دیدگاه زیبا و تأثیرگزار خدیجه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
بنام خداوند هدایتگر و وهاب که عاشقانه مرا در رسیدن به خواسته هام حمایت و هدایت می کند
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته
و یه سلام ویژه هم به آقا ابراهیم عزیز مدیر فنی قدرتمند سایت
همین اول باید تشکر کنم از استاد که این فایل عالی رو آماده کردین که ظاهرا توش دارین از کارهای فنی سایت که باعث بهبود عملکرد سایت شده میگین ولی بازم توش رازهایی رو بازگو می کنید که همون اصل همیشگیه که تو همه آموزشهاتون هست.
و بعد تشکر می کنم از آقا ابراهیم عزیز که واقعا مثل یه قهرمان تو دل ترسهاشون رفتن و مرحله به مرحله مشکلات سایت رو حل کردن که الان ما تو این بهشت براحتی به هر کوچه ش سر میزنیم و کلی لذت میبریم. واقعا دست مریزاد
نکاتی که من از صحبتهای استاد یاد گرفتم این بود.
✅ شاید یه مساله ای به لحاظ منطقی راه حل نداشته باشه اما الهام یه دریچه ای رو باز می کنه که ذهن منطقی به خاطر باورهای محدود کننده اش نتونسته ببینه
✅ تنها وقتی الهامات رو دریافت می کنی که تسلیم خداوند باشی و باور داشته باشی که جواب حل مساله ت رو می گیری
✅ رمز این که خداوند الهام کنه اینه که ما رها کنیم و بریم سراغ کارهای دیگه
✅ آدم باید ایمانشو نشون بده و حرکت کنه، هر چقدر مساله حل می کنی و هدایت الله رو میپذیری هی قویتر میشی و هر بار کار راحت تر میشه
✅ اگه یه مشکلی اینقدر سخت بود که اشکتو در آورد تو از اون سرسخت تر باش.
✅ وقتی باورهامون رو درست می کنیم، وقتی هدایت خداوند رو میپذیریم، وقتی اجازه میدیم خداوند هدایتمون کنه، خدا هدایت می کنه و دستان خداوند میان
و چیزهایی که از حرفهای آقا ابراهیم یاد گرفتم
✅ اینکه ایشون اینقدر عشق به کارش داشته که تو سفر که شاید هممون بگیم بریم سفر یکم راحت باشیم نشستن و ۲۰۰ ساعت کلیپ آموزشی نگاه کردن. و بازم یاد جمله استاد میوفتم که میگن «نگاه اکثریت جامعه به شغل اینه که چه کاریه که ازش پول دربیاریم ولی اصل اینه که چه کاریه که من دوسش دارم و حتی اگه بهم پولی هم بابتش ندن اونو انجام بدم» و من خیلی تحسین کردم این علاقه و این پشتکار آقا ابراهیم رو.
✅ قسمت بعدی که خیلی برام جالب بود اون وقتی که داستان هدایتشون به اون خط کامنت که باید حذف میشد رو گفتن. و اینکه سه بار حذفش کردن و باز برگردوندن. واقعا ذهن منطقی ما چقدر مقاومت داره. و بازم تحسین می کنم آقا ابراهیم رو که اینقدررر عالی الهاماتشون رو شنیدن و عمل کردن بهش.
✅ درس دیگه این بود که آقا ابراهیم عزیز گفتن من باور داشتم که قابلیت یادگیری رو دارم و هیچ مساله ای برای من حل نشدنی نیست.،
✅نکته قشنگ بعدی این بود که« آدم تا نتیجه نگیره حتی اگه یه استاد عباسمنش هم کنارش باشه که بگه تو میتونی ذهنش مقاومت می کنه. اما وقتی نتایج خورد خورد جمع میشه اعتماد به نفست میره بالا و می فهمی استاد درست می گفت، من نمیتونستم ببینم» استاد واقعا تحسینتون می کنم که اینقدر در عملگرایی قدرتمند هستین که با وجود تمام مقاومتهای آقا ابراهیم شما کوتاه نیومدین و میدونستین راهش فقط همینه و جز این راهی نیست. یعنی حتی دیگران رو هم مجاب میکردین تا اون چیزی رو انجام بدن که شما میخواین
✅ جمله بعدی این بود که آقا ابراهیم گفتن «من شهادت میدم که استاد عباسمنش براش فرقی نداره که با کی داره حرف میزنه، داره فایل رایگان ضبط می کنه یا محصول، هر آنچه که بهش گفته بشه رو بدون هیچ فیلتری میگه». و منم با تشکر از آقا ابراهیم عزیز میگم نیازی به شهادت نیست و ما همه، این موضوع رو با گوشت و خونمون حس کردیم که استاد تو استادی بی نظیره و بخاطر همینه که هممون عاشقشیم♥️♥️♥️
✅ نکته آخر این بود که گفتین« عزت نفس من برمیگرده به قبل و بعد از کار کردن با شما، شما به همون اندازه که سخت گیری همونقدر هم اعتماد می کنی و انتظار داری و اون انتظار باعث میشه که طرف نتیجه بگیره و اون نتیجه باعث میشه اعتماد به نفس بره بالا» واقعا تمام نکاتی که استاد دارن آموزش میدن رو تو زندگی و رفتارشون میشه دید و با تمام وجود حس کرد.
استاد جان بی نهایت سپاسگزارم که عاشقانه این فایلها رو آماده می کنین و هر روز این بهشت رو زیباتر و جذابتر می کنین. ♥️♥️
از خدا میخوام هر روز تو مسیر توحید قویتر و مصمم تر و ثابت قدم تر بشیم.
خداوندا من به هر خیری که از تو برسد محتاجم هدایتم کن الله مهربانم♥️♥️
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
پشت صحنه سایت استاد عباس منش | قسمت 1
پشت صحنه سایت استاد عباس منش | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD511MB33 دقیقه
- فایل صوتی پشت صحنه سایت استاد عباس منش | قسمت 330MB33 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم
سلام بر مریم بانوی نازنین و سلام بر همه گل های این باغ الهی
و سلام بر ابراهیم …….
سلام بر این بنده خوب خدا
و سلام بر این دست خداوند که اولین بار که صدای نازنینش رو شنیدم
یه فایلی بود به نام «قوانین ثابت خداوند» را بهتر بشناسیم….
این فایل :
abasmanesh.com
یه فایل رایگان ۱۱۰ دقیقه ای که من چندین و چند بار گوشش دادم و خواهم داد انشالله و هر بار یه چیز جدید از اون فایل آموختم
وقتی اون فایل رو شنیدم هنوز وارد دوره ها نشده بودم و اول آشناییم با استاد بود و غرق در یه احساس بی نظیر بودم
مثل کسی که یه باغ رویایی
یه غار پر از گنج رو پیدا کرده
دقیقا همون حس و حال رو داشتم
تا تو مدار شنیدن اون فایل قرار گرفتم
و گفتم خدای من این چه الماسی بود که به من دادی..
و بعد از شنیدن اون فایل و صحبت های ابراهیم و استاد بود
که شروع کردم به تغییرات بنیادی تو روش کارم
چون منم دقیقا سالهاست که یک وب سایت موفق دارم خدارو شکر
ولی یه جورایی استاپ کرده بودم
یعنی به جایی رسیده بودم که برای جلو رفتن باید چندین و چند نیروی دیگه استخدام میکردم
و اون جمله طلایی ابراهیم عزیز از زبان استاد که گفت
استاد من گوشه مانیتورم زدم :
از این هم ساده تر و آسون تر ……
اون روزی که من اون فایل رو شنیدم
حدود ۶ تا نیروی کاری داشتم ….
که این عزیزان روزی حداکثر ۵۰۰ تا محصول تو بهترین حالت میتونستن به سایتم اضافه کنند
و الان که دارم براتون مینویسم من فقط دو تا نیرو دارم
و روزی ۵۰۰۰ محصول داره به سایتم اضافه میشه …..
تو کامنت های قبلیم چند بار به ابراهیم عزیز اشاره کردم
ولی اینجا دیدم دلم میگه امین بیا و این کامنت رو اختصاص بده به سپاس گذاری از ابراهیم و استاد عزیز
و اون فایل ۱۱۰ دقیقه ای
که چقدر دیدت رو باز کرد و وقتی استاد وابراهیم از تسلا و ایلان ماسک حرف میزدن
و اینکه چقدر کارا میشه آسون انجام بشه
من واقعا انگار تو یه دنیای دیگه ای بودم
چون تو ذهن من
این باور که فقط با زور زدن و تلاش فراوان میشه کارها رو انجام داد
از یه سیمان سفت و محک گذشته بود
و یه باور بتن مانند شده بود که پایش چندین کیلومتر تا زیر زمین رفته بود ….
و این جمله باز هم از این ساده تر و آسان تر
چنان غوغایی در من به پا کرد ….
که من باورهای کاریم رو تقسیم میکنم به قبل و بعد از شنیدن این فایل …..
و این چند روزه هم
با این بخش پشت صحنه سایت عباسمنش
احساس میکنم تو یه دوره آموزشی میلیون دلاری هستم
قطعا همه بچه هایی که سایت دارن این حرف منو با شنیدن صحبت های ابراهیم و استاد بهتر درک میکنند …
و البته که این قوانین تو هر کسب و کاری کار میکنه ….
وقتی ابراهیم عزیز داشتن از اون یه خط کامنت و الهام خداوند صحبت میکردن که آخه چطور ممکنه …..
یاد اتفاق و معجزه ای که برای خودم افتاد همین چند وقت پیش افتادم
ذهن ما الهام رو تو اینکه از این راه برم یا اون راه
با این دوست بشم یا نه
اینو بخورم یا نه ….
تو این چیزا الهام و هدایت رو بهتر قبول کنه
ولی وقتی پای چیزای خیلی به قول استاد منطقی و ریاضی میاد وسط
ذهن یه گاردی میگیره
که بابا چه ربطی داره هدایت تو این قضیه …
چند وقت بود دوست داشتم این داستانی که برام اتفاق افتاد رو بنویسم
و امروز احساس کردم که جاش اینجا و این لحظه هست که بیام و در موردش بنویسم
من یه گوشی داشتم که حدود یک سال پیش وقتی که داشتم باهاش کار میکردم یهو هنگ کرد ..
و بعدش هر چی روشنش میکردم اون متن اول که لوگوی گوشی میاد میومد
ولی لود نمیشد و رابط کاربری گوشی بالا نمیومدم
خلاصه بردمش پیش چند تا موبایل فروشی نزدیک خونمون
و هر کدوم این گوشی رو گرفتن و بعد از چند ساعت زنگ زدن که آقا بیا گوشیت رو ببر درست نمیشه
خلاصه زنگ زدم به یکی از دوستام تو علاالدین و اونم رفت با یکی از حرفه ای ترین تعمیرکارهای اونجا صحبت کرد و گقت
آقا این گوشی هاردش مشکل داره و درست نمیشه اگر هاردشم عوض کنی ممکنه بعد یه هفته خراب شه ….
خلاصه این گوشی رو من انداختم تو صندوق عقب ماشینم و دیگه یادم رفت که کجاست ….
تا حدود چند ماه پیش که داشتم ماشینم رو تمییز میکردم
دیدم عههه این گوشی افتاده بغل زاپاس ماشینم و حسابی کثیف شده …
برش داشتم و آوردمش خونه ….
شب که داشتم کار میکردم یهو یاد این گوشی افتادم
برش داشتم و حسابی تمییزش کردم
و یاد حرف های استاد راجع به تمرکز به زیبایی ها افتادم
و شروع کردم به تعریف و تمجید و تحسین زیبایی این گوشی و رنگ طلاییش
که من عاشق رنگ طلاییم تو گوشی و ساعت و این چیزا ….
حدود ساعت های ۲ الی ۳ شب بود
چشمامو بستم
همش حرفای استاد تو گوشم زمزمه میشد
من نمیدونم
خدایا من نمیدونم
تو بهم بگو
تو برام انجام بده …..
و به خدا گفتم
خدایا درسته همه گفتن این حتی با تعویض قطعه هم ممکنه روشن نشه و کار نکنه
ولی تو برام روشنش کم من نمیدونم چطوری……
تو خدایی…
تو میدونی ….
بعد یه چند ثانیه یه حسی بهم گفت
برو کابل گوشی رو بزن به لپ تاپت
بعد چشامو بستم و گفتم خدیا تو هدایتم کن
شروع کردم به شکل تصادفی انگشتام رو رو کلید ولوم صدا و پاور فشار دادن …
و این فشار دادن کلید و پاور رو قبلش شاید صد بار انجام داده بودم اون وقتی که تازه گوشی خراب شده بود و هیچ اتفاقی نمی افتاد و با هیچ روشی نمیشد گوشی رو ریست کرد
خلاصه ….
بعد انجام کارهایی که با حسم و گوش سپردن به هدایتم تو اون لحظه انجام دادم
چشامو که باز کردم
دیدم نه هیچ اتفاقی نیفتاده و همچنان روشن میشه و صفحش لود نمیشه
با خودم گفتم خدایا شکرت و باز این گوشی و زیباییش رو تحسین کردم و رهاش کردم …
و شروع کردم رو سایتم کار کردن
که یهو مثل کارتون تام و جری ..
که تام یه چیزی میبینه و رد میشه
بعد یادش می افته چی
چی شد
چی دیدم و برمیگرده
چشمم خورد به گوشی که روشنه و صفحه کاربریش اومده بالا …
و یهو با خودم گفتم ….
خدای منننننننننننننننننننننننننننننن
اومد بالاااااااااااااااااااااااااااااااااا
تو روشنش کردی
تو برام آوردی بالا
و چشمام غرق در یه اشک شوق و یه احساس بی نظیر شد
و با اینکه ساعت ۳ صبح بود از شدت ذوق رفتم همسرمو بیدار کردم
و خونه مادرم اینا بودیم
اونام بیدار شدن
بابام بنده خدا ترسیده بود
میگفت چی شده پسر
میگفتم گوشیم روشن شده
خدا برام روشنش کرد ..
و بابام میگفت بچه دیوانه شدی
روشن شده که شده ….
خلاصه از شدت یه احساس خاص تا خود صبح خوابم نمیبرد
فردا که پاشدم وقتی گوشیم رو دیدم بازم شروع کردم به شکر گذاری …
و یه حسی بهم گفت نکنه یه بار خاموش شه دوباره لود نشه و همین مشکل رو داشته باشه
با خودم گفتم خدا یه بار انجامش داده بازم میتونه
گوشی رو گرفتم و خاموش کردم و دیدم شد
دوباره اومد بالا …
خدایا شکرت …..
اصلا بحث ارزش مادی اون گوشی و اینا نبود برای من
من اون شب اینو باور کردم
که این قوانینی که استاد دارن میگن
همه جا عمل میکنه ..
حتی تو قطعات الکترونیکی
حتی تو تکنولوژی
حتی تو چیزای خیلی خیلی منطقیه و در ظاهر ربطی به قانون و الهام و هدایت نداره
ولی اون شب فهمیدم و بجانم نشست که
خدا همه جا هست
در دل اون بردها و مدارها و چیپ های الکترونیکی هم خدا هست
همون خدایی که سهراب عزیز میگه
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
آره خدا و قانونش همه جا هست
و اصلا نمیشه ذره ای پیدا کرد که خدا اونجا نباشه
حالا میفهمیدم وقتی استاد تو فایل چگونه خدا رو بهتر بشناسیم
میگفتن این طور نبوده خدا به آتش بگه
آتش برای ابراهیم سرد شو
با با اون آتش هم خودشه …..
شعر سهراب رو نوشتم دلم نیومد کاملشو ننویسم
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
من مسلمانم:
قبله ام یک گل سرخ
جا نمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم:
که اذانش را باد، گفته باد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی “تکبیره الاحرام” علف می خوانم
پی “قد قامت” موج
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
“حجر الاسود” من روشنی باغچه است…..
یه موقعی توی سن ۱۶ سالگی وقتی سهراب میخوندم
میرفتم به تو یه احساس خاص و بی نظیر
و حالا با آگاهی از این قوانین و نور آگاهی های استاد دارم میفهممشون
که
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
یعنی چی
و خدایی که در این نزدیکی است یعنی چی
خدایی که توی گوشی من جریان داره
همون خدا هم به کدهای سایت استاد آگاهه و محیطه
اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً …..
و همون خدا که به چیز محیطه و خودشه اصلا همه چیز
میاد ابراهیم رو هدایت میکنه که اون خط کامنت رو برداره
حالا میفهمم وقتی استاد میگفتن بچه ها
این نیروهای عالی که برای من دارن کار میکنن من ازشون سپاسگزارم
ولی خودم میدونم خدای منه که داره کارها رو انجام میده ….
حالا فهمیدم استاد چی مگین
یعنی دارم میفهمم …..
با این داستانی که ابراهیم عزیز تعریف کرد و منو یاد گوشی خودم انداخت
حالا میفهمم و بهتره بگم شاید دارم کم کم میفهمم که داستان از چه قراره …
سخن بازم به درازا کشید
فقط خواستم بیام بنویسم و سپاسگزاری کنم
از استاد عزیزم
به خدا هر روز که سایتو باز میکنم
میبینم
عه زندگی در بهشت
عه گفتگوی با دوستان
عه بحث حجاب
عه این گفتگوی الهی استاد با ابراهیم
میگم خدایا مگه میشه مگه داریم
این همه الماس این همه گوهر
این گنج الهی
که نه تنها کم نمیشه
نه تنها ساکن نمیمونه
بلکه روز به روز داره بزرگ تر و بزرگ تر و بزرگ تر میشه …
می رود بی بانگ و بی تَکرارها
تَحتَها الانهار تا گُلزارها…….
خدایا شکرت
ابراهیم عزیز وقتی گفتید من عزت نفسم بالاتر رفته
من اینو قشنگ وقتی استاد در ستایش شما اون حرف ها رو زد
و شما ازشون تشکر کردید
به خدای محمد
قشنگ من اینو حس کردم که ببین ابراهیم یه جوری تشکر کرد مثل آدمی که میدونه لایق این تشکره
و من بهتون تبریک میگم
برای این هم نشینی و این هم فرکانسی
که شما بدون واسطه
دارید آب رو از چشمه نورانی استاد عباس منش
می نوشید
این آب الهی و دریافت بی واسطه این آگاهی ها
گوارای وجود شما ابراهیم عزیزم
که لایقش هستید
و سپاسگزارم از شما ابراهیم جان که هم اون فایل اولی که از شما شنیدم و هم این فایل ها
که چه خیرات وبرکاتی رو به زندگی من آورده و خواهد آورد انشالله …
استاد عزیز و نازنینم
و ابراهیم و شمس من
عاشقتونم
میگن وقتی شمس غائب شد
یکی اومد دم در خونه مولانا و به دروغ به مولانا گفت
من شمس رو در فلان شهر نزدیک دیدم به چشمم
و مولانا از فرط خوشحالی
لباسش رو بیرون آورد و به اون شخص داد
اطرافیان بهش گفتن
بابا این مردک دروغ گفت
مولانا گفت خودم میدونستم که داره دروغ میگه
به دروغ خبر از زنده بودن شمس داد که من فقط بهش لباسم رو دادم
اگر راست میگفت که جانم رو بهش میدادم ……
استاد عزیزم و شمس من
خیلی آدم خوشبختی هستم
و خیلی خدا رو شکر میکنم
که از صبح که چشمام رو باز میکنم و شب که میخوابم
و حتی توی خواب
دارم از شمسم میآموزم و با باشمسم همدمم
عاشقتونم
خدای وهابم شکرت
برای این همه نور و زیبایی و آگاهی
برای همه نعمت های ظاهر و باطنی که بهم دادی و من نمیتونم حتی بشمارمشون
خدایا سپاسگزارم و سپاسگزارم و سپاسگزارم ……………..
الهی که همه در آغوش خدا باشیم ….
سلام بر شما بانوی عزیز
سپاسگزارم از لطف و محبتتون ….
میدونید چیه من تا اینجا و درکی که پیدا کردم از حرفای استاد و قانون
هر اتفاقی بسته به اون فرد و شرایطش و نوع نگاهش معنی پیدا میکنه
و میتونه برای یکی خوب و بد باشه
مثلا فرض کنیم همین گوشی شما اصلا روشن نشه با وجود حال خوب شما و …
ولی شما همچنان سپاسگزارش باشید برای خدماتی که بهتون داده و دقایقی که باهاش حرف زدید و …
و در ادامه حفظ این حال خوب در این مورد
شاید مثلا برای شما این اتفاقات بیفته :
که یه کسی بیاد و یه گوشی بهتر بهتون هدیه بده
یا یه پولی بیاد براتون از جایی که فکرش رو نمیکردید و باهاش یه گوشی جدیدتر بخرید و …..
یا اصلا برید و با هزینه خیلی کمتر پیش یه آدم وارد تعمیرش کنید ..
و اینو یادگرفتم از استاد وقتی حالمون خوب بشه هر اتفاقی که بیفته خوبه اگر چه به ظاهر بد باشه
و حتی اگر بر اساس فرکانس های قبلیمون اتفاق به ظاهر بدی بیفته میتوینم با نوع نگاهمون
اونو به خیر تبدیل کنیم در ادامه مسیر زندگیمون …
و من آرزو میکنم که بهترین اتفاق ها براتون در راه باشه به امید الله ….