم و احترامِ من به آنها یک نوع قدردانی از آنها به حساب می آید و این توجهِ من در سیستمِ کائناتِ هوشمندِ خدا ثبت میشود و از من به عنوان یک انسان قدردان یاد میشود که همین امر تک تکِ وجود اجزای عالم را برانگیخته میکند تا در خدمتِ مَنی باشند که قدردان آنها هستم ، گویا که تک تکِ ذراتِ این عالم که همگی دارای شعور و هوشمندی هستند ، آرزوی این را دارند که در خدمتِ من باشند…
حال هر چه که در این امر بهتر شوم ، تمام اجزای عالم تحت سیطره من در می آیند و به تعبیرِ قرآن مسخر من میشوند…
(وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعࣰا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَـَٔایَـٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ)
و هر آنچه که در آسمانها و زمین است را در تسخیر شما قرار داد که همه یِ آنها از اوست ، بی تردید در این امر نشانه هایی است برای گروهی که تفکر میکنند.
[سوره الجاثیه 13]
این دو مثالی که ذکر شد ، یک سفر تخیلی بود تا کمیزیباتر بفهمم که چگونه کانون توجه من باعث خلق میشود تا بیشتر باور کنم این نکته را و هر لحظه و هر ساعت خود را مخاطب این سوال قرار دهم که…
هم اکنون من در حالِ ارسالِ چه اندوخته هایی برای آینده یِ دور و نزدیک خودم هستم؟؟!!
این قانون حکمِ همان غولِ چراغِ جادویِ بچگی هایمان را دارد که حاصلِ توجهاتِ ما را در جلوی چشمانمان ظاهر میکند…
این قانون حکمِ همان فضل و بخششی را دارد که خداوند به ما انسان ها عطا کرده و میتوانیم از آن استفاده کنیم و به جایگاهِ “فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ حَسَنَه” برسیم ولی افسوس که از آن غافل میشویم و… ، به تعبیر قرآن…
(وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَـٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ)
و همانا که پروردگارت صاحب فضل و بخشش بر مردم است ولی بسیاری از آنها قدردان این موهبت نیستند
[سوره النمل 73]
حال انتخاب با ماست که چگونه استفاده کنیم… ، به تعبیر قرآن کریم
(إِنَّا هَدَیۡنَـٰهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرࣰا وَإِمَّا کَفُورًا)
همانا ما راه را به انسان نشان دادیم ، حال این انتخابِ اوست که سپاسگزارِ چنین هدایتی باشد یا اینکه نسبت به این امر غافل و ناسپاس باشد
[سوره اﻹنسان ٣]
دیگه انتخاب با ماست که کانون توجه ما بروی زیبایی ها و داشته های زندگی مان باشد تا زیبایی ها را تجربه کنم یا…
و اما سوال مهم…
نشانه اینکه کانون توجه من بروی زیبایی ها است یا نازیبایی ها ، چیست؟؟؟
جواب در یک کلمه است و آن احساس است…
احساس بد نشانه ای است تا بفهمم که کانون توجهم بروی نداشته های زندگی ام و نازیبایی ها است که باید این نشانه را که از سمت الله یکتا است جدی بگیرم و با کاکردن بروی خودم ، آن را به سمتِ احساس خوب تغییر دهم… ، به تعبیر مولانا…
چونکه غم بینی ، تو استغفار کن
غم به امرِ خالق آمد ، کار کن
و احساسِ خوب نشانه ای است تا بفهمم در مسیر درست گام برمیدارم ، همان مسیر مستقیمی که در آینده ای نزدیک ، قرار است ببینم آنچه را که از پیش فرستاده ام…
و در این لحظه باید قربون صدقه ی خدایی رفت که در سیستمِ کائناتِ منظم و ریاضی گونه او جریان خیر بر شر برتری دارد…
مَن جَاۤءَ بِٱلۡحَسَنَهِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا وَمَن جَاۤءَ بِٱلسَّیِّئَهِ فَلَا یُجۡزَىٰۤ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ
و هر کس کار زیبایی آورد ، برای او ده برابر پاداش خواهد بود و هر کس کارِ نازیبایی آورد ، جز معادل همان را که آورده است نبیند و آن ها هرگز مورد ظلم واقع نمیشوند
[سوره اﻷنعام 160]
آری ، او خدایی ایست که حامی احساس خوب ماست و آن احساس خوب ما را دریافت میکند و آن را در عدد 10 ضرب میکند و در قالب یک هدیه به سمت ما روانه میکند ، آنهم چه هدیه ای…
فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسࣱ مَّاۤ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعۡیُنࣲ جَزَاۤءَۢ بِمَا کَانُوا۟ یَعۡمَلُونَ
پس هیچ کس نمیداند که به پاداش آنچه که انجام میدهند ، چه چشم روشنائی هایی برای آنان در نظر گرفته شده که اکنون از دید آنها پنهان است
[سوره السجده 17]
چقدر این آیه زیبا و دلگرم کننده است تا اندوخته ای باشد برای ما تا در لحظاتی که خواستیم تسلیمِ نجواهای شیطان شویم و حال بد را برای خود خریدار باشیم ، آن را زیر لب زمزمه کنیم و این وعده نسیه خدا را که عینِ نقد میماند باور کنیم ، وعده ای که “إِنَّهُۥ کَانَ وَعدُهُۥ مَأتِیࣰّا” می باشد و “قُرَّهِ أَعیُن”ِ موجود در آن حکایت از اشکِ چشمی میکند که از سر شوق سرازیر میشود ، اشکی که از شدتِ سوپرایز شدن جاری میشود و روشنی بخشِ وجود انسان میشود تا این حقیقت را به او متذکر شود که…
دیدی ارزشش را داشت ، یادت میاد که نزدیک بود جا بزنی و خدا را به حاشیه ببری ولی به احترامِ پادشاهِ عالم اینکار را نکردی و استقامت ورزیدی و رسمِ “ثُمَّ استَقاموا” را به جای آوردی ؟؟!! حالا بفرما ، این همان پاداشی است که “مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ” روزی ات شد ، دقیقا از همان جایی که فکرش را نمیکردی….
و در آن لحظه این حقیقت را به خودت یادآور میشوی که با چه خدای مهربان و جبران کننده ای طرف حساب هستی ، خدایی که “وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیࣰّا” است و تک تک لحظاتی را که حرمتِ دستوراتش را اجرا کردی ثبت و ضبط کرده است تا پاداشی ادریسگونه به تو عطا کند از جنسِ “وَرَفَعنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا”…
وَمَا تُقَدِّمُوا۟ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرࣲ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَیۡرࣰا وَأَعۡظَمَ أَجۡرࣰا…
…و هر کار خیری که برای خود پیشاپیش میفرستید را در نزد خدا خواهید یافت که چنین چیزی در بحث پاداش بهتر و بزرگتر است…
[سوره المزمل ٢٠]
پس از خدا میخواهم که توفیق به من عطا کند که مراقبِِ سرمایه احساسیِ خودم باشم زیرا که این احساساتِ من زبان مشترک من و خداست بدین صورت که با این احساساتم میگویم چه میخواهم و چه نمیخواهم…
با احساس خوب میگویم که خوبی بیشتری میخواهم و با احساس بد میگویم که بدی بیشتری میخواهم…. ، به تعبیر مولانا…
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شیرین چو شِکر تو باش شاکر
شاکر هر دَم شِکَر سِتاند
حال که چنین است ، باید هر لحظه و هر ساعت خودم را مخاطب این سوال قرار دهم که…
اکنون من چه احساسی دارم؟؟!!
پس به همان منطقی که من کلاسِ زبان میروم به جهت اینکه بتوانم زبانِ جدید یاد بگیرم تا خواسته های خودم را در کشوری که مربوط به آن زبان است مطرح کنم برای اینکه بتوانم آنها را دریافت کنم ، باید به آموزشگاه زبانِ سپاسگزاری بروم تا زبانِ احساسِ خوب را بیاموزم تا از طریق آن بتوانم در مُلک و کشوری که پادشاه آن خداوند است ، خواسته هایم را مطرح کنم و دریافت کننده آنها باشم…
حال سوال این است که آیا چنین آموزشگاهی وجود دارد تا من در آنجا ثبت نام کنم و احساس خوب را بیاموزم؟؟!!
جواب ، بله است ، آموزشگاهی وجود دارد که انسان های صالحی همچون حضرت ابراهیم و سلیمان نبی و حضرت نوح و موسی و علی علیهم السلام در آنجا حضور داشتند…
آموزشگاهی که شهریه پرداختی آن یک درخواستِ عاجزانه است ، یک درخواستِ عاجزانه به پیشگاه خدایی که تمامِ وجود ما از اوست به گونه ای که اگر به اندازه یک پلک بر هم زدن ما را به حالِ خویش رها کند ، نابودِ نابودِ نابود میشویم…
پس ابتدا باید شهریه را بپردازیم تا اِذنِ ورود به آموزشگاه را پیدا کنیم… ، شهریه ای از جنسِ اظهارِ فقر و عجز به درگاه اویی که همه توفیقاتِ ما بدست اوست و تا اجازه او صادر نشود نخواهیم توانست که یک ذکرِ “خدایا شکرت”ِ ساده را بر سر زبان بیاوریم…
…وَمَا تَوۡفِیقِیۤ إِلَّا بِٱلله…
…و توفیقِ من به دستِ خداست…
[سوره هود ٨٨]
پس ما هم هچون سلیمان نبی درخواستِ چنین توفیقی را از خداوند طلب میکنیم به شوق و امیدِ اینکه نام ما را در کلاسِ شکرگزاریِ خودِ خودِ خودش و درجوارِ انسان هایِ صالحِ بارگاهش ثبت کند…
رَبِّ أَوۡزِعۡنِیۤ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیۤ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ…
پروردگارا مرا توفیقی ده تا شکر نعمتی را که بر من و… روا داشته ای را بجای آورم
[سوره النمل ١٩]
پس ما هم همچون حضرت علی علیه السلام ، درخواستِ چنین توفیقی را از خداوند میکنیم که از صمیمِ قلب شکرگزار نعمت هایش باشیم…
وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ
از تو می خواهم به بخشش و جُودت که مرا به مقامِ قُربت نزدیک کنی و توفیقِ سپاسگزاری و شکر نعمت هایت را نصیبم گردانی و یاد و ذکرت را به من الهام کنی
[ دعای کمیل]
به امید اینکه خدایی که بهترین اجابت کننده درخواست هاو شنواترین شنوایان است ، اجابت کند این درخواست ما را و اِذن ورود پیدا کنیم و بیاموزیم راه و رسمِ سپاسگزاری و “وَ کُن مِّنَ ٱلشَّاکِرِین” بودن را تا مثل حضرتِ نوحِ نبی شویم که خدا از او اینگونه یاد میکند…
…إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدࣰا شَکُورࣰا
…همانا که نوح بنده ای بود که بسیار بسیار بسیار سپاسگزارِ خداوند بود
[سوره اﻹسراء ٣]
و یا مثل حضرت ابراهیمی شویم که خداوند متعال از او برای امتِ حضرتِ محمّد اینگونه تعریف میکند که…
شَاکِرࣰا لِّأَنعُمِهِ…
و ابراهیم سپاسگزار نعمت های پروردگارش بود…
[سوره النحل ١٢١]
به امید اینکه سپاسگزار باشیم که نزدیکترین فرکانس به خداوند ، فرکانسِ سپاسگزاری است…
سپاسگزار بودن از خداوند همان گمشده یِ زندگی ما انسان هایِ ساکن این سیاره خاکی هست که ما را از عذاب و رنج و سختی بدور نگه میدارد…
مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُم وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمࣰا
خدا را به عذاب شما چه کار ؛ اگر شکر نعمت را بجای آورید و ایمان بیاورید؟ و خدا همواره قدرشناس و داناست
[سوره النساء 147]
سپاسگزار بودن و احساس خوب داشتنِ ما همان قدرت خلق کنندگی ماست که تمام برنامه شیطان بروی این است تا ما را از فرکانسِ سپاسگزاری دور نگهدارد و….
ثُمَّ لَـَٔاتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَـٰنِهِمۡ وَعَن شَمَاۤئلِهِمۡ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَـٰکِرِینَ [سوره اﻷعراف 17]
سپاسگزار بودن همان شاه کلیدِ ورودِ ما به قلمروِ زندگی پادشاه گونه ای است که خدا برای ما در نظر گرفته ولی افسوس که در اغلب موارد نسبت بدان غافلیم و در روزمرگی های زندگی مان آن را به حیطه فراموشی میسپاریم…
وَلَقَدۡ مَکَّنَّـٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَـٰیِشَۗ قَلِیلࣰا مَّا تَشۡکُرُونَ [سوره اﻷعراف 10]
سپاسگزار بودن همان رازی است که بندگانِ خدایی که در کتابِ مقدس از آنان به عنوان “مُخۡلَصِین”ی یاد میشود که حتّی شیطان هم اجازهِ نفوذ به آنان را ندارد ، آن را به خوبی اجرا میکنند و خدا از آنان آنگونه تعریف میکند…
…وَقَلِیلࣱ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ
…و عده ی کمی از بندگانم سپاسگزار هستند
[سوره سبأ ١٣]
باشد که درخواستِ عضویتِ ما را خدا بپذیرد و وارد کلاسِ سپاسگزاریِ خدا شویم تا حقیقتِ سپاسگزاری را بیاموزیم که چیست؟؟!!
براستی که حقیقت سپاسگزاری چیست که عده ای بسیار کم از حقیقت آن بهره مندند و “قَلِیلࣰا مَّا تَشۡکُرُونَ” هستند و اکثریت نسبت بدان غافل هستند و در زمره “أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ”؟؟؟!!!
واقعا چیست؟؟؟!!!
شاید بهتر باشد که همانند ابراهیمی که با ندایِ “رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ” ، کنجکاوی خودش را در پیداکردن جوابِ این سوال که چگونه مردگان را زنده میکنی؟؟!! بروز داد ، ما هم با کنجکاوی هر چه تمامتر این سوال را از خدا بپرسیم که…
ببخشید خدایا ، حقیقتِ سپاسگزاری چیست؟؟!! آیا حقیقتِ سپاسگزاری همین “خدایا شکرت”هایی هست که بر سر زبانم می آید؟؟!!
ببخشید خدایا ، من چجوری باید سپاسگزار تو باشم که وقتی که لفظِ “خدایا شکرت” را بر سر زبان می آورم وجودم غرق در احساسات عالیِ عالیِ عالی شود و اشک شوق بر چشمانم جاری شود؟؟!!
به نظر می آید که جوابِ خدا همان شاد بودن است…
آره خودشه ، حقیقت سپاسگزاری همان شاد بودن است ، به این معنا که اگر من شاد باشم یعنی در فرکانسِ سپاسگزاری هستم…
شاد باشم به داشته های زندگی ام و از همه مهمتر و از همه مهتر و از همه مهتر…
شاد باشم به تنها داشته و دارائی زندگی ام که هیییچ گاه دغدغه از دست دادنش را ندارم زیرا که او “فَإِنِّی قَرِیبٌ” است
شاد باشم به محتویاتِ جیبِ خدایی که شرطِ برداشت از آن را “یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ” و اعتماد به خودِ خودِخودش معرفی کرده است…
پس باید شادی و تمرین شادبودن را سرلوحه کار خویش قرار دهم با چاشنی تفکر در این سوال که…
چرا باید دلم را به محتویاتِ محدودِ حسابِ بانکیِ پدرم خوش کنم و شاد باشم که بابایِ من هوای مرا دارد ولی نسبت به نیرویی که آفریننده پدرِ من است و فرمانروایی کیهان را به عهده دارد ؛ غافل باشم و دلم را به وجودش شادِ شادِ شاد نکنم؟؟؟!!!
پس باید در معنای شکرگزاری تجدید نظر کنم و تعدادِ “خدایا شکرت” گفتن هایم را معیار شاکر بودن خودم قرار ندهم و همچون مغازه داری که در انتهای شب به حسابرسیِ دخلُ و درآمدِ مغازه اش میپردازد ؛ من هم در انتهای هر شب و قبل از خوابیدنم ، جلسهِ حسابرسی برای خودم برپا کنم و خود را مخاطب این سوال قرار میدهم که…
من امروز چقدر شاد بودم؟؟؟!!! من امروز چقدر فرستندهِ شادی در این کائناتِ هوشمندِ خدا بودم؟؟!!
شاید بخاطر شاد بودنم ، مسخره شوم و از جانبِ انسانهایی که درگیر روزمرگی ها شده اند و نسبت به این حقیقت غافلند ، دیوانه خطاب شوم ولی اشکالی ندارد و نسبت به این طعنه زدن ها و مسخره کردن ها ، راه و رسمِ صبر را سرلوحهِ کارم قرار میدهم…
(وَلِرَبِّکَ فَٱصۡبِرۡ)
و بخاطر پروردگارت صبر پیشه کن
[سوره المدثر 7]
مسلما وقتی من شادی را سرلوحه کارم قرار دهم عده با حالت تعجب بگویند که بابا این چی مصرف میکنه که بی خبر از قیمت خیار سبزی است که نسبت به دیروز 100 تومان افزایش داشته و از کیلویی 11.000 تومان به 11.100 تومان رسیده؟؟!!
مسلما لبخندزدن هایِ من تعجبِ عده ای را برمی انگیزد که بابا قراره اسرائیل حمله کنه و جنگ بشه و به خاک سیاه بنشینیم ، تو چرا آرومی و لبخند میزنی؟؟!! چه موادی مصرف میکنی؟؟!! بگو ما هم مصرف کنیم…
چی باید گفت؟؟؟!!
حقیقت این است که ما هم مواد میزنیم ، منتها جنسِ موادِ مصرفی ما فرق میکنه ، موادی از جنسِ…
…وَسَقَاهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابࣰا طَهُورًا
… و پرودگارشان به آنان شرابی پاک کننده داد…
[سوره اﻹنسان ٢١]
خاصیتِ شراب و مشروب ، مست کنندگی و پوشانندگی است به گونه ای که انسان را غافل میکند نسبت به مشکلاتش…
مثلا یوسف نبی شرابی از جنس زیبایی به زنان مصر داد به گونه ای که آنها دستانشان را بریدند و اصلا متوجه این امر نشدند و یک آخ هم نگفتند و همگی با ندای “حَـٰشَ لِلَّهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَـٰذَاۤ إِلَّا مَلَکࣱ کَرِیم” غرقِ در وجودِ یوسف شدند و…
حال سوال این است که آیا شرابی هست که اثر آن نَپَرد و دائمی باشد؟؟!!
جواب ، بله است و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
شرابی طاهر و پاک کننده از جنسِ خودِ خودِ خودِ خداوند به عنوانِ مهمترین داشته زندگیمان که هیچ گاه دغدغه از دست دادنش را نداریم تا بشوید ذهن و قلب ما را از هر ناپاکی و ما را به درجه اخلاصی برساند که رهایِ رهایِ رها باشیم نسبت به رنج ها و مشکلات….
شرابی طاهر و شفابخش از جنس خداوندی که همیشه و هر لحظه ، قابلِ دسترس است و هیچ گاه ترسِ نداشتنش را نداریم تا دردِ خُماری را بچشیم ، زیرا که او “أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِید” است
شرابی پاک کننده از جنسِ “غَفُورࣱ رَّحِیم” بودنش تا هیچ گاه در مواجه با مساله افزایش قیمت خیارسبز از کیلویی 10 هزار تومان به 11 هزارتومان ، غم و ترس را به خود را ندهیم… ، به تعبیر مولانا…
ای زِ غم مُرده که دست از نان تهیست
چون غَفورست و رحیم ، این ترس چیست؟
شرابی طاهر از جنسِ خدایِ فراوانی تا در هنگامِ کشیدن کارت در هنگامِ خرید ، اندیشه کمبود به ذهن ما خطور نکند که بابا حالا کمتر خرج کن و ذخیره کن برای روز مبادا… ، به تعبیر مولانا…
بخور آن را که رسیدت ، مَهِل از بهر ذخیره
که تو بر جُویِ روانی ، چُو بِخُوردی دگر آید
شرابی ناب و شادی بخش از جنسِ خدایی که بادیگارد قدرتمند من است تا در برابر شنیدن اخبار جنگ و ویروس ، شادِ شادِ شاد باشم و بدانم که من در پناه او هستم و از جانب او امان نامه دارم… ، به تعبیر مولانا…
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
به فَلک رَسَد کُلاهت که سَرِ همه سَرانی
شرابی از جنسِ…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
پس احساس شادی سر لوحه من باید شود تا طعم زیبای سپاسگزاری حقیقی را بچشم….
شاد بودن به خدایی که هیچ گاه دغدغه از دست دادنش را ندارم…
شاد بودن به جیبِ خدایی که نامحدود است…
پس احساس شاد بودن را تمرین میکنم و با احساس شادی خواسته خود را طلب میکنم…
عهه ، با احساس شادی خواسته خود را طلب میکنم؟؟؟!!! یعنی چی؟؟؟!!!
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
کافیست پدری را تصور کنم که به پسرش میگوید که هر وقت پول نیاز داشتی عدد بگو و شماره کارت به من بده تا برایت واریز کنم…
خب در اینجا پسر چگونه از پدر طلب میکند؟؟!! آیا با گریه طلب میکند که بابایی میشه یه 22 هزارتومان به حسابم واریز کنی تا بروم دو کیلو خیار سبز به ارزش هر کیلو 11 هزارتومان بخرم؟؟؟!!!
نه نه نه ، آن پسر شماره کارتش را به همراه مبلغی که میخواهد ، برای بابایش میفرستد و خیالش جمعِ جمعِ جمع است که تا دقایقی دیگر مبلغِ مربوطه به حسابش مینشیند و طبیعتا خودش را آماده دریافت میکند و با آن پولی که قرار است به حسابش بیاید برنامه هم میریزد که فلان جا آن را خرج میکنم و…
این فقط یک مثال بود تا زیباتر قانون احساسِ شادی(شکرگزاری) پیش از رسیدن را خواسته را در برابر خدایی که فرمانراوای کیهان است رعایت کنیم…
این یک قانونِ بدونِ تغییرِ خداوند است که…
قانونِ احساسِ شادیِ(شکرگزاری) پیش از رسیدن به خواسته و به تعبیری دیگر همان قانون تجسّم خلّاق
این قانون ، قانونی است که حاکم بر این عالم است و همچون پرینتری چند بُعدی است که احساسات ما را دریافت میکند و در قالب اتفاق چاپ میکند و به ما تحویل میدهد ولی ما از آن غافلیم و در جهت مواردِ منفی از قبیلِ تحلیلِ افزایشِ قیمتِ خیارسبز از کیلویی 10 هزارتومان به 11 هزارتومان ، استفاده میکنیم…
ولی خب ان شاءالله در لحظه مرگی که از هیچ کس پوشیده نخواهد بود ، محدوده فرکانسی چشم و گوشمان فراتر میرود و میتوانیم این حقیقت و حقائقی دیگر را درک کنیم که چه عظمتی داشتیم و نسبت به آن غافل بودیم ولی دیگر در آن زمان ، پشیمانی سودی ندارد که ندارد…
(لَّقَدۡ کُنتَ فِی غَفۡلَهࣲ مِّنۡ هَـٰذَا فَکَشَفۡنَا عَنکَ غِطَاۤءَکَ فَبَصَرُکَ ٱلۡیَوۡمَ حَدِیدࣱ)
به او گفته میشود که تو در مدتِ عمرِ دنیایِ خویش ؛ غافل از این امر بودی ، حال اینک پرده از برابرِ دیدگانت برداشته ایم و امروز چشمانت تیزبین است.
[سوره ق 22]
پس باید توجه خود را بیشتر به این قانون معطوف کنم و هر لحظه خود را مخاطب این سوال قرار دهم که…
اکنون من در حال ارسال چه تصویری به پرینتر این عالم هستم؟؟؟!!!
آری ، اوست خدایی که دستور داده که از من بخواهید ، همانند همان مثال پدری که به پسرش میگوید هر موقع نیاز داشتی ، عدد بگو تا برایت واریز کنم…
…وَسۡـَٔلُوا۟ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِه…
…و از فضل خداوند درخواست کنید…
[سوره النساء ٣٢]
حال در اینجا یکی از بندگانِ صالح خداوند با استناد به همین آیه ، چقدر زیبا در مناجاتش با خدا این مساله را مطرح میکند که…
وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّهَ
ای آقای من، در شأن تو این نیست که دستور به درخواست دهی و از بخشش خودداری کنی
[حضرت سجاد علیه السلام ، دعای ابوحمزه ثمالی]
عهه ، خدایا گفتی که از من بخواهید و الان من خواستم پس چرا نمیدی؟! شاید در این لحظه ترمز زبان عمل نکند و چنین واژه ای در برابر پادشاه عالم استفاده شود که…
ببخشید خدایا ، ما رو مسخره کردیا ، گفتی بخواهید تا به شما عطا کنم ولی ما خواستیم و ندادیا… ، از ما گفتن بود…
گویا که خدا هم میگوید که…
من تو رو مسخره نکردما ، این خودت هستی که خودت را به مسخره گرفتی و در برابر دعوتِ من به مسیر قوانینم که عین خوشبختی است جدیِ جدیِ جدی نیستی و یک روز کار میکنی و ده روز میری توی حاشیه و دوباره…
وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰهِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوࣰا وَلَعِبࣰاۚ ذَ ٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمࣱ لَّا یَعۡقِلُونَ
و هنگامی که به مسیر توجه و رویکرد به الله فراخوانده میشوند ، آن را به شوخی و بازی میگیرند و این بخاطر آن است که آنها قومی هستند که اندیشه خود را بکار نمیگیرند
[سوره المائده 58]
گویا که خدا هم از زبان مولانا دلیل این مسدود شدن و فلج شدن زندگی مرا میگوید که عزیزم تو پیوسته کار نمیکنی و شوخی گرفتی این امر را…
زان مُزدِ کار مینَرَسد مَر تو را که هیچ
پیوسته نیستی تو در این کار ، گَه گَهی
گویا مشکل در همان عدم ایمان به عالم غیب است…
باید بروی ایمان خود کار کنم…
باید به درمانگاه الله یکتا بروم و فیزیوتراپی شوم تا این عضلات ایمانِ فراموش شدهِ من احیا شود…
گویا که خدا میگوید…
تو نسبت به سفارشِ غذایی که از طریق اینترنت ثبت میکنی و قرار است تا دقائقی دیگر بدست برسد ، احساسِ شادی و اطمینانِ پیش از رسیدنِ آن را داری و سفره ات را پهن میکنی و منتظر زنگ خانهات هستی تا پیک موتوریِ رستوران بیاید و… ؛ حال آیا نسبت به سیستمِ کائناتِ هوشمندی که من مدیر و مدبر آن هستم و “مِثۡقَالَ ذَرَّهࣲ” را به حساب می آورد ، چنین احساسی را داری؟؟!!
…وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّهࣲ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَاۤءِ وَلَاۤ أَصۡغَرَ مِن ذَ ٰلِکَ وَلَاۤ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَـٰبࣲ مُّبِینٍ
…و نه چیزی به وزن ذره ای در آسمان ها و زمین از دید پروردگارت پنهان میماند و نه به حجم کوچکتر یا بزرگتر از آن مگر اینگه در کتاب مبین ثبت و ضبط است
[سوره یونس 61]
همین دیگه…
الهی شکر
یا حق…
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بر عباس آقای نازنین و دوست داشتنی
اول از همه سپاسگزارم بابت نگاه زیبایی که به نوشته های من دارید و دوم از همه تشکرِ فراوان میکنم از شما بابت متنِ زیبایی که در پاسخ به کامنت من نوشتید…
در جوابِ سوالی که در انتهای کامنت خود از من پرسیدید باید این نکته بسیار زیبا و ساده را بگویم…
یک نکته بسیار ساده و زیبا که برگرفته شده از کلام یک انسان الهی است که میتوان گفت که یک “قانون بسیار زیبا در کلاسِ درسِ الله یکتاست” و آن این است که…
مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ عَلَّمَهُ الله ما لا یَعلَم
هر که به آنچه که میداند عمل کند ، خداوند به او آنچه را که نمیداند ، می آموزد. 《امام باقر علیه السلام》
در واقع وقتی که ما عمل را چاشنیِ دانسته های خود میکنیم ؛ در زمرمه آن گروه اندکی از شاکرانی قرار میگیریم که…
…ٱعۡمَلُوۤا۟ ءَالَ دَاوُۥدَ شُکۡرࣰاۚ وَقَلِیلࣱ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ.
ای خاندان داوود ، عملِ شاکرانه کنید که بندگان سپاسگزار من بسیار کمند.
[سوره سبأ 13]
عمل و عمل و عمل و دیگر هیچ
وقتی که دانسته های من در عرصه عمل پیاده میشود ، در سیستمِ کائناتِ هوشمندِ خدا یک نوع سپاسگزاری محسوب میشود و طبق قانون “شکر نعمت ، نعمتت افزون کند” ؛ بر علمِ من افزوده میشود و…
آری ، عمل گرایی قدرتی دارد که زبان از داشتن چنین قدرتی عاجز است و به همین جهت است که آموزه های استاد عباس منش نافذ و گیراست ، زیرا که دانسته های خود را وارد عرصه عمل کرده اند و نتیجه گرفته اند و با زبان نتایج سخن میگویند و دعوت میکنند به وادی خوشبختی…
به همان منطقی که یک معلم از شاگردی که اهل عمل و بکارگیری آموزه های درسی او در زندگی اش است ، خوشش می آید و با نگاه ویژه ای به او نگاه میکند ؛ خدایی که معلم همه ماست هم…(واضحه دیگه)
آری ، باید عمل را چاشنی علم خود کرد که اگر چنین نکنیم ، به تعبیر قرآن همچون الاغی میشویم که حمل کننده یک سری علوم است که هیچ درک و فهمی نسبت به آنها ندارد…
مَثَلُ ٱلَّذِینَ حُمِّلُوا۟ ٱلتَّوۡرَاهَ ثُمَّ لَمۡ یَحۡمِلُوهَا کَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ یَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢا
مثل کسانی که شناخت و عمل به تورات بر دوش آنان نهاده شد ولی از زیر بار آن شانه خالی کردند و به آن عمل نکردند ، همچون الاغی است که کتاب هایی روشنگر را حمل میکند
[سوره الجمعه 5]
همه این ها را ذکر کردم تا یک یادآوری برای خودم باشد و هم یک جوابی زیبا به سوال شما که…
عمل کنید به آنچه که از قرآن متوجه میشوید تا خودِ خودِ خودِ خدا بیاموزد به شما آن معارفی از قرآن را که هماکنون متوجه آن نمیشوید و وقتی که معارف جدیدی را به شما آموخت مجددا آنها را در عرصه عمل پیاده کنید تا….(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
مسلما وقتی که شروع به مطالعه قرآن میکنیم یکسری از آیات آن را متوجه میشویم و یک سری دیگر را متوجه نمیشویم
و اینکه برخی از آیات آن را متوجه نمیشویم ، به این معناست که باید عمل کننده به آموزه های قابل فهم آن باشیم تا وارد کلاس بالاتری شویم تا درس هایی جدیدتر را بیاموزیم…
مثلا من این آیه قرآن را متوجه نمیشوم که میگوید…
(وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰۤ أَرۡجَاۤئهَا وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئذࣲ ثَمَـٰنِیَهࣱ) [سوره الحاقه ١٧]
ولی این آیه قرآن را متوجه میشوم که میگوید…
یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱجۡتَنِبُوا۟ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمࣱ وَلَا تَجَسَّسُوا۟ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًا [سوره الحجرات 12]
پس وظیفه من این است که عمل کننده به این آیه قرآن باشم و وقتی که با زبانِ عمل ؛ مراتب قدردانی خودم را به پیشگاه خدا عرضه کردم ، به حکم وعده خدا مبنی بر “لَئن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡ” متوجه میشوم که درک من بالاتر رفته و خدا از طریق نشانه هایی با من سخن میگوید و آنچه را که در محدوده اگاهیِ من نبوده به من می آموزد…
عهه ، یعنی خدا با همه ما سخن میگوید؟؟؟!!! مگر خدا فقط با پیامبران سخن نمیگفت؟؟؟؟!!!!
جواب این است که خدا با همه ما سخن میگوید به شرط اینکه گیرنده های ما فعال باشد ، به تعبیر عطار نازنین…
دوست یکدم نیست خاموش از سخن
گوش کو تا بشنود آوازِ او؟
پسباید این اندیشه نازیبا را که نتیجه اش محرومیت از شنیدن سخن الله یکتا شده است را از کالبد ذهنی خود shift+delete کنیم و بجایش این اندیشه زیبا را install کنیم که…
آن انرژی منبع که ما فارسی زبانان نام آن را خدا نهاده ایم ، هر لحظه و هر ساعت در حال سخن گفتن با من است
برای اینکه کمی بهتر این امر را درک کنیم که خدا با همه ما سخن میگوید کافیست کمی بیاندیشیم…
کمی بیاندیشیم در داستان هابیل و قابیل که خدا از طریق یک کلاغ با قابیل سخن گفت که اینگونه برادرت را خاک کن.
فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابࣰا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَ ٰرِی سَوۡءَهَ أَخِیهِ… [سوره المائده ٣١]
کمی بیاندیشیم در داستان نیوتون که خدا از طریق یک سیب با او سخن گفت و او را به سمت و سوی کشف قانونِ جاذبه سوق داد.
کمی بیاندیشیم در داستان ارشمیدس و اصلی که کشف کرد که هم اکنون با نام اصل ارشمیدس در علم فیزیک ثبت شده است که خدا از طریق حالتِ آبی که در وان حمام ایجاد شد با او سخن گفت و اصلِ شناوری را به او الهام کرد تا زیر بنایی برای ساخت کشتی های غول پیکر باشد.
کمی بیاندیشیم در سیستمِ تعلیقِ خودروهایِ شرکت مرسدس بنز که خدا از طریق بیولوژی گردن یک مرغ با مهندسان آن شرکت صحبت کرد که اینگونه بسازید و…(مسلما اگر در این مورد کمی در اینترنت تحقیق کنید به جاهای زیبا کشیده خواهید شد)
شاید الان موقع این سوال زیبا باشد در برابر آن دسته ای که فکر میکنند که خدا با پیامبران سخن میگوید و…. ، حال آن سوال این است که…
مگر قابیلی که مرتکب عمل قتل شده بود پیامبر بود؟؟!!!
مگر ارشمیدس و نیوتون و مهندسان شرکت مرسدس بنز پیامبر بودند؟؟!!
خب مسلما باید در اندیشه های خود تجدید نظر کنیم که پیامبران هم در ابتدا بشری بودند مثل همه ی مردم ولی یکسری اصول را انجام دادند و به جایگاهی والا رسیدند
مگر خود حضرت محمد به میانِ مردم نمیرفت و فریاد “إِنَّمَاۤ أَنَا۠ بَشَرࣱ مِّثۡلُکُمۡ” سر نمیداد؟؟؟!!!
قُلۡ إِنَّمَاۤ أَنَا۠ بَشَرࣱ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰۤ إِلَیَّ…
ای محمد به آنها بگو که من بشری از جنس شما هستم و به من وحی میشود که…
[سوره فصلت 6] ؛ [سوره الکهف 110]
خب مساله خیلی خیلی خیلی واضح است و اگر به معنای واقعی کلمه درکش کنیم از شدت خوشحالی به رقص و سماع در خواهیم آمد…
کافیست کمی تفکر کنیم در این جمله که…
فرمانروای کیهان در هر لحظه درحالِ راهنمایی و مشاوره دادن به من است
خب اینها مثال هایی بود تا بفهمیم که چگونه خدا در هر لحظه در حال صحبت با ماست تا بهتر این مساله را درک کنیم و هر لحظه شاخک های خود را تیز کنیم و موجِ وجودی خود را بروی فرکانسِ الله تنظیم کنیم تا…. ، به قول شاعر…
منُ و همصحبتی گلچهره و گلرُخ ، مُدام
مسلما اگر شما با این سبک و روش به سمت و سوی قرآن بروید و آن را مطالعه کنید و در معنای آن دقیق شوید به کدها و راز و رمزهایی از قرآن میرسید که شما را بی خواب و بی قرار میکند و این سخن را بر سر زبان شما می آورد که…
واااای ، این چی بود که همیشه جلوی چشمم بود ولی نمیفهمیدم؟؟؟!!!
امیدوارم که این مطلبی که در جوابِ عباس آقای حیدری نازنین نگارش کردم ، برای ایشان و هر کس که در جستجوی فهم و درک قرآن است مفید باشد و رایگان بودن آن منجر به این نشود که مغزِ ما آن را به قسمت بایگانی منتقل کند و برای اینکه آن را وارد عرصه عمل کند انرژی لازم را آزاد نکند و آن را در چهارچوب عمل نیاورد…
و حُسنِ ختامی بر این نوشته ، این اندیشه زیبا که برخواسته از قرآن است ، تقدیم به عباس آقای حیدری نازنین و هر کس که دنبال کننده آموزه های قرآن است…
وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡیًا أَوۡ مِن وَرَاۤىِٕ حِجَابٍ أَوۡ یُرۡسِلَ رَسُولࣰا فَیُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا یَشَاۤءُ إِنَّهُۥ عَلِیٌّ حَکِیمࣱ
برای هیچ بشری ممکن نیست که مخاطب خدا واقع شود مگر به گونه ی وحی یا از وراء حجابی یا فرستاده ای که خدا میفرستد که آنچه را که خدا میخواهد به اذن او برای او بگوید ، همانا او بسی بلند مرتبه و حکیم است
[سوره الشورى 51]
چقدر همین آیه قرآن معارفِ عمیق دارد به شرط تیز بودن شاخک های ما و فعال بودن گیرنده های ما…
آری ، خدا سخن میگوید و به سه طریق سخنش را به ما میرساند…
اولی همان “وحی” است که مستقیمِ مستقیمِ مستقیم به بالا وصل هست که خوشا به حال آنانکه در مدار آن هستند
دومی همان “مِن وَرَاۤىِٕ حِجَابٍ” است که شیوه آن اینگونه است که خدا از طریق حرکت یک پروانه و…با ما سخنمیگوید یا از راه های دیگر مثل همان چیزهایی که به نیوتون و ارشمیدس و… آموخت
و سومی هم از طریق یک “رسول” است به شرط اینکه ما حواسمان جمع باشد و در مدار دریافت باشیم و دعوت خدا را در حجاب و پوشش رسولش پس نزنیم ، مثلا از طریق استاد عباس منش به وادی توحید دعوت میکند و..
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
باز هم سپاسگزارم عباس آقای نازنین بابت پیام سرشار از انرژی ای که برایم فرستادید…
امیدوارم که بهترین جواب را به سوال شما داده باشم…
یا حق
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صد سلاااام بر آقا مجید پرانرژی و دوست داشتنی…
من خیلی خیلی خیلی ممنونم از شما بابتِ این همه پیام هایی که در پاسخ به من نوشتید…
و خیلی جالب است که همیشه از آن اولین کامنتی که از من خواندی یاد میکنی و الان هم لینک همان کامنت را از من درخواست کردی…
خدمت شما ، این همان لینک کامنتی است که درخواست کردی…
abasmanesh.com
و چنانچه دوست داشته باشی میتوانی این کامنت را هم که در مورد باور فراوانی است بخوانی و…
abasmanesh.com
این لینک اخیر در مورد باور فراوانی است با نشانه نهنگ..
حال از آنجایی که اسم نهنگ به میان آمد و از طرفی دیگر این روحیه زیبا در شما وجود دارد که اهل مستند دیدن هستید و این دو مستند ذکر شده در کامنتم را دیدید ، دوست دارم یک مستند زیبایِ دیگر را به شما معرفی کنم تا بیننده آن باشید
مستندی بنامِ “”تنهاترین نهنگ” که دیدنش خالی از لطف نیست…
دیدن این مستند میتواند درک قانونِ “ارتعاش و هم فرکانسی” و به تعببری دیگر همان قانونِ “کبوتر با کبوتر ، باز با باز” را برای ما بصورتِ زیباتر قابل درک کند ، همان قانون زیبای…
ٱلۡخَبِیثَـٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَـٰتِ وَٱلطَّیِّبَـٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَـٰتِ
[سوره النور 26]
و به تعبیر مولانای عزیز…
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
•
دیدن این مستند میتواند ما را متوجه این امر در عرصه خود شناسی کند که از طریق انسان های اطرافم سفری به درون خودم داشته باشم تا خودم را زیباتر بشناسم به این صورت که…
هم نشین شدن با انسان های فرکانس پایین مثل تحلیلگران افزایش قیمت خیارسبز از 10 هزارتومان به 11 هزارتومان ، نشان از فرکانس پایین من دارد که حکم یک هشدارِ کائناتی را به من دارد که باید خود را با محلول شوینده استغفار شست و شو دهم و..
فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُوا۟ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارࣰا
[سوره نوح ١٠]
و هم نشین شدن با انسان های فرکانس بالا مثل هم نشینی با انسان هایی که جز زیبایی نمیبینند و نمیگویند ، نشان از فرکانس بالای من دارد که حکمِ یک یادآوریِ کائناتی را برای من دارد که باید با ذکرِ الحمدلله چنین فرکانسی را تثبیت کنم و…
فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوا۟ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ
[سوره اﻷنعام 45]
امیدوارم که خداوند توفیق عمل به آموخته هایمان را به من و شما بدهد
مجددا سپاسگزارم از این حجمِ محبتی که در نوشته هایت به من داری…