نکته:
بخش اصلی این فایل چندین سال پیش ضبط شد اما تدوین نشد و بر روی سایت قرارنگرفت. در طی کار کردن روی فایلهای بخش “خانه تکانی ذهن”، به این فایل هدایت شدم و از روی کنجکاوی پای آگاهی های آن نشستم و آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتم که تصمیم به ویرایش این فایل و به اشتراک گذاشتن آن با شما دوستان عزیزم گرفتم. در زمان تدوین فایل، بخش هایی از پشت صحنه بروزرسانی دوره قانون آفرینش و تغییراتی که در طی بروز رسانی در این دوره ایجاد شده را نیز به این فایل اضافه کردم.
آگاهی های این فایل، با زبان ساده اصل اساسی را توضیح می دهد که لازمه تجربه خوشبختی در تمام جنبه های زندگی است. این آگاهی ها، به دوستان عزیزی که به تازگی دوره قانون آفرینش را خریده اند، یا قصد خرید این دوره را دارند، ایده های سازنده می دهد تا بیشترین بهره برداری را در عمل از آگاهی های این دوره داشته باشند. زیرا در بخش هایی از این فایل خواه از زبان تصاویر خواه از خلال توضیحات استاد، به خوبی می توانیم رد پاهای استاد عباس منش در مسیر تغییر زندگی را به صورت واضح ببینیم و آنها را در مسیر تغییر زندگی خود، دنبال کنیم.
این آگاهی ها به ما کمک می کند تا بفهمیم بذر نتایج کنونی در زندگی استاد عباس منش به چه شکل کاشته شده، ریشه های عمیق این نتایج، از کجا سرچشمه گرفته و تا به امروز به چه شکل در حال تغذیه است.
همچنین بخشی از فایل نیز بخشی از تمرینات شخصی استاد عباس منش در عمل به قانون را نشان می دهد. من جمله dream board ای که ایشان 12 سال پیش در راستای عمل به قوانین آفرینش ساخته بود را نیز پیدا کردم و به محتوای این فایل اضافه کردم تا شاهدی باشد از اینکه آرزوها محقق می شوند اگر قانون را به صورت مستمر دنبال کنیم.
در یک کلام، این فایل مفهوم عملی ایمان به غیب را به ما نشان می دهد. یعنی ایمان به نتیجه ای که هنوز در شرایط زندگی ما ظاهر نشده اما قوانین آفرینش این اطمینان را به ما می دهد که اگر در مسیر هماهنگ با آن قوانین به صورت مستمر حرکت کنیم، به طور قطع، آن نتایج وارد تجربه زندگی مان می شوند آن هم از مسیر لذت بخش.
آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید و در بخش نظرات این فایل، درباره آگاهی هایی بنویسید که زنگ های امیدوار کننده ای در وجود شما به صدا در آورده تا آماده ورود به مسیر تحقق آرزوهای تان شوید.
منتظر خواندن نظرات تأثیر گذارتان هستیم
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مفهوم عملی ایمان به غیب303MB56 دقیقه
- فایل صوتی مفهوم عملی ایمان به غیب55MB56 دقیقه
استاد عزیزم سلام مجدد این دومین کامنتیه که برای این فایل میزارم… کامنت قبلی بیشتر در مورد داستانی که از تجربم در مورد نزدیک بودن خدا بود نوشتم.. اما حالا میخوام در مورد کل این فایل بنویسم در مورد تمریناتی که گفته شد…
من بارها از دریم برد بخصوص تمرین سناریو نویسی نتایج بزرگ گرفتم…
اولین بار دریم برد شما رو دو سال پیش در دوره جهانبینی توحیدی دیدم و مو به تنم سیخ شد.. ولی اینبار دیدنش توی این فایل خیلی متفاوت تر بود چرا که.. اینجا من درخواشت شما رو شنیدم زمانی که هنوز نداشتین اون خواسته رو.. درخواست یک ویلا در 25 کیلومتری تهران اما خدا ویلایی رو در جایی از این جهان به شما داد که در مخیله هیچ کشی اون زمان نمیگنجید و البته هنوز هم در این زمان شگفت انگیزه..
هر روز که سریال زندگی در بهشت رو میبینم با خودم میگم باور کن خدا تو رو به همه خواسته هات میرسونه..
تو فقط کارت اینه که باور کنی
این جهان داره با فرکانسهات و با کانون توجهت با افکار قالبت با احساس لیاقتت با باور به خالق بودنت با باور به اینکه این قدرتیه که خدا بهت داده کار میکنه…
تو باید باور کنی و از این قدرتت در راستای اتفاقات دلخواهت استفاده صحیح داشته باشی…
“به هرآنچیزی که توجه کنی در زندگیت گسترش پیدا میکنه”
وقتی درک کنی که این تنها اصله… نه هیچچیز دیگه…
اونوقت میشینی کانون توجهت رو کنترل میکنیی..
اونوقت میگی من میشینم 107 تا خواستم رو مینویسم… چون با نوشتنش دارم توجهم رو روی خواسته هام میزارم.. پس لاجرم از این جنس داشته ها بیشتر میشه تو زندگیم..
پس میشینم دریم برد درست میکنم و نگاهش میگنم و تصورش میکنم و احساسش میکنم و به خودم میگم که این کار داره داشته های دلخواهمو بیشتر میکنه…
میشینم سناریو دلخواهمو بارها مینویسم متعهدانه.. چون اینه که داره فرکانسها رو میفرسته و اتفاقات دلخواهمو رقم میزنه…
اونوقت فقط در مورد خواسته هام حرف میزنم با خودم یا با همسرم .. اونوقت برای خودم زمانم ارزش قائلم و اجازه نمیدم هیچ اتفاقی و هیچ ادمی احساس منو بد کنه و افکار منفی به من تزریق کنه.. اونوقت خیلی مراقب اعمالم و افکارم هستم.. همه چیز باوره.. باورهاست که هدایتگره تو هستن… تو رو با رفتار درست هدایت میکنن.. تو رو به خواسته هات هدایت میکنن.. تو رو جهت میدن… اگر باور کنی همه چیز فرکانسه اگر این سیستم رو درک کنی که چطوری داره کار میکنه همه چیز به طرز شگفت انگیزی سر جای درستش قرار میگره… و خدا رو شکر من امروز اولین کاری که کردم نشستم فهرست خواته هامو نوشتم.. و 119 تا شد.. اما هنوز هم کلی خواسته ها دارم که احساس میکنم توی ذهنم نبود ولی 119 تا خواسته من به سرعت نوشته شد از اونجایی که تک تکشون بر اثر برخورد من با تضادهای زندگیم بوجود اومدن و کاملا کاقیع بودن و خیلهاش از بچگی باهام یود و بخاطر ترمزهام تحقق پیدا نکرده بود.. انگیزم برای تکتکشون واسم واضح بود وقتی مینوشتم و چقدر خوشحال شدم که خواشته هام حتی از 107 تا هم بیشتر شد این برای من به این معنیه که خیلی خوب خودتو شناختی و توی مشیر درستی هستی.. و با این باور نوشتم که خدا نزدیکه و خواسته هامو میبینه و به سرعت منو هدایت میونه برای تجربه کردن تک تکشون..
کار بعدی که انجام دادم نوشتن سناریوی دلخواهم از هدفیه که مشخص کردم واسش زمان خاصی مشخص نکردم ولی خیلی دوست دارم تا آخر امسال تیک بخوره.. در مورد راه اندازی کسب و کارم در یک پلتفرم آنلاین و فروش کالکشنم و خلق ثروت ازش هستش..
توی این سناریو تمام ویژیگهای کسب و کارم با جزئیات اععم از جنس مشتریهام… ارتباطم باهاشون… جدب مشتریهام و تبلیغاتم که توسط خدا انجام میشه… احساسم… اتفاقاتی که دوست دارم تحربه کنم توی مسیر رو هر روز مینویسم…
چون باور دارم با هر روز نوشتنم دارم فرکانس رو تکمیل میکنم برای رخ دادن اون اتفاق.. چون چندین بار از این تکنینک نتیجه گرفتم…
من همیشه بهترین حالت تمرکزم با نوشتنه… وقتی شروع میکنم به نوشتن ساعتها بی وقفه میتونم بنویسم و فرکانس بفرستم.. برعکسش توی دیدن دریم برد خیلی اذیت میشم… و متوجه شدم سناریو نویسی برای من خیلی بهتر جواب میده…با این حال یک فولدر دارم و حدود 4000 تا عکس دارم که گاهی غرق میشم توی عکسها..
هر روز دنبال الگوهایی میگردم که این باورهامو تقویت میکنه و به طرز شگفت انگیزی جهان خودش این الگوها رو بیشتر نشونم میده…
یه کار دیگه ایی که میکنم هر روز که میرم پیاده روی…
خونه مورد علاقم رو توی این محله با اون ویژگیهایی مورد پسندم رو میبینم و احساسش میکنم و به خدا درخواست میکنم که خونه ایی با این ویژگیها بهم بده.. اسراری به داشتن همون خونه ندارم و دستانش رو باز میزارم چون بارها دیدم که من هیچی نمیدونم ک همه جا رو نمیشناسم و خود خدا همیشه بهترش رو بهم داده…
یکی دیگه از کارهایی که انجام میدم.. هر بار که دارم یه محصول خلق میکنم بارها خودمو تحشین میکنم.. و احساس شگفتی میکنم که خدا این استعداد و هنر رو توی وجود من گذاشته.. و این فرصت تجربه رو در اختیارم قرار داده…
هر روز بابت غذایی که میخورم بدون استثنا سپاسگزاری میکنم.. چون اگاهم که این غذا از جانب خداست و فردا میتونه نباشه…
هر روز بابت بیدار شدنم و برگشتن روحم به جسمم سپاشگزاری میکنم چون این هم باز از جانب خداست..
در کل من تمام روز به شکلهای مختلف تمام تلاشمو میکنم از قانون تبعیت کنم…
و بارها به خودم یاداوری میکنم…
انسانهایی که تقوی پیشه میکنن.. کنترل ذهن میکنن.. احساس خوب دارن در مسیر الهی قدم برمیدارن… پاداشهای بزرگ دریافت میکنن…
خدایا شکرت..
تمریناتم بسیار زیاده و واقعا کل شبانه روز من حرکت در این مسیر شده… اما در کل این بود قسمتی از تمرینات من که خیلی بهم کمک کردن و نتایج خوبی ازشون گرفتم…
من مطمئنم به زودی میام از نتایج خیلی بزرگی که هر روز دارم به سمتشون حرکت میکنم اینجا مینویسم
من مطئنم امسال سال متفاوت و بر وفق مرادی برای من خواهد بود… انشالله برای هممون که توی این مسیر هستیم همینطور باشه… الهی آمین
خدایا شکررررت…
1403.08.17 پنجشنبه ساعت 12:56
سلااااام از یک روز فوق العده عالی.. از یک فرصت دوباره برای تجربه یک روز دیگه از این زندگی شگفت انگیز…
سلام به استاد عزیزم… به خانم شایسته مهربان و بخشنده عزیزم..
من همیشه در برابر نوشتن کامنت مقاومتهای شدیدی دارم.. بارها خواستم بنویسم اما ننوشتم.. اما امروز بلافاصله شروع کردم…
و میخوام در مورد اتفاقی که دو هفته پیش واسم رخ داد بگم که نشانه واضحی بود در مورد موضوع مهمی که استاد عزیزم مطرح کردن…
“نزدیک بودن خداوند”
من چندماهیست که بعد از معجزه ایی که واسم رخ داد و بصورت واضح قوانین رو توی زندگیم درک کردم.. تصمیم گرفتم به قول استاد جهاد اکبر به راه بندازم و شروع کنم و تا آخر عمرم به این مسیر ادامه بدم و تمام خواسته هام رو تجربه کنم و تمام فرصتها و روزهای قشنگی که خدا در اختیارم قرار میده رو قدردان باشم و به بهترین شکل ازشون استفاده کنم..
پس خیلی برنامه ریزی شده و آگاهانه هر روز شروع کردم به زندگی..
من حدود یکسال بیشتره که هر دو سه ماه یکبار دوره کشف قوانین رو کار میکنم انجام میدم دوباره برمیگردم از اول..
این دوره کلی به رشد من کمک کرده.. هر بار انجام دادنش منو یه مدار بالاتر میبره…
در کنارش دوره عزت نفس واااای من دیوانه ای ن دورم.. چقدر زندگی بعد از این دوره واسم قشنگتر شد..
باعث شد چه کارهایی رو انجام بدم که سالها پشت گوش مینداختم و چقدر رهاتر زندگی کنم.. چقدر ترسام کمرنگتر بشه…چقدر کمالگراییم کمتر بشه… البته هنوز اوله راهم و با خودم عهد بستم تا آخر عمرم باید وقت با کیفتی از کل روزم رو برای انجام این تمرینات بزارم…
کار روی این دوره ها باعث شد من بعد از چند سال تنهایی از خونه بیرون بزنم و پیاده روی کنم.. منی که همیشه منتظر بودم یک نفر همراهم باشه تا اینکارو انجام بدم..
الان حدود یک ماهه که هر روز با شوق تنهایی میرم پیاده روی و چقدر اون یک ساعت پیاده روی برای من مقدس شده چون هم باعث لاغر شدنم شده هم یه تایم فوق العادست که با خدا کلی حرف میزنم…و هم چقدر جاهای جدید توی این محله جدید پیدا کردم و چقدر هر روز شاهد زیبایی ها هستم…اون هم توی این هوای بینظیر پاییزی…
دوره عزت نفس باعث شد کارهای عقب افناده زیادی رو انجام بدم و پا روی ترسهام بزارم.. مثل دندانپزشکی… یکی از بزرگترین چالشها بود برا من…
یه اتفاق دیگه ایی که افتاد باعث شد بیشتر خودمو دوست داشته باشم.. و یدون ترس از قضاوت دیگران… با ادمهایی که ارزش من رو نمیدونن جوری رفتار کنم که حد خودشون رو بدونن… و دیگه به ادمها احترام بیش از حد نزارم که باعث بشه به خودم احساس بدی داشته باشم… اینقدر توی رفتارهام تغییرات عالی ایجاد شده و اینقدر اتفاقات اطرافم تغییر کرده که واقعا احساس میکنم روی ابرها هستم…
کلی با خودم محترمانه رفتار میکنم و از کلمات درست استفاده میکنم سرزنش کردن اصلا نداریم.. فقط و فقط احساس خوب و از اشتباهاتم سعی میکنم درس بگیرم و براحتی خودمو میبخشم…
اینقدر رابطم با خداوند نزدیک و عالی شده.. اینقدر سریع و صریح هدایتها و الهاماتش رو دریافت میکنم که واقعا در این لحظه به احساس بی نیازی به هرکس و هرچیزی بغیر از خدا رسیدم..
به معنای واقعی استقلال رو در تمام جنبه ها دارم تجربه میکنم..
من حدود دو سال و نیم هست که،از اهواز به تهران مهاجرت کردم.. هیچ کسی رو اینجا ندارم… نه دوستی نه خانواده با هیچ کس ارتباط ندارم..من و همسرم تنها هستیم که الان چند ماهی هست بخاطر شغل جدید ایشون من اکثرا تنهای تنها هستم.. و چقدر این تنها بودن به رشدم کمک کرده…
و چقدر احساس خوشبختی میکنم…
چقدر اعتماد بنفسم در انجام کارها بیشتر شده… و تنهایی خیلی کارها رو انجام میدم… وابستگیهام به شدت کم شدن….
و تمام تلاشمو دارم میکنم که کلا هیچ وابستگی نباشه…
کلی اتفاقت دیگه هم رخ داده مثل دوبرابر شدن درامدمون توی چند ماه گذشته جابه جایی خونه به یک منطقه با کیفیت تر با همسایگانی عالی… خونه ایی تمیز تر… نوتر… و…
و از همه مهمتر کسب مهارت فوق العاده در حرفه مورد علاقم و ساخت محصولاتم و کالکشنم و نزدیک شدن به هدف بلند مدتی که از پارسال با شروع دوره کشف قوانین در مسیرش قرار گرفتم..
و اما بریم سراع داستانی که گفتم بخاطرش اومدم کامنت بزارم..
“نزدیک بودن خدا”
من در راستای این تغییرات…
یک ماهه که شروع کردم به هر روز قران خوندن…
و این قران خوندن به تنهای کلی باورهای من رو قوی کرد.. کلی ایمانمو به خدا قوی کرد.. کلی اعتماد بنفس بهم داد.. کلی احساس لیاقتمو بالا برده…
از طریق قران بارها هدایت شدم.. کلی همزمانی رخ داده و کلی پیغام دریافت کردم…
یکی از این پیغامها این بود که…
یک روز خواهرم تماس گرفت و شروع کرو به شکایت از شوهرش و اتفاقات نادلخواهش.. و مقصر دونستن دیگران و…
طبق معمول در جوابش گفتم من کاملا درکت میکنم و میدونم توی این شرایط سخته کنترل ذهن ولی یادت باشه تو پارسال تو همین شرایط نابه سامان از سپاسگزاری و توجه به داشته هات کلی نتایج خوب گرفتی کلی اتفاقات قشنگ واست رخ داد..
از درامد صفر به درامد ماهی بیست ملیون تومان رسیدی.. مسیر باز هم همونه… بهتره دوباره داشته هاتو ببینی و سپاسگزار باشی.. بری قران بخونی و از خدا هدایت بخوای تا کمکت کنه… چون هیچ کس بغیر از خودت و خدا نمیتونه واست کاری کنه… هرچقدر برای من شکایت کنی چیزی تغییر نمیکنه…
بعد از قطع شدن تماسمون..
یه حسی منو کشوند پای قران…
بهم میگفت برو همین الان قرانو باز کن و بخون..
من از وسطای قران شروع کرده بودم و به ترتیب سوره ها رو یکی بعد از دیگری میخوندم..
اون روز باید سوره مجادله رو میخوندم…
قران رو باز کردم..
سوره مجادله رو باز کردم..
“بسم الله الرحمن الرحیم”
با خوندن اولین آیه خشکم زد…
موهای تنم سیخ شد…
واقعا بدنم میلرزید..
احساس عجیبی بود…
آیه این بود:
قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ یَسۡمَعُ تَحَاوُرَکُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ(1)
خداوند سخن زنى را که دربارۀ شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت مىکرد شنید (و تقاضاى او را اجابت کرد)؛ خداوند گفتگوى شما را با هم (و اصرار آن زن را دربارۀ حل مشکلش) مىشنید؛ و خداوند شنوا و بیناست
(1)
وااااای توی شک بودم…
با خودم گفتم خدای من تو تمام مدت کنار ما بودی… داشتی حرفای ما رو میشنیدی.. اینقدر واضح واسم پیغام گذاشتی..
سریعا زنگ زدم به خواهرم..
داستان رو تعریف کردم…
آیه رو واسش فرستادم و خوندش…
پشت تلفن فقط صدای گریه هاش رو میشنیدم… خیلی فضای احساسی بود…
گفت بعد از اینکه باهات تماسمو قطع کردم رفتم برای خدا نوشتم و خواستمو گفتم بهش… و حالا بلافاصله تو زنگ زدی و این آیه…
خارج از اینکه خدا برای خواهرم پیغام فرستاد که خواشته ات اجابت شد و این “سریع الپاسخ” بودت خدا رو نشون میده…
یه پیغام بزرگ برای من داشت…نزدیک بودنش..
هم به من هم به اون..
از اون روز با تمام وجودم احساس میکنم خدا همش نزدیکمه…
همه کارهامو میبینه… همه رفتارهامو میبینه.. همش سعی میکنم بنده خوبی باشم.. سپاسگزار باشم.. و از همه داشته هام به پاس قدردانی از خدا بهترین استفاده رو کنم و ِلذت ببرم..
این روزها حتی دوباره عاشق همسرم شدم..
هر روز بابت وجودش توی زندگیم سپسگزارترم..
هر روز زندگیمو قشنگتر میبینم و نگاه جدیدتری به زندگی پیدا کردم… احساس خوشبختی خیلی بیشتری دارم…
“خدایا شکرت”
در ادامه داستان…
همسرم خونه بود و شاهد این اتفاق بود…
در موردش باهم حرف زدیم..
اون هم شگفت زده شد…
در پی صحبتهام با همسرم گفتم خدا خودش میگه هیچ وقت نبوده جمعی باهم صحبت کنن و من اونجا نباشم..
اگر سه نفر باشن چهارمی منم واگر چهارنفر باشن پنجمی منم و اگر پنج نفر باشن ششمی منم..
داشتم اینا رو میگفتم و توی حال عجیبی بودم که…
رفتم اینبار کل سوره رو بخونم…
واااااای باورم نمیشد…
رسیدم به این آیه:
أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۖ مَا یَکُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَیۡنَ مَا کَانُواْۖ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ(7)
آیا نمىدانى که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مىداند؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمىکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست، و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنهاست هر جا که باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه مىسازد، چرا که خداوند به هر چیزى داناست!(7)
دیگه واقعا دیوانه شدم…
کفتم خدایا تو داری باهام حرف میزنی.. داری خودتو بهم نشون میدییییی…
من واقعا از اون روز یه ادم دیگه شدم…
مثل دیوانه ها.. مثل مجنون ها…
من دوسالی بیشتر هست که دارم با فایلهای استاد زندگی میکنم…
ولی هیچ وقت نمیتونستم قران رو بخونم.. استاد بارها میگه خودتون برید قران رو بخونید…اما انگار من امادش نبودم…
خیل دوست داشتم بتونم بخونمش و بفهممش… دو روز میخوندم بعد رهاش میکردم و درست درکش نمیکردم…
ولی وقتی درکم از اگاهی های استاد بالاتر رفت انگار خدا اجازه دوستی با قران رو صادر کرد و درخواستمو اجابت کرد…
از روزی که بهم الهام کرد که باید شروع کنی قران خوندن و شروع کردم و با خودم عهد بستم تا آخر عمرم هر روز قران بخونم و تکه ایی جانشدنی از من باشه…
چون هر بار خوندنش احساسی رو توی وجودم تزریق میکنه که هیچ چیز دیگری این حس رو بهم نمیده… اگر روزی نخونم احساس میکنم یه چیزیم گم شده و کمه…
از اون روز که قران خوندن شروع شد..
به معنای واقعی زندگیم عوض شده…
حالم تغییر کرده..
پر از امیدم..
ایمانم بسیار قویتر شده…
احساس لیاقتم بیشتر شده..
و اکثرا هدایت میشوم..
و ارمش بسیار زیادی پیدا کردم از این منظر که عجله ایی نیست که.. فقط باید لذت ببری.. و بنده خوبی باشی…
این خدا نزدیکه… اون تنها قدرته.. و همه کارها رو انجام میده..
تو فقط سمت خودتو انجام بده..
سپاسگزار باش..
درخواست کن..
توی مسیر مورد علاقت هر روز قدم بردار..
مهارتهات رو در تمام زمینه های لازم بالا ببر..
ایمانتو حفظ کن و قویتر کن..
خواسته هاتو تصور کن..
سناریوتو هر روز بنویس..با حال خوب…
هر روز اقدامات لازم رو انجام بده…
منتظر و اماده الهامات و هدایتها باش..
عملگرا باش..
اومدن نتایج وظیفه خداست…
اون مابقی کارهایی که از عهده تو خارجه رو انجام میده…
و خیلی بدیعی به تمام خواسته هات میرسی..
رسیدن به خواسته ها پاداشه توی مسیر درست بودنه…
خدایا شکررررت…
بسیار سپاسگزارررررم که اجازه دادی این ردپا رو از خودم اینجا بزارم…
تا یادم نره که تو چقدر بهم نزدیکی..
من نمیدونم چی نوشتم و چطور نوشتم..
اما اینو میدونم فقط باید مینوشتم…
خدا واقعا نزدیکه…
خدا واقعا اجابت میکنه خواشته ها رو..
ما هیچ فرقی با تمام اون ادمهای موفق نداریم…
خدای همه ما یکیه…
خدای واحد ما ویژگیهاش ثابته..
قوانینش ثابته…
ما هستیم که باید تغییر کنیم..
ما باید این نیروی مطلق رو باور کنیم…
ما باید از قوانین خدا پیروی کنیم…
تا لیاقت رسیدن به خواشته هامون رو بدست بیاریم…
وگرنه خداوند همیشه و هر لحظه امادست تا خواسته های ما رو سریعا اجابت کنه…
اون خوشحال میشه تو ازش درخواست کنی..
اون عاشق بنده های مومنشه که با اینکه نمیبننش.. با اینکه صداشو نمیشنون با اینکه لمسش نمیتونن بکنن اما باورش دارن..
و همین باور پاداشهای بزرگی واست داره..
پاداشهایی که تو میخوای..
هرانچیزی که میخوای..
و خداوند همیشه بیش از خواسته هات بهت میده…
بیش از تصورت…
اره خدا همینجاست… بین من و تو…
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم..
خدایا ما را به راه راست هدایت کن.. راه کاسنی که تو رو باور کردن.. بهت ایمان داشتن و نعمتهای زیادی بهشون دادی…
بنده مومن تو مینو…
1403.08.17. پنجشنبه ساعت 11:55
سلام سولماز جاااان… خوشحالم که کامنتهای من برای شما تاثیرگزار بود… چیزی که من توی این دو سال کار کردن روی آگاهی ها و فایلهای استاد متوجه شدم…
مهمترین چیزی که باعث میشه ما خوب به قوانین عمل نکنیم…
خجالت بکشیم کاری که درسته رو انجام بدیم…
1. درک درست نداشتن از خدا و قوانینش… نحوه عملکرد سیستمش… درک نکردن فرکانسی بودن جهان و اتفاقات زندگیمونه…
و باور نکردنشه…
2.پایین بودن عزت نفس… احساس لیاقت نداشتن… ارزشمند ندونستن خودمون.. احترام قائل نبودن برای خودمون…
ما حاضریم بارها و بارها خودمون رو زیر پا بزاریم که دل خواهر و مادر و برادرو پدر و آشنا و دوست رو نشکنیم.. نه اینکه ما بدیم و کار غلط رو میکنیم… چون اونا نمیتونن ما رو با این رفتار بپذیرن..
اگر قرار کسی ما رو اینجوری نپذیره.. پس بزار نپذیره..
چرا باید خودمون رو برای یه شخص دیگه تغییر بدیم…
من اصلا از یه روزی تصمیم گرفتم که دیگه رضایت دیگران از شخصیت جدیدم واسم مهم نباشه…
وقتی من میدونم این مسیر درسته و این تصمیم درسته… دیگه مهم نیست بقیه راضی هستن یا نه…
اگر کسی از نوع نگاه جدید من ناراضیه.. این مشکله اونه نه من..
و اتفاقا اینقدر با این شخصیت جدیدم حال میکنم… احساس قدرت بهم میده… و احساس میکنم انسان خیلی با جذبه تر و قدرتمندتری هستم..
و تجربیات بهم نشون داده از وقتی اینطوری تغییر کردم.. هم ادمهایی که مدارشون با من فرق داره خودشون کمرنگتر شدن… و ادمهایی که من واسشون مهم هستم تصمیم گرفتن جوری رفتار کنن که مطابق سلیقه من باشه…
بنظرم هر جا هر تضادی هست… باید ببینی خواستت اونجا چیه… و دقیقا همون خواسته رو به خدا ارائه بدی و رهاش کنی تا واست بوجودش بیاره…
همه چیز همینطوری خلق میشه…
ارزوی موفقیت دارم واستون سولماز عزیز..
“در پناه حق”