درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1

سلام به استاد عزیزم

سلام به خانوم شایسته دوست داشتنی

و

سلام به همه دوستای نازنینم در این سایت

این فایل چقدر به گفتگوی من با دوستم که همین امروز داشتم خیلی نزدیک بود

صبح ها به محض رسیدن به محل کار و نشستن اولین کاری که انجام میدم اومدن تو سایت شماست

دیدم یه فایل جدید اومد ( که اسم فایل رو بارها و بارها از شما چه تو محصولات و چه توفایل های دانلودی از زبان شما شنیدیم ) و سریعا دانلود کردم و به کارهام رسیدم و همزمان با انجام دادن کارهام رو دوره خانه تکانی ذهن هم داشتم کار میکردم ؛ باید بگم من کلا سرکار هنرفری تو گوشم هست و دارم فایل های شما رو گوش میدم و بلا استثنا هر کسی کاری باهام داره باید دو سه بار صدام کنه تا من متوجه بشم دیگه همه بصورت خودکار میدونن من کوشم هنزفری هست و غرق تو دنیای خودم هستم که به جرات 99 درصد ادمها از این دنیای که ما داریم برای زندگی خودمون خلق میکنیم خبر ندارن و اصلا تو مدارش نیستن که بخوان حتی بشنون چیزی ،

خلاصه کنم داستان رو که ساعت 10 صبح تلگرامم پیام اومد و یکی از دوستام خبر داد که صاحبکارش فوت شد و تماااام حساب کتاب هاش و شغل آزادی که داشت به هم میریزه و خودش و اینده ش همه تحت تاثیر قرار میگیره و به اصطلاح هی میگفت آسی بدبخت شدم ، و من فقط یه حرف بهش گفتم . گفتم این صابکارت رو کی آورد تو زندگی ت ؟ گفت فلانی معرفی کرد ، گفتم همون فلانی که میگی دست خداوند بود که تو رو معرفی کرد ، گفتم خداپند بی نهایت دست داره چرا فکر میکنی این نشد خدا نمیتونه کاری کنه ، چرا اعتبارِ کار و سرمایه ای که تا حالا بدست آوردی رو نمیدی به خداوند ، میدی به انسان ها یا هوش و ذکاوت خودت !!!

گفتم بهش چرا انقد راحت اون صابکارت رو تو ذهنت کردی خدا و داری به خدای درونت و خدای قلبت شرک میورزی .

گفتم تو اعتماد کن به خدا ، تو توکل کن به خدا ، بگو خدایا تا الان هرچی داشتم از لطف و رحمت تو بود ، گفتم متواضع باش در برابر انرژی که تمام کیهان رو بوجود آورده بعد خودش شرایط بهتر ، انسان های بهتر رو سر راهت قرار میده ، نگران بدبخت شدنت نباش

این جمله رو بزرگ بنویس « الخیر فی ما وقع »

گفتم خدایی که روزی مورچه رو تو دل خاک میده چرا فکر میکنی که تو رو فراموش میکنه ، تو فقط از خودش بخواه با اطمینان قلبی و باور اینکه میدهد . گفتم تو سمت خودت رو درست انجام بده ، اونوقت ببین چطور درها برات باز میشه…

مکالمه مون که تموم شد ، احساس کردم خودم خیلیییی بیشتر از دوستم ارامش گرفتم .

اومدم خونه و بعدازظهر فایل دانلود شده رو گذاشتم پلی بشه و رسیدم به دقیقه 38 که استاد جانم با هر کلمه ای که میگفتید یاد حرف هایی میفتادم که به دوستم گفتم و اشک ریختم و اشک ریختم که چقدر همزمانی قشنگی رخ داد ، که چقدر حالم خوب بود و عمیقا احساس ارامش داشتم با هر کلمه ای که از شما میشنیدم.

الان هم انقدر ذوق زده بودم از این همزمانی که نمیدونم کامنتم واضح هست یا نه ، فقط قلبم گفت بنویس که همیشه یادت باشه که خدای هممون یکی هست و توانای مطلق اون هست .

خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عباسمنش نازنینم ، بخاطر ابراهیم زمانه ما

استاد نازنین و قشنگم ، روی ماه و نورانی ت رو‌میبوسم از فاصله دور

الهی همواره تو بغل خدا باشی

برای تمام دوستانم ارامش و اسایش از خداوند طلب میکنم .

«ایاک نعبد و ایاک نستعین »