مفهوم عملی ایمان به غیب - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

424 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر برای پروژه خانه تکانی ذهن که واقعا منو اساسی جا به جا کرد

    و سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسی در این دانشگاه نامبروان توحیدی در کل کیهان .

    این سلسله فایلهای خانه تکانی منو خیلی به کار کردن بیشتر و لیزری کشوند تشکر میکنم از شما خانم شایسته که باعث

    شدید من تعهد بدم به خودم که مداوم بیام کامنت بخونم و بنویسم خیلی کم کاری میکردم در کامنت که شکر خدا با این

    پروژه تقریبا هر روز میام و مینویسم و شده عادتم که خیلی دوسش دارم انرژی زیادی بهم میده حالمو خیلی عالیتر میکنه

    من خداور شکر زیاد آدم منطقی نیستم و بیشتر اوقات بی خیالی طی میکنم در تمام زمینه ها سعی میکنم علی بی غم

    باشم که به همین دلیل در مدار شما خوبان قرار گرفتم

    من سه سالی هست که با شما خوبان هم کلاس شدم و این همه روزها اوایل که برام جدیدتر بود ذوق بیشتری داشتم

    و یادمه کارهامو انجام میدادم کلا هندزفری داشتم یعنی شاید اشتباه نگم روزی بالای پنج شش ساعت فقط داشتم

    گوش میکردم و همین باعث شد که یهویی بوم بوم بوم اتفاق بیفته و به لطف خدای مهربونم نتایج عالی داشتم

    و ورودی های مالی عالی بود تا اینکه زدم جاده خاکی به سمت مسیری که توش ارامش صبر و قرار را ازم گرفته بود

    جالبه که فکر میکردم کار جدید یاد گرفتم و خوب بودنش که از این لحاظ از وقتی که با استاد عزیزم آشنا شدم

    کلا کاارها را سریع یاد میگیرم مثل همین تایپ کردن با لب تاب و سایت خودم راه اندازی شد و تمام کارهاش را از صفر

    تا صد مدیریت میکنم با خدای مهربونم که همیشه کنارم بود و ازش میپرسیدم که الان چه کاری انجام بدم و ندم

    واقعا یهم واضح میگفت اینو دانلود کن اینو نصب کن اینظوری من همیشه داشتم کارم را انجام میدادم تو زمینه سایت

    املاک مستغلات همه چی را خدا بهم میگفت من میپرسیدم که راحت ترین روش و راه را برای این کار بهم بگو

    یهویی یک چیزی سرچ میکردم و اون بهترین راحت ترین شکل بود که یادمه وقتی برای چند جلسه اول پیش

    طراح سایتم بودم برای اموزش کارهایی کرده بودم که اون بنده خدا که در این حوزه فعالیت کرده بود تعجب میکرد

    که این مثلا اپلیکیشن چه جالب اینجوری هست این همه کیفیت و ازین حرفها واقعا وقتی از خدا بخایم برامون

    در موضوعاتی که ازش هدایت میخایم سنگ نموم میزاره و من کلی باهاش حال کرده بودم ولی بچه ها ازش وقتی

    دور میشی اصلا مهم نیست که چقدر ارتباط خوبی داشتی اصلا میره ازت دور میشه و تو میری تو درو دیوار برای من

    این اتفاق افتاد در صورتی که من به ضعم خودم داشتم فایلها را گوش میدادم و این حالم خوب نبود قشنگ آلارمه میومد

    ولی من انگار نمیخاستم بهش گوش کنم نمیدونم انگار وقتی فاصله میگیریم از منبع دیگه ازت دور میشه و نمیتونی

    ازش کمک بخای اصلا یه طوری هست که نمیشه از کلمات استفاده کنم شرح بدم ولی کلی بگم تو کار استرس زایی

    رفتم همین ارز دیجیتال که واقعا دیونه کننده است همش استرس و ناراحتی میاره منی که کارم این نبود نباید

    ورود میکردم کلا ذهنم را کوچک کرده بود و همه ورودی ها را به ابد فنا دادم باهاش خاطره خوبی ندارم ازش

    فقط میخام بگم که وقتی از اصل دور میشی همه چیزهای خدایی ازت دور میشه آقای ذهن خان میاد و در و دیوار

    و زخمی شدنها خدا خیر بده به خانم شایسته که دست خداوند شد برای تغییر و استارت مجدد با تضادی که باهاش

    دست و پنجه نرم میکردم اتفاقا تمرین خوبی هم شد سعی میکنم با توکل به خداوند و چیزهایی که اموختم بتونم

    در عمل مثل روزها سالهای قبل که نتایج به وجود امده بود با کمک و لطف خدا ادامه دهم و بیام از معجزات بگم

    الهی شکرت بسیار صمیمانه بی نهایت سپاسگزارم از استاد شایسته عزیزم و استاد بی نظیر

    تا کامنت بعدی خدا نگهدارتون باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم و تمام دوستانم در سایت عباس منش

    عاشق همه تون هستم

    عاشقتم خدا جونم که من را هدایتم کرده ای به بهترین ها که یکیش این سایت ارزشمنده و همیشه داری هدایتم میکنی

    خدایا بینهایت شکر

    استاد عزیزم فایل که آغاز شد چیزی که همون اول دریافت کردم چهره ماه شما و مریم جان و اینکه انگار تمام چهره شما داره با تمام وجود عشق را به ما میرسونه و اینکه انگار با تمام صورتتون شور و شوقی وصف ناپذیر داشت و این پیام را میخواستید با تمام انرژی تون به ما برسونید که بچه ها قانون آفرینش خیلی مهمه، اصله، از دستش ندید

    استاد چهرتون یه جوری بود با همیشه برام فرق داشت مریم جان صداتون از شوق یه لرزشی داشت که انگار یه مادری میخواد به بچه هاش که از جانش براش عزیزترند بگه مامان جون این دوره را از دست ندی ها

    من که خیلی حس خوبی ازتون گرفتم

    ممنونتون هستم

    من قبل از دیدن این فایل به تازگی دوره قانون آفرینش را تهیه کردم و الان بخش اول هستم دارم کار میکنم

    خیلی خوشحالم که این دوره را تهیه کردم

    خدایا بینهایت شکر.

    استاد اونجا که گفتید این دوره یه انرژی خاصی داشته و اون انرژی داره کار خودشو انجام میده خدا میدونه چه عشق عجیبی در وجودم شعله ور شد انگار همون لحظه انرژی اش، را گرفتم و اشکم در اومد گفتم خدایا من چقدر خوشبختم این دوره را تهیه کردم

    خدایا من چقدر خوشبختم که الان در این زمان این دوره را تهیه کردم و دارم روش کار میکنم چون استاد گفتند ما الان دوباره تدوینش کردیم

    خدایا شکرت

    خدایا این لیاقت را به من بده که عمل کنم به قوانین این دوره

    خدایا من میخواهم اثر گذار باشه برام

    خدایا من هم به قول مریم جان میخواهم ریشه ها را در زندگی استاد پیدا کنم و ببینم استاد از کجا با چه ریشه هایی شروع کرده و مثل اون انجام بدم و برام اثر گذار باشه

    مریم جان اونجا که گفتی این بخشها الفبای احساس لیاقت در وجودم هست خیلی لذت بردم منم میخواهم الفبای احساس لیاقتم را دوباره بسازم احساس لیاقتی که باید تا آخر عمر همیشه روش کار کنیم

    مریم جان اونجا که گفتی من واقعا روی این دوره برای تدوینش وقت و انرژی گذاشتم و دوست دارم دوستان استفاده کنند و تمریناتش را انجام دهند

    منم دوست دارم و حتما تعهد میدم دانشجو خوبی باشم از این دوره به نحو احسن استفاده کنم تمریناتش انجام دهم

    اتفاقا امروز در بخش اول دوره، جلسه سوم که هستم دنبال تهیه ی جعبه قرمز بودم که میخواهم تهیه کنم چون قراره توی اون جعبه عکسهایی که از آرزوها و چیزهایی که میخواهیم را بگذاریم و اونجا که در جلسه سوم دوره استاد گفتند وقتی داری عکس آرزویت را داخل جعبه میگذاری انگار داری میدی به دست خدا و دیگه خیالت راحت که خدا تحویل گرفته و حتما بدون که داریش

    خیلی حس خوبی گرفتم از ظهر تا حالا تو فکرشم که جعبه قرمزم رو تهیه کنم و طبق دستور استاد انجامش دهم

    چون اون جعبه آرزوهای بین من و خداست

    اولین باره که میخوام جعبه آرزوها تهیه کنم که یه طرفش منم و یه طرف دیگه هم دست خدا

    خدا داره تحویل میگیره

    خدایا عاشقتم

    خدایا من به تو ایمان دارم

    خدایا من هم طبق گفته مریم جان میخواهم پا بزارم روی جای رد پاهای استاد عباس منش

    خدایا یاری ام کن

    خدایا خیلی آرزوهای زیادی دارم

    خدایا جعبه آرزوهایم را تهیه میکنم و حتما داخلش آرزوهایم را میگذارم و میدهم به دست خودت

    خدایا هدایتم کن

    خدایا من میخواهم یه آدم دیگه ای در وجودم متولد شود

    خدایا من خود تو را میخواهم خدایا من خودت را میخواهم

    وای اونجا که استاد قانون درخواست را گفتند و چقدر زیبا و عالی بیان کردند

    یه حس عجیبی گرفتم که خدا به ما میگه من نزدیکم و جواب میدهم درخواست در خواست کننده را

    واقعا خدا را در قلبم احساس کردم

    خدایا بینهایت شکر

    خدایا اگه تا آخر عمرم تشکر کنم بازم کمه

    خدایا عاشقتم که وظیفه خودت دونستی که خواسته هامون را اجابت کنی.

    در اخر بگم که من خیلی زیاد یکی از آرزوهام این بود که Derem bord استاد را ببینم چون بارها از زبان استاد شنیده بودم و از Derem bord خودشون تعریف کرده بودند و این آرزو در من شکل گرفت و دوست داشتم ببینمش

    که خداوند به آرزوم رسوند و خیلی خوشحال شدم

    چقدر زیبا بود

    چقدر برام درس داشت که اون زمان استاد آرزوهایش را برای خدا فرستاده بود و خداوند خییییلی بهتر از اونها رو به ایشان داده بودند

    خیلی ایمان استاد مشهود بود

    خدایا شکرت

    من هم دارم Deren bord خودم را تهیه میکنم

    یه برنامه در گوشیم ریختم میخواهم درستش کنم

    و حتما می یام آماده شد کامنت میگذارم

    خدایا بینهایت شکر

    تا بعد

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    مهتاب نیازی گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    به نام عشق می خوانم ترا چون دوستت دارم

    و تقدیم تو باد این لحظه ها چون دوستت دارم

    نمی خواهم خیالت را به وهم شعر بنشانم

    ترا بالاتر از این حرف ها چون دوستت دارم …

    نمی دونم چرا ولی بی اختیار این قطعه تو ذهنم تداعی شد و اینقدر حرفای شما به دلم نشست و اون فیلم رویاها رو که دیدم و بعد به تحقق رسیدنشون چقدر دوس داشتم و اشک شوق تو چشمام آورد ، حتی با رسیدن شما به رویاهایتان، انگار خودم حس کردم که برو دنبال رویاهات و بهشون برس و ببین چقدر قشنگه اینطور زندگی کردن و چقدر خدا دوستمون داره که بهترشو میده خیلی بیشتر و بهتر از چیزی که زمانی رویامون بوده ، چقدر خدا دوس داشتنی و نزدیکه به ما و انگار خدا بیشتر از ما ذوق داره به رویاهایمان برسیم ، برای من چند روزه که با نشانه ها برام تکرار میشه عشق خدا به بنده هاش و در واقع همون گمشده من که سالهاست می گردم و تازه فهمیدم که نزدیکه به من و چقدر گمراه بودم و نمی دیدم ، از 8/18 که دارم اینجا ثبت میکنم فقط دنبال رویاهام میرم بدون ترس و تنبلی و نگرانی چون خدایی دارم که قول رسیدن و اجابت بهم داده و چقدر خوشحال میشه از شادی بنده هاش ، عاشقی که از روح خودش در وجود ما دمیده و انسان رو خلیفه بر روی زمین قرار داده و چقدر دوستمون داره و خدا برای بنده ش کافیه …

    خیلی دوستون دارم و بخدا می سپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    امیر رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    بنام خالق وحاکم جهان هستی

    درودبه استادبینظیروبانوشایسته عزیزوگرامی

    درودبه خانواده بزرگ عباسمنشی

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    که هرآنچه درزندگی ام دارم ازآن توست وهرروز درکنارمی وباالهاماتت هدایتم میکنی به راه راست

    استادعزیزم من واقعا سپاسگذارتونم بابت محصول بینظیر قانون آفرینش

    من هم اکنون دربخش پنجم هستم وواقعا که چقدر عالی کمکم کرده توی تغییراتم وواقعا میگم که این یک دوره تمرینی فوق العاده ای است وفقط باانجام دادن تمارین هربخش وهرجلسه میتونیم نتیجه بگیریم

    من دفتر جداگانه ای مخصوص فقط همین محصول تهیه کرده ام وبرای هر جلسه نت برداری میکنم وهم اینکه تمارینم رو مینویسم وحتی نتایجم روهم یادداشت میکنم

    من از محصول قانون آفرینش ارتباط عمیقتر باخدایم را یاد گرفتم که چگونه درخواست بدهم ودریافت بکنم

    من در تمرین107 آرزو به تعدادی از آرزوهایم رسیدم وبرایمدباوریرقدرتمنتر ساخته شد که چقدر آسان راه رسیدن به آرزوهاست

    من یادگرفتم که چگونه باتضادهایم درزندگی ام روبرو بشوم وچگونه باسوالات قدرتمند کننده حلشون کنم

    من یادگرفتم که چه سوالاتی محدودکننده ست که تاکنون در زندگیم باعث ترمزهایی میشده که نمیتوانستم روبه جلو حرکت بکنم

    من تمرین دریم بردی که خودم ساختم رو همچنان دارم ادامه میدهم وتاکنون بیشترین تاثیر رادرزندگی ام گذاشته

    من یادگرفتم که باتمرین آینه چطور خودم رادوست داشته باشم وعاشق خودم باشم وتنها اولویت واولین زندگی خودم باشم

    من یادگرفتم که باخودم وخدای خودم درصلح باشم وتسلیمش بشوم وخودم رارهاکنم تا هدایت بشوم درمسیردرست زندگی ام

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    که هرروزم فوق العاده تر از روزقبلم است ومدارم وفرکانسم

    بانو شایسته عزیزبسیار ازتون سپاسگذارم که این محصول لینظیر روبرامون وقت گذاشتیدوبهتروواضحترتدوین کردیدونکات کلیدی روبرامون اضافه کردید ومن واقعا لذت میبرم از این مسیرزیبایی که خداوند بمن لطف کرده وهدایتم کرده

    باکارکردن روی قانون آفرینش من درک بهتری را از قوانین جهان هستی بدست آوردم وهمچنان هم ادامه خواهم داد

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    درپناه الله مهربان شادوسربلند باشید

    استادومریم خانم عزیزانم دوستتان دارم وبه امید آنروزی که دربهشت پرادایس ببینمتون

    سپاسگذارتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  5. -
    امیرحسین جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته

    من از صمیم قلبم از شما تشکر میکنم برای زحماتی که دارید برای هممون میکشید، و امیدوارم در سایه برکت و رحمت الهی باشید

    این فایل همین امروز برای من یک نتیجه ی قابل لمس ایجاد کرد، یک معجزه

    ماجرا اینه که من 21 روزه دوره کشف قوانین رو خریداری کردم و در طول این 21 روز دارم روی یک خواسته به صورت تمرکزی کار میکنم ، اون هم ایجاد رابطه ی عاطفی با دختر دلخواهم است

    امروز صبح که از خواب بیدار شدم تمرین روز بیست و یکم کد نویسی رو انجام دادم، که درواقع به نظرم همون تمرین ستاره ی قطبی قدم اول هست ،منتهی با یه تفاوت که در این تمرین باید همزمان با کد نویسی و تجسم و فکر کردن اتفاقاتی که میخوایم در طول روز تجربه کنیم ، باید ترمز ها رو شناسایی کنیم و حذف کنیم

    من امروز صبح به عنوان اولین خواسته توی دفترم نوشتم : امروز میخوام با دختر مورد نظرم آشنا بشم

    و در طول روز روند حذف ترمز ها رو ادامه دادم که دارم اینکار رو همزمان با مرور دوره احساس لیاقت انجام میدم، یعنی دوره احساس لیاقت برای من شده اون پتک سنگین و قدرتمندی که با استفاده ازش ترمز هام رو له میکنم…

    و اتفاقی که امروز افتاد این بود که من ساعت 12 اومدم توی سایت و این فایل رو دیدم،شروع کردم به تماشا کردن که ناگهان وسطای فایل خانم شایسته ی عزیز یه اسلاید آماده کرده بود که درباره قانون درخواست بود و وسط اون اسلاید یه جمله توجه منو به خودش جلب کرد ،جمله این بود

    (( ترس از تحقیر))

    و ناگهان یه بیگ بنگ توی مغز من اتفاق افتاد که گفتم آرررررره پسر این یه ترمزه برای خواسته من که تا الان پیداش نکرده بودم ،من میترسم از اینکه نکنه بخوام به دختری پیشنهاد بدم و اون قبول نکنه، اگه بهم محل نذاره چی، اگه باهام بد برخورد کنه چی…و همه این ها باعث شده بود به قول خانم شایسته سرپوش بذارم روی این ضعف (( ترس از درخواست کرد)) اون هم به بهانه ی (( توحید)) …

    یعنی پیش خودم میگفتم ولش کن بابا چرا من برم درخواستمو به دختر مورد علاقم بگم، خدا خودش یکی رو برام میاره و….

    به محض اینکه این ترمز رو شناسایی کردم و منشأ اون رو که برمیگرده به خانوادم پیدا کردم،

    هدایتی از طرف خداوند دریافت کردم که گفت:

    مگه باور نکردی که تو لایق زیبا ترین و بهترین دختری؟ مگه باور نکردی که هرچیزی اراده کنی خلقش میکنی؟

    پس امروز برو و به 10 تا از دختر هایی که به نظرت مناسب هستن پیشنهاد آشنایی بده

    و کلی ترس وجود من رو گرفت و من فهمیدم که بلهههههه این همون ترمز (( ترس از تحقیر شدن و نه شنیدن )) هست که داره کارشو میکنه

    و من تصمیم گرفتم برم توی چندتا پارک تا اگه دختر مناسبی دیدم باهاش ارتباط برقرار کنم

    وقتی مسیر یاب رو توی گوشیم باز کردم تا ببینم چه پارک هایی میتونم برم، اولش ذهنم بخاطر ترمز عدم لیاقت گفت برو محله های پایین تر شهر،اینجوری راحت تر میتونی ارتباط برقرار کنی

    اما این همه وقت کارکردن روی دوره احساس لیاقت کار خودش رو کرد و به خودم گفتم:

    اولا من فقط و فقط به این قصد میخوام برم اینکارو انجام بدم که ایمانم رو به عمل تبدیل کنم و هدایت خداوند رو اجرا کنم، و اصلا و ابدا به نتیجه ای که میخوام از پیشنهاد دادن بگیرم فکر نمیکنم، بلکه فقط میخوام ترمز و این ترس واهیم رو حذف کنم تا به قول خداوند رشد کنم

    نه، من میخوام برم بهترین پارک شهر توی بالاترین نقطه شهر و بهترین دختر رو پیدا کنم

    و به محض اینکه مسیر یاب رو زوم کردم توی مناطق بالاشهر، اولین پارکی که به چشمم خورد پارک قیطریه بود،و ساعت 6 غروب خودم رو رسوندم اونجا، حدودا یک ربع توی پارک چرخیدم و داعم با خودم مرور میکردم که

    من خالقم، من دختر مورد علاقم رو پیدا میکنم و اونو بر انگیخته میکنم، من با همین چیزی که هستم لایق بهترین دختر هستم و….

    یک دختر خانمی رو دیدم که دقیقا ویژگی هایی که من چندین ماهه دارم تجسم میکنم رو داشت یعنی:

    قدش 165 بود، تیپ اسپرت زده بود، و یه دختر اصالتا جنوبی بود که بسیار بسیار بسیار زیبا بود…

    منم گفتم خودشه

    و با احساس ارزشمند بودن و عذت نفس و البته باور به خلق کنندگیم رفتم جلو و بهش سلام کردم، و دیدم به طرز عجیبی خیلی گرم بهم سلام داد

    بهش گفتم خانم شما داشتی اینجا قدم میزدی و من دیدمت، حواسم بهت پرت شد، اومدم ببینم اگه تنهایی میتونیم کمی با هم قدم بزنیم؟

    و با اشتیاق و لبخند بهم گفت آره چراکه نه…

    کمی که قدم زدیم نشستیم روی یه نیمکت و شروع کردیم به حرف زدن تا اینکه بحث به اینجا کشید که معجزه اصلی برام این بود…

    من دفتری که دارم باهاش روی دوره کشف قوانین کار میکنم توی کیفم بود و خیلی کیفم رو سنگین کرده بود، کیفم رو که در آوردم این خانوم دفترم رو دید و ازم پرسید میتونم بپرسم توی دفترت چی مینویسی…

    منم یکم طفره رفتم و گفتم یک سری مساعل کاری هست

    و بهم گفت اتفاقا منم یه دفتر همیشه همراهمه

    بعد که ازش پرسیدم شما توی دفترتون چی مینویسید میدونید چی جواب داد؟؟؟..

    بهم گفت من برخلاف تو، توی این دفترم راجب مساعلی مینویسم که دوست دارم برام اتفاق بیوفته، خواسته هامو مینویسم، سپاسگذاری مینویسم و…..

    و من داششششتم از درون بخاطر این حجم از دقت قانون و هدایت خداوند و قدرت خلقم و معجزه ای که دارم تجربش میکنم به حد انفجار می‌رسیدم……

    خلاصش کنم که من امروز خواستم رو خلق کردم، و پروسه خلق یکی از بزرگترین خواسته هام انجام شد…و فردا روز 22 تمرین کدنویسی دیگه نیاز نیست بنویسم : تجربه رابطه عاطفی

    چون من سفارشش دادم و خداوند هادی این خواسته رو به دستم رسوند…

    الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت

    نه فقط بخاطر این خواسته

    در اصل بخاطر این قدرت بی حد و حصر خلق کنندگی که به من دادی، بخاطر این جهان جنون آمیز و باورنکردنیت، بخاطر بودن توی خانواده خودم و کنار استاد و خانم شایسته و بچه ها

    سپاسگذارم ازتون استاد خوشگلم و خانم شایسته ی خوش خنده، خدا قوت بده بهتون

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 4061 روز

    سلام به شما دو استاد بزرگوارم

    من چی بگم، استاد شایسته عزیزم شما کلمه به کلمه این دوره کشف قوانین رو جویدین و مزه مزه کردین و با تک تک سلولهاتون هضم کردین و درک کردین، بعد حالا میایین میگید من تازه دارم درک میکنم این دوره رو،

    ما دبگه چی بگیم؟

    شما که استاد شدین تو این دوره های استاد عباسمنش، میگین با ید کار کنم، پس من خودمو میگم هزاران فرسنگ فاصله دارم با اینکه الان دارم دوره 12 قدم رو مرور میکنم،

    یاد حرف اقای عطار روشن افتادم که گفتن استاد، من از خودتون بیشتر دوره دارم، واقعا استاد شایسته عزیزم دارم قشنگ درک میکنم که شما هم با این آموزشای استاد عباسمنش،

    از خود استاد هم بیشتر دوره دارین و بیشتر چشیدین اگاهی های این دوره هارو.

    دمتون گرم.

    واقعا بینهایت تحسینتون میکنم و چقدر خالصانه زحمت کشیدین و تدوین کردین این

    دوره رو.

    تدوین یه کار بسیار حوصله بری هس و اگه صبر وحوصله به خرج نده طرف، زود خسته میشه…

    و تدوین ریزه کاریهای زیادی داره ک باید با صبر فراوون، و حوصله زیاد و وقت گداشتن اون رو انجام داد.

    واقعا این صبوری شما رو تحسین میکنم.

    تک تک لحظات و ثانیه هایی که پشت لپ تاب وقت گداشتین و این دوره رو تدوین کردین، بهتون تبریک میگم.

    هزاران درود بر این دختر کرمانی زرنگ و کوشا و درجه یک.

    هزاران درود به این پ شتکارتون و صبوری تون.

    آفرین به این همت بلندتون.

    آفرین، و خداوند به شجاعان و صابران پاداش میدهد و حالا میبینی که چقدر این صحبتهای شما موثره و قراره کلی نتایج خوب رو برای همه

    ما رقم بزنه حتی اگه خریدار این دوره هم نباشیم.

    عاشقتم مریم عزیزم.

    خدا بهت توان و آرامش وسلامتی و هر چی دوست داری……بده الهی.آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    حمید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1881 روز

    یارب العالمین

    سلام به دوزوج خوشبخت بهشتی

    سلام به همه دوستان عزیزم

    چقدر از شنیدن این فایل لذت بردم، من خودم وقتی استارت این دوره زیبارو زدم اصلا انرژی استاد شور و شوقش رو قشنگ حس کردم و چقدر این دوره نفوذ کلامش فوق العاده تاثیرگذار هستش، چرا این رو میگم چون خود استاد هم همزمان با استارت این دوره تمریناتش رو هرچی میگفت خودش،انجام میداد و یه عطش زیادی برای رسیدن به خواسته هاش داشت، چون فعلا از اون خواسته ها و مادیاتش پر نشده بود که بخواد ازش بگذره، خود استاد بارها گفتن که وقتی از چیزی میتونی بگذری که ازش پر شی و به مراحل بالاتر رشد میکنی، واقعا این دوره مراحل تکاملی استاد و سندی محکم بر صحبتهاش ونتایجش هست.

    واقعا این دوره رو روزی نیست که گوش ندم و اصلا حال و هوای دیگه ای داره، وبرسیم به خانم شایسته عزیز، واقعا خداقوت میگم بهتون خانم شایسته عزیز که به استادی رسیدید، وچقدر زیبا این فایلارو تدوین و با عشق زحمت کشیدید براش، قلبا میگم دوره هایکه شما تدوین میکنید واز زوایه دید خودتون به موضوع میپردازید واقعا تاثیرش خیلی بیشتر میشه، و انقدر عالی تدوین کردید که آگاهیها خالص، و فوق العاده تاثیرگذارترند.

    وقتی تو جلسه اول بخش اول این دوره زیبا استاد میگن که از امروز جایگاهتون در جهان هستی عوض میشه و شما اتفاقات جدید، شرایط جدید و تجربه های جدید رو تجربه میکنید که قبلا تجربه نمیکردید، اصلا وقتی هر فایلی رو از استاد گوش میدم باخودم میگم با شنیدن این فایلا جایگاه فرکانسیم عوض میشه وخدامیدونه چقدر اتفاقات عالی رخ میده، و طبق قانون انتظار اصلا شرایطی پیش میاد که فقط شکرگزارشم.

    واقعا بخش اول این دوره زیبا در مورداعراض و با آیه های قرآنی سندو مدرک برای اعراض از ناخواسته ها هستش وتمرینات سناریو نویسی و جعبه آرزوها وبخش دوم که قانون درخواست و بالا بردن احساس لیاقت که چقدر از بچگی این احساس لیاقت تخریب شده که حتی یه درخواست ساده رو باترس ولرز انجام‌ میدیم، والبته روی این بخش خیلی باید کار کنم. بخش سوم این دوره زیبا در مورد تصویرسازی ذهن و یه تمرین تصویرسازی از برج بلند مرتبه که دقیقا استاد این روبارها تصویرسازی کرده بودن و به برج تمپا هدایت شدن.

    بخش چهارم که در مورد قدرت کلام و انقدر عالی تدوین شده و فقط آگاهیهای خالص که بخش هفتمش رو من اول صبح بارها گوش میدم جلو آینه و فقط جملات تاکیدی هستش.بخش پنجم که قدرت سوال و مخصوصا جلسه هفتمش‌ که سوالات اول صبح که ذهن رو واقعا رهبری میکنه وبرنامه ریزی میکنه برای یه روز جدید. بخش ششم که درمورد هدف از به دنیا آمدن و مفهموم‌ آیه های سخره و ظلم بخود و قانون تضادها که چقدر استاد عالی توضیح دادنش و جلسه آخرش در مورد مدیریت کارها بدست خداوند هست وچگونه روی دوش خداوند بنشینیم و بخشهای بعدی مربوط به بهره برداری از تضادها وروابط که اصلا جای خود دارند.

    وقتی خانم شایسته گفتن برای یک جلسه حداقل باید20روز زمان بزارید تا تمریناتش نهادینه شه واقعا میخکوب شدم، این دوره درسته خیلی ساده بیان شده ولی تمریناتش واقعا نیاز به تمرین داره، و این صحبتهای عالی خانم شایسته باعث شد که از هرجلسه تا نهادینه نشده برام بسادگی ازش نگذرم چون هروقت بگم من دیگه بلد شدم جلو رشدم رو گرفتم باز باید خودم رو یک شاگرد صفر بدونم واجازه بدم آگاهیها با قدرت بیشتر و عملکرد بالاتررو درمن ایجاد کنه.

    استاد هرسری در مورد دریم بردش صحبت میکرد چقدر دوست داشتم ببینم و وقتی خانم شایسته عزیز زحمتشو کشیدن اصلا یه حس عجیبی داشتم که رویاها میان حتی فراتر از انتظارت بشرط اینکه به غیب ایمان وباور داشته باشی و همواره مسیر درست رو با تعهد طی کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    آسیه نمازخوان گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خداوند وهاب و رزاق

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم

    سلام به دوستان هم فرکانسی

    باید بگم این اولین کامنت من در این سایت الهی است از این جهت دارم می‌نویسم که برای خودم رد پا گذاشته باشم راست شو بخواین من برای اولین بار به واسطه این فایل به خدا اعتماد کردم و جوابشو گرفتم معنی الهام فهمیدم معنی از خدا خواستن و جواب گرفتن رو فهمیدم نمی‌دونم چرا احساس میکنم دیگه هرچی بخوام قرار خدا بی چون و چرا بهم بده راستش داستان از اینجا شروع شد که ما به صورت ناگهانی به یه عروسی که از خانواده درجه یکم بودن دعوت شدیم ولی واقعا شرایط رفتن از لحاظ مالی نداشتیم حتی لباس درستی هم نمی‌توانستیم تهیه کنیم حتی پول شاباش هم نداشتم شاید باورتون نشه تا مرز سکته رفتم اصلا گفتم نمی روم یه دروغی سرهم میکنم ولی بعد شنیدن این فایل و فایل های توحید عملی با خودم گفتم من این همه دارم به استاد گوش میدم پس عمل من کجاست با خودم گفتم الان وقتشه الان که شرایطم از لحاظ منطقی خرابه الان من باید به آموزه های استاد عمل کنم بچه ها من قدم اول برداشتم به خدا گفتم من می‌خوام مثل ملکه ها به عروسی برم اونم با عزت من با اینکه یه هزارتومان توی کارتم پول نداشتم رفتم وقت آرایشگاه گرفتم به خدا گفتم خودت پولشو جور کن و زمانی که رفتم سالن مدیر سالن از من محصولات مو خرید کرد و من هزار تومان پول نقدی به آرایشگاه ندادم پول لباسم جور شد حتی برای دخترم رفتم لباس پرنسسی که دوست داشتم خریدم و فروشنده گفت ماه دیگه پولشو برام بیار در کمال ناباوری اونم جور شد و حالا مونده بود پول رفتن به عروسی شوهرم شب گفت خانم من کلا 300تومان دارم که پول بنزین و نهایت روغن ماشین چطوری بریم و من چون حس خیلی خوبی داشتم و برای اولین بار نگران نبودم چون از استاد بارها بارها گفتم نشانه ایمان احساس خوبه من مطمئن بودم خدا پول جور می‌کنه همش به رضا میگفتم خدا جورش می‌کنه هنوز تا فردا خدا بزرگه ولی اعتراف میکنم بارها به ذهنم رسید که نه خدا تورو کمک نمیکنه ولی همش با خودم میگفتم خدا خوابش نمی‌بره خدا فراموش نمیکنه خدا حواسش به بنده ش هست و ما به سیصد هزار تومان راه افتادیم همش با خودم میگفتم خدا درست می‌کنه که ناگهان خواهرم زنگ زد و بهم توی لحظه‌ی آخر پول قرض داد و ما به راه افتادیم البته بچه ها من از خدا خواستم و خدا به من ایده میداد ولی شاید باورتون نشه من فک میکردم اینا ایده های خودم هست و از طرف خدا نیست یه دفعه به خودم اومدم یاد حرف استاد افتادم که می‌گفت خدا یه بسته پول از هوا برات نمییندازه که اون موقع بود که فهمیدم معنی الهام چیه بچه ها خدا به من الهام کرد الان داره اشکم درمیاد تازه من معنی الهام فهمیدم

    من به خدا گفته بودم نمی‌خوام منت احدی رو بکشم خودت بهم پول بده

    بعد یه ایده اومد به سرم که خیلی غیرمنطقی و ترسناک بود که میتونم از پول چک شنبه از تو حساب بردارم و پنجشنبه پولشو بزارم سرجایش بچه ها حتی پنجشنبه هم بهم گفته شد ولی من ترسیدم به شوهرم گفتم و شوهرم هم مخالفت کرد من هم ازش گذشتم

    دوباره از خدا خواستم دوباره بهم الهام شد به خواهرت زنگ بزن ولی من چون تازه بدهی شو دادم دوست نداشتم زنگ بزنم یعنی میگفتم نه شاید نه زشته و از این حرف ها

    ولی این دفعه زنگ زدم و خواهرم جواب گوشی نداد با خودم گفتم حتما نباید زنگ میزدم دیگه از اون هم نا امید شدم

    دوباره نزدیک راه افتادن ما ماشین خراب شد ولی حالم و احساسمو خوب نگه داشتم البته کار سختی بود چون هیچ شواهدی از پول نبود ولی همش میگفتم آرایشگاه جور شد لباس جور شد حالتم که خوبه پس قراره پول هم جور بشه که خواهرم لحظه آخر زنگ زد بهم و برام پول همون لحظه واریز کرد

    میدونید کجا اشکم در اومد اونجا که خدا توی الهام اولش بی منت میخواست برام پول جور کنه ولی من اعتماد نکردم چون پدرم روز پنجشنبه به عنوان هدیه به کارتم دوبرابر پول عروسی واریز کرد یعنی اگه من به الهام اولش گوش داده بودم با سرافرازی بیشتر به عروسی میرفتم بچه ها از خدا بخواهید خدا از طریق قلب تون هدایت می‌کنه الان هم ازش یه ماشین صفر می‌خوام چون دیگه به ذره راه درخواست کردن بلد شدم و ایمانم بیشتر شده

    اینم بگه که خیلی عالی و عزتمندانه به عروسی رفتیم همه میگفتن چقدر خوب و عالی هستم

    خدایا شکرت قطعا این تضاد اومد که من اعتماد به تو رو یاد بگیرم

    هرکه را فقری دهی آن دولتی است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 409 روز

    سلام به استاد گرامی مریم جان بی نظیر و تمام دوستان بهشتیم!

    چند روز پیش داشتم فکر می کردم که چگونه احساس لیاقتم رو نسبت به ظاهرم ببرم بالا

    به خدا می گفتم خدایا هر طریقی رو میرم احساس لیاقت نمی کنم در مورد چهره ، سلامتی و ظاهرم چه کنم تو از مسیر هموار و آسان هدایتم کن و راه رو نشونم بده ، وقتی به دنبال فایل جدید خانه تکانی ذهن اومدم سراغ سایت چشمم به فایل جدید افتاد وقتی بازش کردم دیدم مریم جان از تمرکز لیزری که روی دوره قانون آفرینش گذاشتن دارن صحبت می کنن و بخصوص راجع به قانون در خواست اولش گفتم من که در خواست کردن رو از آدما و خدا خوب بلدم این فایل برای من نیست اما خوب که دقیق شدم متوجه شدم که در سلاید های که مریم جان ساختن اشاره شده به این که درخواست کردن ریشه احساس لیاقت است با دیدن این جمله متعجب شدم که چقد دقیق خدا ریشه مشکلم رو شناسایی و چه دقیق راه حل رو بیان کردن چیزی که من همیشه ازش می گذشتم و میگفتم من این موضوع رو بلدم .

    یکی از باور های قدرتمند کننده در مورد خداوند:

    هرچه از خداوند بیشتر بخواهیم بیشتر برای ما می بخشد زیرا ابزار جهان برای رشد از طریق در خواست های ما است

    حضرت سلیمان میگه به من حکومتی عطا کن که پس از من کسی را سزاوار نباشد

    خداوند هم باد رو میگه رامش کردیم که به فرمان او هر جا خواست به نرمی برود

    هم چنان دیوان غواص و بنّا

    و گروه دیگری را که همه در غل و زنجیر بودن

    خداوند آن چه در زمین و آسمان است رام من کرده مثل سلیمان

    خدا در قرآن به در خواست ذکریا پاسخ میده و بهش یحیی رو عطا میکنه

    به در خواست یونس پاسخ میده و از شکم ماهی نجاتش میده

    به در خواست ایوب پاسخ میده ‌و رنج و بیماری رو ازش دور میکنه و‌ خانواده ش و هم‌سان اونو بهش بر می گردونه

    به در خواست همسر عمران پاسخ میده و حضرت مریم رو بهش عطا میکنه

    خداوند به در خواست همه پاسخ میده

    پس اولین قدم برای تجربه خواسته ها چیست ؟

    در خواست کردن

    قدم دوم برنامه‌ ریزی و عملی کردن راهکار ها و ایده ها

    قدم سوم هم دریافت خواسته است پس از طی شدن مسیر تکامل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    زهرا پورهادی گفته:
    مدت عضویت: 403 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز

    این اولین کامنت من در سایت هست و واقعا خوشحالم و خدارو شکر میکنم که من هم میتونم نظراتم رو با بقیه دوستان به اشتراک بزارم

    کامنت گذاشتن توی سایت یک خواسته ای برای من بود که به خاطر ترس از اینکه شاید چیزی رو اشتباه بگم یا چیزی رو درست درک نکرده باشم انجامش نمیدادم ولی الان میخوام پا روی این ترس بزارم و این خواسته رو عملی کنم و واقعا به خودم افتخار میکنم که دارم این کار رو انجام میدم تا به این ترس غلبه کنم.

    صبح که بیدار شدم اومدم توی سایت که برم فایل هایی که روز های قبلی گوش کردم رو ادامه بدم که چشمم خورد به فایل جدید و تصمیم گرفتم که گوشش بدم

    موقع گوش دادن به اون قسمتی که داشتید می گفتید هر چی که از خدا بیشتر بخوایم بیشتر بهمون میده به فکر فرو رفتم، اول فکر کردم که من هرچی که می خوام رو از خدا درخواست می کنم ولی بعد که بیشتر فکر کردم دیدم که انگار نه،

    خیلی جاها شده که درخواست هامو نگفتم یا فکر کردم که نمیشه یا نمیتونم بهش برسم یا نباید همچین چیز کوچیکی رو از خدا درخواست کنم

    با خودم گفتم چرا بعضی چیز هارو از خدا نمی خوام؟

    چرا گاهی از درخواست کردن بعضی چیز ها از خدا میترسم؟

    چه چیزی باعث ترسم شده؟

    مگه تا الان هرچی که واقعا خواستم رو خدا بهم نداده؟

    و بعد شروع کردم یکی یکی به خواسته های ریز و درشتم فکر کردن و نوشتنشون

    هرچی که بیشتر مینوشتم بهتر می فهمیدم چی میخوام و خواسته هام واضح تر میشدن

    هرچی که بیشتر می نوشتم حسم بهتر میشد و از فکر کردن به خواسته ها و آرزو هام و اینکه قراره یه روزی بهشون برسم خوشحال تر میشدم و بیشتر و بیشتر انگیزه می گرفتم که بنویسمشون و روزی رو تصور میکردم که به اون ها رسیدم و احساس بهتری پیدا می کردم.

    تا قبل از این خواسته هام پراکنده بود و وقت نمی کردم زیاد بهشون توجه و دقت کنم و گاهی بعضی هاشون رو هم یادم می رفت و یا به خاطر اینکه توی اون لحظه رسیدن بهش خیلی زمان بر و دور به نظرم میومد کمتر بهش فکر می کردم و ادامش نمیدادم

    اما الان با نوشتن خواسته هام هر روز میتونم بهشون نگاه کنم و تصورشون کنم و مهمتر اینکه میدونم چی هستن و میتونم توی مسیر رسیدن بهشون قدم بردارم و هر روز خواسته های جدیدی که برام ایجاد میشه رو بهشون اضافه کنم

    خدا هرچی که بخوام رو بهم میده

    پس من فقط باید بخوام، درخواست کنم و باور کنم که خدا به من اون هارو میده تا بتونم بهشون برسم و تا وقتی که بهشون باور نداشته باشم قرار نیست تغییری اتفاق بیوفته و به اون خواسته ها دست پیدا کنم، پس مهم ترین چیز باور من به این موضوعه.

    یه چیز مهم دیگه هم اینه که نباید نگران مسیر باشم که قراره چطور به خواستم برسم، من قرار نیست تعیین کنم که چطور میشه به این خواسته رسید و بهش فکر کنم، خدا همه چیز رو درست میکنه، خدا خودش تمام راه هایی که نیازه ایجاد بشه که من به خواستم برسم رو ایجاد میکنه و من فقط باید ببینم چی میخوام نه اینکه ببینم چجوری باید به اون برسم چون این کار خداست که راه رو بهم نشون بده و اگه من بخوام مدام فکر کنم که چطور باید پیش برم و چیکار بکنم فقط خودم رو از خواستم دور کردم.

    و موقع دیدن دریم بورد استاد فقط می تونستم خداروشکر کنم به خاطر اینکه تمام این خواسته ها از 12 سال پیش تا الان به حقیقت پیوسته.

    هر اسلایدی که میومد شگفت زده می شدم و واقعا زبونم بند اومده بود وقتی می دیدم تک تک این خواسته ها در زندگی استاد به حقیقت پیوسته، برام خیلی امید بخش بود و این حسو به من داد که اگر یک فرد تونسته به تمام خواسته های کوچیک و بزرگش برسه چرا من نتونم به خواسته هام برسم؟ فقط باید روی خودم کار کنم، قوانین رو باور کنم، ایمانم رو قوی تر کنم، شکرگزار خداوند باشم به خاطر چیز هایی که به من داده و یکی یکی و آروم آروم از خواسته های کوچیکم به سمت خواسته های بزرگم برم و دنبال رسیدن به اون ها باشم.

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: